مناسک حج

مطابق با فتاوی حضرت آیت الله العظمی آقای حاج شیخ قربانعلی محقق کابلی(مد ظله العالی)

مقدمه

اقسام حجّ

اجزاء عمره تمتع

اجزاء حج تمتع

اعمال عمره تمتع

1ـ احرام

احکام میقاتها

محرمات احرام

محل ذبح کفاره محرمات

2ـ طواف

شرایط صحت طواف

1ـ نیت

2ـ طهارت از حدث اکبر و اصغر

3ـ طهارت از خبث

4ـ ختنه برای مردان

واجبات طواف

1ـ از برابر حجر الاسود شروع کند

2ـ هر دور به حجر الاسود ختم کند

3ـ کعبه را در طرف چپ خود قرار دهد

4ـ حجر اسماعیل را داخل مطاف قرار دهد

5ـ طواف باید بیرون از خانه کعبه باشد

6ـ هفت دور پی در پی باشد

احکام طواف

شک در عدد دور ها (اشواط)

ترک یا فراموش کردن طواف

3ـ نماز طواف

4ـ سعى بین صفا و مروه

شک در عدد اشواط سعى

5ـ تقصیر

اعمال حجّ

1ـ احرام

2ـ وقوف در عرفات

3ـ وقوف در مشعر الحرام

4ـ رمى جمره عقبه

5ـ ذبح و نحر در منى

مصرف قربانى

6ـ حلق یا تقصیر

7.8.9ـ طواف حجّ و نماز طواف وسعى

10 . 11ـ طواف نساء و نماز آن

12ـ بیتوته در منى

13ـ رمى جمرات

احکام مصدود

احکام محصور

مسائل متفرقه

مستحبات سفر

مستحبات احرام

مکروهات احرام

مستحبات دخول حرم

مستحبات دخول مکه معظمه

آداب مسجد الحرام و مکه معظمه

آداب و مستحبات طواف

مستحبات نماز طواف

مستحبات احرام تا وقوف بعرفات

مستحبات وقوف به عرفات

مستحبات وقوف بمزدلفه

مستحبات رمى جمرات

مستحبات هدى (قربانی کردن)

مستحبات حلق

مستحبات طواف حجّ و نماز آن و سعى

مستحبات منى

مستحبات دیگر مکه معظمه

طواف وداع

زیارت رسول اکرم بعد از حج

زیارت حضرت رسول اکرم (ص)

زیارت حضرت صدیقه (ع)

زیارت جامع که هر یک از ائمه ( علیهم اسلام ) به آن زیارت میشود

دعاء الحسین (ع) یوم عرفه

دعاء علی بن الحسین (ع) ( در صحیفه سجادیه) در روز عرفه

استفتائات جدید در مناسک حج (1)

استفتائات جدید در مناسک حج (2)

مقدمه

مقدمه

 بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین، الصلاة و السلام على اشرف الانبیاء والمرسلین محمد (ص) و آله الطاهرین.
قال الله تبارک و تعالى: و للَّه على الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلا.

هرکسى که قدرت و توان رفتن به مکه معظمه را داشته باشد به امر خداوند تبارک و تعالى حجّ بیت الله الحرام بر او واجب است

 

اقسام حجّ

اقسام حجّ

حج بر سه قسم است:حجّ قرآن، حجّ افراد، حجّ تمتّع.
حج قران و افراد فریضه کسانى است که در مکه و اطراف آن باشدتا حدود 16 فرسخ و کسانى که بیش از 16 فرسخ از مسجد الحرام دور باشند فریضه شان حجّ تمتّع مى باشد.
چون خوانندگان این مناسک فریضه شان تمتّع است ما فقط به بیان حجّ تمتّع مى پردازیم و آن مرکب از دو عمل است: اول عمره، دوم حجّ

اجزاء عمره تمتع

اجزاء عمره تمتع

مسأله 1): عمره تمتّع پنج جزء دارد:
1 - احرام
2 - طواف
3 - نماز طواف
4 - سعى بین صفا و مروه
5 - تقصیر، یعنى کوتاه کردن مقدارى مو یا ناخن

اجزاء حج تمتع

اجزاء حج تمتع

مسأله 2): حجّ تمتّع 14 جزء دارد:
1 - احرام بستن در مکه معظمه
2 وقوف در عرفات
3 - وقوف در مشعر الحرام
4 - رمى جمره عقبه در منى
5 - قربانى کردن در منى
6 - تراشیدن سر در منى
7 - طواف زیارت
8 - دو رکعت نماز طواف
9 - سعى بین صفا و مروه
10 - طواف نساء
11 - دو رکعت نماز طواف
12 - ماندن در منى شب یاز دهم
13 - رمى جمره هاى سه گانه روز یازدهم
14 - رمى جمره هاى روز دوازدهم

اعمال عمره تمتع

اعمال عمره تمتع

1ـ احرام

1ـ احرام

احکام میقاتها

احکام میقاتها

مسأله 3): کسانى که جهت انجام دادن حجّ تمتّع عازم شده اند باید در یکى از میقاتهاى پنج گانه احرام ببندند:
1 - مسجد شجره، براى کسانى که از مدینه عازم شده اند
2 - جحفه، براى کسانى که با هوا پیما به جده مى روند و اهالى شام
3 - قرن المنازل، براى کسانى که از طائف عازم شده اند
4 - وادى عقیق، براى اهل عراق
5 - یلملم، براى کسانى که از یمن عازم شده اند.

)مسأله 4): کسانى که با هوا پیما وارد جده مى شوند اگر وقت زیاد باشد به مدینه منوره مى روند جهت زیارت حضرت رسول (ص) و زیارت ائمه بقیع (ع) و از آنجا که عازم مکه مى شوند باید درمسجد شجره احرام ببندند یعنى لباسهاى دوخته را از بدن بیرون مى آورند و دو قطعه پارچه سفید مى پوشند و بنا بر احتیاط زنها بادو قطعه لباس سفید اگر چه دوخته باشد خود را محرم نمایند ومستحب است براى مرد و زن که پیش از احرام بستن غسل نمایند.

)مسأله 5): اگر وقت تا روز عرفه کم باشد حجّاجى که به جده آمده اند باید به جحفه بروند و در آنجا احرام بنبدند.

)مسأله 6): کسانى که از طائف عازم مکه شده اند باید در قرن المنازل احرام ببندند.

)مسأله 7): در هر یک از مواقیت که باشد، بعد از پوشیدن دو پارچه لباس احرام، نیت مى کند: احرام مى بندم از جهت عمره تمتّع ازفرض حجةالاسلام قربة الى الله. بعد بلا فاصله مى گوید:
لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ ، ِانَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَالمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ.

)مسأله 8): اگر انسان نائب از کسى شده باشد چنین نیت مى کند:احرام مى بندم به نیابت از فلان از جهت عمره تمتّع از فرض حجةالاسلام قربة الى الله )و به جاى فلان نام شخص را بگوید(. و اگر حجّ تمتّع استحبابى باشد مى گوید:احرام مى بندم از جهت عمره تمتّع از حجّ تمتّع قربة الى الله.

)مسأله 9): زن اگر حائض باشد و در مسجد شجره یا مسجد جحفه از دحام زیاد نباشد در حال عبور از مسجد احرام ببندد و اگر ازدحام زیاد باشد و عبور از مسجد بدون مکث ممکن نباشد ازپهلوى مسجد در حالتى که شانه اش به طرف مسجد باشد احرام ببندد

محرمات احرام

محرمات احرام

مسأله 10): بعد از احرام بستن باید از 24 چیز اجتناب کند:
1 - شکار حیوان صحرایى مثل آهو و حیوان آبى مثل مرغابى وپرندگان جائز نیست و همچنین خوردن گوشت شکار اگر چه کسى دیگر یا شخص مُحِلْ شکار کرده باشد جائز نیست وهمچنین جوجه حیوان شکار شده و تخم آن.

)مسأله 11): حیوان صحرائى اگر مؤذى و درنده باشد مثل شیر،پلنگ و امثال آنها، شکارش جهت ترس از اذیت جائز است.

2 - مقاربت با زن و هر نوع تمتّع و نگاه کردن از روى شهوت و لمس کردن با شهوت.
3 - عقد نمودن زن براى خود یا دیگرى و گواه عقد شدن و خواستگارى هم خلاف احتیاط است.
4 - استمناء یعنى کارى کند که از او منى خارج شود و کفاره آن یک شتر است.

)مسأله 12): گرفتن بینى از بوى بد حرام است ولى تند رفتن جهت فرار از بوى بد اشکال ندارد.

5 - پوشیدن لباس دوخته براى مردان مثل پیراهن، عبا و شلوار وزیر شلوارى و جامه دکمه دار و زره و هر جامه اى که آستین داشته باشد، حرام است، بلکه احوط اجتناب از مطلق لباس دوخته است،اگر چه آستین نداشته باشد و همچنین است شبیه دوخته، مانند نمدى که چوپانان آن را مى پوشند، ولى همیان، که پول را در آن مى گذارند و فتق بند، اگر چه دوخته باشد اشکال ندارد ولى احوط در فتق بند دوخته، فدیه دادن است.

)مسأله 13): کفاره لباس دوخته یک گوسفند است.

6 - سرمه کشیدن با سرمه سیاه بطور مطلق و همچنین غیر سیاه اگر بقصد زینت باشد، و اگر سرمه سیاه بطور مطلق و همچنین غیر سیاه اگر به قصد زینت باشد واگر سرمه غیر سیاه را بدون قصد زینت بکشد عیبى ندارد و کفاره هم بر او نیست.

)مسأله 14) کفاره سرمه کشیدن بنا بر احتیاط یک گو سفند است.

7 - نگاه کردن در آینه اگر به قصد زینت باشد حرام است و کفاره اش بنابر احتیاط یک گوسفند است و مستحب است تجدید تلبیه.

)مسأله 15): اگر نگاه کردن در آئینه به قصد زینت نباشد مانند راننده اى که در آینه نگاه مى کند تا پشت سرش را ببیند جائز است.

)مسأله 16): عینک زدن اگر به قصد زینت نباشد براى مرد و زن عیبى ندارد اگر چه ترک آن بهتر است.

8 - پوشیدن چکمه و جوراب براى مرد حرام است و کفاره اش بنابر احتیاط یک گوسفند است ولى زن مى تواند آنها را بپوشد.
9 - دروغ دشنام و تفاخر.

)مسأله 17): دروغ و دشنام در هر حال حرام است ولى در حال احرام حرمتشان شدید و مؤکد است. فخر نمودن و مباهات کردن نیز اگر موجب توهین دیگرى باشد حرام است و اگر موجب توهین نباشد، در غیر حال احرام جائز است و در حال احرام احوط ترک است.

10 - جدال نمودن.

)مسأله 18): جدال نمودن به کلمه )لا والله( و ) بلى والله( بر محرم حرام است پس محرم نباید به این دو کلمه قسم یاد کند، بلکه مقتضاى احتیاط ترک قسم به مطلق اسم جلاله است.

)مسأله 19): اگر ضرورتى ایجاب کند، قسم خوردن جائز است. به عنوان مثال اثبات حق و از بین بردن باطل اگر بدون قسم ممکن نباشد قسم خوردن اشکالى ندارد.

)مسأله 20): اگر دو مرتبه در مقام مجادله جدال کند و صادق باشد، کفاره ندارد بلکه تنها استغفار کافى است و اگر سه مرتبه جدال کند کفاره یک گوسفند است.

)مسأله 21): اگر به دروغ احوط این است که براى بار اول یک گوسفند و براى بار دوم یک گاو و براى بار سوم یک شتر کفاره دهد.

11 - کشتن حشرات بدن و انداختن آنها از بدن یا لباس مثل شپش، کیک و کنه و اگر از پشه ضررى متوجه انسان نباشد مقتضاى احتیاط نکشتن آن است. و اگر محرم یکى از آنها را بکشد احتیاطاً یک کف طعام صدق بدهد.
12 - زینت کردن

)مسأله 22): زینت نمودن براى محرم چه مرد باشد چه زن حرام است مثل انگشتر بدست نمودن و حنا بستن بقصد زینت ولى اگر انگشتر را جهت استحباب در دست کند و حنا را جهت تداوى استعمال کند، مانعى ندارد.

13 - استفاده از زیور آلات براى بانوان جهت زینت حرام است و مقتضاى احتیاط ترک آن است اگر چه براى زینت نباشد ولى زیور الات را که قبل از احرام بطور عادت در برداشته باشد بیرون آوردنشان واجب نیست ولى نشان دادن آنها براى مردان حتى براى شوهرش حرام است.

)مسأله 23): اگر پوشیدن انگشتر یا زیور براى زینت باشد بنابر احتیاط یک گوسفند کفاره دهد.

14 - مالیدن روغن به بدن.

)مسأله 24): مالیدن روغن به بدن در احرام حرام است اگر چه خوشبو و معطر نباشد ولى در صورت درمان و ضرورت جائز است.

)مسأله 25): کفاره مالیدن روغن به بدن در صورتى که از روى علم و عمد باشد یک گوسفند است و اگر از روى جهل و نادانى باشد بنابر احتیاط کفاره اش اطعام فقیر است.

15 - جدا نمودن مو از بدن

)مسأله 26): جدا کردن مو از بدن توسط خود محرم یا شخص دیگر جائز نیست چه دیگرى محل باشد یا محرم و فرق بین کندن و بریدن نیست.

)مسأله 27): در سه مورد ازاله مو جائز است:
1 - آنکه در پلک چشم روئیده باشد و انسان را ناراحت کند
2 - آنکه ضرورت ایجاب کند که مو را جدا نماید، مثلاً اینکه بلندى و زیادى مو باعث سر درد یا ناراحتى دیگر شود.
3 - آنکه شپش بدن محرم زیاد شود پس در این سه مورد ازاله عمدى مو اشکالى ندارد.
و همچنین اگر مو خود بخود هنگام وضو یا غسل جدا شود، اشکال ندارد.

)مسأله 28): اگر محرم بدون ضرورت سر خود را بتراشد کفاره اش یک گوسفند است و اگر از جهت ضرورت سر خود را بتراشید کفاره اش یک گوسفند یا سه روز روزه یا دادن دوازده مد طعام به شش مسکین است به هر مسکین یک و نیم کیلو.

)مسأله 29): اگر محرم موى زیر هر دو بغل خود را بکند یا بتراشد کفاره اش یک گوسفند و اگر موى یک طرف را زائل کند نیز مقتضاى احتیاط کفاره اش یک گوسفند است و اگر موى ریش خود یا غیر آن را بکند یا بتراشد باید یک مشت طعام به فقیر کفاره دهد.

)مسأله 30): اگر محرم موى سر کسى دیگرى را بتراشد کفاره ندارد.

)مسأله 31): خوراندن سر توسط محرم در صورتى که مو نریزد و خونى نشود اشکالى اشکالى ندارد ولى اگر با دست به سر یا ریش بکشد و یک یا دو تا مو جدا شود بنا بر احتیاط یک مشت طعام کفاره دهد.

16 - پوشانیدن سر براى مردان.

)مسأله 32): مرد محرم باید سرش برهنه باشد و پوشانیدن تمام سر یا بعضى از قسمتهاى آن و حتى گوشها جائز نیست.

)مسأله 33): محرم نمى تواند غسل ارتماسى کند زیرا فرو بردن سر در آب و مایعات جائز نیست.

)مسأله 34): پوشاندن سر همچنانکه با کلاه و عمامه حرام است، همچنین بنابر احتیاط با گل و حنا وعلف جائز نیست.

)مسأله 35): زن محرمه نیز بنا بر احتیاط نباید سر خود را زیر آب کن اگر چه پوشانیدن سر بر او جایز است.

)مسأله 36) اگر محرم غفلت کند و سر را زیر آب نماید باید فوراً بیرون آورد و احتیاط مستحب آن است که بعد از آن لبیک گوید.

)مسأله 37): محرم هنگام حمل اثاثیه خود نباید آن را بر سر بگذارد ولى بستن دست جهت درد سر و یا انداختن بند مشک بر سر اشکال ندارد.

)مسأله 38): هرگاه محرم سر خود را بپوشاند بنابر احتیاط یک گوسفند کفاره دهد. ولى در مورد اضطرار کفاره واجب نیست.

)مسأله 39): پوشاندن بعضى از قسمتهاى سر نیز بر احتیاط کفاره اش یک گوسفند است و بنابر بر احتیاط مستحب اگر پوشاندن سر را تکرار کند کفاره نیز تکرار مى شود.

)مسأله 40): اگر کسى تمام یا قسمتى از سر را بشوید نباید با حوله و دستمال آن را خشک کند.

)مسأله 41) گذاشتن سر روى بالش و امثال آن هنگام خواب مانعى ندارد.

)مسأله 42): پوشاندن صورت براى مرد محرم مانعى ندارد.

)مسأله 43): بانوان در حال احرام نباید صورت خود را با پوشه و یا نقاب و امثال آن بپوشانند و پوشاندن بعضى از قسمتهاى صورت نیز جائز نیست.

)مسأله 44): زن محرم هنگام نماز که سر را مى پوشاند واجب است از باب مقدمه کمى از صورت را نیز بپوشاند تا یقین کند همه سر پوشانده شده است ولى بعد از نماز باید فوراً آن را بر دارد.

)مسأله 45): گذاشتن صورت هنگام خواب براى زن روى بالش مانعى ندارد.

)مسأله 46): بانوان محرمه مى توانند از مرد اجنبى رو بگیرند به این نحو که گوشه اى از چادر یا عبا یا مقنعه را که بر سر دارند به پایین بکشد و احتیاط این است که قسمت پایین آمده است را بوسیله دست یا چیزى دیگر از صورت دور نگهدارند که به صورت نچسبد.

)مسأله 47): کفاره پوشاندن صورت بنابر احتیاط یک گوسفند است.

18 - زیر سایه رفتن مردان

)مسأله 48): مردان محرم هنگام سیر نباید زیر سایه بروند و یا چتر و امثال آن را بر سر گیرند و فرق بین سایه سقف ماشین کشتى قطارهوا پیما و محمل و چتر نیست و احوط این است که زیر سایه چیزى که بالاى سر نیز نباشد نرود پس نباید کنار شتر و ماشین و امثال آن حرکت کند که سایه از طرف راست یا چپ بر او بیفتد ولى سایه انداختن بواسطه دست اشکال ندارد و همچنین احرام بستن زیر سقف مسجد شجره نیز، اشکالى ندارد.

 

)مسأله 49): زیر سایه رفتن فقط براى مردان حرام است و براى بانوان و کودکان به هر نحو جائز مى باشد.

)مسأله 50): زیر سایه رفتن در حال سیر و گشت جائز نیست ولى در مکه نشستن زیر سقف اتاق و در منى و عرفات نشستن زیرخیمه، اشکالى ندارد.

)مسأله 51): محرم اگر از جهت سر ما یا گرما باران و غیره، ناچارشود در حال سیر زیر سقف و سایه برود مانعى ندارد ولى کفاره باید بپردازد.

)مسأله 52): کفاره رفتن زیر سایه یک گوسفند و اگر در احرام واحد، چند مرتبه زیر سایه طى مسافت و سیر کند یک کفاره کفایت مى کند ولى احتیاط در تکرار کفاره است به تعداد روزهاى که زیر سایه سیر نموده است.

19 - بیرون آوردن خون از بدن.

)مسأله 53): محرم نباید خون از بدن بیرون بیاورید و از خوراندن و فصد و حجامت پرهیز کند و ازمسواک نمودن که باعث بیرون آمدن خون از دهان شود بنابر احتیاط خوددارى کند.

)مسأله 54): در مواقع ضرورى و علاج و ناراحتى خون بیرون آوردن اشکالى ندارد، و اگر بدون ضرورت و علاج، خون بیرون آورد، احتیاط استحبابى در کفاره دادن گوسفند است.

20 - ناخن گرفتن

)مسأله 55): گرفتن ناخن از دست یا پا به هر وسیله که باشد(قیچى، ناخن گیر، چاقو و امثال آن) جائز نیست مگر اینکه ماندنش موجب اذیت باشد مثلاً از جا کنده شده باشد و اگر قطع نکند موجب ناراحتى باشد که در این صورت بریدنش جائز است.

)مسأله 56): کفاره گرفتن هر ناخن یک مد (سه ربع کیلو) طعام است و اگر تمام ناخنهاى دست را در یک نوبت بگیرد باید یک گوسفند کفاره دهد و همچنین است ناخن هاى پا، و اگر تمام ناخن هاى دست و پا را در یک مجلس بگیرد، کفاره اش یک گوسفند است.

)مسأله 57): اگر ناخن هاى دست را در یک مجلس و ناخن هاى پا را در مجلس دیگر بگیرد باید دو گوسفند کفاره دهد.

)مسأله 58): اگر محرم به فتواى کسى که ناخن گرفتن را جائز مى داند ناخن بگیرد و خون بیرون آید، کفاره اش بنابر احتیاط بر فتوى دهنده است.

)مسأله 59): ناخن گرفتن عمدى کفاره دارد ولى اگر به جهت فراموشى یا جهل یا سهواً انجام گیرد، کفاره ندارد

)مسأله 60): اگر ناخن را از جهت اضطرارى بگیرد باید کفاره آن را بنابر احتیاط، به تفصیل سابق بدهد.

21 - کندن دندان

)مسأله 61): کندن دندان در صورتى که موجب بیرون آمدن خون شود، بلا اشکال جائز نیست، و اگر موجب بیرون آمدن خون نشود که بعضى از فقها از محرمات احرام شمرده اند و کفاره اش را یک گوسفند دانسته اند و دلیلش ظاهر نیست ولى احتیاط در ترک آن است.

22 - برداشتن سلاح

)مسأله 62): برداشتن سلاح مانند تفنگ، شمشیر، نیزه و سایر ادوات جنگى که عرفا سلاح گفته مى شود، بر محرم حرام است و مقتضاى احتیاط اجتناب کردن حتى از کلاه خود، سپر زره است ولى بودن سلاح در نزد محرم اگر حمل نکند اشکال ندارد، اگر چه احتیاط در این است که سلاح را نزد خود نگهدارى نکند.

)مسأله 63): حرمت حمل سلاح اختصاص به حال اختیار دارد، ولى اگر چه به جهت دفاع، مضطر به حمل سلاح باشد اشکال ندارد

)مسأله 64): کفاره حمل سلاح بنابر احتیاط یک گوسفند است.
23 - استعمال بوى خوش از قبیل انواع عطرها، عود، عنبر، مشک و ورس و زعفران و مطلق گیاهى که در آن بوى خوش است، بنا بر احتیاط بر محرم حرام است چه به مالیدن به بدن یا لباس باشد و چه به خوردن.

)مسأله 65): خوردن میوه هاى خوشبو مانند سیب، پرتقال و به، اشکالى ندارد ولى از بوئیدن آنها وقت خوردن باید اجتناب کند.

)مسأله 66): بر محرم واجب نیست که هنگام سعى بین صفا و مروه اگر عطر فروشى آنجا باشد و یا درهمان هنگام بوى عطر به او برسد، بینى خود را ببندد ولى بوئیدن خلوق کعبه که یک نوع عطر است اشکالى ندارد.

)مسأله 67): هر گاه محرم عمداً مقدارى زعفران، ورس، عنبر و یا مشک را بخورد باید یک گوسفند کفّاره دهد. و اگر خوردن چیزهاى نام برده را تکرار کند، کفّاره نیز تکرار مى شود.

(24) کندن گیاه یا درخت حرم.

)مسأله 68): کندن و بریدن هر چیزى که در حرم روئیده باشد، مثل درخت و گیاه بر محرم و غیر محرم حرام است، و اما چیزى که بواسطه راه رفتن متعارف کنده شود، اشکالى ندارد.

)مسأله 69): درختى که ریشه و ساقه اش در حرم و شاخ و برگش در خارج حرم باشد، یا بالعکس، حکمش در حکم درختى است که تمامش در حرم باشد.

)مسأله 70): اگر خانه اى را در محدوده حرم بخرد و داراى درخت و گیاه باشد، نباید آن درخت و گیاه رابکند یا قطع کند، ولى اگر درخت را خودش نشانیده یا کاشته باشد میتواند آن را بکند یا قطع کند.

)مسأله 71): چند چیز در حال احرام جائز است:
(1) راه رفتن متعارف، اگر چه بواسطه آن گیاه کنده شود.
(2) رها کردن حیوانات، اگر چه گیاه را قطع کند یا بکند.
(3) کندن و قطع کردن اذخر که گیاه معروفى است.
(4) قطع کردن نخل و درخت میوه دار.
(5) قطع کردن علفهایى که خوراک شتر است.
(6) قطع کردن علفهایى که بعد از تملک خانه در آن بروید.

)مسأله 72): کفّاره کندن درخت، قیمت همان درخت است، ولى براى کندن گیاه کفّاره وارد نشده است. محرم بعد از کندن گیاه استغفار کند

محل ذبح کفاره محرمات

محل ذبح کفاره محرمات

مسأله 73): اگر شخص محرم به احرام عمره، مرتکب شکار شود، کفّاره آن را در مکّه معظمه نحر یا ذبح نماید، و احوط این است که کفّاره غیر شکار را نیز، در مکّه معظمه انجام دهد.

)مسأله 74): اگر محرم به احرام حج، مرتکب شکار شود ذبح یا نحر را باید در منى انجام دهد، و احوط این است که کفّاره غیر صید را نیز، در منى انجام دهد.

2ـ طواف

2ـ طواف

)مسأله 75): حجاج بعد از وارد شدن به مکه معظمه، باید به دور خانه کعبه 7 شوط طواف کنند.

شرایط صحت طواف

شرایط صحت طواف

)مسأله 76): در صحت طواف پنج چیز شرط است:

1ـ نیت

1ـ نیت

(1) نیت و طواف بدون قصد قربت باطل است، و بهتر است این طور نیت کند:
"هفت شوط دور خانه کعبه طواف مى کنم از جهت عمره تمتّع از فرض حجة الاسلام قربة الى الله"
)مسأله 77): اگر در طواف یا بقیه اعمال حجّ و عمره و قصد قربت نداشته باشد، باطل است چه قصد ریاکند یا قصد ورزش و امثال آن.

2ـ طهارت از حدث اکبر و اصغر

2ـ طهارت از حدث اکبر و اصغر

2 - طهارت از حدث اکبر و اصغر پس هرگاه بدون طهارت طواف کند باطل است چه اینکه عمدا باشد یا از نادانى و یا از جهت فراموشى.

)مسأله 78): اگر وضو گرفته باشد و شک کند حدثى از او سرزده است یا نه حکم به بقاء طهارت اومى شود و اگر حدثى از او سر زده باشد و شک کند آیا بعد از آن وضو گرفته یا نه حکم مى شود طهارت ندارد و باید وضو بگیرد.

)مسأله 79): اگر عمداً طواف را ترک کند، چه جاهل به حکم باشد یا موضوع عمره باطل مى شود و بطلان عمره تمتّع وقتى موجب بطلان حجّ تمتّع مى شود و بطلان عمره تمتّع وقتى تحقق پیدا مى کند که اگر آن را انجام دهد وقت وقوف در عرفات فوت مى شود و در این صورت باید عدول به حجّ افراد کند، و حجّ تمتّع را در سال آینده بجا آورد.

)مسأله 80): هرگاه طواف را از روى فراموشى ترک کند چند صورت دارد:
1 - اینکه وقتى متوجه شود که وقت براى طواف باقى این صورت باید اول طواف را انجام دهد و بعداز نماز طواف احتیاطاً سعى را هم اعاده کند.
2 - وقتى متوجه شود که وقوفین را انجام داده باشد و در این صورت باید اول قضاء طواف عمره راانجام دهد و بعد از آن طواف حجّ را انجام دهد.
3 - وقتى یادش بیاید که از مکه خارج شده باشد و یک ماه یا بیشتر گذشته باشد و برایش بر گشتن به مکه ممکن باشد در این صورت باید احرام ببندد و بیاید طواف را قضاء کند و احتیاطاً سعى را نیز انجام دهد.
4 - وقتى متوجه شود که به وطن خویش بر گشته است در اینصورت اگر با همسر خود نزدیکى کرده باشد شخصى را نائب بگیرد و یک گوسفند کفاره دهد و آن را در مکه ذبح کند و طواف نائب کافى است و احوط این است که نائب بعد از طواف سعى را نیز به نیابت انجام دهد، و اگر با همسر خود نزدیکى نکرده باشد نائب براى طواف بگیرد و کفاره لازم نیست.

)مسأله 81): هر گاه در هنگام طواف از محرم حدثى سر زند چند صورت دارد:
1 - آنکه حدث بعد از شوط چهارم بدون اختیار صادر شود، در این صورت طواف را قطع مى کند و بعد از تحصیل طهارت، از همانجا که قطع نموده، تمام مى کند و طوافش صحیح است.
2 - آنکه صدور حدث پیش از رسیدن به نصف باشد که در این صورت، طواف باطل است و بعد ازتحصیل طهارت، طواف را از اول شروع مى کند.
3 - آنکه حدث بعد از نصف و پیش از تمام نمودن شوط چهارم باشد ویا بعد از تمام نمودن شوط چهارم و اختیارى باشد، مقتضاى احتیاط در این دو صورت این است که، بعد از تحصیل طهارت طواف خود را از جایى که قطع کرده تمام کند و بعد از آن، طواف را اعاده کند.

)مسأله 82): در صورت سوم مى تواند یک طواف کامل انجام دهد به قصد ما فى الذمه، به این معنى که اگر در ذمه اش طواف کامل است به این طواف ذمه اش فارق شود و اگر در ذمه اش اتمام طواف سابق است، آن طواف کامل شود و زیادتى بر آن لغو باشد.

)مسأله 83): هر گاه بعد از طواف شک کند که طواف را با طهارت انجام داده یا بدون طهارت، به شک خود اعتنا نکند، اگر چه احوط اعاده طواف است، ولى براى نماز طواف حتماً تحصیل طهارت بنماید.

)مسأله 84): هرگاه مکلف نتواند تحصیل طهارت بواسطه آب نماید، مثلاً اینکه استعمال آب برایش ضرر داشته باشد، باید تیمم نماید و طواف را انجام دهد، و اگر قادر به تیمم کردن هم نباشد، باید نائب بگیرد و احتیاطاً خودش هم طواف را بدون طهارت انجام دهد.

)مسأله 85): اگر مرد جنب باشد یا زن حیض و نفاس پاک شده باشد، باید غسل کنند و طواف را انجام دهند و اگر غسل ضرر داشته باشد یا از جهات دیگر غسل نتوانند باید با تیمم طواف کنند و احتیاطاً نائب هم بگیرند، و اگر تیمم هم نتوانند، نائب گرفتن متعین است.

)مسأله 86): هر گاه زن هنگام بستن احرام، براى عمره تمتع، یا پس از بستن احرام حیض ببیند و وقت باقى باشد که بعد از پاک شدن و غسل نمودن، اعمال عمره را انجام دهد، باید صبر کند تا بعد از غسل اعمال را انجام دهد.

)مسأله 87): هر گاه پیش از بستن احرام، حیض ببیند و بداند که قبل از روز نهم پاک نمى شود، در این صورت حجّ تمتعش به حجّ افراد بدل مى شود و واجب است بعد از اعمال حج، عمره مفرده را نجام دهد، و همچنین اگر بعد از بستن احرام، خون ببیند و بداند که پیش از روز نهم پاک نمى شود، باید اول حجّ افراد را بجا آورد و بعد از آن عمره مفرده را انجام دهد.

)مسأله 88): اگر زن در حین طواف حیض شود، مشهور بین فقهاء این است که اگر حیض شده پیش از گذشتن از نصف طواف باشد، طوافش باطل میشود، و چنانچه بعد از گذشتن از نصف طواف باشد، آنچه بجا آورده صحیح است، و واجب است بعد از پاکى و غسل نمودن، باقیمانده را بجا آورد، ولى احوط در هر دو صورت این است که بعد از پاک شدن، یک طواف کامل به نیت اعم از تمام و اتمام بجا آورد، به این معنى که چنین نیت کند که اگر یک طواف کامل بر من واجب است، که این طواف است، و اگر بجا آورند کمبود طواف سابق بر من واجب است، هرمقدارى که از این طواف کمبود طواف سابق را تکمیل مى کند، بکند و باقى مانده زیادى باشد، البته این در صورتى است که وقت گنجایش این کار را داشته باشد، و در غیر این صورت سعى و تقصیر نموده و براى حجّ محرم شود و لازم است پس از بازگشت از منى و قبل از طواف حجّ قضا طواف عمره را به نحوى که گفته شد بجا آورد.

)مسأله 89): هر گاه زن بعد از طواف و پیش از نماز آن یعنى بین طواف و نمازش حیض شود، طوافش صحیح است و نماز طواف را پس از پاکى و غسل و غسل بجا آورد، ولى اگر وقت نداشت و سعى و تقصیر را بجا آورده و نماز طواف را پیش از طواف حجّ قضاء نماید.

)مسأله 90): هرگاه زنى بعد از طواف و نمازش احساس کند که حائض شده و نداند که اول آمدن خون پیش از طواف و یا پیش از نماز طواف و یا بعد از نماز بوده طواف و نمازش صحیح مى باشد و اگر بداند که پیش از نماز بوده و وقت تنگ باشد سعى و تقصیر نماید و نماز طواف را تا پس از پاکى به تأخیر اندازد عمره اش صحیح است.

)مسأله 91): هرگاه زنى به مکه برسد و بتواند اعمال عمره را بجاى آورد ولى با علم و عمد بجا نیاورد و حیض شود و وقت هم تنگ باشد ظاهراً عمره اش فاسد است و احتیاط این است که عدول به حجّ افراد کند و حجة الاسلام را که به ذمه اش باشد در سال آینده انجام دهد.

)مسأله 92): طواف مستحبى را مى تواند بدون طهارت انجام داد و طهارت در آن شرط نیست ولى نمازمستحبى بدون طهارت باطل است مثل نماز طواف واجب.

)مسأله 93): کسى که وضوء یا غسل جبیره انجام دهد میتواند طواف کند و طوافش صحیح است وهمچنین کسى که وظیفه اش تیمم باشد طوافش با تیمم صحیح است و میتواند نماز طواف را خودش بخواند و هم نائب بگیرد.

)مسأله 94): کسى که اسهال باشد مقتضاى احتیاط واجب این است که خودش طبق وظیفه خویش تحصیل طهارت کند و طواف نماید و نائب بگیرد و نماز طواف را هم خودش بخواند و هم نائب بگیرد.

)مسأله 95): زنى که مستحاضه به استحاضه قلیله باشد براى هرکدام از طواف و نماز طواف جداگانه وضو بگیرد و اگر استحاضه متوسطه باشد یک غسل مى کند و بارى هر کدام از طواف و نماز طواف وضوء جدا گانه مى گیرد.
اگر استحصاضه اش کثیره باشد باید براى هرکدام از طواف و نمازطواف غسل کند و وضو بگیرد.

3ـ طهارت از خبث

3ـ طهارت از خبث

مسأله 96): شرط سوم از شرائط طواف، طهارت از خبث مى باشد یعنى طواف باید با بدن و لباس طاهر صورت بگیرد و اگر بدن یا لباس نجس باشد بنابر احتیاط طواف باطل است.

)مسأله 97): اگر خون کمتر از درهم باشد در نماز بخشوده است ولى بنابر احتیاط در طواف بخشوده نیست.

)مسأله 98): خون و خونابه زخم و دمل که اجتناب از آن سخت باشد و مشقت داشته باشد در طواف چه در بدن باشد یا لباس، مانعى ندارد.
همچنین حمل متنجس در طواف مانعى ندارد و هرچیزى که در نماز ساتر نیست مثل همیان و کلاه و جوراب نجس در طواف اشکالى ندارد.

)مسأله 99): هرگاه طواف کننده، نجاست لباس یا بدن را نداند و بعد از فراغ از طواف، بداند که در هنگام طواف بدن یا لباسش نجس بوده طوافش صحیح است، وهمچنین در نماز طواف هرگاه نجاست را پیش از فراغ از نماز نداند، نمازش صحیح است.

)مسأله 100): هرگاه نجاست بدن یا لباس را فراموش کند و طواف نماید و بعد از طوافش یادش بیاید، طوافش صحیح است، ولى احتیاط استحبابى در اعاده طواف است

)مسأله 101): هرگاه نجاست را فراموش کند و بعد از نماز طواف یادش بیاید، باید نماز طواف را اعاده کند.

)مسأله 102): هرگاه نجاست بدن یا لباس را نمى دانسته و در حین طواف متوجه آن شود و یا اینکه نجاست در حین طواف به لباس یا بدنش برسد، اگر جامه پاک همراه داشته باشد باید فوراً آن را عوض کند و طواف را به اتمام رساند و اگر جامه پاک همراه نداشته باشد واین اتفاق بعد از اتمام شوط چهارم باشد، طواف را قطع نموده و بعد از ازاله نجاست باقیمانده طواف را انجام دهد، و اگر علم به نجاست یا حدوثش پیش از اتمام شوط چهارم باشد، باید باز هم طواف را قطع کند ونجاست را ازاله نماید، و بنابر احتیاط یک طواف کامل به قصد تام یا اتمام انجام دهد. به این معنا که اگر وظیفه اش طواف کامل باشد این طواف کامل، و اگر وظیفه اش اتمام طواف سابق باشد، چند شوط این طواف، متمم آن و بقیه زائد و لغو باشد.

4ـ ختنه برای مردان

4ـ ختنه برای مردان

مسأله 103): در طواف براى مردان، مختون بودن شرط است بلکه طفل ممیز اگر احرام را خودش انجام دهد باید مختون باشد، و اگر ممیز نباشد یا احرامش را ولى انجام د هد اعبتار ختان در او ثابت نیست، اگر چه احوط است.

)مسأله 104): هرگاه محرم ختنه نشده بالغ یا طفل ممیز باشد وطواف نماید طوافش باطل است، و اگر طواف را ختنه شده اعاده نکند، مانند کسى خواهد بود که طواف را ترک کرده باشد و احکام آینده بر او جارى خواهد شد.

)مسأله 105): هرگاه مکلف ختنه نشده مستطیع شود واجب است اول خود را ختنه کند و بعد به حجّ برود، و اگر جمع بین هردو در یک سال ممکن نباشد، اگر چه از جهت ضیق وقت باشد باید خود را ختنه کند و حجّ را در سال آینده انجام دهد، و اگر ختنه کردن براى او مشقت یا ضرر کلى داشته باشد باید حجّ را بجا آورد ولى احتیاط این است که عمره و حجّ شخصاً طواف نموده و براى طواف نائب هم بگیرد ولى نماز طواف را خودش انجام دهد و احتیاط استحبابى این است که نماز طواف را نائب نیز بخواند.

واجبات طواف

واجبات طواف

)مسأله 107)شش چیز در طواف واجب است:

1ـ از برابر حجر الاسود شروع کند

1ـ از برابر حجر الاسود شروع کند

1 - آنکه از محاذى حجر الاسود شروع کند، و احوط و اولى این است که تمام بدن خود را به تمام حجر الاسود بگذارند، و براى این احتیاط همین مقدار کفایت مى کند که قبل از حجر الاسود بایستد و نیت نماید که طواف را از جایى که محاذى واقعى حجر الاسود مى باشد، بجا مى آورم و زیاده بر آن مقدمه علمیه باشد، به این معنى که وقتى از جلوتر شروع کرد علم پیدا مى کند که اولین جزء طوافش با اولین جزء حجر الاسود محاذى و برابر شده است.

2ـ هر دور به حجر الاسود ختم کند

2ـ هر دور به حجر الاسود ختم کند

2 - هر شرط و دورى به حجر الاسود ختم شود در شوط آخر احتیاطاً قدرى از حجر الاسود بگذرد و زیادى را مقدمه علمیه حساب کند.

3ـ کعبه را در طرف چپ خود قرار دهد

3ـ کعبه را در طرف چپ خود قرار دهد

3 - آنکه کعبه را در جمیع احوال طواف طرف چپ خود قراردهد، و ظاهر این است که میزان در قادر دادن کعبه طرف چپ صدق عرفى است و از طواف نمودن پیغمبر اکرم (ص) سواره این مطلب به خوبى آشکار مى شود.

)مسأله 108): در عصر حاضر که به جهت کثرت حجاج، در طواف از دحام زیاد است حاجى باید در هنگام طواف از بوسیدن ارکان یا خانه کعبه صرف نظر کند زیرا در وقت بوسیدن رو به کعبه مى شود و اگر به همان حالت، مقدارى از طوافش واقع شود طوافش باطل مى شود و بوسیدن مستحب، سبب بطلان طواف مى شود.

)مسأله 109): حاجى در هنگام مسیرى را اختیار کند که اختیار خود حرکت نماید و اگر با فشار جمعیت اختیار از او سلب شود و رفتنش به اراده خودش نباشد طوافش باطل مى شود

4ـ حجر اسماعیل را داخل مطاف قرار دهد

4ـ حجر اسماعیل را داخل مطاف قرار دهد

4 - آنکه حجر اسماعیل را داخل مطاف قرار دهد، به این معنى که دور حجر اسماعیل بگردد و داخل حجر نشود.

5ـ طواف باید بیرون از خانه کعبه باشد

5ـ طواف باید بیرون از خانه کعبه باشد

5 - آنکه طواف کننده از بیرون دور خانه خدا طواف کند نه درون خانه خدا و دور تا دور خانه خدا بطور شیب بنائى که به آن شاذروان مى گویند طواف کننده نباید روى آن راه برود و اگر روى آن راه برود طوافش باطل است.

6ـ هفت دور پی در پی باشد

6ـ هفت دور پی در پی باشد

6 - آنکه هفت دور متوالى پى در پى دور خانه خدا بچرخد و کمتر از هفت دور کافى نیست و عمداً هم اگر بیش از هفت دور طواف کند، طوافش باطل است. چنانچه خواهد آمد

احکام طواف

احکام طواف

6 - آنکه هفت دور متوالى پى در پى دور خانه خدا بچرخد و کمتر از هفت دور کافى نیست و عمداً هم اگر بیش از هفت دور طواف کند، طوافش باطل است. چنانچه خواهد آمد.

)مسأله 110): مشهور بین فقها این است که طواف باید بین مقام ابراهیم (ع) و خانه خدا باشد یعنى از هر طرف این مسافت در نظر گرفته شود و مسافت آن بیست و شش و نیم تقدیر شده است و نظر به این اینکه حجر اسماعیل داخل مطاف است و خود بیست ذراع مى باشد پس در طرف آن بیش از شش و نیم ذراع نباید دور شود.
اشکالى نیست که عمل به قول مشهور موافق احتیاط مى باشد و در حال اختیار مراعات شود ولى اگر ازدحام زیاد باشد که طواف در محدوده مذکور در معرض این باشد که حرکت و دور زدن اختیارى از انسان سلب شود طواف کردن از خارج محدوده جائز بلکه متعین است

)مساله 111): هرگاه طواف کننده از مطاف بیرون رفته و وارد کعبه شود طوافش باطل و اعاده آن لازم است ولى اگر این کار بعد از تجاوز نصف طواف باشد بهتر است طولف را تمام کند سپس اعاده نماید.

)مسأله 112): اگر هنگام طواف روى شاذروان رفت، آن مقدار از طواف که روى شاذروان بوده باطل است و احتیاط این است که آن مقدار را که روى شادروان رفته اعاده کند وطواف را تمام نماید و بعد اصل طواف را اعاده کند و احتیاط این است که هنگام طواف دست خود را در طرف شذروان به دیوار کعبه یا ارکان آن دراز نماید.

)مسأله 113): هرگاه طواف کننده به حجر اسماعیل برود شوطى که رفتن در جر در آن بوده باطل و لازم است اعاده شود و بهتر این است که طواف را تمام نموده سپس اعاده کند و بنابر احتیاط بالارفتن بر دیوار حجر در حکم رفتن در حجر است، و احوط این است که در حال طواف دست بر دیوار حجر نگذارد.

)مسأله 114): هرگاه طواف کننده پیش از تجاوز از نصف طواف، از مطاف بدون عذر خارج شود، اگر موالات عرفیه از او فوت شود طوافش باطل و اعاده اش لازم است، و اگر موالات فوت نشود یا خروج بعد از تجاوز نصف باشد، احتیاط این است که آن طواف را تمام نموده سپس اعاده کند.

)مسأله 115): اگر در اثناء طواف حدثى از سر زند جائز است بیرون رود و تطهیر نموده بر گردد و طواف خود را تمام کند همچنان که گذشت و همچنین است بیرون رفتن براى تطهیر بدن یا لباس.

)مسأله 116): اگر زنى هنگام طواف حیض شود واجب است طواف را قطع نموده فوراً از مسجد خارج شود و حکم او در مسأله "88" گذشت.

)مسأله 117): اگر طواف کننده جهت حدوث مرض مثل در دل و درد سر و مانند آن ناچار از مطاف خارج شود، اگر قبل از اتمام شوط چهارم باشد، طوافش باطل و اعاده لازم است. و اگر بعد از آن بوده احتیاط اینست که براى اتمام آن نائب بگیرد و بعد از زوال عذر، باقیمانده را انجام دهد و اصل طواف را اعاده کند.

)مسأله 118): طواف کننده مى تواند جهت عیادت مریض یا حاجت خصوصى خودش یا برآوردن حاجت برادر مؤمن خود از مطاف بیرون رود، ولى اگر یک یا دو شوط طواف واجب را انجام داده باشد، بعد از برگشتن باید طواف را اعاده کند، و اگر بیرون رفتنش بعد از شوط سوم باشد احتیاط این است که یک طواف کامل بقصد اعم از تمام یا اتمام بجا آورد.

)مسأله 119): نشستن هنگام طواف جهت استراحت و رفع خستگى جائز است ولى باید به اندازه اى نباشد که موالات عرفیه از بین برود که در این صورت طوافش باطل شده باید از سر بگیرد.

)مسأله 120): اگر مقدارى از طواف را سهواً کم کند، اگر پیش از فوت موالات یادش آمد، و از مطاف بیرون نرفته باشد فرموش شده یک شوط باشد، یک شوط را بجا آورد و طوافش صحیح است.

)مسأله 121): اگر یک شوط را فراموش کند و یادش نیاید، تا اینکه به وطن مراجعه کند و سپس یادش بیاید باید شخصى را نائب بگیرد که آنرا به نیابت او انجام دهد، و اگر فراموش شده دو یا سه شوط باشد باید بر گردد و شخصا انجام دهد و احوط این است که بعد از آن طواف را اعاده کند و نماز طواف را نیز احتیاطاً بخواند.

)مسأله 122): اگر طواف خود را از روى سهو، بیشتر از هفت شوط بنماید پس اگر زیادى کمتر از یک شوط باشد، آن را رها کند و نماز طواف را بخواند طوافش صحیح است و اگر زیادى یک شوط یا دو شوط باشد، احتیاط این است که باقى آن را تا یک طواف کامل شود به قصد قربت مطلقه انجام دهد و چهار رکعت نماز طواف را نیز به قصد قربه مطلقه بخواند

شک در عدد دور ها (اشواط)

شک در عدد دور ها (اشواط)

)مسأله 123): هرگاه بعد از اتمام و تجاوز از محل شک کند که ایا طوافم هفت شوط یا کمتر یا بیشتربوده اعتنا به شک خود ننماید مثلا اینکه بعد از داخل شدن به نماز طواف شک کند که هفت شوط گردش نموده یا شش شوط یا هشت شوط به ان اعتنا نکند.

)مساله 124): هرگاه برابر حجرالاسود برسد و شک کند که همین شوط هفتم بود یا هشتم بنا را بر هفت بگذارد و طوافش صحیح است.

)مساله 125): در غیر شک بین 7 و 8 که بیان شد طواف فریضه شک بردار نیست. پس اگر انسان در عدد شوطها شک کند طوافش باطل است و باید آن را از اول اعاده کند، ولى در شک بین 7 و 8 پیش از رسیدن به حجر الاسود در شوط اخیر مقتضاى احتیاط اتمام آن و اعاده اصل طواف است.

)مسأله 126): طواف کننده میتواند بر رفیق و همراه خود در حفظ شماره شوط اعتماد کند درصورتیکه رفیق او یقین به عدد اشواط داشته باشد مثلاً اگر رفیق مى گوید این شوط ششم است یک شوط دیگر طواف مى کند و طوافش صحیح است

)مسأله 127): هرگاه در طواف مستحبى شک کند بنا را بر کمتر بگذارد و طوافش صحیح است

ترک یا فراموش کردن طواف

ترک یا فراموش کردن طواف

مسأله 128): هرگاه طواف عمره تمتّع را عمدا ترک کند چه اینکه علم به وجوب آن داشته یا نداشته باشد و قبل از وقوف عرفات تدارک نتواند، عمره اش باطل مى شود و واجب است حجّ تمتّع را درسال آینده انجام دهد.

)مسأله 129): اگر طواف را عمدا ترک کند عمره اش باطل مى شود و احرامش نیز محکوم به بطلان است ولى احتیاط این است که عدول به حجّ افراد نماید و اعمالش را تمام کند.

)مسأله 130): هرگاه طواف حجّ را عمدا ترک کند حجّش باطل مى شود و باید حجّ را در سال آینده بجا آورد و اگر ترک آن از جهت جهل به حکم باشد یک شتر کفاره هم بدهد.

)مسأله 131): هرگاه از روى فراموشى طواف را ترک کند بعد از آنکه یادش آمد باید تدارک کند و اگر وقتش گذشته باشد باید قضا نماید و حجّش محکوم به صحت می باشد و احتیاط اینست که بعد از قضا نمودن طواف، سعى را نیز بجا آورد.

)مسأله 132): هر گاه طواف را فراموش کند و بعد از برگشتن به وطن یادش بیاید حجّش صحیح است و باید کسى را نائب بگیرد تا طوافش را بجا آورد و احوط این است که نائب بعد از طواف سعى را نیز به نیابت انجام دهد.

)مسأله 133): هرگاه طواف را فراموش کند و به وطن بر گردد و مواقعه با اهلش بنماید و بعد یادش بیاید اگر فراموش شده طواف حجّ باشد یک گوسفند قربانى کفاره به منى بفرستد، و اگر فراموش شده طواف عمره باشد گوسفند کفاره را به مکه بفرستد.

)مسأله 134): هرگاه طواف را فراموش کند و وقتى یادش بیاید که قضایش ممکن باشد با همان احرام قضایش را انجام دهد ولى اگر از مکه خارج شده باشد و یا یک ماه یا بیشتر گذشته باشد باید براى داخل شدن به مکه احرام ببندد و با همان احرام قضاء طواف را انجام دهد.

)مساله 135): زن و بوى خوش بر فراموش کننده طواف بر حرمت باقى میماند تا اینکه خودش درصورت امکان یا نائبش طواف را انجام دهد.

)مساله 136)هر گاه به جهت مرض یا شکستگى نتواند طواف را انجام دهد باید از دیگرى کمک بگیرد اگر چه به سوار شدن بر دوش اوباشد و اگر به کمک دیگرى نیز نتواند طواف را انجام دهد باید نائب بگیرد.

3ـ نماز طواف

3ـ نماز طواف

مساله 137): واجب سوم از واجبات عمره تمتّع دو رکعت نماز طواف است که مثل نماز صبح مى باشد و جائز است که مخفى یا بلند بخواند.

)مساله 138): واجب است نماز طواف را پشت مقام حضرت ابراهیم نزدیک به ان بخواند و در صورت ازدحام و عدم امکان احتیاط این است که پشت مقام با مراعات الاقرب فالاقرب انجام دهد.

)مسأله 139): نماز طواف مستحب را در هر نقطه از مسجد که بخواند صحیح است.

)مسأله 140): کسى که عمدا نماز طواف را نخواند حجّش باطل است زیرا بدون نماز طواف سعى باطل است.

)مسأله 141): نماز طواف باید بعد از طواف فوراً خوانده شود و تاخیر در آن به نحوى که در عرف گفته شود بین طواف و نماز فاصله انداخته جائز نیست.

)مسأله 142): اگر نماز طواف را فراموش کند و بعد از سعى بین صفا و مروه یادش بیاید باید فورا به مقام ابراهیم بر گردد و نماز طواف را بخواند و اعاده سعى واجب نیست اگر چه احوط است.

)مسأله 143): هرگاه در حین سعى یادش بیاید که نماز طواف را نخوانده باید برگردد و نماز طواف را بخواند سپس از جایى که سعى را قطع نموده شروع کند و به اتمام رسانده و سعیش صحیح است.

)مسأله 144): اگر بعد از خروج از مکه یادش بیاید که نماز طواف را نخوانده اگر مشقت ندارد باید برگردد و نماز را در مقام ابراهیم بخواند و اگر مشقت دارد، و در همانجا که یادش آمده بخواند.

)مسأله 145): اگر نماز طواف را از جهت نادانى و جهالت نخوانده، مثل کسى که آن را فراموش کرده باشد و تفصیل گذشته مى آید و فرق بین جاهل قاصر و مقصر نیست.

)مسأله 146): هرگاه نماز طواف را فراموش کند و بمیرد بر ولى لازم است که آن را قضاء نماید.

)مسأله 147): هرگاه قرائت نماز گزار غلطى نداشته باشد در صورتى که نتواند آن را درست کند، نمازش مثل بقیه نمازها صحیح است.
اگر قدرت به تصحیح قرائت داشته باشد واجب است آن را تصحیح کند، و اگر در این کار اهمال و سهل انگارى نمود تا وقت ضیق شد، احوط این است که خودش نماز طواف را بخواند و نائب نیز بگیرد.

)مسأله 148): هرگاه نداند قرائتش غلط دارد و در ندانستن خود معذور باشد و نماز طواف را بخواند و بعد از آن بفهمد که قرائتش درست نیست نمازش محکوم به صحت است و محتاج به اعاده نیست، ولى اگر معذور نبوده و در تعلیم سهل انگارى و مسامحه کرده لازم است پس از تصحیح قرائت نماز را اعاده کند و حکمش مثل کسى است که نماز طواف را فراموش کرده باشد.

4ـ سعى بین صفا و مروه

4ـ سعى بین صفا و مروه

)مسأله 149): بعد از فراغ از نماز طواف واجب است هفت شوط بین صفا و مرده سعى "گردش" نماید، و آن یکى از ارکآن است که اگر عمدا ترک شود حجّ باطل است چه اینکه علم به وجوبش داشته باشد یاجاهل باشد.

)مسأله 150): سعى بین صفا و مرده عبادت است و در آن قصد قربت معتبر است و بهتر است در صفا بایستد و چنین نیت کند: "فهت شوط سعى مى کنم بین صفا و مرده از جهت فمره تمتّع از فرض حجةالاسلام قربة الى الله تعالى و اگر در حجّ باشد بگوید: حجّ تمتّع از فرض حجة الاسلام".

)مسأله 151): طهارت از حدث یا خبث در سعى معتبر نیست، ولى سعی با طهارت افضل است.

)مسأله 152): اگر سعى را قبل از طواف یا نماز آن، عمدا بجا آورد باید آن را بعد از نماز طواف اعاده کند، و اگر طواف یا نماز طواف را فراموش کند و سعى را بجا اورد حکم آن گذشت.

)مسأله 153): بعد از نیت نمودن در صفا رفتن بسوى مروه را شروع کند همین که به مروه رسید یک شوط تحقق پیدا مى کند و از آنجا بطرف صفا میرود و هنگامى که به صفا رسید، دو شوط تحقق پیدا میکند ووقتى که در دفعه دوم به مروه رسید سه شوط حساب میشود و دفعه دیگرى که به صفا رسید، چهار شوط تکمیل شده و دیگر بار که به مروه برسد، پنج شوط میشود و در مرتبه دیگرى که به صفا برسد شش شوط تحقق پیدا کرده و وقتى که به مروه رسید شوط هفتم تکمیل مى شود.

)مسأله 154): سعى را نمى شود از مروه شروع کند و اگر چنین کند، سعى باطل است و باید از صفا شروع کند و فرق نیست در بطلان سعى بین صورت عمد و جهل، و باید هر مقدار شوط را که انجام داده الغا کند و از صفا شروع نماید.

)مسأله 155): در سعى پیاده رفتن افضل است و سواره رفتن نیز جایز است چه بر حیوان باشد یا چرخ که در آنجا متداول است.

)مسأله 156): در هنگام رفتن از صفا باید روبروى مروه برود و در رفتن از مروه به صفا باید رو به صفا برود و اگر به نحو عقب گرد برود باطل است و اگر به چرخ یا حیوان سوار شود نیز باید در رفتن به سوى مروه رو به مرو و در رفتن به صفا رو به صفا باشد و اگر به چرخ سوار شود و در رفتن به سوى مروه پشت به مروه باشد و در رفتن به صفا پشت به آن باشد سعى باطل است.

)مسأله 158): نشستن در صفا یا مروه جهت استراحت و رفع خستگى اشکالى ندارد و همچنین نشستن بین صفا و مروه جائز است و احوط این است که در صورت عدم خستگى از نشستن بین صفا و مروه خود دارى کند.

)مسأله 158): سعى بین صفا و مروه از ارکان حجّ است و اگر آنرا عمداً با علم یا جهل به حکم، تا زمانى که تدارکش پیش از وقوف به عرفات ممکن نباشد، ترک کند، حجّش باطل است و در سال آینده باید حجّ نماید.

)مسأله 159): هر گاه سعى از روى فراموشى ترک شود، هر وقت که یادش بیاید باید بجا آورد، اگر چه بعد از فارغ شدن از اعمال حجّ باشد، و اگر شخصاً نتوانست یا برایش حرجى باشد، باید نائب بگیرد و حجّش محکوم به صحّت مى باشد.

)مسأله 160): هر گاه انسان شخصاً، پیاده و یا سواره نتواند سعى را انجام دهد، باید نائب بگیرد و در صورتى که نائب انجام بدهد، حجّش صحیح است.

)مسأله 161): بعد از طواف و نماز آن بنابر احتیاط، بلافاصله سعى را انجام دهد و اگر گرما شدت داشته باشد و یا خسته شده باشد، تأخیر انداختن آن تا سرد شدن هوا بلکه تا شب جائز است و امّا تا فردا تأخیر آن بدون عذر جائز نیست.

)مسأله 162): زیاد نمودن در سعى، از روى علم و عمد، موجب بطلان سعى مى باشد مثل طواف: ولى اگر از روى جهل به حکم، زیاد نموده باشد سعیش صحیح است، اگر چه احتیاط در اعاده است.

)مسأله 163): کسى که از روى جهل به حکم، معتقد باشد که رفتن و برگشتن، یک شوط حساب مى شود و چهارده مرتبه سعى نموده باشد، هفت مرتبه آن صحیح و هفت مرتبه دیگر زیادى و ملغى است.

)مسأله 164): هر گاه از روى خطا، در سعى خود زیادى نمود سعیش صحیح است و زیادى ملغى مى باشد، ولى اگر زیادى یک شوط باشد، مستحب است شش شوط دیگر بر آن بیفزاید تا یک سعى کامل غیر از سعى اول شود و ختم سعى دوم به صفا خواهدبود.

)مسأله 165): اگر زیادى خطا، پیش از یک شوط باشد مى تواند آن را ملغى کند و دست بردارد و اتمام نمودن آن تا هفت شوط، به قصد رجا و احتمال مطلوبیت مانعى ندارد.

)مسأله 166): هرگاه عمداً با علم به حکم و یا جهل به آن، از سعى خود کم کند و تا پیش از وقوف به عرفات تدارک نتواند، حجّش فاسد شده و لازم است سال بعد اعاده نماید، و اقوى این است که احرامش نیز باطل مى شود، ولى احوط و اولى این است که عدول به حجّ افراد نموده و با نیّت اعم از حجّ و عمره مفرده تمامش نماید.

)مسأله 167): هرگاه کمبود سعى از روى فراموشى و بعد از شوط چهارم باشد، واجب است هر وقت یادش بیاید، اگر چه بعد از فراغت از اعمال حجّ باشد، تدارک نماید و در صورتى که خودش تدارک نتواند یا تدارکش سخت و دشوار باشد، واجب است نائب بگیرد چه در راه مراجعت به وطن باشد و یا به وطن رسیده باشد، و احتیاط این است که نائب یک سعى تمام، به قصد اتمام یا تمام انجام دهد یعنى قصدش این باشد که اگر منوب عنه مشغول الذّمه به یک سعى کامل است، این سعى کامل و اگر مشغول الذمه به چند شوط باشد، این چند شوط متمّم سعى او باشد.

)مسأله 168): اگر فراموش شده، پیش از شوط چهارم باشد مثلاً اینکه چهار شوط را فراموش کرده باشد، احوط این است که یک سعى کامل انجام دهد به قصد تام یا اتمام، و اگر مراجعتش غیرممکن باشد یا دشوار، نائب بگیرد و او نیز هفت شوط سعى به قصد تمام یا اتمام دهد و اگر ماه ذیحجّه گذشته باشد در سعى نیت قضا نماید.

)مسأله 169): هر گاه از روى فراموشى مقدارى از سعى را درعمره تمتّع کم نمود و به اعتقاد اینکه از سعى فارغ شده با عیالش نزدیکى کند یا ناخن بگیرد و یا موى خود را بچیند، باید یک گاو کفّاره بدهد و واجب است سعى را چنانچه گفته شد تمام کند.

شک در عدد اشواط سعى

شک در عدد اشواط سعى

مسأله 170): شک در عدد اشواط سعى، بعد از تقصیر اعتبار ندارد. ولى عده اى ازفقهاء گفته اند که شک در عدد اشواط، بعداز شک در عدد اشواط، بعد ازسعى، اگرچه پیش از تقصیر باشد به آن اعتنا نمى شود اگر از مسعى خارج شده باشد، ولى احتیاط این است که به این شک اعتنا کند، مثلاً به اعتقاد اینکه هفت شوط تمام شده از مسعى خارج شود و پیش از تقصیر، شک کند که همین شوط هفتم بود یا پنجم، باید سعى را از سر بگیرد.

)مسأله 171): هرگاه در مروه شک کند که همین شوط را که انجام داده هفتم است یا نهم، به شک خود اعتنا نکند و سعیش صحیح است، و اگر همین شک پیش از رسیدن به مروه عارض شود سعیش باطل است و باید به صفا برود و سعى را از سر بگیرد.

)مسأله 172): شک در عدد اشواط سعى، مثل شک در عدد اشواط سعى، مثل شک در عدد اشواط طواف، موجب بطلان سعى مى باشد، پس حاجى باید شمار شوطهاى سعى را با انگشت یا چیز دیگر ضبط کند تا مبتلى به اعاده نشود.

5ـ تقصیر

5ـ تقصیر

)مسأله 173): بعد از هفت شوط سعى بین صفا و مروه، واجب است تقصیر نماید، یعنى گرفتن مقدارى از ناخن دست یا پا یا چیدن مقدارى از موى سر یا ریش یا سبیل، و قصد قربت در آن واجب است و بهتر است چنین نیت کند: "تقصیر مى کنم از جهت عمره تمتّع از فرض حَجَّةُالاسلام قربةً الى اللّه".

)مسأله 174): کندن مو در تقصیر کفایت نمى کند.

)مسأله 175): بیرون آمدن از احرام عمره تمتّع باید به تقصیر باشدو تراشیدن سر،عوض تقصیر کافى نیست بلکه حرام و موجب کفاره است و کفاره آن یک گوسفند است و احتیاط این است که اگر جهلا نیز سر خود را بتراشد، گوسفند کفاره دهد.

)مسأله 176): هر گاه بعد از سعى و پیش از تقصیر با زنى نزدیکى کند، بنابر احتیاط باید شتر کفّاره بدهد و در صورت عجز، یک گاو و در صورت عجز از آن یک گوسفند و فرق بین عالم به حکم و جاهل نیست .

)مسأله 177): تقصیر پیش از اتمام سعى، حرام و موجب کفاره است .

)مسأله 178): بعد از تمام شدن سعى، تقصیر واجب است ولى تأخیر آن تا پیش از احرام حجّ جائز است و مکانش نیز اختصاص به مروه ندارد و مى تواند در مروه یا منزل و یا جاى دیگر انجام دهد.

(مسأله 179): هرگاه تقصیر را عمدا ترک کند تا براى حجّ احرام ببندد، عمره اش فاسد و باطل خواهد بود و ظاهر این است که حجّ تمتعش بدل به حجّ افراد مى شود و لازم است بعد از حجّ عمره مفرده بجا آورده و احتیاط این است، که حجّ تمتّع را در سال بعد انجام دهد.

(مسأله 180): هرگاه بعد از سعى تقصیر را فراموش کند و احرام حجّ را ببندد و یادش بیاید، عمره اش صحیح است و احتیاطا یک گوسفند کفّاره بدهد.

)مسأله 181): همینکه محرم در عمره تمتّع تقصیر نموده آنچه به جهت احرام بر او حرام بر او حرام شده بود حلال میشود، بجز سر تراشیدن که مى آید.

)مسأله 182): هرگاه عمره تمتّع را در ماه شوال بجا آورد، تا زمانى که سى روز از عید فطر نگذشته باشد، تراشدن سر جائز است، و اما بعد ا ز سى روز، احتیاط این که سر را نتراشد، و اگر از روى عمد و علم بتراشد احتیاط این است که یک گوسفند کفّاره بدهد.

 

)مسأله 183): طواف نساء در عمره تمتّع واجب نیست وبجا آوردن ان به قصد رجاء اشکال ندارد.

 

اعمال حجّ

اعمال حجّ

1ـ احرام

1ـ احرام

در مسأله دوم اعمال حجّ را به طور اجمالى بیان کردیم که چهارده چیز بر حاجى واجب است.

)مسأله 184): از واجبات حج، اول احرام بستن است و بهترین وقت ان روز ترویه (هشتم ذى الحجّه) است، اگر چه تأخیر آن تا وقتى که وقوف اختیارى عرفه فوت نشود جائز است.

)مسأله 185): تقدین احرام حجّ تا سه روز جائز است، خصوصا براى مریضان و اشخاص پیر که از ازدحام بترسند، و این افراد پیش از خروج عموم حجاج، احرام میبندند و به عرفات مى روند.

)مسأله 186): هرگاه احرام حجّ را از روز ترویه تأخیر کند جائز است، ولى نباید به قدرى تأخیر کند که وقوف اختیارى عرفه را درک نکند.

)مسأله 187): احرام حج، در کیفیت و واجبات و محرمات، مانند احرام عمره است وفرق بین هر دو تنها در نیت مى باشد و بهتراست به این نحو نیت کند: (( احرام مى بندم از جهت حجّ تمتّع ازفرض حَجَّة الا سلام قربةً الى اللّه لَبَّیْکَ اَللّهُمّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاشریکَ لَکَ لَبَّیْکْ واحوط والى اضافه نمودن این جمله است : اِنَ الْحَمْدَ وَالنَّعْمَةَ لَکَ، وَالْمُلْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْک)).

)مسأله 188): مکّه فعلا توسعه یافته و بزرگ شده است و احرام باید از مکّه قدیمه بسته شود، و افضل احرام بستن در مسجدالحرام است و مستحب است در مقام ابراهیم یا حجر اسماعیل دو رکعت نماز بخواند و احرام ببندد.

)مسأله 189): کسى که احرام حجّ را از روى علم و عمد ترک کند واجب است تدارکش نماید، و اگر پیش از وقوف به عرفات، امکان تدارک پیدا نکند، حجّش فاسد است و لازم در سال بعد، اعاده حجه الاسلام نماید.

مسأله 190): حاجى وقتى که احرام حجّ را بست، احتیاط این است که پیش از رفتن به عرفات، طواف مستحبى نکند، و اگر طواف نمود احوط این است که تلبیه را تجدید کند.

2ـ وقوف در عرفات

2ـ وقوف در عرفات

مسأله 191): واجب دوم از واجبات حجّ تمتّع وقوف (بودن) درعرفات است با قصد قربت، وبهتر است بگوید: (( مى باشم در این مکان از هنگام زوال تا غروب شرعى از جهت حجّ تمنع از فرض حجه الاسلام قربه الى الله)). ومراد از وقوف، بودن در عرفات است چه ایستاده باشد یا بنشیند یا حرکت کند و یا سواره باشد.

)مسأله 192): براى صحراى عرفات، حدودى معین شده که نام آنها بطن عرنه، ثویه، نمره تا ذى المجاز و از مأزمین تا اخر موقف مى باشد و این حدود از موقف خارج است و توقف در آنجا کفایت نمى کند، و شناخت آن حدود توسط اهل خبره وساکنین مکه، تحقق پیدا مى کند.

مسأله 193): جبل رحمت در موقف، داخل است ولى وقوف بالاى کوه مکروه میباشد و مستحب است در دامنه کوه، طرف چپ آن وقوف کند.

)مسأله 194): وقوف در عرفات باید از روى اختیار باشد، پس اگر در تمام وقت، خواب یا بیهوش یا غافل باشد وقوف تحقق پیدا نکرده است، ولى اگر بعد از زوال قصد وقوف بیماید و بعد از آن به خواب رود یا بیهوش یا غافل شود، وقوفش صحیح است.

)مسأله 195): مقتضاى احتیاط این است که شخص مختار از اول شمس، تا غروب شرعى در عرفات باشد، اگر چه تأخیر از اول زوال تا مقدار یک ساعت جائز است.

)مسأله 196): اگر حاجى اختیاراً تیم ساعت قبل از غروب به عرفات بیاید، حجّش صحسح است ولى از جهت تأخیر انداختن وقوف، گناهکار مى باشد.

)مسأله 197): معلوم شد که وقوف اختیارى در عرفات، از زوال تا مغرب شرعى مى باشد، واگر کسر ازجهت اضطرار یا نسیان یا جهل یا عذر دیگر، نتواند آن را درک کند واجب است بر او وقوف اضطرارى و آن وقوف در عرفات، پاره اى از شب عید مى باشد و حجّش صحیح است و اگر آنرا عمدا ترک کند، حجّش فاسد است.

)مسأله 198): اگر حاجى وقوف اختیارى و اضطرارى عرفه را جهت عذرى درک نکند ولى وقوف در مشعر الحرام را درک کند، حجّش صحیح است.

)مسأله 199): کوچ کردن از عرفات، پیش از غروب شمس از روى علم وعمد حرام است ولى موجب بطلان حجّ نیست، پس اگر پشیمان شود و برگردد چیزى بر او نیست و اگر بر نگردد، یک شتر کفاره دهد و آن را در منى نحر کند، واگر قدرت نداشته باشد هجده روز روزه بگیرد، و احتیاط این است که پى در پى باشد

)مسأله 200): هرگاه از جهت نسیان یا جهل به حکم، پیش از غروب عرفات کوچ کند و بعد از آن متوجه شود یا علم به حکم پیدا کند واجب است برگردد، واگر برنگردد بنابر احتیاط کفاره بدهد، ولى اگر تا مغرب متوجه نشود ویا علم به حکم پیدا نکند، کفاره بر او نیست.

)مسأله 201): هرگاه هلال نزد قاضى اهل سنت ثابت شود و بر طبق آن حکم کند ودر نزد شیعه ثابت نشود، مبابعت آنها و وقوف با آنها و ترتیب جمیع اثار ثبوت هلال بسبت به مناسک حج، واجب است و کفایت از حجه الاسلام مى کند و مخالفت با آنها حتى به عنوان احتیاط جائز نیست، و در این امر فرق بین علم به مخالفت حکم فاضى اهل سنت با واقع و شک به مخالفت نیست و در هر دو صورت حجّ از جهت تقیه صحیح است.

3ـ وقوف در مشعر الحرام

3ـ وقوف در مشعر الحرام

مسأله 202): واجب سوم از واجبات حجّ تمتع، وقوف در مشعرالحرام (مزدلفه) است وحدود آن از مأزمین (دوراه باریک) تاحیاض تا وادى محسر مى تاشد و این حدود، داخل در موقف نیست ولى در هنگام ازدحام و ضیق وقت، بلا رفتن تا مازمین جائزاست.

)مسأله 203): وقوف در مشعر الحرام نیز عبارت است و وقصد قربت در آن معتبر است واحوط این است که شب عید را در مشعرالحرام با قصد قربت به روز برساند.

)مسأله 204): وقوف در مشعر الحرام از طلوع افتاب روز عید قربان واجب است ولى آنچه رکن است وقوف مختصرى است که اگر بین طلوعین وقوف نمود و سپس عمداً کوچ کرد حجّش صحیح است گرچه فعل حرامى بجا آورده است.

)مسأله 205): اگر حاجى وقوف بین طلوع فجر تا طلوع افتاب را اصلاً ترک کند، یعنى پیش از طلوع فجر عمدا از مشعر خارج شود، حجّش باطل است و باند در سال آینده حجّ را انجام دهد، ولى زنان و کودکان و مریضان و پیرمردان و شخصى که از دشمن میترسد، از این حکم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از دشمن میترسد، از این حکم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از مقدارى وقوف نمودن در شب عید، پیش از طلوع فجر به سوى منى کوچ کنند.

)مسأله 206): هرگاه حاجى در شب عید در مزدلفه (مشعرالحرام) وقوف نماید و ا ز جهت ندانستن حکم مسأله پیش از طلوع فجر کوچ کند، ظاهراً حجّش صحیح است و یک گوسفند کفاره بدهد.

)مسأله 207): کسى که از جهت فراموشى یا جهل یا عذر دیگرى، نتواند وقوف اختیارى بین طلوعین را در مزدلفه (مشعر الحرام) درک کند، واجب است وقوف اضطرارى بنماید و ان، وقوف مختصرى است بین طلوع شمس و ظهر روز عید، و اگر عمدا آنرا ترک کند حجّش فاسد است.

)مسأله 208): وقوف در عرفات و مشعر، هر کدام دو کدام دو قسم است (اختیارى و اضطرارى) پس اگر مکلف، اختیارى هر دو را درک کند بدون شبهه، حجّش صحیح است و اگر هیچ یک از وقوف اختیارى و اضطراى عرفات و مشعر را درک نکند، حجّش باطل است و با همان احرام حج، عمره مفرده را انجام دهد و در صورتى که استطاعتش باقى بماند و یا حجّ از سالهاى قبل برذمه اش مستقر باشد، سال بعد حجّ را بجا اورد.

)مسأله 209): هرگاه مکلف وقوف اختیارى عرفات و اضطرارى مشعر را درک کند، مثلا از ظهر روز نهم تا غروب در عرفات باشد و بین طلوع آفتاب روز عید و ظهر، مقدارى در مشعر بماند حجّش صحیح است بلا اشکال، و همچنین حجّش صحیح است اگر درک کند وقوف اضطرارى عرفه و اختیارى مشعر و در این دو صورت همچ شکى در صحت حجّ نیست.

)مسأله 210): هرگاه مکلف، وقوف اضطرارى عرفات و اضطرارى مشعر را درک کند حجّش صحیح است ولى احتیاط این است که اگر استطاعتش باقى باشد یا حجّ بر ذمه اش از سالهاى قبل مستقر باشد، در سال آینده حجّ را انجام دهد

)مسأله 211): هرگاه مکلف، فقط وقوف اختیارى مشعر را درک کند و وقوف عرفات، حتى وقوف اضطرارى آن را درک نکند، حجّش صحیح است

)مسأله 212): هرگاه مکلف فقط وقوف اضطرارى مشعر را درک کند و وقوف عرفات مطلقا از او فوت شده باشد، بعید نیست حجّش صحیح باشد ولى احتیاط این است که بقیه اعمال را به قصد ما فى الذمه بجا آورد و حجّ را در سال آینده انجام دهد و حتى الامکان، این احتیاط ترک نشود.

)مسأله 213): هرگاه مکلف فقط وقوف اختیارى عرفه را درک کند و مشعر را اصلاً درک نکند، مشهور صحت حجّ است ولى اظهر بطلان است، مگر اینکه شب از مشعر عبور کرده باشد و ترک وقوفش در مشعر از جهت جهل به حکم یا موضوع باشد مثلاً اینکه نداند وجوب وقوف در مشعر را یا اینکه وجوب را بداند و نداند که اینجا مشعر است و در اینجا باید یک گوسفند کفاره دهد و حجّش صحیح است، و اگر از مشعر عبور نکرده باشد حجّش باطل است و منقلب میشود به عمره مفرده، و اعمال عمره عمره مفره را انجام دهد.

)مسأله 214): هرگاه مکلف تنها وقوف اضطرارى عرفه را درک کند حجّش باطل است و باید با همان احرام، عمره مفرده را انجام دهد و ملخص کلام این است که صور متصوره درک وقوف نه صورت است:
(1)درک وقوف اختیارى عرفات و مشعر.
(2)درک وقوف اختیارى عرفه واضطرارى مشعر.
(3)درک وقوف اختیارى مشعر و اضطرارى عرفه.
(4)درک تنها وقوف اضطرارى عرفه و مشعر.
(5)درک تنها وقوف اختیارى مشعر.
در این پنج صورت حجّش بلا اشکال صحیح است.
(6)درک تنها وقوف اضطرارى مشعر، که در این صورت نیز بعید نیست که حجّش صحیح باشد، اگرچه احتیاط در اعاده حجّ در سال آینده است.
(7)درک تنها وقوف اختیارى عرفه با عبور از مشعر در شب عید، که اقوى صحت حجّ است.
(8)درک وقوف اختیارى عرفه با عدم عبور از مشعر در شب عید، که در این صورت حجّش باطل است.
(9)درک تنها وقوف اضطرارى عرفه که در این صورت نیز بودن شک، حجّش باطل است و بدل به عمره مى شود.

4ـ رمى جمره عقبه

4ـ رمى جمره عقبه

مسأله 202): واجب سوم از واجبات حجّ تمتع، وقوف در مشعرالحرام (مزدلفه) است وحدود آن از مأزمین (دوراه باریک) تاحیاض تا وادى محسر مى تاشد و این حدود، داخل در موقف نیست ولى در هنگام ازدحام و ضیق وقت، بلا رفتن تا مازمین جائزاست.

)مسأله 203): وقوف در مشعر الحرام نیز عبارت است و وقصد قربت در آن معتبر است واحوط این است که شب عید را در مشعرالحرام با قصد قربت به روز برساند.

)مسأله 204): وقوف در مشعر الحرام از طلوع افتاب روز عید قربان واجب است ولى آنچه رکن است وقوف مختصرى است که اگر بین طلوعین وقوف نمود و سپس عمداً کوچ کرد حجّش صحیح است گرچه فعل حرامى بجا آورده است.

)مسأله 205): اگر حاجى وقوف بین طلوع فجر تا طلوع افتاب را اصلاً ترک کند، یعنى پیش از طلوع فجر عمدا از مشعر خارج شود، حجّش باطل است و باند در سال آینده حجّ را انجام دهد، ولى زنان و کودکان و مریضان و پیرمردان و شخصى که از دشمن میترسد، از این حکم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از دشمن میترسد، از این حکم مستثنى هستند و براى آنها جائز است بعد از مقدارى وقوف نمودن در شب عید، پیش از طلوع فجر به سوى منى کوچ کنند.

)مسأله 206): هرگاه حاجى در شب عید در مزدلفه (مشعرالحرام) وقوف نماید و ا ز جهت ندانستن حکم مسأله پیش از طلوع فجر کوچ کند، ظاهراً حجّش صحیح است و یک گوسفند کفاره بدهد.

)مسأله 207): کسى که از جهت فراموشى یا جهل یا عذر دیگرى، نتواند وقوف اختیارى بین طلوعین را در مزدلفه (مشعر الحرام) درک کند، واجب است وقوف اضطرارى بنماید و ان، وقوف مختصرى است بین طلوع شمس و ظهر روز عید، و اگر عمدا آنرا ترک کند حجّش فاسد است.

)مسأله 208): وقوف در عرفات و مشعر، هر کدام دو کدام دو قسم است (اختیارى و اضطرارى) پس اگر مکلف، اختیارى هر دو را درک کند بدون شبهه، حجّش صحیح است و اگر هیچ یک از وقوف اختیارى و اضطراى عرفات و مشعر را درک نکند، حجّش باطل است و با همان احرام حج، عمره مفرده را انجام دهد و در صورتى که استطاعتش باقى بماند و یا حجّ از سالهاى قبل برذمه اش مستقر باشد، سال بعد حجّ را بجا اورد.

)مسأله 209): هرگاه مکلف وقوف اختیارى عرفات و اضطرارى مشعر را درک کند، مثلا از ظهر روز نهم تا غروب در عرفات باشد و بین طلوع آفتاب روز عید و ظهر، مقدارى در مشعر بماند حجّش صحیح است بلا اشکال، و همچنین حجّش صحیح است اگر درک کند وقوف اضطرارى عرفه و اختیارى مشعر و در این دو صورت همچ شکى در صحت حجّ نیست.

)مسأله 210): هرگاه مکلف، وقوف اضطرارى عرفات و اضطرارى مشعر را درک کند حجّش صحیح است ولى احتیاط این است که اگر استطاعتش باقى باشد یا حجّ بر ذمه اش از سالهاى قبل مستقر باشد، در سال آینده حجّ را انجام دهد

)مسأله 211): هرگاه مکلف، فقط وقوف اختیارى مشعر را درک کند و وقوف عرفات، حتى وقوف اضطرارى آن را درک نکند، حجّش صحیح است

)مسأله 212): هرگاه مکلف فقط وقوف اضطرارى مشعر را درک کند و وقوف عرفات مطلقا از او فوت شده باشد، بعید نیست حجّش صحیح باشد ولى احتیاط این است که بقیه اعمال را به قصد ما فى الذمه بجا آورد و حجّ را در سال آینده انجام دهد و حتى الامکان، این احتیاط ترک نشود.

)مسأله 213): هرگاه مکلف فقط وقوف اختیارى عرفه را درک کند و مشعر را اصلاً درک نکند، مشهور صحت حجّ است ولى اظهر بطلان است، مگر اینکه شب از مشعر عبور کرده باشد و ترک وقوفش در مشعر از جهت جهل به حکم یا موضوع باشد مثلاً اینکه نداند وجوب وقوف در مشعر را یا اینکه وجوب را بداند و نداند که اینجا مشعر است و در اینجا باید یک گوسفند کفاره دهد و حجّش صحیح است، و اگر از مشعر عبور نکرده باشد حجّش باطل است و منقلب میشود به عمره مفرده، و اعمال عمره عمره مفره را انجام دهد.

)مسأله 214): هرگاه مکلف تنها وقوف اضطرارى عرفه را درک کند حجّش باطل است و باید با همان احرام، عمره مفرده را انجام دهد و ملخص کلام این است که صور متصوره درک وقوف نه صورت است:
(1)درک وقوف اختیارى عرفات و مشعر.
(2)درک وقوف اختیارى عرفه واضطرارى مشعر.
(3)درک وقوف اختیارى مشعر و اضطرارى عرفه.
(4)درک تنها وقوف اضطرارى عرفه و مشعر.
(5)درک تنها وقوف اختیارى مشعر.
در این پنج صورت حجّش بلا اشکال صحیح است.
(6)درک تنها وقوف اضطرارى مشعر، که در این صورت نیز بعید نیست که حجّش صحیح باشد، اگرچه احتیاط در اعاده حجّ در سال آینده است.
(7)درک تنها وقوف اختیارى عرفه با عبور از مشعر در شب عید، که اقوى صحت حجّ است.
(8)درک وقوف اختیارى عرفه با عدم عبور از مشعر در شب عید، که در این صورت حجّش باطل است.
(9)درک تنها وقوف اضطرارى عرفه که در این صورت نیز بودن شک، حجّش باطل است و بدل به عمره مى شود.

5ـ ذبح و نحر در منى

5ـ ذبح و نحر در منى

مسأله 226): بعد از رمى جمره عقبه در روز عید، قربانى کردن واجب است و آن واجب پنجم از اعمال حجّ تمتّع مى باشد و قصد غربت در آن معتبر است و بهتر این است که چنین نیّت کند: " قربانى مى کنم این گوسفند یا گاو یا شتر را از جهت حجّ تمتّع ازفرض حَجَّةُ الاسلام قربةً الى الله".

)مسأله 227): واجب است قربانى را در روز انجام دهد و اگر ترس از دشمن داشته باشد، مى تواند در شب انجام دهد.

)مسأله 228): ذبح یا نحر قربانى واجب است که در منى باشد، و اگر از جهت تغییر محل قربانى، ذبح و نحر در منى ممکن نباشد، و تأخیر انداختن آن تا اواخر ذى الحجّه، موجب عسر و حرج نوعى باشد، مى تواند ذبح و نحر را در خارج منى انجام دهد و اگر تأخیر موجب عسر و حرج نباشد، صبر مى کند و طواف و سعى را بعد از ذبح انجام مى دهد، اگر چه بعد از ایام تشریق باشد.

)مسأله 229): دانسته باشد که وجوب قربانى، بعد از رمى جمره عقبه مى باشد ولى اگر از جهت فراموشى یا جهل، قربانى را پیش ازرمى جمره عقبه انجام دهد، صحیح است و محتاج به اعاده نیست.

)مسأله 230): احتیاط واجب آن است که ذبج یا نحر در روز عید باشد واز آن تأخیر نیندازد، ولى اگر فراموش کند و یا جاهل به حکم باشد و تأخیر اندازد، باید در ایام تشویق انجام دهد و از آن عملاً تاخیر نکند( ایام تشویق، یازدهم، دوازدهم ،وسیزدهم مى باشد) واگر عذر ادامه یابد، تا آخر ذیحجّه هر وقست متذکّرشودانجام دهد و اگر عذر ادامه یابد ،تا تا ذیحجه منقضى شود، باید درذیحجه سال آینده خودش یا نائبش انجام دهد.

)میأله 231): هر گاه قربانى را فراموش کند و طواف زیارت را انجام دهد و بعد از آن متوجه شود باید به منى برگردد و قربانى بنماید و اعاده طواف واجب نیست ولى احوط است، واگر عمداً طواف را بر قربانى تقدیم اعاده طواف بعد از قربانى واجب است، زیرامقدم نمودن طواف، بر قربانى جائز نیست.

(مسأله 232): بر هر فرد از حجاج در حجّ تمتّع قربانى واجب است و یک قربانى از دو نفر کفایت نمى کند.

(مسأله 233): قربانى یا شتر، یا گاو ویا گوسفند باشد، و اگر شترباشد باید پنج سال را تمام نموده داخل در سال ششم باشد، و اگرگاو باشد باید یکسال را تمام نموده داخل در سال دوم باشد و اگربز باشد نیز باید در سال دوم داخل شده باشد ولى احتیاط در گاو و بز این است که دو سال را تکمین نموده، داخل سال سوم شده باشد و اگر گوسفند باشد باید هشت ماه داشته باشد و کمتر از آن کافى نیست و احتیاط این است که یکسالش تمام و داخل سال دوم باشد.

(مسأله 234): هر گاه پس از قربانى کردن معلوم شد اینکه قربانى به سن معتبر نبوده باید قربانى دیگر که داراى سن معتبر باشد بنماید.

(مسأله 235): قربانى باید صحیح و سالم باشد و قربانى، شاخ شکسته و لنگ و گوش بریده و لاغر در نزد عرف و کور و شل و اخته شده، کفایت نمى کند.

(مسأله 236): قربانى اگر موجوء(رگ مالیده) و مرضوض (تخم کوبیده ) و گوش سوراخ یا مشقوق(شق شده) و یا پیر که مغز استخوانش آب شده و یا در اصل خلقت شاخ و یا دم نداشته و یا مریض باشد، کفایت مى کند ولى احوط این است که از این عیبها هم سالم باشد.

(مسأله 237): هر گاه قربانى را به عقیده اینکه سالم است، خریدارى نماید و قیمتش را بپردازد، بعد معلوم شود عیبى دارد، بعید نیست که مجزى باشد ولى احوط عدم اکتفاء به آن است.

)مسأله 238): شرائط و اوصافى که براى قربانى ذکر شد، اختصاص به حال تمکّن دارد پس اگر واجد شرائط میسر نشود، هرآنچه میسر شود کافى است.

)مسأله 239) هر گاه قربانى را به عقیده اینکه چاق است ذبخ نماید و بعد از آن معلوم شود که لاغر بوده کافى است و لازم نیست که قربانى چاق دیگرى تهیه نماید.

)مسأله 240): هرگاه ذبح یا نحر کند و بعد از آن شک نماید که آیا قربانى واجد شرائط بوده، یا نه، اگر احتمال مى دهد که شاید احراز شرائط را هنگام ذبح نموده باشد کافى است و حکم به صحت قربانى مى شود.

)مسأله 241): هر گاه بعد از قربانى شک کند که در منى واقع شده یا در خارج منى، پس اگر احتمال مى دهد که شرطیت منى را احرازکرده است کافى است.

)مسأله 242): هر گاه شک کند که آیا قربانى کرده است یا نه، پس اگر شک بعد از حلق باشد، بنا را برا اینکه قربانى کرده است بگذرد، و اگر شکش پیش از تراشیدن سر باشد، باید قربانى بنماید.

)مسأله 243): هر گاه شک کند که آیا این قربانى را که تهیه نموده چاق است یا لاغر و به امید اینکه چاق باشد و شاید امتثال امر خدواند شود آنرا ذبح یا نحر نماید، پس اگر به شک خود باقى باشد کفایت نمى کند و همچنین است اگر کشف شود که لاغر است، و اگر کشف شود که چاق بوده کفایت مى کند.

)مسأله 244): هر گاه حیوان سالمى را براى قربانى خریدارى نماید و بعد از آن مریض شود یا بعضى از اعضایش بشکند و یاعیب دیگرى بر او عارض شود، براى قربانى کافى است و لازم نیست آنرا عوض نماید و قربانى دیگرى بخرد.

)مسأله 245): هر گاه قربانى خرید و آن قربانى گم شد، باید قربانى دیگرى عوض آن بخرد، پس اگر اولى پیش از کشتن دومى پیداشود، اولى را بکشد و نسبت به دومى مخیّر است که بکشد یا نکشد و در حکم سایر اموال او خواهد بود و احتیاط استحبابى در ذبح آن است، و اگر اولى بعد از ذبح دومى پیدا شود، احتیاط این است که اولى را نیز ذبح کند.

)مسأله 246): اگر حاجى نتواند قربانى پیدا کند باید پولش را نزد امینى بگذارد تا قربانى بخرد و تا آخر ذیحجه، از جانب از ذبح کند و اگر ماه ذیحجه گذشت نباید قربانى کند مگر در ذیحجه سال آینده، و روزه بدل هدى بر او واجب نیست.

)مسأله 247): کسى که نه قربانى دارد و نه پولش را، بجاى قربانى باید ده روز روزه بگیرد، سه روزش را در حجّ یعنى روزهاى هفتم و هشتم و نهم ذیحجه روزه بگیرد و هفت روز دیگر را در وطن بعد از مراجعت روزه بگیرد و احتیاط این است که پى در پى بگیرد و اما سه روز اول را که در ایام حجّ مى گیرد، باید پى در پى باشد.

)مسأله 248): اگر حاجى قدرت به قربانى نداشت و روز هفتم وهشتم و نهم را در مکه روزه گرفت و بعد از اعمال حجّ به وطن برنگشت و در مکه ماند واجب است صر کند تا حجاج به اوطانشان برگردند و آن وقت هفت روز باقى مانده را روزه بگیرد و یا ماه صبر کند و بعد از آن هفت روز، روزه بگیرد.

)مسأله 249): کسى که وظیفه اش روزه گرفتن است، اگر نتواند روز هفتم را روزه بگیرد، باید روز هشتم و نهم را روزه بگیرد، و یک روز باقى مانده را بعد از بازگشت از منى روزه بگیرد، و اگر روز هشتم را نیز نتواند روزه بگیرد، هر سه روز را تا برگشت از منى به تأخیر بیندازد، و احتیاط این است که بعد از بازگشت، هرچه زودتر روزه ها را بگیرد و بدون عذر نباید تأخیر کند.

مسأله 250): اگر بعد از بازگشت از منى نتواند روزه بگیرد، این سه روز را در راه بازگشت به وطن روزه بگیرد در سفر، و اگر در سفرنگرفت باید بعد از مراجعت به وطن روزه بگیرد ولى بین سه روز و هفت روز، فاصله بیندازد و ده روز را، پى در پى نگیرد.

)مسأله 251): اگر تا اول محرم سه روز را روزه نگرفت، روزه از او ساقط مى شود و باید در سال آینده قربانى بنماید.

)مسأله 252): کسى که نه قربانى دارد و نه پولش را، و سه روز، روزه گرفت و بعد از آن قربانى برایش میسر شد، بنابر احتیاط قربانى بر او واجب است.

)مسأله 253): کسى که نمى تواند به تنهایى، قربانى تهیه کند ولى مى توند با دیگرى شرکت نماید، احوط این است که بین روزه به ترتیبى که گفته شد و شرکت در قربانى، جمع نماید.

)مسأله 254): در قربانى مباشرت شرط نیست، پس مى شود انسان کسى را وکیل بگیرد که از جانب او قربانى بنماید، و اگر شک کند که وکیل قربانى نموده یا نه؟ بنا بگذارد که قربانى نکرده، ولى اگر وکیل مورد وثوق باشد و بگوید قربانى کردم، کافى است و این واجب از او ساقط مى شود و همچنین است حال در کفّاره.

)مسأله 255): نیّت در کفّاره و قربانى باید از موکّل و منوب عنه تاهنگام ذبح مستمر باشد، و احتیاط این است که کشنده نیز نیت نیابت از او را بنماید با قصد تقرب.

)مسأله 256): شرایطى که در قربانى معتبر است در کفاره معتبر نیست، اگر چه احتیاط در مراعات آن است.

مصرف قربانى

مصرف قربانى

مسأله 257): احتیاط این است که قربانى را سه قسمت کند، یک قسمت را به فقیر مؤمن صدقه دهد و یک قسمت را براى برادر مؤمن هدیه کند و قسمت سوم را براى خود قرار دهد و چیزى ازآن بخورد.

)مسأله 258): سهم فقیر را لازم نیست به خود فقیر بدهد، بلکه اگر به وکیل فقیر مؤمن هم بدهد کافى است، و وکیل در آن طبق اجازه موکّل تصرف مى کند چه در بخشیدن یا فروختن و یا اعراض از آن و اگر خود حاجى، وکیل فقیر باشد، به وکالت او هر گونه اجازه داده باشد تصرف مى کند.

)مسأله 259): صدقه دادن باید به مؤمن فقیر باشد و چون در منى مؤمن فقیر پیدا نمى شود، لهذا باید حجاج محترم هنگام حرکت از وطن، از مؤمن فقیر وکیل شوند تا در ثلث قربانى طبق دستور او عمل کنند.

)مسأله 260): تقسیم و جدا نمودن هر قسمت را از دیگرى، درخارج واجب نیست و همینکه یک سوم (ثلث) را به نحو مشاع به وکیل فقیر مؤمن بدهد و یک سوم )ثلث) را به نحو مشاع به وکیل فقیر مؤمن بدهد و یک سوم (ثلث) را براى برادر مؤمن هدیه کند واز یک سوم (ثلث) باقیمانده، چیزى بخورد کافى است.

)مسأله 261): بعد از آنکه برادر مؤمن و مؤمن فقیر، قسمت هدیه و صدقه را قبول و قبض کنند، هر نحو تصرف در آن حتّى بخشیدن به غیر مؤمن و یا اعراض برایشان جائز است.

)مسأله 262): هرگاه قربانى را کشت و بعد از آن کسى به زور ببرد و یا سارق آن راسرقت کند و یا به افت سماوى تلف شود، صاحب قربانى ضامن نیست. ولى اگر خودش به غیر مومن صدقه بدهد یا هدیه کند، از براى دو ثلث آن ضامن مى باشد بنابر احتیاط، و همچنین است اگرعمداً تلف کند.

 

6ـ حلق یا تقصیر

6ـ حلق یا تقصیر

مسأله 263): واجب ششم از واجبات حجّ تمتّع حلق (سرتراشیدن) یا تقصیر (گرفتن مقدارى از مو یا ناخن) است، و قصد قربت در آن معتبر است و احتیاط این است که بعد از رمى جمره وقربانى در روز عید انجام شود، ولى تقدیم آن بر رمى جمره یا قربانى و یا هر دو از جهت نادانى یا فراموشى مجزى است و اعاده لازم نیست.

)مسأله 264): بر زنان تقصیر متعیّن است و سر تراشیدن جائزنیست.

)مسأله 265): مردان بین حلق و تقصیر، مخیرند که هر کدام راخواسته باشند اختیار کنند ولى حلق (سر تراشیدن) افضل است.

)مسأله 266): صروره (کسى که بار اول حجّ مى کند) بنابر احتیاط باید حلق نماید و کسانى که موى سر را بافته و یا با صمغ یا عسل چسبانیده یا موى سر را در هم پیچیده و گره زده اند، باید سر رابتراشند و تقصیر برایشان کافى نیست.

)مسأله 267): کسى که مى خواهد سر بتراشد و مى داند که سلمانى سر او را زخمى خواهد کرد، باید اول تقصیر کند ومقدارى از موى سر خود را چیده و سپس سر را بتراشد.

)مسأله 268): خنثاى مُشکِل، اگر موى سر خود را نچسبانده یا نبافته باشد، باید تقصیر نماید و اگر بافته یا چسبانده باشد، باید هم تقصیر و هم حلق نماید و احتیاطاً تقصیر را بر حلق، مقدم بدارد.

)مسأله 269): بعد از حلق یا تقصیر، آنچه بر محرم حرام شده بود حلال مى شود، بجز زن و بوى خوش و بنابر احتیاط شکار.

)مسأله 270): هر گاه از روى فراموشى یا نداستن حکم، پیش ازحلق و تقصیر از منى خارج شود، باید به منى برگردد و در آنجا سرخود را بتراشد یا تقصیر نماید، و اگر بازگشتن به منى دشوار یا غیرممکن باشد در همان جا که متوجه شده سرش را بتراشد یا تقصیر کند و موى خود را در صورت امکان به منى بفرستد.

 )مسأله 271): هر گاه از روى فراموشى یا نادانى، حلق و تقصیر نکرد و بعد از فراغ از اعمال حج، متوجه شد و آن را تدارک نمود، اعاده طواف احوط است، بلکه احوط اعاده سعى نیز هست، خصوصاً اگر از مکّه خارج نشده باشد.

7.8.9ـ طواف حجّ و نماز طواف وسعى

7.8.9ـ طواف حجّ و نماز طواف وسعى

مسأله 272): هفتم و هشتم و نهم از واجبات حج، طواف و نماز طواف و سعى است، و شرائط و کیفیت این سه واجب، عین شرائط مى باشد و کیفیت طواف عمده تمتّع و نماز و سعى آن مى باشد.

)مسأله 273): طواف حجّ تمتع، باید بعد از حلق یا تقصیر باشد، واگر با علم وعمد طواف را پیش از حلق یا تقصیر انجام دهد، واجب است بعد حلق یا تقصیر آنرا اعاده نموده و یک گوسفند کفّاره دهد.

(مسأله 274): مقتضاى احتیاط این است که طواف را روز دهم یازدهم انجام دهد، اگر چه تأخیر آن تا اخر ایام تشویق (13.12.11 ذیحجه) جائز است ولى افضل، روز عید و بعد از آن روز یازدهم است.

)مسأله 275) پیش انداختن طواف حجّ و نماز و سعى بر وقوفین در حجّ تمتّع جائز نیست، مگر براى پیران و یا زنى که بیم حیض شدن دارد و یا مریض، که براى اینها جائز است طواف و نمازش را پیش از وقوفین انجام دهند و سعى را در وقت خودش انجام دهند، و احواط این است که سعى را نیز مقدم داشته و در وقت خودش نیز، انجام دهند و اولى و افضل این است که در صورت امکان در ایام تشویق، طواف و نمازش را اعاده کنند.

)مسأله 276): کسى که از مراجعت به مکه بعد ازحلق و تقصیر، برجان خود مى ترسد مى تواند از طواف حجّ و نماز و سعى را بر وقوفین، مقدم بدارد و بلکه تقدیم طواف نساء نیز اشکال ندارد و بعد از اعمال منى هر جا دلش بخواهد برود.

)مسأله 277): کسى که داخل شدن در مسجد الحرام برایش جائزنیست مثل زن حائض یا نفساء و نتواند تا پاک شدن، در مکه بماندکه طواف کند برایش جائز است براى طواف و نماز نائب بگیرد وپس از طواف نائب، خودش سعى را انجام دهد.

)مسأله 278): هر گاه در حجّ تمتع، طواف حجّ و نماز و سعى راانجام دهد، بوى خوش برایش حلال مى شود مى شود وازمحرمات احرام، فقط زن و بنابر احتیاط شکار باقى مى ماند.

)مسأله 279): هر گاه طواف زیارت و سعى را انجام دهد، عقد نکاح برایش حلال مى شود، ولى مقتضاى احتیاط، اجتناب از مطلق استمناع به زن مى باشد واما جماع به حرمت باقى است تا اینکه طواف نساء را انجام دهد.

)مسأله 280): براى کسانى تکه تقدم طواف و سعى بروقوفین، برایشان جائز است و آنها را انجام دهند،بوى خوش(طیب)برایشان حلال نمى شود تا اینکه مناسک منى را انجام دهند و وقتى که رمى و رنج و حلق یا تقصیر را انجام دهند،بوى خوش (طیب) برایشان حلال مى شود.

10 . 11ـ طواف نساء و نماز آن

10 . 11ـ طواف نساء و نماز آن

مسأله 281): واجب دهم و یازدهم از واجبات حج، طواف نساءو نماز آن است و این دو اگر چه واجب است ولى از اجزا و مناسک حجّ نیست، به قسمتى که اگر ترک شود، حجّ باطل نمى شود ولى زن به حرمت باقى مى ماند و با قطع نظر از حرمت زن، طواف نساء فى نفسه واجب، و ترکش جائز نیست و بر پیرمردى که اصلاً میل به زن ندارد نیز واجب است، و همچنین بر پیرزن و خنثى.

)مسأله 282): گفته شد که طواف نساء همچنانکه بر مردان واجب است بر زنان نیز واجب است و اختصاص به مردان ندارد و اگر زن آن را ترک کند، بر علاوه اینکه ترک واجب نموده مرد نیز بر اوحرام است.

)مسأله 283): کسى که به نیابت دیگرى حجّ را انجام مى دهد، طواف نساء را نیز از طرف منوب عنه و به نیابت او انجام مى دهد، ولى اگر آن را ترک کند بر علاوه اینکه عمل نیابى را کامل انجام نداده ترک واجب کرده، زن نیز بر نائب حرام است.

)مسأله 284): طواف نساء و نمازش در شرائط و کیفیت، عیناً مثل طواف حجّ و نماز آن است.

)مسأله 285): کسى که به جهت مرض یا پیرى نمى تواند طواف نساء را بجا آورد، از دیگرى کمک بگیرد و آنرا انجام دهد، اگر چه بر دوش انسان یا پشت حیوانى سوار شود، و اگر به این نحو هم نتواند، باید دیگرى را نائب بگیرد و این حکم در نماز طواف نیزجارى است.

)مسأله 286): کسى که عمداً با دانستن حکم یا ندانستن یا فراموشى، طواف نساء را انجام ندهد، زن به حرمت خود باقى مى ماند تا اینکه آنرا انجام دهد و اگر انجام دادن آن برایش غیرممکن یا دشوار باشد مى تواند نائب بگیرد و وقتى که نائب آنراانجام دهد، زن بر منوب عنه حلال مى شود، و اگر پیش از آنکه طواف نساء را خودش یا نائبش انجام دهد بمیرد، احتیاط این است که از ترکه اش قضاء آن انجام داده شود.

)مسأله 287): تقدیم طواف نساء بر سعى جائز نیست، و کسى که عمداً آنرا بر سعى مقدم دارد، واجب است بعد از سعى آنرا اعاده کند، و بنابر احتیاط اعاده واجب است، حتى اگر آنرا از روى نادانى یا فراموشى بر سعى مقدم دارد.

)مسأله 288): کسى که از روى عذر طواف نساء را بر و قوفین، مقدم دارد تا وقتیس که مناسک منى را انجام نداده، زن بر او حلال نمى شود.

)مسأله 289): هر گاه زن حائض شود و قافله تا پاک شدن او منتظرنماند، بنابر احتیاط مى تواند براى طواف نساء و نمازش نائب بگیرد و با قافله حرکت کند.

)مسأله 290): هرگاه زن در حال طواف، بعد از تجاوز نصف آن حائض شود، باید آنرا ترک کند و مى تواند با قافله خارج شود واحتیاط این است که براى بقیه طواف و نماز آن نائب بگیرد.

)مسأله 291): فراموشى نماز طواف نساء، مثل فراموشى نمازطواف حجّ مى باشد، پس اگر در مکّه یادش آمد به مسجدالحرام برمى گردد و آنرا بجا مى آورد، و اگر از مکه خارج شده باشد وبرگشتن موجب عسر و حرج نباشد، بر مى گردد و آنرا انجام مى دهد و اگر برگشتن غیر ممکن یا دشوار باشد، هر جا که یادش آمد آنرا انجام مى دهد.

)مسأله 292): در حجّ تمتّع، هر گاه طواف نساء و نماز آنرا بجا آورد، زن بر او حلال مى شود، و اگر زن بجا آورد مرد بر او حلال مى شود ولى بنابر احتیاط حرمت شکار از جهت احرام تا ظهر روزسیزدهم بر حاجى باقى مى ماند، و اما شکار در حرم و کندن درخت و گیاه حرم اختصاص به محرم ندارد بلکه براى شخص مُحِلْ نیز حرام است.

12ـ بیتوته در منى

12ـ بیتوته در منى

مسأله 293): واجب دوازدهم از واجبات حج، بودن در منى است با قصد قربت در شب یازدهم و دوازدهم، پس اگر حاجى روز دهم از جهت طواف زیارت و سعى به مکه برود باید شب به منى برگردد و در آنجا بماند، و اگر روز یازدهم به مکه برود نیز، واجب است برگردد و شب دوازدهم را در منى بماند، و کسى که در حال احرام از صید اجتناب نکرده باشد، شب سیزدهم نیزواجب است در منى باشد و همچنین است بنابر احتیاط، کسى که در حال احرام با زن نزدیکى کرده باشد، پس او نیز شب سیزدهم درمنى بیتوته مى کند و براى غیر اینها جائز است روز دوازدهم، بعد از زوال از منى کوچ کند ولى اگر تا شب کوچ نکند، واجب است که شب سیزدهم نیز در منى بماند.

)مسأله 294): هر گاه آماده براى خروج از منى شود و از جاى خود حرکت کند، ولى از جهت ازدحام نتواند قبل از مغرب از منى خارج شود، پس اگر ماندن برایش در منى ممکن باشد، واجب است شب بماند و اگر ممکن نیست یا ماندن در آنجا دشوار باشد، جائز است که کوچ کند و احتیاطاً یک گوسفند کفّاره بدهد.

)مسأله 295): کسى که بودن شب در منى بر او واجب است، بودن روز در منى، بیش از مقدار زمان رمى جمره ها، بر او واجب نیست و بعد از رمى جمره ها مى تواند هر جا بخواهد برود.

)مسأله 296): شب ماندن در منى از اول شب تا آخر آن واجب نیست، بلکه واجب بودن در منى از اول شب تا بعد از نصف شب و یا قبل از نصف شب تا طلوع فجر مى باشد، ولى کسى که از اول شب تا بعد از نصف آن، در منى مى ماند و بعد از نصف شب از آنجا خارج مى شود، سزاوار است که پیش از طلوع فجر وارد مکه نشود.

)مسأله 297): بیتوته (شب ماندن) در منى بر چند طائفه واجب نیست:
(1) اشخاص معذور مثل مریض و پرستار و کسى که بر جان و مال خود در منى بترسد.
(2) کسى که در مکّه تمام شب مشغول عبادت باشد و به جز حاجات ضرورى مثل خوردن، آشامیدن، تطهیر کردن و امثال آنها، کار دیگرى نداشته باشد.
(3) کسى که طواف کعبه معظمه را نموده و در عبادت باقى مانده و سپس از مکه بیرون رفته و از عقبه مدینین گذشته باشد، چنین شخصى مى تواند در راه بیتوته نماید و لازم نیست خود را به منى برساند.

)مسأله 298): براى سه طائفه فوق الذکر، تأخیر در رجوع به منى، به مقدارى که رمى، جمره هاى سه گانه در روز یازدهم و دوازدهم فوت نشود، جائز است.

)مسأله 299): کسى که بیتوته در منى را در شب یازدهم یا دوازدهم عمداً ترک کند، واجب است که یک گوسفند کفّاره دهد واگر در هر دو شب ترک کند، دو گوسفند کفاره بدهد و مقتضاى احتیاط، کفاره دادن است و در صورتى که ترک بیتوته از جهت جهل به وجوب آن یا نسیان وجوب باشد، و همچنین احتیاط درکفّاره دادن معذور است، و اما بر کسى که در شب مشغول عبادت در مکه بوده یا اینکه طواف و سعى را در مکه انجام داده باشد و به سوى منى خارج شده و از جهت راه بندان، پیش از طلوع صبح به منى نرسیده، در صورتى که از عقبه مدینین گذشته باشد، کفّاره نیست.

)مسأله 300): هرگاه در روز دوازدهم از منى کوچ کند ولى بعد ازمغرب، در شب سیزدهم به جهت کارى به منى بر گردد، واجب نیست که در منى بیتوته کند بلکه مى تواند از منى برود.

13ـ رمى جمرات

13ـ رمى جمرات

مسأله 301): واجب سیزدهم از واجبات حج، رمى جمره هاى سه گانه در روزهاى یازدهم و دوازدهم مى باشد، و هر گاه شب سیزدهم در منى بماند، رمى جمره ها در روز سیزدهم نیز بنابراحتیاط واجب خواهد بود.

)مسأله 302): رمى جمره ها در حال اختیار، واجب مباشرى مى باشد، پس در صورت قدرت و نبودن حرج و مشقت، نائب گرفتن جائز است.

)مسأله 303): ترتیب بین رمى جمره هاى سه گانه واجب است، پس باید اول جمره اولى، پس از آن وسطى و سپس عقبه را رمى کند، پس اگر به خلاف این ترتیب رمى کند واجب است به طوریکه ترتیب حاصل شود رمى کند، هر چند مخالفت از روى نادانى یا فراموشى باشد، ولى اگر جمره سابق چهار ریگ و فراموش نمود و پس از آن جمره بعدى را هفت ریگ زد واجب نیست رمى جمره را از اول اعاده کند، بلکه اگر سه ریگ دیگر به جمله سابق بزند، کافى است.

)مسأله 304): شرایطى که در رمى جمره عقبه در روز عید، ذکرشد در رمى جمره هاى سه گانه در روز یازدهم و دوازدهم نیزمعتبر است. رجوع شود به مسئله 216

)مسأله 305): رمى جمره ها باید در روز باشد، پس کسانى که درروز رمى نمى تواند، مانند چوپان و غلام و بدهکارى که مى ترسد گرفتار شود، و هر کسى که بر جان و مال و ناموس خود بترسد، مى تواند در شب آن روز رمى کند، و همچنین است پیرمرد و زن و بچه که بر جان خود از اذهام مى ترسند.

)مسأله 306): هرگاه رمى روز یازدهم را فراموش کند، واجب است روز دوازدهم آن را نماید و هر گاه رمى روز دوازدهم را فراموش کند واجب است قضاى آن را در روز سیزدهم به جا آورد، و احتیاط این است که بین اداء همان روز و قضاء روز قبل فاصله بیندازد. پس اول قضاى روز قبل را طرف صبح انجام دهد و اداء آن روز را هنگام زوال .

)مسأله 307): هر گاه رمى را در منى فراموش کند، پس از کوچ به مکه، یادش بیاید واجب است به منى برگشته و رمى نماید. و هر گاه فراموش شده، رمى دو یا سه روز باشد، احتیاط این است که بین رمى یک روز و روز دیگر مقدار یک ساعت فاصله بیاندازد و هرگاه بعد از خارج شدن از مکه یادش بیاید رجوع به او واجب نیست، بلکه باید فضاى آن را بنابر احتیاط در سال آینده خودش یا نائبش انجام دهد.

)مسأله 308): مریضى که امید ندارد تا مغرب حالش خوب شود، باید براى رمى جمرات نائب بگیرد و اگر اتفاقا پیش ازغروب آفتاب بهبودى پیدا کند و حالش خوب شود، احتیاطاً خودش رمى جمرات را انجام دهد.

)مسأله 309): حجّ به ترک رمى حجرات باطل نمى شود، اگر چه عمداً آن را ترک کند و بنابر احتیاط در سال بعد خودش یا نائبش آنرا قضاء کند.

 

احکام مصدود

احکام مصدود

مسأله 310): مصدود کسى است که بعد از احرام بستن براى حجّ یا عمره، از انجام اعمال آن منع شود.

)مسأله 311): کسى که احرام عمره را بسته و از اتمام آن منع شده، در همان مکان منع، قربانى کند و از احرام خارج مى شود، واحتیاط این است که حلق یا تفصیر را نیز در همان مکان انجام دهد.

)مسأله 312): مصدود و ممنوع از حج، اگر ممنوع از وقوفین بالخصوص وقوف در مشعر باشد، وظیفه اش قربانى در محل صد (جلوگیرى) و بیرون آمدن از احرام است و احتیاط اینست که علاوه بر قربانى، حلق یا تقصیر نیز نماید.

 

)مسأله 313): هر گاه صد و جلوگیرى بعد از درک وقوف عرفات و مشعر باشد، چه اینکه پیش از اعمال منى باشد یا بعد از آن، پس اگر تمکن داشته باشد که براى بقیه اعمال نائب بگیرد، احتیاط این است که قربانى را در محل صد، انجام دهد و براى اعمال باقیمانده نائب بگیرد، و اگر تمکن نائب گرفتن نداشته باشد، وظیفه اش قربانى نمودن در محل صد و جلوگیرى، است.

)مسأله 314) هر گاه بعد از درک وقوفین صد و منع شود از دخول به مکه، در اینجا تنها قربانى کردن کافى است و نائب گرفتن لازم نیست، و اگر به مکه داخل شود و از طواف زیارت و و سعى وطواف نساء منع شود، تنها نائب گرفتن کافى است و قربانى کردن لازم نیست، بنابر احتیاط به جمع هرد و وظیفه که در مسئله313 گذشت، احتیاط استحبابى است.

)مسأله 315): هر گاه صد و جلوگیرى تنها از مناسک منى باشد، پس از نائب گرفتن ممکن باشد، براى رمى جمرات و زبح، نائب مى گیرد و بعد از آن سر مى تراشد یا تقصیر مى کند و مُحِل مى شود و طواف زیارت و سعى و طواف نساء را در مکه انجام مى دهد و اگر نائب گرفتن ممکن نباشد، باید در محل صد قربانى کند و حلق یا تقصیر نماید و به مکه برگردد از جهت مناسک باقى مانده، و بعد از آن مُحِل مى شود نسبت به محرمات احرام و حتى نسبت به زن و حجّش صحیح است و فقط رمى جمرات به ذمهّ اش مى ماند که احتیاطاً در سال آینده یا بالمباشره و یا به نیابت انجام میدهد.

)مسأله 316): اگر صد و جلوگیرى قبل از وقوفین باشد و مصدود، از سالهاى پیش مستطیع بوده یا استطاعتش تا سال آینده باقى باشد به قربانى که ذکر شد، حجّ از او ساقط نمى شود، بلکه واجب است در سال بعد، حجّ نماند.

)مسأله 317): اگر حاجى بعد از اعمال حج، از بیتوته در منى و رمى حجرات منع شود، حجّش صحیح است و براى رمى حجرات، در صورت امکان نائب بگیرد و اگر ممکن نشود، بنابراحتیاط در سال بعد نائب بگیرد.

)مسأله 318): هر گاه منع از اتمام اعمال حجّ غیر از صد و حصر، چیز دیگر باشد مثلاً اینکه بعد از احرام بستن، ماشین و سواریش خراب شود یا حیوانى که بر آن سوار است، هلاک شود یا حیوان درنده در راه باشد یا سرما و گرما به حدى باشد که تحملش ممکن نباشد و امثال اینها، مقتضاى احتیاط قربانى نمودن در همانجا است تا از احرام خارج شود.

)مسأله 319): شخص مصدود که قربانى مى کند، فرق بین اقسام آن (از شتر و گاو یا گوسفند) نیست، و اگر قربانى را قدرت ندارد، بدل آن را که روزه گرفتن است بنابر احتیاط به ترتیبى که گذشت انجام دهد.

)مسأله 320): کسى که حجّ خود را به جماع فاسد کرده، مثلاً مصدود شود آیا حکم صد بر او جارى مى شود یا نه؟ ظاهر این است که جارى مى شود زیرا وظیفه محرمى که حجّ خود را فاسد کرده اتمام همان حجّ است پس در هنگام صد، چون تمام نمى تواند باید قربانى کند و علاوه بر آن کفاره افساد حجّ را نیز بدهد.

)مسأله 321): کسى که قربانى همراه خود برده، هر گاه مصدود شود، همان قربانى کفایت مى کند و قربانى دیگرى بر او واجب نیست.

احکام محصور

احکام محصور

مسأله 322): محصور کسى است که به واسطه بیمارى و مانندآن، پس از پوشیدن احرامى نتواند اعمال عمره یا حجّ را انجام دهد.

)مسأله 223): هر گاه در عمره مفرده محصور شود، مخیّر است بین اینکه در مکان حصر قربانى کند و یا اینکه یک قربانى بفرستد و با دوستان خود وقت بگذارد که در آن وقت معین از احرام خارج مى شود، و بر چنین شخصى بعد از به جا آوردن یکى از دو عمل ذکر شده، حلال مى شود تمام آنچه که بواسطه احرام حرام شده بود به جز زن، و زن بر او حلال نمى شود، مگر بعد از آنکه خوب شود و عمره مفرده را انجام دهد.

)مسأله 324): کسى که در عمره تمتّع محصور شود، حکمش حکم سابق است، بجز آنکه زن هم بر این شخص حلال مى شود.

)مسأله 325): هر گاه در احرام حجّ محصور شود، باز هم حکمش حکم سابق است و احتیاط این است که با زن نزدیکى نکند تا آنکه طواف حجّ و سعى طواف نساء را در حجّ یا عمره مفرد انجام دهد، آن وقت زن بر او حلال مى شود.

)مسأله 326): هر گاه محصور شود و قربانى خود را بفرستد و بعد از آن مرضش سبک تر شود، اگر گمان کند یا احتمال دهد که حجّ را درک خواهد نمود، واجب است خود را به حجاج برساند، و اگرهر دو موقف یا فقط مشعر را درک نمود حجّ را درک نمود حجّ را درک کرده است، و اگر مشعر را درک نکرده و قربانیش کشته نشده حجّ او بدل به عمره مفرده مى شود و قربانیش کشته شده، از احرام خارج شده و تمام محرمات بر او حلال شده است به جز زن، و بنابر احتیاط بر او واجب است که طواف حجّ و نمازش و سعى و طواف نساء و نمازش را به جا آورد تا زن نیز بر او حلال شود.

)مسأله 327): هر گاه حصرش فقط از مناسک و واجبات منى باشد، حکم محصور، بر او جارى نمى شود و براى رمى جمرات و قربانى نائب گرفته و خود، حلق یا تقصیر نموده و به مکه مى رود تا مناسکش را انجام دهد، و اگر نائب گیرش نیاید، پول قربانى را نزدشخص امینى به امانت مى گذارد که به جاى او قربانى کند، و خود، حلق یا تقصیر نموده، به مکه مى رود و اعمال مکه را بجا مى آورد، و احتیاط این است که رمى را در سال بعد، خودش یا نائبش به جاآورد.

)مسأله 328): هر گاه بعد از وقوفین و اعمال منى، فقط از رفتن به مکه و اداء مناسکش محصور شود، براى اداء مناسک مکه نائب بگیرد و وظیفه محصور را نیز بنابر احتیاط انجام دهد و آن ذبح هدى است و پس از اعمال نائب و ذبح هدى تمام محرمات احرام، حتى زن بر او حلال مى شود.

)مسأله 329): هر گاه محصور شود و قربانى را به سوى منى بفرستد و پیش از آنکه هدى به محلش برسد، سرش او را اذیت کند جائز است گوسفندى را در محل حصر ذبح کند یا سه روز روزه بگیرد یا شش مسکین را طعام کند به دادن دو مد طعام به هرمسکین، و سرش را بتراشد.

)مسأله 330): محصورى که وقوف معشر را درک نکرده باشد، به واسطه ذبح هدى محل مى شود و اگر استطاعتش از سالهاى قبل بوده یا استطاعتش تا سال بعد باقى بماند، حجّ از او ساقط نیست باید در سال آینده حجّ را انجام دهد.

)مسأله 331): هر گاه محصور نه قربانى و نه پولش را داشته باشد، باید ده روز روزه بگیرد، چنانچه گذشت

)مسأله 332): مستحب است که وقت احرام بستن با پروردگارخود شرط کند، که هر جا نتواند اعمال را از جام دهد از احرام بستن بیرونش آورد. هر چند بیرون آوردن از احرام متوقف به آن شرط نیست، زیرا هر جا که نتوانست و عذر یا مانعى پیدا کرده به وظیفه مصدور و محصور عمل کرد از احرام بیرون مى آید، چه شرط مذکور را کرده باشد یا نکرده باشد.

)مسأله 333): در گذشته معلوم بود که حجّ تمتّع در بعضى احیان و درب حجّ افراد مى شود، لهذابه طور اجمال کیفیت حجّ افراد رابیان مى کنیم .

)مسأله 334): محشور بین فقها این است که حجّ افراد پیش ازعمره به جا آورده مى شود و مقتضاى احتیاط هم همین است.

)مسأله 335): حجّ افراد با حجّ تمتّع در عده اى از اعمال اشتراک دارد و در چند چیز با هم فرق دارند: 1- حجّ افراد لازم نیست متصل به عمره و در یک سال باشد و حجّ تمتّع در یک سال باید بعد از عمره انجام داده شود چناچه گذشت. 2- آنکه در حجّ افراد قربانى لازم نیست ولى در حجّ تمتّع چناچه بیان شد قربانى لازم است. 3- آنکه در حجّ افراد جایز است در حال اختیار طواف زیارت و سعى حجّ را بر وقوفین مقدم نمود ولى در حجّ تمتّع تقدیم جایز نیست. 4- آنکه احرام حجّ تمتّع باید از مکه باشد، و احرام حجّ افراد از میقات است اگر منزلش دورتر از میقات باشد، و اگر نزدیک تر از میقات باشد از منزلش احرام مى بندد. 5 - آنکه عمره حجّ افراد را مى شود پیش از حجّ یا بعد از آن انجام داد، و احوط این است که بعد از حجّ انجام دهد ولى در حجّ تمتّع باید عمره پیش از حجّ بجا آورده شود. 6- آنکه بعد از احرام حجّ افراد جائز است طواف مستحبى انجام داد، ولى در حجّ تمتّع بنابر احتیاط واجب پس از احرام جائز نیست طواف مستحبى انجام داده شود.

)مسأله 336): هر گاه در یکى از مواقیت جهت عمره تمتّع احرام بست و وارد مکه شد و نتوانست عمره تمتّع را به جا آورد وظیفه اش عدول به حجّ افراد مى باشد مثل زن حائض چنانچه گذشت و همان احرام جهت حجّ افراد کافى است.

مسائل متفرقه

مسائل متفرقه

مسأله 337): احرام حجّ باید از مکه بسته شود، و مقتضاى احتیاط واجب آن است که از مکه قدیمه احرام ببندد نه از محلات جدیده مثل عزیزیه و شیشه و خنا و امثال آن .

)مسأله 338): هرگاه حاجى در شهر مکه قصد اقامه کند و درعرفات و منى و مشعر برود در صورتى که مسافت بین مکه ومناطق مذکوره کمتر از چهار فرسخ باشد در تمام این مناطق وظیفه اش تمام است نه شکسته.

)مسأله 339): اگر حاجى قصد داشته باشد در مکه و عرفات ومشعر و منى ده روز بماند نمازش در تمام این امکان شکسته مى باشد.

)مسأله 340): با انکه مسجد تنعیم داخل شهر مکه قرار گرفته اگردر آنجا جهت عمره مفرده احرام ببندد باید تا محل اقامت یا مسجدالحرام در ماشین هاى سرپوشیده نرود و چتر نیز در حال راه رفتن بر سر نگیرد، و اگر زیر سایه برود باید کفاره بدهد.

)مسأله 341): مقتضاى احتیاط این است که در محلات جدیده شهر مکه از تظلیل و زیر سایه مشى کردن اجتناب کند همچنانکه احرام بستن براى حجّ از آنجا اشکال دارد.

)مسأله 342): خدمه کاروان ها که وقوف اختیارى مشعرالحرام رادرک نمى کنند چون قبل از طلوع فجر از مشعرالحرام کوچ مى کنند نمى توانند نائب حجّ شوند .

)مسأله 343): قربانى کردن در محل قربانى فعلى که گفته مى شود خارج از منى مى باشد اشکال دارد پس هر کس برایش مشقت دارد که درمنى قربانى کند در مذبح فعلى قربانى مى تواند و براى کسى که مشقت ندارد باید در منى قربانى کند.

 

مستحبات سفر

مستحبات سفر

شخصی که اراده سفر مکه یا سفر دیگر را دارد مستحب است که از حضرت جل و علا طلب خیر کند و وصیت بنماید و صدقه بدهد تا آنکه به آن صدقه سلامتی خود را خریداری نماید و وقتی که برای مسافرت مهیا شده مستحب است در خانه خود چهار رکعت نماز در هر رکعتی فاتحه الکتاب و سوره توحید را بخواند و بگوید:
"اللهم انّی اتقرّب الیک بهنّ فاجعلهنّ خلیفتی فی اهلی و مالی".
و مستحب است بدرب خانه خود ایستاده و سه مرتبه از پیش رو و طرف راست و طرف چپ سوره فاتحه و بهمین ترتیب سه مرتبه آیه الکرسی را بخواند و بعد از آن بگوید:
"اللهم احفظنی و احفظ ما معی و سلّمنی و سلّم ما معی و بلّغنی و بلّغ ما معی ببلاغک الحسن الجمیل".

 

مستحبات احرام

مستحبات احرام

مستحبات احرام چند چیز است:
1 - آنکه قبلاً بدن خود را پاکیزه نموده و ناخن و شارب خود را بگیرد و موى زیر بغل و عانه را با نوره ازاله نماید.
2 - کسى که قصد حجّ دارد از اول ماه ذى‏القعده و شخصى که قاصد عمره مفرده است پیش از یک ماه موى سر و ریش را رها کند و بعضی از فقهاء بوجوب آن قائل شده اند و این قول اگر چه ضعیف است ولی احوط است.
3 - آنکه پیش از احرام غسل احرام بنماید و این غسل از زن حائض و نفساء نیز صحیح است و تقدیم این غسل بخصوص در صورتی که خوف آن باشد که در میقات آب یافت نشود حائز است و در صورت تقدیم اگر در میقات آب یافت شد مستحب است غسل را اعاده بنماید و بعد از این غسل اگر مکلف لباسی را پوشید یا چیزی را خورد که بر محرم حرامست باز هم اعاده مستحب است و اگر ملکلف در روز غسل نمود آن غسل تا آخر شب آینده کفایت می کند و همچنین اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آینده کافی است ولی اگر بعد از غسل و پیش از احرام بحدث اصغر محدث شد غسل را اعاده نماید.
4- هنگام پوشیدن دو جامه احرام بگوید:
"اَلْحَمْدُ للّهِ الّذِی رَزَقَنِی مَا اُواری بِهِ عَوْرَتی وَ اُؤَدّی فِیْهِ فَرْضِی وَ أعْبُدُ فِیْهِ رَبّی وَ أنْتَهِی فِیْهِ إلى‏ ما أمَرَنِی، اَلْحَمْدُ للّهِ الّذِی قَصَدْتُهُ فَبَلّغَنِی وَ أردتُهُ فَأعانَنِی وَ قَبِلَنِی وَ لَمْ یَقْطَعْ بِی وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلّمَنِی فَهُوَ حِصْنِی وَ کَهْفِی وَ حِرْزِی وَ ظَهْرِی وَ مَلاذِی وَ رَجائی وَ مَنْجایَ وَ ذُخْرِی وَ عُدّتِی فی شِدّتِی وَ رَخائِی".
5 - آنکه دو جامه احرام از پنبه باشد.
6 - آنکه احرام را به ترتیب ذیل ببندد در صورت تمکن بعد از فریضه ظهر، و در صورت عدم تمکن بعد از فریضه دیگر، و در صورت عدم تمکن از آن بعد از شش یا دو رکعت نماز نافله، در رکعت أول پس از حمد سوره توحید، و در رکعت دوم سوره جحد را بخواند، و شش رکعت أفضل است، و بعد از نماز حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر پیغمبر و آل او صلوات بفرستد آنگاه بگوید:

"اللهُمّ إنّى أسْأَلُکَ أنْ تَجْعَلَنِی مِمّنِ اسْتَجابَ لَکَ وَ آمَنَ بِوَعْدِکَ وَ اتّبَعَ أمْرَکَ فَاِنّی عَبْدُکَ وَ فی قَبْضَتِکَ لا اُوْقى‏ إلّا ما وَقیتَ وَ لا آخُذُ إلاّ ما أعْطَیْتَ وَ قَدْ ذَکَرْتَ الْحَجّ فَأسْألُکَ أنْ تَعْزِمَ لِی عَلَیْهِ عَلى‏ کِتابِکَ وَ سُنّةِ نَبِیّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ تُقَوّیَنِی عَلى‏ ما ضَعُفْتُ وَ تُسَلّمَ لِی مَناسکی فی یُسْرٍ مِنْکَ وَ عافِیَةٍ وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَفْدِکَ الّذی رَضِیتَ وَ ارْتَضَیْتَ وَ سَمّیْتَ وَ کَتَبْتَ، اللهُمّ إنّی خَرَجْتُ مِنْ شُقّةٍ بَعیدَةٍ وَ أنْفَقْتُ مالِی ابْتِغاءَ مَرْضاتِکَ اللهُمّ فَتَمّمْ لِی حَجّتِی وَ عُمْرَتِی، اللهُمّ إنّی اُریْدُ التّمَتّعَ بِالْعُمْرَةِ إلَى الْحَجّ عَلى‏ کِتابِکَ وَ سُنّةِ نَبِیّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَاِنْ عَرَضَ لِی عارِضٌ یَحْبِسُنِی فَخَلّنِی حَیْثُ حَبَسْتَنِی بِقَدَرِکَ الّذی قَدّرْتَ عَلَیّ اللهُمّ إنْ لَمْ تَکُنْ حَجّةً فَعُمْرَةً، أحْرَمَ لَکَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ عِظامِی وَ مُخّی وَ عَصَبِی مِنَ النّساء وَ الثّیاب وَ الطّیْبِ أبْتَغِی بِذلِکَ وَجْهَکَ وَ الدارَ الْآخِرَةَ".

مکروهات احرام

مکروهات احرام

مکروهات احرام چند چیز است:

1 - احرام در جامه سیاه بلکه احوط ترک انست و افضل احرام در جامع سفید است.
2 - خوابیدن محرم در رخت و بالش زرد رنگ
3- احرام بستن در جامه چرکین و اگر جامه در حال احرام چرک شود بهتر آنستکه مکلف مادامی که در حال احرام است آنرا نشوید.
4 - احرام بستن در جامه راه راه .
5 - استعمال حنا پیش از احرام در صورتی که اثر آن تا حال احرام باقی بماند.
6- حمام رفتن و اولی بلکه احوط آنست که محرم بدن خود را با کیسه و نحو آن نساید.
7- لبیک گفتن محرم در جواب کسی که او را صدا نماید بلکه احوط ترک آنست.

 

مستحبات دخول حرم

مستحبات دخول حرم

همینکه حاجى به حرم رسید، پیاده شده و به جهت دخول حرم غسل نماید.
2 - از براى تواضع و فروتنى نسبت به حضرت حق جلّ و علا پا برهنه شده و نعلین خود را در دست گرفته داخل حرم شود و این عمل ثواب زیادى دارد.
3 - وقت دخول حرم این دعا را بخواند:
"اللّهُمّ إنّکَ قُلْتَ فِی کِتابِکَ وَقَوْلُکَ الْحَقّ: وَأَذّنْ فِى النّاسِ بِالْحَجّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَعَلى‏ کُلّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلّ فَجّ عَمیقٍ. اللّهُمّ إنّی اَرْجُوْ اَنْ اَکُونَ مِمّنْ اَجابَ دَعْوَتَکَ، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقّةٍ بَعیدةٍ وَفَجّ عَمیقٍ سامِعاً لِنِدائکَ وَمُستَجیباً لَکَ مُطیعاً لِامْرِکَ وَکُلّ ذلِکَ بِفَضْلِکَ عَلیّ وَاِحْسانِکَ إلَیّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ما وَفّقْتَنِی لَهُ أبْتَغِیْ بِذلِکَ الزّلْفَةَ عِنْدَکَ وَالْقُرْبَةَ إلَیْکَ وَالْمَنْزِلَةَ لَدَیْکَ وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِی وَالتّوْبَةَ عَلَیّ مِنْها بِمَنّکَ، اللّهُمّ صَلّ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَحَرّمْ بَدَنِی عَلَى النّارِ وَآمِنّی مِنْ عَذابِکَ وَعِقابِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أرْحَمَ الرّاحِمِینَ".
4 - وقت دخول حرم مقدارى از علف (اذخر) گرفته آنرا مضغ نماید ( یعنی بجود ) .

 

مستحبات دخول مکه معظمه

مستحبات دخول مکه معظمه

برای دخول مکه معظمه نیز مستحب است مکلف غسل بنماید و هنگامی که وارد مکه می شود با حالت تواضع وارد شود و کسی که از مدینه برود از بالای مکه داخل شده و وقت بیرون آمدن از پایین آن بیرون آید.

آداب مسجد الحرام و مکه معظمه

آداب مسجد الحرام و مکه معظمه

مستحب است مکلف براى دخول مسجد الحرام غسل بنماید و همچنین مستحب است با پاى برهنه و با حالت سکینه و وقار وارد شود و هنگام ورود از در "بنی شیبه" وارد شود و گفته ‏اند که باب بنی شیبه در حال کنونى مقابل باب السلام است و بهتر است اینکه از باب السلام وارد شود و مستقیماً حرکت کند تا از سطونها تجاوز کند، در این صورت دخول او از باب بنی شیبه محقّق می شود.
و در در ورودی مسجد بایستد و بگوید:
"السّلامُ عَلَیْکَ أیّها النّبِیّ وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ، بِسْم اللّه وَبِاللّهِ وَما شاءَ اللّهُ، السّلامُ عَلى‏ أنْبِیاءِ اللّهِ وَرُسُلِهِ، اَلسّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللّهِ السّلامُ عَلى‏ إبْراهِیمْ خَلِیْلِ اللّهِ، وَالْحَمْدُ للّهِ رَبِ الْعالَمِیْن".
سپس داخل مسجد شود و دستهای خود را بلند کند و رو به بیت بایستد و بگوید:

"اللهُمّ إنّی أسْأَلُکَ فی مَقامی هذا وَفی أوّلِ مَناسِکی أنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِی وَأنْ تَتَجاوَزَ عَنْ خَطِیئَتی وَأنْ تَضَعَ عَنّی وِزْری، الْحَمْدُ للّهِ الّذی بَلّغَنِی بَیْتَهُ الْحَرامَ اللهُمّ إنّی أشْهَدُ أنّ هذا بَیْتُکَ الْحَرامُ الّذی جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأمْناً مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمینَ اللهُمّ إنّی عَبْدُکَ وَالْبَلَدَ بَلَدُکَ وَالْبَیْتَ بَیْتُکَ جِئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَأؤُمّ طاعَتَکَ مُطِیْعاً لِأمْرِکَ راضیاً بِقَدَرِکَ أسْأَلُکَ مَسْألَةَ الْفَقِیْرِ إلَیْکَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ اللهُمّ افْتَحْ لِی أبْوابَ رَحْمَتِکَ واسْتَعْمِلْنِی بِطاعَتِکَ وَمَرْضاتِکَ".
و در روایت دیگر وارد است که نزد در مسجد بگوید:
"بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَمِنَ اللّهِ وَإلَى اللّهِ وَما شاءَ اللّهُ وَعَلى‏ مِلّةِ رَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَخَیْرُ الْأسْماءِ للّهِ‏ِ، وَالْحَمْدُ للّهِ وَالسّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللّهِ، السّلامُ عَلى‏ مُحَمّدْ بِنْ عَبْداللّهِ، السّلامُ عَلَیْکَ أیّها النّبِیّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السّلامُ عَلى‏ أنبِیاءِ اللّهِ وَرُسُلِهِ، السّلامُ عَلى‏ خَلِیْلِ اللّهِ الرّحْمنِ السّلامُ عَلَى الْمُرسَلِینَ وَالْحَمْدُ للّهِ رَبّ الْعالَمِینَ، السّلامُ عَلَیْنا وَعَلى‏ عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ، اللهُمّ صَلّ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّد وَبارِکْ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَارْحَمْ مُحَمّداً وَآلَ مُحَمّد کَما صَلّیْتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحّمْتَ عَلى‏ إبْراهِیمَ وَآلِ إبْراهیمَ إنّکَ حَمِیدٌ مَجِیْدٌ أللّهُمّ صَلّ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ اللهُمّ صَلّ عَلى‏ إبْراهِیْمَ خَلِیلِکَ وَعَلى‏ أنْبِیائِکَ وَرُسُلِکَ وَسَلّمْ عَلَیْهِمْ، وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ للّهِ رَبّ الْعالَمِینَ اللهُمّ افْتَحْ لِی أبْوابَ رَحْمَتِکَ وَاسْتَعْمِلْنِی فی طاعَتِکَ وَمَرْضاتِکَ وَاحفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمانِ أبَداً ما أبْقَیْتَنی جَلّ ثَناءُ وَجْهِکَ، الْحَمْدُ للّهِ الّذی جَعَلَنی مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ وَجَعَلَنی مِمّنْ یَعْمُر مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَنی مِمّنْ یُناجِیهِ أللّهُمّ إنِی عَبْدُکَ وَزائِرُکَ فی بَیْتِکَ وَعَلى‏ کُلّ مَأتِیّ حَقّ لِمَنْ أتاهُ وَزارَهُ، وَأنْتَ خَیْرُ مَأتِیّ وَأکْرَمُ مَزُوْرٍ فأسْأَلُکَ یا اللّهُ یا رَحْمنُ بِأَنّکَ أنتَ اللّهُ لا إلهَ إلّا أنْتَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ بِأنّکَ واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ (لکَ خ ل) کُفُواً أحَدٌ، وَأنّ مُحَمّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَعَلى‏ أهْلِ بَیْتِهِ یا جَوادُ یا کَرِیمُ یا ماجِدُ یا جَبّارُ یا کَریمُ أسْأَلُکَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ إیّایَ بِزِیارَتی إیّاکَ أوّلَ شی‏ءٍ تُعْطِیَنِی فَکاکَ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ".
پس سه مرتبه مى‏گوید:
"اللهُمّ فُکّ رَقَبَتی مِنَ النّارِ".
پس مى‏گوید:
"وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ الطّیّبِ وَادْرَأ عَنّی شَرّ شَیاطِیْنِ الْجِنّ وَالْاِنْسِ وَشَرّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ".
و مستحب است وقتى که محاذى حجر الأسود شد بگوید:
"أشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأنّ مُحَمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَکَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَاللّاتِ وَالْعُزّى‏ وَبِعِبادَةِ الشّیْطانِ وَبِعِبادَةِ کُلّ نِدّ یُدْعى‏ مِنْ دُونِ اللّهِ".
پس نزدیک حجر الاسود رفته و آنرا استلام نماید و بگوید:
"الْحَمْدُ للّهِ‏ِ الّذِی هَدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أنْ هَدانَا اللّهُ سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ وَلا إلهَ إلّا اللّهُ وَاللّهُ أکْبَرُ، اللّهُ أکْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَاللّهُ أکْبَرُ مِمّا أخْشى‏ وَاَحْذَرُ، لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَیُمِیتُ وَیُحْیِی وَهُوَ حَیّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى‏ کُلّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ"
و صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد ، و سلام بر پیغمبران بدهد چناچه وقت دخول مسجد سلام میداد آنگاه میگوید:
" انّی اومن بوعدک و اوفی بعهدک "
و در روایت معتبر وارد است که وقتى که نزدیک حجر الأسود رسیدى دستهاى خود را بلند کن و حمد و ثناى الهى را بجا آور، و صلوات بر پیغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه که حجّ تو را قبول کند پس از آن حجر را بوسیده و استلام نما. و اگر بوسیدن ممکن نشد با دست استلام نما، و اگر آن هم ممکن نشد اشاره به آن کن و بگو:
"اللهُمّ أمانَتِی أدّیْتُها وَمِیثاقِی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوافاةِ اللهُمّ تَصْدِیقاً بِکِتابِکَ وَعَلى‏ سُنّةِ نَبِیّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأنّ مُحَمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللّهِ وَکَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطاغُوتِ وَاللّاتِ وَالْعُزّى‏ وَعِبادَةِ الشّیْطانِ وَعِبادَةِ کُلّ نِدّ یُدْعى‏ مِنْ دونِ اللّهِ".
و اگر نتوانى همه را بخوانى بعضى را بخوان و بگو:
"اللهُمّ إلیْکَ بَسَطْتُ یَدِی وَفِیما عِنْدَکَ عَظُمَتْ رَغْبَتِی فَاقْبَلْ سُبْحَتی وَاغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، اللهُمّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَواقِفِ الْخِزْیَ فی الدّنیا وَالْاخِرَةِ".

آداب و مستحبات طواف

آداب و مستحبات طواف

در حال طواف، مستحب است بگوید:
"اللهُمّ إنّی أسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذِی یُمْشى‏ بِهِ عَلى‏ ظُلَلِ الْماءِ کَما یُمْشى‏ بِهِ عَلى‏ جُدَدِ الأَرْضِ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذِیْ یَهْتَزّ لَهُ عَرْشُکَ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذِی تَهْتَزّ لَهُ اَقْدامُ مَلائِکَتِکَ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذِی دَعاکَ بِهِ مُوسى‏ مِنْ جانِبِ الطُورِ فاسْتَجَبْتَ لَهُ وَألْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبّةً مِنْکَ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذی غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمّدٍ صلى‏الله علیه و آله ما تَقَدّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَما تَأخّرَ وأتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ أنْ تَفْعَلَ بِی کَذا وَکَذا".
و حاجت خود را بطلبد و نیز مستحب است در حال طواف بگوید:
"اللهُمّ إنّی إلَیْکَ فَقِیْرٌ وَإنّی خائِفٌ مُسْتَجِیْرٌ فَلا تُغَیّرْ جِسْمِی وَلا تُبَدّلْ إسْمِی".
و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد بخصوص وقتى که به در خانه کعبه مى‏رسد. و وقتى که به حجر اسماعیل رسید رو به ناودان نگاه نموده و بگوید:
"اللهُمّ أدْخِلْنِی الْجَنّةَ وَأجِرْنِی مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِکَ وَعافِنِی مِنَ السّقْمِ وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنَ الرّزْقِ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّی شَرّ فَسَقَةِ الجِنّ وَالْإنْسِ وَشَرّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ".
و چون از حجر بگذرد و به پشت کعبه برسد بگوید:
"یا ذَا الْمَنّ وَالطّوْلِ یاذَا الْجُودِ وَالْکَرَمِ إنّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضاعِفْهُ لِی وَتَقَبّلْهُ مِنّی إنّکَ أنْتَ السّمِیْعُ الْعَلِیْمُ".
و چون به رکن یمانى برسد دست بردارد و بگوید:
"یا أللّهُ یا وَلِیّ الْعافِیَةِ وَخَالِقَ الْعافِیَةِ وَرَازِقَ الْعافِیَةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعافِیَةِ وَالْمَنّانُ بِالعافِیَةِ والمُتَفَضّلُ بِالْعافِیَةِ عَلَیّ وَعَلى‏ جَمِیعِ خَلْقِکَ یا رَحْمنَ الدّنْیا وَالآخِرَةِ وَرَحیْمَهُما صَلّ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَارْزُقْنَا الْعافِیَةَ وَتَمامَ الْعافِیَةِ وَشُکْرَ الْعافِیَةِ فی الدّنْیا وَالآخِرَةِ یاأرْحَمَ الرّاحِمِیْنَ".
پس سر به جانب کعبه بالا کند و بگوید:
"اَلْحَمْدُ للّهِ الّذی شَرّفَکِ وَعَظّمَکِ وَالْحَمْدُ للّهِ الّذی بَعثَ مُحَمّداً نَبِیّاً وَجَعَلَ عَلیّاً اِماماً اللهُمّ اهْدِ لَهُ خِیارَ خَلْقِکَ وَجَنّبْهُ شِرارَ خَلْقِکَ".

و چون میان رکن یمانى و حجر الأسود برسد بگوید:
"رَبّنا آتِنا فی الدّنیا وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النّارِ".
و در شوط هفتم وقتى که به مستجار رسید مستحب است دو دست خود را بر دیوار خانه بگشاید و شکم و روى خود را به دیوار کعبه بچسباند و بگوید:
"اللهُمّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَالْعَبْدُ عَبْدُکَ وَهذا مَکانُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ النّار".
پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد که انشاء اللّه تعالى مستجاب خواهد شد بعد بگوید:
"اللهُمّ مِنْ قِبَلِکَ الرّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعافِیَةُ أللّهُمّ إنّ عَمَلِی ضَعیْفٌ فَضاعِفْهُ لِی وَاغْفِرْ لی مَااطّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی وَخَفِیَ عَلى‏ خَلْقِکَ أسْتَجِیرُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ".
و آنچه خواهد دعا کند، و رکن یمانى را استلام کند و به نزد حجر الأسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگوید:
"اللهُمّ قَنّعْنِی بِما رَزَقْتَنی وَبارِکْ لِی فِیما آتَیْتَنی".
و براى طواف‏کننده مستحب است در هر شوط أرکان خانه کعبه و حجر الأسود را استلام نماید و در وقت استلام حجر بگوید:
"أمانَتی أدّیْتُها وَمِیثاقی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوافاةِ".

مستحبات نماز طواف

مستحبات نماز طواف

در نماز طواف مستحب است بعد از حمد در رکعت اول سوره توحید و در رکعت دوم سوره جحد را بخواند، و پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورده و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نماید، و در بعضی از روایات است که حضرت صادق علیه السلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنین میگفت:
"سَجَدَ لَکَ وَجهِی تَعَبّداً وَرِقّاً لا إلهَ إلّا أنْتَ حَقّاً حَقّاً الأوّلُ قَبْلَ کُلّ شَی‏ءٍ وَالْآخِرُ بَعْدَ کُلّ شَی‏ءٍ وَهاأنَاذا بَیْنَ یَدَیْکَ ناصِیَتی بِیَدِکَ فاغْفِرْ لی إنّهُ لا یَغْفِرُ الذّنْبَ الْعَظیمَ غَیْرُکَ فَاغْفِرْ لِی فإنّی مُقِرّ بِذُنُوبی عَلى‏ نَفْسی وَلا یَدْفَعُ الذّنْبَ الْعَظِیمَ غَیْرُکَ".
و بعد از سجده، روى مبارک آن حضرت از گریه چنین بود که گویا در آب فرو رفته باشد، و بعد از فراغ از نماز طواف و پیش از سعی مستحبست بنزد چاه زمزم رفته یک یا دو دلو آب بکشد و آنرا به سر و پشت و شکم خود بریزد و بگوید:
" اللّهم اجعله علما نافعاً و رزقاً واسعاً و شفاءً من کلّ داء و سقم ".
پس از آن به نزد حجر الاسود بیاید، و مستحب است از دری که محاذی حجرالاسود است به صفا متوجه شود و با آرامی دل و بدن بالای صفا رفته و به خانه کعبه نظر کند و به رکنی که حجرالاسود در او است رو نماید و حمد و ثنای الهی را بجا آورد و از نعمتهای الهی به خاطر اندازد آنگاه این اذکار را بگوید:
" اللّه اکبر" هفت مرتبه " الحمد اللّه" هفت مرتبه " لا اله الا الله " هقت مرتبه " لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لا یموت و هو علی کل شیء قدیر ".
سه مرتبه، پس صلوات بر محم و آل محمد بفرستد پس بگوید:
" الله اکبر علی ما هدانا و الحمد لله علی ما ابلانا و الحمد لله الحیّ القیّوم و الحمد للّه الدّائم ".
سه مرتبه، پس بگوید:
" اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله لا نعبد الاّ ایّاه مخلصین له الدّین و لوکره المشرکون".
سه مرتبه، پس بگوید:
" اللّهم انّی اسالک العفو و العافیه و الیقین فی الدّنیا و الاخره ".
سه مرتبه، پس بگوید:
" اللّهم آتنا فی الدّنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النّار".
سه مرتبه، پس بگوید:
"اللّه اکبر" صد مرتبه. "لا اله الا الله" صد مرتبه. " الحمد الله" صد مرتبه. "سبحان الله" صد مرتبه، پس بگوید:
"لا اله الا الله و حده وحده انجزه وعده و نصر عبده و غلب الاحزاب وحده فله الملک و له الحمد وحده اللهمّ بارک لی فی الموت و فیما بعد الموت اللهمّ انّی اعوذ بک من ظلمه القبر و وحشته اللهمّ اظلّنی قی ظلّ عرشک یوم لاظلّ الا ظلّک".
و بسیار تکرارکند سپردن دین و نفس و اهل و مال خود را بخداوند عالم پس بگوید:
" استودع الله الرحمن الرّحیم الّذی لا تضیع ودایعه دینی و نفسی و اهلی اللهم استعملنی علی کتابک و سنّه نبیّک و توفّنی علی ملّته و اعذنی من الفتنه"
پس بگوید: "اللّه اکبر" سه مرتبه.
پس آنها را دو مرتبه تکرار کند پس یکبار تکبیر بگوید و باز آنها را اعاده نماید و اگر تمام این عمل را نتواند انجام دهد هر قدر که میتواند بخواند. و مستحب است که این دعا را بخواند:
"اللهم اغفرلی کلّ ذنب اذنبته قطّ فان عدت فعد علیّ بالمغفره فانّک انت الغفور الرّحیم اللهم افعل بی ما انت اهله فانّک ان تفعل بی ما انت اهله ترحمنی و ان تعذّبنی فانت غنیّ عن عذابی و انا محتاج الی رحمتک فیا من انا محتاجّ الی رحمته ارحمنی اللهم لا تفعل بی ما انا اهله فانّک ان تفعل بی ما انا اهله تعذبنی و لم تظلمنی اصبحت اتقی عدلک و لا اخاف جورک فیا من هو عدله لا یجور ارحمنی"
در حدیث شریف وارد شده است هر کس که بخواهد مال او زیاد شود ایستادن در صفا را طول دهد و بدانکه مستحب است پیاده سعی نماید و از صفا تا به مناره میانه راه رود و از آنجا تا جائی که بازار عطاران است مانند شتر تند رود و اگر سوار باشد این حد را فی الجمله تند نماید و از آنجا تا بمروه نیز میانه رود و در وقت برگشتن نیز بهمان ترتیب مراجعت نماید و از برای زنها هروله نیست، و مستحب است در گریه کردن سعی کند و خود را به گریه وادارد در حال سعی دعاء بسیار کند.

مستحبات احرام تا وقوف بعرفات

مستحبات احرام تا وقوف بعرفات

اموری که در احرام عمره مستحب بود در احرام حجّ نیز مستحب است و پس از اینکه شخص احرام بسته و از مکه بیرون آمد همینکه بر ابطح مشرف شود به آواز بلند تلبیه بگوید، و چون متوجه منی شود بگوید:
"اللهم ایّاک ارجوه ایّاک ادعو فبلّغنی املی و اصلح لی عملی".
و با تن و دل آرام با تسبیح و ذکر حق تعالی برود و چون بمنی رسید بگوید :
"الحمد الله الّذی اقدمنیها صالحاً فی عافیه و بلغنی هذا المکان".
"اللهم هذه منی و هی مما مننت به علینا من المناسک فاسالک ان تمنّ علیّ بما مننت علی انبیائک فانّما انا عبدک و فی قبضتک".

و مستحب است شب عرفه را در منی بوده و باطاعت الهی مشغول باشد، و بهتر آنست که عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خیف بجا آورد، و چون نماز صبح را بخواند تا طلوع آفتاب تعقیب گفته پس به عرفات روانه شود مانعی ندارد، ولی سنّت بلکه احوط آنست که تا آفتاب طلوع نکرده از وادی محسّر رد نشود و روانه شدن پیش از صبح مکروه و از بعضی حرمت آنرا نقل نموده اند مگر از برای ضرورت مانند بیمار و کسی که از ازدحام مردم خائف باشد و چون به عرفات متوجه شود این دعا را بخواند.
"اللهم الیک صمدت و ایّاک اعتمدت و وجهک اردت اسالک ان تبارک لی فی رحلتی و ان تقضی لی حاجتی و ان تجعلنی ممّن تباهی به الیوم من هو افضل منّی".
و تا رسیدن به عرفات تلبیه بگوید.

 

مستحبات وقوف به عرفات

مستحبات وقوف به عرفات

در وقوف به عرفات چند چیز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال وقوف.
2 - غسل نمودن و بهتر آن است که نزدیک ظهر باشد.
3 - آنچه موجب تفرق حواس است از خود دور سازد تا آنکه قلب او متوجه جناب اقدس الهى گردد.
4 - نسبت به قافله‏اى که از مکه مى‏آید وقوف شخص در طرف دست چپ کوه واقع گردد.
5 - وقوف او در پائین کوه و در زمین هموار بوده باشد، و بالا رفتن کوه مکروه است.
6 - در اول وقت، نماز ظهر و عصر را به یک اذان و دو اقامه بجا آورد.
7 - قلب خود را به حضرت حق جلّ و علا متوجه ساخته و حمد الهى و تهلیل و تمجید نموده و ثناى حضرت حق را بجا آورد، پس از آن صد مرتبه: "اللّهُ أکْبَرُ" و صد مرتبه: سوره "توحید" را بخواند و آنچه خواهد دعا نماید و از شیطان رجیم به خدا پناه ببرد و این دعا را نیز بخواند:
"اللّهُمّ رَبّ الْمشَاعِرِ کُلّها فُکّ رَقَبَتی مِنَ النّارِ وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّی شَرّ فَسَقَةِ الْجِنّ وَالْاِنْسِ، أللّهُمّ لا تَمْکُرْ بِی وَلا تَخْدَعْنی وَلا تَسْتَدْرِجْنی یا أسْمَعَ السّامِعینَ وَیا أبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا أسْرَعَ الْحاسِبِینَ وَیا أرْحَمَ الرّاحِمینَ أسْأَلُکَ أنْ تُصَلّیَ عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ وَأنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَکَذا".
و حاجت خود را نام ببرد پس دست به آسمان بردارد و بگوید:
"اللّهُمّ حاجَتی إلَیْکَ الّتی اِنْ أعْطَیْتَنِیها لَمْ یَضُرّنی ما مَنَعْتَنی وَإنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعَنی ما أعْطَیْتَنی، أسْأَلُکَ خَلاصَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ أللّهُمّ إنّی عَبْدُکَ وَمِلْکُ ناصِیَتی بِیَدِکَ وَأجَلی بِعِلْمِکَ، أسْأَلُکَ أنْ تُوَفّقَنی لِما یُرْضیکَ عَنّی وَأنْ تُسَلّمَ مِنّی مَناسِکِیَ الّتی أرَیْتَها خَلِیلَکَ اِبْراهیمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَدَلَلْتَ عَلَیْها نَبِیّکَ مُحَمّداً9 أللّهُمّ اجْعَلْنی مِمّنْ رَضِیتَ عَمَلَهُ وَأطَلْتَ عُمْرَهُ وَأحْیَیْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ".
8 - این دعا را بخواند:
"لا إلهَ إلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیی وَیُمِیتُ وَهُوَ حَیّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى‏ کُلّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ، اللّهُمّ لَکَ الْحَمْدُ کَالّذی تَقُولُ وَخَیْراً مِمّا نَقُولُ وَفَوْقَ ما یَقُولُ الْقائِلُونَ، أللّهُمّ لَکَ صَلاتی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَماتی وَلَکَ تُراثی (بَراءَتی خ ل) وَبِکَ حَوْلی وَمِنْکَ قُوّتی، أللّهُمّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَمِنْ وَساوِسِ الْصّدورِ وَمِنْ شَتاتِ الأمْرِ وَمِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، أللّهُمّ إنّی أسْأَلُکَ خَیْرَ الرّیاح وَأعُوذُ بِکَ مِنْ شَرّ ما یَجی‏ءُ بِهِ الرّیاحُ وَأسْأَلُکَ خَیْرَ اللّیْلِ وَخَیْرَ النّهارِ، اللّهُمّ اجْعَلْ فی قَلْبی نُوراً وَفی سَمْعی وَبَصَری نُوراً وَفی لَحْمی وَدَمی وَعِظامی وَعُرُوقِی وَمَقْعَدی وَمَقامی وَمَدْخَلی وَمَخْرَجی نُوراً وَأعْظِمْ لی نُوراً یا رَبّ یَوْمَ أَلْقاکَ إنّکَ عَلى‏ کُلّ شَی‏ءٍ قَدیرٌ".
و در این روز تا مى‏تواند از خیرات و صدقات تقصیر نکند.
9 - آنکه کعبه را استقبال نموده و این اذکار را بگوید:
"سُبْحانَ اللّهِ" صد مرتبه "اللّهُ أکْبَرُ" صد مرتبه "ما شاءَ اللّهُ لا قُوّةَ إلّا بِاللّهِ" صد مرتبه "أشْهَدُ أنْ لا اِلهَ اِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَیُمِیتُ وَیُحْیی وَهُوَ حَیّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى‏ کُلّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ" صد مرتبه.
پس از اول سوره بقره ده آیه بخواند پس سوره توحید سه مرتبه و آیة الکرسى را بخواند تا آخر پس این آیات را بخواند:
"اِنّ رَبّکُمُ اللّهُ الّذی خَلَقَ السّماواتِ وَالْأَرْضَ فی سِتّةِ أیّامٍ ثُمّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللّیْلَ النّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَالشّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنّجُومَ مُسَخّراتٍ بِأمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَمْرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبّ الْعالَمِینَ * اُدْعُوا رَبّکُمُ تَضَرّعاً وَخُفْیَةً اِنّهُ لا یُحِبّ المُعْتَدِینَ * وَلا تُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً اِنّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الُْمحْسِنینَ".
پس سوره "قُلْ أعُوذُ بِرَبّ الْفَلَق" و سوره "قُلْ أعُوذُ بِرَبّ النّاسِ" را بخواند.
پس آنچه از نعم الهى بیاد داشته باشد یکایک ذکر نموده و حمد الهی نماید، و همچنین بر اهل و مال و سائر چیزهایى که حضرت حق به او تفضل نموده حمد بنماید و بگوید:
"اللّهُمّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى‏ نَعْمائِکَ الّتی لا تُحْصى‏ بِعَدَدٍ وَلا تُکافَأُ بِعَمَلٍ".
و به آیاتى از قرآن که در آنها ذکر حمد شده است خدا را حمد نماید و به آیاتى که در آنها ذکر تسبیح شده است خدا را تسبیح نماید و به آیاتى که در آنها ذکر تکبیر شده است خدا را تکبیر نماید و به آیاتى که در آنها ذکر تهلیل شده است خدا را تهلیل نماید و بر محمد و آل محمد علیهم الصلاة و السلام زیاد صلوات بفرستد و به هر اسمى از اسماء اللّه که در قرآن موجود است خدا را بخواند و به آنچه از اسماء الهى که در یاد دارد خدا را ذکر کند، و به اسماء الهى که در آخر سوره حشر موجود است خدا را بخواند و آنها عبارتند از:

" هو الله الّذی لا اله الا هو عالِمُ الْغَیْبِ وَالشّهادَةِ. هو الرّحْمنُ الرّحِیمُ. هو الله الّذی لا اله الا هو هو الْمَلِکُ الْقُدّوسُ السّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبّرُ الخالِقُ الْبارئُ الْمُصَوّرُ".
و این دعا را بخواند:
"أسْأَلُکَ یا اللّهُ یا رَحْمنُ بِکُلّ اْسْمٍ هُوَ لَکَ وَأسْأَلُکَ بِقُوّتِکَ وَقُدْرَتِکَ وَعِزّتِکَ وَبِجَمیعِ ما أحاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَبِجَمْعِکَ وَبِأرْکانِکَ کُلّها وَبِحَقّ رَسُولِکَ صَلواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَبِاسْمِکَ الْاَکْبَرِ الاَکْبَرِ وَبِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الّذی مَنْ دَعاکَ بِهِ کانَ حَقّاً عَلَیْکَ أنْ لا تُخّیّبَهُ وَبِاسْمِکَ الْاَعْظَمِ الْاَعْظَمِ الّذی مَنْ دَعاکَ بِهِ کانَ حَقّاً عَلَیْکَ أنْ لا تَرُدّهُ وَأنْ تُعْطِیَهُ ما سَأَلَ أنْ تَغْفِرَ لِی جَمیعَ ذُنُوبی فی جَمیع عِلْمِکَ فِیّ".
و هر حاجت که دارى بخواه و از حق سبحانه و تعالى طلب کن که توفیق حجّ بیابى در سال آینده و هر سال. و هفتاد مرتبه بگو:
"أسْأَلُکَ الْجَنّةَ" و هفتاد مرتبه "أسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَأتُوبُ اِلَیْهِ".
پس بخوان این دعا را:
"اللهُمّ فُکّنِی مِنَ النّارِ وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ الطَیّبِ وَادْرَأْ عَنّی شَرّ فَسَقَةِ الْجِنّ وَالْاِنْسِ وَشَرّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ".
10 - آنکه نزدیکی غروب آفتاب بگوید:
"اللهُمّ اِنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الفَقْرِ وَمِنْ تَشَتّتِ الْاُمُورِ وَمِنْ شَرّ ما یَحْدُثُ بِاللّیْلِ وَالنّهارِ أمْسى‏ ظُلْمِی مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَأمْسى‏ خَوْفی مُسْتَجیراً بِأمانِکَ وَأمْسى‏ ذُنُوبی مُسْتَجِیرَةً بِمَغْفِرَتِکَ وَأمْسى‏ ذُلّی مُسْتَجِیراً بِعِزّکَ وَأمْسى‏ وَجْهِی الْفانِیَ الْبالِی مُسْتَجیراً بِوَجْهِکَ الْباقی یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَیا أجوَدَ مَنْ أعْطى‏ جَلّلْنِی بِرَحْمَتِکَ وَأَلْبِسْنی عافِیَتَکَ وَاصْرِفْ عَنّی شَرّ جَمِیعِ خَلْقِکَ".
و بدان که ادعیه وارده در این روز شریف بسیار است و هر قدر که میسور باشد خواندن دعا مناسب است، و بسیار خوب است که در این روز دعاى صحیفه کامله و دعاى حضرت سید الشهداء و دعاى حضرت زین العابدین سلام اللّه علیهما خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگوید:
"اللهُمّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذا الْمَوْقِفِ وَارْزُقْنِیهِ مِنْ قابِلٍ أبَداً ما أبْقَیْتَنی وَاقْلِبْنِیَ الْیَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُستَجاباً لِی مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِی بأفْضَلِ ما یَنْقَلِبُ بِهِ الْیَوْمَ أحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ وَحُجّاجِ بَیْتِکَ الْحَرامِ وَاجْعَلْنِیَ الْیَوْمَ مِنْ أکْرَمِ وَفْدِکَ عَلَیْکَ وَأعْطِنی أفْضَلَ ما أعْطَیْتَ أحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَیْرِ وَالْبَرَکَةِ وَالرّحْمَةِ والرّضْوانِ وَالْمَغْفِرَةِ وَبارِکْ لِی فِیما أرْجِعُ اِلَیْهِ مِنْ أهْلٍ أوْ مالٍ أوْ قَلِیلٍ أوْ کَثیرٍ وَبارِکْ لَهُمْ فِیّ".
و بسیار بگوید:
"اللهُمّ أعْتِقْنِی مِنَ النّارِ".

مستحبات وقوف بمزدلفه

مستحبات وقوف بمزدلفه

بدان که مستحب است با تن و دلى آرام از عرفات بسوى مزدلفه متوجه شده و استغفار نماید، و همین که از طرف دست راست به تلّ سرخ رسید بگوید:
"اللهُمّ ارْحَمْ تَوَقّفِی وَزِدْهُ فی عَمَلی وَسَلّمْ لِی دِینی وَتَقَبّلْ مَناسِکی".
و در راه رفتن میانه‏ روى نماید و کسى را آزار ندهد، و مستحب است نماز شام وخفتن را تا مزدلفه بتأخیر اندازد اگرچه ثلث شب نیز بگذرد، و میان هر دو نماز به یک اذان ودو اقامه جمع کند، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا بجا آورد و در صورتى که از رسیدن به مزدلفه پیش از نصف شب مانعى رسید، باید نماز مغرب و عشا را بتأخیر نینداخته و در میان راه بخواند و مستحب است که در وسط وادى از طرف راست راه نزول نماید، و اگر حاجى صروره باشد مستحب است که در مشعر الحرام قدم بگذارد و مستحب است که آن شب را به هر مقدار که میسور باشد به عبادت و اطاعت الهى بسر برد و این دعا را بخواند:
"اللهُمّ هذِهِ جُمَعُ، اللّهُمّ اِنّی أسْأَلُکَ أنْ تَجْمَعَ لِی فِیها جَوامِعَ الْخَیْرِ، اللّهُمّ لا تُؤْیِسْنی مِنَ الْخَیْرِ الّذی سَأَلْتُکَ أنْ تَجْمَعَهُ لِی فی قَلْبی وَأطْلُبُ اِلَیْکَ أنْ تُعَرّفَنی ما عَرّفْتَ أوْلِیاءَکَ فی مَنْزِلِی هذا وَأنْ تَقِیَنی جَوامِعَ الشّرّ".
و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناى الهى را بجا آورد، و به هر مقدارى که میسور باشد از نعم و تفضلات حضرت حق ذکر کند و بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد آنگاه دعاء نماید و بعضی بوجوب آن قائل شده اند و این دعا را نیز بخواند:
"اللهُمّ رَبّ الْمَشْعَرِ الْحَرام فُکّ رَقَبَتی مِنَ النّارِ وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنّی شَرّ فَسَقَةِ الْجِنّ وَالْاِنْس، أللّهُمّ أَنْتَ خَیْرُ مَطْلُوبٍ اِلَیْهِ وَخَیْرُ مَدْعُوّ وَخَیْرُ مَسْؤُولٍ وَلِکُلّ وافِدٍ جائِزَةٌ فَاجْعَلْ جائِزَتی فی مَوْطِنی هذا أنْ تُقِیلَنی عَثْرَتی وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتی وَأنْ تُجاوِزْ عَنْ خَطِیئَتی ثُمّ اجْعَلِ التّقْوى‏ مِنَ الدّنیا زادِی".
و مستحب است سنگ ریزه‏هایى را که در منى رمى خواهد نمود از مزدلفه بردارد ومجموع آنها هفتاد دانه است و مستحب است وقتى که از مزدلفه بسوى منى رفته و به وادى محسّر رسید به مقدار صد قدم مانند شتر تند رود و اگر سواره است سوارى خود را حرکت دهد و بگوید:
"اللهُمّ سَلّمْ لی عَهْدی وَاقْبَلْ تَوْبَتی وَأجِبْ دَعْوَتی وَاخْلُفْنی فِیمَنْ تَرَکْتُ بَعْدی".

مستحبات رمى جمرات

مستحبات رمى جمرات

در رمى جمرات چند چیز مستحب است:
1 - با طهارت بودن در حال رمى.
2 - هنگامى که سنگها را در دست گرفته و آماده رمى است این دعا را بخواند:
"اللّهُمّ هذِهِ حصَیَاتی فَأحْصِهِنّ لِی وَارْفَعْهُنّ فی عَمَلی".
3 - با هر سنگى که مى‏اندازد تکبیر بگوید.
4 - هر سنگى را که مى‏اندازد این دعا را بخواند:
"اللّهُ أکْبَرُ، أللّهُمّ ادْحَرْ عنّی الشّیْطانَ أللّهُمّ تَصْدِیقاً بِکِتابِکَ وَعَلى‏ سُنّةِ نَبِیّکَ أللّهُمّ اجْعَلْهُ لِی حَجّاً مَبْرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْیاً مَشْکُوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً".
5 - میان او و جمره در جمره عقبه ده یا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمره اولى و وسطى کناره جمره بایستد.
6 - جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمى نماید و جمره اولى و وسطى را رو به قبله ایستاده رمى نماید.
7 - سنگریزه رابرانگشت‏ابهام‏گذارده‏وبا ناخن‏انگشت شهادت بیندازد.
8 - پس از برگشتن بجاى خود در منى این دعا را بخواند:
"اللهُمّ بِکَ وَثِقْتُ وَعَلَیْکَ تَوَکّلْتُ فَنِعْمَ الرّبُ وَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَنِعْمَ النّصِیرُ".

مستحبات هدى (قربانی کردن)

مستحبات هدى (قربانی کردن)

مستحبات هدى چند چیز است:
1 - در صورت تمکن، قربانى شتر باشد، و در صورت نبودن آن گاو و در صورت نبودن آن گوسفند باشد.
2 - قربانى بسیار فربه باشد.
3 - در صورت شتر یا گاو بودن آن از جنس ماده و در صورت گوسفند یا بز بودن آن از جنس نر باشد.
4 - شترى که مى‏خواهند او را نحر کنند ایستاده و از سر دستها تا زانوى او را ببندند و شخص از جانب راست او بایستد، و کارد یا نیزه یا خنجر به گودال گردن او فرو برد، و در وقت ذبح یا نحر این دعا را بخواند:
"وَجّهْتُ وَجْهِیَ لِلّذِی فَطَرَ السّماواتِ وَالْاَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ اِنّ صَلاتِی وَنُسُکی وَمَحْیایَ وَمَمَاتِی للّهِ رَبّ الْعالَمِینَ لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذلِکَ اُمِرْتُ وَأنا مِنَ الْمُسْلِمِینَ، اللّهُمّ مِنْکَ وَلَکَ بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ أکْبَرُ، أللّهُمّ تَقَبّلْ مِنّی".
5 - اینکه خود، قربانى را بکشد و اگر نتواند دست خود را بالاى دست کشنده بگذارد.

 

مستحبات حلق

مستحبات حلق

در حلق چند چیز مستحب است :
1- آنکه از جانب راست پیش سر ابتداء کند و این دعا را بخواند:
"اللهم اعطنی بکلّ شعره نوراً یوم القیامه".
2- آنکه موی سر خود را در منی در خیمه خود دفن نماید و اولی این است که بعد از حلق از اطراف ریش و شارب خود گرفته و همچنین ناخنها را بگیرد.

 

مستحبات طواف حجّ و نماز آن و سعى

مستحبات طواف حجّ و نماز آن و سعى

آنچه که از مستحبات در طواف عمره و نماز آن و سعى ذکر شد اینجا نیزجارى ‏است، ومستحب است شخصى‏ که به ‏جهت طواف‏ حجّ مى‏آید، در روز عید قربان بیاید و بر درب مسجد بایستد و این دعا را بخواند:
"اللهُمّ اَعِنّی عَلى‏ نُسُکِکَ وَسَلّمْنی لَهُ وَسَلّمْهُ لی أسْألُکَ مَسْألَةَ الْعَلیلِ الذّلِیلِ الْمُعْتَرِفِ بذَنْبِهِ أنْ تَغْفِرَ لی ذُنُوبی وَأنْ تُرْجِعَنی بِحاجَتَی، اللهُمّ اِنّی عَبْدُکَ وَالْبَلَدُ بَلَدُکَ وَالبَیْتُ بَیْتُکَ جئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَأؤُمّ طاعَتَکَ مُتّبِعاً لِأمْرِکَ راضِیاً بِقَدَرِکَ أسْألُکَ مَسْألَةَ الْمُضْطَرّ إلَیْکَ الْمُطِیعِ لِأمْرِکَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِکَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ أنْ تُبَلّغَنی عَفْوکَ وَتُجِیرَنی مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِکَ".
پس بنزد حجر الأسود بیاید و استلام و بوسه نماید، و اگر بوسیدن ممکن نشد دست به حجر مالیده و دست خود را ببوسد، و اگر آن هم ممکن نشد مقابل حجر ایستاده و تکبیر بگوید و بعد آنچه در طواف عمره بجا آورده بود بجا آورد.

مستحبات منى

مستحبات منى

بدان که براى حاجى مستحب است که روز یازدهم و دوازدهم و سیزدهم را در منى بماند، و حتى به جهت طواف مستحب از منى بیرون نرود، و تکبیر گفتن در منى بعد از پانزده نماز و در غیر منى بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید است مستحب مى‏باشد و بعضى آن را واجب دانسته‏اند و بهتر در کیفیت تکبیر آن است که بگوید:
"اللّهُ أکْبَرُ اللّهُ أکْبَرُ لا إلهَ إلّا اللّهُ وَاللّهُ أکْبَرُ اللّهُ أکْبَرُ وَللّهِ‏ِ الْحَمْدُ اللّهُ أکْبَرُ عَلى‏ما هَدانَا اللّهُ أکْبَرُ عَلى‏ ما رَزَقَنا مِنْ بَهِیمَةِ الْأنْعامِ وَالْحَمْدُ للّهِ على‏ ما أبْلانا".
و مستحب است مادامى که در منى اقامت دارد نمازهاى واجب و مستحب را در مسجد خیف بجا آورد، و در حدیث است که صد رکعت نماز در مسجد خیف با عبادت هفتاد سال برابر است، و هرکس در آنجا صد مرتبه "سُبْحانَ اللّهِ" بگوید ثواب آن برابر ثواب بنده ‏آزاد کردن است، و هرکس در آنجا صد مرتبه "لا إلهَ إلّا اللّهِ" بگوید ثواب آن برابر است با ثواب کسى که احیاء نفس کرده باشد و هرکس در آنجا صد مرتبه "ألْحَمْدُللّهِ" بگوید ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقین که در راه خدا تصدق‏نماید.

مستحبات دیگر مکه معظمه

مستحبات دیگر مکه معظمه

آداب و مستحبات دیگر در مکه معظمه از این قرار است:
1 - زیاد ذکر خدا نمودن و خواندن قرآن.
2 - ختم نمودن قرآن.
3 - خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن این دعا را بخواند:
"اللهُمّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفاءً مِنْ کُلّ داءٍ وَسُقْمٍ".
و نیز بگوید: "بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالشّکْرُ للّهِ".
4 - نظر نمودن به کعبه و اکثار از آن.
5 - در هر شبانه روز ده مرتبه طواف نمودن؛ در اول شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از دخول صبح دو طواف، و بعدازظهر دو طواف.
6 - هنگام توقف در مکه بعدد ایام سال یعنى سیصد و شصت مرتبه طواف نماید و اگر این مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم میسور نشد هر مقدارى که بتواند.
7 - شخص صروره به خانه کعبه داخل شود و مستحب است قبل از دخول غسل بنماید و در وقت داخل شدن بگوید:
"اللهُمّ إنّکَ قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً فَآمِنّی مِنْ عَذابِ النّارِ".
پس دو رکعت نماز گزارده در رکعت اول بعد از حمد، "حم سجده" و در رکعت دوم بعد از حمد، پنجاه و پنج آیه از سایر جاهاى قرآن بین دو ستون بر سنگ قرمز بخواند.
8 - دورکعت ‏نماز خواندن‏درهریک ازچهار زاویه کعبه و بعد از نماز این دعا را بخواند:
"اللهُمّ مَنْ تَهَیّأ أوْ تَعَبّأ أوْ أعَدّ أوِ اسْتَعَدّ لِوِفادَةٍ إلى‏ مَخْلُوقٍ رَجاءَ رِفْدِهِ وَجائِزَتِهِ وَنَوافِلِهِ وَفَواضِلِهِ فَاِلَیْکَ یا سَیّدِی تَهْیِئَتِی وَتَعْبِئَتِی وَإعْدادی وَاسْتِعْدادی رَجاءَ رِفْدِکَ وَنَوَافِلِکَ وَجائِزَتِکَ، فَلا تُخَیّبِ الْیَوْمَ رَجائِی یا مَنْ لا یَخِیبُ عَلَیْهِ سائِلٌ وَلا یَنْقُصُهُ نائِلٌ فَاِنّی لَمْ آتِکَ الْیَوْمَ بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدّمْتُهُ وَلا شَفاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ وَلکِنّی أتَیْتُکَ مُقِرّاً بِالظّلْمِ وَالْإساءَةِ عَلى‏ نَفْسِی فَاِنّهُ لا حُجّةَ لِی وَلا عُذْرَ فأسْأَلُکَ یا مَنْ هُوَ کَذلِکَ أنْ تُصَلّی عَلى‏ مُحَمّدٍ وَآلِهِ وَتُعْطِیَنِی مَسْأَلَتِی وَتَقْلِبَنی بِرَغْبَتی وَلا تَرُدّنِی مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَلا خائِباً یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ أرْجُوکَ لِلْعَظِیمِ، أسْأَلُکَ یا عَظِیمُ أنْ تَغْفِرَ لِیَ الذّنْبَ الْعَظِیمَ لا إلهَ إلّا أَنْتَ".

و مستحب است هنگام خروج از کعبه سه مرتبه "اللّهُ أکْبَرُ" بگوید پس‏ بگوید:
"اللهُمّ لا تَجْهَدْ بَلاءَنَا رَبّنا وَلا تُشْمِتْ بِنا أعْداءَنا فَاِنّکَ أنْتَ الضّارّ النّافِعُ".
بعداً پائین آمده و پله‏ها را دست چپ قرار داده کعبه را استقبال نماید و نزد پله‏ها دو رکعت نماز بخواند.

طواف وداع

طواف وداع

بدانکه براى کسى که مى‏خواهد از مکه بیرون رود مستحب است طواف وداع نماید، و در هر شوطى حجرالاسود و رکن یمانى را در صورت امکان استلام نماید و چون به مستجار رسد مستحباتى که قبلاً براى آن مکان ذکر شد بجا آورد و آنچه خواهد دعا نماید بعداً حجرالاسود را استلام نموده و شکم خود را به خانه کعبه بچسباند یک دست را بر حَجَر و دست دیگر را به طرف درب گذاشته و حمد و ثناى الهى نماید و صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد و این دعا را بخواند:
"اللهُمّ صَلّ عَلى‏ مُحَمّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیّکَ وَاَمِینِکَ وَحَبِیبِکَ وَنَجِیّکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، أللّهُمّ کَما بَلّغَ رِسالاتِکَ وَجاهَدَ فی سَبِیلِکَ وَصَدَعَ بِأَمْرِکَ وَاُوذِی فی جَنْبِکَ وَعَبَدَکَ حَتّى‏ أتاهُ الْیَقِینُ، أللّهُمّ أقْلِبْنی مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بِأفْضَلِ ما یَرْجِعُ بِهِ أحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ مِنَ الْمَغْفِرةِ وَالْبَرَکَةِ وَالرّحْمَةِ وَالرّضْوانِ وَالْعافِیَةِ".
و مستحب است وقت بیرون آمدن از باب حناطین که مقابل رکن شامى است بیرون رود و از خداوند متعال توفیق مراجعت را بطلبد و وقت بیرون رفتن یکدرهم خرما خریده و آن را بر فقراء تصدق نماید.

زیارت رسول اکرم بعد از حج

زیارت رسول اکرم بعد از حج

بدانکه از جمله امور مستحبه که بسیار موکد است این است که شخص هنگام برگشتن از راه مدینه طیبه برگردد تا آنکه بزیارت حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و ائمه بقیع علیهم السلام مشرف گردد.

زیارت حضرت رسول اکرم (ص)

زیارت حضرت رسول اکرم (ص)

السّلامُ عَلى رَسولِ اللهِ (ص) السّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللهِ السّلامُ علَیکَ یا صَفوَةَ اللهِ السّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللهِ أشهَدُ انّکَ قَد نَصَحْتَ لِاُمّتِکَ وَ جاهَدتّ فی سَبیلِ اللهِ وَ عَبَدْتَةُ حتّى أتاکَ الْیَقینُ، فَجَزاکَ اللهُ أفْضَلَ ماجَزى نَبیّاً عَنْ أُمَّتِه اللّهُم صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ اَفْضَلَ ما صَلّیتَ عَلى ِابْراهیمَ وَ آلِ اِبْراهیمَ اِنّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ".

زیارت حضرت صدیقه (ع)

زیارت حضرت صدیقه (ع)

یا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَکِ اللهُ الّذی خَلَقَکِ قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِما اِمْتَحَنَکِ صابِرَةَ وَ زَعَمْنا اَنّا لَکِ اَوْلیاءُ وَ مُصَدِّقوُنَ وَ صابِروُنَ لِکُلِّ ما اَتَانا به اَبُوکِ وَ اَتَانا بِه وَصیُّهُ فَإِنّا نَساَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ اِلا اَلْحَقْتِنا بِتَصْدیقِنا لَهُما ( بالبُشری - خ ل ) لِنُبَشِّرَ اَنْفُسَنا بانّا قَدْ طَهُرنا ِبِولایَتِکِ".

زیارت جامع که هر یک از ائمه ( علیهم اسلام ) به آن زیارت میشود

زیارت جامع که هر یک از ائمه ( علیهم اسلام ) به آن زیارت میشود

اَلسَّلامُ عَلى اَوْلِیاءَ اللهِ وَاَصْفِیائِهِ، اَلسَّلامُ عَلى اُمَناءِ اللهِ وَاَحِبّائِهِ، اَلسَّلامُ عَلى اَنْصارِ اللهِ وَخُلَفائِهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَساکِنِ ذِکْرِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى مُظْهِرى اَمْرِ اللهِ وَنَهْیِهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الْمُسْتَقِرّینَ فى مَرْضاتِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الُْمخْلِصینَ فى طاعَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الاَْدِلاّءِ عَلَى اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَى الَّذینَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللهَ، وَمَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللهِ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللهَ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللهَ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ، وَمَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، وَاُشْهِدُ اللهَ اَنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَعَلانِیَتِکُمْ، مُفَوِّضٌ فى ذلِکَ کُلِّهِ اِلَیْکُمْ، لَعَنَ اللهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَاَبْرَأُ اِلَى اللهِ مِنْهُمْ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینَ.
و الحمد لله اولاً و آخراً".

 

دعاء الحسین (ع) یوم عرفه

دعاء الحسین (ع) یوم عرفه

روی ان بشر و بشیر ولدا غالب الاسدی انهما قالا لما کان عصر عرفه فی عرفات و کنا عند ابی عبدالله الحسین علیه السلام، فخرج علیه اسلام من خیمته مع جماعه من اهل بیته و اولاده و شیعته بحال التذلل و الخشوع و الاستکانه ، فوقف فی الجانب الایسر من الجبل و توجه الی الکعبه و رفع یدیه قبال وجهه کمسکین یطلب طعاما و قرا هذا الدعاء:

"اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِع، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ، واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلائِعُ، وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازى کُلِّ صانِع، وَرائِشُ کُلِّ قانع، وَراحِمُ کُلِّ ضارِع، وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ، بِالنُّورِ السّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَیْرُهُ، وَلا شَىءَ یَعْدِلُهُ، وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ، وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ، اللَّطیفُ الْخَبیرُ، وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىء قَدیرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَ، وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ، مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى، اِلَیْکَ مَرَدّى، اِبْتَدَأتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاًمَذکوراً، وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَْصْلابَ، آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ والسِّنینَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْب اِلى رَحِم، فى تَقادُم مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَةِ، وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ، لَمْ تُخْرِجْنى لِرَأفَتِکَ بى، وَلُطْفِکَ لى، وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ، فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ، وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ، لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى للَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى، الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى، وَفیهِ اَنْشَأْتَنى، وَمِنْ قَبْلِ رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ، وَسَوابِغِ نِعَمِکَ، فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىّ یُمْنى، وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُمات ثَلاث، بَیْنَ لَحْم وَدَم وَجِلْد، لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ اَمْرى، ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً، وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً، وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَکَفَّلْتَنِى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَکَلاْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ، وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِ، فَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ، حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ، اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابِغَ الانْعامِ، وَرَبَّیْتَنى آیِداً فى کُلِّ عام، حَتّى إذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى، اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّکَ، بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ، وَرَوَّعْتَنى بِعَجایِبِ حِکْمَتِکَ، وَاَیْقَظْتَنى لِما ذَرَأتَ فى سَمآئِکَ وَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ، وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ، وَذِکْرِکَ، وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ، وَفَهَّمْتَنى ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُکَ، وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ، وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیْرِ الثَّرى، لَمْ تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى، وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ، وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ، وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَىَّ، حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ، وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ، لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْأَتى عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ، وَوفَّقْتَنى لِما یُزْلِفُنى لَدَیْکَ، فَاِنْ دَعْوَتُکَ اَجَبْتَنى، وَاِنْ سَأَلْتُکَ اَعْطَیْتَنى، وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى، وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى، کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَىَّ، وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ، فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ، مِنْ مُبْدِئ مُعید، حَمید مجید، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ، وَعَظُمَتْ آلاؤُکَ، فَأَىُّ نِعَمِکَ یا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً، أَمْ اَىُّ عَطایاکَ أَقُومُ بِها شُکْراً، وَهِىَ یا رَبِّ اَکْثرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ، أَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ، أَکْثَرَ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ، وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَةِ ایمانى، وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینى، وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى، وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى، وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى، وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینى، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى، وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنَینى، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى، وَما ضُمَّتْ وَاَطبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ، وَحرِکاتِ لَفظِ لِسانى، وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمى وَفَکّى، وَمَنابِتِ اَضْراسى، وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى، وَحِمالَةِ اُمِّ رَأْسى، وَبُلُوغِ فارِغِ حبائِلِ عُنُقى، وَمَا شْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدرى، وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى، وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى، وَأَفْلاذِ حَواشى کَبِدى، وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى، وَحِقاقُ مَفاصِلى، وَقَبضُ عَوامِلى، وَاَطرافُ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى، وَشَعْرى وَبَشَرى، وَعَصَبى وَقَصَبى، وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى، وَجَمیعُ جَوارِحى، وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَیّامَ رَِضاعى، وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى، وَنَوْمى وَیقَظَتى وَسُکُونى وَحرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُکْرَ واحِدَة مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُکْرَکَ اَبَداً جَدیداً، وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً، اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ، أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ، سالِفِهِ وَآنِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداً، هَیْهاتَ أنّى ذلِکَ وَاَنْتَ الُْمخْبِرُ فى کِتابِکَ النّاطِقِ، وَالنَّبَأِ الصّادِقِ، وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها، صَدَقَ کِتابُکَ اَللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ، وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ، ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ، غَیْرَ أَنّى یا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى، وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَُ مَوْرُوثاً، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ، وَلا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ اِلاَّ الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللهِ الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ للهِ حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ، وَاَنْبِیآئِهِ الْمُرْسَلینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّینَ، وَآلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ الُْمخلَصینَ وَسَلَّمَ ".
پس شروع فرمود آنحضرت در سوال و اهتمام نمود در دعا و آب از دیدهای مبارکش جاری بود پس فرمود:
"اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَاُنّى اَراکَ، وَاَسْعِدْنى بِتَقوایکَ، وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ، وَخِرْلى فى قَضآئِکَ، وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَأخیرَ ما عَجَّلْتَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى، وَالْیَقینَ فى قَلْبى، وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى، وَالنُّورَ فى بَصَرى، وَالْبَصیرَةَ فى دینى، وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى، وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرىَ الْوارِثَیْنِ مِنّى، وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى، وَاَرِنى فیهِ ثَاْرى وَمَآرِبى، وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنى، اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتى، وَاسْتُرْ عَوْرَتى، وَاغْفِرْ لى خَطیئَتى، وَاخْسَأْ شَیْطانى، وَفُکَّ رِهانى، وَاْجَعْلْ لى یا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِى الاْخِرَةِ وَالاُْوْلى، اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً، وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَةً بى، وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى، رَبِّ بِما اَنَشَأْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى، رَبِّ بِما کَلاَتَنى وَوَفَّقْتَنى، رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى، رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْر اَعْطَیْتَنى، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى، رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى، رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى، رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى، وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ الْکافى، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَعِنّى عَلى بَوائِقِ الدُّهُورِ، وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاَْیّامِ، وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْخِرَةِ، وَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ، اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى، وَما اَحْذَرُ فَقِنى، وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى، وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى، وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى، وَفى ما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى، وَفى نَفْسى فَذلِّلْنى، وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى، وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى، وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَِلْنى، وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى، وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى،اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى اِلى قَریب فَیَقطَعُنى، اَمْ اِلى بَعید فَیَتَجَهَّمُنى، اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى، وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى، اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى، وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى، اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ، فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى، فَأَسْأَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّماواتُ، وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَصَلُحَ بِهِ اَمْرُ الاَْوَّلینَ وَالاْخِرِینَ، اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ، وَلا تُنْزِلْ بى سَخَطَکَ، لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَةَ، وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْنَاً، یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ، یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ، یا عُدَّتى فى شِدَّتى، یا صاحِبى فى وَحْدَتى، یا غِیاثى فى کُرْبَتى، یا وَلِیّى فى نِعْمَتى، یا اِلهى وَاِلهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ، وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ، وَربَّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّیینَ وَآلِهِ الْمُنْتَجَبینَ، مُنْزِلَ التَّوراةِ وَالاِْنْجیلَ، وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِّلَ کهیعص، وَطه وَیس، وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ، اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها، وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ، وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى، وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ، وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى، وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ، یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ، فَاَوْلِیآؤهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ، یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نَیرَ الْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، یَعْلَمُ خائِنَةَ الاَْعْیُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَغَیْبَ ما تَأتِى بِهِ الاَْزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَ، یا مَنْ لا یَعْلَم ما هُوَ اِلاّ هُوَ، یا مَنْ لا یَعْلَم یَعْلَمُهُ، اِلاّ هُوَ یا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ، وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ، یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَْسْمآءِ، یا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ اَبَداً، یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبودِیَّةِ مَلِکاً، یا رآدَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ، یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَیُّوبَ، وَمُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ، وَفَنآءِ عُمُرِهِ، یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى، وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً، یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى اِسْرآئیلَ فَاَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ، یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّرات بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ، یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ یَأکُلُونَ رِزْقَهُ، وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ، وَقَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ، یا اَللهُ یا اَللهُ، یا بَدىُ یا بَدیعُ، لا نِدَّلَکَ، یا دآئِماً لا نَفَادَ لَکَ، یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْس بِما کَسَبَتْ، یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى، وَعَظُمَتْ خَطیئَتى فَلَمْ یَفْضَحْنى، وَرَآنى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ یَشْهَرْنى، یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى، یا مَنْ رَزَقَنى فى کِبَرى، یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدى لا تُحْصى، وَنِعَمُهُ لا تُجازى، یا مَنْ عارَضَنى بِالْخَیْرِ والاِْحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالاِْساءَةِ وَالْعِصْیانِ، یا مَنْ هَدانى لِلاْیمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِْمْتِنانِ، یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانى، وَعُرْیاناً فَکَسانى، وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى، وَعَطْشاناً فَاَرْوانى، وَذَلیلاً فَاَعَزَّنى، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى، وَوَحیداً فَکَثَّرَنى، وَغائِباً فَرَدَّنى، وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى، وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنى، وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِ َ فَابْتَدَاَنى، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ، یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتى، وَنَفَّسَ کُرْبَتى، وَاَجابَ دَعْوَتى، وَسَتَرَ عَوْرَتى، وَغَفَرَ ذُنُوبى، وَبَلَّغَنى طَلِبَتى، وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى، وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها، یا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنْنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَفْضَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْطَیْتَ، اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ، اَنْتَ الَّذى آوَیْتَ، اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ، اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ، اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذى اَیَّدْتَ، اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ، اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ، اَنْتَ الَّذى اَکْرَمْتَ، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ، فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً، وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً، ثُمَّ اَنَا یا اِلهَى الْمُعَتَرِفُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، اَنَا الَّذى اَسَأتُ، اَنَا الَّذى اَخْطَأتُ، اَنَا الَّذى هَمَمْتُ، اَنَا الَّذى جَهِلْتُ، اَنَا الَّذى غَفِلْتُ، اَنَا الَّذى سَهَوْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ، اَنَا الَّذى تَعَمَّدْتُ، اَنَا الَّذى وَعَدْتُ، وَاَنَا الَّذى اَخْلَفْتُ، اَنَا الَّذى نَکَثْتُ، اَنَا الَّذى اَقْرَرْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى، وَاَبُوءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى، یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِه، فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهى وَسیِّدى، اِلهى اَمَرْتَنى فَعَصَیْتُکَ، وَنَهَیْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَرآءَة لى فَاَعْتَذِرُ، وَلاذا قُوَّة فَاَنْتَصِرَُ، فَبِأَىِّ شَىء اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلاىَ، اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى، َاْم بِلِسانى، اَمْ بِیَدى اَمْ بِرِجْلى، اَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندى، وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلاىَ، فَلَکَ الْحُجَّةُ وَالسَّبیل
عَلىَّ، یا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الاْباءِ وَالاُْمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونى، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِْخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونى، وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونى، وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى، وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى، فَها اَنَا ذا یا اِلهى بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدى خاضِعٌ ذَلیلٌ، حَصیرٌ حَقیرٌ، لا ذُو بَرآءَة فَاَعْتَذِرَ، وَلا ذُو قُوَّة فَاَنْتَصِرَُ، وَلا حُجَّة فَاَحْتَجُّ، بِها، وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ، وَلَمْ اَعْمَلْ سُواً، وَما عَسَى الْجُحُودُ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلاىَ یَنْفَعُنى، کَیْفَ وَاَنّى ذلِکَ وَجَوارِحى کُلُّها شاهِدَةٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذى شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلى مِنْ عَظائِمِ الاُْمُورِ، وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ، وَعَدْلُکَ مُهْلِکى، وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى، فَاِنْ تُعَذِّبْنى یا اِلهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ، وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْخائِفینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْوَجِلینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الَّراجینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ السّائِلینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّى وَرَبُّ آبائِىَ الاَْوَّلینَ، اَللّهُمَّ هذا ثَنائى عَلَیْکَ مُمَجِّداً، وَاِخْلاصى بِذِکْرِکَ مُوَحِّداً، وَاِقْرارى بِآلائکَ مَعَدِّداً، وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبوغِها، وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِث، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنى َبَرَأتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ، مِنَ الاِْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَکَشْفِ الضُّرِّ، وَتَسْبِیبِ الْیُسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفریجِ الْکَرْبِ، وَالْعافِیَةِ فِى الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِى الدّینِ، وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ الاَْوَّلینَ وَالاْخِرینَ،، ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِکَ، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریم، عَظیم رَحیم، لا تُحْصى آلاؤُکَ، وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ، وَلا تُکافى نَعْمآؤُکَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ، وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ، سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ، وَتَکْشِفُ السُّوءَ، وَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ، وَتَشْفِى السَّقیمَ، وَتُغْنِى الْفَقیرَ، وَتَجْبُرُ الْکَسیرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغیرَ، وَتُعینُ الْکَبیرَ، وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ، وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ، وَانْتَ الْعَلِىُّ الْکَبیرُ، یا مُطْلِقَ الْمُکَبِّلِ الاَْسیرِ، یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ، یا عِصْمَةَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ، یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ، اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ، مِنْ نِعْمَة تُولیها، وَآلاء تُجَدِّدُها، وَبَلِیَّة تَصْرِفُها، وَکُرْبَة تَکْشِفُها، وَدَعْوَة تَسْمَعُها، وَحَسَنَة تَتَقَبَّلُها، وَسَیِّئَة تَتَغَمَّدُها، اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاءُ خَبیرٌ، وَعَلى کُلِّ شَىء قَدیرٌ، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ، وَاَکْرَمُ مَنْ عَفى، وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى، وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، یا رَحمنَ الدُّنْیا والاْخِرَةِ وَرحیمُهُما، لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْؤولٌ، وَلا سِواکَ مَأمُولٌ، دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنى، وَسَأَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنى، وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنى، وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنى، وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنى، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ، وَعَلى آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآءَکَ، وَهَنِّئْنا عَطآءَکَ، وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ، وَلاِلائِکَ ذاکِرینَ، آمینَ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ، اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، یا غایَةَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ، وَمُنْتَهى اَمَلِ الرّاجینَ، یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىء عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَأفَةً وَحِلْماً، اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّد نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ، وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ، الْبَشیرِ النَّذیرِ، السِّراجِ الْمُنیرِ، الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمینَ، وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا عَظیمُ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى آلِهِ، الْمُنْتَجَبینَ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا، فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْر تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ، وَنُور تَهْدى بِهِ، وَرَحْمَة تَنْشُرُها، وَبَرَکَة تُنْزِلُها، وَعافِیَة تُجَلِّلُها، وَرِزْق تَبْسُطُهُ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اَللَّهُمَّ اقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطینَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ قانِطینَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ، یا اَجْوَدَ الاَجْوَدینَ، وَاَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ، اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ، وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ آمّینَ قاصِدینَ، فَاَعِنّا عَلى مَناسِکِنا، وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاْعْفُ عَنّا وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدیَنا فَهِىَ بِذِلَّةِ الاِْعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ، اَللَّهُمَّ فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِیَّةِ ما سَأَلْناکَ، وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ، فَلا کافِىَ لَنا سِواکَ، وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ، نافِذٌ فینا حُکْمُکَ، مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ، عَدْلٌ فینا قَضآؤُکَ، اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ، اَللَّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظیمَ الاَْجْرِ، وَکَریمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْیُس رِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعینَ، وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ، وَلا تَصْرِفْ عَنّا رَأفَتَکَ وَرَحْمَتَک، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اَللّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَاَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ، وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ یا ذَالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ، اَللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا واقْبَلْ تَضَرُّعَنا، یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ، وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، یا مَنْ لا یَخْفى عَلَیْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، َولا لَحْظُ الْعُیُونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ عِلْمُکَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ، سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبیراً، تُسَبِّحُ لَکَ السَّماواتُ السَّبْعُ، وَالاَْرَضُونَ وَمَنْ فیهِنَّ، وَاِنْ مِنْ شَىء اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالَْمجْدُ، وَعُلُوُّ الْجَدِّ، یا ذَالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ، وَالاَْیادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ الْکَریمُ، الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ، اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ، وَعافِنى فى بَدَنى وَدینى، وَآمِنْ خَوْفى، وَاعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى، وَلا تَسْتَدْرِجْنى، وَلا تَخْدَعْنى، وَادْرَأ عَنّى شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ ".
پس سر و دیده خود را بسوی آسمان بلند کرد و از دیدهای مبارکش آب میریخت مانند دو مشک و بصدای بلند میگفت:
یا اَسْمَعَ السّامِعینَ، یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ، وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ، وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد السّادَةِ الْمَیامینَ، وَاَسْأَلُکَ اَللَّهُمَّ حاجَتِى اَّلتى اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى، وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما اَعْطَیْتَنى، اَسْأَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ، لَکَ الْمُلْکُ، وَلَکَ الْحَمْدُ، وَاَنْتَ عَلى کُلِّ شَىء قَدیرٌ، یا رَبُّ یا رَبُّ ".
پس مکرر می گفت یا رب. و کسانی که دور آنحضرت بودند بتمام گوش داده بودند بدعاء آنحضرت و اکتفا کرده بودند به آمین گفتن پس صداهایشان بلند شد بگریستن با آنحضرت تا غروب کرد آفتاب و بار کردند و بجانب مشعر الحرام روانه شدند. محدّث قمی اعلی الله مقامه الشریف میفرماید کفعمی دعاء عرفه امام حسین علیه السلام را در بلد الامین تا اینجا نقل فرموده و علامه مجلسی در زاد المعاد این دعا را موافق روایت کفعمی ایراد نموده و لکن سید بن طاوس در اقبال بعد از ذکر یا رب یارب این زیاد یرا ذکر فرموده:
"اِلهى اَنَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى، اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى جَهْلى، اِلهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ، وَسُرْعَةَ طَوآءِ مَقادیرِکَ، مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآء، وَالْیأْسِ مِنْکَ فى بَلاء، اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤُمى وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ، اِلهى وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى، اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى، اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الَْمحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِکَ، وَلَکَ الْمِنَّةُ عَلَىَّ، وَاِنْ ظَهَرْتِ الْمَساوىُ مِنّى فَبِعَدْلِکَ، وَلَکَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ اِلهى کَیْفَ تَکِلُنى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لى، وَکَیْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النّاصِرُ لى، اَمْ کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى، ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْرى اِلَیْکَ، وَکَیْفَ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ اَشْکُو اِلَیْکَ حالى وَهُوَ لا یَخْفى عَلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ آمالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى وَبِکَ قامَتْ، اِلهى ما اَلْطَفَکَ بى مَعَ عَظیمِ جَهْلى، وَما اَرْحَمَکَ بى مَعَ قَبیحِ فِعْلى، اِلهى ما اَقْرَبَکَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْکَ، وَما اَرْاَفَکَ بى فَمَا الَّذى یَحْجُبُنى عَنْکَ، اِلهى عَلِمْتُ بِاِخْتِلافِ الاْثارِ، وَتَنقُّلاتِ الاَْطْوارِ، اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى کُلِّ شَىء، حَتّى لا اَجْهَلَکَ فى شَىء، اِلهى کُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى کَرَمُکَ، وَکُلَّما آیَسَتْنى اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُکَ، اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ مُساویهِ مَساوِىَ، وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِىَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ دَعاوِیَهِ دَعاوِىَ، اِلهى حُکْمُکَ النّافِذُ، وَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَةُ لَمْ یَتْرُکا لِذى مَقال مَقالاً، وَلا لِذى حال حالاً، اِلهى کَمْ مِنْ طاعَة بَنَیْتُها، وَحالَة شَیَّدْتُها، هَدَمَ اِعْتِمادى عَلَیْها عَدْلُکَ، بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ، اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطّاعَةُ مِنّى فِ ْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً، اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ، وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الاْمِرُ، اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَة تُوصِلُنى اِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیْکَ، اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ، حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیل یَدُلُّ عَلیْکَ، وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى تَکُونَ الاْثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ، عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً، اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الاْثارِ فَاَرْجِعْنى اِلَیْکَ بِکِسْوَةِ الاَْنْوارِ، وَهِدایَةِ الاِْسْتِبصارِ، حَتّى اَرْجَعَ اِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها، مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِْعْتِمادِ عَلَیْها، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىء قَدیرٌ، اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَهذا حالى لا یَخْفى عَلَیْکَ، مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولُ اِلَیْکَ، َوِبَکَ اَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ، فَاهْدِنى بِنُورِکَ اِلَیْکَ، وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ، اِلهى عَلِّمْنى مِنْ عِلْمِکَ الَْمخْزُونِ، وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ، اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ الْقُرْبِ، وَاسْلُکْ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ، اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى عَنْ تَدْبیرى، وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى، وَاَوْقِفْنى عَلى مَراکِزِ اضْطِرارى، اِلهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى، وَطَهِّرْنى مِنْ شَکّى وَشِرْکى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى، بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى، وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنى، وَاِیّاکَ اَسْأَلُ فَلا تُخَیِّبْنى، وَفى فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى، وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى، وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى، اِلهى تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْکَ، فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى، اِلهى اَنْتَ الْغِنىُّ بِذاتِکَ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ غَنِیّاً عَنّى، اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ یُمَنّینى، وَاِنَّ ا ْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ اَسَرَنى، فَکُنْ اَنْتَ النَّصیرَ لى، حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى، وَاَغْنِنى بِفَضْلِکَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبى، اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِیآئِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدوکَ، وَاَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الاَْغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائِکَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ، وَلَمْ یَلْجَأوا اِلى غَیْرِکَ، اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ، وَمَا الَّذى فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْکَ مُتَحَوِّلاً، کَیْفَ یُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الاِْحْسانَ، وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ الاِْمْتِنانِ، یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ، فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ، وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیاءَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ، فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ، اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ الذّاکِرینَ، وَاَنْتَ الْبادى بِالاِْحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ، وَاَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبینَ، وَاَنْتَ الْوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ، اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ، وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَیْکَ، اِلهى اِنَّ رَجآئى لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ، کَما اَنَّ خَوْفى لا یُزایِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ، فَقَدْ دَفَعْتَنِى الْعَوالِمُ اِلَیْکَ، وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ، اِلهى کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ اَمَلى، اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَکَّلى، اِلهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّةِ اَرْکَزْتَنى، اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى، اِلهى کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى، اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ اَغْنَیْتَنى، وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىء فَما جَهِلَکَ شَىءُ، وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّ شَىء، فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فى کُلِّ شَىء، وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ َىء، یا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فى ذاِتِهِ، مَحَقْتَ الاْثارَ بِالاْثارِ، وَمَحَوْتَ الاَْغْیارَ بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاَْنْوارِ، یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَْبْصارُ، یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ، فَتَحَقَّقتْ عَظَمَتُهُ مَنْ الاِْسْتِوآءَ، کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ، اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىء قَدیر، وَالْحَمْدُ للهِ وَحْدَهُ ".

دعاء علی بن الحسین (ع) ( در صحیفه سجادیه) در روز عرفه

دعاء علی بن الحسین (ع) ( در صحیفه سجادیه) در روز عرفه

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ کُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ، وَ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَیْ‏ءٍ، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحِیطٌ، وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ رَقِیبٌ. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْمُتَکَرِّمُ، الْعَظِیمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْکَبِیرُ الْمُتَکَبِّرُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْعَلِیُّ الْمُتَعَالِ، الشَّدِیدُ الْمِحَالِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ، الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، السَّمِیعُ الْبَصِیرُ، الْقَدِیمُ الْخَبِیرُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْأَکْرَمُ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ کُلِّ عَدَدٍ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ، وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْحَمْدِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِی أَنْشَأْتَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَیْرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. 13) أَنْتَ الَّذِی قَدَّرْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ تَقْدِیراً، وَ یَسَّرْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ تَیْسِیراً، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَکَ تَدْبِیراً أَنْتَ الَّذِی لَمْ یُعِنْکَ عَلَى خَلْقِکَ شَرِیکٌ، وَ لَمْ یُوَازِرْکَ فِی أَمْرِکَ وَزِیرٌ، وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِیرٌ. أَنْتَ الَّذِی أَرَدْتَ فَکَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ، وَ قَضَیْتَ فَکَانَ عَدْلًا مَا قَضَیْتَ، وَ حَکَمْتَ فَکَانَ نِصْفاً مَا حَکَمْتَ. أَنْتَ الَّذِی لَا یَحْوِیکَ مَکَانٌ، وَ لَمْ یَقُمْ لِسُلْطَانِکَ سُلْطَانٌ، وَ لَمْ یُعْیِکَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَیَانٌ. أَنْتَ الَّذِی أَح صَیْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ تَقْدِیراً. أَنْتَ الَّذِی قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِیَّتِکَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ کَیْفِیَّتِکَ، وَ لَمْ تُدْرِکِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَیْنِیَّتِکَ. أَنْتَ الَّذِی لَا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَکُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَکُونَ مَوْلُوداً. أَنْتَ الَّذِی لَا ضِدَّ مَعَکَ فَیُعَانِدَکَ، وَ لَا عِدْلَ لَکَ فَیُکَاثِرَکَ، وَ لَا نِدَّ لَکَ فَیُعَارِضَکَ. أَنْتَ الَّذِی ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ. سُبْحَانَکَ مَا أَجَلَّ شَأْنَکَ، وَ أَسْنَى فِی الْأَمَاکِنِ مَکَانَکَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَکَ سُبْحَانَکَ مِنْ لَطِیفٍ مَا أَلْطَفَکَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَکَ، وَ حَکِیمٍ مَا أَعْرَفَکَ سُبْحَانَکَ مِنْ مَلِیکٍ مَا أَمْنَعَکَ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَکَ، وَ رَفِیعٍ مَا أَرْفَعَکَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْحَمْدِ. سُبْحَانَکَ بَسَطْتَ بِالْخَیْرَاتِ یَدَکَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَایَةُ مِنْ عِنْدِکَ، فَمَنِ الْتَمَسَکَ لِدِینٍ أَوْ دُنْیَا وَجَدَکَ سُبْحَانَکَ خَضَعَ لَکَ مَنْ جَرَى فِی عِلْمِکَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِکَ مَا دُونَ عَرْشِکَ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِیمِ لَکَ کُلُّ خَلْقِکَ سُبْحَانَکَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُکَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَى وَ لَا تُمَارَى وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاکَرُ سُبْحَانَکَ سَبِیلُکَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُکَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَیٌّ صَمَدٌ. سُبْحَانَکَ قَولُکَ حُکْمٌ، وَ قَضَاؤُکَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُکَ عَزْمٌ. سُبْحَانَکَ لَا رَادَّ لِمَشِیَّتِکَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِکَ. سُبْحَانَکَ بَاهِرَ الْآیَاتِ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یَدُومُ بِدَوَامِکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِکَ. وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یُوَازِی صُنْعَکَ وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یَزِیدُ عَلَى رِضَاکَ. وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ کُلِّ حَامِدٍ، وَ شُکْراً یَقْصُرُ عَنْهُ شُکْرُ کُلِّ شَاکِرٍ حَمْداً لَا یَنْبَغِی إِلَّ لَکَ، وَ لَا یُتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَیْکَ حَمْداً یُسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَ یُسْتَدْعَى بِهِ دَوَامُ الْآخِرِ. حَمْداً یَتَضَاعَفُ عَلَى کُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَ یَتَزَایَدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً. حَمْداً یَعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ، وَ یَزِیدُ عَلَى مَا أَحْصَتْهُ فِی کِتَابِکَ الْکَتَبَةُ حَمْداً یُوازِنُ عَرْشَکَ الْمَجِیدَ وَ یُعَادِلُ کُرْسِیَّکَ الرَّفِیعَ. حَمْداً یَکْمُلُ لَدَیْکَ ثَوَابُهُ، وَ یَسْتَغْرِقُ کُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّیَّةِ حَمْداً لَمْ یَحْمَدْکَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَ لَا یَعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاکَ فَضْلَهُ حَمْداً یُعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِی تَعْدِیدِهِ، وَ یُؤَیَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِی تَوْفِیَتِهِ. حَمْداً یَجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَ یَنْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ. حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَى قَوْلِکَ مِنْهُ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ یَحْمَدُکَ بِهِ. حَمْداً یُوجِبُ بِکَرَمِکَ الْمَزِیدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِیدٍ بَعْدَ مَزِیدٍ طَوْلًا مِنْکَ حَمْداً یَجِبُ لِکَرَمِ وَجْهِکَ، وَ یُقَابِلُ عِزَّ جَلَالِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُکَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِکَ، وَ بَارِکْ عَلَیْهِ أَتَمَّ بَرَکَاتِکَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَیْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً زَاکِیَةً لَا تَکُونُ صَلَاةٌ أَزْکَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلَاةً نَامِیَةً لَا تَکُونُ صَلَاةٌ أَنْمَى مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلَاةً رَاضِیَةً لَا تَکُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُرْضِیهِ وَ تَزِیدُ عَلَى رِضَاهُ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلَاةً تُرْضِیکَ و تَزِیدُ عَلَى رِضَاکَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلَاةً لَا تَرْضَى لَهُ إِلَّا بِهَا، وَ لَا تَرَى غَیْرَهُ لَهَا أَهْلًا. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَکَ، وَ یَتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِکَ، وَ لَا یَنْفَدُ کَمَا لَا تَنْفَدُ کَلِمَاتُکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِکَتِکَ وَ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَى صَلَوَاتِ عِبَادِکَ مِنْ جِنِّکَ وَ إِنْسِکَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِکَ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَى صَلَاةِ کُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُحِیطُ بِکُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ، صَلَاةً مَرْضِیَّةً لَکَ وَ لِمَنْ دُونَکَ، وَ تُنْشِئُ مَعَ ذَلِکَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْکَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا، وَ تَزِیدُهَا عَلَى کُرُورِ الْأَیَّامِ زِیَادَةً فِی تَضَاعِیفَ لَا یَعُدُّهَا غَیْرُکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَایِبِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِکَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ، وَ حَفَظَةَ دِینِکَ، وَ خُلَفَاءَکَ فِی أَرْضِکَ، وَ حُجَجَکَ عَلَى عِبَادِکَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِیراً بِإِرَادَتِکَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیْکَ، وَ الْمَسْلَکَ إِلَى جَنَّتِکَ رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِکَ وَ کَرَامَتِکَ، وَ تُکْمِلُ لَهُمُ الْأَشْیَاءَ مِنْ عَطَایَاکَ وَ نَوَافِلِکَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَیْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِکَ وَ فَوَائِدِکَ. رَبِّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِی أَوَّلِهَا، وَ لَا غَایَةَ لِأَمَدِهَا، وَ لَا نِهَایَةَ لِآخِرِهَا. رَبِّ صَلِّ عَلَیْهِمْ زِنَةَ عَرْشِکَ وَ مَا دُونَهُ، وَ مِلْ‏ءَ سَمَاوَاتِکَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضِیکَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْکَ زُلْفَى، وَ تَکُونُ لَکَ وَ لَهُمْ رِضًى، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً. اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، وَ مَنَاراً فِی بِلَادِکَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَى رِضْوَانِکَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْیِهِ، وَ أَلَّا یَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا یَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ، وَ کَهْفُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عُرْوَة الْمُتَمَسِّکِینَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِینَ. اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِیِّکَ شُکْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِیهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِیراً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً یَسِیراً، وَ أَعِنْهُ بِرُکْنِکَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَیْنِکَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِکَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِکَتِکَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِکَ الْأَغْلَبِ. وَ أَقِمْ بِهِ کِتَابَکَ وَ حُدُودَکَ وَ شَرَائِعَکَ وَ سُنَنَ رَسُولِکَ، صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ أَحْیِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِکَ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِیقَتِکَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِیلِکَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاکِبِینَ عَنْ صِرَاطِکَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِکَ عِوَجاً وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِیَائِکَ، وَ ابْسُطْ یَدَهُ عَلَى أَعْدَائِکَ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ، وَ فِی رِضَاهُ سَاعِینَ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُکْنِفِینَ، وَ إِلَیْکَ وَ إِلَى رَسُولِکَ صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِذَلِکَ مُتَقَرِّبِینَ. اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِیَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِینَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِینَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتَفِینَ آثَارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِکِینَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلَایَتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّینَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِینَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِینَ فِی طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِینَ أَیَّامَهُمُ، الْمَادِّینَ إِلَیْهِمْ أَعْیُنَهُمُ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَکَاتِ الزَّاکِیَاتِ النَّامِیَاتِ الْغَادِیَاتِ الرَّائِحَاتِ. وَ سَلِّمْ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهُمْ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَیْهِمْ، إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ، وَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِی دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِکَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. اللَّهُمَّ هَذَا یَوْمُ عَرَفَةَ یَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیَّتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ. اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُکَ الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ قَبْلَ خَلْقِکَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِکَ إِیَّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیْتَهُ لِدِینِکَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّکَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِکَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِی حِزْبِکَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالَاةِ أَوْلِیَائِکَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِکَ. ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ یَأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ یَنْزَجِرْ، وَ نَهَیْتَهُ عَنْ مَعْصِیَتِکَ، فَخَالَفَ أَمْرَکَ إِلَى نَهْیِکَ، لَا مُعَانَدَةً لَکَ، وَ لَا اسْتِکْبَاراً عَلَیْکَ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَى مَا زَیَّلْتَهُ وَ إِلَى مَا حَذَّرْتَهُ، وَ أَعَانَهُ عَلَى ذَلِکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَیْهِ عَارِفاً بِوَعِیدِکَ، رَاجِیاً لِعَفْوِکَ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِکَ، وَ کَانَ أَحَقَّ عِبَادِکَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَیْهِ أَلَّا یَفْعَلَ. وَ هَا أَنَا ذَا بَیْنَ یَدَیْکَ صَاغِراً ذَلِیلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِیمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِیلٍ مِنَ الْخَطَایَا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجِیراً بِصَفْحِکَ، لَائِذاً بِرَحْمَتِکَ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا یُجِیرُنِی مِنْکَ مُجِیرٌ، وَ لَا یَمْنَعُنِی مِنْکَ مَانِعٌ. فَعُدْ عَلَیَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَى مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِکَ، وَ جُدْ عَلَیَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَى مَنْ أَلْقَى بِیَدِهِ إِلَیْکَ مِنْ عَفْوِکَ، وَ امْنُنْ عَلَیَّ بِمَا لَا یَتَعَاظَمُکَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَى مَنْ أَمَّلَکَ مِنْ غُفْرَانِکَ، وَ اجْعَلْ لِی فِی هَذَا الْیَوْمِ نَصِیباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِکَ، وَ لَا تَرُدَّنِی صِفْراً مِمَّا یَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِّدُونَ لَکَ مِنْ عِبَادِکَ وَ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِیدَکَ وَ نَفْیَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْکَ، وَ أَتَیْتُکَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِی أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَیْکَ بِمَا لَا یَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْکَ إِلَّا بالتَّقَرُّبِ بِهِ. ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِکَ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِکَانَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَکَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِکَ الَّذِی قَلَّ مَا یَخِیبُ عَلَیْهِ رَاجِیکَ. وَ سَأَلْتُکَ مَسْأَلَةَ الْحَقِیرِ الذَّلِیلِ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، وَ مَعَ ذَلِکَ خِیفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لَا مُسْتَطِیلًا بِتَکَبُّرِ الْمُتَکَبِّرِینَ، وَ لَا مُتَعَالِیاً بِدَالَّةِ الْمُطِیعِینَ، وَ لَا مُسْتَطِیلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِینَ. وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا، فَیَا مَنْ لَمْ یُعَاجِلِ الْمُسِیئِینَ، وَ لَا یَنْدَهُ الْمُتْرَفِینَ، وَ یَا مَنْ یَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِینَ، وَ یَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِینَ. أَنَا الْمُسِی‏ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِئُ الْعَاثِرُ. أَنَا الَّذِی أَقْدَمَ عَلَیْکَ مُجْتَرِئاً. أَنَا الَّذِی عَصَاکَ مُتَعَمِّداً. أَنَا الَّذِی اسْتَخْفَى مِنْ عِبَادِکَ وَ بَارَزَکَ. أَنَا الَّذِی هَابَ عِبَادَکَ وَ أَمِنَکَ. أَنَا الَّذِی لَمْ یَرْهَبْ سَطْوَتَکَ، وَ لَمْ یَخَفْ بَأْسَکَ. أَنَا الْجَانِی عَلَى نَفْسِهِ أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِیَّتِهِ. أَنَا القَلِیلُ الْحَیَاءِ. أَنَا الطَّوِیلُ الْعَنَاءِ. بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَیْتَهُ لِنَفْسِکَ، بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِیَّتِکَ، وَ مَنِ اجْتَبَیْتَ لِشَأْنِکَ، بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِکَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِیَتَهُ کَمَعْصِیَتِکَ، بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مُوَالَاتَهُ بِمُوَالَاتِکَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِکَ، تَغَمَّدْنِی فِی یَوْمِی هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَارَ إِلَیْکَ مُتَنَصِّلًا، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِکَ تَائِباً. وَ تَوَلَّنِی بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِکَ وَ الزُّلْفَى لَدَیْکَ وَ الْمَکَانَةِ مِنْکَ. وَ تَوَحَّدْنِی بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَى بِعَهْدِکَ، وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِی ذَاتِکَ، وَ أَجْهَدَهَا فِی مَرْضَاتِکَ. وَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِتَفْرِیطِی فِی جَنْبِکَ، وَ تَعَدِّی طَوْرِی فِی حُدُودِکَ، وَ مُجَاوَزَةِ أَحْکَامِکَ. وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِإِمْلَائِکَ لِی اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِی خَیْرَ مَا عِنْدَهُ وَ لَمْ یَشْرَکْکَ فِی حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِی. وَ نَبِّهْنِی مِنْ رَقْدَةِ الْغَافِلِینَ، وَ سِنَةِ الْمُسْرِفِینَ، وَ نَعْسَةِ الْمَخْذُولِینَ وَ خُذْ بِقَلْبِی إِلَى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقَانِتِینَ، وَ اسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِّدِینَ، وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهَاوِنِینَ. وَ أَعِذْنِی مِمَّا یُبَاعِدُنِی عَنْکَ، وَ یَحُولُ بَیْنِی وَ بَیْنَ حَظِّی مِنْکَ، وَ یَصُدُّنِی عَمَّا أُحَاوِلُ لَدَیْکَ وَ سَهِّلْ لِی مَسْلَکَ الْخَیْرَاتِ إِلَیْکَ، وَ الْمُسَابَقَةَ إِلَیْهَا مِنْ حَیْثُ أَمَرْتَ، وَ الْمُشَاحَّةَ فِیهَا عَلَى مَا أَرَدْتَ. وَ لَا تَمْحَقْنِی فِیمَن تَمْحَقُ مِنَ الْمُسْتَخِفِّینَ بِمَا أَوْعَدْتَ وَ لَا تُهْلِکْنِی مَعَ مَنْ تُهْلِکُ مِنَ الْمُتَعَرِّضِینَ لِمَقْتِکَ وَ لَا تُتَبِّرْنِی فِیمَنْ تُتَبِّرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْ سُبُلِکَ وَ نَجِّنِی مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَةِ، وَ خَلِّصْنِی مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى، وَ أَجِرْنِی مِنْ أَخْذِ الْإِمْلَاءِ. وَ حُلْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَدُوٍّ یُضِلُّنِی، وَ هَوًى یُوبِقُنِی، وَ مَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِی وَ لَا تُعْرِضْ عَنِّی إِعْرَاضَ مَنْ لَا تَرْضَى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِکَ وَ لَا تُؤْیِسْنِی مِنَ الْأَمَلِ فِیکَ فَیَغْلِبَ عَلَیَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لَا تَمْنَحْنِی بِمَا لَا طَاقَةَ لِی بِهِ فَتَبْهَظَنِی مِمَّا تُحَمِّلُنِیهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِکَ. وَ لَا تُرْسِلْنِی مِنْ یَدِکَ إِرْسَالَ مَنْ لَا خَیْرَ فِیهِ، وَ لَا حَاجَةَ بِکَ إِلَیْهِ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ وَ لَا تَرْمِ بِی رَمْیَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَیْنِ رِعَایَتِکَ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَیْهِ الْخِزْیُ مِنْ عِنْدِکَ، بَلْ خُذْ بِیَدِی مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّینَ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِینَ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِینَ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِکِینَ. وَ عَافِنِی مِمَّا ابْتَلَیْتَ بِهِ طَبَقَاتِ عَبِیدِکَ وَ إِمَائِکَ، وَ بَلِّغْنِی مَبَالِغَ مَنْ عُنِیتَ بِهِ، وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ، وَ رَضِیتَ عَنْهُ، فَأَعَشْتَهُ حَمِیداً، وَ تَوَفَّیْتَهُ سَعِیداً وَ طَوِّقْنِی طَوْقَ الْإِقْلَاعِ عَمَّا یُحْبِطُ الْحَسَنَاتِ، وَ یَذْهَبُ بِالْبَرَکَاتِ وَ أَشْعِرْ قَلْبِیَ الِازْدِجَارَ عَنْ قَبَائِحِ السَّیِّئَاتِ، وَ فَوَاضِحِ الْحَوْبَا ِ. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِمَا لَا أُدْرِکُهُ إِلَّا بِکَ عَمَّا لَا یُرْضِیکَ عَنِّی غَیْرُهُ وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِی حُبَّ دُنْیَا دَنِیَّةٍ تَنْهَى عَمَّا عِنْدَکَ، وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِیلَةِ إِلَیْکَ، وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْکَ. وَ زَیِّنْ لِیَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ هَبْ لِی عِصْمَةً تُدْنِینِی مِنْ خَشْیَتِکَ، وَ تَقْطَعُنِی عَنْ رُکُوبِ مَحَارِمِکَ، وَ تَفُکَّنِی مِنْ أَسْرِ الْعَظَائِمِ. وَ هَبْ لِیَ التَّطْهِیرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْیَانِ، وَ أَذْهِبْ عَنِّی دَرَنَ الْخَطَایَا، وَ سَرْبِلْنِی بِسِرْبَالِ عَافِیَتِکَ، وَ رَدِّنِی رِدَاءَ مُعَافَاتِکَ، وَ جَلِّلْنِی سَوَابِغَ نَعْمَائِکَ، وَ ظَاهِرْ لَدَیَّ فَضْلَکَ وَ طَوْلَکَ وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ، وَ أَعِنِّی عَلَى صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ. وَ لَا تُخْزِنِی یَوْمَ تَبْعَثُنِی لِلِقَائِکَ، وَ لَا تَفْضَحْنِی بَیْنَ یَدَیْ أَوْلِیَائِکَ، وَ لَا تُنْسِنِی ذِکْرَکَ، وَ لَا تُذْهِبْ عَنِّی شُکْرَکَ، بَلْ أَلْزِمْنِیهِ فِی أَحْوَالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلَاتِ الْجَاهِلِینَ لِآلْائِکَ، وَ أَوْزِعْنِی أَنْ أُثْنِیَ بِمَا أَوْلَیْتَنِیهِ، وَ أَعْتَرِفَ بِمَا أَسْدَیْتَهُ إِلَیَّ. وَ اجْعَلْ رَغْبَتِی إِلَیْکَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِینَ، وَ حَمْدِی إِیَّاکَ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِینَ وَ لَا تَخْذُلْنِی عِنْدَ فَاقَتِی إِلَیْکَ، وَ لَا تُهْلِکْنِی بِمَا. أَسْدَیْتُهُ إِلَیْکَ، وَ لَا تَجْبَهْنِی بِمَا جَبَهْتَ بِهِ الْمُعَانِدِینَ لَکَ، فَإِنِّی لَکَ مُسَلِّمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَکَ، وَ أَنَّکَ أَوْلَى بِالْفَضْلِ، وَ أَعْوَدُ بِالْإِحْسَانِ، وَ أَهْلُ التَّقْوَى، وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَّکَ بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلَى مِنْکَ بِأَنْ تُعَاقِبَ، وَ أَنَّکَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْکَ إِلَى أَنْ تَشْهَرَ. فَأَحْیِنِی حَیَاةً طَیِّبَةً تَنْتَظِمُ بِمَا أُرِیدُ، وَ تَبْلُغُ مَا أُحِبُّ مِنْ حَیْثُ لَا آتِی مَا تَکْرَهُ، وَ لَا أَرْتَکِبُ مَا نَهَیْتَ عَنْهُ، وَ أَمِتْنِی مِیتَةَ مَنْ یَسْعَى نُورُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ. وَ ذَلِّلْنِی بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَعِزَّنِی عِنْدَ خَلْقِکَ، وَ ضَعْنِی إِذَا خَلَوْتُ بِکَ، وَ ارْفَعْنِی بَیْنَ عِبَادِکَ، وَ أَغْنِنِی عَمَّنْ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی، وَ زِدْنِی إِلَیْکَ فَاقَةً وَ فَقْراً. وَ أَعِذْنِی مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ، تَغَمَّدْنِی فِیمَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی بِمَا یَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ، وَ الْآخِذُ عَلَى الْجَرِیرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُهُ وَ إِذَا أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِّنِی مِنْهَا لِوَاذاً بِکَ، وَ إِذْ لَمْ تُقِمْنِی مَقَامَ فَضِیحَةٍ فِی دُنْیَاکَ فَلَا تُقِمْنِی مِثْلَهُ فِی آخِرَتِکَ وَ اشْفَعْ لِی أَوَائِلَ مِنَنِکَ بِأَوَاخِرِهَا، وَ قَدِیمَ فَوَائِدِکَ بِحَوَادِثِهَا، وَ لَا تَمْدُدْ لِی مَدّاً یَقْسُو مَعَهُ قَلْبِی، وَ لَا تَقْرَعْنِی قَارِعَةً یَذْهَبُ لَهَا بَهَائِی، وَ لَا تَسُمْنِی خَسِیسَةً یَصْغُرُ لَهَا قَدْرِی وَ لَا نَقِیصَةً یُجْهَلُ مِنْ أَجْلِهَا مَکَانِی. وَ لَا تَرُعْنِی رَوْعَةً أُبْلِسُ بِهَا، وَ لَا خِیفَةً أُوجِسُ دُونَهَا، اجْعَلْ هَیْبَتِی فِی وَعِیدِکَ، وَ حَذَرِی مِنْ إِعْذَارِکَ وَ إِنْذَارِکَ، وَ رَهْبَتِی عِنْد تِلَاوَةِ آیَاتِکَ. وَ اعْمُرْ لَیْلِی بِإِیقَاظِی فِیهِ لِعِبَادَتِکَ، وَ تَفَرُّدِی بِالتَّهَجُّدِ لَکَ، وَ تَجَرُّدِی بِسُکُونِی إِلَیْکَ، وَ إِنْزَالِ حَوَائِجِی بِکَ، وَ مُنَازَلَتِی إِیَّاکَ فِی فَکَاکِ رَقَبَتِی مِنْ نَارِکَ، وَ إِجَارَتِی مِمَّا فِیهِ أَهْلُهَا مِنْ عَذَابِکَ. وَ لَا تَذَرْنِی فِی طُغْیَانِی عَامِهاً، وَ لَا فِی غَمْرَتِی سَاهِیاً حَتَّى حِینٍ، وَ لَا تَجْعَلْنِی عِظَةً لِمَنِ اتَّعَظَ، وَ لَا نَکَالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَ لَا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ، وَ لَا تَمْکُرْ بِی فِیمَنْ تَمْکُرُ بِهِ، وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِی غَیْرِی، وَ لَا تُغَیِّرْ لِی اسْماً، وَ لَا تُبَدِّلْ لِی جِسْماً، وَ لَا تَتَّخِذْنِی هُزُواً لِخَلْقِکَ، وَ لَا سُخْرِیّاً لَکَ، وَ لَا تَبَعاً إِلَّا لِمَرْضَاتِکَ، وَ لَا مُمْتَهَناً إِلَّا بِالِانْتِقَامِ لَکَ. وَ أَوْجِدْنِی بَرْدَ عَفْوِکَ، وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِکَ وَ رَوْحِکَ وَ رَیْحَانِکَ، وَ جَنَّةِ نَعِمِکَ، وَ أَذِقْنِی طَعْمَ الْفَرَاغِ لِمَا تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِکَ، وَ الِاجْتِهَادِ فِیمَا یُزْلِفُ لَدَیْکَ وَ عِنْدَکَ، وَ أَتْحِفْنِی بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفَاتِکَ. وَ اجْعَلْ تِجَارَتِی رَابِحَةً، وَ کَرَّتِی غَیْرَ خَاسِرَةٍ، وَ أَخِفْنِی مَقَامَکَ، وَ شَوِّقْنِی لِقَاءَکَ، وَ تُبْ عَلَیَّ تَوْبَةً نَصُوحاً لَا تُبْقِ مَعَهَا ذُنُوباً صَغِیرَةً وَ لَا کَبِیرَةً، وَ لَا تَذَرْ مَعَهَا عَلَانِیَةً وَ لَا سَرِیرَةً. وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِی لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِی عَلَى الْخَاشِعِینَ، وَ کُنْ لِی کَمَا تَکُونُ لِلصَّالِحِینَ، وَ حَلِّنِی حِلْیَةَ الْمُتَّقِینَ، وَ اجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْغَابِرِینَ، وَ ذِکْراً نَامِیاً فِی الْآخِرِینَ، وَ وَافِ بِی عَرْصَةَ الْأَوَّلِینَ. وَ تَمِّمْ سُبُوغَ نِعْمَتِکَ، عَلَیَّ، وَ ظَاهِرْ کَرَامَاتِهَا لَدَیَّ، امْلَأْ مِنْ فَوَائِدِکَ یَدِی، وَ سُقْ کَرَائِمَ مَوَاهِبِکَ إِلَیَّ، وَ جَاوِرْ بِیَ الْأَطْیَبِینَ مِنْ أَوْلِیَائِکَ فِی الْجِنَانِ الَّتِی زَیَّنْتَهَا لِأَصْفِیَائِکَ، وَ جَلِّلْنِی شَرَائِفَ نِحَلِکَ فِی الْمَقَامَاتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِکَ. وَ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ مَقِیلًا آوِی إِلَیْهِ مُطْمَئِنّاً، وَ مَثَابَةً أَتَبَوَّؤُهَا، وَ أَقَرُّ عَیْناً، وَ لَا تُقَایِسْنِی بِعَظِیمَاتِ الْجَرَائِرِ، وَ لَا تُهْلِکْنِی یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ، وَ أَزِلْ عَنِّی کُلَّ شَکٍّ وَ شُبْهَةٍ، وَ اجْعَلْ لِی فِی الْحَقِّ طَرِیقاً مِنْ کُلِّ رَحْمَةٍ، وَ أَجْزِلْ لِی قِسَمَ الْمَوَاهِبِ مِنْ نَوَالِکَ، وَ وَفِّرْ عَلَیَّ حُظُوظَ الْإِحْسَانِ مِنْ إِفْضَالِکَ. وَ اجْعَلْ قَلْبِی وَاثِقاً بِمَا عِنْدَکَ، وَ هَمِّی مُسْتَفْرَغاً لِمَا هُوَ لَکَ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْتَعْمِلُ بِهِ خَالِصَتَکَ، وَ أَشْرِبْ قَلْبِی عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طَاعَتَکَ، وَ اجْمَعْ لِیَ الْغِنَى وَ الْعَفَافَ وَ الدَّعَةَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ الصِّحَّةَ وَ السَّعَةَ وَ الطُّمَأْنِینَةَ وَ الْعَافِیَةَ. وَ لَا تُحْبِطْ حَسَنَاتِی بِمَا یَشُوبُهَا مِنْ مَعْصِیَتِکَ، وَ لَا خَلَوَاتِی بِمَا یَعْرِضُ لِی مِنْ نَزَغَاتِ فِتْنَتِکَ، وَ صُنْ وَجْهِی عَنِ الطَّلَبِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ، وَ ذُبَّنِی عَن
الْتِمَاسِ مَا عِنْدَ الْفَاسِقِینَ. وَ لَا تَجْعَلْنِی لِلظَّالِمِینَ ظَهِیراً، وَ لَا لَهُمْ عَلَى مَحْوِ کِتَابِکَ یَداً وَ نَصِیراً، وَ حُطْنِی مِنْ حَیْثُ لَا أَعْلَمُ حِیَاطَةً تَقِینِی بِهَا، وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ تَوْبَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ رَأْفَتِکَ وَ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ، إِنِّی إِلَیْکَ مِنَ الرَّاغِبِینَ، وَ أَتْمِمْ لِی إِنْعَامَکَ، إِنَّکَ خَیْرُ الْمُنْعِمِینَ وَ اجْعَلْ بَاقِیَ عُمُرِی فِی الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِکَ، یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ أَبَدَ الْآبِدِینَ. ".

 

استفتائات جدید در مناسک حج (1)

استفتائات جدید در مناسک حج (1)

س:1 - کسیکه سال خمسى ندارد و احیاناً با پول غیر مخمس براى حجّ ثبت نام کرده و احیاناً لباسهاى احرام او هم با پول غیرمخمس تهیه شده، آیا چنین حجّ صحیح است یانه؟
بسمه تعالى
ج - در صورتیکه با حاکم شرع مراجعه نکرده باشد تا خمس را در ذمه او قرار دهد حجّش باطل است.

س:2 - اگر کسى مقدارى از مخارج را قرض کند ولى وضع کار و معیشتش جورى باشد که بسهولت بعد از مراجعت از سفر مکه‏مى‏تواند آنرا ادا کند آیا با چنین حجى حجة الاسلام از او ساقط مى‏شود یانه؟
ج - حجة الاسلام ساقط میشود، ولى قرض کردن واجب نیست.

س:3 - آیا کسى مستطیع است مى‏تواند از کسى دیگر نیابت کند؟ و اگر در صورت عدم توجه به مسئله نائب شده و در حین‏عمل و بعد از انجام عمره تمتع یا بعد از مراسم حجّ متوجه وشد وظیفه او چیست؟
ج - بسمه تعالى حجّ نیابتى صحیح است ولى اگر اجیر مستحق اجرة المسمّى نیست بلکه مستحق اجرة المثل مى‏باشد.

س:4 - آیا کسى وظیفه او وقوف اظطرارى است مثل زنان و پیر مردان مى‏توانند نائب بشوند یاخیر؟
ج - نمى‏توانند نائب شوند.

س:5 - کسیکه استطاعت مالى براى انجام حجّ دارد ولى پسرش هم نیاز به ازدواج و خانه دارد کدام یکى مقدم است؟ اگر فراًپول براى پسرش صرف کرد، ایا حجّ بر او مستقر میشود یانه؟
ج - براى مستطیع جائز نیست تفویت استطاعت اگر چه سبب تفویت ازدواج پسر باشد، اگر چنین کند عصیان نموده و حجّ درذمه‏اش مستقر مى‏شود

س:6 - اگر خود شخص هم مستطیع است و هم نیاز به ازدواج دارد، آیا حجّ مقدم است یا ازدواج؟
ج - حجّ مقدم است.

7 - اگر کسى خانه ندارد و در عالم مهاجرت نمى‏تواند خانه بخرد آیا بر چنین کسى حجّ واجب میشود یانه؟ با اینکه با رهن واجاره منزل زندگى مى‏کند.
ج - در مفروض سئوال حجّ واجب است.

س:8 - اگر کسى به اندازه پول حجّ به شخصى بذل کند که به مکه برود با اینکه شرائط استطاعت را ندارد، و غیبت او در ایام حجّ موجب اخلال در معاش و زندگى او هم نمى‏شود آیا چنین حجّ مجزى از حجة الاسلام هست یانه؟
ج - بلى از حجة الاسلام کفایت مى‏کند.

س:9 - اگر کسى استطاعت بدنى ندارد و امید به استطاعت بدنى هم تا آخر عمر ندارد آیا لازم است خودش در زمان حیات خودنائب بگیرد؟ درصورت لزوم آیا استنابه از میقات کفایت مى‏کند یانه؟ و در فرض مذکور اگر بعد از انجام حجّ توسط نائب استطاعت بدنى حاصل شد وظیفه چیست؟
بسمه تعالى
ج: 1) واجب است در زمان حیاتش نائب بگیرد.
ج: 2) استنابة از میقات کفایت مى‏کند.
ج: 3) در صورتیکه استطاعت بدنى و مالى حاصل شود بنا بر احتیاط واجب، مباشرة حجّ را انجام دهد.

س:10 - کسیکه قرائت نمازش صحیح نیست براى نماز طواف چه کار کند؟
ج- مقتضاى احتیاط این است که خودش هم بخواند و نائب هم بگیرد.

س:11 - کسیکه قرائتش درست نیست مى‏تواند نائب بشود یانه؟
ج - نمى‏تواند نائب شود.

س:12 - آیا کسیکه معذور است در ارتکاب بعض محرمات احرام مثل تظلیل و پوشاندن سر میتواند نائب بشود یانه؟ و کفاره به‏عهده کیست؟
ج - نائب شده مى‏تواند ولى کفاره به عهده نائب است.

س:13 - آیا کسیکه از انجام دادن بعض از اعمال حجّ معذور است مثل قرائت و رمى جمرة... و در ا ثر ندانستن مسئله نائب شده‏میتواند کسى دیگر را براى انجام آن اعمال نائب بگیرد یانه؟
ج - در صورتیکه متوجه نبوده و نائب شده در آنجا هم خودش از منوب عنه آن اعمال را انجام دهد و هم نائب بگیرد.

س:14 - آیا عدم جواز تظلیل براى محرم مرد اختصاص به روز دارد، یا در شب هم تظلیل صدق مى‏کند؟ به عبارت روشن‏تروقتى از جده به میقات و از میقات بعد از احرام به طرف مکه حرکت میکنیم با ماشین غیر مسقف حرکت کنیم، و یا اینکه باماشین مسقف هم حرکت کردیم مانعى ندارد
ج - باید ما ماشین غیر مسقف حرکت کند.

س:15 - نظر حضرت عالى راجع به نگهدارى محرم خودش را از سرما و باران در روز و شب چیست؟
ج - معنى حرمت تظلیل نگهدارى از سرما و گرما مى‏باشد و اگر ترک تحفظ مشقت داشته و سرما یا گرما شدید باشد، تظلیل‏با دادن کفاره جائز است.

س:16 - حکم تظلیل در شهر مکه یعنى آمدن از هتل به طرف حرم براى انجام اعمال عمره تمتع چیست؟
ج - بعد از رسیدن مکّه تظلیل جائز است.

س:17 - نظر شما راجع به اتیان عمره مفردة در ماه ذى الحجة بعد از انجام حجّ چیست؟ آیا فاصله دو عمره لازم است یانه؟ و درصورت لزوم چه مقدار فاصله باید باشد؟
ج - احوط این است که فصل بین دو عمره یکماه باشد، و اقوى کفایة فصل به ده روز مى‏باشد و اگر دو عمره ز طرف دوشخص فاصله به کمتر از ده روز نیز جائز است.

س:18 - بعضى از افراد ساکن در عربستان براى ورود به مکه مشکل دارند و اگر از میقات محرم شوند براى عمره تمتع چه بسامأموراین حکومت سعودى آنهارا دستگیر مى‏کند فلذا اینها بدون احرام به صورت مخفى وارد مکه مى‏شوند، و ظیفه اینها براى انجام دادن اعمال چگونه است؟
ج - آنها باید بعد از گذشتن از میقات در هر جا که تمکن پیدا کنند در خارج حرم به رفتن در میقات دیگر بروند آنجا احرام‏ ببندند و اگر ممکن نشد به حدیبیه و یا جعرانه و یا تنعیم رفته ببندند.

س:19 - اشخاص که محرم میشوند براى عمرة تمتع و بعد ز آن دستگیر میشوند و حکومت مانع از ورود شان به مکه میشودچگونه از احرام خارج شوند؟
ج - آنها گوسفند را در محل صد و منع قربانى نموده با ضمیمه تقصیر و یا حلق از احرام خارج مى‏شوند.

س:20 - اگر کسى نماز طواف عمره تمتع را اشتباهاً در حجر اسماعیل بخواند به خیال ینکه مقام ابراهیم است، و بعد از محرم‏شدن برلى حجّ و یا بعد از اعمال متوج شود وظیفه او چیست؟
ج - بنا بر احتیاط نماز طواف را رجاءً در مقام ابراهیم اعاده کند.

س:21 - اگر کسى در تلبیه به جاى لَبّیک اَلهُم... بگوید: لبِّیک )بکسر ب( صحیح است یانه؟
ج - صحیح نیست.

س:22 - اگر هوا سرد باشد و محرم خوف ابتلاء به مرض داشته باشد میتواند از لباس مخیط مثل پتو استفاده کند یانه؟ و درصورت جواز کفاره هم دارد یانه؟
ج - استفاده از پتو مانعى ندارد چون مخیط نیست.

س:23 - آیا در مسجد شجره و جحفه لازم است داخل مسجد محرم شود یا از بیرون مسجد هم کفایت مى‏کند؟ و آیا بین این دومسجد در این حکم فرق است یانه؟
ج - احرام اگر از خارج مسجد ببندد نیز صحیح است فرق بین هردو مسجد نیست.

س:24 - واجبات تلبیه چند جمله است؟
ج - واجب است بعد از نیبت بگوید: لَبّیکَ، لَبّیکَ لا شریکَ لَکَ لَبّیکَ‏

س:25 - اگر زن حائض است و مى‏داند تا روز هشتم هم پاک نمیشود چگونه محرم شود و وظیفه او چیست؟ و یا در میقات‏حایض نیست و میداند قبل انجام اعمال عمره حایض مى‏شود، و تا آخر پاک نمى‏شود.
ج - حجّ تمتع آن زن تبدیل به حجّ افراد مى شود و تفضیل را در مسأله‏اى 87 مناسک حقیر مراجعه کنید.

س:26 - اگر در فرض مذکور کشف خلاف شد به این صورت که قبل از یوم الترویه پاک شد به طوریکه میتواند اعمال عمره‏تمتع را انجام بدهد، یا اصلاً عادت نشد چه کار کند؟
ج - باید غسل کند و اعمال عمره تمتع را انجام دهد و تا ظهر روز نهم ذیحجة خود را به عرفات برساند.

س:27 - لطفاً کیفیت و الفاظ معتبرة در نیت احرام عمره تمتع را بیان فرماید؟
ج - بعد از پوشیدن لباس احرام در میقات بگوید: احرام مى‏بندم از جهت عمره تمتع از فرض حجة الاسلام قربة الى الله: لبیک...

س:28 - مقدار واجب تلبیه چه مقدار است؟ و جاى قطع آن کجاست؟
ج - در جواب سئوال 24 گذشت.

س:29 - اگر لباس یا بدن محرم نجس شود تطهیر آن فوراً لازم است یانه؟ و اگر دسترسى به آب ندارد چکار کند؟
ج - باید فوراً تطهیر کند و در مکه معظمه آب فراوان است با امکان آب طواف بابدن یا لباس نجس باطل است.

س:30 - لباس احرام بانوان باید چگونه باشد؟ آیا اگر حریر خالص هم باشد جایز است یانه؟ و آیا طهارت لباس آنهاهم لازم‏است یانه؟
ج - لباس زن از حریر باشد مانعى ندارد و لى طهارت بدن و لباس براى زن شرط صحت طواف است مثل مرد.

س:31 - اگر در حین احرام بعضى از لباسهاى دوخته را عمدایا نسیانا در نیاورد و لباس احرام را روى ان بپوشد احرامش صحیح‏است یا نه؟ و در صورت نسیان بعد از التفات چه کار کند؟
ج - اگر عمدا لباس مخیط کرده باشد احرام صحیح است ولى یک گوسفند کفاره بدهد،و اگر نسیانا کرده باشد بعد از التفات‏فورا در اورد.

س:32 - اگر کسى جهلا یا نسیانا یکى از محرمات احرام را مرتکب شد مثل نگاه کردن در آیینه،یا پوشیدن سر،و یا ازاله مو ازبدن،یا خون کردن دندان،دادن کفاره لازم است یا نه؟
ج - در غیرصید (شکار) کفاره لازم نیست اما در صید (شکار) اگر جهلا و نسیانا باشد نیز کفاره دارد.

س:33 - آیا گرفتن بینى از بوى بد یا دود و بخار ماشین از محرمات احرام است یانه؟ اگراز محرمات است کفاره هم دارد یانه؟
ج - از محرمات احرام است ولى کفاره ندارد،بعد از آن استغفار کند.

س:34 - اگر محرمى در حال طواف بدنش به بدن جنس مخالف چسبید و احیانا تحریک هم شد و خود را هم نمیتواند از آن حالت‏نجات دهد در اثر کثرت جمعیت آیابر چنین شخصى کفاره لازم است یانه؟ و اگر در فرض مذکور منى از او خارج شود چه کارکند؟

ج - اگر تماس از جهت کثرت جمعیت و بدون قصد بوده یعنى از جهت اضطرار و قهرا چسبیده باشد و نتواند از تماس‏جلوگیرى کند،حکمش حکم زنى است که در اثناء طواف،حیض شود و حکم آن در مسأله 88 مناسک ذکر شده است واگرقدرت داشته که جلوگیرى کند و نکرده باشد، کفاره‏اش یک شتر است.

س:35 - اگربه اجنبیه یازن خودش از روى شهوت نگاه کند کفاره دارد یا نه؟
ج - نظر کردن از روى شهوت حرام است اگر منى خارج شود کفاره‏اش شتر است و اگر منى خارج نشود استغفار کافى است.

س:36 - آیا خوردن و بوئیدن میوه‏هاى خوشبو مثل سیب و به اشکال دارد یانه؟
ج - خوردن آنها اشکال ندارد ولى از بوئیدن آنها اجتناب کنید.

س:37 - آیا بوئیدن خلوق کعبه جایز است یانه؟ و کفاره استعمال بوى خوش چیست؟ و آیا در کفاره فرقى بین صورت جهل ونسیان و عمد هست یانه؟
ج - بوئیدن خلوق که یک نوع عطر است مانعى ندارد، و کفاره استعمال بوى خوش بنابر احتیاط یک گوسفند است و در غیرصید در صورت جهل و نسیان کفاره نیست و در صید مطلقا کفاره است.

س:38 - آیا گره زدن لباس احرام یا دوختن تکمه یا پرس کردن تکمه قابلمه در آن و یا با سوزن و سنجاق به هم وصل کردن دوطرف آن جایز است یانه؟
ج - احوط این است که در لنگ از امور مذکوره اجتناب کند و ردا، را اگر با سوزن و سنجاق به هم وصل کند مانعى ندارد.

س:39 - آیا حمل ساک دستى مخیط براى محرم جایز است یا نه؟
ج - مانعى ندارد.

 

س:40 - حکم پوشیدن صورت براى زن که محرم است را بیان بفرمایید، و همینطور حکم پوشیدن دستکش دوخته را، و پوشاندن‏قسمتى از صورت را، در حال نماز و غیر نماز و براى حفظ از نظر نامحرم؟
ج - پوشانیدن صورت براى زن محرمه جائز نیست به مثل پوشیه و نقاب، و در حال نماز کمى از بالاى صورت از جهت سترمو از باب مقدمه علمیه اشکال ندارد و بعد از نماز بردارد و از جهت حفظ از نامحرم گوشه چادر را آویزان کند و با دست مانع‏شود از اصابت آن به صورت.

س:41 - حکم عینک زدن و انگشتر به دست کردن براى محرم چیست؟
ج - براى زینت حرام است و اگر چشم ضعیف باشد، جهت قرئت قرآن و دعا، اشکار ندارد و اگر غرض از انگشتر استجاب ‏باشد جائز است.

س:42 - آیا فسوق که بر محرم حرام اختصاص به دروغ گفتن دارد، و یا فحش دادن و عیبى را از خود دور کردن و به دیگرى‏نسبت دادن، و فخر کردن به دیگران مثلاً بگوید: من وابسته به فلان شخصیت علمى یا سیاسى... هستم را هم شامل مى‏شود.
ج - فسوق دروغ گفتن و دشنام دادن مى‏باشد، و تفاخر اگر موجب توهین و تحقیر دیگران باشد حرام است و الا جائز است اگرتفاخر به کذب نباشد.

س:43 - لطفاً کفاره فسوق را هم بیان فرمایید؟
ج - کفاره‏اش توبه و استغفار مى‏باشد.

س:44 - آیا بر محرم زن لازم است که زیور و زینتهایى که همیشه داشته براى احرام از بدنش در بیاورد یانه؟
ج - بیرون آوردن واجب نیست و لى باید به هیچ مرد حتى شوهرش نشان ندهد.

س:45 - آیا مالیدن پماد و ویکس به بدن در حال احرام براى جلوگیرى یا در مان عرق سوزى جائز است یانه؟
و در صورت عدم جواز کفاره آن چیست؟
ج - جائز است.

س:46 - اگر کسى نسیاناً یا جهلاً سر یا قسمتى از آن را بپوشاند مثل صورت عمد کفاره دارد یانه؟
و آیا گوش‏ها هم از سر محسوب مى‏شود یانهج - گوش‏ها از سر محسوب مى‏شود ولى پوشانیدن سر یا قسمتى از آن جهلا یا سهواً اشکال ندارد.

س:47 - محل کشتن کفارات کجا است؟ و آیا میشود آن را در مجلس که حاجى بعد از باز گشتن مکه بر قرار میکند مصرف کردیانه؟
ج - محل ذبح مکه مکرمه است و آن اختصاص به ارتکاب صید در احرام عمره و اگر در احرام حجّ مرتکب صید شود محل‏ذبح کفاره‏اش منى مى‏باشد و احوط و اولى این است که کفارات احرام عمره را در مکه و کفارات احرام حجّ را در منى ذبح‏ کنند اگر موجب آن غیر صید باشد.

س:48 - اگر زن در حال طواف حایض بشود وظیفه‏اش چیست؟
ج - در مسئله 88 مناسک حقیر مراجعه کنید.

س:49 - اگر زن بعد از طواف و قبل از نماز آن حایض شود چکار کند؟
ج - در مسئله 89 مراجعه کنید.

 

استفتائات جدید در مناسک حج (2)

استفتائات جدید در مناسک حج (2)

س:50 - خوردن قرص براى جلوگیرى از حیض چه حکمى دارد؟
و از قرص استفاده کردن و اتفاقاً در همان ایام که محرم شد و براى انجام اعمال عمره وارد مکه شد لک ببیند، آیا در این حال‏میتواد طواف کند یانه؟
ج - قرص خوردن مانعى ندارد، و اگر لکه ببیند و قطع شود اعمال استحاضه را انجام طوافش صحیح است چون خون کمتر ازسه روز حیض نیست.

س:51 - اگر در حال طواف بدن یالباس محرم خونى شود وظیفه او چیست؟ و اگر بعد از طواف متوجه شود که در حال طواف‏بدن یا لباسش نجس بوده طوافش صحیح است یانه؟
ج - خون را تطهیر کند، و اگر بعد از طواف ببیند طوافش صحیح است.

س:52 - اگر نجاست لباس و بدن را فراموش کند و بعد از طواف یادش بیاید طوافش صحیح است یانه؟
ج - صحت طواف بعید نیست ولى احوط اعاده طواف است ولى نماز طواف را حتماً اعاده کند.

س:53 - آیا طواف از پشت مقام ابراهیم صحیح است یانه؟
ج - صحیح است و اگر ازدحام زیاد باشد و خوف داشته باشد که بدون اختیار به فشار مردم حرکت کند، باید از پشت مقام‏ابراهیم طواف کند.

س:54 - اگر در حال طواف چند قدمى انسان را هول دادند بطوریکه هیچ اختیارى از خود نداشت وظیفه چیست؟
ج - باید بر گردد و همان مقدار را اعاده کند و اگر برگشتن مشکل باشد جهت ازدحام از بیرون مقام ابراهیم بر گردد آن مقداررا اعاده کند.

س:55 - نوعاً در اثر کثرت جمعیت و ازدحام در حال طواف حرکت اختیارى کامل نیست، فقط پاهارا انسان بلند میکند، ولى‏حرکت بدن دسته جمعى است مثلاً چند هزار نفر به هم چسپیده باهم حرکت مى‏کنند آیا این طواف صحیح است یانه؟
ج - صحت آن بعید نیست ولى احوط این است که از پشت مقام ابراهیم طواف کند.

س:56 - اگر هفت شوط طواف انجام داد بعد بگوید این طواف به دلم نچسبید، یک شوط یا طواف دیگر انجام میدهد احتیاطاًبعد نماز آن را مى‏خواند آیا این طواف صحیح است یانه؟
ج - به اعاده یک شوط احتیاط نمى‏شود، و اگر احتیاطاً یک طواف کند مانعى ندارد.

س:57 - اگر شک کرد که شش شوط طواف کرده یا هفت شوط، گفت حالا من یک شوط دیگر احتیاطاً اضافه مى‏کنم، آیاصحیح است یانه؟
ج - صحیح نیست زیرا طواف فرضیه شک بردار نیست فقط در یک صورت شک موجب بطلان نیست مثل اینکه به حجراسود برسد و شک کند که این شوط هفتم بود یا هشتم بنا را بر هفت بگذارد صحیح است و در غیر این صورت اگر شک کندطواف را به هم بزند و اعاده کند.

س:58 - آیا نشستن براى رفع خستگى و تجدید قوى جائز است یانه؟
ج - نشستن مختصر مانع ندارد.

س:59 - قطع طواف و سعى بواسطه اقامه جماعت چه صورت دارد؟
ج - قهراً قطع میشود بعد از تمام نماز اعاده کند.

س:60 - آیا لازم است که نماز طواف پشت مقام ابراهیم خوانده شود یانه؟
ج - درصورت تمکن باید آنجا بخواند و در صورت ازدحام الاقرب فالاقرب را در پشت مقام ابراهیم مراعات کند.

س:61 - اقتدا کردن به جماعت مکه و مدینه لازم است یانه؟ اگر لازم است به چه صورت؟ آیا حمد و سوره خود انسان بخواند یا نه؟
ج - حمد و سوره را خود انسان بخواند و صورت متابعت امام جماعت را بنماید.

س:62 - در صوت امکان سجده کردن بر سنگ فرشهاى مسجد النبى )ص( آیا سجده بر فرش جایز است یانه؟
ج - جایز نیست.

س:63 - اگر نماز طواف را فراموش کند در اثناء سعى یا بعد از آن متوجه شود وظیفه آن چیست؟
ج - به مسأله 143 مناسک مراجعه کنید.

س:64 - اگر کسى قرائت نمازش صحیح نیست آیا همان نماز خودش کفایت مى‏کند یا نائب هم بگیرد؟
ج - هم خودش بخواند و هم نائب بگیرد.

س:65 - آیا کسى که نمازش درست نیست میتواند آنرا با جماعت بخواند یا نه؟
ج - اگر امام جماعت اثنا عشرى باشد احوط خواندن به جماعت است.

س:‏66 - گاهى اوقات در اثر کثرت جمعیت زن و مرد محاذى هم، یا زن جلو مرد نماز طواف مى‏خوانند، و همین طور در نمازهاى‏یومیه، آیا این نماز صحیح است یا نه؟
ج - در صورتیکه بین زن و مرد یک وجب فاصله باشد اشکال ندارد ولى اگر ده ذراع فاصله نباشد کراهت دارد و نمازش ‏صحیح است.

س:67 - در نماز جماعت مسجد الحرام که بصورت دایره وار نماز مى‏خوانند و چه بسا انسان در مقابل امام جماعت قرارمى‏گیرد، آیا این نماز جماعت صحیح است؟
ج - اگر امام جماعت اثنا عشرى نباشد، صورتاً اقتدا کند و نماز خود را بخواند و اگر اثنا عشرى باشد نیز اقتدا محل اشکال‏است و احوط عدم اقتدا است.

س:68 - آیا جایز است بین طواف و سعى فاصله انداختن یانه؟
ج - افضل عدم تأخیر سعى است از طواف و نماز آن ولى از جهت خستگى یاگرمى هوا تأخیر تا شب جائز است ولى تا فرداجائز نیست.

س:69 - آیا سعى در طبقه فوقانى جائز است یانه؟
ج - بر خلاف احتیاط است حتى الامکان سعى در زمین باشد.

س:70 - شخصى قادر بر سعى یا طواف نبوده او را سوار چرخ کرده‏اند در حال سعى یا طواف خواب رفته و نمى‏داند چه مقدارخواب بوده آیا سعى و طواف او صحیح است یانه؟
ج - احوط این است که سعى را از سر بگیرد و توجه داشته باشد که خواب نرود.

 

س:71 - و اگر از روى جهل و ندانستن مسأله تقصیر را ترک کند وظیفه‏اش چیست؟
ج - ظاهرا جاهل ملحق به ناسى میباشد در صورتیکه قاصر باشد و اگر مقصر باشد، الحاقش به عامد اظهر است و حکم آن درمسأله 179 مناسک مذکور است.

س:‏72 - آیا در عمره تمتع طواف نساء واجب است یا نه؟
ج - واجب نیست‏.

س:73 - براى احرام حجّ لازم است که از محله قدیم مکه محرم شویم یا از محله‏هاى جدید مثل عزیزیه و شیشه هم کفایت‏میکند؟
ج - از محله قدیم باید احرام بست.

س:74 - اگر در رمى جمره شک کند که سنگ به جمره اصابت کرد یا نه وظیفه چیست؟ و همینطور اگر شک کند در عدد سنگها وظیفه چیست؟
ج - به مسأله 217 مناسک رجوع کنید باید یقین کند 7 سنگ رسیده است.

س:‏75 - آیا رمى از طبقه فوقانى جایز است یا نه؟
ج - احتیاط واجب در ترک آن است.

س:‏76 - آیا رمى جمره از چهار طرف کفایت میکند یا از طرف که سنگ چین است باید رمى بشود؟
ج - احوط آن است که طرف سنگ چیده را رمى کند

س:77 - آیا به خاطر ازدحام جمعیت یا گرانى گوسفند مى‏توانیم قربانى را از روز عید تأخیر بیندازیم یا نه؟
ج - در صورتیکه روز عید غیر ممکن یا حرجى باشد، فردایش انجام دهد

س:78 - آیا در نیابت در ذبح لازم است که نائب شیعه باشد یا نیابت سنى هم مانعى ندارد؟
ج: اگر سنى ناصبى نباشد و استقبال و تسمیه را مراعات کند ذبحش صحیح است‏

 

س:79 - هل یجوز الذبح بغیر الحدید أم لا؟
ج - لا یجوز ذلک.

س:‏80 - آیا نائب مى‏تواند شخص دیگر را براى قربانى وکیل کند یانه؟ در هر صورت آیا بودن نام منوب عنه، هنگام نیت قربانى‏لازم است یانه؟
ج - اگر مستأجر مباشرت را شرط کرده باشد نائب گرفته نمیتواند احوط ذکر اسم منوب عنه مى‏باشد.

س:81 - اگر در وادى محسّر قربانى کرد بعد همانجا تقصیر هم کرد مجزى است یا باید حلق و تقصیر در منى باشد؟ و در صورت‏ جهل به مسأله و تقصیر در وادى محسّر وظیفه چیست؟
ج - مى‏تواند بعد از آن در منى تقصیر کند و بر او چیزى نیست.

س:82 - مخیر بودن مسافر بین قصر و تمام اختصاص به مسجدالحرام قدیم و مسجدالنبى قدیم دارد یا حکم دیگر در مسأله‏است؟
ج - اختصاص به قدیم دارد.

س:83 - آیا برداشتن سنگ ریزه از قبرستان بقیع به عنوان تیمن و تبرک جایز است یانه؟
ج - برداشتن ازقبور ائمه اربعه ممکن نیست از جاى دیگر تبرک نیست.

س:‏84 - آیا در تشهد نماز بعد از صلوات کلمه عجل فرجهم گفتن جایز است یا نه؟ در صورت عدم جواز میشود به کسى که این‏کلمه را میگوید اقتدا کرد یا نه؟
ج - اگر واجد شرایط امامت باشد اقتدا جایز است و احوط این است که مصلى آنرا ترک کند.

س: 85 - شخصى که عمره تمتّع را انجام داده در مکه فوت می کند آیا برای انجام حجّ تمتّع نایب لازم دارد یا که انجام عمره تمتّع از حجّه الاسلام کفایت می کند؟
ج - نائب گرفتن واجب نیست عمره تمتع از حجه الاسلام در فرض سوال کفایت می کند.

س: 86 - شخصی را که بعد از انجام عمره تمتع ماشین می زند در بیمارستان بسترى مى شود آیا این شخص براى اعمال تمتّع نایب لازم دارد یا خیر؟ اگر چنانچه نایب لازم داشته باشد کسى که خودش حجّ واجب انجام مى دهد مى تواند از این شخص نایب شود یا خیر؟
ج: این شخص حکم محصور از حجّ را دارد اگر حجّ در ذمه اش مستقر شده ( یعنى قبلاً مستطیع شده و اقدام به حجّ نکرده است ) و یا استطاعتش تا سال آینده باقى بماند در هر دو صورت بر او واجب است که در سال آینده حجّش را انجام دهد در صورتى که در این سال امکان نداشته باشد و الّا محرم شود بمقدار واجب درک وقوفین کند و سایر اعمال را خودش انجام دهد اگر نمى تواند نائب بگیرد.

 

س: 87 - شخصى که از مدینه منوره احرام مى بندد به امید که در مسجد شجره نیت نماید در مسجد شجره هم متوجه نمى شود مى آید در مکه نیّت مى کند حجّ او صحیح است یا خیر؟
ج: در فرض سوال حجّش صحیح نیست و اگر قبل از اعمال برگردد و از یکى از میقاتها محرم شود کافى است و همچنین است بعد از اعمال در صورت بقاء وقت.

س: 88 - اگر شخصى با احرامى وارد مکه شود اعمال عمره تمتع را انجام بدهد و قبل از انجام حجّ تمتّع می تواند عمره مفرده انجام دهد یا خیر؟
ج: نمى تواند.

س: 89 - اگر شخصى اعمال عمره تمتع را انجام بدهد وقبل از انجام حجّ تمتّع میتواند عرفات، منى، مشعر، غار حراء، غار ثور برود یا خیر؟
ج: در غیر ضرورت و حاجت خارج شدن از مکه جواز ندارد و تا آن مقدار که صدق مکه عرفا مى کند تردد حرام نیست.

س: 90 - شخصى بعد از طواف و سعى صفا و مروه از اعمال عمره تمتّع تقصیر کرده بعد مى آید به اطاق سرش را مى تراشد آیا این کفّاره دارد یا خیر؟
ج: اگر عمره تمتع را در ماه شوال انجام داده است تا آخر ماه شوال تراشیدن سر جایز است و بعد از آن اگر عالماً و عامداً سرش را بتراشد بنابر احتیاط واجب یک گوسفند کفاره بدهد.

س: 91 - اگر کسى از اعمال عمره تمتع فارغ شده مى تواند با خانمش نزدیکى نماید یا خیر؟
ج: بعد از انجام دادن تقصیر نزدیکى با خانمش اشکال ندارد.

س: 92 - زنى از دنیا رفته است و قبل از مرگش شخصى را وصى گرفته و به او گفته است که زمینهاى من را بفروش و با پولش به نیابت از من به حجّ برو، برادر شوهر این زن که زمینهاى مذکور بعد از فوت موصى در دست او بوده بدون اجازه وصى و موصى به حجّ مى رود و ادّعا مى کند به نیابت از میت رفته، در این صورت آیا این حجّ نیابتی درست است؟
ج: اگر در زمان حیاتش حجّ در ذمه او استقرار پیدا کرده بوده آن وصیت نافذ است و نیاز به اجازه ورثه ندارد و اگر مستطیعه نبوده آن وصیت بمقدار ثلث میت نافذ است و زاید بر ثلث بین ورثه تقسیم مى شود و آن شخص که بدون اجازه وصى به نیابت میت حجّ انجام داده است صحیح است و میت برى الذمه مى شود ولى مستحق اجرت المثل نیست اگر وصى و ورثه از باب احسان اجرت او را بدهند خوب است.

س: 93 - در این سالها در مکه معظّمه ایام حجّ قربانگاه را از منی بیرون برده پشت جبل النور که غار حرا در آن قرار دارد از طرف دیگر هم از هر حاجى چهار صد ریال، دولت سعودى مى گیرد بعد گوسفند و یا بز را که میدهد واجد شرائط نیست بنابراین آیا میشود که حجاج روز عید قربان از طریق تلفن تماس بیگیرند قربانى را در وطن خودشان انجام دهند؟
ج: در مفروض سوال تلفن در منطقه بنمایند تا بنیابت حاجى قربانى کنند.