الإستفتائاة الجدیدة (المجلد الثانی) ـ بالفارسیة
مطابق با فتوای مرجع عالیقدر حضرت آیه الله العظمى محقق کابلى ( مدظله العالى)
ناشر: دفتر معظم له
مقدمه کتاب
احکام تقلید
احکام طهارت
احکام نجاسات
احکام وضوء
احکام غسل
کیفیّت نماز میّت
احکام تیمّم
احکام نماز
احکام نماز جماعت
احکام نماز آیات
نماز مسافر
احکام روزه
احکام کفّاره
احکام روزه، و ثبوت رؤیت هلال
احکام خمس
احکام خمس (1)
احکام خمس (2)
احکام خمس (3)
احکام خمس (4)
احکام خمس (5)
احکام زکات
احکام حج
امر به معروف و نهی از منکر
احکام دفاع
احکام خرید و فروش
احکام خریدو فروش (1)
احکام خرید و فروش (2)
احکام خرید و فروش (3)
احکام خرید و فروش (4)
احکام خیار فسخ
احکام بیع شرط
احکام شرکت
احکام صلح
احکام اجاره
احکام شفعه
احکام هبه
احکام قرض
احکام رهن
احکام ضمان
احکام نکاح
احکام نکاح (1)
احکام نکاح (2)
احکام نکاح (3)
احکام نکاح (4)
احکام نکاح (5)
احکام نکاح (6)
احکام نکاح (7)
احکام اولاد
احکام رضاع
احکام طلاق
احکام عدّه
احکام مهریه
احکام مفقود الأثر
احکام غصب
احکام ذبح
احکام صید
احکام مال مجهول المالک
احکام حریم
احیاء موات
احکام نذر
احکام قسم
احکام وقف
احکام وصیّت
احکام ارث
احکام ارث
احکام قصاص
احکام حدود
احکام دیّه
احکام دیه (1)
احکام دیه (2)
احکام دیه (3)
احکام تعزیر
احکام قذف
احکام عزاداری
احکام رقص و موسیقی
احکام جهانگرد (سیاحت)
کُفّار
مسائل بانک
احکام رباء
ورزش
مسائل متفرقه
مسائل متفرقه (1)
مسائل متفرقه (2)
مسائل متفرقه (3)
مقدمه کتاب
▲ مقدمه کتاب
الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتقین والصلاة والسلام علی سیدنا محمدٶ و آله الطاهرین.
{فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون} (قرآن کریم)
باحمد وسپاس الهی جلد اول استفتائات جدید در مسائل روز و مستحدثه توسط دوتن از شاگردان فاضل و برجسته حوزهی درسی حضرت آیت الله العظمی محقق کابلی (مدّ ظلّه العالی) که به نحو احسن بر طبق فتوای معظم له تحقیق و بر رسی شده بود در اختیار علاقه مندان قرار گرفت و صدها مسئلهای مشکل و پیچیدهی شرعی مؤمنین در داخل و خارج حل گردید.
با توجّه به تراکم استفتائات و مسائل مبتلاء به و استقبال بینظیری که از جلد اول شد، حسب الأمر مرجع بزرگوار، با همّت و تلاش مستمر برادران بخش استفتائات: حضرت حجّت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسینعلی افتخاری جاغوری و حضرت حجّت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد باقر فاضلی بهسودی جلد دوّم استفتائات جدید بطور تحقیقی و با نظارت شخص معظّمله تدوین گردیده که هم اکنون در اختیار علاقه مندان قرار دارد.
لازم میدانم از باب «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» از تلاش شبانه روزی اعضاء استفتائات که حقیقتاً در جمع آوری، بر رسی و تلخیص استفتائات در مدّت 15 سال زحمات زیادی را تقبّل نمودهاند تقدیر و سپاس گزاری بعملآوریم.
از خداوند متعال طول عمر برای حضرت استاد و توفیقات روز افزون برای این دو محقّق ژرف نگر مسئلت مینمایم و از خوانندگان بزرگوار به ویژه طلاّب و علماء حوزههای علمیه تقاضامندیم که در صورت ملاحظهی اشتباهات بخش استفتائات را در جریان بگذارند.
معاونت دفتر قم: ناصر اخلاقی
حوزه علمیه قم
12 / 8 / 1387
احکام تقلید
▲ احکام تقلید
س 1: کسی که هنوز بر تقلید امام خمینی ﭞ باقی مانده است آیا میتواند وجوهات خود را به مرجع دیگری پرداخت کند؟
ج: باید به مرجع تقلید زنده پرداخت کند.
س 2: آیا تقلید از مجتهدی که متّهم به حزب خاصی است، جایز است؟
ج: اتّهام و گمان حجیت ندارد، اگر مجتهد جامع الشرایط باشد تقلید از او جایز و اگر اعلم باشد تقلید از او واجب است.
س 3: کسی که مقلد امام خمینی ﭞ است میتواند به استفتائات و رسالة عملیه دیگری عمل کند؟
ج: مقتضای احتیاط این است، در مسائلی که به فتوای او عمل نموده به فتوای مجتهد دیگری، که مساوی با اوست عمل نکند و اگر مجتهد حَی اعلم باشد عدول به سوی او متعیّن است به تفصیلی که در رساله عملیّه ذکر شده است.
س 4: هل تجیز سماحتک البقاء علی تقلید الشهید المظلوم الحجّة السیّد محمد صادق الصدر المکنّی بالشهید الصدر الثانی علی ان یتمّ الرجوع فی المسائل المستحدثات الشرعیة فی فقه العبادات و المعاملات الی سماحتک؟
ج: کنت مقیماً فی النجف الاشرف عشرین سنة ماکانت المعارفة بینی و بین الشهید الصدر الثانی ﭞ ولکن الشهید محمد باقر الصدر ﭞ کان معروفاً بالعلم و الفضیلة و یجوز البقاءعلی تقلیده بلاشبهة.
س 5: مع عدم وجود وکیل عام او مکتب یمثّل سماحتک فی النجف الاشرف، کیف یتم الاتصال مطلقا و ایصال الحقوق الشرعیة؟
ج: یمکن ایصال الحقوق بواسطة زائری الامام الرضاٷ.
س 6: آیا مقلد میتواند از مجتهد زنده به مجتهد و مرجع تقلید دیگری عدول کند؟
ج: اگر آن مجتهد دیگر اعلم باشد عدول متعیّن است با تفصیلی که در رساله توضیح المسائل بیان شده است.
س 7: کسی که مجتهدی را نه اعلم میداند و نه مساوی با اعلم تنها به این دلیل که همشهریاش است از او تقلید کرده است. این تقلید چه حکمی دارد؟
ج: تقلید باطل است.
س 8: در تقلید از دو نفر مجتهد شهادت عدلین (دو نفر عادل) بر اعلمیت مقدم است یا شیاع بر اعلمیت؟
ج: اگر شیاع، علم آور و اطمینان آور باشد، شیاع مقدم میشود و اگر علم آور و اطمینان آور نباشد شهادت عدلین مقدم میشود.
س 9: اگر امر دایر شود بین مجتهد اعلم غیر عادل و مجتهد عادل غیر اعلم، از کدام یکی باید تقلید کند؟
ج: از مجتهد عادل غیر اعلم.
س 10: با توجه به مسأله 7 توضیح المسائل حضرت شما که عمل کردن بدستورات مجتهد را در تحقق تقلید شرط میدانید اگر کسی بحکمی عمل نماید که نتیجه فتوای دو مجتهد در آن یکی است در اینجا از کدام یکی از دو مجتهد تقلید صورت گرفته است؟
ج: این شخص عمل خود را مستند به هر کدام نموده باشد تقلید از همان شخص تحقق یافته است.
س 11: مجتهدی که از او تقلید میکند در مسائل مستحدثه فتوایی نداشته باشد، و حکم آن مسائل را بیان نکرده است با توجه به این مسأله که مقلد او در جایی قرار دارد که دست رسی با مرجع تقلید خود نداشته باشد. آیا مقلد او میتواند به مجتهد دیگری که حکم آن مسائل یاد شده را بیان فرموده است با رعایت «الاعلم فالأعلم» رجوع کند؟
ج: در فرض سؤال بلی مراعات «الأعلم فالأعلم» بکند میتواند در آن مسائل مستحدثه از او تقلید کند.
س 12: کسانیکه مقلد حضرت امام ٺ و یا آیة الله خوئی ٺ بودند وظیفه آنها بقاء است و یا به حضرتعالی رجوع کنند؟
ج: آنها در بقاء و رجوع به اینجانب مخیّرند.
س 13: بعضی از مقلدین حضرت امام و آیة الله خوئی ﭒ چندین سال بدون اجازه مجتهد حَی باقی ماندند در این مدّت عبادات و اعمالی که انجام دادهاند چگونه است؟
ج: اگر اعمال شان برطبق فتوی آن دو بزرگوار و یا مطابق با فتوای مجتهدی که وظیفه شان رجوع به او بوده ویا اعمال شان مطابق با احتیاط بوده مجزِی است.
احکام طهارت
▲ احکام طهارت
س 1: آیا حایض میتواند هفت آیه از سورههایی که سجده واجب ندارد را تلاوت کند؟
ج: بله! میتواند اما بیش از آن مکروه است.
س 2: آیا حایض و جنب میتواند دعای کمیل و توسل بخواند؟
ج: بله! اما در دعای کمیل یک آیه از یکی از سوره های سجده دار است که احتیاطاً نباید آن را بخواند آیهی مورد نظر این است:
{اَفَمَنْ کاٰنَ مُؤْمِناً کَمَنْ کاٰنَ فاٰسِقاً لاٰیَسْتَوُونَ}
س 3: آیا خونی که همراه باشیر در هنگام دوشیدن گاو و گوسفند میآید پاک است؟
ج: نجس است و شیری که با آن مخلوط شده است نیز نجس است.
س 4: خروج منی از مردها نشانهها و علامت هایی دارد اما در زنان چنین نیست بنا بر این ترشح مایعی از زنان در هنگام ملاعبه ـ بدون دخول ـ چه حکمی دارد؟
ج: اگر نشانه های منی را نداشته باشد حکم منی را ندارد.
س 5: در مردها، باقی ماندهی منی با استبراء از مجرای بول خارج میشود اما در زنان به خاطر تعدد مجاری، منی که در مجرٰی باقی مانده است با استبراء خارج نمیشود بنا بر این مایعی با نشانه های منی که بعد از غسل از زنان ترشح میکند چه حکمی دارد؟
ج: اگر نشانه های منی را داشته باشد حکم منی را دارد و اگر شک داشته باشد حکم منی را ندارد.
س 6: آیا نوشتن یا خالکوبی حرفی، کلمه ای یا آیه ای از قرآن بر بدن انسان جایز است؟
ج: نوشتن و خالکوبی آیات قرآن بر بدن کسی که طهارت ندارد جایز نیست.
س 7: باقی ماندن خط قرآن بر بدن کسی که طهارت ندارد جایز است؟
ج: اظهر عدم جواز است.
س 8: آیا زنان در خواب محتلم میشوند، با چه نشانه هایی؟
ج: اگر مایعی با نشانه های جنابت خارج شود، جنابت محسوب میشود.
س 9: کنت اشعر بخروج بعض القطرات بعد التّبوّل بالرغم من الاستبراء، و بعد المعاینة تبیّن لی حقاً ان بعض القطرات تخرج منّی و لکنّی لا اجزم انها بول ام غیر ذلک، ولا ادری هل کان من ضعف فی عضلة التبول ام لا؟ هل یحکم انها نجاسة و تکون ثیابی نجسة؟ ما حکم صلاتی؟
ج: اذا خرجت القطرات بعد الاستبراء فتکون محکومةً بالطهارة و اذا کانت قبل الإستبراء فتکون نجسةً.
س 1 ـ 10: نظر به مضاف بودن فاضلاب های جمع آوری شده از سطوح شهر، مزارع و کار خانجات صنعتی و تلاقی آنها با اعیان نجس و یا سایر مایعات متنجس ولی به صورت اندک در مجاری و مخازن تصفیه خانهها مرقوم فرمایید؛
اولا: حکم تمام آبهای جمع آوری شده به لحاظ نجس و پاکیزه بودن چیست؟
ثانیاً: حکم این آبها پس از طی پروسة باز یافت و گذشتن از چندین مرحله تصفیه، اقدامات بهداشتی و گند زدایی و رفع کدورت که نهایتاً منتج به زلال گشتن آن میگردد، آیا حکم قبلی همچنان پایدار است یا با این اوصاف عارضی تغییر میکند؟
س 2 ـ 10: حکم استفاده از پساب های تصفیه شده برای مصارف خانگی، خوردن و آشامیدن را در صورت متنجس دانستن پساب مذبور بیان فرمایید و لو اینکه به لحاظ بهداشتی در سطحی مطلوب از کیفیت و معیار های استاندارد های مختلف جهانی باشد؟
ج: در هر دو مورد فوق آب به نجاست خود باقی است مگر اینکه به آن آب باران ببارد یا آب جاری به آن وصل بشود و الاّ نجاستش باقی است.
س 11: با فرض متنجس بودن پسابها مرقوم فرمایید که حکم استفاده از آن در مصارف کشاورزی چون آب یاری چگونه خواهد بود. آیا میتوان نظر به استحالة آب در تبدیل شدن آن به محصولات مذبور حکم به جواز این استعمال کرد؟
ج: اشکال ندارد.
س 12: نظر به گستره وسیع طیف صنعتی کشور و اهمیت آب در انجام امور و بر آورده ساختن نیاز های آنها عنایت بفرمایید احکام مربوطه به استعمال پسابها متنجس را در مصارف صنعتی بیان فرمایید.
ج: در صورتیکه به مصرف اکل و شرب نرسد در مصارف دیگر اشکال ندارد امّا وضو و غسل به آن جایز نیست.
س 13: اذا اجنبت فی لیل رمضان و جاء الفجر دون ان اغتسل کسلا ولیس تعمّداً ماحکم الصوم؟
ج: اذا ترک الغسل فی لیلة رمضان کلاًّ یجب علیه القضاء والکفّاره.
س 14: در مناطق هزاره جات خانه های گِلِی است که در کف آن خانهها در داخل اطاقها اطفال بول و غایط میکنند که کف آن اتاقها نجس میشود بعد از خشک شدن آن مواضع نجس جاروب میکنند که گرد وغبار از آن برخاسته در فضای اطاق پخش میشود آیا آن گرد و غبار که از اثر جارو از مکان نجس بر خاسته محکوم به طهارت است یا نجاست؟
ج: اگر توسط آفتاب خشک نشود آن گرد وغبار که از موضع نجس برخاسته نجس است و اگر با رطوبت ملاقات کند شئ طاهر را نجس میکند و اگر نداند آن گرد وغبار از موضع نجس است یانه محکوم به طهارت است.
احکام نجاسات
▲ احکام نجاسات
س 1: اگر برای یک محصل مسلمان بورس های تحصیلی در یکی از ممالک خارجی مانند، آمریکا، فرانسه و هند و.... میسر میگردد تکلیف محصل در مورد غذا و مسائل مذهبی مانند نماز و روزه و.... چیست؟
ج: تحصیل در آنجا جائز است ولی از ذبیحه و غذای که با دست آنها تماس میگرد و دارای رطوبت باشد اجتناب کند نماز و روزه را هم با شرائطش باید انجام دهد.
س 2: فی المطاعم الغربیة هل یجوز شرب حساء اللحم دون اللحم نفسه، و هل اللحم المختلط مع مأکولات اخری تصبح کلّها حراماً؟
ج: اذا کان الحیوان غیر مذبوح بطریق الشرع، یکون لحمه میتاً و نجساً و تصبح کل مأکولات، معه نجساً و اکله حراماً.
س 3: در خانه های گِلِی و کوچه های خاکی معمولا بچّهها ادرار میکنند بعد از آنکه محل ادرار خشک شد از اثر جاروب گرد و غبار بر میخیزد آیا این گرد و غبار نجس است؟
ج: اگر محل نجاست در زمان تری توسط آفتاب خشک نشده باشد آن محل محکوم به نجاست است و گرد و غبارش نجس است و با هر شئ طاهر با رطوبت ملاقات کند نجس میکند و اگر شک کند که این گرد و غبار از محل نجس است یانه؟ محکوم به طهارت است.
س 4: مناطقی که کوچه های آن خاکی است، فاضلاب های خانهها به داخل کوچه میریزد و با توجّه به عبور اشخاص و وسایل نقلیه از روی این نجاسات معمولاً حدس زده میشود که این نجاسات به بقیه نقاط کوچه سرایت کرده یا باد و طوفانها ذرّات گرد و غبار برخاسته از این فاضلابها را به دیگر نقاط کوچهها منتقل میکنند، حالا حکم این ذرّات گرد و غبار خشک ناشی از این فاضلاب چیست؟ و همچنین در روزهای بارانی آیا گِل ولای که از این گونه کوچهها به لباس یا بدن اشخاص ترشح میکند پاک است یا نجس؟
ج: آنجا های که یقین دارید با عین نجاست و یا با متنجس ملاقات کرده است، نجس است و جاهای که یقین به نجاست آن ندارید و احتمال نجاست میدهید محکوم به طهارت است.
س 5: اگر در دهلیز خانه خصوصاً در مناطق هزاره جات که دهلیز خانه گلی است اگر بول کند دهلیز نجس شود بعد در اثر جاروب زدن گرد و خاک آن بالای فرش و لباس بنشیند آیا فرش و لباس نجس میشود؟ همچنین اگر حیوانات با پای تر از دهلیز به طویلهاش برود آیا طویلهاش نجس میشود؟
ج: اگر یقین دارند که آن گرد و خاک ازخاک نجس روی لباس و فرش نشسته اگر با رطوبت ملاقات کند لباس و فرش نجس میشود اگر لباس و گرد و خاک خشک باشد موجب نجاست نمیشود با تکان دادن پاک است. و اگر نداند که از خاک نجس روی لباس و فرش نشسته در این صورت محکوم به طهارت است. اگر ندانند که پای حیوانات نجس است یا نه؟ و یا ندانند که آن گرد و خاکها از خاک نجس است یانه؟ در هر دو صورت فرش و لباس محکوم به طهارت است.
س 6: با وزیدن باد پشم پنجاه گوسفند با موی سک مخلوط شده استفاده از این پشم شرعاً چه حکم دارد؟
ج: در صورتیکه علم داشته باشد موی سک در بین این پشمها موجود است جایز نیست لباس درست کند و با آن لباس نماز بخواند ولی اگر نمد درست کند و بالایش بنشیند و یا بخوابد اشکال ندارد ولی با تری با تمام آن نمد ملاقات نکند.
س 7: زمینی هست که عمقاً تا 20 یا 25 متر شن و ماسه دارد و اتفاقاً اگر چاه آبی کنده شود هم تا آن مقدار به آب میرسد. و فاضلاب بزرگ به عمقی به همان اندازه (20 تا 25 متر) در آنجا وجود دارد که فاصله آن چاه آب با فاضلاب حدود 16 و یا 17 متر میباشد. آیا در زمین شن زار استفاده کردن از آب این چاه جهت آشامیدن اشکال شرعی دارد یانه؟
ج: در فرض سؤال حکم آب چاهی که مادّه دارد یعنی از زمین میجوشد حکم آب جاری را دارد همان طوریکه آب جاری نجس نمیشود مگر اینکه رنگ آب رنگ نجاست شود یا بوی آب بوی نجاست شود یا مزهاش مزه نجاست شود و الاّ نجس نمیشود فاصلهاش هر مقدار باشد باشد فرق نمیکند بشرطی که رنگ یا مزه یا بوی آب نجاست را بخود نگیرد، وقتی یکی از این او صاف [رنگ یا بو یا مزه] سه گانه را به خود گرفت اگر خود به خود آن وصف زایل بشود آب دو باره پاک میشود.
احکام وضوء
▲ احکام وضوء
س 1: در رساله های عملیه (توضیح المسائل) آمده است که در وضوء ریختن آب بر صورت و دستها در مرحله اول واجب، در مرحله دوم مستحب و در مرحله سوم و بیش از آن حرام است. آیا علاوه بر حرمت موجب بطلان وضوء هم میشود آیا ملازمه ای بین حرمت و بطلان است؟
ج: بله! هم حرام است و هم موجب بطلان میشود.
س 2: اگر در وضو با آفتابه بالای دست و مرفق آب بریزد نه با کف دست و سپس با کف دست از بالا به پایین بکشد وضو صحیح است یا نه حتماً با کف آب بریزد؟
ج: اگر با آفتابه به قصد وضو آب بریزد کافی است اگر پوست بدن خیس بشود دست کشیدن هم لازم نیست.
س 3: کسی که دست چپش کاملاً در گچ است با آب لوله یا آفتابه در صورتیکه نفر کمکی موجود باشد یا نباشد چگونه باید وضوء جبیره ای بگیرد یا تیمّم کند؟
ج: وظیفه این شخص وضوی جبیره ای است و هم احتیاطاً تیمم کند یعنی با دست راست بالای گچ را از آرنج تا سر انگشتان (در صورتیکه تمام دست چپ در گچ باشد) مسح کند و اگر خودش نمیتواند وضوء بگیرد باید نایب بگیرد و خودش نیّت وضوء کند.
س 4: اگر در غیر وقت نماز واجب برای غیر نماز ـ مثلاً برای مسّ قرآن و یا یک امر مستحب دیگر ـ وضو بگیرد آیا با این وضوء میتواند نماز واجب را بخواند؟
ج: در صورتی که قصد قربت کرده باشد میتواند با آن وضوء نماز بخواند.
س 5: آیا وضو و غسل و طهارت با آب نیم خورده کفار جایز است؟
ج: وضو و غسل با آب نیم خورده آنان باطل است چون دهن کفّار نجس است و آب را نجس میکند.
احکام غسل
▲ احکام غسل
س 1: اگر غسل دادن میت ممکن نباشد و او را از باب ضرورت تیمم بدهند آیا بدن میت پاک میشود؟
ج: تیمم فقط حَدَث را بر میدارد اما خبث و نجاست را بر نمیدارد بنا بر این باید بدن میت از نجاست تطهیر شود اگر ممکن باشد.
س 2: اگر بعد از غسل کفن میت، در میان قبر نجس شود آیا تطهیر آن واجب است؟
ج: بله! تطهیر واجب است. اگر تطهیر امکان ندارد، آن قسمت کفن باید بریده شود.
س 3: اگر غسل دادن میت امکان نداشته باشد آیا یک تیمم کفایت میکند؟
ج: نه خیر! باید به جای هر غسل (غسل با سدر، کافور و آب خالص) یک تیمم داده شود و در پایان بنا بر احتیاط واجب یک تیمم به جای هر سه غسل داده شود.
س 4: اگر وظیفه انسان تیمم دادن میّت باشد آیا میت با دست خودش تیمم داده میشود یا بادست انسان زنده تیمم داده میشود؟
ج: اگر ممکن است میت هم بادست های خودش و هم با دست های انسان زنده تیمم داده شود اما اگر ممکن نیست تنها بادست های انسان زنده تیمم داده شود.
س 5: اگر در تیمم دادن میّت دست راست تیمم دهنده به طرف چپ صورت میّت و دست چپ تیمم دهنده به طرف راست صورت میّت قرار گیرد تیمم میّت صحیح است؟
ج: بله! صحیح است.
س 6: آیا زنان مانند مردان محتلم میشوند؟
ج: بله! ممکن است، باخروج منی غسل بر زنان واجب شود.
س 7: اگر مردی با زنش ملاعبه و شوخی کند، مایعی از زن ترشح کند که نداند منی است یاخیر؟ آیا نشانه و علایمی وجود دارد که تشخیص داده شود که منی است؟
ج: علایم خروج منی (لذّت و سستی بدن) در مردان و زنان تفاوتی ندارد اما در فرض سؤال اگر زن شک کند که منی است یانیست غسل بر او واجب نیست.
س 8: اگر کسی گمان کند که آب سرد برایش ضرر دارد آیا میتواند به جای غسل تیمم کند یا این که یقین به ضرر داشته باشد؟
ج: با احتمال وخوف ضرر میتواند به جایی غسل تیمم کند.
س 9: کسی که غسل جنابت میکند و میخواهد نماز بخواند، قصد نماز در هنگام غسل شرط است؟
ج: قصد نماز شرط نیست میتواند با همان غسل نماز بخواند.
س 10: کسی که برای نماز صبح غسل جنابت میکند، میتواند با آن نماز ظهر و عصر را بخواند.
ج: اگر محدث نشده و طهارتش باقی است میتواند نماز بخواند.
س 11: مرد یا زن غیر مسلمان که جنب و حایض شده آیا پس از مسلمان شدن باید غسل جنابت و حیض انجام دهند؟
ج: غسل لازم نیست.
س 12: اگر بعضی اعضای میّت مانند دست، پا، سر و انگشت جدا شود آیا غسل دادن آن واجب است، اگر واجب است باید مانند خود میّت سه بار غسل داده شود؟
ج: بله! واجب است که سه بار غسل داده شود، اما اگر عضو جدا شده استخوان نداشته باشد غسل آن واجب نیست. در پارچه ای پیچیده و دفن شود.
س 13: کدام اعضای میّت اگر جدا شود نماز برآن واجب است؟
ج: اعضایی که مشتمل بر سینه میّت باشد، غسل، کفن، نماز و دفن آن واجب است.
س 14: اگر دندان یا انگشت انسان زنده جدا شود، دفن آن واجب است؟
ج: دفن آن مستحب است.
س 15: اگر زن در عدّه طلاق رجعی وفات کند آیا شوهر میتواند او را غسل دهد؟
ج: بله! پیش از تمام شدن عدّه شوهر میتواند او را غسل دهد.
س 16: اگر زن حایض یا مرد جنب پیش از غسل حیض و جنابت فوت کند آیا غسل میّت برای آنها کفایت میکند؟
ج: بله! کفایت میکند.
س 17: کسی که جنب بوده و پیش از غسل جنابت فوت کرده است آیا بر غسل دهنده لازم است که در هنگام غسل میّت، نیّت غسل جنابت او را هم داشته باشد؟
ج: لازم نیست، غسل میّت کفایت میکند.
س 18: اگر بدن میّت نجس باشد آیا ازاله نجاست پیش از غسل میّت واجب است یا همزمان با غسل کفایت میکند؟
ج: احوط آن است که پیش از غسل ازاله نجاست شود اما اگر همزمان با غسل ازاله شود و آب غسل هم با نجاست نجس نشود کفایت میکند.
س 19: اگر کسی وصیّت کند که بعد از مرگش فلان شخص او را غسل بدهد آیا بر آن شخص واجب است که قبول کند و او را غسل بدهد؟
ج: واجب نیست مگر اینکه کسی دیگر نباشد که میت را غسل دهد.
س 20: اگر برای غسل میت غیر از آب غصبی، آب مباح نباشد، میّت غسل داده شود یا تیمم؟
ج: در این صورت واجب است تیمم داده شود.
س 21: اگربعد از غسل، بدن یا کفن میّت نجس شود، تطهیر آن واجب است؟
ج: در صورت امکان، تطهیر آن واجب است.
س 22: آیا گرفتن مزد و اجرت برای غسل، کفن و دفن میّت جایز است؟
ج: گرفتن مزد در مقابل نفس تغسیل، تکفین و تدفین جایز نیست. اما در مقابل آب غسل و سایر مقدمات میتوانند اجرت بگیرند.
س 23: اگر خنثیٰ مشکل فوت کند و محرم نداشته باشد چه کسی او را غسل دهد؟
ج: بنا بر احتیاط واجب یک بار مرد از روی لباس و یک بار زن، از روی لباس او را غسل بدهند.
س 24: اگر عضوی از اعضای انسان پیدا شود، بدانیم که عضو انسان مسلمان اسأت اما ندانیم که مرد است یا زن چگونه غسل داده میشود؟
ج: یک بار مرد و یک بار زن از روی پارچه آن را غسل بدهند.
س 25: میّت خنثیٰ که آلت تناسلی زن و مرد را دارد امّا محرمی ندارد چه کسی، چگونه او را غسل میدهد؟
ج: یک بار مرد و یک بار زن از روی لباس او را غسل بدهند.
س 26: خنثیٰ که آلت تناسلی زن و مرد را دارد وظایف شرعی خود را مانند مردان انجام دهد یا مانند زنان؟
ج: وظایف هر کدام که مطابق با احتیاط است به آن عمل کند.
س 27: دوقلو (دوگانه) هایی که از پشت به هم چسپیدهاند در هنگام دفن چگونه رو به قبله گذاشته میشوند؟
ج: قرعه کشی شود، قرعه به نام هر که در آمد رو به قبله گذاشته شود.
س 28: زنی که دارایی عادت وقتیه و عددیه است در اول وقتش کمی خون به صفت استحاضه میبیند وقرص جلوگیری مصرف میکند خون را قطع میکند با توجه به اینکه حیض از سه روز کمتر نمیتواند باشد این خون باید استحاضه باشد با توجه به اینکه زن صاحب عادت وقتیه و عددیّه است خون در وقتش آمده اگر قرص نمیخورد این خون تا هفت روز ـ مثلاً ـ که وقتش است ادامه پیدا میکرد حالا این خون حکم کدام یکی را دارد، بر فرض بودن خون حیض آیا این زن هفت روز که عادتش است عمل مستحاضه را انجام دهد یا عمل حیض را که عبادتش را ترک کند؟ (توضیح اینکه بعد از آن خون که در اول وقتش دیده دیگر خون ندیده).
ج: در فرض سؤال چون حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمیباشد لذا این خونی که قبل از سه روز قطع بشود ولو خون را عمداً با خوردن قرص قطع کند این خون استحاضه است نه خون حیض.
س 29: اگر بعد از غسل متوجه شود قسمتی از ناخن دست یا پا، قسمتی از موی سر یا صورت آلوده به رنگ بوده و مانع از رسیدن آب شده است در چنین حالتی اگر ناخن را بچیند یا موی سر یا صورت را بچیند غسل را باید اعاده کند؟
ج: در فرض سؤال اعاده غسل لازم است.
س 30: در هنگام که جنب باشد حیض شود، در هنگام که حیض است غسل جنب صحیح است یانه؟ اگر صحیح نیست پس چه شرایط دارد؟
ج: اگر جنب باشد و قبل از آنکه غسل جنابت را بکند حیض شود بعد از پاک شدن از حیض اگر یک غسل جنابت بکند از هر دو کفایت میکند.
س 31: در حال حیض حمام کردن (از نگاه نظافت) اشکال دارد یانه؟
ج: در حال حیض حمام کردن برای نظافت اشکال ندارد.
کیفیّت نماز میّت
▲ کیفیّت نماز میّت
ج: اذکار نماز میّت تا تکبیر سوم بین یک نفر و دو نفر فر ق نمیکند. امّا بعد از تکبیر چهارم اگر دو نفر مرد باشند باید بگوید:
«اللَّهُمَّ اِنَّ هٰذَینِ عَبْدَاکَ وَ ابْنا عَبْدَیْکَ وَ اِبْناٰ أمَتَیْکَ نَزَلاٰ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ إِنَّا لاٰنَعْلَمُ مِنْهمٰا إِلاّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِمٰا مِنَّا اللَّهُمَّ إِنْ کَانَا مُحْسِنَیْنِ فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِمٰا وَ إِنْ کَانَا مُسِیئَیْنِ فَتَجَاوَزْ عَنْهُمٰا وَ اغْفِرْ لَهُمٰا اللَّهُمَّ اجْعَلْهُمٰا عِنْدَکَ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهْلِهِمٰا فِی الْغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهُمٰا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین.»
واگر یک نفر مرد و یک نفر زن باشند به همان کیفیت بالاخوانده میشود باعتبار میّت بودن و یا از باب غلبة مرد بر زن.
س 2: اگر میْت چند نفر مرد و یا چند نفر زن باشند و فرصت خواندن نماز برای هر کدام جدا جدا نباشد نماز میّت چگونه خوانده میشود؟
ج: اگر میّت چند مرد باشند بعد از تکبیر چهارم بگوید:
«اللَّهُمَّ اِنَّ هٰاؤُلاٰءِ عَبِیْدُکَ وَ اَبْناٰعَبِِیْدِکَ و اَبْناٰ اِمٰائِکَ نَزَلُوا بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ إِنَّا لاٰنَعْلَمُ مِنْهُمْ إِلاّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِمْ مِنَّا اللَّهُمَّ إِنْ کَانُوا مُحْسِنِیْنَ فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِمْ وَ إِنْ کَانُوْا مُسِیئِیْنَ فَتَجَاوَزْ عَنْهُمْ وَ اغْفِرْ لَهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُمْ عِنْدَکَ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهْلِهِمْ فِی الْغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین.»
و اگر میّت چند نفر زن باشند بعد از تکبیر چهارم بگوید:
«اللَّهُمَّ اِنَّ هٰاؤُلاٰءِ اِمٰائِکَ وَ بَناٰتُ عَبِِیْدِکَ وَبَناٰتُ اِمٰائِکَ نَزَلْنَ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ إِنَّا لاٰنَعْلَمُ مِنْهُنَّ إِلاّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِنَّ مِنَّا اللَّهُمَّ إِنْ کُنَّ مُحْسِناٰتٍ فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ مُسِیئاٰتٍ فَتَجَاوَزْ عَنْهُنَّ وَ اغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُنَّ عِنْدَکَ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهْلِهِنَّ فِی الْغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهُنَّ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین.»
س 3: آیا بین غسل وکفن و نماز میت ترتیب شرط است؟ به قسمیکه اگر نماز قبل از کفن نمودن میت خوانده شود مجزی است؟
ج: بلی ترتیب شرط است. و قبل از کفن نماز خواندن کفایت نمیکند.
احکام تیمّم
▲ احکام تیمّم
س 1: وقتی کسی خودش تیمّم میکند هر دو دست را به صورت خود میکشد و هردو انگشت کوچک در کنار هم قرار میگیرند اما وقتی که کسی دیگری یا میّتی را تیمم بدهد رو به روی او مینشیند و انگشتان بزرگ (شصت) در کنار هم قرار میگیرند آیا این گونه تیمم دادن صحیح است؟
ج: شرط تیمّم این است که با هر دو کف دست پیشانی و ابروها مس شود. دیگر شرطی ندارد اما در عین حال میشود در تیمّم نیابتی پشت سر منوب عنه یا میّت قرار بگیرد و دست های خود را از زیر بغل آنها رد کرده تیمّم بدهد.
احکام نماز
▲ احکام نماز
س 1: اینکه میگویند در نماز زن باید از مرد عقب تر بإیستد، چه اندازه عقب باشد؟
ج: اگر محل ایستادن زن از محل ایستادن مرد و لو کمی عقبتر باشد کفایت میکند.
س 2: کسی که اذکار نماز را بدون طمأنینه و از روی فراموشی انجام داده وظیفهاش چیست؟
ج: اعاده نماز واجب نیست.
س 3: اگر کسی، مدتی به سمتی نماز بخواند و بعداً معلوم شود که قبله به آن سمت نبوده است نماز هایش چه حکمی دارد؟
ج: اگر بعد از تفحص و اطمینان به آن سمت نماز خوانده باشد و بعداً کشف خلاف شود نماز هایش قضاء ندارد. البته اگر انحراف از قبله به نود درجه نرسیده باشد و الاّ قضا آن نمازها واجب است.
س 4: کسی که یقین به احتلام پیدا کرده و منی را در لباس خود دیده اما کار فرما به او اجازۀ غسل و تطهیر نداده است، نماز خواندن در چنین حالت و با چنین لباسی چه حکمی دارد؟
ج: نماز خوانده شده باید قضا شود و برای نماز های بعدی باید غسل و لباس را تطهیر کند. اجازه ندادن کار فرما عذر به شمار نمیآید.
س 5: اگر کسی در مسافرت، محتلم شود و نتواند غسل کند و لباسش را بشوید در هنگام نماز چه وظیفه ای دارد؟
ج: اگر ممکن باشد باید غسل کند ولباسش را بشوید و یا عوض کند. اما اگر ممکن نیست تیمم کند با همان لباس نماز بخواند.
س 6: کسی که از روی جهل پیش از تسبیحات اربعه «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته است آیا نمازش صحیح است و قضاء ندارد؟
ج: صحیح است و قضا ندارد.
س 7: کسی که محتلم و لباسش نجس شده، در حالی که میتواند لباسش را عوض کند، اگر تیمم کند و با همان لباس نجس نماز بخواند چه حکمی دارد
ج: اگر دسترسی به آب ندارد باید تیمم کند و لباسش را عوض کند، و گر نه نمازش باطل است.
س 8: اگر کسی در رکعت سوم به امام جماعت اقتدا کند و به خواندن سوره حمد شروع کند و امّا در رکوع به امام جماعت نمیرسد، اگر در سجده به امام جماعت برسد آیا نمازش صحیح است یا اینکه قصد «فرادا» بکند؟
ج: نیّت فرادا کند، نماز جماعت محقق نمیشود.
س 9: اگر کسی در رکعت اوّل نیّت جماعت کند اما در رکوع به امام نرسد آیا نمازش فرادا میشود یا جماعت باقی است؟
ج: نمازش فرادی است اگر حمد وسوره و اذکار را بخواند اشکال ندارد.
س 10: بیشتر مردم در جامعة ما تجوید بلد نیست، در قرائت حمد وسوره و مخارج حروف اشتباهات زیادی دارند و نماز های شان را همین طور میخوانند از سوی دیگر آموختن قرائت و تجوید برای آنان دشوار است، وظیفه آنان چیست؟
ج: مؤمنان تلاش کنند که قرائت و تجوید نماز شان را یاد بگیرند. اگر قدرت نداشته باشند معذورند. و نمازشان صحیح است انشاء الله.
س 11: کسانی هستند که به خاطر بلد نبودن وضو و جاهل بودن به احکام نماز چند سالی نماز شان را اشتباه خواندهاند آیا قضای نماز های خوانده شده بر آنها واجب است؟
ج: اگر اعتقاد داشتهاند که قرائت شان درست بوده و بعداً کشف خلاف شد نماز هایش اعاده و قضا ندارد. امّا اگر اعتقاد داشتهاند که وضوی شان صحیح بوده است و بعداً کشف خلاف شد، نماز های خوانده شده با چنین وضو باید اعاده و قضاء شود.
س 12: کسی که محتلم میشده و صبح هنگام بیدار میشود که نماز در حال قضا شدن است و وظیفهاش تیمم است آیا با همان لباس نجس میتواند نماز بخواند؟
ج: اگر لباس دیگری نداشته باشد اشکالی ندارد.
س 13: آیا گفتن ذکر رکوع در سجده و ذکر سجده در رکوع ـ عمداً ـ جایز است؟
ج: نباید ـ عمداً ـ چنین شود و اگر سهواً انجام دهد نمازش صحیح است.
س 14: اگر در نماز ـ اشتباهاً ـ به جای ذکر رکوع، ذکر سجده یا به جای تسبیحات اربعه سوره حمد خوانده شود آیا سجده سهو واجب میشود؟
ج: سجدة سهو واجب نیست.
س 15: در قضای سجده و تشهد فراموش شده، تنها خواندن ذکر سجده و تشهد فراموش شده کفایت میکند یا علاوه بر آن سلام هم داده شود؟
ج: در قضای سجده و تشهد فراموش شده، ذکر سجده وتشهد کفایت میکند اما برای سجدة سهو ذکر مخصوص با تشهد و سلام کفایت میکند.
س 16: اگر در سجده شک کند که در سجده دوم است یا سوم وظیفه چیست؟
ج: بنا را برسجدة دوم گذاشته و نماز را تمام کند. بعد از نماز سجده سهو لازم نیست.
س 17: آیا در سجده های واجب قرآن رو به قبله بودن شرط است یانه؟
ج: رو به قبله بودن شرط نیست اما بهتر است.
س 18: اگرکسی، پایش را گج گرفته باشد به گونه ای که در هنگام مسح پا، دستش به پایش نرسد وظیفهاش چیست؟
ج: کسی دیگر به نیابت از او تری (رطوبت) از دست او بگیرد و پایش را مسح کند. و احتیاطاً تیمّم هم بکند.
س 19: اگر امر دایر شود بین نماز اول وقت و رسیدگی به امور ایتام، مستمندان، سادات و مریض های بد حال کدام یکی مقدم میشود؟
ج: در فرض سؤال تأخیر انداختن نماز اول وقت اشکال ندارد ورسیدگی به امور مستمندان اولویت دارد.
س 20: اگر نماز انسان در زمان مجتهدی قضا شود که تسبیحات اربعه را سه بار احتیاط واجب میداند اکنون که از شما تقلید میکند میتواند قضای آن را با یک تسبیحات اربعه بخواند؟
ج: بله! میتواند.
س 21: بیدار کردن افراد برای نماز صبح چه حکمی دارد؟
ج: اگر راضی نباشند جایز نیست. البته افراد خانواده و اولاد را باید بیدار کند.
س 22: کسی که در نماز یک مرتبه تسبیحات اربعه را خوانده است، نمازش صحیح است؟
ج: یک مرتبه هم کفایت میکند.
س 23: آیا مسافرتی که رفت و برگشت آن پنجاه کیلو متر باشد موجب قصر نماز میشود؟
ج: بله! موجب قصر میشود.
س 24: منظور از طهارت مسجد در نماز تنها محل سجده است یا زیر هر دو کف دست را نیز شامل میشود؟
ج: منظور تنها محل سجده است. اگر نجاست زیر زانوها، دستها و پاها مُسری نباشد اشکالی ندارد.
س 25: کسی که در فاصله یک یا دو کیلومتریاش نماز جمعه بر گزار میشود اگر همزمان با نماز جمعه، نماز جماعت بر گزار کند، این نماز چه حکمی دارد؟
ج: نماز جماعت اشکال ندارد.
س 26: کسی که در محل نماز جمعه است، اگر نماز ظهرش را در اول وقت به طور فرادا بخواند نمازش چه حکمی دارد؟
ج: اشکالی ندارد.
س 27: اگر لازم باشد که نماز فرادا یا جماعت از نماز جمعه به تأخیر انداخته شود این تأخیر به اندازه وقت نماز جمعه است یا کمتر؟
ج: تأخیر لازم نیست.
س 28: آیا طلبه ای که درسش در حد شرح لمعه است میتواند نماز جمعه بر گزار کند و امامت نماز جمعه را به عهده بگیرد؟
ج: اگر حاکم شرع صلاحیت او را تأیید کند اشکال ندارد.
س 29: کسانیکه در افغانستان زن دارند و بدون اجازه آنها برای کارگری به ایران میایند آیا نماز آنها در این مسافرت قصر است یا تمام یعنی سفر آنها حرام است یا نه؟
ج: در صورتیکه مسافرت آنها ادامه داشته و قصد اقامه ده روز در جای نکنند نمازشان قصر است و سفرش حرام نمیباشد فقط آنچه برایشان واجب است رساندن نفقه برای زوجهاش میباشد.
س 30: شخصی در محل زندگی خود اقامه میکند ولی هر روز برای تحصیل نفقه عیالش بیش از مسافت شرعی را طی میکند در تمام سال، و شبها در محّل اقامه خود بر میگردد تکلیف صوم وصلاة ایشان چه است؟
ج: نمازش تمام و روزه را باید بگیرد.
س 31: در نماز صبح و مغرب وعشاء که قرائت حمد وسوره را باید با صدای بلند بخوانند اگر کسی از روی جهالت یا فراموشی آهسته بخواند نمازش صحیح است یا خیر؟
ج: نمازش صحیح است ولی باید یاد بگیرد و عمداً آهسته نخواند.
س 32: در سجده که باید هفت عضو بدن بر زمین تماس پیدا کند اگر بقیه اعضاء بدن هم با زمین تماس پیدا کند مانند سه یا چهار تا انگشتان پا یا آرنج حکمش چیست؟
ج: اگر بقیه اعضأ به علاوه هفت موضع بزمین برسد نماز صحیح است.
س 33: آیا یاد گرفتن تجوید در نماز برای همه واجب است؟
ج: آنچه واجب است تصحیح قرائت حمد وسوره است وآن دقّت های که علماء علم تجوید قائلند یا د گرفتن آن واجب نیست.
س 34: شخصی از روی جهل و نادانی تسبیحات اربعه را مدت سه یا چهار سال با بسم الله خوانده است آیا نماز های ایشان صحیح است یا قضا دارد؟
ج: نمازش صحیح است.
س 35: اگر زن بدون اجازه شوهر خانه را ترک کند آیا نمازش صحیح است یا نه؟
ج: این زن حق نفقه بر شوهر ندارد امّا نمازش صحیح است مگر اینکه با لباسی که شوهر برایش هبه نکرده فقط اجازه استفاده در صورت اطاعت از شوهر برایش داده باشد در اینصورت اگر شوهر راضی نباشد و باآن لباس نماز بخواند نمازش باطل است. و هم چنین اگر بدون اجازهی شوهر به اندازه مسافت شرعی مسافرت کند نماز را باید تمام بخواند.
س 36: اینجانب بخاطر کار حواله داری مدّت یکسال است که مسافر هستم و در ایران خانه و جای ندارم و حالا هم معلوم نیست که تا چه وقت دیگر مسافر هستم آیا نماز و روزه ام قصر است یا تمام؟
ج: چنانچه تصمیم دارید که تا مدّت سه ماه وبیشتر شهر به شهر گردش بکنید وظیفه شما تمام است و هم چنین اگر مدّت ده روز و بیشتر قصد ماندن در یکجای بکنید باز وظیفه شما تمام است.
س 37: شخصی برای قضای نماز و روزه میت اجیر شده مقداری را انجام داده و مقداری باقی مانده ولی نمیداند چه مقدار در ذمهاش باقی مانده است اینها چکار کند؟
ج: اگر مدت اجاره باقی است باید آن مقدار انجام دهد تا یقین به فراغ ذمه خود پیدا کند و اگر مدت اجاره تمام شده باید دوباره وقت اجاره را با مستاجر تمدید کند. نماز و روزه باقی مانده را انجام دهد واگر دسترسی به مستأجر ندارد از حاکم شرع استجازه کند.
س 38: شخصی مدت سه سال مریض بوده وتوانای نماز خواندن را نداشته است و از زبان لال بوده است وصیت هم نکرده تکلیف پسر بزرگ ایشان چه است آیا قضا این سه سال نماز و روزه بر پسر بزرگ واجب است یا نه؟
ج: بر شخص مریض هم نماز واجب است ولو قدرت بر رکوع و سجود وایستادن و نشستن نداشته باشد حتی با اشاره چشم و ابرو باید رکوع و سجود را انجام دهد اگر زبان ندارد عوض قرائت باید به قلب خود خطور بدهد حالا که در این مدت نماز نخوانده است و روزه نگرفته است قضأ نمازش بر پسر بزرگش واجب است اما قضا روزهاش اگر در همین مدت سه سال قدرت بر گرفتن روزه پیدا نکرده است واجب نیست فقط روز یک مّد طعام که تقریباً هر مّدی به مقدار سه ربع کیلو است به فقیر بدهد.
س 39: شخصی خانهاش در علی شاوز کرج و محل کارش در تهران است بین محل کار و خانهاش حدود 30 کیلو متر فاصله است این شخص روز شنبه هر هفته در تهران در محل کارش میرود و روز پنج شنبه بخانهاش بر میگردد نماز و روزه این شخص قصر است یا تمام؟
ج: اگر رفت و آمد این شخص حدّ اقل بیشتر از سه ماه طول بکشد در هر دو جا نماز و روزهاش تمام است.
س 40: اگر کسی اذان و اقامه را فراموش کند بعد از نیّت یادش بیاید چکار کند؟
ج: اگر قبل از رکوع یادش بیاید مستحب است نماز را بشکند و نماز را با اَذان و اقامه بخواند.
41: فی آذان المغرب عند السنّة، بعد کم دقیقة تقریباً یحین موعد الآذان عندنا؟
ج: یجب احتیاطاً ان لایصلی قبل ذهاب الحمرة المشرقیة من فوق الرأس.
س 42: اگرکسی در محلّی که نماز جمعه بر گذار است [ مثلا در یک کیلو متری یا دو کیلو متری آن ] نماز جماعت را در اوّل ظهر روز جمعه برگذار نماید، آیا این نماز جماعت حرام است یا مکروه است و یا کلاًّ باطل است؟
ج: نماز صحیح است و اشکالی ندارد.
س 43: اگر کسی درمحلّی که نماز جمعه بر گذار است نمازش را در اوّل ظهر جمعه فرادا بخواند، این نمازش مکروه است یا حرام است یا کلاًّ باطل است.
ج: نمازش صحیح است، حرمت وکراهت ندارد مگر اینکه موجب بی اعتنائی به نماز جمعه شود.
س 44: اگر نماز جماعت و نماز فرادا که در سؤالهای فوق ذکر شده، از اوّل ظهر جمعه تأخیرش لازم باشد، چه مقدار باید تأخیر بیاندازد، تا تمام شدن نماز جمعه و یا مقدار کمتر هم کافی است؟
ج: تأخیر نماز لازم نیست.
س 45: اینکه در نماز، زن باید از مرد عقب تر بایستد، مراد اینست که جای سجده زن از جای پای مرد عقب تر باشد، یا اگر جای سجده زن از جای سجده مرد عقب تر باشد کافی است، اگر چه جای سجده زن برابر خود مرد باشد؟
ج: اگر محل ایستادن زن از محل ایستادن مرد عقب تر باشد کافی است.
س 46: اگر دربیابان و صحراها وقت نماز تنگ شود و اگرکفش خود را در بیاورد دست و پایش را سرما ناقص میکند یا اصلاً امکان ندارد در این صورت میتواند با کفش نماز بخواند و اگر نماز خواند آیا این نماز قضاء یا اعاده دارد یا خیر؟
ج: در فرض سؤال اگروضو داشته باشد نماز صحیح است.
س 47: نماز مغرب و عشاء بعد از ساعت 12 نیمه شب قضا میشود یا خیر؟
ج: ملاک قضاء بعد از نصف شب است نه ساعت 12.
س 48: آیا در نیت نماز قصد وجه یعنی تعیین نمودن وجوب یا استحباب لازم است؟ یا فقط قصد قربت کفایت میکند.
ج: وقت قصد خواندن نماز میکند لابدّ قصدش معلوم است که نماز واجب میخواند یا مستحب همان مقدار کافی است.
س 49: پسرم سیزده سال دارد مدعی است که یکبار از او منی بیرون شده البته علاماتش را سؤال نکردیم که مطمئن شویم راست است یانه؟! یا اینکه وذی یا مذی است، البته ایشان روزه را کاملاً میگیرد، سؤال ما اینست که روزه و نماز برایش واجب شده یانه؟
ج: در فرض سؤال اگر از پسری شما منی خارج شده باشد روزه و نماز برای او واجب شده است چون یکی از علامات بلوغ خروج منی است و لو پانزده سالش تکمیل نشده باشد.
س 50: در سجده نماز و یا هر سجده واجب، دستورش اینست که باید دست در زمین قرار بگیرد حال اگر انگشتان دست روی زمین قرار نگیرد سجده و نماز صحیح است یانه؟
ج: فقط کف دست و زانوها و سر انگشتان بزرگ پاها اگر بر زمین قرار بگیرند کافی است.
س 51: در برخی مناطق هزارجات، زنها قسمتی از موی خود را در طرف صورت خود میاندازند که در اصطلاح «پیچه» میگویند و در معرض دید نامحرمان است. آیا این کار جایز است. اگر در نماز پوشانده نشود چه حکمی دارد؟
ج: بر زنان واجب است که موی خود را از نامحرمان بپوشانند. در هنگام نماز هم باید بپوشانند وگرنه نمازشان باطل است. نگاه کردن مردها به موی زنان نیز حرام است مگر به قسمتی از موی زنان سالخورده و پیر که در روستاها زندگی میکنند که معمولاً نمیپوشانند مگر اینکه نظر مردها نا محرم از روی شهوت باشد. امّا در نماز همین پیرزنها هم باید موی خود را بپوشاند و الاّ نمازشان باطل است.
احکام نماز جماعت
▲ احکام نماز جماعت
س 1: اگر عدالت امام جماعت احراز نشده باشد یا عقیده به عدم عدالت امام جماعت دارد امّا بخاطر بعضی جهات مثلاً اگر به او اقتدا نکند ضرری به او میرسد مثلاً یک طلبه در یک مدرسه اگر به متولّی مدرسه اقتداء نکند ممکن است او را از مدرسه اخراج کند با توجّه به مشکلی جاه در مدارس حالا وظیفه، این طلبه چیست؟
ج: اگر عقیده به عدالت امام نداشته باشد اقتداء جایز نیست واگر صورتاً اقتداء کند باید نماز را دوباره بخواند.
احکام نماز آیات
▲ احکام نماز آیات
س 1: زنی که در هنگام خسوف یا کسوف گرفتار عادت ماهانه بوده و پیش از انجلاء به اندازه درک یک رکعت باطهارت فرصت پیدا کرده است امّا نماز آیات را نخوانده است آیا قضای آن بر او واجب است؟
ج: بله! واجب است.
س 2: آیا در پس لرزه های زمین لرزه (زلزله) نیز نماز آیات واجب است؟
ج: اگر بر آنها زلزله صدق کند نماز آیات واجب است.
س 3: اگر در موقع زلزله و رعد و برق و آفتاب و ماه گرفتگی انسان در خواب باشد بعد از بیداری قضاء نماز بر او واجب است یانه؟
ج:بله در زلزله ورعد وبرق که اکثر مردم بترسند و آفتاب و ماه گرفتگی کامل قضاء واجب است و اگر مقداری از آن گرفته بوده قضاء بر او واجب نیست، در زلزله اگر اکثر مردم هم نترسند قضاء لازم است.
نماز مسافر
▲ نماز مسافر
س 1: کسی که خانهاش در ورس است و دوسال است که در پنجاب کار میکند هر وقتی که از کابل به پنجاب میآید چهار ـ پنج روز درآن جا میماند در این مدّت نمازش را تمام بخواند یا قصر؟
ج: در فرض سؤال نماز تمام خوانده میشود حتّی اگر یک روز در آنجا بماند.
س 2: کسی که خانهاش در اردوگاه مشهد و کارش در شهر مشهد است بعد از باز گشت نماز و روزهاش چه حکمی دارد؟
ج: اگر در اردوگاه و نیز در مشهد ده روز نمیماند و کارش بیش از سه ماه طول بکشد نمازش تمام است و اگر قصد اقامه ده روز در اردوگاه و یا مشهد کند نماز در آن دو جا نیز تمام است.
س 3: کسی که اهل وعیالش را رها کرده و مدت سیزده سال است که مسافر است آیا او دایم السفر به شمار میآید؟
ج: کسی که اهل و عیال خود را ضایع گذاشته، سفرش، معصیت است. نماز ورزهاش قصر نمیشود طبق حدیث «مَنْ ضَیَّعَ عِیاٰلَهُ فَهُوَ مَلْعُوْنٌ».
س 4: طلابی که اقامت دارند اگر از مسافرت بر گردند و یک شب یا یک روز در حوزهی محل درس خود بمانند و دو باره مسافرت کنند، نماز و روزه آنها چه حکمی دارد؟
ج: اگر سه سال یا بیشتر در آن جا مانده باشند یا قصد ماندن دارند، وطن او محسوب میشود. باید روزه بگیرند و نماز را تمام بخوانند.
س 5: کسی که در دِهْ زندگی میکند و با شهر دو ـ سه ساعت فاصله دارد. وقتی از ده حرکت میکند قصد مسافرت هشت فرسخ دارد. در این صورت وقتی به شهر خود رسیدند آیا نمازش قصر و روزهاش افطار میشود؟ آیا در شهر خودش هم نیاز به قصد اقامت ده روز دارد؟
ج: پس از گذشتن از حد ترخص یعنی جایی که دیوار دِهْ دیده و آذان دِهْ شنیده نمیشود روزه افطار میشود. اگر از ابتدا قصد سفر به شهری را داشته باشد که بین آن شهر و دِهْ چهار فرسخ فاصله نیست در این صورت نیاز به قصد اقامت نیست، نمازش تمام و روزهاش صحیح است.
س 6: در اداره ای کار میکنم که چهل و پنج کیلو متر تا منزل من فاصله دارد غیر از روزهای تعطیل، مرخصی و مأموریت، این فاصله را طی میکنم. گاهی به اقتضای شغلم وظیفه سرزدن به شهرستان های دیگر استان را هم دارم اکنون:
1ـ6: آیا در ایام معمولی و کاری مسافر حساب میشوم؟
2ـ6: وقتی که به دیگر شهر های استان میروم وظیفه ام چیست؟
3ـ6: روزهایی که به خاطر تعطیلی یا مرخصی در خانه هستم وظیفه شرعی ام چیست؟
ج: 1ـ6 اگر این رفت و آمد، سه ماه یا بیشتر طول بکشد، دایم السفر به شمار میآیید و روزه و نمازتان در خانه و محل کار تمام است.
ج: 2ـ6 مأموریت تان در شهرهای دیگر استان اگر جزء کار معمولی تان باشد موجب قصر نماز و روزهتان نمیشود.
س 7: کارگر مهاجر افغانی هستم که محل کارم چهل و پنج کیلومتر با خانهام فاصله دارد نمازم چگونه خوانده میشود؟
ج: اگر به مدت سه ماه و بیشتر رفت و آمد میکنید در حکم دایم السفر هستید و نمازتان در خانه و محل کار تمام خوانده میشود.
اگر به مدت دو ماه رفت و آمد میکنید احتیاطاً هم قصر بخوانید، هم تمام.
اگر به مدت یک ماه رفت و آمد میکنید نمازتان در محل کار قصر و شکسته خوانده میشود.
س 8: اگر کسی شک کند که سفرش مباح است یا معصیت وظیفهاش چیست؟
ج: تا وقتی که معصیت بودن سفر ثابت نشود نماز قصر خوانده میشود.
س 9: در دهاتی هستیم که در هر سال دو ماه تابستان به جهت مالداری ایلاق میرویم و این ایلاق در مسافت یکفر سخی قشلاق قرار دارد در بعضی از اوقات از قشلاق تصمیم مسافرت میگیرم شب را در ایلاق سپری و صبح بطرف سفر حرکت میکنم قصدم تا جای است که اگر از قشلاق مسافت را حساب کنیم. چهار فرسخ میشود و اگر نه از ایلاق حساب کنیم مثلاً سه فرسخ میشود در بعضی از اوقات از ایلاق تصمیم سفر میگیرم باز هم قصدم همان مکان قبلی است آیا نمازم تمام است یاقصر؟ و در بعضی اوقات که ایلاق نمیباشم امّا گذرم از بالای همین منطقه است.
ج: اگر در ایلاق قصد اقامه کنید و از آنجا قصد مسافرت میکنید باید رفت و برگشت هشت فرسخ باشد تا اینکه نماز قصر شود و اگر از قشلاق قصد مسافرت چهار فرسخ کنید وبه ایلاق عبور کنید و تاجای بروید که از قشلاق چهار فرسخ میشود و قصد برگشتن داشته باشید، بدون قصد اقامه نماز را قصر بخوانید اگر چه به ایلاق عبور کنید.
س 10: اگر در مسافرت جوری اتفاق بیافتد که برای نماز ماشین استاده نشد و وقت نماز هم تنگ است آیا میتواند نماز را در حال حرکت در داخل ماشین بخواند آیا جهت قبله شرط نیست حالا به این شکل اگر نماز بخواند صحیح است چگونه سجده و رکوع کند؟
ج: اگر جهت قبله را تشخیص ندهد به هر سمت بخواند کافی است و قضاء واجب نیست و رکوع و سجده را به هر مقدار ممکن است انجام دهد.
س 11: سربازها حکم دائم السفر را دارند که باید همیشه نماز را تمام بخوانند و روزه را در سفر بگیرند؟ یا اینکه قصد اقامت نمایند؟
ج: سر بازها مثل بقیه مردم گاهی دائم السفرند و گاهی مسافرند و در صورت قصد اقامه ده روز نماز را تمام بخوانند.
س 12: من از تهران هستم محل کارم هشت فرسخ میباشد ساعت شش صبح میروم ظهر آنجا هستم شب ساعت هشت به خانه بر میگردم، حکم نماز و روزه من چیست؟
ج: اگر سه ما یا بیشتر این شغل تان ادامه پیدا کند در فرض سؤال کثیرالسفر هستید در سفر اول جمع کنید بین قصر و تمام بعد از آن تمام بخوانید.
س 13: کسی منزلش در قم و کارش درشهرک شکوهیه است که از قم تاشکوهیه حدود 15 کیلو متر است و مدّت سه چهار سال است که کارش ادامه دارد؛ اکنون به خاطر اینکه بتواند روزه نگیرد از قم به تهران میرود و از تهران به قم نمیآید بلکه به شکوهیه سر همان کارش میرود و مدّت 9 روز کار میکند و باز مسافرت میکند. آیا میتواند چنین کاری بکند و روزهاش را نگیرد یانه؟
ج: در فرض سؤال چون بیشتر از سه سال در آنجا کار کردهاند و آنجا به منزلة وطن ایشان شده و نمیتواند با این مسافرت روزه خود را افطار کند.
س 14: کسی مدّت چهار ماه تا چهار فرسخی میرود کار میکند منتهی اول قصد نداشته است که چهار ماه کارش را ادامه دهد مدّت دوماه را با تردید سر کار رفته یعنی نمیدانسته است که تاچه وقت کارش ادامه دارد تا دو ماه با همین شک و تردید کارش را ادامه داده امّا دوماه دیگر را باقصد سرهمین کار رفته است در این صورت آیا دائم السفر گفته میشود یانه؟
ج: در فرض سؤال اگرچه دوماه اوّل را بدون قصد به آن کار رفته است دوماه دیگر را که باقصد برود در صدق دائم السفر کفایت میکند.
احکام روزه
▲ احکام روزه
س 1: کسی که ناراحتی و بیماری کلیه دارد، پزشک بر اساس معاینه و عکس او را از گرفتن روزه منع کرده است اکنون وظیفهی شرعی او چیست؟
ج: تشخیص پزشک ماهر معتبر است.
س 2: بعضی از جوانها به خاطر غرور یا ندانستن اهمیت روزه و یا به گمان اینکه کسانی که کار میکنند میتوانند روزهشان را افطار کنند، چندین ماه رمضان روزه نگرفتهاند. آیا روزه خواری اینها افطار عمدی به شمار میرود و کفاره و قضا دارد، یا قضای آن کفایت میکند؟
ج: اگر عمداً افطار کرده، یا جاهل مقصّر باشند قضا و کفاره دارد. اگر جاهل قاصر باشند قضای تنها کفایت میکند. اگر نمیتوانند قضای آن را بگیرند توبه و از خداوند طلب بخشایش کنند.
س 3: کارگری که صبحها سرفلکه میرود، برای رسیدن به سرکار گاهی چهار فرسخ یا بیشتر و کمتر، مسیر طی میکنند و شبها به خانه بازمیگردند حکم نماز و روزهاش چیست؟
ج: اگر در هفته سه بار یا بیشتر مسافرتی دارد که رفت و برگشت هشت فرسخ میشود و این شغل سه ماه یا بیشتر طول بکشد دایم السفر به شمار میرود و نماز و روزهاش قصر و افطار نمیشود.
اگر در هفته دو روز مسافت یاد شده را طی میکند، بین اتمام و قصر جمع کند.
اگر در هفته یک روز مسافت یاد شده را طی میکند، حکم مسافر را دارد و نماز و روزهاش قصر و افطار میشود.
س 4: هشت سال است که در منطقه ورامین زندگی میکنیم و در هر سال سه ماه پنبه میچینیم که بین مزرعه پنبه و خانه ما بیش از چهار فرسخ فاصله است بنا بر این حکم نماز و روزه ما چیست؟
ج: محل سکونت برای شما وطن به حساب میآید. در سفر اول بنابر احتیاط بین قصر و تمام جمع کنید. در سفرهای بعدی روزه بگیرید و نماز را تمام بخوانید چون دایم السفر هستید.
س 5: در بعضی از مناطق افغانستان وقتی که هوا بارانی یا ابری است استهلال و رؤیت ماه رمضان و شوال ممکن نیست. اگر مراجع تقلید در جمهوری اسلامی ایران رؤیت هلال را اعلام کنند آیا مردم افغانستان هم میتوانند عید کنند؟
ج: اگر یقین یا اطمینان به رؤیت ماه در جمهوری اسلامی ایران پیدا کنند میتوانند امساک یا افطار کنند.
س 6: کسی در ماه رمضان در خانه پدر زنش کار میکرده است. از یک سو به دلیل شدت و سختی کار و ضعف بدنی و از سوی دیگر به دلیل آداب و رسوم محلی که خستگی و ضعف و خوب کار نکردن داماد را در خانه پدر زن، مایه شرمندگی و سرشکستگی میدانند ـ اضطراراً ـ روزهاش را خورده است آیا کفاره دارد؟
ج: در فرض سؤال افطار عمدی است هم قضا و هم کفاره دارد. آداب و رسوم محلی عذر شرعی به حساب نمیآید.
س 7: بعضی ماههای رمضان که در هنگام کار و گرمای هوا واقع میشود، برای برخی افراد گرفتن روزه خیلی دشوار است. گمان کردهاند که در این صورت مضطر و معذورند و روزهشان را خوردهاند وظیفهی شرعی شان چیست؟
ج: اگر عقیده به جایز بودن افطار نداشتهاند قضا و کفاره واجب است وگرنه فقط قضا واجب است.
س 8: کسی که از سفر برمیگردد به شهر خود میرسد اما خانهاش در روستایی است که دوـ سه ساعت از این شهر فاصله دارد آیا در شهر یاد شده نماز قصر و روزه افطار است؟
ج: معیار قصر و افطار نشنیدن اذان و ندیدن دیوارهای روستا است شهر وطن به حساب نمیآید.
س 9:کسی که بدون اینکه وصیت کند از دنیا رفته است. پسر بزرگش نمیداند که قضای روزه و نماز بر عهده پدرش بوده یا نبوده است، وظیفه پسر بزرگ چیست؟
ج: قضای نماز و روزه پدر بر او واجب نیست.
س 10: کسی که خانهاش در روستا و محل کارش در شهر است و از خانه به قصد سفر حرکت کند آیا میتواند در محل کارش افطار کند؟
ج: نمیتواند افطار کند و محل کار دایمی حکم وطن را دارد.
س 11: مسافری در بازگشت به خانه خود، چند روزی در محل کارش توقف میکند آیا در محل کار حکم مسافر را دارد؟
ج: محل کار دایمی حکم وطن را دارد.
س 12: جناب عالی که وحدت افق را شرط نمیدانید اگر در ایران اول ماه ثابت شود در افغانستان هم اول ماه ثابت میشود؟
ج: مردم افغانستان در صورت اطمینان به رؤیت هلال ماه شوّال در ایران میتوانند عید کنند.
س 13: در کشور نروژ، جایی که شش ماه روز و شش ماه شب است مسلمانان روزه و سایر تکالیف خود را چگونه انجام بدهند؟
ج: باید اوقات فرایض کشورهای همسایه را در نظر بگیرند که از نظر ساعت شبانه روزی حالت عادی دارد.
س 14: شخصی ساکن در قم است، در ماه مبارک رمضان به جهت کار در تهران رفته در آنجا قصد اقامه نموده و دوباره درقم که محل سکونت ایشان است آمده و ده روز نمانده و روزهاش را گرفته و ایشان مقلد امام [خمینی (ره) ] میباشد.
ج: البته به فتوای حضرت امام ﭞ قم برای ایشان حکم وطن را پیدا نمیکند باید اینجا قصد اقامت ده روز میکرد امّا چون ایشان مسأله را نمیدانسته نماز وروزهاش تمام کرده صحیح است و قضا ندارد ولی بعد از این باید قصد اقامه کند تا نماز و روزهاش تمام شود.
س 15: ماه رمضان قبلی بنده تنها موفق به گرفتن 3 روز روزه شدم و تابه حال هم روزه هایم را نگرفته ام آیا چه مقدار کفّاره بدهم؟
ج: اگر قضاء روزه تان را تا رمضان بعدی نگرفتید بعد از رمضان آینده هم قضاء آن را بگیرید وهم کفّاره تأخیر بدهید که برای هر روز یک مدّ طعام به فقراء بدهید یک مد 750 گرم میشود و مجموع 27 روز بیست کیلو و یک چهارم کیلو 20 طعام میشود.
س 16: کسی دریک جای زمین و خانه دارد ولی زندگی در آنجا ندارد روزهاش چه گونه است؟ آیا روزه بگیرد یانه؟
ج: در فرض سؤال اگر در آنجا به دنیا آمده و مدّتی رشد و نمو کرده باشد و از آنجا اعراض نکرده باشد آنجا وطن او است هر وقتی به آنجا بر میگردد نماز و روزهاش تمام است و لوقصد ماندن ده روز را در آنجا نداشته باشد.
س 17: حد ترخص مثلاً وقتی از طرف غزنی یا قندهار به طرف کابل مسافر میآید از کجا است؟
ج: حد ترخص آن است که از وطن خود به اندازه ای دور بشود که صدای آذان معمولی و بدون بلند گو شنیده نشود و این مسأله در توضیح المسائل مفصلاً نوشته شده است به آنجا مرجعه کنید.
س 18: آیا استفراغ روزه را باطل میکند، یانه؟ و اگر باطل کرد روزه خورده میشود یانه؟ اگر خورده شود قضا دارد؟
ج: اگر استفراغ بدون اختیار باشد روزه را باطل نمیکند. و اگر عمدی باشد و ضرورت برای استفراغ باشد فقط قضا دارد.
س 19: با خانمم در حال روزه باهم بازی میکردیم، بدون دخول در حال بازی بودیم بدون اختیارمنی از من خارج شد، سؤال اینکه حالا کفاره جمع باید پرداخت کنم یا هفت صدو پنجا گرم کافیست؟
ج: اگر قصد جماع و قصد خروج منی را نداشته اید و با بازی کردن عادت خروج منی هم نداشته اید با این سه شرط روزه شما باطل نشده قضا و کفّاره بر شما واجب نیست.
س 20: اگر خانمها بعد از آذان ظهر یا عصر عادت شوند روزه آن روزش باطل است یا خیر؟
ج: در هر زمانی از روز که زن حائض بشود روزهاش باطل میشود چه قبل از ظهر باشد و چه بعد از ظهر.
س 21: آیا کشیدن سیگار و نسوار جایز است یا نه آیا نسوار روزه را باطل میکند یا نه؟
ج: دلیل بر کراهت یا حرمت آنها نداریم مگر اینکه ضرر داشته باشد که در این صورت باید ترک کند و بنابر احتیاط واجب نسوار روزه را باطل میکند.
احکام کفّاره
▲ احکام کفّاره
س 1: کسی که در روزه ماه مبارک رمضان بدون عذر شرعی افطار کرده اگر بخواهد کفاره بدهد آیا میتواند قیمت آنرا به فقیر بدهد؟
ج: در فرض سوال،کفّاره اطعام شصت مسکین یا دادن شصت مد طعام به شصت مسکین است ودادن پول کفایت نمیکند.
س 2: اگر فقیر افراد تحت تکفّل داشته باشد آیا میشود به تعداد این افراد کفاره یک یا چند روز را بفقیر پرداخت نمود یا فقط کفاره یک روز را میشود به فقیر داد؟
ج: میشود به عدد افرادیکه نان خور و واجب النفقه او هستند به هریک هفتصد و پنجاه گرم گندم یا آرد بدهد.
س 3: کفّاره که به فقیر میدهد آیا لازم است که فقیر آن را صرف در اکل بکند یا میتواند آنرا بفروشد یا هبه کند؟
ج: فقیر بعد از تملّک میتواند آن را بفروشد یا هبه کند یا بمصرف دیگر غیر از اکل برساند.
س 4: اطعام مساکین چه گونه است حتماً باید به مسکین طعام داد یا ممکن است گندم یا وجه آن را پرداخت؟
ج: باید به آنها طعام بخوراند یا گندم و مانند آن را به آنها بدهد.
س 5: اگر در یک روز چند مرتبه افطار کرده یک کفاره کافی است یا کفاره به عدد افطار تکرار شود؟
ج: اگر افطار به خوردن و آشامیدن باشد وافطار به آب و غذاهای حرام نباشد یک کفّاره کافی است. امّا اگر به جماع باشد باید به عدد جماع کفاره تکرار شود. هم چنین اگر افطار به استمناء باشد نیز حکم جماع را دارد.
س 6: کسیکه در اثر جهل کفاره روزه خود را بجای طعام پول نقد به فقیر داده است آیا کفایت کرده یا نه؟
ج: اگر طرف را وکیل کرده که با آن پول از طرف این شخص طعام بخرد و خودش قبض کند کافی است و اگر وکیل نکرده باید دوباره طعام بپردازد.
س 7: کسی که در اثربیماری یا عذر دیگر روزه ماه رمضان را افطار کرده و تا رمضان آینده قدرت روزه گرفتن را ندارد یا دارند ولی مسامحه میکند و باید کفاره بدهد آیا میتواند بعد از ماه رمضان کفاره بدهد یا باید صبر کند تا رمضان آینده؟
ج: باید صبر کند اگر قدرت بر گرفتن روزه پیدا کرد باید روزه بگیرد و اگر نتوانست روزه بگیرد و روزه سال بعد آمد آن وقت کفاره جهت ترک و تأخیر واجب است یعنی اگر روزه امسال را گرفته نتوانست و به سال بعد متصل شد باید کفاره تاخیر یکسال را بدهد.
س 8: شخصی مریضی را دکتر گفته است که روزه برایت ضرر دارد و او هم به حرف دکتر روزهاش را افطار کرده است بعد معلوم شده که دکتر اشتباه کرده و روزه براین شخص ضرری نداشته است حال قضا و کفاره بر او واجب است یا نه؟
ج: فقط قضأ واجب است و کفاره واجب نیست.
س 9: در کفاره جمع اگر قادر به اداء بعضی از موارد نباشد مانند عتق رقبة وظیفه چیست؟
ج: اطعام مساکین وگرفتن دو ماه روزه کافی است.
س 10: اگر خانمی اوّل روز عمداً روزه خود را افطار کند و در وسط روز حیض یا نفاس یا مرضی بر او عارض شد آیا کفاره بر او واجب است یا نه؟
ج: احتیاط در وجوب کفاره است ولی بعید نیست که کفّاره بر او واجب نباشد.
س 11: اگر یقین کند که اوّل رمضان است و عمداً افطار کرد بعد معلوم شد که آخر شعبان بوده آیا کفاره بر او واجب است یا نه؟
ج: قضأ و کفّاره بر او واجب نیست.
س 12: شخصی صبی ممیز یا غیر ممیز را امر یا اکراه یا مجبور، به قتل نماید، آیا کفاره قتل بر عهده آمر؛ مکره یا مجبور کننده است یا بر صبی یا بر هیچکدام؟
ج: در فرض سؤال کفّاره بر هیچکدام واجب نیست.
س 13: آیا در قتل عمدی سنّی(عامّه) کفّاره جمع واجب میباشد یا یک کفّارة؟
ج: بنا بر احتیاط کفّاره جمع واجب است.
س 14: هرگاه قاتل از عمل به خصال کفارات، امتناع ورزد ضمانت اجرای آن چیست؟ آیا حاکم میتواند وی را حبس یا تعزیر نماید؟
ج: اگر تعزیر موجب اصلاح و تأدیب قاتل شود حاکم شرع میتواند او را تعزیر کند و الاّ تعزیر او جواز ندارد.
س 15: هرگاه شخصی خود کشی نماید آیا کفاره قتل بر او واجب میشود؟
ج: در فرض سؤال کفاره بر او واجب نیست.
س 16: هرگاه شخصی مهدورالدمی را مثل زانی محصن، سابّ النّبیٶ و محارب را بکشد، آیا بر کشنده کفّاره قتل واجب است؟
ج: کفّاره واجب نیست مگردر صورت اول که بدون اذن امام کشته باشدو اگر با اذن حاکم شرع جامع الشرایط کشته باشد کفّاره ندارد.
س 17: مراد از مؤمن که در سوره نساء آیه92 {وَ مٰا کاٰنَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِه...} که چند بار تکرار شده است خصوص شیعه است یا اعم از شیعه وسنّی؟
ج: اعم از شیعه و سنّی است.
س 18: هرگاه قاتل قصاص شود یا به مرگ طبیعی بمیرد کفّاره بر او واجب است؟
ج: آن مقدار که برایش امکان داشته ساقط نمیشود.
س 19: در صورتی که قاتل پس از انجام قتل، خود کشی کند آیا کفّاره قتل ساقط میشود؟
ج: در فرض سؤال کفّاره ساقط نمیشود.
س 20: درصورتی که شخص قاتل نباشد ولی در اثر فشار زندگی و مانند آن دست به خود کشی (قتل نفس) بزند آیا باید از ترکه او کفّاره پرداخت شود؟
ج: آن شخص بر ورثه واجب نیست.
س 21: در مورد قتل عمد یا سایر گناهانی که قصاص حکم میشود آیا کفاره هم پرداخته میشود یانه؟ یا اگر قصاص صورت گرفت کفاره منتفی میشود؟
ج: با اجراء قصاص کفّاره ساقط نمیشود.
س 22: اگر زن حامله نتواند روزه بگیرد باید روز یک مد طعام بدهد اگر تسامحاً وتساهلاً تا رمضان بعدی قضای آن را نگرفت آیا دوکفّاره واجب است یا یک کفّاره؟
ج: بلی برای هر روز دو تامدّ طعام بدهد یکی به عنوان فدیه یکی به عنوان کفّاره.
احکام روزه، و ثبوت رؤیت هلال
▲ احکام روزه، و ثبوت رؤیت هلال
س 1: شخصی در ماه رمضان نتوانسته روزه بگیرد و کفاره آن را در سال دوم قبل از رمضان داده است اما در سال دوم نیز بر اثر مریضی که داشته نیز روزه نگرفته و سال سوم هم نیز توان روزه را نداشته آیا کفاره سال دوم و سوم را هم بدهد یا نه؟
ج: هر ماه رمضان که قضایش را تا رمضان دیگر نتواند بگیرد یکمرتبه کفاره دارد دو ماه اگر افطار کند چهل و پنج کیلو گرم کفاره بدهد و هکذا.
س 2: شخصی مبتلا به سنگ کلیه میباشد دکتر دستور داده که باید در هر روز مقدار معین آب بخورد و مقداری غذا بخورد و الا روی کلیه فشار میاید آیا تکلیف این شخص چه است؟
ج: حرف دکتر حاذق مورد اعتبار است نباید روزه بگیرد. اگر قدرت بر قضای آن هم ندارد باید برای هر روز 750 گرم گندم برای فقیر فدیه بدهد.
س 3: در مناطق کوهستانی هزاره جات رؤیت هلال اول ماه مبارک رمضان و یا اول شوال مشکل است و اکثر مردم وسائل خبری و اطلاعاتی ندارند و روز اول رمضان و شوال ثابت نمیشود نمیدانند در آن روز روزه بگیرند یا نه؟
ج: در اول رمضان اگر رؤیت هلال نشود روزه گرفتن واجب نیست مگر اینکه سی روز از اول رؤیت هلال شعبان بگذرد که در این صورت روزه واجب است و اگر رؤیت هلال شوال نشود روزه واجب است مگر اینکه سی روز از اول رمضان بگذرد.
س 4: اگر در کشوری هم جوار غرب افغانستان رؤیت هلال ثابت بشود این رؤیت هلال در کشور غربی هم جوار در کشور شرقی تاثیر دارد و کشور شرقی میتواند به آن رؤیت عمل نماید یا نه؟ و آیا به اعلان رادیو میتوانند عید کنند یا نه؟
ج: ملاک رؤیت هلال است در هر جای دنیا باشد بشرطی که در شب و روز ولو در مقداری از شب و روز اشتراک داشته باشند کافی است اما رؤیت به شهادت عدلین باید ثابت بشود لذا به اعلان رادیوی اعتماد نمیشود چون در بعضی کشورها یکروز قبل یا دو روز قبل اعلان عید میشود که آن اعلانات فاقد اعتبار است.
س 5: اگر در ایران رؤیت هلال ثابت شود یا یک مجتهدی یا فقیهی حکم کند که فردا اول رمضان یا عید است این حکم نسبت به غیر مقلدین این مجتهد هم نافذ است یا نه؟
ج: اگر حکم کند که فلان روز عید است یا رمضان است حکمش نسبت به همه مردم نافذ است چه از او تقلید داشته باشند چه نداشته باشند اما اگر حکم نکند و اعلان کند که فلان جا رؤیت شده نباید عید کنند چون رؤیت به شهادت عدلین ثابت میشود نه به اعلان رادیو هم چنین اگر در رمضان باشد آن روز روزهاش واجب نیست مگر اینکه اطمینان پیدا کنند به رؤیت هلال در ایران.
س 6: اگر ماه را با دوربین یا تلسکوپ و یا سائر آلات و وسایل ببیند این رؤیت اعتبار دارد یا حتماً با چشم عادی ماه را ببیند؟
ج: به نظر اینجاب دیدن ماه چه با چشم عادی وچه با وسائل امروزی مانند دوربین و تلسکوپ و غیره باشد فرق نمیکند بشرطی که دو شاهد عادل شهادت بر رؤیت ماه بدهند و بگویند که ما ماه را دیدیم و لو با دوربین یا تلسکوپ باشد یا تعداد زیادی از مردم بگویند که ماه را با دوربین یا وسائل دیگر دیدیم و اگر به حد شیاع برسد برای دیگران هم حجت است واگر به حد شیاع نرسد یا دونفری که ماه را دیدهاند و لو با وسائل امروزی عادل نباشند این دیدن برای خودشان حجت است اما برای دیگران اعتبار ندارد.
احکام خمس
▲ احکام خمس
احکام خمس (1)
▲ احکام خمس (1)
س 1: کارگر افغانی که در ایران کار میکند و پیش از رسیدن سال پولش را برای پدرش در افغانستان هبه و بخشش میکند آیا به آن خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر هبه «لایق به حال» باشد خمس تعلق نمیگیرد.
س 2: پولی که به افغانستان فرستاده شده و پیش از رسیدن سرسال ماشین خریده شده و با آن کار میکند آیا خمس آن بر واهب تعلق میگیرد، اگر تعلق میگیرد به قیمت خرید یا به قیمت کنونی؟
ج: خمس به قیمت کنونی ماشین تعلق میگیرد.
س 3: تاجری که در اول سال زیان دیده اما در آخر سال از تجارت سود برده است آیا میتواند زیان اول سال را با سود آخر سال جبران کند یا اینکه خمس همه سود را پرداخت کند؟
ج: اگر تجارت واحد بوده است جبران بعید نیست اما احوط تخمیس همه سود است.
س 4: آیا مردم میتوانند خمس و رد مظالم را به مستحق پرداخت کنند؟
ج: پرداخت آنها باید با اجازه شخص حاکم شرع باشد.
س 5: آیا خانه، وسایل خانه، زمین زراعتی و... که از ضروریات اولیه زندگی به شمار میروند، خمس دارد؟
ج: اگر در بین سال استفاده شده و با پول غیر مخمس خریده نشده باشد خمس ندارد.
س 6: آیا پدر فقیر میتواند با پول خمس و زکات برای پسرش زن بگیرد؟
ج: از زکات اشکالی ندارد.
س 7: اگر کسی از اندازه متعارف بیشتر لباس داشته باشد و خیلی مورد نیازش هم نباشد آیا به لباسهای اضافی بعد از گذشت سال خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر در بین سال حتی یک بار استفاده شود خمس ندارد.
س 8: طلاّبی که به طور تمام وقت در کارهای دینی، فرهنگی و اجتماعی مشغول هستند، اگر حقوق نگیرند برای مصارف زندگی خود میتوانند از خمس، زکات و کفارات استفاده کنند؟
ج: اگر فقیر باشند میتوانند از زکات و کفارات استفاده کنند امّا مصرف از خمس نیاز به اجازه مرجع تقلید دارد.
س 9: کسی که با سرمایه مخمس تجارت میکند و سود میبرد، در سال آینده خمس به همه سرمایه تعلق میگیرد یا به سود تنها؟
ج: خمس تنها به سود تعلق میگیرد.
س 10: اگر بازرگانی در وسط سال سود و در پایان سال زیان کند به گونهای که غیر از اصل سرمایه مخمس برایش نماند آیا خمس به عهده او تعلق میگیرد؟
ج: خمس تعلق نمیگیرد.
س 11: کسی که گوسفندی را برای ذبح و مصرف گوشت نگهداری و در سال اول خمس او را پرداخت میکند، اگر بعد از گذشت یک سال دیگر و مقداری نمو و رشد آن را ذبح کند آیا به نمو و رشد آن خمس تعلق میگیرد؟
ج: بله! تعلق میگیرد.
س 12: اگر درآمد ملا امام مسجد، زندگیاش را کفایت نکند میتواند از سهم امامٷ مصرف کند؟
ج: با اجازه حاکم شرع میتواند مصرف کند.
س 13: من در ایران کار میکردم در حالیکه پدرم در افغانستان بدهکار بود وقتی به افغانستان رفتم پولم مصرف شد. آیا به این پول خمس تعلق گرفته بوده است؟
ج: اگر پول یکسال در نزد شما مانده باشد، خمس به آن تعلق میگیرد.
س 14: کسی که سهم سادات اموالش را پرداخت کرده اما سهم امام ٷ را پرداخت نکرده و مدتی از آن گذشته است وظیفهاش چیست؟
ج: فقط سهم امام را پرداخت کند که به عهدهاش مانده است.
س 15: آیا خمس به حیواناتی که برای استفاده از شیر آنها نگهداری و بزرگ میشود، تعلق میگیرد؟
ج: تا وقتی که شیرده نشده تعلق میگیرد.
س 16: جنگل زاری که در آن درخت خود رو، روییده و اکنون ریشه کن شده است اگر به جای آن زمین جدید (برای کشاورزی) احداث شود خمس دارد؟
ج: در صورتی که مورد حاجتش باشد، خمس ندارد.
س 17: کسی که سر سال گندم و جو خود را در برج میزان (مهرماه) قرار میدهد آیا واجب است که در وقت خرمن خمس آن را پرداخت کند؟
ج: خمس به حبوبات تعلق نمیگیرد مگر این که سال بر آن گذشته باشد.
س 18: کسی در هنگام خوشه و دانه زراعتش فوت میکند آیا بعد از فوت او اگر محصول به حد نصاب برسد خمس و زکات به آن تعلق میگیرد؟
ج: اگر دانهها سفت شده و بر آن گندم و جو صدق کند زکات تعلق میگیرد و بنا بر احتیاط خمس آن نیز پرداخت شود.
س 19: کسی که چندین سال است که حسابش مخلوط شده و نمیداند که وسایل خانه را با پول مخمس خریده یا با غیر مخمس وظیفهاش چیست؟
ج: تخمیس همه اموال واجب نیست، با حاکم شرع مصالحه کند.
س 20: بعضی از علما در دوران جهاد و انقلاب گفته بودند که خمس واجب نیست. حالا در دوران طالبان که مردم در حال تلف هستند چگونه خمس واجب است؟
ج: نظر علمای جاهل معتبر نیست. خمس بر مسلمانان واجب است اگر کسی در حال تلف باشد (در فرض سوال) خمس بر او هم واجب نیست زیرا زاید بر مؤنه چیزی ندارد. اگر داشته باشد پرداخت خمس واجب است.
س 21: در طول انقلاب در منطقه... خمس و زکات را با جبر و اکراه از مردم جمع آوری و در امور نظامی مصرف میکردند و مردم هم قدرت ندارند که خمس آن سالها را دوباره پرداخت کنند وظیفهشان چیست؟
ج: اگر قدرت پرداخت دوباره را ندارند برندگان و غاصبان و جابرانی که خمس را ـ به زورـ گرفتهاند مشغول الذمه هستند. احوط آن است که با حاکم شرع مصالحه کنند.
س 22: پدر عروس برای دخترش به عنوان جهیزیه تعداد ده ـ بیست دست لباس تهیه میکند. داماد هم چندین دست لباس برای عروس تهیه میکند آیا به این لباسها خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر لباس در بین سال ـ حتی ـ یکبار استفاده نشود خمس تعلق میگیرد.
س 23: اگر زنی درآمدی داشته باشد که از مصرف سالش بیشتر و شوهرش فقیر باشد آیا میتواند خمس و زکات خود را به شوهرش بدهد و شوهر هم همین خمس و زکات را به عنوان نفقه برای زن و فرزندانش مصرف کند؟
ج: زکات را میتواند به شوهر فقیرش پرداخت کند اما برای پرداخت خمس به شوهرش باید از مرجع تقلید اجازه بگیرد.
س 24: کسی که مبلغ صد هزار تومان مخمس از سال گذشته داشته و آن را امسال مصرف کرده است و همچنین در پایان امسال مبلغ صد هزار تومان اضافه بر مصارف و مؤونه دارد آیا پرداخت خمس آن واجب است؟
ج: اگر صدهزار مخمّس معین بوده و همان را مصرف کرده است باید خمس مبلغ باقی مانده را پرداخت کند اما اگر صدهزار تومان مخمس معین نبوده و با درآمد و سود امسال مخلوط شده است میتواند صد هزار باقی مانده را به جای صدهزار تومان مخمّس پارسال حساب کند و خمس آن را پرداخت نکند.
س 25: آیا به شیربهای رایج در افغانستان خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر با اکراه از داماد گرفته شده باشد خمس ندارد چون اصل آن حرام است و باید به داماد برگردانده شود. اگر داماد شیربها را به پدر دختر بخشیده باشد و تا سرسال بماند خمس تعلق میگیرد.
س 26: آیا به زمین زراعتی، درخت میوه وغیر میوه خمس تعلق میگیرد؟
ج: زمین زراعتی و درخت میوه به اندازه مایحتاج زندگی خمس ندارد مگر اینکه با پول غیر مخمّس خریده شده باشد. به درختان غیر میوه و نمو و رشد آن خمس تعلق میگیرد. خمس نمو و رشد را میتوان هر ساله یا بعد از قطع درختان حساب و پرداخت کرد.
احکام خمس (2)
▲ احکام خمس (2)
س 27: بره، بزغاله و گوسالهای که خمس آنها پرداخت شده است در سالهای آینده نموی آنها خمس دارد؟
ج: پیش از آنکه مورد استفاده (مثلاً استفاده از شیر آنها) قرار بگیرد تخمیس نمو کفایت میکند.
س 28: کسی که به خاطر ندانستن مسئله به جای اینکه خمس را به مرجع تقلید یا با اجازهی او به فقرا و سادات بدهد، خودش بدون اجازه به فقرا و سادات داده است و هنوز با مرجع تقلید مصالحه هم نکرده است، وظیفهاش چیست؟
ج: باید از حاکم شرع اجازه بگیرد و مصالحه کند.
س 29: کسانی که با پدرشان زندگی میکنند و اختیار سرمایه و اموالشان در دست پدرشان است آیا خمس به عهده آنان تعلق میگیرد؟
ج: اگر اموال را به پدر خودشان هبه نکرده باشند خمس به عهده آنان تعلق میگیرد.
س 30: کسانی که از افغانستان به ایران میآیند چگونه سر سال خمس خود را تعیین کنند؟
ج: روزی که به کار شروع کرد، و ربح به دست آورد اول سال خمس است. اگر در سال آینده در همان روز پولی داشت باید تخمیس کند.
س 31: آیا کسی میتواند به خاطر نداشتن پول پرداخت خمس را به زمان تمکن به تأخیر اندازد؟
ج: با اجازه حاکم شرع مانعی ندارد.
س 32: کسی که سال خمسی ندارد میتواند بدون اجازه حاکم شرع در اموال خود تصرف کند؟
ج: در اموالی که متعلق خمس است حق تصرف ندارد.
س 33: آیا به طلایی که شوهر برای همسرش میخرد خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر با پول مخمس یا از درآمد بین سال خریده شده باشد و مناسب شأن همسرش باشد خمس ندارد.
س 34: آیا اجناس و اموالی که در طول سال یک بار استفاده میشود، ما یحتاج زندگی به شمار میرود تا خمس به آن تعلق نگیرد؟
ج: منظور از مایحتاج زندگی آن است که انسان به آن نیاز داشته باشد حتی یکی دو بار در سال.
س 35: در رساله های عملیه آمده است که زمینهای خریداری شده خمس دارد، بسیاری از زمینها در افغانستان توسط اجداد و پدران خریداری و به فرزندان به ارث رسیده است و اکنون قیمت زمینها چندین برابر شده و صاحبان کنونی نمیدانند که خمس زمینهایشان پرداخت شدهاست یا نه وظیفهی آنان چیست؟
ج: خمس به عهده ورثه تعلق نمیگیرد زیرا احتمال دارد که زمینها از ضروریات اجداد بوده و یا با پول مخمّس خریده شده باشد.
س 36: آیا به چاههایی که در کنار آبادیها برای استفاده از آب آشامیدنی آن حفر شده است خمس تعلق میگیرد؟
ج: خمس تعلق نمیگیرد.
س 37: آیا کفن میت به طور جداگانه خمس دارد یا مانند دیگر اموال تخمیس میشود؟
ج: اگر از درآمد بین سال خریده شده باشد خمس ندارد، اگر بعد از سر سال خمسی از پول غیر مخمّس خریده شده باشد خمس دارد.
س 38: زمین و اجناسی که با پول غیر مخمّس خریده شده است، تصرف و نماز خواندن در آن بدون اجازه حاکم شرع چه حکمی دارد؟
ج: اگر آنها در مقابل عین غیر مخمس خریده شده باشد نماز و تصرف در آنها بدون اجازه حاکم شرع جایز نیست. اگر بیع کلّی و در ذمه باشد یعنی بگوید این جنس چه مقدار ارزش دارد مالک عین بگوید صد هزار مثلاً مشتری بگوید به این قیمت خریدم و قیمت آن را از پول غیر مخمس بدهد نماز خواندن و تصرف در آنها اشکالی ندارد اما خمس آن به ذمه مشتری باقی میماند.
س 39: اموال و زمینی که از دیگران خریده شده و نمیدانیم که تخمیس شده یا نه چه حکمی دارد؟
ج: تخمیس آن بر مشتری واجب نیست.
س 40: اگر اموالی پیش از مخلوط شدن با مال حرام متعلق خمس باشد آیا با پرداخت خمس آن پاک میشود؟
ج: اگر مقدار و اندازه مال حرام معلوم و صاحب آن نامعلوم باشد با اجازه حاکم شرع از طرف صاحبش صدقه داده شود. اگر مقدارش و صاحبش معلوم نباشد و اموال خود انسان هم مخمّس نباشد، دو مرتبه تخمیس کفایت میکند.
س 41: آیا روحانیون در صورت نیاز شدید به پول میتوانند از وجوهاتی که در نزدشان است به عنوان قرض بردارند و بعداً عوض آن را بدهند؟
ج: بدون اجازه حاکم شرع تصرف و تأخیر در وجوهات جایز نیست.
س 42: آیا به سرگین حیوانات که به عنوان هیزم استفاده میشود پیش از خشک شدن و پس از خشک شدن خمس تعلق میگیرد؟
ج: پیش از خشک شدن و بعد از خشک شدن خمس تعلق میگیرد اگر تا سر سال باقی بماند.
س 43: در میان سال خمسی یک دستگاه ماشین خرمن کوبی خریدم در حالی که هنوز سال خمسی من به سر نرسیده بود ملای مکتب خمس خرمنکوبی را از من گرفت، وظیفه شرعی من چه بوده است؟
ج: اگر ملای مکتب از طرف مرجع تقلید وکیل نبوده است حق دریافت خمس ندارد و اگر وکیل است باید قبض وصول به شما بدهد. در هر صورت تخمیس ماشین خرمنکوبی در بین سال بر شما واجب نبوده است.
س 44: بسیاری از کارگران در ایران، پول شان را برای خانواده شان در افغانستان میفرستند آیا میتوانند این پولها را به عنوان هدیه به خانواده شان بفرستند تا خمس به آن تعلق نگیرد؟
ج: هدیه هم اگر از سر سال اضافه شود، خمس دارد.
س 45: آیا سهم سادات اختصاص به سادات دارد؟
ج: خیر! در هر جا که مجتهد جامع الشرایط اجازه بدهد مصرف میشود.
س 46: کسی که نوروز را به عنوان سر سال خود انتخاب میکند پیش از رسیدن نوروز زمینی را اجاره میکند. نصف اجاره بها را پرداخت و نصف دیگر نسیه میماند. زمین اجارهای در فصل زمستان کشت میشود. آیا به پول اجاره بها که پرداخت شده و نیز به پولی که نسیه مانده است و به پولی که برای تخم، شخم، کود شیمیایی و کرایه کارگر مصرف شده خمس تعلق میگیرد؟
ج: به پولی که به عنوان نصف اجاره بها پرداخت شده و نیز به قیمت تخم، شخم، کود شیمیایی و کرایه کارگر و... خمس تعلق نمیگیرد اما اجاره بهای نسیه؛ اگر از اول قرار گذاشته شده است که در سال آینده پرداخت شود خمس تعلق میگیرد. اول باید خمس آن پرداخت شود بعد از آن به مالک زمین داده شود.
س 47: بنده طلبه هستم و ازدواج نکردهام. مبلغ یک میلیون تومان پول دارم آیا خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر پول شهریه نباشد و یکسال بر آن گذشته باشد، خمس تعلق میگیرد.
س 48: مبلغی پول برای برادرانم به افغانستان فرستادم بعد از مدتی به افغانستان رفتم. از برادرانم خواستم که خمس پولهای مغازه را پرداخت کنند. اما جواب مثبت یا منفی ندادند. دوباره به ایران آمدم. من پولها را نه هبه کردم و نه واگذار کردم. هم اکنون نمیدانم مبلغ پول چقدر بوده است. وظیفهام چیست؟
ج: اگر پول به مدت یکسال در نزد شما بوده باشد اگر چه در بین سال فرستاده باشید خمس تعلق میگیرد. اما اگر خمس آن را پرداخت شده، بعد از آن به افغانستان ارسال کردهاید، خمس ندارد مگر این که زیاد شده باشد و اگر مقدار آن را نمیدانید با حاکم شرع مصالحه کنید.
س 49: کارگری در کارخانهای دستش قطع میشود، صاحب کارخانه مبلغ سه میلیون تومان به او به عنوان خسارت، دیه یا از باب مصالحه حق السکوت میدهد، آیا به این پول خمس تعلق میگیرد؟
ج: چون پول را به عنوان دیه داده است (مصالحتاً) خمس ندارد.
س 50: طلبهای مبلغی پول از شهریه و وام حوزه برای ازدواج پس انداز کرده است، آیا به این پول خمس تعلق میگیرد؟
ج: خمس پول وام که اقساط آن پرداخت شده بنابر احتیاط واجب بدهد.
احکام خمس (3)
▲ احکام خمس (3)
س 51: کارگری که در ایران کار میکند، پدر و مادرش در افغانستان به پول احتیاج دارد اما او پولش را به افغانستان نمیفرستد و از سوی دیگر نسبت به مسایل شرعی از جمله خمس بی تفاوت است. آیا این پول خمس دارد و اگر پول غیر مخمس چندین سال در نزدش باقی مانده باشد سر سال خمسی را از چه زمانی آغاز کند؟
ج: بر چنین پولی اگر سال بگذرد خمس تعلق میگیرد و پرداخت آن واجب است. برای تعیین سر سال اگر میداند اولین پول (ربح) در چه زمانی به دستش رسیده همان زمان سال خمسی او تعیین میشود اما اگر نمیداند به حاکم شرع رجوع کند. حاکم شرع پس از مصالحه برایش سر سال خمسی تعیین میکند.
س 52: مبلغ صد هزار تومان به کسی قرض دادم. وقتی سر سال خمسیام رسید پولم را طلب کردم اما بدهکار نداشت که بدهد. بعد از سر سال خمسی به من پرداخت کرد و من با آن طلا خریدم آیا دستبند طلا اکنون خمس دارد؟
ج: اگر پیش از رسیدن سر سال قرض دادهاید و آن پول اضافه بر مؤونه (خرج) سال شما بوده است خمس دارد.
س 53: با توجه به این که جناب عالی، مصارف خمس را بدون اجازه حاکم شرع و مجتهد جایز نمیدانید، بنده که مبلغی پول از یک نفر سید طلبکارم، میتوانم آن را به عنوان سهم سادات به او بدهم؟
ج: اگر سید فقیر باشد، مجاز هستید.
س 54: بعضی از سادات، ازدواج دختر سید را با پسر هزاره جایز نمیدانند، پرداخت خمس به آنها و معاشرت با آنها چه حکمی دارد؟
ج: هیچ دلیلی بر حرمت ازدواج دختر سید با هزاره همکفو وجود ندارد و هیچ مجتهدی به حرمت آن فتوا نداده است. اگر کسی حکم شرعی جواز را انکار کند پرداخت خمس به او جایز نیست.
س 55: کسی که اموال صغیر را تصرف کرده و قرار شده است که هر وقت صغیر، کبیر شد به او بازگرداند. آیا کسی که تصرف کرده از صغیر بدهکار است و اگر پولی پس انداز میکند خمس به آن تعلق میگیرد؟ آیا میتواند به اندازه بدهکاریاش به صغیر از پول پس اندازش کسر کند؟
ج: اگر صغیر ولی شرعی نداشته باشد، باید آدم امینی به حاکم شرع معرفی شود تا او را ولیّ و قیّم صغیر نصب کند. اگر پس انداز تصرف کننده از سر سال اضافه شود و قرض برای مصرف در مؤونه بوده خمس به آن تعلق نمیگیرد و اگر از درآمد بین سال بدهکاری خود را بدهد، نیز خمس ندارد.
س 56: آیا خمس به اصلهی درختان میوه که هزینه سالانه زندگی صاحبش را به تنهایی تأمین میکند، تعلق میگیرد؟
ج: اگر درآمد دیگری ندارد و نفقه زندگیاش وابسته بر فروش میوه همین درختان است. خمس به اصله درختان تعلق نمیگیرد.
س 57: آیا خمس به اصله درختان میوهای که درآمد میوهاش به اضافه محصولات دیگر زمین، هزینه سالانه زندگی صاحب درخت را تأمین میکند، تعلق میگیرد؟
ج: اگر هزینه سالانه متوقف و وابسته به محصولات درختان یاد شده و محصولات زمین باشد، خمس به درختان میوه تعلق نمیگیرد.
س 58: آیا خمس به اصله درختان میوه که محصولات آن از هزینه سالانه صاحبش بیشتر شود، تعلق میگیرد؟
ج: اگر اضافه شود خمس دارد.
س 59: به اصله درختان میوه با چه شرایطی خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر امور زندگی صاحب درختان، بدون درآمد درختان میوه بگذرد، خمس تعلق میگیرد.
س 60: آیا خمس به اصل درختان میوه که محصولات آن از هزینه سالانه صاحبش بیشتر شود تعلق میگیرد؟
ج: اگر اضافه شود خمس دارد.
س 61: کسی در افغانستان به دلیل عدم دسترسی به مجتهد و دشواری دسترسی به وکیل مجتهد سهم سادات را به دلیل نیاز مندی سیّد و رابطه پیر مریدی به فرد سیّدی میدهد حکم این دریافتها و پرداختها چیست؟ آیا بری الذّمه شده است؟
ج: رابطه پیر مریدی منشأ شرعی ندارد. اگر سیّد فقیر مستحق بوده باشد مجزی است. ان شاء الله.
س 62: برخی کار گران که در ایران کار میکنند، کسانی که زن و بچّه دارند به زحمت هزینه زندگی آنان را تأمین میتوانند و کسانی که مجرد هستند هزینه از دواج را با سختی به دست میآورند آیا به پول این گروه خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر پول را در بین سال برای خانه و ازدواج شان مصرف کنند خمس ندارد. امّا اگر سال بگذرد بعد از آن پول را مصرف کنند، خمس تعلق میگیرد.
س 48: کسی که اکنون در ایران زندگی میکند و در اوایل انقلاب زمین های کشاورزی خود را در افغانستان در برابر 125 سیر گندم در سال اجاره داده و هنوز اجاره بها را مطالبه نکرده و معلوم هم نیست اجاره بها را بتواند به دست آورد وظیفه این شخص چیست؟
ج: اگر اجاره بها را به دست آورد خمس به آن تعلق میگیرد.
س 49: کسی که از دوستان خود پول میگیرد و آن را ضمانت میکند به مرد دیگری میدهد که برای صاحبان پول زمین مسکونی بخرد اما هنوز از پول و زمین خبری نیست حالا کسی که پولها را با ضمانت از مردم گرفته بود میخواهد با تقبل ضرر وزیان پول های مردم را بدهد آیا به این پول خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر صاحبان پول خمس پول های خود را نداده اند، خمس تعلق میگیرد. اگر منظور سؤال ضامن است، اگر ضامن از در آمد بین سال پرداخت میکند خمس تعلق نمیگیرد.
س 63: آیا مصرف ردّ مظالم مانند مصرف خمس منوط به اجازه مجتهد است.
ج: بلی. بدون اجازه مجتهد نمیتوانید ردّ مظالم را به فقیر بدهید.
س 64: بنده در ایران کار میکنم امّا اختیار دار تام تمام پدر وبرادر بزرگم هستند که آنها در وطن میباشند آیا خمس بر من واجب است یا بر صاحبان اختیار؟
ج: خمس آن پولیکه شما بدست میاورید و سال بر آن بگذرد بر خود شما واجب است.
س 65: اگر مادر انسان سیّده باشد وپدر انسان غیر سید باشد میتواند سهم سادات بگیرد یا نه؟
ج: سیادت توسط پدر تحقق پیدا میکند نه مادر بنابراین اگر پدر سید باشد و مادر عام فرزند سید محسوب است و اگر به عکس باشد فرزند عام محسوب میشود.
س 66: شخصی جهت رفع ضرورت از منافع بین سال زمین خریده آیا بعد از یک سال خمس بر این زمین تعلق میگیرد یا نه؟
ج: اگر تا یکسال مورد استفاده قرار گرفته و در تأمین معاش به آن زمین احتیاج مبرم داشته باشد خمس ندارد.
س 67: ماده گاوی که در گوسالگی خمس آن را داده بودم وقتی شیر ده شد از شیرآن برای ضرورت خانه ام استفاده میکردیم در وسط سال بخاطر احتیاجاتی که داشتیم آنرا فروختم و از پول آن گندم و غیره خریدم و مقداری پول آن باقی مانده و مقداری هم گندم باقی مانده و سال خمسی من رسیده است آیا خمس دارد یا نه؟
ج: خمس ندارد.
س 68: طلبه ای هستم در حوزه علمیه کابل مشغول درس هستم و برای فراگیری زبان و ریاضی، خطاطی و غیره از سهم مبارک امام ٷ استفاده میکنم آیا از پول شهریه فیش آن را میتوانم پرداخت کنم یا نه؟
ج: در صورتیکه نیّت شما از فراگرفتن آن خدمت بدین و اسلام باشد جایز است. و اگر برای بدست آوردن پول و پوست و مقام باشد جایز نیست.
س 69: شخصی اوّل برج حمل سر سالش میباشد. در طول سال هر ماه از حقوق خود را پس انداز میکند. در اواخر زمستان مثلاً ده پانزده روز قبل از نوروز پولی به عنوان عیدی برایش میرسد آیا بر این پول با توجّه به اینکه تازه بدستش رسیده است اگر تاسرسال خمسیاش باقی بماند خمس دارد یانه؟
ج: بنابر احتیاط واجب خمس این پول را هم باید بدهد.
س 70: شخصی مبلغی را مثلاً حدود یک میلیون تومان قرض میکند وآن را برای رهن منزل میپردازد و در طول سال با زحمت فراوان و پس انداز ماهانه به صورت اقساط و غیره قرض فوق را میپردازد آیا نسبت به این پول که بصورت رهن منزل در اختیار صاحب منزل میباشد در صورت گذشت چند سال خمس تعلق میگیرد یا نه؟
ج: بعد از رفع احتیاج دادن خمس آن پول واجب است در صورتیکه که از دادن قرض آن پول یک سال بگذرد واگر اخراج خمس باعث شود که دوباره منزل رهن نتواند مجازاست تخمیس را به تأخیر بیندازد.
س 71: شخصی که چند سال سهم مبارک امام ٷ نداده و دارای دو یاسه میلیون سرمایه میباشد و طلبهای بابیست هزار تومان مصالحه کرده و مجموعاً شصت هزار تومان به عنوان سهم امام ٷ از آن شخص گرفته آیا چنین مصالحه صحیح است یا نه؟
ج: چنین مصالحه طبق موازین شرع نیست.
س 72: اهالی افغانستان که گاو وگوسفند دارند و زمین های زراعتی هم دارند سرگین و پِشکِل گاو وگوسفند را جمع مینمایند که به اسم هُوتکُو نامیده میشود از آنجا که برای زراعت مفید است قیمت دارد و خرید وفروش میکنند.
این کُت حیوانی که مصرف زراعت میشود آیا در حساب خمس وزکات مقدار قیمت آن را میتوانند استثناء کنند یا خیر؟
ج: بنابر احتیاط از زکات استثناء نمیشود و اگر تا سر سال خمسی بماند پرداخت خمس آن لازم است.
س 73: اگر برای زراعت آن هوتکو را خریداری کرده باشند استثناء میتواند یا نه؟
ج: بنابر احتیاط اگر از پول غیر مخمّس خریده شده باشد استثناء نکند.
س 74: مقداری پولی دارم که سال برآن گذشته است ولی شدیداً برای رهن خانه به آن پول نیاز دارم آیا باز خمس آن پول بر من واجب است یا نه؟
ج: اگر بادادن خمس آن پول خانه رهن نمیتوانید خمس آن پول بر شما واجب نیست.
س 75: شخصی که سر سال دارد مبلغی را جهت خریدن ضروریات اولیه زندگی اثاثیه خانه تهیه نموده اما قبل از اقدام به خریدن ضروریات زندگی آن پول به نحوی از دست وی خارج و بعد از گذشت چندین سال بوی بازگردانده میشود بدلیل نیاز بلافاصله صرف و خرج زندگی میشود آیا به این پول خمس تعلق میگیرد یا نه؟
ج: چون در مؤنه سال مصرف نشده است باید خمس آن را بدهد.
احکام خمس (4)
▲ احکام خمس (4)
س 76: پولی که طلاب مستأجر بابت رهن خانه بصاحب خانه میدهند جزء مؤنه سال بحساب میآید؟ در فرض مذکور خمس دارد یا نه؟
ج: هر زمانیکه پول را قبض کرد و از رهن بی نیاز شد خمس آن را بدهد.
س 77: ما روحانیون در مناطقی مستقر هستیم که سرو کار ما با مردم است گهگاهی با دعوت یا بدون دعوت در خانه ای آنها میرویم ولی اطمینان یا یقین به حرام بودن اموال آنها داریم یا از ناحیه عدم پرداخت خمس و زکات یا مخلوط بودن مال آنها به ربا ورشوة و دزدی تکلیف ما چیست؟
ج: اگر یقین به حرام بودن غذا و غصبی بودن لباسهای آنها ندارید برای شما اشکال ندارد و گناهش بر عهده میزبا ن است آنچه بر شما لازم است امربه معروف و نهی ازمنکر است.
س 78: اینجانب شخص مجردی هستم و مشغول کار هستم و علاوه بر هزینه های خودم ماهیانه مبلغی را جدا میگذارم تا وقت فرصت برای پدر ومادرم در افغانستان بفرستم امّا مدت یکسال یا بیشتر این پولی را که به نیت فرستادن بوطن جدامیکنم در نزدم میماند آیا خمس این پول بر من واجب است یا نه؟
ج: خمس آن را باید بدهید.
س 79: پولی را که انسان از صاحب کار طلبکار میباشد و سر سال این شخص میرسد اما صاحب کار پولش را نمیدهد یا اینکه چک مدّت دار میدهد که بعد از رسیدن سالش چگ تبدیل به پول میشود آیا خمس این پول در این سال بر او واجب است یا از سال آینده حساب میشود؟
ج: در این سرسال خمسش واجب نیست و در سر سال آینده اگر باقی ماند خمسش رابدهد.
س 80: چند سال قبل منزل را خریدم به دو میلیون تومان نصف پول مال برادرم بود و نصف مال خودم آیا این منزل سهم و خمس دارد یا خیر؟ در صورت داشتن سهم و خمس به قیمت که خریداری شده پرداخت شود یا طبق قیمت فعلی که 15 میلیون تومان ارزش دارد محاسبه شود؟
ج: اگر باپول خمس داده شده و یا از در آمد بین سال خریده باشید، و منزل مورد حاجت تان باشد خمس ندارد و الاّ خمس آنرا از قیمت که خریداری شده پرداخت کنید.
س 81: معدن ذغال سنگ برای استخراج کننده خمس دارد؟ اگر استخراج کننده برای مصارف سوخت شخصی خودش استخراج کنند نیز خمس دارد؟
ج: اگر به حد نصاب (15 مثقال طلای معمولی مسکوک) برسد خمس آن واجب است و الاّ اگر از سر سال اضافه کند خمس دارد و اگر اضافه نکند خمس ندارد.
س 82: اگر ذغال سنگ را برای سوخت خودش استخراج کرد امّا استخراج یکسال مصرف خودش به حدّ نصاب خمس نرسد امّا اگر چند سال را روی هم حساب کند به حد نصاب میرسد در این صورت خمس واجب است؟
ج: اگر مجموعاً از سر سال خمسی اضافه کند خمس دارد.
س 83: به حضرتعالی نسبت داده شده که اگر سادات دخترشان را به عام نداد به آن سید خمس دادن جایز نیست، آیا این نسبت صحیح است؟
ج: چنین نسبتی صحت ندارد ولی اگر قائل به عدم جواز ازدواج دختر سید با عام باشد نباید به او خمس بدهد.
س 84: آیا خمس درخت های میوه دار واجب است؟
ج: اگر برای نیاز شخصی باشد خمس ندارد و اگر برای فروش باشد خمس دارد.
س 85: آیا خمس زمینهای که سنگ چینی نموده و حق اولویت پیدا کرده واجب است؟
ج: در این صورت خمس ندارد.
س 86: آیا خمس سال گذشته را از منافع سال جاری میتواند بپردازد؟
ج: نمیتواند پرداخت کند مگر اینکه خمس آن را هم پرداخت کند.
س 87: وکلایی شما که اجازه یک ثلث سهم امام ٷ را دارند حق تصرّف برای دانش آموزها و دانشجوها دارند یاخیر؟
ج: حق تصرف در آن موارد را ندارند مگر در صورت که درس دینی بخوانند و یا در حال اضطرار قرار گرفته باشند.
س 88: در طول سه سال است که وجوهات خویش را از قبیل سهمین و... در اختیار شخصی قرار داده ام که از جانب شما نه وکالت داشته و نه رسید حضرتعالی را به ما آورده است، فقط با دستخط خودش به ما رسید داده، البته یکسال ـ از یک آقایی که هیچیک از مراجع مشهور و معروف قم و نجف اشرف نیست اصلاً نمیدانیم که ایشان چه شخصی است و کجا است ـ رسید آورده است، با توجه به اینکه همه ما مقلدین حضرتعالی هستیم حالاسؤال این است:
اوّلاً: بفرمائید آیا با دادن وجوهات به چنین شخصی برائت ذمه برای ما حاصل شده است یانه؟ اگر نشده تکلیف ما چیست؟
ج: دادن وجوهات به چنین شخصی جایز نیست اگر رسید که با مهر این حقیر باشد نیاورد پولها را پس بگیرید.
ثانیاً: آیا اسم گذاری چند تا اطاق به اسم حوزه علمیه ـ آنهم بدون مدَرِّس و محصّل ـ مجوز شرعی برای جمع آوری خمس میشود یانه؟
ج: در مفروض سؤال که محصّل و مدرِّس ندارد سهم امام را نباید در آنجا مصرف کنند و هیچ مرجعی اجازه نمیدهد.
س 89: زمینی خریداری شده برای بهره برداری یا باغ جزء سرمایه است که خمس به آن تعلق دارد اگر دارد قیمت خرید یا قیمت فعلی است؟
ج: اگر برای نیاز خود و عائله باشد خمس ندارد و اگر برای فروش باشد قیمت فعلی آن خمس دارد.
س 90: اگر زمینی کشاورزی برای سرمایه گذاری در اختیار داشته باشد، ولی اگر خمس آن را بپردازد مخارج آن تأمین نخواهد شد آیا خمس بر او واجب است؟
ج: اگر برای امرار معاش خود و عائله خریده باشد خمس ندارد، و اگر برای استفاده و تکثر ثروت باشد اخراج خمس آن واجب است.
س 91: در بعضی کشورها والدین برای دختران خود جهیزیه و و سائل منزل تهیّه میکنند تا به هنگام ازدواج به آنان هدیه کنند آیا خمس بر آن تعلق میگیرد؟
ج: اگر از در آمد بین سال جهیزیه تهیه کند و قبل از رسیدن سر سال برای دخترش بدهد خمس ندارد و دختر هم اگر در بین سال آن وسائل را استعمال کند خمس ندارد و اگر تا سر سال استعمال نشود خمس آن را بدهد.
س 92: اتومبیل یا زمین مغازه و نظایر آن که به عنوان کار و کسب باشد فروخته تا اتومبیل شخصی یا خانه مسکونی که برای زندگی است بخرد آیا بر مبلغ فروخته شده خمس تعلق میگیرد؟
ج: اگر اتومبیل و زمین و مغازه را قبلاً تخمیس کرده باشد ترقی قیمت تنها خمس دارد و اگر تخمیس نشده باشد در سر سال تمام قیمت تخمیس شود و اگر مورد نیاز شخصی باشد اتومبیل خمس ندارد.
س 93: شخصی کار گر یا کار مند کم کم پس انداز کند که بتواند مغازه یا اتومبیل کرایه یا خانه برای اجاره دادن خریداری کند. آیا به این پس انداز خمس تعلق میگیرد یا خیر؟
ج: اگر از سرسال خمسی اضافه کند خمس دارد.
س 94: خود رو برای کار خریدم یا برای شخص خود خریدم آیا خمس دارد؟
ج: اگر برای کار خریده خمس آن را بدهد و اگر شأن او اقتضا کند که ماشین داشته باشد و برای کسب و کار نباشد خمس ندارد.
س 95: کسیکه خانه یا ساختمان خریده از بعضی واحدها خودش استفاده میکند واحدهای دیگر را اجاره داده است آیا خمس بر در آمد و کرایه آن تعلق میگیرد یا خیر؟
ج: آن مقدار از ساختمان که زاید بر نیاز است خمس آن واجب است پرداخت کند و مال الاجاره هم اگر از مؤنه سال اضافه کند خمس دارد.
س 96: قرض های زیاد داشتم مجبور شده خانه مسکونی خود را بفروشم تا از یکسو قرض را بدهم از سوی دیگر باقی مانده پول را به عنوان سرمایه کسب خود قرار دهم برای این سرمایه خمس تعلق میگیرد یا خیر؟
ج: در فرض سؤال خمس ندارد.
س 97: مسأله رهن را استدعا میشود واضح فرمایید، و اگر خمس آن را بپردازم خانه مناسب نمیتوانم بگیرم؟
ج: ما دامیکه در رهن خانه به آن پول نیاز دارید اخراج خمس آن واجب نیست و اگر پرداخت کنید خمس آن را، در آینده لازم نیست خمس آنرا دو باره پرداخت کنید.
س 98: آیا خمس به ما زاد مخارج سالانه تعلق میگیرد؟ از قبیل مواد غذایی موجود در خانه مانند شکر، برنج و غیره.
ج: بلی خمس تعلق میگیرد.
س 99: جوانی در کشوری بیگانه مهاجرت میکند از کار خود پس انداز میکند که بر گردد در کشورش برای ازدواج یا خانه مسکونی بخرد، آیا بآنچه پس انداز کرده خمس تعلق میگیرد؟
ج: بلی بعد از گذشت یکسال اخراج خمس واجب است و اگر در ازدواج در عسر و حرج قرار میگیرد با حاکم شرع مصالحه کند.
س 100: اگر کسی چنین گمانی نداشت که مالک ثروت میشوم ناگهانی ثروت زیاد به دستش رسید، آیا بر این پول باید سال بگذرد یا فوراً خمسش را بدهد؟
ج: از باب «الخمس بعد المؤنة» باید یکسال از آن بگذرد قبل از آن اخراج خمس واجب نیست.
احکام خمس (5)
▲ احکام خمس (5)
س 101: من ثروت داشتم ولی از بین رفته آیا من به پرداخت خمس آن تعهد دارم یا خیر؟
ج: اگر در بین سال از بین رفته باشد خمس آن بر عهده شما نیست و اگر بعد از گذشت یکسال تلف شود خمس آن به عهده شماست.
س 102: صاحب مغازه یا کارخانه یا نظایر آن اگر سال مالی (خمس) او فرابرسد و نتواند حسابهایی خود را به دلیل طلب و بدهکاری های زیاد تنظیم کند، چگونه خمس اموال خود را بپردازد؟
ج: مجموع اموال را تخمین بزند و با حاکم شرع مصالحه کند.
س 103: کسی حقوق شرعی خود را در زندگی خود نپرداخته است میخواهد خمس در آمد و ثروت خود را بپردازد چه باید بکند؟
ج: در فرض سؤال با حاکم شرع مصالحه کند.
س 104: کسی خمس نمیدهد آیا رفت و آمد و استفاده کردن از اموالش چه حکم دارد؟
ج: ارشاد و نصیحت کند اگر تأثیر نکرد مراوده و رفت و آمد اشکال ندارد.
س 105: اگر زمینی و یا ملکی را جهت سر مایه گذاری خریداری کند وقیمت آن افزایش یابد آیا قیمت افزوده را بدهد و یا تمام سرمایه را تخمیس کند؟
ج: اگر مورد نیاز و مورد احتیاج باشد ترقی قیمت خمس ندارد و اگر زاید بر مایحتاج باشد مجموع زمین متعلق خمس است.
س 106: کاه دانِ شخصی را خریدم به مبلغ چهار میلیون پول رایج آن زمان، بشرط خیار فسخ در مدت یکسال و سپس همین کاه دان را به صاحبش اجاره دادم به قیمت بیست و پنج سیر گندم.
اولاً: این معامله صحیح است یانه؟
ثانیاً: این پول و اجارهاش را مدت هفت سال است که نداده است و خمس آن پرداخت نشده اجاره آن خمس دارد یانه؟
ج: اگر واقعاً قصد معامله را داشته باشند آن بیع و اجاره صحیح است هر موقع مال الاجاره را داد اخراج خمس آن واجب است.
س 107: در آخر سال مؤنه ام مقداری بریدگی های «چَرم» و مقداری چسب استفاده شده و تعدادی کفش باقی مانده است. آیا خمس به آنها تعلق میگیرد و اگر میگیرد چگونه باید آنها را محاسبه کرد؟
ج: در فرض سؤال هر مقداری که ارزش دارد باید قرار ارزش خمسش را حساب کند.
س 108: چکهایی را بابت فروش کفش قبل از مؤنه سالم گرفته ام ولی تاریخ وصول آنها بعد از مؤنه سال میباشدآیا چکهای فوق جزء در آمد سال حساب میشود و یا سال آینده؟
ج: چکهای مذکور در فرض سؤال از سال بعد حساب میشود.
س 109: تعدادی کفش به شخصی فروخته ام و در قبال آن نه چک گرفتهام و نه پول بعد از در یافت قیمت کفشها آیا پول آن جزو در آمد این سال حساب میشود و یا سال آینده؟
ج: هر وقت قیمت کفشها را گرفتید از در آمد همان سال حساب میشود.
س 110: در دهات و روستاها رسم است که قوچ (گوسفند نَر) یا بُز نَر که برای تولید نسل گوسفندان و بزها لازم است و از ضروریات به حساب میآید، آیا خمس به اینها تعلق میگیرد؟
ج: مقدار نیازی برای گوسفندها و بزهای ماده جزء مؤنه است، خمس ندارد و در صورتیکه در برّه گی و بزغالگی خمس آنها پرداخت شده باشد و پیش از آن خمس دارد.
س 111: برّه و بزغاله ی نَری که برای تولید نسل گذاشته است تقریباً دو سال طول میکشد، تا اینکه این برّه یا بزغاله نر به حدّ بلوغ برسد آیا تا به حد بلوغ نرسیده باید هرسال خمس آنها را بدهد؟
ج: بله! تا آن موقع خمس آنها داده شود. (درسال اول خمس تمام قیمت و درسال دوم خمس ترقی قیمت را بدهد).
س 112: گوسفند نر و بز نر تا زمان که برای گوسفندان و بزها لازم است خمس ندارد و قتیکه پیر شد و از ضرورت افتاد باید خمس آنها را بپردازد؟
ج: خمس ندارد.
س 113: طلاب علوم دینی که در حوزه های علمیه افغانستان مشغول به تحصیل هستند از تمام شهریه مراجع محترم تقلید محروم هستند در صورت که غالب آنها با مشکلات معیشتی مواجه میباشند آیا اجازه میفرمایید که سهم مبارک امامٷ در حوزهها علمیه آن جا مصرف شود تا اینکه طلاب بتوانند در همان جا به تحصیل خودها ادامه دهند؟
ج: در فرض سؤال مراجعه به وکلاء اینجانب کنند و با اجازه آنها میتوانند سهم مبارک امام ٷ را به طلاّب علوم دینی بدهند.
س 114: خمس جوایز و هدایای که به ورزشکاران داده میشود چه حکمی دارد؟
ج: اگر تا سر سال باقی ماند تخمیس واجب است و اگر باقی نماند خمس ندارد.
س 115: سه نفر باهم با صاحب کاری کار میکردیم، فقط خرجی شب و روز را دریافت میکردیم باقی مزد ما طلبکار ماند تا به چند میلیون رسید، با همان صاحب کار زمین خریداری کردیم که خانه بسازیم شش میلیون ابزاری کار خریدیم دولت سند نداد، آیا ما مدیون خمس هستیم؟
ج: اگربعد از گذشتن سال زمین خریده باشید زمین و ابزار کار هردو خمس دارد اگر از در آمد بین سال زمین خریده باشید و در سر سال نساخته باشید باز خمس آنرا بدهید.
س 116: خمس نداده ام ده میلیون تومان خرج ازدواج پسرم کردم، آیا مدیون خمس میباشم؟
ج: پولهای که یکسال از آن گذشته و در از دواج مصرف شده خمس آن واجب است پرداخت شود و هر مقدار از در آمد بین سال خرج شده خمس ندارد اگر پرداخت خمس مشقت دارد با حاکم شرع مصالحه کند.
س 117: در کارخانها لاستیک کار میکنم خرید و فروخت میکنم چکهای سفید برایم میدهد که اعتباری هم ندارد که پول شود یا خیر حکم خمس آن چه میشود؟
ج: بعد از وصول پول و رسیدن سر سال خمس به آن تعلق میگیرد اگر وصول نشد چکها خمس ندارد.
س 118: اینجانب از سهم سادات قرض دار هستم با اینکه فقیر مستحق عام بیشتر است آیا میتوانم برای فقیر مستحق عام یک مقدار آن را بدهم یا خیر؟
ج: در فرض سؤال با وجود سادات فقیر برای فقیر غیر سادات نمیتوانید بدهید بلی اگر سادات فقیر پیدا نشود در این صورت میتوانید با اجازه حاکم شرع به فقیر غیر سادات بدهید.
س 119: در کویته پاکستان مهاجر بودیم، دولت پاکستان فرزندان مارا اجازه نمیداد که در مدارس دولتی درس بخواند عدّه از مؤمنین مدرسه درست کرده اند. و ما نیز پول کرایه ساختمان مکتب و معاش معلمین را پرداخت کرده ام. آیا این مصارف ما به وجوهات شرعیه مجرا میشود یاخیر؟
ج: در فرض سؤال پولی که برای مدرسه مصرف کرده اید کاری خوبی کرده اید ولی عوض وجوهات مجرا نمیشود.
س 120: شخصی به عربستان سعودی بدون قصد کار گری رفته بود در حین بر گشت از طریق پاکستان در فرودگاه پاکستان (فقط به دلیل افغانی بودن) گرفتار میشود، این فرد با اینکه عائله مند و فقیر بود کار گری دیگری هم نداشت متهم زندانی شد بعد از چند مدّت زندانی او را به 420000 چهار صدو بیست هزار روپیهی پاکستان خریداری کردیم. وفرد یاد شده فعلاً در ایران مهاجر است که هنوز هم فقیر هست به هیج وجه نمیتواند پول ما را پرداخت کند.
سؤال این است که این مبالغ پول که برای آزادی او از زندان و نجات عیال و فرزندانش داده ایم به کدام وجه شرعی مجرا میشود یاخیر؟
ج: در فرض سؤال اگر پولی را که برای نجات زندانی به عنوان قرض داده باشید میتوانید عوض زکات مجرا کنید وهم چنین کسانی دیگر میتوانند زکات خود را به ایشان بدهند و ایشان قرض شما را بدهد.
س 121: شخص آهنگر است برای آهنگری خود یک اطاق نیاز دارد یا دو اطاق ـ مثلاً ـ مقدار مصارف برای ساخت اطاق انجام داده و چوب لازم را هم خریداری کرده است در صورتیکه تا اوّل سال خمسی وی (سری سال) اطاق مذکور آباد نگردد در مورد چوب مذکور خمس است؟ در صورتیک اطاق آباد و قابل استفاده شود آنگاه سرسال فرا رسد خمس دارد یا خیر؟
ج: اگر قبل از سرسال چوبها برای ساختن اطاق مصرف نشود دادن خمس آن چوبها واجب است ناگفته نماند اطاق برای آهنگری اگر وسیله در آمد باشد خود آن اطاق هم خمس دارد، یعنی در سر سال تمام اطاق قیمت و خمسی آن جدا بشود.
س 122: زیارت سخی کابل را باز سازی میکنند آیا در قسمت اعمار و بازسازی آن از وجوهات شرعیه میتوانیم مصرف نمائیم؟
ج: در قسمت باز سازی و اعمار آن زیارت از سهمین مبارکین مصرف نمیتوانید و هم چنین زکات و فطره و ردّ مظالم را هم به فقراء بدهند.
س 123: آیا مقلدین شما در پرداخت سهم سادات را به سادات فقیر مجازند؟
ج: در فرض سؤال در صورتیکه سادات فقیر مستحق باشند میتوانند سهم سادات را به آنها بدهند.
س 124: اگر شهریه طلاّب عینش در سر سال باقی باشد خمس به او تعلق میگیرد یانه؟ و اگر با پول شهریه جنسی را بخرد تا سر سال مصرف نشود یا مورد استفاده قرار نگیرد آیا خمس دارد؟
ج: خمس به عین شهریه اگر تا سر سال بماند تعلق نمیگیرد امّا اگر تبدیل به جنس شد وسال بر آن بگذرد و مورد استفاده قرار نگیرد خمس آن جنس واجب است.
س 125: کسی چندین سال است که برای تمام اموالش یک سرسال مشخّص دارد، حالا میتواند که برای پول نقد، مواد خوراکی، هیزوم، علوفه ای حیوانات و... هرکدام به تنها و علیحده یک سر سال قرار دهد؟ با توجه به اینکه اگر کسی چنین کند شاید در بیشتر از موارد یاد شده خمسی نشود. و در این مسأله مقلّدین امام خمینی ٺ که بر تقلید او باقی مانده هم میتوانند عمل کنند؟
ج: اگر سر سال را جلو بکشد اشکال ندارد امّا اگر عقب ببرد درسال اوّلی که میخواهد عقب ببرد باید آن مقدار اموالی که در فاصلة بین سال جدید و سال فعلی به دست آمده خمس آن مقدار را هم حساب کند امّا از سالهای بعد میتواند خمس اموال خود را در سر سال جدید حساب کند.
س 126: نظر حضرتعالی به مصرف خمس [سهم سادات] این است که «بنا براحتیاط با اجازه حاکم شرع به سادات فقیر داده شود» ولی مردم طبق فتوای که بعضی فقهاء دارند ولو اینکه مقلّد شما هم باشند خود شان به فقیر میدهند اینگونه عمل کردن نسبت به مصرف خمس صحّت دارد یانه؟
ج: مقلدّین این جانب باید سهم سادات را به اجازۀ اینجانب به سادات فقیر بدهند.
احکام زکات
▲ احکام زکات
س 1: زمینی را اجاره کرده بودم؛ خمس اجاره را پرداخت کردم آیا به محصولات زمین اجاره شده زکات تعلق میگیرد؟
ج: اگر به حد نصاب برسد تعلق میگیرد.
س 2: کشاورزی هستم که یک چهارم ( ) محصول گندم و جو به من تعلق میگیرد امّا هنگام بر داشت محصول، صاحب زمین محصول را با دستگاه های مکانیکی جمع آوری و به دولت میفروشد. در حالی که من عین سهم خود را اخذ و قبض نمیکنم آیا به قیمت سهم من خمس و زکات تعلق میگیرد؟
ج: اگر سهم شما به حد نصاب برسد (در حدود 847 کیلوگرَم) زکات به آن تعلق میگیرد و پولی را که بابت قیمت محصول فروخته شده گرفته اید اگر از سر سال بگذرد پرداخت خمس آن نیز واجب است.
س 3: در خانواده ای که پدر صاحب اختیار تام و تمام است و فرزندان خانواده زندگی مستقل ندارند. اگر در آمد این خانواده از زمین های کشاورزی و دامداری مال یک نفر (پدر خانوانده) به شمار آید زکات تعلق میگیرد. امّا اگر فرزندان خانواده هم مالک و صاحب اموال و در آمد به شمار آیند زکات تعلق نمیگیرد وظیفه این خانواده چیست؟
ج: اگر زمین و دامها مال پدر است و فرزندان دهقان و کار گر به شمار میروند و در محصولات کشاورزی و دامی، سهمی ندارند، در صورتی که محصولات به حد نصاب برسد زکات به آن تعلق میگیرد و اگر زمین و محصولات آن در میان پدر و فرزندان مشترک باشد، در صورتی زکات تعلق میگیرد که سهم هر کدام به حد نصاب برسد.
س 4: پدری که خانه و مخارج زندگی فرزندان خود را جدا کرده امّا زمین های کشاورزی هنوز در اختیار پدر خانواده است و تقسیم نشده است. بذر و تخم و کارهای کشاورزی به طور مشترک انجام میشود؛ آیا به مجموع محصولات زکات تعلق میگیرد یا به سهمیه هر یک از افراد؟
ج: اگر پدر خانواده زمین را برای فرزندان خود اباحه کرده است که کشت کنند باید سهمیه هرکدام به حد نصاب برسد تا زکات به آن تعلق بگیرد.
س 5: پدری که در ایران زندگی میکند. امّا فرزندش در افغانستان زمین های زراعتی او را کشت میکند، آیا زکات به عهده پدر (صاحب زمین) است یا به عهده فرزند؟
ج: اگر حاصلات زمین مال فرزند باشد زکات به عهده فرزند است.
س 6: کسی که زمین خود را نصفه کاری یا اجاره به کشاورزی میدهد در چه صورتی زکات به آن تعلق میگیرد؟
ج: در نیمه کاری اگر سهم هرکدام به حد نصاب برسد زکات تعلق میگیرد. در اجاره زکات به عهده اجاره گیرنده است نه صاحب زمین.
س 7: کشاورزی که محصولاتش به حد نصاب زکات میرسد آیا اجازه میدهید که مخارج کود کیمیایی، تخم، شخم و کرایه آب دهنده را از خرمن کسر کند وزکات باقی مانده را بدهد.
ج: هزینه هایی که بعد از تعلق زکات به محصولات مصرف میشود مانند هزینه های دِرَوْ، نقل، و انتقال، جُغُول، تصفیه و... را میتواند کسر کند، امّا در باره کسر هزینه های پیش از تعلق زکات، میتواند از مرجع تقلید جامع الشرایطی که کسر را جایز میداند، تقلید کند.
س 8: زنی که شوهرش فوت کرده و فرزندی دارد که موظف به تأمین هزینه های زندگی مادر خود است، آیا این زن میتواند زکات فطرة، رد مظالم و غیره در یافت کند؟
ج: اگر احتیاج ندارد، نمیتواند.
س 9: آیا پدر میتواند زکات خود را برای فرزندش که طلبه علوم دینی است کتاب بخرد؟
ج: بله! میتواند.
س 10: اگر صاحب مال یا وکیل مجتهد کسی را فقیر و مستحق تشخیص داد و چیزی از خمس و زکات به او داد بعداً معلوم شد که مستحق نبوده و فریبکاری کرده است، وظیفه چیست؟
ج: اگر عین مال خمس و زکات باقی است باید بر گردانده شود. اگر از بین رفته است و گیرنده میدانسته است که از زکات و خمس بوده است باید جبران کند و عوض آن را بر گرداند. امّا اگر گیرنده نمیدانسته است باید صاحب مال و وکیل جبران کند.
س 11: آیا غیر سیّد میتواند به سیّد صدقه مستحب بدهد؟
ج: اگر موجب توهین نشود اشکال ندارد.
س 12: اگر زمین کشاورزی و تخم [ بذر] مال صاحب زمین باشد، امّا آب کشاورزی از چاه عمیق کسی دیگری تأمین شود و هر دو توافق کنند که در عوض آب کشاورزی یک سوم حاصلات مال او باشد آیا زکات به کل محصولات تعلق میگیرد یا تنها به سهم صاحب زمین؟
ج: اگر سهم هر کدام به حد نصاب برسد زکات آن بر عهده صاحب زمین و مالک چاه آب است.
س 13: چند برادری هستیم که مایملک هر کدام ما از اموال منقول و غیر منقول با وصیت یا تملیک مشخص و در میان ما تقسیم شده است اما چون زندگی مشترک داریم محصولات زمین در آمدها و نیز مخارج زندگی، مشترک است، آیا به مجموع خرمن (که به حد نصاب میرسد) زکات تعلق میگیرد یا به سهمیه هر کدام ما؟
ج: اگر سهمیه هر کدام به حد نصاب برسد زکات تعلق میگیرد.
س 14: کشاورزی که گندم و جو خود را ـ طبق معمول ـ پس از برداشت به دولت میفروشد،آیا زکات به آن تعلق میگیرد یا خمس به قیمت آن؟
ج: اگر به حد نصاب رسیده باشد زکات تعلق میگیرد و اگر قیمت آن از مؤونه سال اضافه شود خمس تعلق میگیرد.
س 15: درباره مهمان شب عید فطر در رساله فرموده اید، اگر مهمان نانخور صاحب خانه به شمار میرود فطرهاش بر صاحب خانه است، منظور از «نانخور» چه کسی است؟
ج: اگر مهمان شب عید به خانهاش برگردد زکات فطرة به عهده خودش است اما اگر یک شب یا دو شب یا بیشتر مهمان بماند، زکات فطرش به عهده میزبان است.
س 16: آیا مصرف خمس، زکات و فطره برای تعمیر حسینیه و تکیه خانه و وسایل آن جایز است؟
ج: مصرف زکات وفطره اشکال ندارد اما اگر مردم قدرت ندارند که از پول شخصی خود تعمیر کنند میتوانند ثلث سهم امام را در تعمیر حسینیه و تکیه خانه مصرف کنند. امّا نیاز به اجازۀ شخصی از مجتهد (مرجع تقلید) دارد.
س 17: در طول انقلاب، حکومت های محلّی، زکات و فطره جبراً بدون رضایت، جمع آوری میکردند آیا از گردن ما ساقط شده است؟
ج: اگر مردم قدرت و توان ندارند که دوباره پرداخت کنند باید با حاکم شرع مصالحه کنند زیرا پرداخت وجوه شرعی به افراد یاد شده موجب برائت ذمه ـ نمیشود.
س 18: آیا زکات فطرة را میتوان به زن پدر (مادراندر) داد؟
ج: اگر پدر توانایی تأمین نفقه زنش را دارد جایز نیست.
س 19: اگر صدقات سادات و غیر سادات مخلوط شود آیا میتوان به سادات داد؟
ج: اگر از صدقات مستحبه باشد اشکالی ندارد.
س 20: یقین داشتیم که زکات به خرمن من تعلق خواهد گرفت اما خرمنم را آتش زدند و بیشتر آن سوخت، آیا زکات باقی مانده باید پرداخت شود یا زکات همه؟
ج: اگر مالک در نگه داری خرمن کوتاهی کرده باشد باید زکات همه را بدهد وگرنه زکات باقی مانده را بدهد.
س 21: زراعت گندم و جو و درخت های بید و چنارم را که زکات به جو و گندم و خمس به درختانم تعلق گرفته بود، سیل برد، وظیفه شرعی من در برابر باقی مانده اقلام یاد شده چیست؟
ج: خمس را باید پرداخت کنید چون عمداً به تأخیر انداخته اید اما زکات واجب نیست چون فرض بر این است که هنوز وقت وجوب اخراج زکات نرسیده بوده است.
س 22: زکاتی را که طالبان بزور از ما گرفتهاند عوض زکات مجرا است یا باید دوباره بدهم؟
ج: تا میتوانید زکات را به فقراء بدهید اگر ممکن نباشد مجزی است ولی حتی الامکان به آنها کمتر بدهید.
س 23: در دهات رسم است که شخصی را به عنوان خادم حسینیه و مسجد انتخاب میکنند و اجرت آن را از زکات فطره یا زکات غلّات میپردازند این کار صحیح است یا نه؟
ج: اشکالی ندارد.
س 24: چشمهی است مشرِف به مسجد قریه که اغلباً نماز گذاران غسل و وضو میکنند ونماز در مسجد میخوانند و چشمه موصوف لازم به کار و ترمیم دارد آیا میتوانیم از زکات برای آن چشمه سیمان (سمنت) خریداری و برای چشمه مصرف کنیم؟
ج: همه مصارف را مربوط به زکات نکنید فقط لوازمات مسجد و حسینیه را میتوانید از زکات تهیه کنید.
س 25: در نصاب زکات مصارف در وقت درویدن گندم و کوبیدن و نرم کردن و خرمن کردن و امثال این کارها کسر میشود یا نه؟
ج: مصارف درو و کوبیدن و تصفیه از زکات اخراج میشود. اما مصارفی که قبل از تعلق زکات کرده مانند کشت کردن و کود کمیاوی و آبیاری یا کرایه گاو قُلبَه و یا تراکتور کسر نمیشود.
س 26: گندم و جو اگر با تراکتور کاشته شود و تراکتور کرایه داشته باشد آیا زکات دارد یا نه؟
ج: زکات آن واجب است، در صورتیکه به حدّ نصاب برسد.
س 27: با توجّه به فقر اکثر مردم افغانستان که خوراکه زمستانی خود را از آرد گندم بخوبی تهیه نمیتوانند آیا عوض گندم و جو میتوانند فطره را از اجناس دیگر بدهند یا خیر؟
ج: اگر ممکن است فطره را گندم یاجو بدهند و اگر قدرت ندارند هر جنسی که به درد فقیر بخورد میتوانند به قیمت گندم و جو بدهند.
س 28: بنده خرمن خود را پیمانه کردم 1200 کیلو شد خرمن گندم مصارفم قرار ذیل است.
الف: تخم 57 کیلو گندم که زراعت کرده بودم.
ب: کرایه شخم زمین 21 کیلو گندم.
ج: کود کمیاوی800000 افغانی به نرخ روز خرمن گرفتن معادل 200 کیلوگندم.
د: مصارف آبیاری 28 کیلو گندم
هـ: مصرف دِرو کردن و کوفتن و تصفیه کردن 220 کیلو گندم جمله مصرف 526 کیلو گرم جمله خرمن که باقی مانده 674 کیلو گندم میشود.
ج: بنابر احتیاط واجب مصارف قبل از تعلق زکات کسر نمیشود و مصارف بعد از تعلق زکات کسر میشود زکات بر شما واجب است و مقدار (98)کیلو گندم زکات برشما تعلق گرفته است
احکام حج
▲ احکام حج
س 1: کسی که خانه و لوازم ضروری خانه داشته باشد چه مبلغ پول داشته باشد تا مستطیع به شمار آید؟
ج: علاوه بر ضروریات خانه آن مبلغ پول داشته باشد که مخارج رفت و برگشت، مصارف اهل و عیال و اداره زندگیاش را بعد از بازگشت به طور معمول ادامه بدهد و آبرویش نریزد.
س 2: کسی که عمره تمتع را انجام داده و در مکّه فوت میکند آیا برای انجام حج تمتّع نایب لازم دارد یا انجام عمره از حجة الاسلام کفایت میکند؟
ج: نائب لازم نیست، کفایت میکند.
س 3: کسی که بعد از انجام عمره تمتّع تصادف میکند و در بیمارستان بستری میشود آیا این شخص برای اعمال حج تمتّع نایب لازم دارد، اگر لازم دارد، آیا کسی که خودش حج واجب انجام میدهد میتواند نایب او شود؟
ج: شخص مورد نظر حکم محصور از حج را دارد، اگر از سال های قبل مستطیع بوده و اقدام نکرده است ویا استطاعت تا سال آینده باقی میماند در هر دو صورت واجب است که در سال آینده حج انجام دهد در صورتی که امسال امکان نداشته باشد، اگر امکان دارد مُحرم شود به مقدار واجب درک وقوفین کند و سایر اعمال را خودش انجام دهد و اگر نمیتواند نایب بگیرد.
س 4: اگر کسی از مدینه احرام ببندد بامید این که در مسجد شجرة نیت کند. در مسجد شجرة متوجه نمیشود، در مکّه نیت میکند، حج او صحیح است؟
ج: حج صحیح نیست، اگر پیش از انجام اعمال بر گردد و از یکی از میقاتها محرم شود کفایت میکند همچنین است بعد از انجام اعمال در صورت بقای وقت.
س 5: آیا کسی میتواند بعد از انجام عمره تمتّع و قبل از انجام حج تمتّع عمره مفرده را انجام بدهد؟
ج: نمیتواند.
س 6: آیا بعد از انجام عمره تمتع و قبل از حج تمتع میتواند به عرفات، منا، مشعر، غار حرا، و غار ثور برود؟
ج: بدون ضرورت خارج شدن از محدوده ای که عرفاً مکّه صدق میکند جایز نیست.
س 7: کسی که بعد از طواف وسعی بین صفا و مروه از اعمال عمره تمتع تقصیر کرده و میآید در اتاق سرش را میتراشد آیا کفاره دارد؟
ج: اگر عمره تمتع را در ماه شوال انجام داده است تا پایان ماه شوال تراشیدن سر جایز است اما بعد از آن اگر عالماً و عامداً بتراشد بنابر احتیاط واجب یک گوسفند کفاره بدهد.
س 8: آیا بعد از عمره تمتع حاجی میتواند با همسرش نزدیکی کند؟
ج: بعد از تقصیر اشکال ندارد.
س 9: در این سال ها، قربانگاه حاجیان از منابه پشت جبل النور انتقال یافته است و علاوه بر این، گوسفندان و بز هایی را که در برابر چهار صد ریال عربستان میدهند جامع و واجد شرایط قربانی نیستند آیا حاجی میتواند با تلفن به خانوادهاش خبر دهد که به نیابت از او در وطن خودش، قربانی کنند؟
ج: اشکالی ندارد در صورتیکه آن روز عید قربان باشد.
س 10: کسی که روزگاری مستطیع بوده است اما به حج نرفته است اما اکنون هزینه آن را ندارد مگر که زمین خود را تریاک بکارد تا بتواند به حج رود وظیفهاش چیست؟
ج: نخست پول قرض کند به مکّه برود برای پرداخت بدهکاری خود میتواند کشت تریاک کند در صورتیکه از طریق دیگر امکان نداشته باشد.
س 11: کسی که از پول تریاک به حج میرود آیا حج او صحیح است؟ آیا خمس بر او واجب است؟
ج: حج صحیح است و در سر سال خمس بر او واجب میشود.
س 12: روحانیی که از سهمین تعدادی از حاجیان حج کرده است در صورتی که از سادات و غیر سادات باشد حجّش صحیح است؟
ج: البته اگر مرجع تقلید اجازه بدهد صحیح است.
س 13: فقیری که پولی به دست میآورد و به حج میرود آیا بر این شخص خمس واجب است؟
ج: اگر پیش از رسیدن سر سال به مکّه برود، خمس واجب نیست.
س 14: کسی که چند فرزند دارد، سرمایه و اموالشان مشترک است اما اختیار تمام سرمایه با خودش (پدر) است. آیا سرمایه مال پدر به حساب میآید که مستطیع میشود یا مال فرزندان و پدر که در این صورت هیچ کدام مستطیع به شمار نمیآیند؟
ج: اگر فرزندان اموال خود را به پدر هبه کرده باشند یا اجازه حج را به پدر داده باشند پدر خانواده مستطیع است و حج بر او واجب است، اما اگر هبه نکردهاند باید اموال هر کدام به اندازه استطاعت برسد تا حج بر آنها واجب شود.
س 15: در فرض سؤال (15) اگر پدر واجب الحج شد میتواند یکی از فرزندان خود را به نیابت از خود به حج بفرستد؟
ج: اگر پدر میتواند به حج برود، حج بر خودش واجب است و اگر توانایی ندارد و در آینده نیز توانایی پیدا نمیتواند، نایب بگیرد.
س 16: اگر حاجی به خاطر شلوغ حاجیان، تقیه یا عذر دیگری نتواند در محل قربانگاه قربانی کند وظیفهاش چیست؟
ج: اگر ذبح حیوان در قربانگاه امکان نداشته باشد، کسی را در وطن یا در مکّه یا در یکی دیگر از شهرهای عربستان وکیل بگیرد که از طرف او در روز عید قربانی کند.
س 17: کسی که در حج بعد از انجام عمره دستگیر میشود و نمیتواند حج تمتع و طواف نساء را انجام بدهد وظیفهاش چیست؟
ج: کسی که دستگیر شده وظیفهاش قربانی و تراشیدن سر است و پس از آن از احرام خارج میشود. اگر در همان سالی که به حج رفته بود، مستطیع شده بود دیگر حج بر او واجب نیست اما اگر استطاعت از سالهای قبل بوده، حج بر ذمهاش باقی است.
س 18: شخصی در حیات خود مستطیع بوده یک مقدار زمین و اموال خود را برای یکی از پسرانش هبه میکند تا در عوض از طرف پدر حج انجام بدهد ولی تا کنون حج انجام نشده با اینکه میتوانست همان سال اول حج را انجام دهد حالا حکم مسئله چه است؟
ج: پسران دیگرش حق دارند هبه را فسخ کنند و بحاکم شرع مراجعه کنند تا حاکم زمین و اموال را به کسی بدهد تا حج نیابتی را برای میت انجام دهد.
س 19: شخصی که خودش مستطیع است آیا میتواند از طرف میتی حج نیابتی انجام دهد؟
ج: نه خیر شخص مستطیع نمیتواند نائب حج برای کسی دیگر بشود.
س 20: از شخصی دو پسر و دو دختر باقی مانده از تاریخ فوت پدر پنجاه، شصت سال میگذرد یک دختر را برادران راضی به هبه زمینش میکنند دیگری را راضی نمیکنند این دختر از ارث پدر اگر بفهمد که مستطیع شده یا نه مال موروثی پدر از تاریخ فوت پدر باید قیمت شود یا ارزش فعلی آن اموال؟ آیا خواهری را که راضی کرده حج بر ذمه آن خواهر هم در صورت استطاعت از آن اموال استقرار پیدا کرده یا نه؟
ج: از تاریخی حساب میشود که دختران از اموال موروثی بی نیاز شده باشد مثلاً اگر در هنگام فوت پدر این دختر شوهر داشته از همان زمان از میراث پدر بی نیاز بوده حج بر ذمهاش واجب شده است اگر دختران با میراث باقی مانده از پدر استطاعت مالی پیدا کرده و سایر شرایط حج در آنها وجود داشته و بعد از برگشتن از حج در مشقت زندگی قرار نگیرند حج در ذمّه آنها استقرار پیدا کرده است.
س 21: مقداری زمین شخصی به عنوان میراث به دخترش رسیده و تا آخر عمر این زمین در اختیار شوهرش بوده و در آخر عمر زمین را به پسرش تملیک میکند آیا حج بر ذمّه این زن واجب شده یا نه؟
ج: اگر مصرف حج را کفایت حج بر ذمه زن واجب شده است.
س 22: کسی وکیل میشود تا از طرف شخصی حج انجام بدهد آن شخص از افغانستان تا ایران میاید ولی به علت ناتوانی پیری رفتن به حج برای او مقدور نمیشود اکنون میخواهد پسر خود را به حج بفرستد جائز است یا نه؟
ج: اگر حج برای میت باشد باید وصی یا ورثه میت راضی برفتن پسر این شخص به حج باشد و اگر حج برای آدم عاجز باشد خود مستطیع اگر راضی باشد اشکال ندارد.
س 23: همین شخصی که نائب شده برای انجام حج احتمال دارد خودش هم مستطیع باشد اگر از مکه برای آن شخص که نائب او شده میتواند کسی دیگر را نائب بگیرد تا حج میقاتی انجام دهد و خودش برای خود حج انجام بدهد یا نه؟
ج: اگر میت منظورش حج بلدی بوده باید حج بلدی برایش انجام شود و اگر تصریح به حج بلدی نکرده و قرینه هم وجود ندارد که منظورش حج بلدی بوده است و هم چنین نظر میت انجام حج توسط خود این شخص نبوده میتواند خودش برای خود حج کند و کسی دیگر را نائب حج میقاتی بگیرد تا برای میت حج انجام دهد.
س 24: اگر این شخص در استطاعت خود شک و تردید داشته باشد که مستطیع هست یا نه؟ وظیفهاش چیست؟
ج: وظیفهاش این است که باید دارائی خود را بسنجد تا معلوم شودکه مستطیع هست یا نه.
س 25: زنی مهریهاش که به اندازه استطاعت معین کرده، و شوهرش هم قبول نموده ولی بعداً یا شوهر تمرّد کرد مهریه را نداده یا اینکه قدرت بر پرداخت نداشت آیا در این صورت حج به عهده این خانم استقرار دارد یا خیر؟
ج: در فرض سؤال زن مستطیعه نمیباشد، و حج در ذمّه او استقرار پیدا نمیکند.
س 26: اگر خانمی مستطیعة شود در این عصر قاعدتاً بدون شوهر یا محرم دیگری میتواند به حج برود؟ آیا لازم است پول دونفر را پیدا کند یا فقط پول یک نفر، که همان زن باشد برای استطاعت این زن کافی است.
ج: اگر زن به تنهایی میتواند حج انجام دهد مصارف یک نفر را داشته باشد کافی است برای استطاعت.
س 27: مقدار مهریه ای خانمی به اندازه استطاعت برای حج معین شده، آیا به محض که به عهده شوهر واجب شد که مهریه را بدهد استطاعت برای صاحب مهریه پیدا میشود یا اینکه تا این مبلغ به دست زن قرار نگرفته استطاعت حاصل نمیشود؟
ج: مادامیکه شوهر مهریه را پرداخت نکند زن مستطیعة نمیشود.
س 28: مهریه ای خانمی به اندازه استطاعت است، اگر این مبلغ را به شوهرش هبه کرد حج به عهده او استقرار پیدا میکند؟
ج: در فرض سؤال حج بر زن واجب است و اگر برای شوهر هبه کند حج در ذمّه زن باقی میماند.
س29: من کان نائباً عن غیره و مات بعد الاحرام و دخول الحرم و ترک میراثاً هل یجب علی وارثه ان یردّ من ترکته ما بقی من الاجرة؟
ج: فی مفروض السُّؤال حجّه صحیحٌ و یستحقّ تمام اجرت المسمّی و یفرغ ذمّة المنوب عنه.
س 30: اگر به مکّه با پول حرام بروم سفر و زیارت مکّه معظّمه من چه حکمی دارد؟
ج: اگر احرامی وقربانی ولباس نماز طواف از پول حرام نباشد حج صحیح است اگر چه تصرفاتش حرام است.
س 31: شخصی در منا قبل از ذبح قربانی حلق کرده بعداً متوجه شده است که موالات شرط است وظیفه ایشان چیست؟
ج: حجّش صحیح است اعاده آن بعد از قربانی واجب نیست.
س 32: فرد در منا برای قربانی نائب گرفته است بعد از اطمینان که قربانی انجام شده حلق کرده، بعداً کشف خلاف شده که قربانی نکرده حلق قبل از قربانی صورت گرفته وظیفه و تکلیف او چیست؟
ج: اشکال ندارد.
س 33: فرد عمره تمتع انجام داده، بعد از سعی تقصیر نکرده فوراً احرام حجّ تمتع بسته و اعمال حج را انجام داده، حج این شخص چگونه است؟
ج: اگر نسیاناً بوده عمرهاش صحیح است و احوط این است که یک گوسفند کفاره بدهد.
س 34: وقوف در منا از اول شب تا نصف شب و یا از نصف شب تاطلوع خورشید واجب است؟
ج: از نصف شب تا طلوع فجر کافیست. و هم چنین از اوّل شب تا نصف شب هم کافی است.
س 35: شخصی برای اعمال حجّ رفته به جهت طولانی شدن اعمال و یا شلوغی ماشین ساعت دو بعد از نصف شب منا آمده وظیفه چیست؟
ج: اگر تاخیر عمدی نبوده چنانچه در سؤال آمده اشکال ندارد.
س 36: خانمی در ایّام حج از قرص استفاده کرده بعد از ایّام عادت یا در ایّام عادت لکّه های خون میبیند آیا میتواند طواف حج و یا عمره را انجام بدهد یاخیر؟
ج: اگر تا سه روز مستمر بوده نمیتواند طواف کند.
س 37: فرد جاهل به مسأله بعد از احرام از مسجد جحفه اعمال عمره تمتع را انجام نداده ولی اعمال حج تمتع را به طور کامل انجام داده است آیا حج باطل است یا خیر؟
ج: حج افراد محقق شده است ولی از حج تمتع کفایت نمیکند باید درسال بعد انجام دهد.
س 38: بعضی از مهاجرین مقیم عربستان سعودی بخاطر عدم مجوز دولتی، از میقات معین نمیتواند محرم شود بالباس عادی آمده از مسجد تنعیم احرام پوشیده عمره مفرده انجام داده بعداً اگر در مراسم حج تمتع شرکت بکند آیا حجش درست است یاخیر؟
ج: درصورتیکه از میقات یا محاذی آن احرام برایش ممکن نباشد، حکم به صحت عمره میشود ولی باید عمره تمتع را نیت کند و اعمال آنرا انجام دهد و در موسم حج، حج تمتع را انجام دهد.
س 39: در قربانگاه حاجی اصلاً ذابح عرب را نائب نگرفته است به مجردی که فیش قربانی را به ایشان داده فوراً سربریده بعد از سر بریدن حاجی دست روی گوش گوسفند گذشته نیت کرده در حالیکه وکالت تحقق پیدا نکرد است. آیا قربانی مجدد واجب است یاخیر؟
ج: قربانی بدون وکالت کافی نیست.
س 40: حاجی از میقات با ماشین سرباز آمده داخل مکه شده آیا از داخل شهر مکه میتواند با ماشین سربسته جهت اعمال عمره تمتع مسجد الحرام مشرف شود یانه؟
ج: بعد از رسیدن بمکّه برای رفتن به مسجد الحرام میتواند با ماشین مسقّف برود.
س 41: شخصی بعد از طواف عمره تمتع، نماز طواف را فراموش کرده بعد از اعمال حجّ متوجه شده وظیفه چیست؟
ج: باید بر گردد در مسجد الحرام خلف مقام ابراهیم نماز طواف را بخواند.
س 42: در مسجد الحرام و مسجد النبی ٶ برای مسافر در بخش های که بعداً توسعه داده و صحن های اطراف مسجدین چگونه است آیا مخیر است بین قصر و تمام و یا وظیفه قصر است؟
ج: وظیفه قصر است.
س 43: بعد از اعمال حج واجب از طرف خودش باشد و یا نایب باشد آیا میتواند در طول 15 روز چندین عمره مفرده به جا آورد یا خیر؟
ج: در ذیحجه که یک عمره مفرده انجام داد نمیتواند دیگری را انجام دهد مگر در ماه محرّم. ولی به نیابت شخص دیگر میتواند انجام دهد اگر چه در ذیحجه باشد ولی برای یک شخص دو عمره در یکماه نمیشود.
س 44: اگر طواف بین خانه و مقام حضرت ابراهیم مشکل باشد، آیا طواف از پشت مقام جواز دارد؟
ج: جایز است.
س 45: روز عید قربان رمی جمرة عقبه بسیار مشکل است بعضیها احساس خطر میکنند آیا میتواند از طبقه دوم رمی جمرة عقبه نماید یاخیر؟
ج: جوانها انجام داده میتوانند ولی زنها وسالخوردهها نائب بگیرند.
س 46: اگر سهواً در حال احرام سر را بپوشاند آیا کفاره دارد یاخیر؟
ج: کفاره ندارد.
س 47: سوال کسی که مستطیع باشد بطرف حج رفت ولی در بین راه فوت کرده حج این چه حکم دارد؟
ج: اگر بعد از احرام و دخول در محدوده حرم فوت کند حج از ذمه او ساقط میشود.
س 48: سوال کسی مستطیع است ولی بطرف مکه رفت ولی در بین راه فوت شد وارث ندارد، حکم این مسئله چیست؟
ج: اگر از طبقه اول و دوم و سوم ورثه نداشته باشد ما ترکش مربوط به حاکم شرع است.
س 49: شخصی یک و نیم خورد [زمین] املاک پدری داشت و یکنیم خورد ملک زرخرید مجموع میشود سه خورد زمین و پنج خورد ملک نائبی حج داشت که شخصی فوق الذکر خودش نائب بوده جهت عذری شرعی موفق به انجام آن نشده برای پسرانش وصیت کرده که حج را انجام دهند پسرانش بعداً انجام داده و تمام ملک و زمین های فرد یاد شده را پسرانش بین خودها تقسیم کردند.
وهمان سه خورد ملک پدری حصه سه پسر شده با کمی از ملک نیابتی حج و زمین نیابتی حج حصه دو پسری دیگر آن شده. که بعد از مدت چهل وپنج سال ورثه شخص منوب عنه دعوا راه انداخته و پنج خورد زمین را پس گرفته که حصه دو برادر چیزی باقی نمانده است به جز کمی از علف کاره. حالا سؤال این است که سه خورد زمین باقی مانده در پیش سه برادر تنها حق آن سه برادر است یا اینکه دو برادر دیگر هم به آن حق دارند؟
ج: در فرض سؤال از قضیه «شخصیه» شما اطلاع ندارم ولی به طور کلّی اگر آن زمین عوض حج نیابت که نوشته اید اگر فی الواقع و شرعاَ مال پدر شما بوده است ورثه منوب عنه حق پس گرفتن آن را ندارند وزمین مال پدر شما است و تقسیم هرکدام از برادران شما که بوده است همان تقسیم صحیح است و خود آن شخص باید زمین خود را از ورثه منوب عنه پس بگیرد و خوب است که بقیه برادران هم آن شخص را در پس گرفتن آن زمین غصب شده کمک نمایند و اگر آن زمین شرعاً مال پدر شما نبوده است باید زمین های پدری را که برای ورثه پدر تان به ارث رسیده است مجدّداً بین ورثه پدر تقسیم کنند.
س 50: شخصی 17 سال قبل واجب الحج بود امّا موفّق به رفتن مکّه نشد و در زمان حیات پدر فوت کرد زمین خریداری که در کابل داشت برای پدرش به ارث رسید وقتی که پدر متوفّیٰ میخواست ما یملک خود را بین ورثه تقسیم کند یک در بند دوکان را به جای حج متوفّی گذاشت و برای پسر دوّم خودش وصیّت نمود که به نیابت او به حج برود اگر هم نرفت در دوکان حق نداشته باشد این دوکان با جمع از دوکان داران دیگر وصاحب سرای دعوا شد و دعوا به نفع صاحب سرای تمام شد این دوکان را همرای دوکان های دیگر مردمان که در سرای بود خراب کرد. صاحب دوکان که میبایست حج برود بعد از تلف شدن دوکان دیگر قدرت به حج رفتن را پیدا نکرد ولی فرزندش به اجازه پدر به نام عموی خودش (شخصی متوفّی) برای حج نیابتی ثبت نام کرد که تبرّعاً به حج برود امّا وقتی نامش برای حج بیرون شد مبلغ شصت هزار افغانی داشت. و مبلغ چهل هزار افغانی دو عمره مفرده نیابتی گرفت مبلغ شانزده هزار افغانی دیگر قرض نمود و در ماه شوال هم صاحب پولی که قرض گرفته بود قرضش را بخشید در نتیجه از این طریق او خود استطاعت پیدا کرد از جانب دیگر از دواج نکرده و خانه شخصی هم ندارد در خانه پدری است و مشکلی از نظر اسکان در عسر وحرج قرار ندارد، آیا شرعاً این فرد مستطیع است یا نیست؟ به جای عمویش (که به قصد نیابت او اسم نویسی کرده بود) به عنوان نیابت میتواند برود؟ یا به جای خودش برود؟
ج: میزان استطاعت حج این است که اگر به مقدار رفت و برگشت مکه معظمه پول دارد که بعد از برگشتن از حج دچار مشقت و سختی اقتصادی نشود در این فرض حج برخود شخص واجب است و نمیتواند به جای عموی خود حج انجام دهد باید خودش حج انجام دهد و برای عموی خود نایب حج میقاتی بگیرد کافی است لازم نیست برای عموی خود حج بلدی انجام دهد.
س 51: آیا حاجی بعد از اتمام عمره و قبل از حج میتواند از حرم و مکه خارج شود؟ و اگر خارج شد چه حکم دارد؟
ج: اگر مطمئن باشد که وقت احرام حج بر میگردد اشکال ندارد.
س 52: آیا عرفات و غار حراء خارج از مکه است یانه؟ آیا بعد از عمره تمتع و قبل ازحج رفتن در آنجا جائز است؟
ج: رفتن به آنجا اشکال ندارد.
س 53: شخصی نماز طواف را پشت حجر خوانده به خیال اینکه او مقام است درخارج از وقت عمره متوجه شده وظیفه او چیست؟
ج: وظیفهاش خواندن نماز طواف خلف مقام ابراهیم است.
س 54: شخصی اعمال عمره را انجام داد ولی تقصیر نکرده بعد از آن احرامی خود را در آورده لباس عادی پوشیده، کسی به او فهمانده که باید تقصیر کند اعمال طواف و عمره او چه حکم دارد کفاره دارد یانه؟
ج: باید تقصیر کند و کفّاره لبس مخیط [پوشیدن لباس دوخته شده] را بدهد.
س 55: شخصی بعد از تقصیر یا در عوض تقصیر حلق نموده و این حلق در ماه ذی القعده روز 25 ماه بوده کفّاره دارد یا نه؟ و عمرهاش درست است یانه؟
ج: در عمره تمتع حلق حرام است ولی عمرهاش صحیح است وکفّاره ندارد.
س 56: شخصی از جدّه محرم شده و وارد مکه شده چه وظیفه دارد؟
ج: باید به جحفه بر گردد و از آنجا محرم شود و اگر ممکن نباشد از ادنی الحلّ یعنی از مسجد تنعیم محرم شود.
س 57: شخصی در حال طواف واجب حجر الاسود را لمس کرده و صورتش به طرف کعبه شده چه حکم دارد؟
ج: اگر درآنحال ایستاده بوده اشکال ندارد و اگر رو به رو طرف کعبه مشی کرده [راه رفته] آن مشی باطل است باید از سر گیرد یعنی همان مقدار مشی را اعاده کند.
س 58: شخصی بعد از اعمال عمره و تقصیر سری خود را حلق کرده کفّاره دارد؟
ج: کفّاره ندارد ولی بنا بر احتیاط واجب نباید حلق کند.
س 59: شخصی شب دهم وارد مشعر الحرام شده ولی تا آمدن آفتاب نمانده شاید قبل از آذان صبح و یا بعد از آن خارج شده به طرف مکه رفته وظیفه او چیست؟
ج: اگر جهلاً اینکارراکرده حج اوصحیح است و یک گوسفند کفّاره بدهد.
س 60: شخصی از عرفات مستقیم به طرف مکه رفته به مشعر اصلاً نیامده و یا اگر آمده هم نمیفهمیده که در مشعر چه وظیفه دارد؟
ج: اگر جهلاً وقوف نکرده حجّش صحیح است و یک گوسفند کفّاره بدهد.
س 61: شخصی شب یازدهم عوضی اینکه در منا باشد در قربانگاه که خارج از منا است مانده چه وظیفه دارد؟
ج: یک گوسفند جهت کفّاره ذبح کند.
س 62: کفّاره ای که بر عهده حاجی واجب میشود چه از ارتکاب اعمال موجب کفّاره در احرام حج و یا عمره در کجا ذبح شود آیا در وطن و یا در مکه مکرمه کفایت میکند؟
ج: اگر محرم به احرام عمره مرتکب کفّاره شود کفاره آن را در مکّه معظمه نحر یاذبح نماید واگر محرم به احرام حج مرتکب کفّاره شود ذبح یانحر را در منی انجام دهد و اگر در منی و مکه امکان نداشته باشد بعد از مراجعه در وطن ذبح کند.
س 63: ذبح کفّاره در منی امکان ندارد و شیعه هم به دسترس نیست آیا در خود مکه ذبح کند یا در وطن هم کفایت میکند؟
ج: در وطن کافیست.
س 64: شخصی از عرفات یا مشعر به طرف مکه رفته و به گفته ای خودش اعمال حج را انجام داده بعد در مکه یا قربانگاه قربانی کرده البته بعد از رمی جمره حجّش چه حکم دارد؟
ج: قضای رمی جمرات را انجام دهد حجش صحیح است.
س 65: پدری به فرزندش یک حج وصیت نموده و فرزند بعد از سالها قدرت پیدا کرده که حج پدر را انجام دهد حال بفرمایید پول این حج اگر از پول وسط سال خمسی باشد خمس دارد یا خیر؟
ج: در این فرض خمس آن پول واجب نیست.
س 66: اگر شوهر بالفعل قدرت پرداخت مهریه را نداشته باشد و زن مهریه خود را ببخشد برای بریئ الذمه شدن زن از حج کافی است؟ یا اگر بالقوه و در مرور زمان بتواند بدهد لازم است وقتی بدهد و در فرصت پرداخت کند و زن همان موقع حج برود. البته من فتوای بعضی مراجع را دیدم فرموده بودند: فرصت داده شود حالا شما نظر مبارکتان را بیان نمایید.
ج: اگر شوهر قدرت پرداخت را و لو بالقوة داشته باشد و آن مهریه کفایت مصارف حج را بکند زوجه نمیتواند مهریهی خود را ببخشد و باید منتظر بماند هر وقت مهریه را گرفت باید حج انجام دهد.
س 67: در رابطه با تعیین مهریه زنها، و وجوب پرداخت مهر آیا بعد از خواندن عقد نکاح است؟ یا هنگام قدرت پیدا کردن شوهر به پرداخت مهریه؟
ج: وجوب پرداخت در صورت قدرت شوهر است بر پرداخت مهریه.
س 68: اگر مهر معیّن به اندازه پول استطاعت باشد برای زن و پس از خواندن عقد نکاح دائمی و زفاف زن مهریهی خود را به شوهرش ببخشد حج به عهدهاش نمیماند؟
ج: اگر مرد قدرت بر پرداخت داشته و به آسانی حاضر به پرداخت مهریه باشد حج بر زن مستقر میشود و لو مهریه را ببخشد.
س 69: فرض اینکه مهریه به حد استطاعت باشد، شوهرش بگوید من نمیتوانم پرداخت کنم یا قدرت بر پرداخت آن ندارم، اگر واقعیت نداشته باشد؛ شما فرمودید حج در عهده زن نمیماند ولی اگر مرد حیله کند یا زور بگوید و زن را وادار به هبه کردن نماید باز نسبت به استطاعت زن مشکل دیگر نمیاید یعنی درهر حال میتواند زن مهریۀ خود را به شوهرش ببخشد یا جوری دیگراست؟
ج: جواب این سؤال همان جواب قبلی است. اگر قدرت به گرفتن مهریه دارد آنرا بگیرد و به حج برود.
امر به معروف و نهی از منکر
▲ امر به معروف و نهی از منکر
س 1: با توجه به اینکه امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد علماء و طلاب و مؤمنین تا کدام مرتبهاش میتوانند امر به معروف و نهی از منکر کنند مثلاً زدن و بدست قانون دادن را هم اجازه دارند یا نه؟
ج: علماء و مبلغین امر به معروف و نهی از منکر را لسانا انجام دهند ولی زدن وتعزیر احتیاج به دستور مجتهد جامع الشرائط دارد.
س 2: اگر یک نفر پیرو مکتب اهل بیتٹ نماز و روزه را عمداً ترک کند در حالیکه معتقد است معاشرت با آنها چگونه است:
ج: این گونه اشخاص را امر به معروف و نهی از منکر کنند اگرمنکر نماز و روزه نباشند و شهادتین بر زبان جاری کنند نجس نیستند و معاشرت با آنها اشکال ندارد مگر اینکه ترک معاشرت موجب هدایت او بشود که در این صورت باید ترک معاشرت کند.
س 3: آیا جهاد، و امر به معروف و نهی از منکرو عتق رقبه، مشروط به نیّت هستند یا خیر؟ چنانچه باشند به دلیل فقهی آن راهنمایی فرمایید.
ج: امر به معروف و نهی از منکر از واجبات توصلیه است که در صحت آنها قصد قربت لحاظ نشده اگر چه ثواب بدون نیت و قصد قربت بر آنها مترتب نمیشود غرض از آن دو قطع فساد و اقامه فرائض است چنانچه در روایات این باب تصریح شده است و این غرض بدون قصد قربت هم حاصل میشود و درصورت شک مقتضی اطلاق و اصول هم توصلیت است.
امّا عتق رقبه درصحت آن قصد قربت لحاظ شده و روایات کثیره برآن دلالت دارد:
«عن ابی عبداللهٷ انه قال: لاعتق الاّ ما ارید به وجه الله تعالی»
در روایت دیگر از امام صادقٷ وارد شده: «لاعتق الاّ ماطلب به وجه الله عزوجلّ.»
س 4: تعداد ازمحصلین شیعه که در کشورهای غربی به تحصیل اشتغال دارند نمیتوانند مسائل شرعیه شان را رعایت کنند و در صورت صرف نظر از بورسیه نمیتوانند بار دیگر چنین شانس را به دست آورند و ممکن است محروم از تحصیلات شوند آیا از نظر شرعی ترک تحصیل واجب است یا خیر؟
ج: شما میتوانید هم تحصیل کنید و هم مسایل شرعیه تان را رعایت کنید نهایت یک مقدار مشکل است اگر رعایت مسائل شرعیه امکان نداشته باشد از نظر اسلام آنچه مهمتر است باید مسائل شرعیه را رعایت کنید اگر چه موجب ترک تحصیل شود.
س 5: علماء و مؤمنان از باب امر به معروف و نهی ازمنکر در کتک زدن و تعزیر کردن تا چه حد اجازه دارند؟
ج: وظیفه علماء امر به معروف و نهی از منکر است. تعزیر کردن نیاز به دستور مجتهد جامع الشرایط دارد.
احکام دفاع
▲ احکام دفاع
س 1: در شرائطی که دولت وجود نداشته باشد اموال شخصی مورد غارت دیگران قرار بگیرد یا زمین او را مورد تعدی قرار بدهند که آن هم با اسلحه گرم هجوم آورند آیا این شخص که مورد هجوم دیگران قرار گرفته میتواند با اسلحه گرم از خودش دفاع کند؟
ج: چنانچه مهاجمین قصد قتلش را داشته باشند با اسلحه گرم میتواند دفاع کند.
س 2: مواردی عدیدة در افغانستان اتفاق افتادهاند که افراد فرصت طلب در قلمرو زمین همسایه خود تجاوز کرده و مقداری از زمینش را ضمیمه زمین خود کردهاند و متصرف گردیده آیا از طریق جنگ پس گرفتن زمین چه صورت دارد؟
ج: اقدام بگرفتن زمین از راه معقول و شرعی بنماید و اگر کسی را بکشد قاتل عمدی حساب میشود و حکم قتل عمد بر او جاری است.
س 3: در صورت درگیری غاصب مهدور الدم است یا نه؟
ج: غاصب مهدورالدم نیست.
س 4: غاصبی که بزور زمین کسی را تصرف کند و ایجاد درگیری کند و موجب فتنه و خون ریزی شود ضامن است یا نه؟
ج: هر ظالمی که تعدی کند هر مقدار مال و جان را تلف کند ضامن است.
س 5: بدأت تعلو فی الفترة الأخیرة بعض الأصوات المشککة بشرعیة مقاومة المحتل الکافر لبلدنا الأسلامیه العزیز (العراق) متجاهلین إجماع العلماء علی إن جهاد الدفع لایحتاج الی إذن فی زمن الغیبة و الحضور، و عندما نناقشهم یقولون نحن لانعترف إلا بأوامر و أذن العلماء الأحیاء، و بما أنکم احد کبار الفقهاء المجاهدین نطلب من سماحتکم أن تبینوا حکم الشارع المقدس بصورة واضحة فیما یخص مقاومة الاحتلال الأمر یکی فی العراق لتطمئن قلوب المجاهدین من جهة و لتقطع السن المشککین من جهة ثانیة.
ج: لو هجم الأعداء علی بلاد المسلمین و حدودهم فیجب علی جمیع المسلمین الدفاع و دفع العدو بأیّ وسیلة ممکنة من بذل المال و النفس و هو غیر منوط بإذن الحاکم الشرعی.
احکام خرید و فروش
▲ احکام خرید و فروش
احکام خریدو فروش (1)
▲ احکام خریدو فروش (1)
س 1: شخصی زمینش را میفروشد و با مشتری قرار میگذارد که از این قسمت زمینم تا زنده هستم بتوانم استفاده کنم بعد از من مال شما باشد این معامله و شرط صحیح است یا نه؟
ج: در صورتیکه بایع قیمت را تماماً قبض نموده باشد زمین مال مشتری است و مشتری اگر اجازه دهد اشکال ندارد.
س 2: دو تا برادر یکی در ایران کار میکند و دیگری در افغانستان مشغول کسب وکار و تلاش است از قبیل خیاطی و... و از این پول خیاطی برای خود یکمقدار زمین خریده و آن برادر یکه در ایران کار کرده است در طول این مدت فقط شصت هزار تومان فرستاده است اکنون آن برادریکه در ایران بوده ادعا دارد که در آن زمینی که برادرش خریده شریک است آیا این ادعا صحیح است یا نه؟
ج: اگر همان شصت هزار تومان را قیمت زمین داده باشد به همان مقدار در آن زمین شریک است.
س 3: آیا کشت تریاک در شرائطی که افغانستان گرفتار فقر اقتصادی است حلال است یا حرام؟
ج: کشت تریاک بنابر احتیاط واجب حرام است.
س 4: دلیل بر حرمت آن از آیات و روایات چیست؟
ج: دلیل حرمت آن ایجاد فساد در زمین است. (فساد اجتماعی)
س 5: کسانیکه پولهای زیاد از تریاک گرفته و الآن توبه کرده پول آن چه حکم دارد؟
ج: اشکالی ندارد.
س 6: آیا تریاک سهم و خمس دارد یا ندارد؟
ج: اگر سال برآن بگذرد خمس آن را باید بدهند.
س 7: از پول تریاک برای خوردن میاورد و زیارت میروند حکمش چیست؟
ج: اشکالی ندارد.
س 8: شخصی از پول تریاک برای خود لباس و کفن تهیه میکند نماز در آن لباس چه حکم دارد؟
ج: نمازش صحیح است و خریدن کفن هم جایز است.
س 9: شخصی از پول تریاک قرض خود را ادا میکند آیا بری الذمه میشود؟
ج: بله بری الذمه میشود.
س 10: شخصی برای کشت تریاک زمین به دو برابر اجاره میدهد یا برای حمل تریاک کرایه میگیرد آیا جائز است یا نه؟
ج: هردو مورد جائز است.
س 11: در مناطق مرکزی افغانستان مردم در حال فقر شدید بسر میبرند که امرار معاش برای آنها خیلی سخت است و یا شخصی بیش از حد قرضداراست که به هیچ وجه قدرت بر اداء را ندارد در این صورت کشت تریاک برای چنین اشخاصی جواز دارد یا نه؟
ج: در صورتیکه مضطر باشد و هیچ راهی برای اداء دین و امرار معاش نداشته باشد بمقدار رفع ضرورت و اضطرار میتواند کشت کند.
س 12: شخصی ماده گاوی را به شخص دیگری فروخته است و قرار بوده که مشتری قیمت گاو را بعد از چهار ماه به بایع بدهد اما در موعد مقرر پول بایع را نداده علاوه بر آن دوماه دیگر هم گاو را در نزد خود نگه میدارد بعد گاو را بر میگرداند و از صاحب گاو قیمت علف خود را که به گاو داده مطالبه میکند آیا مشتری قیمت علف را حق دارد یا نه؟
ج: در فرض مذکور مشتری قیمت علف را حق ندارد.
س 13: پدرم زمین دو برادر را به بیع قطعی خریده البته امضا و شست یکی از دو برادر در سند فروش زمین آمده و اما برادر دیگر در آن سند شست و امضا نکرده است.
ولی در زمان حیات هر دو برادر بمدت 12 سال پدرم زمین را تصرف کرده است وبعد از 12 سال از خرید زمین پدرم از دنیا رفت در حالیکه من صغیر بودم ومن حق خود را نفروختم آیا آن برادر حق دعوا دارد یا نه؟
ج: اگر هر دو شریک قیمت زمین را با هم تصرف کردهاند بیع نسبت به حصة هر دو برادر صحیح و نافذ است چون تصرف در قیمت اجازه عملی بیع زمین است اما اگر این برادر یکه امضا نکرده در قیمت هم تصرف نکرده باشد بیع نسبت به حصه او فضولی است اکنون میتواند حصه خود را پس بگیرد.
س 14: احتکار چه چیزهای شرعاً حرام است؟ و آیا تعزیر محتکران جایز است؟
ج: حرمت احتکار آنچه در روایات آمده و نظر مشهور هم همان است فقط در غلاّت چهار گانه و در روغن حیوانی و نباتی است که طبقات جامعه به آن نیاز دارند ولی حاکم شرع وقتی مصلحت عمومی اقتضاء کند حق دارد از احتکار سایر مایحتاج مردم هم جلو گیری نماید و باز اگر حاکم مصلحت ببیند میتواند شخص محتکر را تعزیر نماید.
س 15: آیا جایز است انسان بعض از اعضای بدن خود را مانند کلیه بکسی بفروشد؟
ج: اگر آن عضو از اعضای باشد که بر داشتن آن خطر و ضرر قابل ملاحظه برای فروشنده عضو نداشته باشد اشکالی ندارد.
س 16: در چاپ کتاب آیا میتوان در مطالب آن دخل و تصرف نمود و یا بعضی از مطالب آن را حذف کرد؟
ج: بدون اجازه مؤلف حق دخل و تصرف را ندارد مگر اینکه رضایت مؤلف احراز شود.
س 17: مبادله کتاب (پشت جلد به پشت جلد) که بین ناشران رایج است آیا صحیح است یا خیر؟
ج: اگر شرایط بیع و جود داشته باشد اشکال ندارد.
س 18: آیا میتوان کتابی را که زیر چاپ است به صورت نسیه و چکی فروخت؟
ج: اگر مشتری با آن کتاب و نحوه چاپ و کاغذ آشنایی دارد معامله آن اشکال ندارد.
س 19: افرادی که اطلاعات مذهبی ندارند، میتوانند به عنوان ناشر، کتابهای مذهبی نشر دهند؟
ج: اگر با مجوز وزارت ارشاد اسلامی که بر کتابهای مذهبی نظارت دارد باشد چاپ آن اشکال ندارد.
س 20: اگر موقع فروش کتاب، تاریخ چاپ آن را در شناسنامه کتاب تغییر دهیم. اشکال دارد؟
ج: اگر موجب اغراء به جهل مشتریها شود جواز ندارد.
س 21: چاپ کتاب، عکس و نقاشی چه حکمی دارد؟ و همچنین چاپ کتابهایی که حاوی تصاویر زنان و دختران میباشد، چه علمی و چه غیر علمی آن، چگونه است؟
ج: اگر موجب اضلال و بی بند باری و انحراف جوانها شود جواز ندارد.
س 22: کتابهایی که در چاپهای جدید آن، مرتب اضافات دارد و تغییر میکند (مثل فرهنگ های زبان و...) آیا میتوان چاپهای قبلی آن را که هنوز در انبار مانده است، فروخت؟ و همچنین فروش کتابهایی که مطالب آن کلاًّ متروک شده است و قابل استفاده نیست چه حکمی دارد؟
ج: اگر در معرض دید مردم باشد و به اسم کتابهای جدید عرضه نکنند فروش آن جایز است.
س 23: تجدید چاپ کتابها و مقاله هایی که از خارج وارد شده و یا در داخل جمهوری اسلامی چاپ میشوند، بدون اجازه ناشران آنها چه حکمی دارد؟ و آیا این شامل تمام کتاب است یا میتوان بخش از آن را منتشر نمود؟
ج: انتشار آنها بنام مؤلف و نویسنده اشکال ندارد.
س 24: برای سیگار امروزه مضرّات زیادی ثابت شده و علاوه بر این مضرّات کشیدن آن دربین عموم موجب ایذاء و اذیت مردم میشود بفرمایید کشیدن سیگار و خرید وفروش او فعلاً چه حکم دارد؟
ج: بهتر است از کشیدن سیگار خود داری نمایند. مگر اینکه یقین به ضرر معتنابه داشته باشد که در این صورت ترک آن واجب میشود از باب دفع ضرر قطعی.
س 25: یکقطعه زمین آبی که مقدار 13 سیر [کابل] تخم ریز میباشد با پسر عموی خودم عوض کردم و یک رأس «نرگاو» پشیمانه گذاشتیم از این قضیه مدّت پنجسال گذشت، بعداً با برادر خودم عوض کردم، مدت شانزده سال میشود که برادرم در مسافرت رفته و مفقود گردیده، حالا پسران عمویم میخواهد بدل زمین را پس کند. ولی پسران برادرانم تندهی ندارد میگویند بروید پدرم را زنده کنید بعد زمین را پس کنید. آیا زمین پس میشود یا نه؟
ج: پسران عمو حق فسخ ندارند.
احکام خرید و فروش (2)
▲ احکام خرید و فروش (2)
س 26: آیا زمین مشاع را یکی از شرکا میتواند بفروشد یا گِرَو بدهد؟
ج: سهم خود را میتواند بفروشد و گرو بدهد.
س 27: خرید وفروش زمینی که بین چند نفر مشترک است ویکی از آنها سفیه یا مجنون است جایز است؟
ج: بدون اجازه حاکم شرع جایز نیست.
س 28: کسی که زمینش را به بیع الشرط فروخته است اما پیش از انقضای مدت پول ندارد که آن را فسخ کند. مشتری دیگری پیدا میشود که از طرف مالک اصلی به مشتری اول پول بدهد و زمین از او بخرد یا اجاره کند اما مشتری نخست قبول نمیکند. بعد از انقضای خیار زمین مال چه کسی است؟
ج: اگر فروشنده (بایع) یا کسی از طرف بایع پول مشتری نخست را بدهد و او قبول نکند زمین مال مالک اصلی است.
س 29: کسی که نوارها و پاسور های مبتذل میفروشد و از این راه زندگی میکند این در آمد حلال است یا حرام؟
ج: حلال نیست.
س 30: زمینی که به بیع جایزی فروخته شده است آیا صاحب زمین میتواند به بیع لازمی بفروشد؟
ج: اول بیع جایز را فسخ کند بعد از آن به بیع لازم بفروشد.
س 31: زمینی را به قیمت معین فروختم، خریدار نصف قیمت را پرداخت و نصف دیگر را سند داد که تا ششماه دیگر پرداخت کند اما نه تنها در موعد معیّن یعنی ششماه بعد پرداخت نکرد بلکه شش سال بعد پرداخت کرد صاحب زمین همان زمین را بعد از چند سال به دیگر فروخت و او تمام قیمت را یک جا پرداخت کرد آیا این معامله دوم صحیح است؟
ج: اگر زمین را مشتری نخست قبض نکرده باشد فروشنده خیار فسخ دارد و فروش همان زمین به خریدار دیگری فسخ معامله به شمار میآید و معامله دوم صحیح است.
س 32: زمینی که به عنوان بیع الشرط فروخته میشود، فروشنده در زمان خیار یا دسترسی به خریدار ندارد و یا پول ندارد که اعمال خیار کند آیا سپری شدن زمان خیار موجب لزوم بیع میشود؟
ج: بعد از انقضای مدت خیار، بیع قطعی میشود. اگر خریدار راضی نشود فروشنده نمیتواند فسخ کند.
س 33: فروشنده زمین خود را به بیع قطعی فروخته است اما با خریدار شرط کرده است اگر روزی به سرزمین خود آمد و خواست معامله را فسخ کند زمین به فروشنده برگردد، خریدار هم با این شرط موافقت میکند آیا این معامله صحیح است؟
ج: این معامله چون غرری است صحیح نیست. اگر مدت خیار فسخ را حتی پنجاه سال تعیین میکردند معامله صحیح بود.
س 34: زمین پدرم را بدون اجازهاش فروختم، پدرم بعد از معامله در حضور مردم آن را رد کرد بعد از مدتی پدرم فوت کرد برادر و خوهرانم نیز معامله را رد کردند. این معامله نسبت به سهم خودم و سایرورثه چه حکمی دارد؟
ج: این معامله حتی نسبت به سهم خود فروشنده باطل است چون در زمان معامله مالک زمین نبوده است بنابراین فروشنده پول خریدار را بر میگرداند و کاهش ارزش پول را هم ضامن است باید جبران کند.
س 35: شخصی چند رأس گوسفند را به قیمت معینی میفروشد اما مشتری از پرداخت بهای آن خود داری میکند. سالها از آن قضیه گذشت و قیمت گوسفند گران شده است آیا فروشنده حق دارد که قیمت گوسفند را به نرخ امروز بگیرد یا عوض گوسفندان خود گوسفند بگیرد؟
ج: فروشنده حق دارد قیمت گوسفندان را به نرخ امروز بگیرد یعنی خریدار کاهش ارزش پول را باید جبران کند.
س 36: یکی از دوبرادر زمین مشترک را با ادعای وکالت از جانب برادرش فروخته است آیا برادر حق دارد سهم خود را مطالبه کند؟
ج: اگر برادر دیگر به وکالت برادرش اقرار کرد یا شاهدی بر وکالت وجود دارد حق مطالبه ندارد اما اگر منکر وکالت است و شاهدی هم بر وکالت وجود ندارد میتواند سهم خود را مطالبه کند
س 37: کسی که در شرایط خاصی مجبور میشود که زمین خود را به قیمت خیلی کم (از قیمت واقعی) بفروشد و در صورتی که همه قیمت را نگرفته باشد حق فسخ دارد؟
ج: حق فسخ ندارد.
س 38: از طرف شهرداری اعلام میشود که خانه من در مسیر خیابان قرار گرفته و باید خراب شود. بعد از مدتی با خبر شدم که همه زمین خانه ام در مسیر خیابان قرار ندارد یعنی بخشی از آن باقی میماند و ارزش زمین باقی مانده اکنون چند برابر شده است این مسأله را شهرداری میدانسته اما من نمیدانستم اکنون میتوانم باقی مانده زمینم را از تصرف شهرداری خارج وباز پس بگیرم؟
ج: اگر مسأله طوری باشد که فروشنده اگر میدانست که بخشی از زمین در طرح شهرداری قرار ندارد آن بخش را نمیفروخت در این صورت حق فسخ دارد در غیر این صورت حق فسخ ندارد، در صورت اختلاف به دادگاه صالح مراجعه شود.
س 39: اگر فرزندی در زمان حیات پدرش ملک مسکونی او را بدون اجازهاش فروخته باشد بعد از فوت مالک (پدر) ملک مورد معامله فضولی از طریق ارث به بایع فضولی منتقل شود آیا میتواند معامله ای را که پیش از این انجام داده است به هم بزند و ملک رابه مشتری دیگر بفروشد؟
ج: در صورت فوت پدر ورثه مالک مال او میشوند اگر معامله را امضا کردند صحیح است و اگر رد کردند باطل میشود.
س 40: در بعضی مناطق مرکزی افغانستان پول با پول مبادله میشود مثلاً پنجاه هزار روپیه نقد پاکستانی به پنجاه هزار افغانی سه چهار ماه بعد یا پنجاه هزار افغانی نقد به شصت هزار افغانی سه چهار ماه بعدآیا این نوع معامله جایز است؟
ج: مبادله پول افغانی به روپیه پاکستانی، اشکالی ندارد اما مبادله پول افغانی به افغانی با اضافه جایز نیست.
س 41: کسی که زمین خود را به بیع خیاری فروخته است آیا تا زمانی که فسخ نشده میتواند همان زمین را به بیع قطعی به کس دیگری بفروشد؟
ج: تازمانی که بیع اول فسخ نشده، بیع دوم باطل است چه شرطی باشد چه قطعی.
س 42: کار گری از ایران به افغانستان پول حواله میکند طبق توافق، حواله باید پول دوره ربانی را به افغانستان تحویل میداد اکنون شش سال از حواله کذشته و پول آن دوره از اعتبار و ارزش افتاده است آیا صاحب پول میتواند از حواله دار پول امروزی افغانستان را مطالبه کند؟
ج: طرفین پول پیشین را با اجناس و کالا، مانند آرد و روغن و گندم محاسبه کنند اکنون معادل آن را پول امروزی بگیرد.
س 43: کسی که ربا داده است آیا میتواند پول خود را از گیرندة ربا از هر طریق ممکن پس بگیرد؟
ج: بله! میتواند پس بگیرد.
س 44: کسی که به خاطر نیاز معامله ربوی انجام داده و اکنون هر ساله باید ربای پول صاحب پول را بدهد راه دیگری ندارد غیر از این که تریاک بکارد و بدهی خود را پرداخت کند تا از شر ربا خلاص شود؟
ج: در فرض سؤال میتواند به اندازه پرداخت بدهی خود تریاک بکارد و بدهی خود را پرداخت کند.
س 45: قطعه زمینی مهریه زنی بوده است، همین زمین را پدر این زن (صاحب زمین) میفروشد اما دخترش (صاحب زمین) معامله را قبول ندارد آیا این معامله صحیح است؟
ج: پدر اجازه فروختن زمین دخترش را ندارد. اگر صاحب زمین (دختر) معامله فضولی را اجازه ندهد معامله باطل است. صاحب زمین میتواند زمین خود را با اجرت المثل آن از خریدار فضولی بگیرد. خریدار فضولی پول خود را از فروشنده فضولی میگیرد.
س 46: در زمان ارزانی زمین در افغانستان فروشنده زمین خود را به قیمت روز به خریدار فروخته است اکنون که زمین گران شده است فروشنده نصف زمین معامله شده را به خریدار میدهد آیا مسأله چه حکمی دارد؟
ج: فروشنده، حق ندارد نصف زمین را پس بگیرد یا مبلغ اضافی از خریدار مطالبه کند.
س 47: فروشنده، زمین خود را به بیع شرطی و جایزی میفروشد و با خریدار شرط میکند که اگر پول خریدار را در موعد معیّن پیدا نتواند، زمین هایش را به قیمت روز و به بیع قطعی به خریدار بفروشد. خریدار هم قبول میکند آیا این معامله صحیح است؟
ج: بیع شرط، با این شرط صحیح است.
س 48: شخص نصف زمین فروشنده را خریده و چند سال است که باهم از محصول مشترک آن استفاده کردهاند اکنون که میخواهد دو تقسیم کنند فروشنده زمین را به علاوه یک روز نوبت آب میخواهد به زور بگیرد و بقیه را دو تقسیم کند آیا جایز است؟
ج: گرفتن یک چهارم زمین و یک روز آب اضافی بدون رضایت خریدار جایز نیست.
س 49: زمین موروثی پدری ام را که سهم من و برادر مجنونم بود به بیع خیاری فروختم بعد از رسیدن موعد، خریدار گفت یا پولم را میدهی یا زمین را به من بفروش، چون پول نداشتم زمین را به مبلغ سه میلیون تومان به خریدار فروختم امابعداً معلوم شد که زمین فروخته شده هشت میلیون قیمت دارد آیا من حق فسخ دارم؟
ج: اگر برادر شما دیوانه و مجنون باشد نمیتوانید سهمیه او را بفروشید مگر این که حاکم شرع اجازه بدهد و اگر واقعاً قیمت زمین را نمیدانسته اید حق فسخ دارید.
س 50: معامله و بیع ربوی علاوه براین که حرام است آیا باطل هم است؟
ج: بله! محکوم به بطلان است.
احکام خرید و فروش (3)
▲ احکام خرید و فروش (3)
س 51: کسی مبلغ صد هزار تومان (مثلاً) طلبکار بوده است در موعد معیّن از بدهکار پول قرض خود را میخواهد، چون بدهکار پول نداشته طلبکار زنجیر اسب او را میگیرد و میگوید این اسب را در برابر طلبم قبول کردم و اکنون همین اسب را تا سال آینده به مبلغ دو صد هزار به تو فروختم، آیا این معامله ربوی است؟
ج: اگر بدهکار واقعاً اسب خود را به جای بدهی خود داده و صاحب پول هم قبول کرده باشد و دو باره معامله کرده باشند اشکالی ندارد. معامله ربوی نیست.
س 52: کسی که بسیار محتاج و نیاز مند است گندم را به قیمت دو برابر تا سال آینده میخرد (مثلاً قیمت یک سیر گندم صد افغانی است او دو صد افغانی تا سال آینده میخرد) آیا این معامله ربوی است؟
ج: اگر معامله دو شرطه نبوده باشد مثلاً نگفته باشند که قیمت کنونی این است و قیمت سال آینده آن، این است و مدت نسیه را معین نکرده باشند معامله باطل است و اگر بگوید این گندم را تا سال آینده در همین تاریخ به این مبلغ میفروشم و مشتری هم قبول کند معامله صحیح است.
س 53: کسی زمین خود را به بیع شرط میفروشد در موعد معین فروشنده پول خریدار را آماده میکند امّا خریدار به بهانه های گوناگون رد میکند. بعد از آن که موعد معین رد میشود خریدار پول را نمیگیرد و ادّعا میکند که زمین به او فروخته شده است. فروشنده دعوای حقوقی راه میاندازد امّا به جایی نمیرسد بعد از فوت خریدار، ورثه اول ادّعا میکند که زمین مورد نظر به آنها به ارث رسیده است. آیا ملک و زمین فروخته نشده است آیا ادعای ورثه خریدار درست است؟
ج: چون فروشنده در موعد معیّن پول خریدار را آماده کرده و خریدار بهانه آورده است معامله فسخ شده است.
س 54: شخصی حدود بیست سال پیش، زمین کشاورزی میخرد. بر روی آن کار میکند زحمت میکشد و زمین از نظر کیفیت بالا میرود، اکنون ورثه فرد دیگری ادعا میکند که زمین فروخته نشده، مال فرشنده نبوده بلکه مال پدر بزرگ آنان بوده است در حالی که پدر مدعی در زمان حیات خود هیچ گونه ادعایی نداشته است اکنون که هم فروشنده و هم خریدار از دنیا رفته است چنین ادعایی مطرح شده است، آیا صحیح است؟
ج: ادعای مدعی، اعتباری ندارد مگر اینکه در نزد حاکم شرع ثابت شود.
س 55: مردی همراه با پسرش یک قطعه زمین میخرد. سند زمین به نام پسر است پسر بر روی زمین کار میکند، کاریز ایجاد میکند. بعد از مدتی پسر از دنیا میرود و پدر و مادر متوفی زنده است و زمین یاد شده را بین خود و فرزندان متوفی و نواسههای خود تقسیم میکند. اما کاریز و حریم زمین تقسیم نمیشود آیا باید مثل زمین تقسیم شود؟
ج: مثل زمین بین ورثه تقسیم شود و حریم زمین و کاریز تابع زمین و کاریز است.
س 56: زمینی از پدرم به من و برادرم به ارث رسیده بود. برادرم زمینهای مشترک را فروخته است و از قیمت آن به من چیزی نداده است:
1ـ56: آیا این معامله صحیح است؟
2ـ56: درختهایی را که بر زمین مشترک غرس کرده بودم بدون اجازه من فروخته است، درختها مال کیست و اگر مجدداً رویید مال چه کسی خواهد بود.
3ـ56: در طی بیست و دو سال برادرم به من اجاره بها نداده است آیا اجاره بهای معین را به من پرداخت کند یا اجرت المثل را به پول همان زمان حساب میشود یا به پول رسمی کنونی؟
ج:1ـ56: اگر به فروش سهمیه خود راضی نبودهاید، فروش سهمیه شما باطل است امّا معامله در سهمیه فروشنده (برادر شما) صحیح است. شما میتوانید سهمیه خود را از مشتری باز پس بگیرید.
ج:2ـ56: درختان مال شما بوده است بنابراین قیمت درختان به شما تعلق دارد اما چون درختان بر زمین مشترک غرس شده بوده برادر شما حق دارد اجرت زمین خود را از شما بگیرد.
ج:3ـ56: اگر مدت زمان اجاره را تعیین نکرده باشد اجاره باطل است و شما اجرت المثل زمین خود را مستحق هستید.
س 57: اینجانب مبلغ دوصد هزار تومان را در تاریخ 1/4/75 به شخصی از قرار صرف هر هزار تومان به شانزده هزار افغانی داده بودم تا مدت یک سال اما آن شخص تا کنون که سه سال و هشت ماه میشود پول را نداده اکنون که صرف پائن آمده و پول افغانی تنزل کرده میگوید من همان پول افغانی را به شما میدهم من قبول ندارم آیا من مستحق پول افغانی هستم یا میتوانم پول تومان خود را پس بگیرم؟
ج: شما ارزش همان پول افغانی را در همان موعد مقرر حق دارید مثلاً مبلغ پول افغانی در زمان موعد مقرر چه مقدار گندم یا روغن یا برنج میشد اکنون قیمت همان مقدار جنس را به قیمت فعلی حق دارید از مشتری بگیرید یا همان دوصد هزار تومان خود را بگیرید.
س 58: باتوجه به مشکلاتی که در چند سال اخیر در رابطه با خرید زمین در شهرهای افغانستان مخصوصاً شهر کابل وجود داشت خرید و فروش زمین با تردید توام بود عدّهای به حیث نماینده و واسطه عمل میکردند به این معنا که نمایندگان وقتی زمین را میخریدند احتمال پنجاه درصد وجود داشت که بالاخره مشتری صاحب زمین خواهد شد یا نه؟ وبا همین تردید بودند به کسی دیگر میفروخت و افرادی که زمین را از این نمایندگان میخرند هم در تردیدند که آیا صاحب زمین میشود یا نه؟ و چه مشتری و چه بائع (نمایندگان) قبول داشتند که اگر زمین بدست شان آمد خوب و الا پولهای شان ضایع خواهد شد بعداً غاصبانی پیدا شدند که با همکاری بعضی از قوماندانان زمین های خریداری شده را به کسانی دیگر فروختند در این حال نمایندگان ضامن پول مردم هستند یا نه؟
ج: اگر بائع رفع مانع کرده باشد در اقباض غیر منقول کفایت میکند و اگر رفع مانع نکرده باشد وتلف شده باشد از کیسه بائع رفته و باید پول مشتری را بدهد.
س 59: هل یصح لدیکم التمسک بالارتکاز العقلائی القائم علی امتلاک حق التألیف، بدعوی وجود کبری کلیّة معاصرة للمعصوم قائمة علی مملکیة الصنع و العلاج الشامل لصنع الامور المادّیة و المعنویة ایضاً حیث یخرج الکاتب الشخصیة المعنویة للکتاب من وجوده التجریدی الی وجوده المادی؟
ج: اِذٰا باٰعَ الْکُتّابُ وَ یَشتَرِطُ عَلَی الْمشتری ان لایَطْبَعَهُ وَ قَبِلَ المُشْتَرِیْ، لاٰیَجُوزُ لَهُ الطَّبْعُ فاذا قَدِمَ عَلَیْهِ یَجُوْزُ لِلْباٰئِعِ فَسْخُ الْبَیْعِ لأجل تخلُّفِ الشَّرط.
وَ اَمّاٰ اذا کُتِبَ فِی الکتابِ اَنَّ حقَّ الطبعِ محفوظٌ للمؤلّفِ وَ قَالَ المشتری: اَناٰ لاٰ اَلْتزم بهذ الشرط و مع ذلک باعه له فهو بمعنی الغاء هذ الشرط، فیجوز للمشتری تجدید الطبع.
وامّا اذا باعه و لم یقل للمشتری شیئاً و لم یظهر المشتری الالتزام بقبول هذالشرط، فله تجدید الطبع لان الناس مسلطون علی اموالهم.
س 60: و اذا لم یصح لدیکم التمسک بالإرتکاز المذکور، فهل یرجع ذٰلک إلی الشک فی وجود ذٰلک الإرتکاز زمن المعصوم ٷ، بلحاظ وجود بعض المؤلفات سابقاً و مع ذٰلک لم تجعل الملکیة لمؤلفیها لعدم شعورهم بالحاجة إلی امتلاک ذٰلک الحق؟
ج: الجواب عن الثانی یظهر من الجواب الاول.
س 61: هل ترون ملکیة أعمال الانسان و نتائج أعماله؟ و علی فرض الملکیة فهل هی ذاتیة تکوینیة و بالتالی لاتحتاج إلی التمسک بالارتکاز و إمضاء الشارع له؟
ج: ان ملکیة الاعمال لها معنیان احدهما ان الانسان اذا عمل عملاً یکون مالکاً له کما اذا احیی ارضاً مواتاً یکون مالکاً لها.
ثانیهما ان الانسان الحر اذا عمل و انتفع فی کل یوم الف دینار فحبسه ظالم عشرة ایام لایکون ضامناً لعشرة آلاف لأنّ عمل الحر قبل الاستیفاء لایکون مالاً حتی یوجب الضمان.
و امّالعبد اذا کان عاملاً فی کل یوم الف دینار فحبسه الظالم عشرة أیام یکون ضامناً لعمله و هو عشرة آلاف لأن العبد مال و عمله ایضاً مال.
س 62: هل ترون أن نتائج أعمال الإنسان تعدّ مالاً لایجوز التصرف فیها إلاّ بإذن من اصحابها؟
ج: ان نتیجة عمل الإنسان کإحیاء الارض یکون مالاً و ملکاً، من غصبه یکون ضامناً.
س 63: هل یحکم العقل بأولویة الإنسان بعمله و بنتائج عمله حکماً عقلیاً معلّقاً علی عدم ورود ما یخالفه من الشارع؟ و علیه فهل تشمل تلک الأولویة الحقوق المعنویة؟
ج: ان الحقوق المعنویة مختلفة باختلاف مواردها فلیس کلّها محکوماَ بحکم واحد.
س 64: هل تشمل قاعدة "لاضرر" موارد حق الطبع اذا کان یتضرر أصحابها لعدم استیذانهم؟
ج: ان قاعدة لاضرر لاتشمل موارد حق الطبع فانّ الطبع بغیر اذن المؤلف لایکون موجباً للضرر علیه بل یکون مانعاً للنفع الزائد.
س 65: هل یشمل الضرر مثل التسبیب بعدم المنفعة، أم یختص بالنقص الوارد علی المال؟ و ما دلیلکم علی ذٰلک؟
ج: ان العقل و العرف متفقان علی ان عدم النفع لایصدق علیه الضرر.
س 66: هل بالإمکان شمول مثل«اوفوا بالعقود» للمعاملات التی تقع علی مثل هذه الحقوق «حق الطبع» فی حین أنّنا نشک فی انطباق المالیة علیها؟
ج: ان العقد یصدق علی المعاملة علی الحقوق و ان لم یصدق المال علیها کحق التحجیر و حق الاولویّة و حق الحضانة و امثالها و کذٰلک حق الطبع فان للمؤلّف أن یصالح حق طبع کتابه بمال کثیر.
س 67: اذا لم یَحْکُمِ العقلُ بکونِ أمر ما ظلماً وحکمَ به العرفُ فهل یکون حکمُ العرفِ مُحَکَّماً؟
ج: اِنَّ حکم العرفِ لاقیمةَ له فی تعیین المصادق فانه موکول الی العقل.
س 68: «لایحل مال امرء إلاّ عن طیب نفسه» إذا فسّر «المال» بما کان مرتبطاً بالغیر، أی: ما کان مرتبطا بالغیرـ و منه الطبع ـ لایجوز التصرف فیه إلاّ عن طیب نفس. فهل تصحّ هذه التوسعة فی التفسیر استناداً إلی مناسبات الحکم للموضوع إلغاء خصوصیة أم تصدم بمشاکل الاخریٰ؟
ج: ان الاجماع قائم علی عدم جواز غصب حق الغیر کماله مثل حق التحجیر و حق السبق و حق الحضانه و امثالها و امّا حق الطبع فقد عرفت الکلام فیه.
س 69: هل تدلّ العبارة التی تکتب فی أول الکتاب وهی «حقوق الطباعة محفوظة» علی کون عدم الإنتفاع بنشر الکتاب شرطاً ضمنیاً فی البیع؟ و إذا کانت کذٰلک و خالف المشتری الشرط فهل یضمن؟ أو له حق خیار الفسخ أو الإمضاء لاغیر؟ هذا السؤال علی فرض عدم ثبوت الحق.
ج: ان العمل بالشرط مرهون لالزام البایع و التزام المشتری فاذا قال المشتری لا التزم بهذالشرط، لایکون العمل بالشرط لازماً علیه کما عرفته.
س 70: هل ترون ما یسمی بالشرط اجزائی أو الاتفاق المالی من الناحیة الشرعیة (وهو اتفاق علی تقدیر التعویض إذا لم یقم الملتزم بالتزامه فی التنفیذ، أو إذا تأخر فی تنفیذ التزامه)؟ و ما هو دلیلکم علی ذٰلک؟
ج: انّ الشرط الجزائی و الاتفاقی لادلیل علی لزوم الالتزام به.
س 71: هل ترون ثبوت جمیع الحقوق المعنویة أم أنّکم تقولون بالتفصیل؟
ج: انّ جوابه یظهر مما ذکرنا (فی ج ـ س38) فلاحاجّة الی الإعادة.
س 1ـ 71: اگر متعاملین شرط کنند که هریک از متعاملین در صورتی که معامله را فسخ نماید، باید پنج میلیون تومان خسارت به طرف مقابل بپردازد. آیا این شرط مزبور صحیح است؟
ج: پرداخت پنج میلیون به عنوان خسارت وجه شرعی ندارد و اگر در ضمن عقد لازم آن مبلغ به عنوان حق فسخ معامله شرط شود وفاء به آن شرط لازم است و گرفتن آن مبلغ صحیح است.
س 2ـ 71: برفرض صحت شرط با عنایت به اینکه مهلتی برای آن مقرر نشده است، آیا متعاملین تا 10ـ 15 سال بعد هم میتوانند معامله را به هم بزنند؟ (با اینکه تفاوت قیمت در این مدت بسیارزیاد است).
ج: در صورتیکه آن مبلغ را به عنوان حق فسخ شرط کرده باشند باید مدّت فسخ معین شود.
س 3ـ 71: در صورتی که یکی از متعاملین در مبیع تصرفاتی نموده باشد، ـ مثلاً ـ در زمین خریداری شده منزلی ساخته باشد و این ساخت و ساز در مرئی و منظر فروشنده بوده، آیا میتوان این امر را به منزله اسقاط عملی حق فسخ مزبور تلقی نمود؟
ج: برفرض صحت آن تصرفات موجب اسقاط خیار فسخ نمیشود.
س 72: در بیع به شرط خیار بایع میتواند در زمان خیار با رد ثمن ملکیّت مبیع را به خود بر گرداند. در چنین معامله هرگاه بایع ادعای غبن نماید باوجود اینکه راه برای بهم زدن معامله با استرداد ثمن برای او وجود دارد، آیا میتواند در صورت اثبات غبن در معامله بیع را فسخ و ثمن را عند الاستطاعه مسترد کند؟ اگر در زمان خیار ثمن را بر نگرداند بیع لازم میشود یاخیر؟
ج: در فرض سؤال بایع از دوجهت خیار فسخ دارد هم از جهت خیار شرط و هم از جهت مغبون واقع شدن اگر در زمان خیار فسخ نکرد و از جهت مغبون واقع شدن هم فسخ نکرد در این صورت معامله لازم میشود.
س 73: شخصی زمین تا جایی خانه ودو در بند دیوار چوپ خود را در بدل مبلغ چهل هزار افغانی به فروش رسانیده و نصف قیمتش را گرفته و نصف دیگری را قسط نموده ولی قبل از سر رسیدن پرداخت قسط دوّم تاجایی مذکور را به شخص دیگری به فروش رسانده آیا حق فروش را دارد یا خیر؟ آیا حق مطالبه پولش را دارد یا خیر؟
ج: در فرض سؤال آن تاجای خانه مال شما بوده است اگر شما اجازه نکنید آن معامله باطل است و هرکسی آن زمین را خریده باشد صحیح نیست و اگر روی آن زمین نماز بخواند نمازش باطل است و باز بایع زمین حق مطالبه قیمت را ندارد تا زمانیکه زمین را به شما بدهد.
س 75: اگر شریک مشاعی حصّه خود را به بیع محاباتی ـ کمتر از قیمت سوقیه ـ به یکی از اقارب خود منتقل کند آیا صاحب حق شفعه با همان قیمت میتواند حصّه شریک خود را تملّک کند؟
ج: اگر زمین بین دو نفر مشترک باشد یکی از شرکاء سهم خود را به کسی بفروشد شریکش حق شفعه دارد به همان قیمت فروخته شده
احکام خرید و فروش (4)
▲ احکام خرید و فروش (4)
س 76: پس از تملّک سهم مشاعی از طرف صاحب شفعه آیا بایع میتواند ادّعای غبن کند؟ و در صورت ثبوت غبن آیا مال مورد معامله به مغبون بر میگردد
ج: اگر واقعاً مغبون واقع شده باشد و اسقاط خیار نکرده باشد حق فسخ دارد بعد از فسخ، ملک به ملکیت مالک بر میگردد.
س 77: آیا بیع کالی به کالی همان بیع دین به دین است یا مفهوم وسیع تری دارد و بیع دین به دین یکی از مصادیق آن محسوب میشود؟ و در هر صورت بیع کالی به کالی صحیح است یا فاسد و باطل؟
ج: بیع کالی به کالی مفهوم وسیع تری دارد که بیع دین به دین یکی از مصادیق آن محسوب میشود بیع کالی به کالی یعنی ثمن و مثمن هر دو مؤجّل باشد چه به صورت دین باشد که یکی از دیگری مالی را طلب دارد و آن دو را معامله میکنند که در آینده پرداخت کنند و یا از حالا معاملهای انجام میدهند بدون اینکه قبلا از همدیگر مطالبهای داشته باشند که ثمن و مثمن در آینده پرداخت شود و این معامله باطل است.
س 78: در بیع کالی به کالی آیا بین این که ثمن و مثمن قبل از بیع به صورت دین باشد یا به وسیله بیع دین بودن آن محقق میشود، تفاوتی وجود دارد یا نه؟
ج: بین این دو در بطلان تفاوتی وجود ندارد.
س 79: آیا حقوق مانند حق امتیاز تلفن، حق انشعاب آب و برق، حق سرقفلی و... میتوانند به عنوان مبیع قرارگیرند؟ و آیا فرقی بین حقوق مالی وغیر مالی وجود دارد؟
ج: اگر حقوق قابل نقل و انتقال و قابل اسقاط باشد جایز است مبیع واقع شود.
س 80: در صورتی که در کشور یا شهری مبیع مثلاً بر اساس تُن یا مَن به فروش میرسد و متعارف آن شهر نیز چنین است و خریدار نیز میداند که این جنس در این کشور یا شهر بر این اساس خرید و فروش میشود و به متعارف بودن آن نیز واقف است و همچنین میداند که وزن مخصوصی نیز برای تُن یا مَن در آن کشور یا شهر متعارف است امّا از مقدار آن بی اطلاع است. مثلاً نمیداند که یک تُن یا یک مَن در آن شهر چند کیلو است، آیا همین مقدار علم به متعارف بودن، برای رفع جهالت از مبیع (یا ثمن) کفایت میکند یا لازم است مقدار و اندازه آن را نیز بداند؟
ج: لازم است مقدار و اندازه آن را بداند.
س 81: آیا بیع به شرط آزمایش صحیح است، به این معنا که مشتری در صورتی مبیع را خواهد پذیرفت که آن را آزمایش کند و آزمایش موفقیت آمیز باشد؟ و در صورت صحّت آیا ملکیّت از حین عقد است یا پس از انجام آزمایش؟
ج: اگر عقد قبل از آزمایش واقع شده باشد و مبیع بر طبق وصف بایع باشد ملکیت از حین عقد حاصل میشود و اگر عقد بیع بعد از آزمایش باشد و یا قبول را معلق کند به آزمایش که این مال را به این قیمّت میخرم به شرطی که آزمایش کنم و مبیع دارای این اوصاف باشد در این صورت ملکیت بعد از آزمایش است.
س 82: آیا بیع به شرط موافقت و پسند مشتری صحیح است و در صورت صحت، ملکیت از ابتدا انتقال مییابد و موافقت مشتری به منزله اجازه کاشفه است یا این معامله صرفاً یک وعده یک طرفی بوده و پس از اعلام موافقت و رضایت از سوی مشتری مالکیت انتقال مییابد؟
ج: اگر عقد قبلاً واقع شده موافقت مشتری به منزله اجازه کاشفه است و اگر معامله قبلاً واقع نشده و مشروط به آزمایش باشد در این صورت با موافقت مشتری ملکیت حاصل میشود.
س 83: آیا شرط تأخیر در انتقال مالکیت مشروع است یا از شروط فاسد است و در صورتی که از شروط فاسد محسوب شود آیا مفسد عقد نیز میباشد یا نه؟
ج: اگر معامله با تمام شرایط واقع شده باشد تأخیر در انتقال ملکیت معنی ندارد ولی فساد شرط موجب فساد عقد نمیشود.
س 84: آیا خرید و فروش بدن و اعضای انسان جهت کالبد شکافی جایز است؟
ج: بیع وشراء اعضاء رئیسه انسان زنده جواز ندارد ولی غیر آن اشکال ندارد که برای حفظ جان مسلمان تبرعاَ اهدا کند و یا به مقدار دیه و یا کمتر و یا بیشتر از مقدار دیه باطرف مصالحه کنند.
س 85: در موردی که بایع به لحاظ عدم تأدیه ثمن از ناحیه مشتری حق حبس مبیع را دارد آیامشتری میتواند از بایع طلب نماید نسبت به مبیع، خودش یا شخص ثالث تا تأدیه ثمن به بایع انتفاع ببرد؟
ج: اگر بیع نقد باشد و مشتری از دادن ثمن خود داری کند در این صورت بایع حق دارد از دادن مبیع خود داری کند و مشتری حق ندارد مطالبهی مبیع را کند ولی در آن مدت مشتری حق انتفاع دارد.
س 86: با عنایت به اینکه بعض از فقهاء تصریح نموده اند؛ در بیع عین معین لازم است مبیع درحین عقد موجود باشد و به تعبیری برخی از فقهاء، اصل بر موجود بودن متعلق عقد است الاّ ماخرج بالدلیل ، بفرمائید؛ اولا: آیا به نظر حضرتعالی نیز لازم است مبیع درحین عقد موجود باشد و یا همین که بدانیم در حین تسلیم موجود خواهد بود کفایت میکند؟
ثانیا: فروش آپارتمان و مکانهای تجاری که بامتراژ و ویژگی های معین پیش فروش میگردد، آیا از مصادیق عین معین است تا در نتیجه بیع آن باطل باشد یا از مصادیق کلّی در ذمه است تا بیع صحیح باشد و یا از مصادیق عین معین است ولی استثنایی از قاعده کلّی محسوب میشود و بیع آن صحیح است؟
ج:1بلی لازم است در حین عقد مبیع موجود باشد اگر موجود نباشد بایع مالک آن نیست ولابیع الاّ فی ملک امّا فرق نمیکند موجود در خارج باشد و یا در ذمّه مثل کلّی در ذمّه مانند بیع سلم یا سلف.
ج:2 آپارتمان و مکانهای تجاری معمولا مکان و مساحت آنها معلوم است و در خارج معین است، کیفیت بناء وساختمان برای مشتری توصیف میشود و رفع غرر میگردد و معامله آن اشکال ندارد و از مصادیق عین معین است و اگر در خارج معین نباشد از مصادیق کلّی در ذمّه است.
س 87: در بیع معلق (در صورتی که تعلیق در منشأ باشد نه در انشاء) آیا مالکیت مبیع و ثمن از حین بیع است یا از حین حصول معلق علیه؟
ج: ملکیت از حین بیع است.
س 88: اگر معاملهای در خارج از محل سکونت بایع و مشتری صورت گیرد و وضعیت به گونهای است که نمیتوان محل وقوع را ملحوظ نمود، مثل اینکه بیع در کشتی و در دریا یا در هواپیما و در هوا صورت گیرد، در صورت اختلاف بین متبایعین تکلیف چیست و مبیع تکلیفش چیست؟ و مبیع و ثمن را کجا و بر اساس عرف چه مکانی باید تسلیم نمود؟
ج89: اگر در کشتی یا هوا پیما امکان تسلیم باشد در همانجا مبیع وثمن تسلیم بایع و مشتری شود و اگر در آنجا امکان نداشته باشد در هرکجای که طرفین توافق کرده باشند و اگر قدرت بر تسلیم در محل وقوع عقد و در خارج از آن نداشته باشند معامله باطل است، ظاهرا عرف محل و مکان در تسلیم دخالت ندارد بلکه در مکیل و موزون و عدد دخالت دارد که در صورت اختلاف بلاد، ملاک بلد معامله است.
س 90: اگر ثمن معامله بسیار ناچیز باشد مثل فروختن خانهای به هزار تومان، آیا این معامله صحیح است یانه؟ و اگر صحیح است آیا بیع محسوب میشود یا صلح یا هبه یا...؟
ج: در فرض سؤال اول ولو ثمن کم و اندک باشد معامله صحیح و بیع محسوب است.
س 91: در معاملاتی که به وسیله تلفن، فکس اینترنت و امثال آن واقع میشود، به ترتیب:
الف) معامله از چه زمانی واقع میشود؟ از زمان نوشتن یا گفتن ایجاب، از زمان نوشتن یا گفتن قبول، از زمان ارسال قبول توسط مشتری، از زمان وصول جواب قبولی به بایع، یا...؟
ج: معامله بعد از قبول مشتری محقق میشود.
ب) مکان وقوع معامله کجاست؟ محل سکونت بایع یا محل سکونت مشتری؟
ج: چون وقوع معامله منوط به ایجاب و قبول است اگر بایع و مشتری در دو جا باشند هردو جا محل وقوع معامله است.
ج) محل تسلیم مبیع و ثمن کجاست؟ محل سکونت بایع، محل سکونت مشتری، محل وجود کالا، محلی که نیاز است کالا در آنجا مصرف شود، یا...؟
ج: محل تسلیم مبیع و ثمن بستگی به توافق طرفین بایع و مشتری دارد.
س 92: در صورتی که هنگام اجرای حکم اعدام در زنا، محکوم علیه منکر جرم ارتکابی شود (انکار بعد از اقرار) لکن قاضی علم به کذب انکار وی داشته باشد، آیا حدقتل ساقط است یا خیر؟
ج: چون قاضی بر طبق علم خود میتواند حکم کند لذا در صورت علم قاضی به جنایت حدّ قتل ساقط نمیشود.
س 93: با عنایت به این که در ماده 348 قانون مدنی ایران آمده است: «بیع چیزی که خرید و فروش آن قانوناً ممنوع است، باطل است» بیان فرمایید: آیا منع قانونی موجب میشود مبیع همانند مواردی که شرعاً خرید و فروش آن حرام و باطل است(مثل بیع میته، خمر وآلات قمار) در این گونه موارد نیز حرام و باطل باشد یا منع قانونی صرفاً حرمت تکلیفی میآورد امّا در صحت معامله تأثیری ندارد و یا موارد مختلف است و در برخی موارد، معامله صحیح، و در برخی موارد باطل و در برخی موارد غیر نافذ بوده و محتاج به اجازه است؟ به طور مثال: قانون، بیع سلاح و مهمات یا مواد مخدر یا فروش سیگار به افراد زیر 18سال ممنوع نمود؛ حال اگر علیرغم منع قانونی، معاملهای صورت پذیرد چه حکمی دارد؟ یا فروش اموال عمومی و دولتی تحت شرایطی و توسط دولت مجاز است اما افراد دیگر نمیتوانند اقدام به خرید و فروش کنند حال اگر شخصی بیاعتنا به این منع قانونی، مثلاً اقدام به فروش بخشی ازیک پارک به شخص دیگر جهت احداث شهرک بازی نماید و دولت نیز پس از فروش بیع مزبور را اجازه دهد آیا اجازه دولت در این مورد مؤثر است و بیع را نافذ میکند یا تأثیری نداشته و بیع باطل است؟
ج: اگر منع معامله توسط حاکم شرع واجد شرایط باشد حرمت تکلیفی دارد ولی حرمت وضعی آن نسبت به موارد مختلفه فرق میکند ـ مثلاًـ بیع سلاح و مهمات که موجب برهم زدن نظم و امنیت جامعه میشود هم حرمت تکلیفی دارد و هم معامله باطل است ولی مواد مخدر و سیگار اگر به اعتبار منافع محلّله باشد و یا مفسده اندک داشته باشد اصل معامله صحیح است.
س 94: با عنایت به اینکه مشهور فقهای امامیة «کثر الله امثالهم» یکی از شرایط عوضین را مالیّت و داشتن منفعت عقلایی دانستهاند بیان فرمایید:
اولاً: آیا مالیت از شرایط عوضین میباشد یانه؟
ثانیاً: در منفعت عقلایی و مالیت آیا اغراض نوعی ملاک است یا اغراض شخصی؟ ـ مثلاً ـ آیا خرید و فروش نامههای زن وشوهر در زمان نامزدی که برای آنها اهمیت بسیار دارد و یا آلبوم عکس خانوادگی که برای آن خانواده از اهمیّت ویژهای برخوردار است، صحیح است یا چون منفعت عقلایی غالب ندارد باطل است؟
ج: بله در صحت معامله مالیّت عوضین شرط است، در منفعت عقلایی هم اغراض نوعی کفایت میکند و هم اغراض شخصی در هردو صورت معامله صحیح است.
س 95: آیا منفعت میتواند مبیع واقع شود؟
ج: منفعت مبیع واقع نمیشود مبیع باید عین باشد.
س 96: در صورتی که وسیله توزین یا اندازه گیری و امثال آن در کشور یا شهری متعارف بود و مقدار آن نیز بر اساس متعارف آن شهر معلوم باشد ولی مشتری یا بایع از مقدار آن بی اطلاع باشند آیا صرف متعارف بودن و معین بودن مقدار آن کفایت میکند یالازم است بایع یا مشتری یا هردو از آن مطلع باشند؟ مثلاً من در اصفهان 6 کیلو گرم است و بایع یا مشتری که اهل قم است و من در آن شهر سه کیلوی است میخواهند در اصفهان معامله کنند.
ج: باید بایع و مشتری مقدار ثمن و مثمن را بدانند و صرف متعارف و معین بودن در کشور و شهری کفایت نمیکند و رفع غرر حین البیع حاصل نمیشود.
س 97: آیا عقود و ایقاعات مانند بیع، نکاح و طلاق به وسیله تلفن یا اینترنت یا نامه و امثال آن واقع میشود یا نه؟ و در صورت وقوع، محل وقوع آن در عقودی مانند بیع کجاست؟ بلد بایع یا مشتری؟ وضعیت خیار مجلس و افتراق آنها چگونه خواهد بود؟
ج: عقود و ایقاعات به امور فوق الذکر واقع میشود ولی محل بیع واحد نیست و قهراً خیار مجلس موضوعاً منتفی است.
س 98: درصورتی که بایع و مشتری یا یکی از آنها در وقت عقد بیع از قیمت بازار خبر نداشته باشند و بگویند فروختم به هرقیمتی که در بازار (قیمت سوقیه) هست و نام بازار معینی را ذکر کنند آیا بیع صحیح است؟
ج: در فرض سؤال بیع غرری است و معامله باطل است.
س 99: اگر در عقد بیعی بایع شرط کرده که مشتری بابت پرداخت ثمن، ضامن یا رهن بدهد، درصورتی که مشتری به شرط مزبور عمل نکند بایع حق فسخ خواهد داشت، پرسشی که در این زمینه مطرح است این است که: اگر مشتری قبل از آنکه بایع اعمال فسخ کند ثمن را بپردازد آیا بازهم بایع حق فسخ خواهد داشت؟ به عبارت دیگر آیا صرف تخلف شرط در این مورد حق فسخ میآورد یا چون غرض اصلی از اخذ ضمان یا رهن، پرداخت ثمن بوده و این غرض هر چند با تأخیر حاصل شده است پس دیگر حق فسخ و جود ندارد؟
ج: در صورتی تخلف شرط بایع حق فسخ دارد بعد از آن اگرمشتری ثمن را بیاورد حق خیار بایع محفوظ است میتواند اعمال خیار کند و با آوردن ثمن حق خیار بایع ساقط نمیشود.
س 100: هرگاه مبیع کلّی در ذمّه باشد در صورتی که بایع فرد آن را معین کند و بگوید میخواهم این فرد را به تو تحویل دهم، آیا مشتری میتواند آن را بدون اذن بایع قبض کند یا لازم است بایع آن را به اقباض مشتری بدهد؟
ج: رضایت بایع کافی است در قبض مشتری آن فرد مبیع را.
س 101: در صورتی که مبیع فرد مردد باشد ولی به گونهای که هیچ گونه غرری در آن نباشد آیا بازهم معامله باطل است مثلاً کار خانهی بشقاب تولید میکند و همه بشقابها نیز مثل همند منتهی رنگهای متفاوتی دارند ولی قیمتها یکی است و فروشنده به مشتری بگوید هرکدام را میخواهی به 500 تومان به تو فروختم و مشتری پس از معامله یکی از مصادیق را انتخاب کند آیا معامله صحیح است؟
یا بشقابها دو نمونه است و از نظر جنس وقیمت با یکدیگر تفاوت دارند ولی بایع به مشتری میگوید اگر این نمونه را بر داری به 1000 تومان و اگر آن نمونه را برداری2000 تومان فروختم در این صورت معامله صحیح است یانه؟
ج: در صورت اول بیع صحیح است و در صورت دوم بیع غرری است مگر اینکه بعد از اخذ یکی از آن دوتا را بایع اجازه کند بیع صحیح است.
احکام خیار فسخ
▲ احکام خیار فسخ
س 1: شخصی یک عدد یخچال را از مغازه خریده است که بائع به مشتری گفته است من به تازگی موتور یخچال را به مبلغ پنجاه و پنج هزار تومان خریده ام فقط قیمت موتور را شما بدهید به همین مبنا معامله انجام میشود بعد طبق رؤیت کاغذ خرید معلوم میشود که موتور به مبلغ سی و دو هزار و پنج صد تومان خریده شده و بائع کاغذ خرید را دست کاری کرده تکلیف این معامله چه است و آیا مشتری حق فسخ دارد یا نه؟ ضمناً مشتری از بائع پول دیگر طلبکار است آیا در صورت فسخ معامله میتواند یخچال را به عنوان رهن تا گرفتن قرض خود یخچال را در نزد خود نگهدارد یا نه؟
ج: اگر یخچال را بدون قید و شرط به همان مبلغ پنجاه و پنج هزار خریده اید معامله صحیح است اما اگر یخچال را به قیمت موتور خریده اید ودر واقع قیمت موتور مبلغ سی و دو هزار و پنج صد تومان بوده مشتری خیار فسخ دارد و در صورت فسخ معامله احوط این است که بائع اجرت انتقال یخچال را هم بدهد و باز مشتری میتواند یخچال را به عنوان رهن وضمانت پول خود نگهدارد.
س 2: عمر نامی زمین های خود را برای زید تملیک وهبه میکند بشرطی که در هر سال 160 سیر بوزن افغانستان آرد و خرج سفر زیارت کربلا را بپردازد و زید این شرط را قبول میکند و زمینها را قبض میکند اتفاقاً در همان سال اول 160 سیر آرد را برای عمرنمی دهد منتهی در خلال دو سه سال 15 سیر آرد و پنج هزار افغانی برای عمر میدهد. زید از افغانستان هجرت میکند و زمینها بدین منوال میماند و زید در عالم هجرت فوت میکند عمر از وصی زید مطالبه زمین میکند چون به شرط عمل نشده و در همان زمان زمینها را برای دختر خود تملیک میکند بعد آقای عمر هم فوت میکند حالا ورثه عمر زمینها را از وصی و ورثه زید مطالبه دارد حکم مسئله را لطفاً بیان فرمائید.
ج: در صورتیکه زید بشرط عمل نکرده باشد عمر خیار فسخ دارد و بعد از فسخ میتواند برای دخترش هبه کند و اگر دختر در زمان حیات پدر آن زمین را قبض کرده باشد زمین مال دختر شده است واگر زمین را دختر قبض نکرده باشد یعنی زمین در اختیار ورثه زید بوده است هبه باطل و زمین بورثه عمر تعلق میگیرد بر وصی و ورثه زید واجب است که زمین را به ورثه عمر تحویل دهند و اگر عمر غیر از این دختر وارث دیگری نداشته باشد باز زمین از باب ارث مال همین دختر است.
س 3: شخصی زمینی را به کسی میفروشد اما بائع با مشتری میگوید که علاوه بر قیمت زمین یک قاب ساعت سیکو پنج ژاپنی هم به بائع بدهد و مشتری بعد از چند مدتی ساعتی به همان کیفیت را به بائع میدهد ولی بائع از گرفتن ساعت امتناع میورزد و از این معامله حدود هشت سال میگذرد سوال این است که فروشنده حق خیار فسخ دارد یا فقط مستحق همان ساعت است؟
ج: اگر مشتری ساعتی به همان کیفیت را به بائع داده ولی بائع خودش نگرفته است در این صورت بائع فقط مستحق همان ساعت است اما حق فسخ ندارد واگر بائع از آن ساعت اعراض کرده بوده دوباره حق گرفتن ساعت را هم ندارد.
احکام بیع شرط
▲ احکام بیع شرط
س 1: املاکی که به عنوان بیع شرط فروخته میشود ولی بایع در مدت خیار یا دست رسی بمشتری ندارد یا قدرت ندارد آیا سپری شدن مدت خیار موجب لزوم بیع میشود یا نه؟
ج: بایع تا زمانی خیار حق فسخ دارد که مدت سپری نشده باشد بعد از انقضاء مدت بیع لازم میشود. اگر مشتری راضی به فسخ نشود بائع فسخ نمیتواند.
س 2: آیا زمین که به بیع جائزی فروخته شده باشد بعداً صاحب زمین میتواند همان زمین خود را به بیع لازمی و قطعی بفروشد یا نه؟
ج: اول بیع جائزی را فسخ کند بعد از آن به بیع قطعی بفروشد.
س 3: شخصی زمین خود را به بیع قطعی میفروشد ولی با مشتری شرط کرده که هر وقت بایع برگشت و خواست فسخ نماید زمین را مشتری برایش بدهد و طرفین این شرط را قبول میکنند آیا این بیع صحیح است یا نه؟
ج: این معامله غرری است صحت ندارد و اگر تعیین مدت بکنند مثلاً تا پنجاه سال حق فسخ داشته باشد بیع صحیح است.
س 4: یک نفر زمین خود را به پسران خود هبه مشروطه کرده بود مدت چند سال زمین در قبض پسران بود و با اجازه پدر زمین را به بیع شرط فروخت پدر هم سند را امضاء کرده حالا مدت بیع خیاری تمام نشده پدر میگوید چون پسرانم به شرط عمل نکردهاند لذا من هبه را فسخ کردم و پول رهن را از پسرانم بگیرید مدت رهن (بیع شرط) را نمیگذارم تمام بشود حالا مشتری حق دارد که تا مدت تمام نشده زمین را زراعت کند یا خیر؟
ج: در مفروض سؤال اگر پسران بشرط عمل نکرده باشند پدر حق فسخ دارد در صورتیکه هبه فسخ شد بیع شرط خود بخود فسخ میشود، مشتری حق ندارد زمین را زراعت کند، پرداختن پول برعهده پسر است.
س 5: اگر شخصی دو میلیون تومان را به عنوان بیع شرط از کسی بگیرد که ماهانه 40 هزار تومان پرداخت میکند به شرط اینکه در قبال این 40 هزار تومان یک بسته کبریت دریافت کند آیا این کلاه شرعی درست است؟ گرفتن این 40 هزار تومان ماهانه حلال است در قبال یک بسته کبریت یا خیر؟
ج: در فرض سؤال آن معامله باطل است و آنکه شرعاً جواز دارد معامله با ضمیمه است که دو میلیون تومان را با یک جنس که مثلاً ده هزار تومان ارزش دارد به سه میلیون بفروشد که یکسال بعد پرداخت کند و یا در هر ماه فلان مبلغ به طور اقساط پرداخت نماید.
س 6: شخصی زمینش را به یکی از وُرّاثش فروخته به این صورت که مشتری ـ مثلاً ـ مبلغ یک میلیون بدهکاری مرا پرداخت کند و به مدّت ـ مثلاً ـ بیست سال تمام مخارج من و زنم را از قبیل خوراک و پوشاک و غیره بدهد و هر وقت از دنیا رفت مخارج کفن و دفن و رسوم عرف را انجام دهد.
با توجه در معامله باید جنس و وصف و مقدار ثمن باید معین باشد آیا معامله فوق صحیح است یا باطل؟
ج: در فرض سؤال قیمت مجهول است معامله، بیع باطل است و اگر این معامله به نحو هبه معوّضی باشد در برابر یک میلیون تومان اشکال ندارد، وهمچنین اگر مدّت دادن مخارج را معیّن کند مانند بیست سال بیع هم صحیح است ـ مثلاً ـ در سال صد هزار ولی بهتر است مصالحه نمایند.
س 7: اگر معامله درسؤال فوق(6) باطل باشد وبعضی از وُرّاث حق شان را ببخشد و بقیه که نبخشیده میتواند سهم خودشان را بگیرند یانه؟
ج: اگرپدر فوت کرده باشدآن زمین مال ورثه است اگر بقیه شرکاء سهمیه خود را به مشتری ببخشند هم درست است و اگر نبخشند میتوانند سهمیه خود را از مشتری بگیرند.
س 8: اگر مبیع خوراکی باشد قبل از قبض به خود بایع فروخته شود چه حکمی دارد؟ و اگر به غیر بایع بفروشد چه؟
ج: اگر به اصل قیمت بفروشد چه به خود بایع و چه به کسی دیگر اشکال ندارد و اگر با منفعت وزیادی اصل قیمت بفروشد جایز نیست این در صورتی است که خوراک مکیل و موزون باشد امّا اگر مکیل و موزون نباشد ـ مثل ـ نوشابه یا آب میوه فروش آن با اضافی اشکال ندارد چه به خود بایع باشد و چه به کسی دیگر.
س 9: اگربایع هنگام معامله بگوید این جنس را نقداً صد تومان نَسیه ویا یکسال بعد دوصد تومان فروختم آیا صحیح است یا باطل؟
ج: چنین معامله باطل است.
س 10: فرق بین کلمه نسیه و مدّت معین ـ مثلاً ـ در مثال یکسال وجود دارد یانه؟ و اگر این پیشنهاد از طرف مشتری شود آیا فرق میکند یانه؟
ج: نسیه در مقابل نقد است و همان معامله مدّت دار را نسیه میگویند اگر از طرف مشتری پشنهاد نَسیه شود و بایع هم قبول کند بعد معامله به نَسیه صورت بگیرد اشکال ندارد.
س 11: زمینی پنجاه سال پیش فروخته شده و مالکان اصلی سند معامله را امضاء و شصت کرده و مشتری از زمین و حریم آن استفاده کرده است. اما در دوره انقلاب مشتری به خارج رفته، ورثه فروشندگان حریم و چراگاه را کشت کردهاند با این استدلال که پدران ما حریم و چراگاه را نفروختهاند و ما آن را احیا کردهایم آیا آنها چنین حقی دارند؟
ج: ورثه فروشندگان زمین حق ندارند، حریم قریه را احیا کنند زیرا یکی از شرایط احیا این است که حریم قریه نباشد. ادعای عدم فروش حریم مسموع نیست و مشتری با خریدن زمین حق تصرف در حریم و چرا گاه را پیدا میکند.
س 12: بر اساس ماده 82 قانون محاسبات عمومی کشور ناظر به ماده 79 قانون مزبور، معاملات عمده دولتی تنها باید از طریق مزایده صورت پذیرد، پرسشی که در این باره مطرح است این است که: آیا مزایده شرط صحت معاملات مذکور است به گونهای که اگر بدون رعایت تشریفات مزایده تحقق پزیرد معامله باطل خواهد بود و یا صرفاً یک امر تشریفاتی و جهت اثبات آن در محاکم ضرورت داشته و در صحت معامله تأثیری ندارد؟
ج: در فرض سؤال معیار در معاملات توافق طرفین معامله و عدم غرری بودن آن است حالا از طریق مزایده باشد یانه؟ فرق نمیکند ولی مال محبوس و غایب باید به نحو مزایده فروش شود.
س 13: در مورد اموال ورشکسته و یا مدیونی که در باز داشت است و طبق نظر داد گاه باید اموالش فروخته شود، آیا رعایت تشریفات مزایده لازم است؟
یاد آوری میشود؟ بر اساس مادّه قانون تصفیهی امور ورشکستگی، اموال ور شکسته به استثنای دو مورد، لازم است از طریق مزایده به فروش برسد و آن دو مورد عبارتند از:
1ـ اگر هیأتی از بستانکاران که شامل نصف به علاوه یک ایشان است و مطالبات نیز مربوط به آنان است، به فروش اموال از طریق عادی به توافق برسند؛
2ـ اگر مال در بازار یا بورس دارای قیمت معینی است تنها در صورتی میتوان آن را به طریق غیر مزایده به فروش رساند که بستانکارانی که نسبت به آن حق وثیقه دارند به این امر رضایت دهند. و بر اساس ماده 114 قانون اجرای احکام مدین اموال توقیف شده محکوم علیه بدهکار باید بر اساس مزایده به فروش برسد.
ج: در این مورد هم معیار فروش اموال بدهکار فروش آن به قیمت واقعی است چه از طریق مزایده یا عادی البته اگر از راه مزایده باشد احوط است چون رعایت حال بدهکار در همان مزایده است.
احکام شرکت
▲ احکام شرکت
س 1: در خانهای که پدر و پسر با هم زندگی میکنند، مالک خانه و اموال پدر است یا پسر یا هر دو؟
ج: اگر هر دو خانه و اموال را به دست آورده باشند هردو مالکند و اگر یکی از آنها به دست آورده باشد، همان مالک است.
س 2: فرزندان پدری که در یک خانه زندگی میکنند، تعدادی از آنان در خارج از کشور کار میکنند و تعدادی دیگر در داخل کشور مشغول کشاورزی هستند و از این نوع زندگی همه آنها راضی هستند. در صورت عدم رضایت یکی از آنها تصرف در اموال مشترک چه حکمی دارد؟
ج: بدون رضایت تصرف جایز نیست.
س 3: تعدادی از نمایندگان مردم یک منطقه، گورستانی را برای اموات اهالی محل خریدهاند و توافق کردهاند که در گورستان مورد نظر غیر از اهالی محل کسی دیگری را شریک نکنند آیا بعد از این توافق میتوانند کسی دیگری را شریک کنند؟
ج: بعد از توافق بدون رضایت همه شرکاء نمیتوانند شریک کنند. اگر همه راضی شدند مانعی ندارد.
س 4: تعدادی از شرکای جوی آب، از آب جوی برای زمینهای کشاورزی خود استفاده میکنند یکی از شرکاء جوی جدیدی احداث میکند و مسیر آب را تغییر میدهد. آب جوی شرکاء خشک میشود و به کشاورزی شرکاء ضرر و زیان زیادی وارد میشود. مسئله چه حکمی دارد؟
ج: هیچ یک از شرکاء حق ندارد که بدون اجازه دیگران جوی جدید احداث کند.
س 5: زمینی در بین سه برادر به طور غیر عادلانه تقسیم شده است آیا چنین تقسیمی صحیح است؟
ج: اگر از اول به تقسیم رضایت نداده باشند میتوانند دوباره به طور عادلانه تقسیم کنند. اما اگر از اول راضی بودهاند دیگر حق اعتراض ندارند.
س 6: مردی در زمان حیات خود، زمینهای خود را بین فرزندانش به عنوان هبه تقسیم میکند، تعدادی از فرزندان که در هنگام هبه و تقسیم در وطن نبودهاند اکنون اعتراض میکنند و تقسیم خط پدر را قبول ندارند، آیا آنها میتوانند دوباره از نو تقسیم کنند؟
ج: زمینهایی را که پدر هبه کرده و فرزندان آن را قبول و قبض کردهاند هبه صحیح و لازم است و فرزندانی که در خارج بودهاند و زمینهای موهوبهشان را قبول و قبض نکردهاند، در زمان هبه پدر، هبه در مورد آنان باطل است و سهم آنان به همه ورثه تعلق میگیرد و اگر برخی فرزندانی که در خارج بودهاند اگر در آن زمان صغیر بودهاند هبه برای آنها درست است زیرا قبض پدر کفایت میکند.
س 7: زمینهای دو طرف درّه مال دو نفر است. قسمتی از آن به گورستان منطقه تعلق دارد بر اثر سیلاب از کف دره چشمهای پیدا شده است یکی از شرکاء چشمه را کنده و اکنون ادعای مالکیت چشمه را دارد، چشمه و زمینهای اطراف گورستان چه حکمی دارد؟
ج: اگر چشمه را به قصد احیا کار کرده باشد چشمه مال احیا کننده است. تصرف در زمینهای اطراف قبرستان موقوفه جایز نیست. اگر قبرستان موقوفه نباشد غیر از حریم قبرستان را میتوانند احیا کنند.
س 8: برادرم بر زمینی که بین من و او مشترک بود خانهای ساخته است و اکنون از من میخواهد که زمین را تقسیم کنیم حکم مسئله چیست؟
ج: برادرت بدون اجازه شما حق ساختن خانه نداشته است و اکنون حق تقسیم زمین خانه را ندارد. اگر در خانه بدون اجازه شما زندگی کرده است شما حق دارید که اجرت المثل را از او مطالبه کنید اما اگر بخواهید از خانه استفاده کنید باید مصالحه کنید و اجرت المثل کارش را بدهید.
س 9: در زمان حیات پدر در فاصله زمین (میان تیر) نهال غرس شده است بعد از آنکه پدر فوت میکند، دو برادر زمینهای خود را تقسیم میکنند. زمین مال یکی و درختها مال دیگری میشود. درختهای یاد شده ریشه در زمین برادر دوانده و بر زمین او سایه انداخته است. صاحب زمین به این مسئله راضی نیست. حکم شرعی مسئله چیست؟
ج: اگر در هنگام تقسیم قرار شده که درختان مال یکی و زمین مال دیگری باشد صاحب زمین حق منع ندارد. البته اگر ریشههای درختان به جاهای دیگر برسد، صاحب زمین حق دارد آنها را قطع کند یا با گرفتن اجرت المثل از صاحب درخت اعلام رضایت کند.
س 10: چند نفر35 سال قبل مقدار زمین کشاروزی با هم خریداری کردند ودر بین خودها تقسیم کردند و تقسیم بعضی شرکاء در وسط زمین واقع شده است و آنهایی که زمینهایشان در وسط واقع شده است قبلاً در رفت وآمد روی زمینهایشان آزاد بودند حالاکه دور تا دور زمینهایشان ساختمان ساخته میشود میگویند باید شرکاء برای ما راه بدهند شرکایشان میگویند قبلا زمینها مساوی تقسیم شده است حالا حق راه از ما نداری و اگر راه میخواهی یا از زمینهای ما خریداری کن (برای راه) و یا اینکه از زمینهای خود به همان مقداری که از زمینهای ما برای راه میخواهید بدهید. حالا آیا این اشخاص که زمینهایشان در وسط واقع شده است بدون معاوضه و خرید حق راه گرفتن از شرکای خود را دارند یا خیر؟
ج: در فرض سؤال باید طبق روال سابق برای ایشان راه بدهند و حق گرفتن قیمت راه را از ایشان ندارند. و باید همه شرکاء با توافق هم ایشان را راه بدهند.
س 11: تعدادی از اهالی قریه نو قبرستان ولسوالی لعل خواهان تقسیم کردن اراضی مشترک میباشند و محکمه ابتدائیه لعل هم حکم به تقسیم نمودن اراضی مذکور نموده است و حال آنکه نصف از شرکاء غایب هستند و حضور ندارند و تعدادی از شرکاء هم صغار هستند آیا شرعاً تقسیم این اراضی فعلاً جایز و درست است یا خیر؟ و با بیان حکم شرعی امید واریم یک رهنمای برای این موضوع نمایید تا اینکه درآینده مردم دچار مشکل نگردند.
ج: در فرض سؤال اگر از تقسیم نکردن آن اراضی صاحبان که حاضرند متضرر میشوند خود شرکاء با حضور وکلاء حاکم شرع جامع الشرایط و اگر وکیل حاکم نباشد در حضور عدول مؤمنین میتوانند آن اراضی را تقسیم کنند.
س 12: در افغانستان در منطقه دایکندی... رود خانه ای است که سر منشأاش چشمه آب است که از بین دو کوه عبور میکند یک جوی عمومی در این منطقه است که حدوداً 30 خانوار از این آب استفاده میکنند و در زیر این جوی زمین کشاورزی دارند که از جمله خود بنده زمین دارم طبق نوبت تعیین شده همه مردم استفاده میکنند. جوی فرعی از این جوی اصلی کشیده شده است که مقداری از جوی عمومی بالاتر است در این جوی فرعی 4 نفر شریک است خواستم جوی را جلو تر بیاورم که زمین زیر آب شود برای کشاورزی استفاده کنم مورد اعتراض یکی از شرکاء واقع شد سهم ایشان را خریداری نمودم تا محدودهی مشخص مابقی شرکا سکوت کردند چنین چیزی نگفتند تصمیم گرفتم که این جوی را جلو تر بیاورم ما بقی شرکاء یا اصلاً اجازه نمیدهند اگر اجازه هم دهد چند برابر قیمت واقعی پول طلب میکنند با اینکه هیچگونه مزاحمت برای آنها ندارد آیا چنین حقی دارد یا خیر؟
ج: اگر مزاحم حق دیگران نباشد آنها حق منع ندارند یعنی اگر از سهم تعیین شده خود استفاده کنی دیگران حق منع ندارند.
س 13: زمینی دارم که چند سال قبل با زمین دیگر که مال خودم بود و آب مستقل دارد عوض نمودم رود خانه یا چشمه که از بین دو قریه عبور میکند حدود 30 خانوار از جمله خودم در آن محله یا قریه مثل ما بقی مردم زمین دارم که از این آب به صورت نوبت استفاده میکنیم ولی این زمین که عوض کردم جوی تقریباً 1000 متر بالا تر از جوی عمومی قرار دارد مردم میگویند شما از این چشمه یا رود خانه حق استفاده نداری باید از نوبت زمین پائین خود استفاده کنی آیا چنین حقی دارند یاخیر؟ اینجانب از آب رود خانه یا چشمه حق استفاده ندارم که از زیر زمین عبور میکند؟
ج: اگر آن زمین که عوض زمین خود گرفته اید در سابق از آن چشمه و رود خانه آب داده نمیشده حالا بدون اجازه شرکاه حق استفاده ندارید.
س 14: چشمه آب بین دو زمین که یکطرف آن چشمه دو سهم است وطرف دیگر یک سهم است که در سابق فقط دیم بوده و استفاده از آب چشمه وجود نداشته الآن این چشمه آب چگونه بین این دو شریک تقسیم میشود بر اساس زمین قسمت میشود یا نصف میشود بین این دو شریک؟
ج: اگر هردو تا به طور مساوی چشمه را احیاء کرده باشند آب آن چشمه به طور مساوی تقسیم میشود.
س 15: شخصی زمین خود را به فروش رسانده شخص خریدار زمین او را واگذار به بایع کرده است فعلا هیچ مدرک در دست ندارد از آن منطقه هجرت کرده بعد از بیست سال برگشته بایع منکر فروش است حکم شرعی این مسأله چیست؟
ج: اگر مشتری شاهد برای اثبات مدعی خود ندارد ذی الید قسم بخورد در نزد حاکم شرعی به اینکه زمین را نفروخته است اگر او قسم نخورد مشتری قسم بخورد.
س 16: در افغانستان چند برادر در یک خانواده زندگی میکنند تمام اموال و زمین حتی خرج و مخارج روزانه شان مشترک است، یکی از آن برادران در ایران کار کند برای خودش زمین شخصی خریداری کند مالک میشود یا اینکه برادرها دیگر نیز به آن زمین شریک است.
ج: صاحب پول مالک زمین است و سایر برادران درآن شریک نمیباشد.
س 17: در روستاها در بینشان مرسوم است که گاو را قصّابی میکنند و هر سیر گوشت گاو را ـ مثلاً ـ یک برّه یا بزغاله قیمت گذاری میکند، نه گوشت قصابی شده را قیمت میکنند و نه برّه و بزغاله را، هیچکدام از ثمن و مثمن معین نمیباشد آیا این معامله درست است یانه؟
ج: در فرض سؤال آن معاملهها صحیح نیست.
س 18: مانند سؤال فوق (17) درختی را در مقابل برّه و بزغاله معامله میشود ـ مثلاً ـ دو عدد درخت را یک برّه قیمت میکند آیا در این صورت معامله شرعی هست یاخیر؟
ج: اگر درختها معلوم باشد در برابر یک برّه معلوم معامله شود صحیح است و همچنین اگر به عنوان مصالحه باشد صحیح است و اگر بره معلوم نباشد معامله باطل است.
س 19: در قریه و دِهِ، چشمةاست که بعضی در آب آن چشمه شریک است یعنی زمین های شان از آب آن چشمه آبیاری میشود ولی بعضیها در آن چشمه شریک نیستند آیا حق دارد به اندازة رفع نیازمندیهای که معمول است برای یک خانواده در قریه استفاده کند از آن چشمه یانه؟ و آیا شرکاء به خاطر اختلاف های دیگر که بین شان پیش آید میتوانند غیر شرکاء را از استفاده آب چشمه ممانعت کند یانه؟
ج: استفادۀ خوردن برای غیر شرکاء اشکال ندارد وشرکاء هم از خوردن آب از آن چشمه حق منع ندارند.
س 20: شخصی حدود 12 سال که از چشمه استفاده میکند ولی شریک به معنی اینکه زمین داشته باشد که از این چشمه آبیاری شود نیست آیا با توجه به اینکه مدتی استفاده میکرده ممانعت فعلی چه حکمی دارد؟
ج: اگر برای خوردن باشد کما فی السابق میتواند از آن چشمه استفاده کند.
س 21: تعداد 20 خانوار زندگی میکنند دارای چشمه ای است که تعداد از ساکنین آن بدون رضایت جمع جوی پشته کشیده اند؛ آیا:
1ـ بقیه از ساکنین روستا میتوانند مانع جوی شوند یا خیر؟
2ـ به جوی کشیده شده شریک میباشند یا خیر؟
3ـ آیا بقیه که شریک جوی کشیده شده نیستند میتوانند جوی علیحده بکشند یا خیر؟
ج: در فرض سؤال صاحبان جوی جدید به اندازه سهم سابق خود میتوانند از آن آب استفاده کنند و بیشتر از سهم قبلی خود حق ندارند و جوی مال خود آنها است و بقیه شرکاء آب در جوی جدید حق ندارند.
س 22: کسی که با اموال پدر خود دکانداری و کسب منفعت میکند آیا پدر و برادرانش در درآمد و منفعت شرکت دارند؟
ج: اگر پدر اصل سرمایه را به فرزند دکان دار خود تملیک کرده باشد اصل سرمایه و منافع آن مال دکان دار است اما اگر تملیک نکرده و گفته باشد که اصل سرمایه مال همه: من و فرزندان است در این صورت اصل سرمایه و منافع آن مشترک است.
احکام صلح
▲ احکام صلح
س 1: چند نفر دزد اموال خانهای را دزدی و صاحب خانه را مضروب و مجروح میکنند. صاحب خانه یکی از دزدها را شناسایی و شکایت میکند. حکومت وقت، پدر دزد را احضار میکند. پدر دزد همه اموال مسروقه را که توسط دزدها سرقت شده است و همچنین دیه ضرب و جرح را به عهده میگیرد. چند نفر به عنوان مصلح انتخاب میشوند و مسئله را فیصله میکنند. بعد از مدتی پدر دزد یاد شده دیه و اموال یاد شده را از صاحب خانه مطالبه میکند و خواهان باز پس گیری آنها میشود، آیا چنین حقی دارد؟
ج: اگر پدر دزد به عهده گرفته باشد باید به آن عمل کند و حق به هم زدن ندارد.
س 2: اگر طرفین نزاع افرادی را به عنوان مصلح انتخاب کنند آیا این صلح لازم است یا طرفین حق به هم زدن مصالحه را دارند؟
ج: اگر طرفین، به مصلحان اختیار داده باشند نافذ و لازم الاتباع است.
س 3: اگر مدعی و مدعی علیه با رضایت شان برای مصلحین اختیار صلح بدهند بعد از آنکه مصلحین دعوا را اصلاحاً فیصله کردند آیا یکطرف دعوا میتواند این صلح را رد کند؟
ج: بعد از فیصله مصلحین هیچ یکی از طرفین حق رد را ندارند.
س 4: سه تا برادر زمین های خودشان را به اختیار شان تقسیم کردهاند که برای یکی از برادران خود زمین بیشتر دادهاند و زمینها را هر کدام طبق تقسیمی که کردهاند تصرف میشوند اما بعد از فوت آنها پسران آنها میگویند ما این تقسیم را قبول نداریم چون زمین فلان پسر عموی مان بیشتر است آیا حق تقسیم دوباره را دارند یا نه؟
ج: همان تقسیم آباء و اجداد شان صحیح و نافذ است ادعا آن شخص که میگوید قبول ندارم اثر ندارد و بی اعتبار است.
س 5: دو نفر در بین خود نزاع دارند آنها نزد موسفیدان و ملاها میروند و آنها هدایت میدهند که همسایههای قریه را جمع کنید عدهی را به نام شاهد و عدهی را بنام مصلح و عناوین دیگر مجلس تشکیل میدهند مرکب از پنجاه شصت نفر چند شبانه روز در آنجا سپری مینمایند انواع مصارف را برصاحبان نزاع تحمیل میکنند بعضی اوقات دعوا را فیصله میکنند و در بعضی موارد هم بدون فیصله بر میگردند آیا غذا خوردن در چنین مجالس چه حکم دارد.
ج: اگر صاحبان غذا رضایت داشته باشند مانعی ندارد و الا جائز نیست.
احکام اجاره
▲ احکام اجاره
س 1: کسی که برای خواندن قرآن اجیر شده و در خواندن قرآن غفلت کرده و اکنون بر اثر بیماری نام کسانی را که برای شان باید قرآن میخواند فراموش کرده وظیفهاش چیست؟
ج: در این صورت به نیّت و نیابت از کسی بخواند که واسطه از او یا ورثهاش پول گرفته و به اجیر داده و ثوابش را هدیه به روح آن کس بکند. اگر کسی که پول به اجیر داده است شرط مباشرت در خواندن قرآن کرده باید خود اجیر بخواند و اگر بر اثر بیماری نمیتواند بخواند باید با اجازه صاحب پول کسی دیگری را اجیر کند.
س 2: آیا اجرت گرفتن روضه خوانها در ایام عزا داری جایز است در این صورت در پیشگاه خداوند اجر و پاداشی دارد؟
ج: اجرت گرفتن مانعی ندارد اگر چه نگرفتن اجرت اجر بیشتر دارد.
س 3: کسی، زمینی را به مدت ده سال اجاره کرده است بعد از پایان مدت اجاره صاحب زمین اجاره بها را میخواهد آیا به قیمت سال نخست اجاره حساب کند یا سال دهم؟
ج: اگر اجاره بها گندم و مانند آن است همان را بدهد و اگر گندم ندارد قیمت آن را به نرخ روز پرداخت کند ولی بعد از انقضاء مدّت اجاره حق گرفتن اجرة المثل را دارد نه اجرة المسمی.
س 4: آیا اجاره دادن زمین برای کشت تریاک جایز است؟
ج: اجاره دادن مانعی ندارد اما مستأجر بنا بر احتیاط واجب نباید تریاک بکارد.
س 5: شخصی در آغاز انقلاب افغانستان زمین خود را اجاره داده و هنوز اجاره بها را دریافت نکرده است اکنون مستأجر اجاره بها را به پول زمان برهان الدین ربّانی حساب میکند. امّا موجر پول حامد کرزَی طلب میکند حکم مسأله چیست؟
ج: اگر اجاره بها پول بوده است همان مبلغ را به ارزش همان سالها بدهد و اگر مدت اجاره تعیین نشده است اجاره باطل و موجر، اجرت المثل زمین خود را حق دارد.
س 6: روحانیانی که در منطقه به بچّهها مردم درس قرآن میدهند در مراسم فاتحه، عروسی، نماز جماعت، منبر و صلح و اصلاح شرکت میکنند و از کارهای ضروری و ما یحتاج زندگی خود باز میمانند میتوانند برای خود حقوقی معین کنند و از مردم بگیرند؟
ج: رو حانیان، واجبات را باید تبرعاً انجام بدهند مانند نماز جماعت و کفن و دفن و نماز میّت. گرفتن اجرت برای این کارها جایز نیست در غیر واجبات میتوانند اجرت بگیرند.
س 7: اجرت گرفتن برای اقامه نماز جماعت جایز است؟
ج: اجرت گرفتن برای نماز جماعت جایز نیست امّا برای هزینه رفت و آمد اجرت گرفتن اشکال ندارد.
س 8: برخیها در برابر خواندن عقد نکاح، طلاق و مانند آن اجرت میگیرند آیا این کار از نظر شرعی اشکالی ندارد؟
ج: اشکال ندارد.
س 9: شخصی زمین خود را رهن میدهد و دو باره همان زمین را در برابر گندم یا پول اجاره میکند آیا چنین معامله ای جایز است؟
ج: اگر منظور از رهن، رهن شرعی باشد که منافع عین مرهونه مال مالک عین مرهونه است اجاره کردن آن معنا ندارد و اگر منظور بیع الشرط است اجاره اشکالی ندارد.
س 10: زمین خود را به مدت چند سال اجاره دادم به شرطی که تا برگشت ما از مهاجرت مستاجر در خانه ما زندگی و از آن مواظبت کند ونیز جوی آبی برای زمین کشاورزی ام بکشد که خشک نشود اما مستاجر به این شرط عمل نکرد، بعد از گذشت یک سال زمین را به مستاجر دیگری اجاره دادم اما مستاجر پیشین اجاره بهای یک سال را نمیدهد وظیفه من چیست؟
ج: چون اجاره دار به شرط خود عمل نکرده است شما حق فسخ دارید واجاره بهای یک ساله را به شما پرداخت کند.
س 11: مردی که پسر دوازده ساله خود را به کارگاه خیاطی برای کار میبرد و ماهانه مبلغ پنجاه هزار تومان برای او دستمزد تعیین میکند، این دستمزد مال پسر کارگر است یا مال پدر، اگر پدر آن را مصرف کند، پسر بعد از بلوغ میتواند مطالبه کند آیا پدر بدهکار پسر میشود؟
ج: دستمزد مال پسر است. اگر پدر مصرف کرد بدهکار میشود مگر اینکه پسر بعد از بلوغ ببخشد.
س 12: اگر کسی زمینی را اجاره کند پس از مدت هشت الی نه سال صاحب زمین بیاید و مال الاجاره را طلب کند اجاره مذکور به نرخ همان سال اول حساب میشود یا به نرخ امروزی؟
ج: همان اجاره را که قرار داد کرده اگر اجاره زمین به گندم بوده همان مقدار گندم را حق دارد مثلاً سال پنجاه سیر گندم قرار داد کرده هرسال همان پنجاه سیر گندم را حق دارد و اگر صاحب زمین بخواهد در عوض آن پول بگیرد قیمت فعلی را در نظر بگیرد.
س 13: اینجانب در سال های اوائل انقلاب در افغانستان زمین را به اجاره داده ام و تاکنون قیمت اجاره زمین را اخذ نکرده ام و فعلاً که پول ارزش پیدا کرده است من بکد ام پول قیمت اجاره را میتوانم حساب کنم؟
ج: در فرض سوال اگر مدت اجاره را تعیین کرده باشید که مثلاً بیست سال یا سی سال این زمین به فلان مبلغ پول یا سالی فلان مقدار گندم همان گندم یا همان پولی را که قرار کرده اید به قیمت پول همان زمان حق دارید اما اگر مدت اجاره تعیین نکرده اید مثلاً گفته باشید که هر مدتی که اجاره میکنید در هر سال به این مقدار گندم این زمین را به شما اجاره میدهم در این صورت اجاره بجز سال اول باطل است بعد از سال اول هر مدتی که زمین در نزد آن شخص بماند فقط شما اجرت المثل زمین را حق دارید که یا گندم بگیرید یا پول لکن به ارزش همان سالها.
س 14: زمین را در اوائل انقلاب رهن داده بودم اکنون صاحب پول کدام پول را حق دارد پول قدیم را یا پول جدید را.
ج: همان پول قدیم را به ارزش همان زمان حق دارد مثلاً با آن مبلغ پول در آن زمان چند خروار گندم خریداری میشد اکنون صاحب پول قیمت همان مقدار جنس را به قیمت فعلی حق دارد.
س 15: کسی ختم قرآن را برای میتی اجیر شده ولی اجیر در خواندن آن تغافلی کرده حالا گرفتار مرض فراموشی شده نام های میت و صاحبان وجه را فراموش کرده است آیا خودش میتواند بخواند به نیّت چه کسی و چگونه؟
ج: اگر اسمش فراموش شده به نیابت همان کسی که پول داده بخواند ونیت کند که همان کسی را که صاحب پول تعیین کرده به نیابت همان کس میخوانم و ثوابش مال همان کس باشد صحیح است.
س 16: بنده کارگاه قالینی را بمبلغ دو هزار تومان از صاحبش اجاره کرده بودم الآن مکان و مغازه صاحب دستگاه تغییر کرده و من نمیدانم کجا رفته است اکنون مدت یکسال است که با آن دستگاه کارکردم فعلاً تکلیف من چیست؟
ج: باید رضایت صاحب دستگاه را جلب کنید و صاحب دستگاه حق دارد که اجرت المثل آن مدتی را که بدون اجازهاش استفاده کرده اید از شما بگیرد.
س 17: افرادی از کشور جمهوری اسلامی ایران پول کارگران را جمع آوری کرده حواله میکنند به کشور افغانستان برای بسته گان صاحب پول این معامله ماهیتاً از کدام نوع معامله شرعی محسوب است؟
ج: معامله مورد سؤال داخل در باب اجاره است که حواله دار در مقابل ارسال پول مبلغ معینی را به عنوان حق الزحمة اخذ میکند در صورتیکه مدت پرداخت پول معین باشد و اگر زمان پرداخت پول معین نباشد داخل در جعاله است.
س 18: شخصی به حواله گر بگوید مبلغی را در افغانستان برای پدرم بدهید و حواله کنید من مدّت چند روز دیگر این جا برایت میدهم و حواله دار طبق این قول عمل کند بعداً صاحب پول برای حواله دار این مبلغ را پرداخت نکند آیا حواله دار میتواند پول پرداخت شده خود را در افغانستان پس بگیرد؟
ج: بلی حق دارد پول پرداخت شده را پس بگیرد.
س 19: شخصی از کار گران پول هایش را جمع آوری نموده آنگاه برای کسی که طرف افغانستان حواله داری اجرا میکند میگوید که این مبالغ را در افغانستان برای بسته گان فلان افراد بده و حواله کن من پولهای گار گران را مدت چند روز دیگر برایت میآورم.
حواله دار طبق این تعهّد پولی را از مال خودش برای بسته گان کار گران حواله میکند بعداً این شخص که پول کار گران را جمع کرده بود پول را نمیدهد آیا حواله دار میتواند پول حواله شده خود را در افغانستان پس بگیرد یا خیر؟
ج: بلی حق پس گرفتن پولهای خود را دارد که در افغانستان فرستاده و هم میتواند پول خود را از این شخص واسطه که سفارش کرده که فلان مبلغ پول حواله کن من آن مبلغ را از کار گران گرفته برایت میدهم.
س 20: طبق سوال(19) حواله دار بعد از اینکه بابی تعهّدی شخص مواجه میشود به کار گران خبر میدهد که واسطه شما پول را به من نرسانده اگر پول را به او نداده اید ندهید و الاّ من پول حواله شده ام را پس میگیرم کار گران باعلم به اینکه چنین جریان در کار است پول خود را به آن شخص واسطه داده است. آیا حواله دار میتواند از این جمله کار گران پولی خود را دریافت کند یا خیر؟
ج: در فرض سؤال پول خود را نمیتواند از کار گران بگیرد ولی میتواند پولهای که برای بسته گان کار گران فرستاده پس بگیرد و یا از واسطه دریافت کند.
س 21: زمین خود را اجاره دادم به مدّت پنج سال، و مستأجر هم این پنج سال را قبول و اعتراف دارد، و هرساله سه میلیون افغانی به سر رسید سال پول ایشان را میدهم. و خودم هم به طرف ایران مهاجر شدم تابه حال ایشان پول مرا نداده است. و معامله در آن زمان با پول سابق افغانستان بود وآن پول با پول رایج فعلی تفاوت زیادی دارد حکم آن چیست؟
ج: سه میلیون افغانی هرسال با جنس مانند آرد و گندم و غیره محاسبه میشود که چه مقدار آرد یا گندم میشود حالا آن مقدار پول بدهد که آن مقدار آرد وگندم شود.
س 22: در سؤال فوق اجاره دار اول زمین را بدون اجازه صاحب زمین به کسی دیگر ـ به مبلغ کمتری ـ اجاره داده، آیا بنده اجاره حاصلات زمین خود را از اجاره دار اول بگیرم یا از دومی؟به کدام پول سابق یا پول رایج امروزی؟
ج: اگرصاحب زمین به طور مطلق اجاره داده باشد مستأجر حق اجاره دادن به مقدار مال الاجارة اول یا کمتر دارد.
اگر صاحب زمین مقیّد به نفر اول کرده او حق اجاره دادن بدون اجازه صاحب زمین ندارد، مال الإجاره به عهده نفر اول است به ارزش همان زمان حساب میشود.
س 23: هرگاه خانهی را به مبلغ ماهیانه یکصد هزار تومان اجاره دهند و شخصی ضامن اجاره بها شود ولی بر اثر بطلان عقد به جای اجاره بها اجرت المثل لازم گردد و اجرت المثل یکصد و پنجاه هزار تومان باشد، آیا ضامن مسؤل پرداخت اجرت المثل است یا ضمانت او مختص به اجرت المسمی است. آیا نسبت به مابه التفاوت آنها ضمانتی دارد؟
ج: در فرض سؤال ضمانت قبل از آنکه اجاره بها بر عهده مستأجر مستقر بشود باطل است بلی بعد از استقرار اجاره بها ضمانت صحیح است و در این فرض اجرت المسمی را ضامن است در فرض فساد اجاره اجرت المثل را ضامن نیست.
س 24: شخصی ضامن مرد اجیر شده است، در صورت فساد عقد اجاره بفرمایید؛
اولاً: آیا در چنین مواردی ضمانت صحیح است یا خیر؟
ثانیاً: بنا برفرض صحت ضمانت، این شخص مزبور، ضامن اجرت المسمی است یا اجرت المثل، یا تنها تا مقدار اجرت المسمی ضامن است و بیشتر از آن ضامن نیست؟
ج: جواب این سوال مثل جواب سوال قبلی است.
س 25: آیا ضمانت نسبت به باز گرداندن عین مستأجره به موجر بعد از تمام شدن مدّت اجاره صحیح است یانه؟ و در صورت صحت آیا ضمان اصطلاحی است یانه؟
ج: در فرض سوال ضمانت از عین مستأجره درست نیست فقط کفالت درست است که بگوید اگر مستأجر فرار کند یاعین مستأجره را تلف کند من مستأجر را میآورم و به شما تسلیم میکنم.
س26: در موارد تعدی و تفریط چنانچه عین مستأجره به واسطه حادثهای قهری مثل سیل و زلزله در دست مستأجر تلف شود ولی تلف مربوط به افراط و تفریط او نباشد آیا مستأجر ضامن است؟
ج: در صورتی که تلف عین مستأجره مربوط به افراط و تفریط مستأحر نباشد مستأجر ضامن نیست.
س 27: هرگاه مستأجر افراط و تفریط نمود وسپس از کار خود پشیمان شده و افراط و تفریط را ترک نمود و پس از آن عین مستأجره تلف شد آیا مستأجر ضامن است؛ ـ مثلاًـ ماشینی که اجار نموده بود را بدون قفل کردن ترک نمود و سپس پشیمان شد و بعد از ساعتی باز گشته و آن را قفل نمود ورفت و بعد از بازگشت دید ماشین سرقت شده آیا مستأجر به خاطر افراط و تفریط سابق ضامن است و ید او از امانی بودن خارج شده است یانه؟
ج: ملاک افراط و تفریط در زمان تلف است که تلف عین مستند به افراط و یا تفریط مستأجر باشد در مورد سؤال تلف مستند به افراط و تفریط مستأجر نیست لذا ضامن نمیباشد.
س 28: هرگاه عین مستأجره به واسطه قهری مثل سیل خراب شود، آیا تعمیر آن بر موجر لازم است و مستأجر میتواند موجر را اجباراً وادار به تعمیر کند؟
ج: در فرض سؤال تعمیر عین مستأجره بر موجر واجب نیست.
س 29: در رابطه با اجاره به نحو کلی بفرمایید؛
الف) در موارد تلف شدن فردی از افراد کلی که موجر به مستأجر تحویل داده، فقهاء رضوان الله تعالی علیهم فرموده اند: مستأجر خیار فسخ ندارد و تنها میتواند فرد دیگری از افراد و قسمتی از آن تلف شده انتفاع ببرد و اجرت المثل آن کمتر از اجرت المسمی باشد، مثلاً ماشین پیکانی به نحو کلی اجاره نموده و فردی که تحویل گرفته است صندلی های عقب آن خراب است و مستأجر بر اثر جهل به خرابی، از آن استفاده نموده است و اجرت المثل چنین ماشینی در هفته ده هزار تومان و اجرت المسمای آن، بیست هزا تومان باشد، آیا مستأجر میتواند عقد را فسخ کند و اجرت المثل را بپردازد یا با استفاده از خیار«تبعض صفقه» تقلیل نسبی اجاره بها را مطالبه کند؟
ج: در این فرض باید مطالبه بدل بکند و اگر بدل نداشته باشد میتواند معامله را فسخ کند و اجرت المثل مقدار استفاده شده را به موجر بدهد.
ب) چنانچه فردی که موجر تحویل داده معیوب باشد و مستأجر از فرد معیوب انتفاع برده باشد و اجاره بها برای فرد معیوب کمتر باشد، آیا مستأجر حق فسخ یا تقلیل نسبی اجاره بها را دارد؟
ج: حکم سؤال قبلی را دارد.
ج) در اجاره اشخاص هر گاه اجیر بر عمل به نحو کلّی اجیر شده باشد و عمل را معیوب انجام دهد و فرصت و امکان تصحیح و تبدیل آن نباشد، چنانچه مستأجر از این فرد معیوب منتفع شود و اجرت المثل آن از اجرت المسمّی کمتر باشد، آیا مستأجر حق فسخ عقد و پرداخت اجرت المثل را دارد، یا حکم دیگری دارد؟
ج: مستأجر اجرت المثل را برای اجیر بپردازد.
س 30: با توجه به اینکه اجارهی مال مشاع جایز است، لیکن تسلیم آن به مستأجر متوقف بر اذن شریک است، بفرمایید؛ چنانچه یکی از دو شریک سهم خود را به نفر سومی اجاره دهد، چنانچه شریک او نسبت به تسلیم آن به مستأجر اذن ندهد، وظیفه چیست؟
ج: وظیفه اجبار شریک است به تسلیم و اگر اجبار امکان نداشته باشد مستأجر خیار فسخ دارد.
س 31: در موارد عدم قدرت بر تسلیم عین مستأجره آیا اجاره آن باضمیمه قابل تصحیح است، نظیربیع عبد آبق یا حیوان فراری باضمیمه؟
ج: در باب اجاره ضمیمه موجب جواز نمیشود بلکه ضمیمه موجب جواز بیع غیر مقدور میشود در مورد نص که بیع آبق باشد.
س 32: با توجه به اینکه به مجرد عقد اجاره هریک از دو طرف مالک منافع و مالک اجاره بها میشوند، و با توجه به این که به مجرد موت تمام دیون حال میشوند، بفرمایید؛ مستأجری که خانهای را به مدت یک سال اجاره نموده و پس از دو ماه وفات میکند، آیا اجاره بهای ماه هایی که هنوز انتفاع نبرده است حال میگردد یانه؟
ج: بعد از فوت مستأجر منافع انتقال پیدا میکند به ورثه لذا اجاره بهای ماهایی که انتفاع نبرده حال نمیگردد.
س 33: صاحب خانهی خانهاش را به زید اجاره داده و پس از بستن قرار داد دوباره آن را به دیگری اجاره داده است، مستدعی حکم موارد ذیل را بیان فرمایید:
الف) در اجاره اول، مباشرت مستأجر در استیفای منافع قید شده باشد، آیا در این فرض اجاره دوم باطل است یا فضولی محسوب میشود و با اجازه مستأجر اول برای او واقع میگردد؟
ب) دراجاره اول، مباشرت مستأجر شرط شده باشد آیا اجاره دوم باطل است یا فضولی، در صورت فضولی بودن آیا با اجازه مستأجر، اجاره دوم از طرف مالک خانه واقع میشود یا از طرف مستأجر اوّل؟
ج: در فرض سؤال اگر قید مباشرت کرده باشد اجاره دوم باطل است و اگر قید مباشرت نکرده باشد معامله دوم فضولی است و بین قید و شرط در این مورد فرقی نیست.
س 34: در اجاره اشخاص، هرگاه مستأجر، زید را بر انجام عملی اجیر نماید، مثلاً او را بر انجام تعمیرات ساختمان یا ماشین اجیر کند پس از آن دیگری را بر انجام همان عمل اجیر کند حکم اجاره دوم در موارد زیر چگونه است:
الف) در اجاره اول انجام عمل با مباشرت اجیر قید شده باشد، آیا اجاره دوم باطل است یا صحیح است یا فضولی؟
ب) در اجاره اول مباشرت اجیر شرط شده باشد یا اصلاً ذکر نشده باشد، آیا اجاره دوم باطل است یا فضولی؟
ج: اجاره دوم باطل است.
احکام شفعه
▲ احکام شفعه
س 1: آیا کسی که حق شفعه دارد میتواند از این حق استفاده و معامله شریک خود را به هم بزند و به مشتری دیگر بفروشد؟
ج: حق شفعه در موردی است که زمین بین دو نفر مشترک باشد. اگر شریک از حق شفعه خود استفاده کند، مشتری فقط میتواند پول خود را از شفیع بگیرد.
س 2: زمینی در میان چند برادر به طور نا مساوی تقسیم شده اگر چه برادران به این تقسیم راضی بودهاند آیا فرزندان آنها میتوانند زمین را از نو به طور مساوی تقسیم کنند؟
ج: اگر همه شان راضی به تقسیم مجدد باشند مانعی ندارد.
احکام هبه
▲ احکام هبه
س 1: پدری زمین خود را به یکی از پسرانش هبه میکند، مشروط به این که تا دو سال بعد از فوتش به نیابت از او حج کند اما پسرش بعد از پنج سال حج انجام میدهد. آیا بعد از پایان سال دوم حق تصرف در زمین موهوبه را داشته است؟
ج: به تأخیر انداختن حج بعد از پایان سال دوم بدون عذر شرعی جایز نبوده است اگر دیگر ورّاث واهب، هبه را فسخ نکرده باشند تصرف در زمین اشکال ندارد.
س 2: اگر کسی، مالی را به ذی رحم خود هبه کند و پیش از تلف شدن عین موهوبه واهب یا موهوب له فوت کند آیا ورثه واهب حق فسخ دارند؟
ج: با فوت واهب یا موهوب له، هبه لازم میشود. ورثه واهب حق فسخ ندارند.
س 3: مردی یک قطعه زمین را به یکی از پسرانش که در خارج است هبه میکند اما پیش از آن که موهب له با خبر شود، پدر از دنیا میرود آیا این هبه صحیح است؟
ج: در صحت هبه قبول و قبض شرط است و بدون آن هبه باطل است.
س 4: اگر موهوب له دسترسی به عین موهوبه نداشته باشد آیا میتواند برای قبض وکیل بگیرد؟
ج: بله!
س 5: آیا موهوب له میتواند بعد از فوت واهب قبول و قبض کند؟
ج: قبول و قبض بعد از فوت واهب کفایت نمیکند عین موهوبه به عنوان میراث به ورثه انتقال پیدا میکند.
س 6: کسی که پنج فرزند دارد یک قطعه زمین خریده است و در حضور چهار نفر به طور شفاهی گفته است که زمین خریده شده مال دو فرزند کوچکش است. این قضیه مسکوت میماند تا بیست سال بعد که خریدار از دنیا میرود حکم این مسئله چیست؟
ج: اگر در زمانی که گفته زمین مال دو پسر کوچکم، پسران یاد شده صغیر بودهاند زمین مال آن دو است و اگر کبیر بودهاند در صورتی مال آنها به حساب میآید که پدر زمین را به آنها هبه و آنها قبول و قبض کرده باشند.
س 7: خانمی که سرمایهاش را در اختیار شوهرش قرار میدهد آیا میتواند در زمان حیات شوهر از او مطالبه کند یا بعد از فوت شوهر از ما ترک او بردارد؟
ج: چنانچه هبه نکرده باشد میتواند در حیات شوهر پس بگیرد و بعد از فوتش از ترکهاش بردارد.
س 8: بعد از مرگ متوفی کاغذ نوشتهای پیدا شده مبنی بر اینکه زمینش را به برادرانش هبه کرده است اما شاهدی بر این هبه وجود ندارد و برادران هم از این هبه اطلاعی ندارند آیا این هبه صحیح است؟
ج: در فرض سؤال هبه باطل و زمین به ورثه متوفی منتقل میشود.
س 9: اگر پدری بخواهد زمینش را برای پسر صغیرش هبه کند میتواند از طرف پسرش وکیل شود و قبض کند؟
ج: بله!
س 10: خانمی بعد از فوت پدرش، از خواهر بزرگش که سفیه بوده است، هبه نامه میگیرد. بعد از مدتی خواهر بزرگ پشیمان میشود، اما خواهر کوچک هبه نامه را نشانش میدهد آیا این هبه صحیح است؟
ج: اگر خواهر بزرگ سفیه باشد و همسایهها نیز تأیید کنند، هبه نامه ارزشی ندارد. خواهر بزرگ (سفیه) میتواند زمین خود را پس بگیرد.
س 11: زنی، زمین خود را به برادرش هبه کرده با این شرط که برادر با او زندگی کند. موهوب له پس از فروختن زمین به شرط خود عمل نمیکند و از خواهرش جدا شده و به ایران میرود آیا خواهر میتواند هبه را فسخ کند؟ آیا فروش زمین موهوبه توسط موهوب له صحیح بوده است؟
ج: اگر خواهر زمین خود را هبه کرده و برادر به شرط عمل نکرده باشد، خواهر حق فسخ دارد. اگر فروش زمین پیش از فسخ هبه باشد، معامله زمین صحیح است. اما برادر باید رضایت خواهر را جلب کند با پرداخت پول یا زمین دیگر.
س 12: زنی در حدود هفتاد سال پیش زمین موروثی خود را به عموی خود هبه میکند. اکنون که هبه نامه گم شده و شاهدها یکی پس از دیگری فوت کردهاند، فرزندان واهبه مرحومه ادعا میکنند که مادرم زمین خود را هبه نکرده است. اگر هبه کرده است موهوب له، هبه نامه و شاهد بیاورد؛ حکم این مسئله چیست؟
ج: اگر خود واهبه در زمان حیات خود ادعایی نداشته است، پسران او حق مطالبه زمین ندارند.
س 13: در حدود هفتاد سال پیش زمینی برای آسیابان هبه میشود تا آسیاب بسازد در جلوی آسیاب در حدود صد متر مربع بار انداز بوده که علفهای آن را آسیابان جمع آوری میکرده است، همان زمین را اکنون نهال غرس کرده است اما واهب مانع شده است. آیا صاحب آسیاب به عنوان حریم میتواند اقامه دعوا کند، اگر میتواند حد حریم چهقدر است؟
ج: صاحب آسیاب در حریم آن حق تصرف دارد و واهب نمیتواند مانع شود. حد حریم آسیاب به اندازهای است که اگر آن مقدار زمین به عنوان حریم نباشد صاحب آسیاب در مضیقه قرار میگیرد.
س 14: در زمان حیات پدرم، زمینهای کشاورزی ما تقسیم شد. چند سال کشاورزی کردم و بعد از آن به ایران آمدم. بعد از آمدن ما به ایران پدرم فوت کرده است. اکنون پسران برادرم ادعا میکنند که پدرت بعد از رفتن شما به ایران زمینهایت را به ما هبه کرده است و شما دیگر حقی ندارید، آیا میتوانم زمینهایم را پس بگیرم؟
ج: بر فرض اینکه پدرت زمین شما را به پسران برادرت هبه کرده باشد هبه نافذ نیست. میتوانید زمینهای خود را مطالبه کنید.
س 15: دو خواهر یک برادر، زمینهای مادرشان را به عنوان میراث گرفتند. هر دو خواهر سهمیه شان را به برادرشان بخشیدند. این هبه و بخشش اگر چه سند و مدرک کتبی ندارد اما شهودی دارد. اکنون که برادر و هر دو خواهر از دنیا رفتهاند، ورثه خواهر از ورثه برادر خواهان سهمیه مادرشان شده اند. اکنون سؤال این است:
1ـ 15: با توجه به اینکه خواهران به ذی رحم (برادر) خود هبه کردهاند آیا هبه لازم است؟ و ورثه خواهر حق مطالبۀ سهمیه مادر شان را ندارند؟
2 ـ 15: چون مدرک کتبی بر هبه وجود ندارد و وارث در زمان حیات موهوب له ادعایی نداشته است آیا این ادعا بر میت به شمار نمیآید آیا مورد قبول واقع میشود؟
ج: اگر خواهران در زمان حیات خود نسبت به زمین موروثی تحت تصرف برادرشان ادّعا و اعتراضی نداشتهاند حتّی اگر ـ شرعاً ـ هبه ثابت نشود باز ورثه خواهران نمیتوانند مطالبه کنند چه رسد به زمانی که ورثه برادر شاهد و گواهی بر هبه داشته باشند زیرا هبه به ذی رحم قابل فسخ نیست و حتی اگر قابل فسخ باشد باید خود خواهران فسخ میکردند وقتی خواهران نسبت به تصرف برادرشان حرفی نزدهاند و اعراض کرده اند، ورثه خواهران به طریق اولیٰ نمیتوانند ادّعایی داشته باشند.
س 16: پدری که چند فرزند دارد اموال منقول و غیر منقول خود را به فرزندانش هبه میکند با این شرط که تا زنده است در محصولات زمین شریک باشد فرزندان قبول و قبض میکنند غیر از یکی که اعتراض میکند. قطعه زمینی را به فرزند معترض به طور موقت میدهند آیا این گونه هبه کردن صحیح است و آیا زمینی را که علاوه بر حق فرزند معترض به او دادهاند، میتوانند از او پس بگیرند و بین خودشان تقسیم کنند؟
ج: اگر در هنگام هبه فرزندان واهب کبیر بودهاند و به شرط پدر هم عمل کردهاند هبه صحیح است، زمینی را که موقتاً به برادر معترض شان دادهاند میتوانند پس بگیرند اگر فرزندان صغیر بوده باشند، باز هبه صحیح است وقبض پدر کافی است.
س 17: من آسیاب آبی داشتم، شخصی دو قطعه چمن را برایم هبه نمود و در عوض تمام مایحتاج خوراکه اشرا بدون مزد آرد نمایم اما بعد از گذشت 25 الی 30 سال در اثر خشک آبی و به وجود آمدن آسیاب های ماشینی دیگر آسیاب های آبی از کار افتاده تقریباً از بین رفته در این صورت معامله ما چطور میشود؟
ج: اگر مدّت را معین کرده باشید اصل معامله صحیح است ولی بعد از خشک شدن آب موهوب له غلات واهب را در جای دیگر آرد کند و الاّ واهب خیار فسخ دارد و اگر مدّت آرد کردن را معین نکرده باشد آن معامله از اصل باطل است.
س 18: پدرم میگوید بابایم یک برادر ضعیف داشت یک مقدار زمین را به برادرش داد به طور امانت که چارۀ شما شود بعداً که پسران برادر بزرگ شد و از نظر مالی روزگارش خوب شدند پدر بزرگ ما ادعای زمین خود کرد که حالا زمین مرا بر گردان ولی آنها زمین را ندادند حکم مسئله چیست؟
ج: در فرض سؤال اگر پدر بزرک شما در زمان حیات خود زمین را مطالبه کرده وایشان نداده باشد اکنون پدرشما میتواندزمین پدرش را مطالبه کند.
س 19: هدایایی که در زمان نامزدی به دختر و پسر داده میشود، آیا از نوع هبه مشروطه است(به صورت شرط ضمنی) به طوری که اگر نامزدی بهم بخورد و ازدواج انجام نشود، به علت محقق نشدن شرط ضمنی، واهب بتواند عین موهوبه یا مثل ویا قیمت آن را پس بگیرد؟
ج: در فرض سؤال اوّل اگرقصد هبه داشته است بنا بر احتیاط نمیتواند آن هدایا را از زوجه پس بگیرد.
س20: در هبه به ذی رحیم، اگر واهب چیزی را شرط کند و متهب آن شرط را عمل نکند، آیا واهب میتواند رجوع کرده و عین موهوبه، یا مثل و یا قیمت آن را استرداد نماید؟
ج: بلی اگر به شرط عمل نکند واهب میتواند هبه را به هم بزند.
س 21: درهبه مشروطه، هرگاه قبل از تحقق شرط، یکی ازطرفین ازدنیا برود آیا هبه لازم گردیده واسترداد عین موهوبه، یا مثل و یا قیمت آن جایز نیست؟
ج: اگر واهب قبل از آنکه موهوب له به شرط عمل کند فوت نماید وارث واهب حق فسخ دارد اگر واهب حق خیار خود را ساقط نکرده باشد.
احکام قرض
▲ احکام قرض
س 1:در سال 1368 مادرم مبلغ پنجاه هزار افغانی به کسی سری فایده داده بود گیرنده نه اصل پول را داده و نه فایده آن را، حالا برادرم برای آن مرد گفته است که فایدهای آن حرام است نمیگیرم و اصل پول که مادرم به شما داده است بدهید ایشان گفته است که مبلغ پنجصد افغانی برای شما میدهم [باتفاوت های زیاد که بین پانصد و پنجاه هزار است ] از مقام حضرتعالی خواهشمندیم حکم شرعی آن را بیان فرمائید.
ج: در فرض سؤال پنجاه هزار افغانی در سال 1368 هر مقدار گندم و آرد و روغن و غیره میشده حالا از پول جدید آن مقدار پول بدهد که آن مقدار گندم و آرد و روغن شود.
س 2: در سال 1376یا 1377 معاملهی صورت گرفته فروشنده چندین بار پول خود را مطالبه نموده مشتری چه در زمان پول سابق افغانستان و چه بعداً، از دادن آن امتناع ورزیده و در سند که در حین معامله تنظیم شده ـ پول رایج ـ قید شده، خواهشمندم که با توجّه به تحولات ارزی افغانستان و قیدِ که در سند مذبور درج شده و معطّل ماندن پول در پیش مشتری (که اگر به دست بایع میرسید از او استفادهها میبرد) حکم شرعی آن چیست؟
ج: در فرض سؤال منظور خریدار پول رایج همان سال 1377یا 1376 بوده است لذا ارزش همان زمان پول در نظر گرفته میشود به این نحو که در آن سال با آن مبلغ پول چند خروار گندم یا چند سیر روغن خریده میشداکنون قیمت همان مقدار جنس را به قیمت فعلی فروشنده حق دارد از خریدار بگیرد.
احکام رهن
▲ احکام رهن
س 1: آیا رهن منزل بدون کرایه ماهانه اشکال دارد؟
ج: اگر صاحب منزل تمام تصرفات را برای مرتهن مباح کند اشکال ندارد.
س 2: کسی که زمین خود را گِرَو میدهد پیش از انقضای مدت گِرَو میتواند زمین را بفروشد.
ج: اگر پول مرتهن را پرداخت کند میتواند بفروشد اما پیش از پرداخت پول مرتهن و فسخ رهن، بدون اجازه حق فروش ندارد.
س 3: اگر شخصی منزلی را به چهار میلیون تومان رهن کند از صاحب خانه و به شخص دیگر منزل را کرایه بدهد ماهانه ـ مثلاً ـ هشتاد هزار تومان آیا شرعاً جایز است؟
ج: با اجازه صاحب خانه اجاره دادن صحیح است.
س 4: شخصی به صورت مشترک منزل را به 5 میلیون رهن میکند دو میلیون از این مبلغ مالی شریکش است که یک اتاق سهم ایشان است درقبال این یک اتاق ماه 3000 تومان به شریکش کرایه پرداخت میکند آیا این کرایه برای شریک این شخص حلال است از نظر شرعی، اشکال ندارد؟
ج: با اجازه صاحب خانه اجاره صحیح است.
س 5: بعد از غیر نافذ تلقی شدن معامله رهن قبل از فکّ آن پنج میلیون ریال بین طرفین از بابت پرداخت قسمتی از ثمن معامله، مورد اختلاف قرار گرفت و با وجود اصرار در تحویل مبلغ به صاحب حق، نامبرده از قبول مبلغ مذکور امتناع نمود و بعد از جریان تنازع موضوعی و منازعه شرعی، قرار بر این شد که مصالحه شرعی فی مابین انجام گیرد، تقاضا داریم در این مسأله شرعی با در نظر گرفتن نصوص شرعی اعلام فرمایید آیا میتوان با الحاق و جهی زاید از مبلغ پنج میلیون ریال نسبت به حل مسأله اقدام کرد یا پرداخت اضافی بر مبلغ مذکور حرمت شرعی دارد خواهشمند است نظر شرعی خود را اعلام فرمایید.
ج: اگر صاحب پول بیش از مبلغ مذکور حق مطالبه از بدهکار نداشته باشد در این صورت نمیتواند از مبلغ مذکور بیشتر از بدهکار بگیرد اگر چه به عنوان مصالحه باشد و اگر طلبکاری صاحب پول معلوم نباشد که به مقدار پنج میلیون ریال طلب دارد و یا بیشتر در این صورت مصالحه به مبلغ مذکور و یا بیشتر اشکال ندارد.
س 6: اگر زمین مدّت ده سال گِرو (رهن) باشد در صورت دست رس نبودن صاحب زمین 10 سال دیگر اضافه بر مدت تعیین شده باقی بماند که درمجموع 20 سال شود، آیا بعد از بیست سال همان گرو را صاحب زمین بر گرداند حاصلات 10 سال اضافه از مدّت را میتواند مورد حساب قرار دهد در حالیکه پول وی را نرسانده باشد یانه؟
ج: اگر در مدت 20 سال پول صاحب پول را نداده باشد حاصلات تمام 20 سال مال صاحب پول است.
س 7: زمین که گرو داده و صاحب زمین گیرو گیرنده را دستور بدهند که در زمین نهال بنشاند گیرو گرنده قبول نماید پس از فسخ نمودن گیرو نهال شانده درخت شده این درختها مال صاحب زمین است یا مال گیرو گیرنده؟
ج: اگر نهال را از درخت صاحب زمین گرفته باشد و یا نهال را گیرو کننده برای صاحب زمین شانده باشد در این دو فرض نهالها مال صاحب زمین است و الاّ مال خود غرس کننده است و لی صاحب زمین حق دارد اجرت المثل زمین خود را از گیرو دار بگیرد.
س 8: اگر کُورد نهال از صاحب زمین باشد پس از گرو دادن این نهالها را گیرو گیرنده به زمین مالک زمین بنشاند پس از مدت گیرو نهال یا درخت که به ثمر رسیده مال کدام یکی است مال صاحب زمین یا گیروگیرنده؟
ج: جواب این سؤال مثل جواب سؤال (7) است.
س 9: اگر نهال هم از گرو گیرنده باشد و شاندنش را هم بر سری زمینکه گیرو کرده نماید اگر به دستور صاحب زمین باشد نهال مال کیست؟
ج: اگر نهال از درخت گرو کنندۀ زمین باشد نهالها هم مال گرو کننده زمین است چه با دستور صاحب زمین باشد یا بدون دستور ولی صاحب زمین حق اجرت المثل دارد.
س 10: وارثینی که از یک پدر باشند و از پدر یکمقدار زمین مرده را بنام ارث پدر کلان احیا نمایند و یکتعداد شان هیچ نوع کمک به آنها که زمین را احیا نمودهاند نکرده باشند پس از احیاء زمین ادّعا نمایند آیا حق میبرند به زمین احیا شده یانه؟
ج: اگر زمین موات بوده و حریم قریه یا حریم ملک کسی نباشد زمین احیاء شده مال کسی یا کسانی است که زمین را احیاء کرده است وکسیکه احیاء نکرده است هیچ حقّی در آن زمین ندارد.
احکام ضمان
▲ احکام ضمان
س 1: کسی مبلغی پول به یکی از دوستان خود به طوری امانت میدهد و شرط میکند که پول را در جای معین (مثلاً بین کاه) که از امنیت بیشتر برخوردار است نگه دارد اما دوستش پول را در جای دیگر میگذارد و در نتیجه آن را دزد میبرد آیا دوستش ضامن پول دزدیده شده است؟
ج: بله! چون به شرط عمل نکرده است.
س 2: کسی که مبلغ پول افغانی بدهکار بوده و از طلبکار میخواهد که طلب خود را در موعد مقرر دریافت کند اما طلبکار دریافت نمیکند اکنون ارزش پول افغانی پائین آمده است آیا بدهکار ضامن کاهش قیمت پول هم است؟
ج: در فرض سؤال ضامن نیست.
س 2: بعد از سقوط حکومت نجیب پیش از آن که مردم اداره (ماموریت) را آتش بزنند من اموالی را باخود بردم و بقیه را آتش زدم آیا ضامن اموال یاد شده هستم؟
ج: اگر اموالی دولت کمونیست بوده باشد غرامتی بر شما نیست. اگر مال ملت بوده باشد و صاحب آن را نمیشناسی همان اموال را یا قیمت آن را از سوی صاحبان آن، رد مظالم بده.
س 4: دربعضی مناطق، مردم حیوانات شان را برای چریدن به مدت چندین شبانه روز در کوهها و صحراها رها میکنند. اگر این حیوانات شب هنگام زراعت کسی را بچرند یا خراب بکند آیا صاحب حیوان ضامن است؟
ج: صاحب حیوان ضامن است. باید زیان وارده را جبران کند.
س 5: درخت همسایه ازصد سال پیش بر زمین ما سایه کرده و بکلی از حاصل انداخته است، تکلیف زمین ما چه میشود؟
ج:اگر فضای زمین شما را اشغال کرده است، میتوانید صاحب درخت را مجبور به قطع آن بکنید و اما اگر فضای زمین شمارا اشغال نکرده باشد حق ندارید او را مجبور به قطع درخت کنید.
س 6: مردی با دختری ازدواج میکند و به مدت چهار ماه باهم زندگی میکنند بعد از آن شوهر به عسکری (سربازی) میرود. بعد از رفتن به سربازی پدر زنش دختر خود را به خانه خود میبرد و در خانه پدرش از دنیا میرود اکنون پدر ادعا میکند که هزینه کفن، دفن، چهلم، خیرات و... را که خرج کرده است باید داماد بدهد. آیا مصارفی را که بدون اجازه دامادش، خرج کرده است میتواند از داماد بگیرد؟
ج: مصارف واجبی کفن را حق دارد اما مصارف مستحبی و دفن را نمیتواند از داماد بگیرد.
س 7: مردی، دختری را برای خود نامزد میکند بدون اینکه عقد خوانده شود، بعد از مدتی داماد به طرف ایران با خانوادهاش میآید اما دختر حاضر نمیشود به ایران بیاید. بعد از چندین سال پدر داماد از ایران میرود و عروس خود را با خانواده عروس به ایران میآورد و از هر نفر خانواده عروس مبلغ هزار تومان بابت هزینه سفر آنها میخواهد. و بعد از گذشت دوازده سال همان پدر داماد هزینه رفت و برگشت خودش را نیز از خانواده عروس میخواهد آیا او چنین حقی دارد؟
ج: اگر پدر عروس مصارف را به عهده نگرفته باشد چنین حقی ندارد.
س8: اِنَّ شخصینِ باسم زید و عمرو عاشا عشرین عاماً مباشراً فی الدار الواحدة ثم یریدان الانفصال، یختلفان فی موردین بعد اتفاقهما فی سائر الامور المعیشه:
الاول: اتخذ زید باسم انه الاکبر فی الاسرة زوجا لابنه «رضا» خلال حیاتهما المشترکة قبل اربع سنوات فی افغانستان و الآن عند الانفصال، اخوه عمرو یرید منه نصف مصارف الزواج التی صرفت فی احتفال العروس «للرضا» فی افغانستان.
هنا سؤال 9: علی فرض نصف المصارف علی عمرو و ارجاعه الیه هل یتعلق ذلک المصارف؟ او مصارف الفعلیة فی ایران؟
ج: اذا کان مال زید و عمرو مشترکاً بینهما لایجوز تصرّف احدهما فی المال المشترک الا برضا الآخر فاذا تصرّف زید من المال المشترک فی زواج ابنه مع عدم رضا العمرو فهو ضامن نصف المصارف التی صرفت فی افغانستان.
س 10: الثانی: اشترا زید مزرعة فی کابل لبناء مسکن هذا ایضاً کان خلال حیاتهما المشترکة علی ما قال عمرو واختلفا فی تقسیمها. قال زید انا عشتُ اربع سنوات منفصلاً عن عمرو فی کابل و اشتریت لنفسی الآن تبرعاً قیمتها الفعلیة و قال عمرو لا، بل کانت حیاتنا المشترکة حتی الآن و ارید تقسیم نفسها لاقیمتها. جدیر بالذکر ان زیداً وعمرواً کانا اخوة. و کل مصار فهما المشترکة تحققت دون ایّ تبرع.
ج: و امّا شراء زید مزرعة فی کابل اذا کان شرائه لنفسه و اعطی ثمنها من غیر المال المشترک فلیس لعمر و مطالبة نصف القیمة او المزرعة و اذا بقی النزاع بینهما لابدّ من الرجوع الی القاضی العدل لفصل الخصومة و الله العالم.
س 11: شخصی چند لتر نفت برای کسی دیگر قرض داده و وقتی که قرضی را دریافت نمود این نفت عوض قرضی باعث آتش سوزی در خانه شخصی قرض دهنده شده و بعداً معلوم شده که آن نفت نبوده بنزین بوده نه تیل خاک (نفت سفید) خانم و دختری قرض دهنده در این سانحه دچار سوختگی زیاد شدهاند و مبلغ دو صدو شصت هزار افغانی خساره مند شده آیا میتواند این مبلغ را از کسی که عوض نفت بنزین آورده مطالبه نماید؟
ج: در فرض سؤال اگر قرض دهنده یعنی صاحب بنزین این شخص را خبر نکرده است باید خسارت این شخص را بپردازد.
س 12: شخصی مبلغ یکصد و پنجاه هزار تومان پول ایرانی را به شخصی میدهد به مبلغ دو میلیون و یکصد افغانی که مدت دوسال با آن مبلغ کار کند آن شخص به تعهد خود عمل نمیکند بعد از گذشت هفت سال همان مبلغ را پرداخت میکند آیا صاحب پول حق گرفتن خساره پول خود را دارد یا نه چون آن مبلغ با تومان این زمان صرف 70 است اما آن زمان صرف 10 بوده است صرف آن زمان با این زمان فرق فاحشی دارد.
ج: همان پول افغانی در موعد مقرر که میخواست پرداخت کند یعنی قبل از هفت سال هر مقدار تومان یا دلار میشد به همان ارزش مصالحه نماید دادن پول افغانی فعلی کافی نیست. و یا با جنس مانند گندم و آرد محاسبه کند که آن مقدار پول افغانی قبل از هفت سال چه مقدار گندم و آرد میشد حالا آن مقدار پول بدهد که آن مقدار جنس شود.
س 13: اگر کسی به تاجری بگوید این مقدار جنس برای فلان کس بده قیمت آن جنس را من ضمانت میکنم آیا صاحب جنس درآینده میتواند قیمت اجناس خود را از این ضامن طلب کند یا نه؟
ج: این ضمان صحیح نیست چون هنوز دینی بر ذمه خریدار تحقق پیدا نکرده تا این شخص (ضامن) آن دین را به عهده بگیرد ولی قیمت آن جنس را از مشتری گرفته به تاجر بدهد.
س 14: پدری در افغانستان مبلغی را از کسی قرض میگیرد و بالای فرزندش که در ایران است این پول را حواله میدهد امّا پسر این حواله را قبول نمیکند آیا صاحب پول میتواند پول خود را اجباراً از پسر این شخص بگیرد یا نه؟
ج: طلبکار حق اجبار پسر را ندارد.
س 15: شخصی مبلغی تومان را به مدت یکسال به مبلغ معینی افغانی فروخته و اکنون مدّت یکسال و نیم است که پول را نداده فروشندهی تومان به افغانی حق مطالبهی تومان را دارد یا پول افغانی را؟
ج: در صورتیکه بدهکار در پرداخت افغانی در موعد مقرّر تأخیر نموده است همان مقدار پول افغانی در موعد مقرر هر مقدار تومان میشد همان مقدار تومان بپردازد امّا اگر تأخیر در گرفتن از طرف فروشندهی تومان بوده با هم مصالحه نمایند.
س 16: شخصی بالای کسی مبلغی پولی داشته و مدیون این شخص را حواله میدهد که در افغانستان از فلان کس این پولت را بگیر، طلبکار وقتی به افغانستان میرود از آن شخص پول را طلب میکند امّا آن شخص حواله را پرداخت نمیکند لذا دوباره به ایران میآید پولش را از بدهکار اصلی مطالبه میکند. ولی بدهکار میگوید من برایت حواله دادم دیگر کاری ندارم. بنابراین این پول را از چه کسی باید گرفت؟
ج: چنانچه حواله دهنده بالای آن شخص در افغانستان پول داشته و او فقیر هم نبوده طلب این شخص بذمّهی او انتقال یافته و حق مطالبه از حواله دهنده ندارد. باید برود از او بگیرد و اگر حواله دهنده بالای آن شخص پولی نداشته یا داشته ولی او فقیر بوده میتواند از حواله دهنده بگیرد حق ندارد بگوید من حواله دادم دیگر کاری ندارم.
س 17: مأمورین دولت عشر و زکات تریاک را بر اساس جریب و تخم ریز مبالغی زیادی را از مردم به جبر و اکراه میگرفتند. اهالی منطقه به رضاور غبت مبلغ و مقدار کمتر از خواست مأمورین بطور کنترات برایم داده تا به هر نحو ممکن اذیت و خشونت مأمورین را از سرشان رفع نمایم بالاخره بعد از مهمانی و راضی ساختن مأمورین کم و بیش پول و تریاک که باقی و اضافه مانده آیا مصرف آن برایم حلال است یا نه؟
ج: در صورتی که کنترات نمودهاید برای شما حلال است.
س 18: شخصی خانهی کسی را سرقت میکند صاحب مال به حکومت وقت عارض میشود حکومت سارق و برادر و پدرش را زندان و شکنجه میکند و پدر سارق در اثر شکنجه از دنیا میرود. ضامن قتل کیست؟
ج: ضامن کسی است که ایشان را شکنجه کرده است.
س 19: من در یک کارخانهی نجاری به عنوان استادکار کار میکردم در هنگام کار کردن انگشت دستم را ارّه بریده کارم در آنجا کنترات بوده است پول دوا و درمان را پرداخته است مدت یکماه بیکار بودم و به من گفته بود که پول بیکاری شما را میدهم ولی بعداً از حرف خود برگشته و پول ایّام بیکاری مرا با اینکه وعده داده بود برایم نداده است آیا از نظر شرعی حق دارم یا نه؟
ج: از نظر شرعی نمیتوانید صاحب کارگاه را مجبور به پرداخت پول ایّام بیکاری تان بکنید ولو به شما وعدهی پرداخت داده بوده چون اجرت در مقابل کار است و شما کار نکردهاید.
س 20: شخصی زمین مشترک خود و خواهرش را بدون اجازهی خواهر فروخته است اکنون خواهر این شخص زمین خود را از برادر خود مطالبه کند یا از خریدار؟
ج: زمین خود را میتواند از خریدار بگیرد چون زمین در دست خریدار است.
س 21: در مسأله اجتماع اسباب، میان فقهای امامیه نظراتی به شرح ذیل، مشهود است:
1 ـ ضمان سبب مقدم در تأثیر (این قول به مشهور نسبت داده شده است)
2 ـ ضمان سبب اقوی؛
3 ـ ضمان سبب مقدم در وجود؛
4 ـ ضمان سبب مؤخر در وجود؛
5 ـ ضمان هر دو سبب.
مستدعی است بفرمایید در صورت استناد حادثه ای به دو یا چند سبب، آیا تمامی اسباب ضامنند و یا یکی از آنها؟ در صورتی که تمامی اسبابی که حادثه به آنها مستند است، ضامن باشند آیا بالسویه ضامنند و یا هریک به میزان تأثیر خود؟ به عنوان مثال:
هر گاه مسئول خرید قطعات یک شرکت خودرو سازی، در هنگام خرید مسامحه و سهل انگاری کرده و قطعات غیر استاندارد تهیه نماید و مسئول بازرسی خدمات نیز بی دقتی کرده و به غیر استاندارد بودن قطعات توجهی نکنندو مسئول قرار دادن قطعات نیز علیرغم وظیفه ای که در چک کردن قطعات دارد آنها را جا سازی نموده و سرانجام به دلیل نقص قطعه مزبور اتومبیلی واژگون شده و راننده و سرنشینان فوت نمایند، چه کسی ضامن است؟
ج: در مورد قتل تمامی اسباب ضامنند بالسویه بخاطر اطلاقات ادله،در غیر قتل احوط ضمان سبب اقوی است، در مورد سئوال هر سه تا با مصالحه دیه را پرداخت کنند.
س 22: باعنایت به این که مشهور فقها معتقدند؛ در صورت اجتماع سبب و مباشر مباشر ضامن است، مگر این که سبب اقوی باشد، مستدعی است موارد اقوی بودن سبب از مباشر را معین فرمایید.
ج: در جای که سبب اقوی از مباشر میباشد یکی دو مورد به عنوان مثال ذکر میشود:
1 ـ اگرپزشکی داروی را برای بیمار تجویز کند که آن دارو مانند آمپول عوض نفع برای مریض ضرر داشته باشد یا موجب مرگ مریض بشود اگر پرستاری آن آمپول را جاهلاً به ضرر آن آمپول، آمپول را تزریق کند و مریض بمیرد در اینجا طبیب که سبب است ضامن است نه پرستار.
2 ـ کسی ـ مثلاً ـ در جادّه عمومی مین گذاری میکند اگر راننده ماشین مسافرینی را سوار ماشین کرد و با آن مین برخورد کند و سرنشین ماشین تلف شود مین گذار ضامن است نه راننده.
س 23: آیا قتل عمدی، همان گونه که با مباشرت محقق میشود، با تسبیب نیز تحقق مییابد؟
ج: قتل عمد تسبیبی مانند همان طبیب اگر قصد دارد جنینی را ـ مثلاً ـ با آمپول اسقاط کند و لو آمپول زن مباشر است اگر آمپول زن جاهل باشد اینجا قاتل طبیب است ولو مباشر آن پرستار، «آمپول زن» باشد.
س 24: هرگاه دو نفر به اشتراک شخصی را به قتل رسانده باشند، در صورتی که تأثیر عمل یکی از آنها در وقوع هشتاد در صد و تأثیر عمل دیگری بیست در صد باشد، دیه ـ بر فرض غیر عمدی بودن جنایت ـ به چه نحو بین قاتلین توزیع میشود؟
ج: در صورت تشریک در قتل دیه را با تسویه بدهند قابل تجزیه نمیباشد.
س 25: زید در کوچه یا خیابان برای گرفتن مال بکر به سوی او هجوم آورَد، و بکر نیز مهاجم را به قتل برساند حکم مسأله را از جهت قصاص و دیه، در دو مورد ذیل بیان فرمایید؛
الف) بکر میتوانست تنها با فریاد کشیدن بر روی زید یا زدن یک سیلی به او، مهاجم را فراری دهد، لیکن به دلیل شتابزدگی به جای دور کردن مهاجم با فریاد یا زدن سیلی او را به قتل رساند.
ب) بکر میتوانست تنها با فریاد کشیدن بر روی زید یا زدن یک سیلی به او، مهاجم را از خود دور کند، لیکن عمداً و با توجه کامل به این مسأله که مهاجم بایک سیلی متواری خواهد شد، مهاجم را به قتل برساند.
ج: در فرض سؤال اول اگر شتاب زدگی به حدّی باشدکه بدون قصد کشتن مهاجم و بدون اختیار شلیک کرده در این فرض قتل خطائی است و دیه بر عاقله است و اگر به قصد کشتن و با اختیار شلیک کرده باشد قتل عمد است.
هم چنین در فرض سؤال دوم باز قتل عمد است چون آخرین راه چاره تخلّص کشتن مهاجم است و چون به غیر قتل را های دیگری وجود داشته لذا حق کشتن مهاجم را نداشته است.
س 26: شخصی در ملک خود چاهی حفر میکند، لیکن متوجه است که احتمال دارد کودکانی که برای بازی به ملک او میروند، در چاه سقوط کنند و علیرغم این احتمال عقلایی علامت هشدار دهنده ای در اطراف چاه حفر شده قرار نمیدهد، آیا ضامن صدماتی که به سبب سقوط در چاه بر کودکان وارد میشود، میباشد؟
ج: در فرض سؤال حفر کننده چاه که مالک چاه و زمین است ضامن است.
س 27: شخصی در ملک دیگری حفره ای را بدون اذن مالک ایجاد کرده است و مالک پس از گذشت هفته ها، علیرغم اینکه زمین او محل رفت آمد کودکان است و از سویی قدرت پر کردن حفره را نیز دارد، کوتاهی میکند و کودکی در چاه سقوط کرده و آسیب میبیند، در فرض سؤال آیا کسی ضامن دیه کودک هست یا خیر؟ اگر ضمان ثابت باشد، شخص ضامن مالک است یا حفر کننده چاه یا هردو؟
ج: شخص حافر باید دیه را پرداخت کند.
س 28: با التفات به دیدگاه فقهاء عاقله ضامن پرداخت دیه از سوی صغار میباشد در صورتی که صغیر به پدر خود جرحی وارد نماید و پدر شکایت کند در مواردی که شاکی خود ضامن پرداخت دیه میباشد تکلیف چیست؟ شایان ذکر است عاقله در فرض سؤال منحصر به شخص مجروح (پدر) است و نیز در صورت عدم انحصار عاقله به پدر حکم مسأله چیست؟
ج: در فرض سؤال اگر عاقله منحصر به خود پدر باشد دیه منتفی است و اگر غیر از پدر عاقله دیگری هم باشد دیه بر سایر عاقلهها است.
س 1ـ 29: کسیکه وظیفهاش نجات جان اشخاص یا دفع خطر از جان و مال دیگران است (مانند مأمورین آتش نشانی) اگر در حین انجام وظیفه موجب خسارت جانی یا مالی به شخصی که در معرض خطر واقع شده، گردد و این صدمه از آسیبی که شخص در معرض آن بوده شدید تر باشد آیا این عمل موجب ضمان است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، ضمان بر عهده چه کسی است، شخص مأمور یا بیت المال؟
س 2 ـ 29: در فرض مزبور اگر عمل شخص (مأمور آتش نشانی) موجب آسیب به شخص دیگری گردد، آیا موجب ضمان است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، چه کسی ضامن است، شخص مأمور یا بیت المال؟
ج: در فرض سؤال در هر دو مورد اگر مأمور به امر حکومت اسلامی (حاکم شرع) انجام وظیفه کرده بوده و از ناحیه مأمور افراط و تفریطی صورت نگرفته باشد این مأمور ضامن خسارت وارده نمیباشد؛ چون منظور ایشان احسان و نجات جان مصدوم بوده است خسارت از بیت المال داده بشود البته باید دو شرط فوق شرعاً اثبات شود و اگر اثبات عدم افراط و تفریط نتواند خودش ضامن است.
س 29: قطع عضو یا ایجاد جراحتی که لازمه طبابت باشد (مثل شکافتن قفسه سینه برای جراحی قلب یا پاره نمودن بخش از شکم جهت عمل آپاندیس) آیا موجب ضمان است یا خیر؟ و در این مورد آیا اخذ برائت از بیمار یا ولی او لازم است یانه؟ و در این زمینه آیا اخذ برائت تأثیری در ضمان دارد؟
ج: در فرض سؤال اگر پزشک از مهارت خود اطمینان دارد و افراط و تفریط نباشد و ازمریض اخذ برائت کند در رفع ضمان ازپزشک کافی است.
س 30: در صورتی که قطع عضو یا ایجاد جراحت بر اثر اشتباهی باشد که پزشک معالج مرتکب شده، و ضعیت ضمان در صورت قصور و تقصیر پزشک چگونه خواهد بود؟ و در دو صورت قصور و تقصیر آیا اخذ برائت رافع ضمان خواهد بود؟
ج: اگر تقصیری در کار باشد ولو اخذ برائت از مریض کرده باشد پزشک ضامن است.
س 31: پزشکی که تخصص کافی در زمینه عمل جراحی خاصی ندارد و در عین حال اقدام به این امر میورزد و بیمار یا ولی او نیز با علم به این موضوع به وی مراجعه نموده و برگه برائت را نیز امضائ میکند آیا این امر تأثیری در رفع ضمان از پزشک دارد؟
ج: اگر مریض با علم به اینکه پزشک تخصص و مهارت کافی در جرّاحی ندارد ولی در عین حال رضایت به انجام عمل میدهد پزشک ضامن نیست.
س 31: زمینها و گاو هایمان را به کسی اجاره دادم و خودم به ایران آمدم بعد از آمدن من به ایران برادرم زمین و گاو هایم را از مستأجر گرفته وفروخته است. حالا اگر حاصلات زمین و گاوها را از برادرم بگیرم به قیمت امروز بگیرم یا به قیمت بیست سال پیش؟
ج: اگر گاو های شما باقی است میتوانید آنها را همراه گوساله هایشان پس بگیرید و اگر باقی نباشد قیمت همان زمان را حق دارید و همچنین خود حاصلات زمین را.
س 32: جوانی هستم 19 ساله پدرم مدت پنج سال است فوت شده و یک عمو داشتم که 20 سال قبل به ایران رفته و از عمویم دو دختر و یکزن باقی مانده است اکنون زن عمویم ادعا دارد که 20 سال اجاره زمینها را که سال 90 سیر گندم میشود برای من بدهید در حالیکه من در وقت رفتن عمویم بطرف ایران اصلاً به دنیا نیامده بودم از آن به بعد که زمینها بدست پدرم بود من نمیدانم به چه عنوان دست ایشان بوده به نحو رایگان بوده یا اجاره و پدرم هم نوشتهای یا وصیت نامهای در این موضوع از خود به جای نگذاشته است و اجاره خطّی هم زن عمویم در دست ندارد حالا زن عمویم حق چنین ادّعایی را دارد یا نه؟
ج: بعد از فوت پدر شما که زمین عمویت در اختیار شما بوده اگر از فوت پدرت پنج سال میگذرد باید شما اجرت المثل پنج سالهی زمین عمویت را به دختران عمویت بدهید نه به زن عمویت چون زمین مال دختران عمو است نه از زن عمو و اجرت زمین در زمان حیات پدر شما به دوش شما نمیباشد چون احتمال پرداخت یا اباحه موجود است.
احکام نکاح
▲ احکام نکاح
احکام نکاح (1)
▲ احکام نکاح (1)
س 1: زنی که سینهاش با عمل جراحی برداشته شده و خانوادهاش در هنگام عقد این مسأله را برای داماد بیان نکرده است آیا شوهر حق فسخ دارد؟
ج: شوهر حق فسخ ندارد.
س 2: آیا ازدواج فرزندان از نظر شرعی بر پدر واجب است؟
ج: زن گرفتن برای پسر توسط پدر مستحب است.
س 3: ولّی دختران کبیره و رشیده ای که پدر و جد پدری ندارند چه کسانی هستند؟
ج: اختیار ازدواج با خودشان است کسی دیگر بر آنها ولایت ندارد.
س4: با توجه به اهمیت اجازه پدر یا جد پدری در ازدواج دختر با کره، اگر دختری به زور ربوده شود بعد از رفتن به خانه رباینده رضایت خود را اعلام کند، در این صورت پدر و جد پدری یا به خاطر شایسته نبودن داماد و یا به خاطر گرفتن پول بیشتر از داماد رضایت ندهند در این صورت وظیفه روحانی عاقد که برای خواندن عقد دعوت شده است چیست؟
ج: اگر پدر یا جد پدری،داماد را شایسته نمیدانند، کسی نمیتواند عقد نکاح را بخواند واگر خوانده باشد عقد باطل است و اگر پدر وجد پدری داماد را شایسته و صالح میداند و خود دختر هم بالغه و رشیده است. پدر و جد پدری به خاطر پول بیشتر اجازه نمیدهند و دختر هم بزرگسال است و از حد ازدواج میگذرد روحانی میتواند عقد نکاح را بخواند.
س 5: ازدواج دختر و پسر بدون اطلاع و آگاهی پدر ومادر چه حکمی دارد؟
ج: اگر پدر دختر بگوید عقد را قبول ندارد، عقد باطل و اگر سکوت کند و چیزی نگوید، عقد صحیح است.
س 6: اجازه ولی در ازدواج دختر با کره شرط است. اگر بکارت از راه زنا زایل شود باز اجازه ولی در ازدواج این دختر شرط است؟
ج: در این صورت اجازه خواستن از ولی احوط است.
س 7: ازدواج موقت با زنان فاحشه و روسپی که ادعا میکنند شوهر ندارند جایز است.
ج: بله امّا کراهت دارد.
س 8: ازدواج موقت با زنانی که اهل کتاب نیستند چه حکمی دارد؟
ج: جایز نیست.
س 9: آیا پسر شیعه جعفری با دختر سنی مذهب با رضایت والدین دختر میتواند ازدواج کند.
ج: بله!
س 10: کسی که به خاطر ضعف اقتصادی به ایران میرود و همسرش او را همراهی نمیکند چند بار پیغام میدهد که با یکی از محارمش به ایران بیاید و هزینه سفر او و همراهش را به عهده میگیرد، باز حاضر نمیشود که به ایران بیاید.آیا نفقه چنین زنی بر شوهرش واجب است؟
ج: اگر زن در هنگام عقد شرط کرده است که در وطنش زندگی کند نفقه بر شوهرش واجب است امّا اگر شرط نکرده باشد اختیار محل سکونت و زندگی با شوهر است اگر زن از شوهر اطاعت نکند نفقه بر شوهر واجب نیست.
س 11: آیا مرد وزن نامحرم میتوانند عقد اخوت بخوانند آیا فرزندان آنان با همدیگر محرم میشوند؟
ج: مشروعیت عقد اخوت محرز نیست بنابراین نمیتوانند عقد اخوت بخوانند. بنابراین فرزندان آنها محرم نیستند و میتوانند با همدیگر ازدواج کنند.
س 12: در منطقه آزاد کشمیر، صدها نفر سادات زندگی میکنند که بیشتر آنان سنی مذهب هستند. البته در سال های اخیر جهشی برای استبصار آغاز شده است مشکلی که به وجود آمده است که برخی افراد احترام سادات را حفظ نمیکنند و ازدواج دختر سید با غیر سید را جایز نمیدانند. اکنون این سؤالها مطرح است:
1 ـ 12 ـ آیا احترام سادات به خاطر این که سلاله پیامبر ٶ هستند لازم است؟
2 ـ 12: سادات به چه کسانی گفته میشوند؟
3 ـ 12: اهانت به سید غیر صالح چه حکمی دارد؟
4 ـ 12: آیا اعمال نیک و بد سادات دو برابر پاداش و کیفر دارد یا با دیگران مساوی است؟
5 ـ 12: در مناطقی که عقد دختر سید با غیر سیّد اهانت تلقی میشود این عقد چه حکمی دارد؟
6 ـ 12: در میان سادات این مسئله به قدری اهمیت پیدا کرده است که اگر دختر سید با غیر سید ازدواج کند اقوام و خویشاوندان دختر، عروس و داماد را میکشند. با توجه به این مسئله عقد سیّده به غیر سیّد صحیح است؟
7 ـ 12: برخی قبایل معروف که اجدادشان به دست سادات مسلمان شدهاند، وصیتنامهای از اجداد خود دارند که ازدواج با دختران سادات را منع کرده و در مقابل اگر سادات از دختران آنها خواستگاری کنند باید دختر به سادات بدهند. آیا عمل به این وصیتنامه لازم است؟
ج:1ـ12ـ احترام سادات مانند دیگر مؤمنان لازم است.
ج:2ـ12ـ هر کسی که از طرف پدر به جناب هاشم بن عبد مناف برسد، سید است.
ج:3ـ12ـ اهانت به مسلمان جایز نیست چه سید باشد چه غیر سید.
ج:4ـ12ـ در بعضی از روایات آمده است که اعمال خوب و بد سادات دو برابر ثواب و عقاب دارد.
ج:5ـ12ـ عقد سیده با غیر سید شیعه و مسلمان از نظر شرعی جایز است و اهانت به شمار نمیآید.
ج:6ـ12ـ عقد سیده با غیر سید همکفو جایز است. سیره علما و فقها این مسئله را تأیید میکند. وظیفه علما و روحانیان است که این حکم شرعی را ترویج کنند و انکار حکم شرعی عامداً و عالماً حرام است و در برخی موارد موجب ارتداد میشود.
ج:7ـ12ـ چون محتوای وصیتنامه خلاف شرع است، عمل به وصیتنامه لازم نیست.
س 13: کسانی که تا شرح لمعه درس خواندهاند و مسایل صرف و نحو و اخبار و انشاء را تا حدودی میفهمند، آیا میتوانند عقد نکاح و صیغه طلاق را بخوانند؟
ج: اگر معنای اخبار و انشاء و معانی الفاظ و مسایل مربوط به عقد و طلاق را بدانند اشکالی ندارد.
س 14: در عقد ازدواج موقت عدم آمیزش شرط بوده است. اما شوهر به این شرط عمل نکرده و آمیزش از روی اکراه تحقق یافته است. آیا این کار جایز است و زوجه مستحق چه مهریهای است؟
ج: مخالفت با شرط عدم مقاربت بنا بر احتیاط جایز نیست. اگر با شرط مخالفت شد حکم زنا را ندارد. زن مستحق مهر المثل (مهریه دختران) است.
س 15: آیا مطابقت بین لفظ ایجاب و قبول در عقد نکاح شرط است مثلاً موجب زوجّتُ بگوید، قابل باید قبلت التزویج بگوید؟
ج: مطابقت شرط نیست. اگر قابل تنها قبلتُ بگوید کفایت میکند.
س 16: در عقود، آیا ایجاب افراد لال و گنگ کفایت میکند یا باید وکیل بگیرد؟
ج: میتواند اشاره کند و میتواند وکیل بگیرد، هر کدام کفایت میکند.
س 17: وقتی که عاقد میگوید آیا وکیلم...؟ موکل موافقت خود را اعلام میکند. آیا لازم است که وکیل بگوید: «وکالت را قبول کردم»؟
ج: تلفظ و قبول وکالت لازم نیست. اگر با اشاره قبول وکالت را بفهماند کفایت میکند.
س 18: در عقد دختر باکره اضافه کردن «بإذن ابیها» (با اجازه پدرش) لازم است؟
ج: لازم نیست. اجازه پدر کفایت میکند.
س 19: کسی که یک نام شناسنامهای دارد و یک نام مشهور که مردم با آن نام او را میشناسد در هنگام عقد کدام نام را به وکیل بگوید؟
ج: بهتر است که نام مشهور ذکر شود اگر چه نام شناسنامهای زن در صورتی که از آن زن مورد نظر اراده شود نیز کفایت میکند.
س 20: آیا وکالت گرفتن از دختر و پسر برای خواندن عقد نکاح صحیح است؟
ج: بله! در عقد باکره رضایت پدر هم شرط است.
س 21: محضرداری که از طرف من و همسرم وکیل شده بود، عقد ازدواج ما را آهسته خواند به طوری که من نشنیدم. آیا این عقد صحیح است؟
ج: صحیح است. میتوانید از باب احتیاط دوباره بخوانید.
س 22: اجرت برای خواندن عقد دایمی و موقت چه حکمی دارد؟
ج: اجرت گرفتن اشکالی ندارد.
س 23: کسی که اصلاً ادبیات عرب را بلد نباشد. فرق بین اخبار و انشاء نگذارد میتواند در خواندن عقد نکاح از طرف شوهر وکیل شود؟
ج: نمیتواند وکیل شود.
س 24: در هنگام خواندن عقد نکاح وکیل دختر، نام دختر را ـ اشتباهاً ـ عوض ذکر میکند. آیا این عقد صحیح است؟
ج: اگر دختر و پسر راضی باشند اشکالی ندارد.
س 25: در برخی از روستاهای... آمیزش (دخول) بدون عقد نکاح اتفاق میافتد. بعد از آنکه آخوند و روحانی به روستا رفت عقد نکاح میخوانند آیا این ازدواج صحیح است، آیا آمیزش زنا محسوب میشود، بچههای آنان چه حکمی دارند؟
ج: آمیزش پیش از خواندن عقد نکاح زنا محسوب میشود.
احکام نکاح (2)
▲ احکام نکاح (2)
س 26: صیغه عقد دایم چگونه خوانده میشود؟
ج: در رسالههای عملیه (توضیح المسایل) بیان شده.
س 27: شرایط عقد نکاح در متن عقد یاد میشود یا خارج از عقد؟
ج: در عقود دیگر در ضمن عقد اما در عقد نکاح قبل از عقد ذکر شود و عقد نکاح مبنیاً بر آن شرط جاری گردد.
س 28: اگر خواننده عقد به شرایط عقد نکاح آگاهی نداشته باشد، عقد صحیح است؟
ج: اگر عاقد به اخبار و انشاء و معنای صیغه آگاهی نداشته باشد، عقد باطل است.
س 29: خواننده عقد که وکیل زن و شوهر میشود چه خصوصیات و ویژگیها و شرایطی نسبت به طرفین عقد داشته باشد؟
ج: عاقد وکیل در اجراء عقد از طرف زن و شوهر باشد. و رضایت ولی دختر را جلب کند، عقد مبتنی بر شرایط منظوره خوانده شود. مهریه در عقد ذکر شود. در ازدواج موقت، عقد بدون یاد آوری مهریه باطل است.
س 30: اگر کسی به معنای انشاء و معنای تحت اللفظی صیغه عقد آشنا باشد اما در خواندن عبارات اشتباه ادبی داشته باشد این عقد چه حکمی دارد؟
ج: اگر اشتباه به گونهای باشد که معانی الفاظ را تغییر بدهد عقد باطل است اما اگر زن و شوهر از بطلان عقد آگاهی نداشته باشند برای آنها اشکال ندارد.
س 31: اگر عاقد بعد از چندین سال بفهمد که عقد زن و شوهری اشتباه خوانده است. وظیفهاش چیست؟
ج: اگر زنده باشند، عقد ازدواج آنها دوباره خوانده شود.
س 32: کسی که به مسایل اجرای عقد نکاح آگاهی دارد. اما به قواعد زبان و ادبیات عرب، مفاهیم و عبارات صیغه عقد جاهل است. آیا میتواند صیغه عقد را بخواند؟
ج: نباید صیغه عقد بخواند.
س 33: کسی که در خواندن صیغه عقد غلط نحوی کرده به گونهای که خللی به معنا نمیرساند و این مسئله بعد از آمیزش (دخول) آشکار شده است، آیا نکاح او صحیح است؟
ج: اگر مخلّ معنا نباشد اشکالی ندارد.
س 34: حرف زدن در میان جملات صیغه عقد چه حکمی دارد؟
ج: بین ایجاب و قبول باید اتّصال باشد. اگر فاصله زیاد نبوده است اشکال ندارد.
س 35: آیا در عقد رضایت طرفین کفایت میکند، میتوانند خودشان عقد بخوانند، شاهد و گواه لازم نیست؟
ج: اگر بتوانند عقد را به عربی صحیح بخوانند اشکالی ندارد. گواه در عقد نکاح لازم نیست.
س 36: آیا میتوان به وسیله تلفن صیغه عقد نکاح را خواند به گونهای که محرمیت بین زن و شوهر پیدا شود؟
ج: اگر همدیگر را بشناسند و مهریه را معیّن کنند و با خواندن عقد آشنا باشند اشکالی ندارد.
س 37: آیا خواندن عقد ازدواج توسط غیر عرب بدون آنکه معانی عبارات را بفهمد اما با علم به این که هدفش اجرای عقد است، کفایت میکند؟
ج: اگر معنای صیغه را نداند نمیتواند عقد بخواند اما اگر با معنای عقد آشنا باشد و قصد انشاء را داشته باشد میتواند بخواند.
س 38: آیا خواندن عقد به زبان فارسی صحیح است؟
ج: بنا بر احتیاط واجب، به عربی خوانده شود. مگر اینکه دسترسی به عاقد عربی امکان نداشته باشد.
س 39: اگر عقد به زبان فارسی خوانده شود، عبارتی که به کار برده میشود حتماً مطابق با عبارت عربی باشد؟
ج: بله! همان معنا را برساند.
س 40: آیا یک نفر اصالتاً و وکالتاً میتواند عقد را به فارسی یا عربی بخواند؟
ج: بله! میتواند اما بهتر است که توسط دو نفر اجرا شود.
س 41: آیا وکالت گرفتن از دختر و پسر برای اجرای عقد صحیح است؟
ج: بله وگرنه عقد فضولی میشود اگر اجازه ندهند باطل است.
س 42: آیا تعدد وکیل (یکی از سوی پسر و دیگری از سوی دختر) در خواندن عقد لازم است؟
ج: یک نفر هم میتواند به وکالت از هر دو عقد نکاح را بخواند.
س 43: دختری بر اثر حرکات ورزشی، بکارتش از بین رفته، در ازدواج نیاز به اجازه پدر دارد؟
ج: بنا بر احتیاط واجب اجازه پدر لازم است.
س 44: دختر و پسر مؤمن و همکفو، علاقه زیادی به هم دارند اما پدر فاسق و شارب الخمر دختر اجازه نمیهد. آیا اجازه چنین پدری در ازدواج دختر یاد شده شرط است؟
ج: اجازه پدر در ازدواج دختر باکره شرط است مگر این که پدر بدون دلیل موجه شرعی مخالفت کند.
س 45: اگر ولی دختر باکره فوت کرده باشند. چه کسی به او اجازه ازدواج بدهد؟
ج: اگر پدر و جد پدری دختر فوت کرده باشند رضایت خود دختر کفایت میکند.
س 46: آیا عاقد در هنگام خواندن عقد باید اجازه پدر یا جد پدری را احراز کند؟
ج: باید احراز کند اما اگر بعد از عقد هم اعلام رضایت کند کفایت میکند.
س 47: آیا دوشیزهای که سنّش از سی سال گذشته و هنوز باکره است برای ازدواج نیاز به اجازه دارد؟
ج: بله! نیاز دارد.
س 48: آیا عقد دختر بالغ برای پسر نابالغ جایز است؟
ج: با اجازه ولی نابالغ جایز است.
س 49: آیا ازدواج دایم و موقت پسری که تعادل روحی و روانی ندارد با دختر سالم و تندرست ستم به دختر نیست؟
ج: اگر دختر با رضایت خود و با اجازه ولی خود با فرد یاد شده که به حد جنون نرسیده است ازدواج کند اشکال ندارد.
س 50: پدری که اختیار دختر باکرهاش را به خود دختر واگذار کرده است در ازدواج نیاز به اجازه پدر دارد؟
ج: اگر گفته باشد که با هر که میخواهی ازدواج کن، اجازه پدر لازم نیست.
احکام نکاح (3)
▲ احکام نکاح (3)
س 51: دختری میخواهد با پسری ازدواج کند اما خانواده و خویشاوندانش مخالفت میکنند وظیفه دختر چیست؟
ج: اگر پدر ندارد یا پدر دارد و مانع ازدواج با همکفو دخترش میشود، دختر میتواند بدون اجازه پدر ازدواج کند.
س 52: آیا دختری که بدون اجازه ولی ازدواج میکند عقدش باطل است؟
ج: بنابر احتیاط واجب اجازه ولی لازم است مگر این که از ازدواج با همکفو دخترشان جلوگیری کنند.
س 53: آیا عموی دختر بدون رضایت مادر میتواند دختر برادرش را به عقد کسی درآورد؟ اگر پدر دختر رضایت نداشته باشد میتواند عقد را به هم بزند؟
ج: بله! عمو نمیتواند دختر برادرش را به عقد کسی درآورد.
س 54: آیا دختری که از طریق زنا بکارتش زایل شده نیاز به اجازه ولی دارد؟
ج: کسب اجازه پدر، احوط است.
س 55: دختر باکرهای که با اجازه ولی ازدواج کرده اما پیش از دخول و زوال بکارت از شوهرش جدا شده در ازدواج مجدد، باز نیاز به اجازه ولی دارد؟
ج: بنابر احتیاط واجب اجازه پدر لازم است.
س 56: اگر مردی بداند که دختر باکرهای بدون اجازه پدرش خواهان ازدواج با او است اگر ازدواج کند گناه متوجه مرد است یا دختر یا هردو؟
ج: هر دو معصیت کارند.
س 57: آیا اجازه پدر یا همسر مسلمان در ازدواج موقت مرد با دختر مسلمان یا اهل کتاب شرط است؟
ج: اجازه آنها شرط نیست.
س 58: مردی، دختری را فریب میدهد. وکالتنامهای از او میگیرد و او را صیغه میکند والدین دختر پس از چند ماه خبر میشوند و میگویند چون ما راضی نبودهایم، عقد باطل است حکم شرعی این مسئله چیست؟
ج: عقد باطل است.
س 59: اگر ولی شرعی دختر فوت کرده باشد و دختر رضایت قلبی داشته برای ازدواج با فرد مورد نظرش، دخالت، تهدید و مانع شدن عمو، دایی (ماما) و برادرش چه حکمی دارد؟
ج: اگر دختر بالغه و رشیده باشد با هرکسی که صلاح بداند میتواند ازدواج کند.
س 60: اگر کسانی بدون خبر دادن به ولی دختر باکره او را عقد کنند چه حکمی دارد؟
ج: بنا بر احتیاط واجب عقد باطل است.
س 61: دختری سالها نامزد کسی بوده، دیگری او را فراری میدهد. اگر پدر و مادر دختر به عقد دومی رضایت ندهند، عقد باطل است؟
ج: بله!
س 62: اگر بین پدر و جد پدری بر سر ازدواج دختر باکره رشیده اختلاف شد قول کدام یک از آنها مقدم است؟
ج: قول جد مقدم است.
س 63: آیا پدر میتواند از ازدواج دختر کوچکش تا بعد از ازدواج دختر بزرگش جلوگیری کند؟
ج: اگر دختر کوچک بالغه و رشیده و نیاز شدید به ازدواج داشته باشد نمیتواند جلوگیری کند.
س 64: اگر اجازه از ولی دختر باکره فقط با تلفن امکان داشته باشد آیا کسب اجازه لازم است؟
ج: بله! باید اجازه بگیرد.
س 65: دختری بیست و دو ساله میخواهد با مرد مؤمنی ازدواج کند. اما پدر دختر به خاطر اینکه از دستمزد بافندگی دخترش استفاده کند اجازه ازدواج نمیدهد، این مسئله چه حکمی دارد؟
ج: دختر، بدون اجازه پدر میتواند با همکفو ازدواج کند.
س 66: مادری بدون رضایت پسرش، دختری را برای او عقد میکند. این عقد چه حکمی دارد؟
ج: عقد باطل است مگر اینکه پسر راضی شود.
س 67: عقد اجباری دختر بالغهی رشیده چه حکمی دارد؟
ج: عقد اجباری باطل است.
س 68: اگر دختر باکره بگوید که ولی به او اختیار ازدواج داده است. آیا کفایت میکند یا باید اجازه ثابت شود و چگونه ثابت شود؟
ج: با ادعای دختر، اذن ثابت نمیشود مگر اینکه دو نفر شاهد عادل شهادت بدهند.
س 69: آیا در ازدواج دختر باکره، اطمینان به رضایت ولی کفایت میکند یا استیذان واجب است؟
ج: رضایت قلبی ولی کافی نیست باید رضایت خود را اعلام کند.
س 70: مهریههایی که چهل سال پیش هزار افغانی بوده آیا اکنون نیز هزار افغانی است یا اینکه ارزش هزار افغانی در چهل سال پیش محاسبه میشود؟
ج: معادل ارزش آن در چهل سال پیش محاسبه میشود.
س 71: اگر به دختر مهریه صد سکّه طلا گفته شود اما در عقد نامه کمتر از آن نوشته شود عقد صحیح است؟
ج: بله عقد صحیح است و مهریه صد سکه طلا (بهار آزادی) است نه آن چه در عقد نامه آمده است.
س 72: اگر زنی مهریه خود را ببخشد و دوباره پشیمان شود آیا میتواند از شوهر مطالبه کند؟
ج: حق مطالبه ندارد.
س 73: آیا پدر داماد میتواند به جای داماد مهریه عروس را تعیین کند؟
ج: اگر پدر وکیل پسرش باشد یا داماد بعداً اجازه بدهد اشکالی ندارد.
س 74: اگر در عقد شرط شود که شوهر عند الاستطاعه مهریه را پرداخت کند آیا زن علی رغم عدم توانایی شوهر او را مجبور به پرداخت مهریه کند؟
ج: نمیتواند.
س 75: آیا در اسلام مقدار و مبلغ مهریه معین شده است به نظر شما مهریه چهقدر باشد؟
ج: مقدار و مبلغ مهریه بستگی به توافق عروس و داماد دارد. اسلام توصیه میکند که مهریه زیاد نباشد.
احکام نکاح (4)
▲ احکام نکاح (4)
س 76: فرزندم با زنی به عنوان باکره با مهریه سیصد هزار افغانی ازدواج کرد. زن با اینکه سابقه ازدواج با مردی دارد، اما ادعا میکند که شوهر پیشین او «اجوف» بوده و باکره مانده است، اما من و همسرم میدانیم که زن بیوه بوده است ولی پسرم متوجه نشده است آیا این زن همه مهریه خود را حق دارد؟
ج: در فرض سؤال مهر المثل ثیّبه را حق دارد.
س 77: آیا زن میتواند هر وقتی که دلش بخواهد در مهریهاش تصرف کند؟
ج: بله!
س 78: دختری را عقد کردهاند، شوهرش او را از «دبر» وطی کرده است. اکنون میخواهد او را طلاق بدهد. آیا زن مستحق همه مهریه است؟
ج: زن مستحق همه مهریه است.
س 79: مرد مسلمان با زن بهایی از روی جهل به مسئله ازدواج و وطی به شبه کرده است آیا این زن مهریه دارد؟
ج: اگر وطی به شبه باشد زن مستحق مهر المثل است.
س 80: آیا وطی در دبر مانند وطی در قبل موجب استقرار همه مهریه میشود و زن بعد از طلاق باید عده بگیرد؟
ج: بله!
س 81: اگر مردی با عنف، بکارت دختری را از بین ببرد، علاوه بر مهر المثل ارش البکاره را هم به دختر پرداخت کند؟
ج: در فرض سؤال زانی باید کشته شود. زن مستحق مهر المثل است.
س 82: آیا تجاوز به عنف به دختر باکره بر فرض بلوغ و عدم بلوغ موجب ضمان مهر المثل میشود؟
ج: در هر دو صورت موجب مهر المثل میشود و زانی کشته میشود.
س 83: چند نفر مرد با عنف به زنی تجاوز میکنند. آیا هر کدام مهر المثل پرداخت کند یا در مجموع یک مهر المثل پرداخت کنند و اگر تجاوز تکرار شده باشد مهر المثل هم تکرار میشود؟
ج: حکم متجاوزان، اعدام است. مهر المثل به عهده هرکدام از متجاوزان است. مهر المثل تکرار پذیر نیست.
س 84: گذاشتن کلاهگیس در مجالس زنانه برای زیبا شدن و جلب توجه زنان و در نتیجه پیدا شدن خواستگار، جایز است؟
ج: اگر مردان نبیند و مفسدهای نداشته باشد اشکالی ندارد.
س 85: مردی با ادعای این که شغل معینی دارد. با زنی ازدواج میکند. بعداً آشکار میشود که شغل معین نداشته است آیا این مورد از مصادق تدلیس است؟
ج: اگر شغل مورد نظر طوری باشد که زن به خاطر همان شغل با مرد ازدواج کرده است و اگر آن شغل نمیبود ازدواج نمیکرد و عقد مبتنی بر آن عنوان (مثلاً مهندس یا دکتر...) خوانده شده است، زن حق فسخ دارد.
س 86: آیا دختران میتوانند با اندکی آرایش بیرون بیایند و قصدشان، پیدا کردن خواستگار باشد، آیا چنین کاری پنهان کردن عیب به شمار نمیآید؟
ج: ظاهر شدن در انظار نامحرمان جایز نیست امّا در مجلس زنانه اشکالی ندارد.
س 87: اگر زن در عقد ازدواج شرط کند که مرد، زن دیگری نداشته باشد. اگر مرد همسر دیگری دارد آیا میتواند توریه کند و بگوید ندارد؟
ج: دروغ گفتن در چنین مواردی مانند سایر موارد جایز نیست.
س 88: پس از ازدواج متوجه شدم که همسرم از سمعک استفاده میکند به همین دلیل تقاضای طلاق کردم. درباره مهریه ما را راهنمایی کنید؟
ج: اگر شوهر بعد از دخول با رضایت خود همسرش را طلاق بدهد، باید همه مهریه را پرداخت کند.
س 89: اگر شوهر، بکارت داشتن عروس را شرط کند یا اطمینان به بکارت داشته باشد، اگر باکره نبود وظیفه چیست؟
ج: در هر دو صورت مرد حق فسخ ندارد اما حق دارد تفاوت مهریه باکره و بیوه را کسر کند.
س 90: اگر دختر باکره نباشد در هنگام عقد لازم است که خانواده دختر این مسئله را بیان کند؟
ج: اگر خانواده پسر نپرسند لازم نیست.
س 91: اگر شوهر بعد از ازدواج فهمید که زنش باکره نبوده وظیفهاش چیست؟
ج: ما به التفاوت مهریه باکره و بیوه را از مهریهاش کم کند.
س 92: آیا از عرف و قراین میتوان شرطیت بکارت را استنباط کرد؟
ج: بله!
س 93: آیا ممکن است دختری بدون تماس با مردی بکارت نداشته باشد؟ آیا نبودن بکارت، زنا را ثابت میکند؟
ج: زوال بکارت عوامل گوناگونی دارد. نداشتن بکارت دلیلی بر زنا نمیشود.
س 94: آیا ترمیم بکارت جایز است؟
ج: بله! اگر ترمیم کننده شوهرش باشد.
س 95: مردی با دختری ازدواج میکند معلوم میشود که دختر باکره نیست. دختر سوگند یاد میکند که با کسی آمیزش و نزدیکی نکرده است، وظیفه شوهر چیست؟
ج: شوهر حق فسخ ندارد. امّا میتواند ما به التفاوت مهریه باکره و بیوه را کسر کند.
س 96: مردی در ازدواج با دختری تدلیس کرده است. مرد افغانی بدون شناسنامه خود را ایرانی و دارای شناسنامه معرفی کرده است. اگر دختر از افغانی بودن مرد آگاه میبود با او ازدواج نمیکرد. آیا دختر حق خیار فسخ دارد؟
ج: اگر عقد مبتنی بر وصف ایرانی بودن خوانده شده است. زن حق فسخ دارد.
س 97: آیا زنای زن یا شوهر قبل از عقد یا قبل از آمیزش (دخول) موجب حق برای طرف مقابل میشود؟
ج: موجب حق فسخ نکاح نمیشود.
س 98: زنی که بدون اطلاع، با مردی ازدواج کرده که بیماری اغمای ادواری دارد. آیا این زن حق فسخ نکاح را دارد؟
ج: اغما از بیماریهایی نیست که موجب فسخ نکاح شود. مگر اینکه به حد جنون برسد.
س 99: اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهرش معتاد است و اگر پیش از عقد میفهمید که معتاد است هرگز با او ازدواج نمیکرد. آیا حق فسخ عقد نکاح را دارد، مهریهاش چه خواهد شد؟
ج: اعتیاد موجب فسخ نکاح نمیشود. مهریه نیز ساقط نمیشود.
س 100: زنی هفت سال است که ازدواج کرده است، طبق نظر پزشکان شوهرش به علت مشکلات جسمی نمیتواند همسرش را بچه دار کند آیا زن میتواند از طریق دادگاه تقاضای طلاق کند؟
ج: بچه دار نشدن موجب جواز طلاق نمیشود. اگر شوهر را راضی به طلاق کند میتواند طلاق بگیرد.
س 101: آیا بیماری ایدز که موجب سرایت از شوهر به زن و از زن به شوهر میشود موجب فسخ عقد میشود؟
ج: در شریعت اسلام بیماری ایدز از موجبات فسخ به شمار نیامده است.
س 102: زنهایی که نمیتوان با آنها ازدواج کرد، تکلیفشان چیست؟
ج: با وسایل امروزی از راه مشروع میتوان ازدواج دایم یا موقت کرد؟
س 103: زنا با زن شوهر دار از روی اجبار و اکراه موجب حرمت برای زانی مکره میشود؟
ج: بله موجب حرمت ابدی میشود.
س 104: پسری با پسر دیگری مرتکب عمل لواط شده و دخول تحقق یافته است امّا نمیدانند که در زمان انجام آن عمل بالغ بودهاند یا نه. به علت اصرار خانواده که از این موضوع خبر نداشتهاند با خواهر لواط شده ازدواج کرده اما اکنون پشیمان شده آیا راه حلّی وجود دارد؟
ج: بنا بر احتیاط واجب اگر لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند هم، خواهر لواط دهنده بر لواط کننده حرام است. اگر کدام یکی از مراجع قایل به عدم حرمت باشند با رعایت الاعلم فالاعلم میتوانند رجوع کنند.
س 105: مردی با خواهر زن بیوهاش نزدیکی کرده آیا زنش بر او حرام شده است؟
ج: زن اول حرام نمیشود.
س 106: چند سال پیش از روی نادانی با زنی عمل منافی عفت انجام دادهام. اکنون میتوانم با خواهرش ازدواج کنم؟
ج: بله! اشکال ندارد.
س 107: اگر با دختری عمل لواط انجام بگیرد آیا لاطی میتواند با خواهر او ازدواج کند؟
ج: بله! اشکال ندارد.
س 108: دو نفر مرتکب عمل زشت لواط شدهاند اکنون نمیدانند که مادر، خواهر و دختر مفعول بر فاعل حرام شده است آیا کسی که میداند لازم است است که از باب «امر به معروف و نهی از منکر» آگاهش کند و یا اینکه چون نمیدانند به او چیزی نگویند تا باعث جدایی و افتراق زن و شوهر نشود؟
ج: اعلام واجب نیست.
س 109: اگر کسی با زنی زنا کرد آیا میتواند با دخترش ازدواج کند؟
ج: بنابر احتیاط مستحب نباید ازدواج کند.
س 110: اگر زنی از راه زنا حامله شده باشد، کسی با آگاهی از این عمل حاضر به ازدواج با آن زن شود مانعی ندارد؟
ج: اگر شوهرش طلاق بدهد و عدهاش پایان یابد غیر از زانی میتواند ازدواج کند.
س 111: اگر مردی با زنی شوهر دار زنا کند یا ملاعبه تفخیذ کند میتواند با او ازدواج کند؟
ج: اگر زنا کرده باشد زن حرام ابدی میشود اما ملاعبه و تفخیذ مانع از ازدواج نمیشود.
س 112: با توجه به عدم آگاهی از احکام اسلام با پسری عمل لواط انجام دادم اما دقیقاً میدانم که دخول تحقق نیافت اکنون آیا میتوانم با خواهر او ازدواج کنم؟
ج: بله!
س 113: ازدواج با خواهر زن مطلقه چه حکمی دارد؟
ج: ازدواج همزمان با دو خواهر جایز نیست اگر همسرتان در قید حیات نیست میتوانید با خواهرش ازدواج کنید. و اگر همسرشرا طلاق دهد بعد از انقضاء عدّه میتواند با خواهرش از دواج کند.
س 114: آیا انسان میتواند با خواهر همسرش بدون فاصله بعد از مرگ همسر خود ازدواج کند؟
ج: بله!
س 115: مردی با زن شوهر داری زنا میکند زن از شوهرش طلاق میگیرد و با زانی ازدواج میکند. آیا راهی وجود دارد که ازدواج دوم حرام نشود؟
ج: بنا بر احتیاط واجب زن بر زانی (شوهر دوم) حرام ابدی شده است. در این مسئله میتواند از مرجع تقلید کرد که حرام ابدی نمیداند.
س 116: گاهی زن نا مسلمان به خاطر ازدواج با مرد مسلمان شهادتین میخواند، بدون این که یقین داشته باشیم به این که شهادتین را قلباً خوانده باشد آیا میتوان به او مسلمان گفت؟
ج: بله! محکوم به اسلام است.
س 117: آیا از ازدواج مرد شیعه مسلمان با دختر یهودی، مسیحی، ارمنی و دیگر اهل کتاب جایز است؟
ج: ازدواج موقت جایز است.
س 118: آیا جایز است شوهر کافر و زن مسلمان باشد؟
ج: ازدواج زن مسلمان با کفار جایز نیست.
س 119: اگر کسی بداند که در کشوری که زندگی میکند هم اهل کتاب وجود دارد و هم کافر غیر کتابی برای ازدواج دایم یا موقت باید از دین آنان سؤال کرد؟
ج: بله! باید سؤال شود. البته ازدواج موقت با کافره کتابی اشکال ندارد.
س 120: عقد کافر از نظر اسلام چگونه است مانند عقد نکاح مسلمانان خوانده میشود کفار ذمی میتواند ازدواج کند؟
ج: عقد نکاح مسلمان با کافر کتابی (عقد موقت) مانند دیگر عقدها است. مهریه باید معین شود. زن مسلمان نمیتواند با کافر ذمّی ازدواج کند.
س 121: آیا میتوان دختر بهایی و هندو را کافر حربی دانسته و بدون عقد با آنها آمیزش کرد؟
ج: در حکم کفار کتابی نیستند. ازدواج با بهایی و هندو جایز نیست وآمیزش هم جائیز نمیباشد.
س 122: آیا شیعیان میتوانند دختران خود را به پیروان فرقههای دراویش صوفی و علی اللهی بدهند اگر عقد کرد، عقد صحیح است؟
ج: اگر از فرقههای ضاله و گمراه به حساب آیند ازدواج جایز نیست و باید جدا شوند.
س 123: آیا آمیزش جنسی با یک زن کافر کتابی یا غیر کتابی بدون عقد جایز است؟
ج: شرعاً جایز نیست.
س 124: اگر زنی مسلمان شود و با مرد مسلمان ازدواج دایمی کند اما بعد از عقد معلوم شود که اصلاً مسلمان نشده بوده است، عقد او باطل است؟
ج: عقد باطل است.
س 125: آیا کافر کتابی نیز بر دخترش ولایت دارد. اگر کسی با دختر او ازدواج کند نیاز به اجازه حاکم شرع دارد؟
ج: اگر دختر مسلمان شود پدر کافر کتابی او، بر دخترش ولایت ندارد.
احکام نکاح (5)
▲ احکام نکاح (5)
س 126: نگاه کردن به سر زنان اهل کتاب چه حکمی دارد؟
ج: اگر از روی شهوت و تلذّذ نباشد اشکال ندارد.
س 127: اگر ولی دختر سنی با ازدواج دخترش با مرد شیعه به خاطر اختلاف مذهبش مخالفت کند. جایز است که دختر بدون اجازه ولی ازدواج کند؟
ج: در فرض سؤال اجازه پدر شرط نیست.
س 128: آیا ازدواج با پیرو یکی از فرقههای اسلامی جایز است؟
ج: اگر خوف انحراف برای زن و اولاد نباشد جایز است اما کراهت دارد.
س 129: اگر یکی از زن و شوهر شیعه و دیگری سنی باشند، عقد نکاح طبق دستور فقه شیعه خوانده میشود یا فقه اهل سنت؟
ج: اگر شرایط عقد مانند ایجاب و قبول، رضایت طرفین، پدر دختر وقصد انشاء رعایت شود صحیح است.
س 130: دختری پیش از بلوغ توسط پدرش به عقد مردی درمیآید، اما بعد از بلوغ حاضر به زندگی با مرد یاد شده نیست زیرا مرد عضو گروهی است که قایل به کفر شیعه است و دختر از جانش بیمناک است؟
ج: اگر عقد برای دختر مفسده دارد میتواند بعد از بلوغ عقد را رد کند.
س 131: دختری را به عقد کسی درمیآورند که بعداً معلوم میشود سنی است، وظیفه دختر چیست؟
ج: ازدواج با اهل سنت کراهت دارد اما اگر خطر انحراف زن و فرزندان زن وجود داشته باشد در این صورت جایز نیست.
س 132: مردی با دختری زنا میکند و بکارتش را از بین میبرد. آیا میتواند با او ازدواج کند؟
ج: بله! بعد از حایض شدن میتواند ازدواج کند.
س 133: مردی دو زن دارد. با زن دومش شرط میکند که بیش از دو شب در هفته نمیتواند در نزدش بماند. آیا این عقد صحیح است؟
ج: اگر زن راضی باشد عقد صحیح است.
س 134: کسی که طواف نساء را انجام ندهد زنش بر او حرام میشود؟
ج: بله! تا وقتی که طواف را انجام ندهد حرام است.
س 135: همسر در ضمن عقد شرط میکند که از حالا تا پنجاه سال بعد صاحب اختیار و وکیل باشد که هر گاه که بخواهد، خود را طلاق بدهد، اگر فرزندی داشته باشند حق حضانت همیشگی برای زن محفوظ باشد، بدون اجازه شوهر به مجالس روضه خوانی، مشاهد مشرّفه و خانه اقوام و خویشاوندان خود برود، شوهر نیز همه این شرایط را قبول میکند. آیا عقد نکاح و شرایط یاد شده صحیح است؟
ج: اگر شوهر با رضایت خود به همسرش وکالت در طلاق بدهد این شرط صحیح است. اما شرط دوم به آن کیفیت صحیح نیست.
س 136: مردی در هنگام عقد به زن خود وکالت بدون عزل در طلاق میدهد. اگر بعد از عقد او را از وکالت عزل کند، این عزل نافذ است؟
ج: اگر عقد مبتنی بر شرط یاد شده خوانده نشده و شرط در ضمن عقد لازم ذکر نشده باشد لازم الوفا نیست. میتواند همسرش را عزل کند.
س 137: زنی با شوهرش شرط میکند که بعد از پنج سال او را طلاق بدهد آیا این شرط صحیح است؟
ج: اگر عقد مبتنی بر شرط خوانده شده یا در ضمن عقد لازم یاد آوری شده است واجب الوفا است.
س 138: در ازدواج دایم شرط عدم توارث در ضمن عقد صحیح است؟
ج: عقد صحیح است اما شرط باطل است.
س 139: مردی با دختری ازدواج میکند و میگوید به شرطی با شما ازدواج میکنم که از مادر پیرم پرستاری کنی. اما دختر بعد از عقد زیر قولش میزند و به شرط عمل نمیکند. آیا چنین شرطی لازم الوفا است؟
ج: عقد صحیح اما شرط باطل است.
س 140: مردی در هنگام ازدواج شرط کرده که بدون اجازه همسرش ازدواج مجدّد نکند اگر ازدواج کرد، آیا عقد زن دوم باطل است؟
ج: عقد دوم صحیح است. اما شوهر کار حرام انجام داده است.
س 141: آیا مرد در عقد دایم میتواند شرط کند که نفقه همسرش به طور دایم یا به مدت نامعلومی بر عهدهاش نباشد؟
ج: شرط صحیح نیست امّا اگر زن شرط کند که مثلاً به مدت پنج سال از شوهرش نفقه نمیخواهد این شرط صحیح است.
س 142: در موردی که قبول عقد از سوی زن مبتنی بر عدم آمیزش جنسی (دخول) بوده اما مرد علی رغم میل باطنی زن دخول کرده است، آیا این عمل، زنا به شمار میآید؟
ج: اگر چه دخول حرام بوده است اما زنا به شمار نمیآید.
س 143: آیا زن میتواند در هنگام عقد، بیرون رفتن بدون اجازه شوهر را شرط کند؟
ج: نمیتواند چنین شرطی کند.
س 144: اگر زن در هنگام عقد شرط کند که مجاز به انجام کارهای فرهنگی در بیرون از خانه باشد و مرد قبول کند امّا اگر بعد از ازدواج مرد اجازه ندهد، زن میتواند بدون اجازه مرد از خانه خارج و کارهای فرهنگی انجام دهد؟
ج: با حفظ شؤون اسلامی، شوهر حق ندارد منع کند.
س 145: آیا زن در هنگام عقد میتواند شرط کند که شوهرش بر او ولایت نداشته باشد و بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود؟
ج: چنین شرطی باطل است.
س 146: آیا برای عقد دایمی یا موقت باید از حال زن تحقیق کرد که شوهر دار یا در عده نباشد؟
ج: اگر زن قبلاً در عدّه بوده تحقیق لازم است و گرنه قول زن، در نداشتن شوهر و نبودن در عده قبول میشود.
س 147: آیا میتوان بر ادعای زنان بی بندوبار در باره این که شوهر ندارند، وحایض و در عده نیستند اعتماد کرد؟
ج: در چنین مواردی ـ احتیاطاً ـ تحقیق شود.
س 148: اگر زن ادعا کند که شوهر ندارد اما بیّنه برخلاف ادعای او باشد کدام یکی مقدم میشود؟
ج: اگر بیّنه شرعی اقامه شود، بیّنه مقدم است.
س 149: زن سه طلاقه که نیاز به محلّل دارد (برای ازدواج مجدد شوهر اول) اگر ادعا کند که در این مدت با مرد دیگری به طوری دایمی ازدواج و طلاق گرفته است. آیا بدون داشتن مدرکی مبنی بر وجود محلّل، میتواند دو باره به عقد شوهر اول در آید؟
ج: اگر شوهر قبلی (از سخنان زن اطمینان پیدا کند بر ازدواج دایم و دخول و رضایت محلّل برای طلاق، بعد از انقضای عدّه میتواند از دواج کند وگر نه تحقیق لازم است.
س 150:زنی که با او نزدیکی نشده و هنوز باکره است امّا سه بار طلاق گرفته است، نیاز به محلّل دارد؟
ج:بله! نیاز به محلّل دارد.
س 151: آیا در صدق محلّل، آمیزش (دخول) به اندازه حشفه کفایت میکند یا انزال در فرج زن توسط محلّل شرط است؟
ج: دخول به اندازه حشفه کفایت میکند، انزال لازم نیست.
س 152: اگر زن با استفاده از وسایل جلوگیری یاغیر آن یقین داشته باشد به عدم انعقاد نطفه میتواند پیش از پایان ایّام عدّه ازدواج کند؟
ج: در مواردی که زن باید عدّه بگیرد، عدّه لازم است اگر چه زن بچّه دار نشود.
س 153: زنانی که رحم شان با عمل جرّاحی بیرون آورده شده، برای از دواج مجدّد نیاز به انقضای عده دارد؟
ج: اگر صغیره، یائسه و غیر مدخوله نباشند نیاز به انقضای عدّه دارند.
س 154: آیا عقد زن حایض صحیح است؟
ج: بله!
س 155: آیا آمیزش و مقاربت با همسر آبستن و بار دار جایز است؟
ج: اگر ضرری به زن بار دار و بچّهاش نداشته باشد جایز است.
س 156: آیا مرد میتواند با زن خود به گونه ای ملاعبه (بازی) کند که تمام مقدمات نزدیکی حاصل شود، منی از مرد خارج شود اما به حد دخول نرسد؟
ج: بله! اشکال ندارد.
س 157: در جامعه امروزی زنان فاحشه و روسپی زیادی وجود دارند که در برابر پول خود فروشی میکنند و اعتقادی به صیغه و متعه ندارند:
الف) 159: آیا متعه چنین افرادی جایز است؟
ب) 159: در صورت جواز متعه آیا ثوابی هم برآن مترتب است؟
ج)159: آیا برای خواندن صیغه عقد موقت زن از مدت و مهریه باید اطلاع پیدا کند و موافقت خود را با وکالت وکیل اعلام کند با توجه به این که یقین داریم که با وکالت و مدّت و مهریه موافق است چون در برابر پول خود فروشی میکند؟
د) 159: با توجه به این که اعتقاد به عدّه ندارند، کسی دیگر پیش از پایان عدّه میتواند، صیغه کند؟
هـ) 159: با توجه به این که احتمال دروغ گفتن آنان زیاد است آیا لازم است که از شوهر نداشتن و حایض نبودن آنها سؤال شود؟
و) 159: اگر باکره باشند و تنها از طریق دُبُر وسایر استمتاعات رابطه بر قرار میکنند، اجازه پدرش لازم است؟
ز) 159: با توجه به این که یکی از شرایط عقد، قصد انشاء است، قصد انشاء به معنای واقعی کلمه در باره این افراد تحقق نمییابد، وظیفه چیست؟
ج) 159: جایز است امّا کراهت دارد.
ب) 159: منظور از کراهت در چنین موارد، کمترین ثواب است.
ج) 159: در مواردی که متعه جایز است عاقد وکیل (هرکه باشد) باید از زن اجازه بگیرد و مدّت و اُجرت را معین کند.
د) 159: اگر زنان مورد نظر یائسه نباشند باید عدّه نگهدارند و اگر مرد نداند که در عدّه است، ازدواج موقت اشکال ندارد. امّا اگر بداند ازدواج جایز نیست.
هـ) 159: به قول آنان میتوان اعتماد کرد مگر در خبر دادن از پایان عدّه وفات شوهر شان.
و) 159: در ازدواج دختر باکره بنا بر احتیاط واجب اجازه پدر شرط است.
ز) 159: عقد بدون قصد انشاء باطل است.
س 160: اگر مردی با زنی از دواج موقت و دخول کند پس از پایان مدّت. امّا در عدّه با آن زن ازدواج دایم بکند و پیش از دخول او را طلاق بدهد آیا این زن غیر مدخوله به شمار میآید و کسی میتواند بدون عدّه نگهداشتن با او ازدواج کند؟
ج: اگر با مردی دیگری ازدواج میکند لازم است که عدّه عقد موقّت تمام شود.
س 161: برخی فرموده اند، متعه زانیه مشهوره جایز نیست، منظور از مشهوره چیست؟
ج: زنیکه مردم اورا در ازدواج، پای بند به مسایل شرعی نمیشناسد و به این صفات مشهور است.
س 162: اگر سیّدی زنا کند و بچّه ای متولد شده آیا به سادات ملحق میشود و میتوان به او خمس داد؟
ج: به سادات ملحق نمیشود و مستحق خمس نیست.
س 163: مردی با دختری نامزد بوده، سپس خاله او را عقد و دخول و مدّتی با هم زندگی کرده اند، بعد از مدّتی دختر نامزد شده را عقد میکند در حالی که خاله دختر به این ازدواج راضی نبوده است. چندین ماه با خاله و خواهر زادة خاله زندگی میکند بعد از آن خاله را طلاق میدهد:
س 1ـ163: زندگی قبلی آنان از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
س 2 ـ 163: اگر خاله راضی به طلاق بوده باشد امّا راضی به ازدواج مرد با دختر خواهرش نبوده باشد مسأله چه حکمی پیدا میکند.
س 3ـ 163: اگر عقد دختر خواهر باطل باشد آیا نیاز به طلاق دارد یا بدون طلاق از شوهرش جدا شود؟
س 4ـ 163: با توجه به این که دختر خواهر به مسایل شرعی آگاهی نداشته است و حالا که فهمیده، از دواج اشکال شرعی داشته است، مستحق مهریه است یانه؟
ج 1ـ 163: اگر بعد از عقد دختر خواهر، خاله از آن عقد راضی نبوده و مخالفت خود را اظهار کرده باشد، عقد باطل و زندگی شوهر با دختر خواهرِ زنش حرام بوده است.
ج 2ـ163:اگر پیش از طلاق دادن خاله، خاله بگوید به ازدواج تو با دختر خواهرم راضی هستم به شرط اینکه مرا طلاق بدهی و شوهر هم خاله را طلاق بدهد ازدواج با دختر خواهر همسر اول صحیح است. اگر قبل از طلاق مخالفت کند و بعد از طلاق رضایت بدهد، ازدواج صحیح است. امّا باید صبر کند تازن حایض شود بعداً با او ازدواج کند.
ج3ـ 163: اگر خاله با ازدواج دختر خواهرش مخالفت کند و رضایت ندهد، عقد دختر خواهر باطل است و نیاز به طلاق ندارد.
ج4ـ 163: اگر خاله راضی نباشد، دختر خواهر مهر المثل خودش را مستحق است. امّا اگر راضی شود، دختر خواهرش مهر المسمّیٰ را مستحق است.
س 164: تمکین نکردن زن از شوهر چه گونه تحقق مییابد؟
ج: با ترک خانه شوهر بدون عذر شرعی و امتناع از استمتاع شوهر.
س 165: آیا پرداخت هزینه زایمان زن بر شوهر واجب است؟
ج: بله! هزینه زایمان جزء نفقه به شمار میآید.
س 166: آیا نفقه زن در زمان بار داری بر شوهر واجب است؟ و اگر اورا در حال بارداری طلاق دهد حکم مسأله چگونه است؟
ج: بله! چه در طلاق رجعی و چه غیر رجعی فرق نمیکند تا وضع حمل نکند نفقهاش بر شوهر است.
س 167: زنی بدون اجازه شوهرش از افغانستان به ایران میآید. دختر خردسالش را همراه خود میآورد. بعد از چند سال، دختر را بدون اجازه پدرش به شوهر میدهد و میگوید عقد در دفتر آیة الله محقق کابلی خوانده شده است.آیا این عقد صحیح است؟
ج: اگر گرفتن اجازه از پدر دختر ممکن نباشد مثلاً دسترسی به پدر امکان نداشته باشد عقد صحیح است.
س 168: با توجه به سؤال پیشین، اگر پدر دختر بعداً به عقد دخترش راضی شود آیا صیغه عقد پیشین کفایت میکند یا دو باره خوانده شود؟
ج: عقد از اول صحیح بوده است نیاز به خواندن دو باره نیست.
س 169: وقتی که با همسرم ازدواج کردم، همسرم از شوهر قبلی خود دختر یک ساله ای داشت که با خود آورد و در خانه من بزرگ شد و به مدّت پانزده سال من خرج زندگیاش را پرداخت کردم. اکنون بدون اجازه من با پسری داییاش ازدواج کرده است. آیا من حق دارم هزینه های پانزده ساله را بگیرم و آیا حق دارم اورا اکنون از خانه ام بیرون کنم؟
ج: عقد نکاح دختر صحیح است. چون قربة الی الله بزرگ کرده اید حق ندارید چیزی مطالبه کنید، البته حالا حق دارید که او را از خانه تان بیرون کنید.
س 170: کسی، عقد موقت دختری را بدون اجازه اولیای دختر خوانده است پس از پایان مدّت عقد، اولیای عقد اجازه میدهند آیا این عقد صحیح است؟
ج: عقد صحیح است.
س 171: اگر مردی عقد دختر صغیره ای را با اجازه اولیای دختر، برای پدر بزرگ خود بخواند آیا این عقد صحیح است؟
ج: اگر به مصلحت دختر بوده باشد عقد صحیح است و محرمیت به وجود میآید.
س 172: زنی را برادرانش از خانه شوهرش به خانه خودشان میبرد و به او اجازه باز گشت نمیدهد و علی رغم میل زن او را در خانه خود نگاه میدارد. نفقه این زن بر شوهرش است یا بر برادرانش؟
ج: نفقه بر برادرانش است که مانع باز گشت او به خانهاش میشوند.
س 173: دخالت در امور خانوادگی دیگران به قصد فروپاشی چه حکمی دارد؟
ج: حرام است.
س 174: آیا گرفتن گًلَه (شیر بها) جایز است؟ در صورت حرمت گیرنده مالک آن میشود؟
ج: اگر بدون رضایت داماد باشد جایز نیست و پدر عروس مالک آن نمیشود.
س 175: دختری هستم که عمویم مرتکب قتل شده بوده، بعد از جلسات فراوان، برای حلّ دعوای قتل مرا در سن صغارت با اجازه پدرم برای یکی از پسران مقتول عقد میکنند. با توجه به این که، این عقد مفسده دارد، من دیّه و عوض خون مقتول قرار گرفته ام علاوه بر این مهریه ای برای من قرار ندادهاند بنا بر این من روزگا خود را سیاه میبینم، اگر مرا مجبور به ازدواج کنند، خود کشی خواهم کرد وظیفه من در برابر این عقد چیست؟
ج: اگر ازدواج تان مفسده دارد بعد از بلوغ میتوانید به هم بزنید یا امضا کنید و اگر پدرتان مجبور و مکرِه به قبول عقدتان شده بوده است، عقد اکراهی و اجباری باطل است و زوجیت محقق نشده است.
احکام نکاح (6)
▲ احکام نکاح (6)
س 176: کسانی که به خاطر ضعف اقتصادی برای کار گری به خارج میروند احتمال دارد که همسران شان با این مسافرت طولانی مدت موافق نباشند از نظر شرعی این نوع مسافرت چه حکمی دارد؟
ج: مسافرت آنها حرام نیست به هر حال نفقه زن بر شوهر است.
س 177: زنی باشوهرش اختلاف پیدا میکند و با مرد دیگری رابطه بر قرار کرده چندین بار از خانه فرار میکند. سر انجام شوهر این زن راضی به طلاق میشود. بعد از طلاق زن یاد شده با مردی که رابطه داشته و فرار کرده بود ازدواج میکند آیا این ازدواج صحیح است؟
ج:اگر زن و مرد یاد شده پیش از طلاق مرتکب زنا شده باشند، زن بر مرد به طور دایمی حرام میشود. اگر دخول (آمیزش) محقق نشده باشد، زن و مرد تعزیر میشوند و بعد از طلاق و انقضای عده میتوانند ازدواج کنند.
س 178: پسر و دختری با هم ازدواج میکنند بعد معلوم میشود که برادر این دختر با مادر این پسر زنا کرده است آیا عقد این پسر و دختر درست یا باطل؟
ج: عقد آن دوتا اشکال ندارد.
س 179: اگر پسری با زنی ازدواج کند وقبل از دخول پسر آن زن را طلاق بدهد آیا پدر این پسر با آن زن میتواند ازدواج کند یا نه؟
ج: ازدواج این زن با پدر این پسر جایز نیست.
س 180: اگر زوج عوض شیر بها برای همسرش جهیزیه بگیرد آیا بعد از مطلقه شدن زوجه این جهیزیه مال زوجه است یا مال شوهر؟
ج: اگر شوهر آن جهازیه را برای همسرش هبه کرده باشد اگر عین آن جهازیه تلف شده باشد شوهر نمیتواند مطالبه کند و اگر عینش باقی است احوط این است که باز نمیتواند جهیزیه را پس بگیرد اما اگر هبه نکرده باشد میتواند عین آن را یا در صورت تلف قیمت آن را بگیرد.
س 181: در صورت طلاق مصارف عروسی را که داماد متکفل شده است بدوش کی است از جیب داماد رفته است یا میتواند از پدر زنش پس بگیرد؟
ج: آنچه مصرف شده داماد حق مطالبه از پدر زن ندارد مگر اینکه خواهان طلاق زوجه باشد که در این صورت شوهر میتواند در مقابل طلاق خلعی تمام این مصارف را پس بگیرد.
س 182: بعد از عروسی هدایا و تحفه های که مردم و آشنایان و نزدیکان اعم از جنسی و نقدی برای عروس و داماد میدهند این هدایا بزوج تعلق دارد یا بزوجه؟
ج: اگر احراز شود که آن هدایا را برای عروس دادهاند مال عروس است و اگر برای شوهر داده مال شوهر است و در موارد مشکوک باهم مصالحه کنند.
س 183: در سال 1377 فرزندم مفقود الاثر شده ومدت پنچ سال است که هرچه جستجو کردم تا کنون احوالش معلوم نشده اکنون تکلیف زوجهاش چه میشود؟
ج: در صورتیکه خانمش یقین به فوت شوهرش داشته باشد بعد از نگهداشتن عده وفات بمدت چهار ماه وده روز میتواند شوهر کند و اگر یقین ندارد وشما از مال شوهرش یا از مال خودت برایش نفقه میدهید زوجهاش باید صبر کند تا احوال شوهرش معلوم شود و اگر توان انفاق را ندارید یکی دو مرتبه دیگر هم اعلان رادیو کنید ومدت یکی دو ماه دیگر فحص کنید اگر پیدا نشد بحاکم شرع مراجعه کنید تا زوجه ایشان را طلاق دهد که بعد از گرفتن عده وفات میتواند شوهر کند.
س 184: در بین ما رسم است که تمام جهیزیه دختر از پول گَلَه تهیه میشود و پدر دختر هیچ خرج را متحمل نمیشود و اگر زن بدون اجازه شوهر بخانه پدر خود برود این جهیزیه مال زن است یا شوهر و آیا مهریهاش را حق دارد یا ندارد؟ درصورتی که زن مهریه را حق داشته باشد اگر چه تنزّل قیمت پیدا کرده باشد آیا زن میتواند ما به التفاوت را از شوهر مطالبه کند یانه؟
ج: اگر داماد آن جهیزیه را برای زن هبه نکرده باشد جهیزیه مال شوهر است و مهریه مال زن است و هر مقدار تنزل قیمت پیدا کرده اگر مهر معجّل بوده باید شوهر بطور مصالحه جبران کند و احوط پرداخت ما به التفاوت به جنس است بنابراین اگر زن بدون اجازه شوهر خانه را ترک کند حق نفقه ندارد ولی مهریهاش را حق دارد.
س 185: اگر فردی قبل از فوت خود همسرش را قیّم و وکیل و وصی انتخاب کند و وصیت کند که پس از من قیمومیت و سرپرستی دختران صغیر من بر عهدهی شما است پس از گذشت حدود 16 سال از درگذشت آن مرحوم آیا اجازه مادر در ازدواج به عنوان وکیل پدر مرحوم آنان شرط است یا خیر؟
ج: اوّلا عنوان وکالت در اینجا معنا ندارد چون وکالت با فوت موکل باطل میشود و اثر ندارد. و ثانیاً برای دختر باکره وقتی به سنّ بلوغ برسد فقط اذن پدر یا جدّ پدری شرط است اذن مادر هیچ ارزشی ندارد و عقد صحیح است ولو مادر اجازه ندهد.
س 186: زن گرفتن و زن دادن به اهل کتاب مثل یهودی و مسیحی چه حکم دارد؟
ج: ازدواج زن مسلمان با کفّار مطلقا جواز ندارد نه بصورت موقت و نه بصورت دائم، امّا مرد مسلمان میتواند با زن اهل کتاب بصورت موقت ازدواج کند امّا ازدواج دائمی جواز ندارد.
س 187: اگر دختر رشیده بدون اجازهی پدر یا جدّ پدری در صورتیکه مصلحت خود را تشخیص دهد و با کسی ازدواج کند و بعداً هم پدر یا جدّ پدری اجازه ندهد حکمش چیست؟
ج: اگر پدر یا جدّ پدری بعد از عقد دختر بگوید من این عقد را قبول ندارم عقد باطل است.
س 188: در بعضی مناطق رسم است که مدّت عقد ازدواج را هشتاد یا نود سال میگذارند در مسائل میراث و طلاق این حکم عقد دائم را دارد یا حکم عقد منقطع را؟
ج: در مسائل طلاق و میراث باید احتیاط کرد یعنی در صورتی که زن و مرد از هم جدا بشوند هم باید مرد مدّت را ببخشد و هم طلاق بدهد امّا در میراث ورثه باید با این زن در صورت فوت شوهر یا مرد در صورت فوت زوجه مصالحه کنند.
س 189: اگر مردی با زنی که شوهرش مدّت زیاد در مسافرت است زنا کرده اگر شوهر این زن را طلاق بدهد با اینکه زنائشان محصنه نبوده است آیا مرد زانی میتواند با این زن ازدواج کند یا نه؟
ج: این زن و مرد زانی بر همدیگر بنا بر احتیاط واجب حرام ابدی شدهاند و نمیتوانند با هم ازدواج کنند.
س 190: دختری با پسری با اجازهی پدر دختر برای ازدواج به توافق میرسد و مجلس شیرینی خوری برگزار میشود امّا وقتی از پدر دختر درخواست اجازهی عقد میکنند پدر دختر اجازهی عقد را موکول به پرداخت گَلَه میکند و پدر پسر این مبلغ را ندارد با توجه به اینکه دختر و پسر همدیگر را میخواهند و پدر دختر هم اجازه مجلس شیرینی خوری را داده امّا به خاطر پول اجازه عقد را نمیدهد آیا برای خواندن عقد نیاز به اجازهی مجدد عقد از پدر دختر هست یا نه؟
ج: در فرض سؤال چون پدر دختر با اصل ازدواج راضی است امّا به خاطر پول گرفتن اجازهی عقد را نمیدهد لذا احتیاج به اجازه مجدّد از پدر دختر برای اجراء عقد نمیباشد.
س 191: مردی که دارای زن و بچه بوده مدّتی مفقود الاثر بوده از نزدیکان شان آمده خدمت حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی ایشان فرموده بوده تا مدّت چهار سال در کشورهای همسایه یا هر کشوری که احتمال بودن شوهر را در آن کشورها میدهند. بنا به دستور ایشان تنها در کشور ایران ایشان را تفحص میکند اثری از او پیدا نمیکند همسرش چهار سال صبر نمیکند و بدون طلاق و بدون نگه داشتن عده بگفتهی آخوند محل شوهر کرده آیا این عقد و شوهر کردن صحیح است یا نه؟
ج: زنی که همسرش مفقود است اگر یقین به فوت شوهر داشته باشد بعد از نگه داشتن عدّه به مدت چهار ماه و ده روز میتواند شوهر کند امّا در صورت شک اگر مالی از شوهر داشته باشد که از آن مال ارتزاق کند یا کسانی از طرف شوهر برای زن نفقه بدهد باید زن صبر کند تا وضعیت شوهر معلوم شود و الّا به حاکم شرع مراجعه کند. امّا اگر بدون عدّه و طلاق شوهر کرده این عقد باطل و زن بر شوهر دوّم حرام ابدی شده است.
س 192: در سوره مبارکه نساء آیه: 3، چنین آمده است: {فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ النِّسٰاءِ مَثْنىٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُباٰعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوٰاحِدَةً...} اشخاص اوّل اطمینان دارند که با تعدد زوجات عدالت را رعایت میکنند و برخی تردید دارند ولی هردو گروه تعدد زوجات را اختیار میکنند بعد از آن دچار مشکلات عدیده شده و قادر بر حفظ عدالت میان زوجات نیستند که سؤالات ذیل به ذهن خطور مینماید که استدعای جواب دارم.
الف) آیا حکم تکلیفی مستلزم حکم وضعی و بطلان عقود زوجات است یا خیر؟
ج: عقد باطل نمیشود چون امر ارشادی است نه مولوی.
ب) اگر فرض شود که عدالت شرط تعدد زوجات است نه حکم آیا فساد شرط مستلزم فساد مشروط نیست؟
ج: عقد باطل نمیشود.
ج) آیا وجوب همخوابی هر چهار شب یکبار وهر چهار ماه یکبار دخول حق الناس است که جلب رضایت لازم و یا حق الله که توبه لازم باشد؟
ج: حق الناس است وجلب رضایت زوجه کافی است.
د) اگر مردی بدون اجازه همسرش مسافرت کند بیش از چهار ماه آیا سفر او سفر حرام است؟ که روزه واجب و نماز را تمام بخواند یا حتی همخوابی مقیّد به حضور است و استجازه لازم نیست؟
ج: حق همخوابی مقیّد به حضور است.
هـ) اگرداشتن یک همسر بد اخلاق یا چند همسر که داشتن یکزوجه یا زوجات باعث اذیت و آزار پدر و مادر باشد ولو جدا زندگی کنند، که پدر و مادر فرزند را امر به طلاق نماید آیا طلاق دادن واجب است یا خیر؟
ج: طلاق دادن واجب نیست. مگر اینکه ندادن طلاق باعث اذیت پدر شود که در این صورت طلاق دادن واجب است.
س 193: با توجه به قاعده «لامهر لبغی»؛ اگر زنی در حال اضطرار زنا دهد که شرعاً بغی محسوب نمیشود، آیا مستحق مهر المثل میباشد یا خیر؟
ج: اضطرار موجب جواز زنا نمیشود در هردو صورت مستحق مهرالمثل نیست.
س 194: آیا خانواده دختر یا خود دختر لازم است که عیوب که موجب فسخ نکاح نیست ـ مثلاً ـ دختر پایش لنگ است یا دو انگشت ندارد یا دستش از مچ قطع شده است این عیوب را به داماد بگوید یا خیر ممکن است ادامه زندگی برای داماد ضربه روحی داشته باشد یا ضرر مالی به داماد وارد شود در صورت طلاق دیگر اینکه یک نوع تشویق بر مخفی کاری برای خانواده های دختر دارنیست؟
ج: اظهار و بیان آن عیوب بر خانواده دختر واجب نیست اگر چه احوط اظهار آن عیب است و پنهان آن عیوب از داماد و خواستگار جواز ندارد یعنی اگر سؤال کند باید جواب راست را بگوید.
س 195: آیا داماد میتواند در ضمن عقد نکاح شرط کند مثلا اگر د دختر دو انگشت نداشت یا یکی از پا هایش لنگ بود یا دستش از مچ قطع بود هر نقص عضوی که موجب فسخ نکاح نیست در صورت طلاق حق مهر نداشته باشد آیا چنین شرط درست است یا خیر؟ در صورت بروز چنین عیبی در دختر عقد باطل میشود یا اینکه با طلاق از همدیگر جدا شود تکلیف مهر چه میشود زن حق مطالبه مهرش را دارد یانه؟
ج: در فرض سؤال این شرط باطل است و اگر شرط کنند که اگر زن ```دارای فلان عیب باشد زن بگوید من مهرم را میبخشم آن شرط صحیح است.
س 196: وسایل منزل وجهیزیه دختر که به عهده داماد گذاشته شده است یا به عنوان مهر حاضر است که مال دختر است اگر به عنوان مهر نباشد به دو صورت است:
1ـ گفته میشود که داماد از دو میلیون تومان ـ مثلاـ باید وسایل و اثاثیه منزل را تهیه کند طبق قرار داد به عنوان مهر نبوده.
2ـ میگوید اثاثیه منزل به دوش داماد است بدون تعیین مبلغ آیا در صورت طلاق چه قبل از دخول و چه بعد از آن این وجه نقد یا وسایل و اثاثیه منزل مال چه کسی است؟ به مرد تعلق دارد یا به زن؟
ج: اگر به عنوان مهر حاضر نباشد مال شوهر است مگر اینکه به همسرش بخشیده باشد در این صورت مال زن است.
س 197: شرایطی که معمولاً درضمن عقد از طرف خانواده دختر گذاشته میشود:
1ـ حق سکنا؛
2ـ مطلقه کردن زن خودش را در صورت ندادن خرجی بعد از شش ماه؛
3ـ داشتن حق تحصیل برای دختر.
با توجه به اینکه در ابتداء این شروط را قبول کند دو ماه بعد از خواندن عقد از حرفش بر گردد.
و به دلایلی این شروط را نیز مرد به خانواده دختر اعلام کند که این شرایط را قبول نمیکند اگر خانواده دختر رضایت ندارد میتواند طلاق بگیرد در صورت پرداخت مهر آیا چنین حق دارد یا خیر؟
ج: اگرآن شرایط در ضمن عقد لازم دیگر غیر از خود عقد نکاح ذکر شده باشد شوهر حق بهم زدن شرایط را ندارد و الاّ میتواند به شرایط عمل نکند مگر اینکه عقد مبنیاً علیه واقع شده باشد.
س 198: دختری را چند ماه پیش عقد نمودم وقت اول خواستگاری رفتم دو زن در التِمُور مشهد (خراسان) واسطه بود من آن زنها را نمیشناختم کسی دیگری میشناخت که به من معرفی کرد که آن شخص نیز شناخت کامل از آن زنها نداشته است خودم خوب از آن زن واسطه پرسیدم که دختر چگونه است گفت: بسیار خوب است وقت رفتم دختر را ببینم خود دختر با دختری آن زنهای واسطه میامد تا اینکه توجه من به دو طرف جلب شود، توجه من متمرکز به یک طرف نشود به خدا قسم اصلاً متوجه عیبش نشدم در فکر این بودم که دختر صد در صد سالم است آیا این تدلیس حساب نمیشود؟ ولی دو ماه بعد از عقد متوجه شدم که دختر یک پایش لنگ است. به پزشک مراجعه نمودم میگوید هردو پایش باید عمل شود انحراف دارد فلج اطفال داشته. آیا این دختر مهردارد درصورت طلاق یا عقد باطل است؟
درصورت حق مطالبه مهر اگر اقدام به طلاق کنم مهرش را پرداخت نمایم آیادر پیشگاه خداوند مسؤلم و مرتکب گناه شدم با اینکه ممکن است دختر ضربه روحی بخورد به خاطر اینکه عیوبش علنی شده است یا خیر؟
ج: چون از سلامتی دختر سؤال نکرده اید و آنها هم نگفتند که دختر هیچگونه عیب و نقص ندارد لذا عقد صحیح است اگر طلاق بدهید نصف مهرشرا پرداخت کنید اگر دخول واقع نشده باشد.
س 199: طبق قرار داد که بین داماد و خانواده دختر در متن قرار داد عقد نکاح ذکر شده است در صورت نقص عضوی که دختر دارد داماد بعد از عقد متوجه میشود داماد اعتراض میکند که من زن سالم میخواستم نه معیوب و بگوید اگر خانواده دختر از من پول نگیرد یا کم کند از مهر حاضر آیا داماد چنین حقی دارد یا خیر؟
ج: چنین حقّی ندارد و اگر دختر با رضایت خود تمام مهر را و یا نصف مهر را به شوهر ببخشد اشکال ندارد؟
احکام نکاح (7)
▲ احکام نکاح (7)
س 200: آیا تدلیس اگر ثابت شود مرد حق فسخ دارد یا خیر راه ثبوت تدلیس چیست؟ تدلیس را معنی بفرمایید.
ج: طرف را طوری تعریف کند که موجب گول خوردن طرف مقابل شود. و درصورتی فسخ جایز است که در ضمن عقد لازم عدم آن عیبها ذکر شود و یا عقد مبنیاً بر آن خوانده شود.
س 201: پزشکان متخصص، جنون را به معنای اختلالات روانی که موجب میشود شخص، صحیح را از ناصحیح تشخیص ندهد، تعریف کردهاند و آن را به سه قسم اطباقی، ادواری و موقت یا آنی تقسیم میکنند. به عقیده آنها مجنون اطباقی کسی است که به صورت دائمی و در تمام اوقات جنون دارد. و مجنون ادواری کسی است که به صورت متناوب گرفتار جنون میشود؛ به این معنا که برای یک دوره زمانی ـ مثلا ـ یک هفته یا یک ماه دچار حالت جنون میشود و در دوره زمانی دیگر دارای حالت افاقه است. و مجنون آنی به کسی اطلاق میشود که برای یک بار و به مدت کوتاه (چند ساعت) به وی حالت جنون دست میدهد.
مستدعی است بیان بفرمایید؛ آیا مفهوم جنون از دیدگاه فقهی نیز منطبق بر دید گاهی است که پزشکان متخصص ارائه مینمایند و دیدگاه متفاوتی وجود دارد؟
ج: جنون موجب فسخ نکاح عبارت است از اینکه مجنون اوقات نماز های واجب را تشخیص ندهد.
س 202: آیا جنون در امور مدنی و کیفری کار کرد یکسانی داشته و از نظر تأثیر تفاوتی با یکدیگر ندارند و یا تأثیر جنون در امور کیفری وحقوقی (مدنی) با یکدیگر متفاوت است؟
توضیح اینکه؛ بر اساس ماده 15 قانون مجازات اسلامی، جنون در حال ارتکاب جرم ـ مثل قتل یا زنا ـ به هر درجه که باشد رافع مسؤلیت کیفری است. حال در امور مدنی مثل نکاح یا معاملات نیز تأثیر آن به همین گونه است و به هر درجه ای که باشد موجب فسخ نکاح یا بطلان معامله میشود؟
ج: جنون در امور کیفری و حقوقی فرق نمیکند و در امور حقوقی حتّی آدم سفیه معاملاتش باطل است تا چه رسد به جنون.
س 203: آیا مراتب جنون تأثیری در فسخ نکاح دارد؟ مثلاً اگر شخصی یک ساعت در روز یا چند ساعت در هفته یا ماه مجنون شود، حق فسخ برای طرف مقابل ثابت است؟
ج: جنون یکساعت اگر نوع اغماء یا صرع باشد موجب فسخ نمیشود باید جنون صدق کند و در جنون فرق بین اطباقی و ادواری نمیباشد.
س 204: امروزه پزشکان برای تشخیص جنون از اختبارات، آزمایشات و معیار های تعریف شده خاص خود که دارای نورم بین المللی نیز میباشد، استفاده میکنند. آیا این گونه معیارها از دیدگاه فقه اسلامی و به ویژه فقه امامیه نیز پذیرفته شده است؟
توضیح این که در فقه امامیه سه علامت برای تشخیص جنون بیان شده است که عبارت است از نشناختن اوقات نماز، عرف، مراجعه به متخصص.
ج: منظور از جنون همان است که در جواب سؤال اوّل معلوم شد.
س 205: در صورت تعارض بین علائم یاد شده، کدام یک مقدم است؟ مثلاً پزشکان بر اساس معیارهای خود شخصی را مجنون میدانند لکن وی قادر به تشخیص اوقات نماز میباشد و یا احیاناً نماز هم میخواند.
ج: اگر قادر به تشخیص اوقات صلواة واجبه باشد موجب فسخ نکاح نمیباشد.
س 206: به نظر میرسد در تعریف خصاء، دیدگاه واحدی میان پزشکان و فقیهان وجود ندارد زیرا آن چنان که از برخی عبارات فقها بر میآید خصی کسی است که بر اثر کشیده شدن بیضیتین و یا کوبیدگی آن هر چند قدرت بر مقاربت را دارد لیکن انزال نمیشود اما پزشکان معتقدند قدرت انزال نیز وجود دارد ولی قدرت تولید اسپرم و زاد و ولد وجود ندارد.
با توجه به توضیحات فوق؛ اگر کسی به واسطه کشیدن یا کوبیدن بیضه قدرت انزال دارد لیکن قادر بر تولید اسپرم نمیباشد آیا احکام خصاء بر آن مترتب است؟
ج: خصی همان است که بیضیتین کوبیده شده باشد یا اخراج شده باشد، چنانچه فقهاء تعریف کرده اند.
س 207: مفهوم جبّ چیست؟ و میزان در جبّ موجب فسخ نکاح چیست و باید چه اندازه از آلت تناسلی قطع شده باشد تا از موجبات فسخ نکاح محسوب شود؟
ج: جبّ به معنای بریده بودن آلت تناسلی میباشد اگر به اندازه مانده باشد که قادر بر وطی نباشد حتّی به قدر حشفه باقی نمانده باشد ملاک قدرت و عدم قدرت بر وطی است.
س 208: اگر آلت به طور مادرزادی به اندازهای کوچک است که همانند شخص مجبوب است آیا چنین موردی نیز به جبّ ملحق میشود؟
ج: اگر قادر بر وطی نباشد برای فسخ کافی است.
س 209: اگر شخصی تنها به کمک ابزارهای کمکی پزشکی قدرت بر مقاربت داشته باشد ولی اگر آن دستگاهها را از او جدا کنند فاقد قدرت مقاربت خواهد بود آیا چنین شخصی عنین محسوب شده و زوجهاش حق فسخ نکاح را دارد؟ و به تعبیر دیگر آیا توان مقاربت به کمک ابزارهای پزشکی رافع عنین میباشد یا نه؟
ج: اگر بدون دستگاه قادر به وطی نباشد خیار فسخ برای زوجه ثابت است.
س 210: هر گاه شخصی نسبت به زوجه خویش تمایل جنسی و نعوظ ندارد و در نتیجه قادر به مقاربت نمیباشد اما نسبت به زنان دیگر هم تمایل جنسی دارد و هم نعوظ، آیا در چنین صورتی حق فسخ نکاح وجود دارد؟
ج: اگر قادر بر وطی نسبت به زنان دیگر باشد زوجه حق فسخ ندارد.
س 211: همان گونه که استحضار دارید عیوب ویژه زنان که موجب فسخ نکاح میباشد عبارتند از:
1 ـ قرن؛
2 ـ جذام (خوره)؛
3 ـ برص (پیسی)؛
4 ـ افضا؛
5 ـ زمین گیری؛
6 ـ نابینایی از هر دو چشم. برخی نیز زمینگیری و لنگی (عرج) را دو امر متفاوت میدانند که در مجموع هفت علت خواهد بود.
در این زمینه پرسشهای ذیل مطرح است:
الف ـ دلیل اختصاص عیوب شماره 2، 3، 5 و 6 به زنان چیست و چرا اگر همین عیبها در مردان باشد زن حق فسخ نکاح را نداشته باشد؟
ج: ادلّه اختصاص این عیوب به زوجه در جلد 14 وسائل چاپ قدیم ابواب عیوب و التدلیس ذکر شده است.
ب ـ آیا علت حق فسخ در عیوب برص و جذام، مسری بودن آنهاست؟ و در صورتی که سرایت در مورد آنها وجود نداشته باشد آیا باز هم حق فسخ وجود دارد؟
ج: در برص و جذام چه مسری باشد، چه بناشد موجب فسخ است و معلوم نیست سرایت علّت این حکم باشد. و ما تابع دلیل هستیم.
ج ـ بر اساس اظهارات پزشکان، در حال حاضر میتوان بیماری جذام را چند سال قبل از آنکه علائم آن آشکار شود، از طریق آزمایش خون تشخیص داد.
پرسش این است که اگر در هنگام عقد، وجود بیماری و علائم قطعی آن به وسیله آزمایش مشخص شود، آیا حق فسخ وجود دارد؟
ج: اگر در هنگام عقد مرض جذام بروز نکرده باشد ولو مکروب آن در بدن موجود باشد ولکن تا زمان عقد بروز نکرده است نمیتواند عقد را فسخ کند.
د ـ همان گونه که مستحضرید افضا به نظر مشهور فقها، یکی شدن مجرای بول (ادرار) و حیض است و جمعی از فقها یکی شدن مجرای حیض و غائط (مدفوع) را بر آن افزودهاند و برخی نیز یکی شدن هر سه مجری را افضا محسوب داشتهاند. پزشکان نیز معتقدند چون پارگی و از بین رفتن و یکی شدن، مربوط به پردهها و جدارهای داخلی دستگاه میباشد، یکی شدن هر سه مجری نیز ممکن است. با عنایت به توضیحات فوق، آیا در تمامی انواع افضاء حق فسخ وجود دارد؟
ج: اگر مجرای بول و حیض یکی بشود یا مجرای حیض و غائط یکی بشود موجب فسخ میشود.
ه ـ طبق اظهارات پزشکان مطلع و متخصص، افضا گاه منشأ مادرزادی دارد و گاه بر اثر حوادث و یا دخول و آمیزش تحقق میپذیرد. آیا در تمامی موارد آن حق فسخ ثابت است؟
ج: اگر افضا منشأ مادر زادی یا بر اثر حوادث باشد، در صورتیکه بخواهد از همدیگر جدا بشود احتیاطاً با طلاق جدا شوند. و فسخ هم بکند.
و ـ با عنایت به اینکه برخی روایات عرج و لنگی زن را موجب فسخ نکاح شمرده، بفرمایید: آیا مقصود، آن قسم از لنگی است که موجب زمین گیری کامل شود یا اگر لنگی آشکار باشد هر چند به حد زمینگیری هم نرسد موجب فسخ است و یا اصولاً هر نوعی از آن که در عرف، لنگی محسوب شود، موجب فسخ نکاح است؟
ج: مراد لنگی بیّن و آشکارا ولو به حدّ زمین گیری نباشد ولکن احتیاط در این است که اگر به حدّ اقعاد و زمین گیری نرسد در صورت جدایی طلاق بدهد و هم فسخ کند.
ز ـ در صورتی که مقدار برص کم باشد و آن هم در اعضای ظاهری بدن که موجب انزجار و تنفر میشود، نباشد آیا باز هم حق فسخ ثابت است؟
ج: برص موجب جواز فسخ است مطلقا موجب انزجار و تنفر باشد یا نباشد.
ح ـ نابینایی باید در چه حدی باشد که از موجبات فسخ به حساب آید و آیا شامل کم بینایی شدید هم میشود؟ چنانچه با عینک به اندازهای که بتواند زندگی را اداره کند، میبیند اما بدون عینک نمیتواند، آیا موجب فسخ نکاح است؟
ج: نابینایی عبارت است از کوری که اصلاً چیزی را نبیند شامل کم بینایی نمیشود هم چنین شامل شب کوری که در شب نبیند و در روز ببیند هم نمیشود.
ط ـ آیا قرن موضوعیت دارد یا هر عیبی که مانع از نزدیکی و مقاربت است (مانند عفل، رتق، اشکالات ساختمانی مادر زادی مجرای تناسلی و افتادگی رحم) موجب حق فسخ است؟
ج: قرن همان عفل است که گوشت یا غدّه یا استخوانی که مانع از وطی بشود موجب فسخ است امّا اگر مادر زادی باشد احتیاطاً طلاق هم بدهد.
س 212: اگر عیوب منصوص قابل درمان باشند آیا تأثیری در حق فسخ دارد؟
ج: قبل از درمان میتواند فسخ کند امّا بعد از درمان فسخ نمیتواند.
س 213: در صورتی که یکی از عیوب موجب حق فسخ وجود داشته باشد ولی قبل از عقد و یا بعد از عقد و قبل از مقاربت و دخول به طور کامل درمان شود آیا حق فسخ وجود دارد؟ اگر به شکل ناقص درمان شود چطور؟
ج: از جواب قبلی معلوم شد و درمان ناقص حق فسخ را زایل نمیکند.
س 214: با عنایت به اینکه ماده 1107 قانون مدنی هزینه درمان را جزو نفقه محسوب داشته است، بیان بفرمایید: در صورتی که عیوب موجب فسخ نکاح قابل درمان باشد و زن بخواهد عیوب خود را درمان کند، آیا هزینه درمان آن در دو صورت متعارف بودن و غیر متعارف بودن هزینه، برعهده مرد است؟ یا با توجه به حق فسخ داشتن مرد، تکلیفی بر عهده ندارد؟ و آیا موردی که درمان به سهولت و در زمان کوتاه انجام شود با موردی که به دشواری و در دراز مدت انجام شود، حکم واحدی دارند؟
ج: اگر مرد نخواهد فسخ کند درمان آن بر عهده مرد است و فرق بین موارد دشواری و سهولت آن نمیباشد اگر مرد نخواهد در مان کند حق فسخ دارد.
س 215: در مورد عیوب جدید یا غیر منصوص در کدام یک از موارد زیر حق فسخ نکاح وجود دارد:
الف ـ عیوبی که نه از طریق مقاربت به طرف مقابل سرایت کند و نه از طرق دیگر و خطری را متوجه فرزندانی که از آنان متولد میشوند نیز نمیسازد، اما بیماری و عیب مزبور به گونهای است که به واسطه نیاز به پرستاری زیاد یا تنفر و امثال آن ادامه زندگی را برای طرف مقابل دشوار ساخته و موجب عسر و حرج میگردد؟
ج: اگر تحمل بیماری زن برای مرد عسر و حرج داشته باشد زن را میتواند طلاق بدهد.
ب ـ عیب و بیماری که نسبت به طرفین یا یکی از آنها یا طرفین و فرزندان آنان مسری است که گاه موجب مرگ کسانی که با او در ارتباطند میشود و گاه سلامتی آنان را دچار مخاطره میسازد مثلاً ایدز که هر چند ممکن است با استفاده از کاندوم و امثال آن در هنگام مقاربت از سرایت آن جلوگیری کرد ولی استفاده از وسایل شخصی یکدیگر یا ریش تراش و تیغی که او استفاده کرده است و... موجب سرایت میشود، و یا بیماری سفلیس و سوزاک از بیماریهای مسری مقاربتی محسوب میشوند. آیا در این گونه موارد حق فسخ وجود دارد؟
ج ـ عیوب و بیماریهایی که نسبت به فرزندی که از آنان متولد میشود مسری است و موجب ناقص الخلقه شدن یا ابتلای فرزند به امراض لا علاج و یا صعب العلاجی میشود که موجب عسر و حرج فرزند و والدین او میشود و یا موجب مرگ فرزند در رحم یا پس از مدت زمانی اندکی بعد از تولد میشود، آیا در چنین مواردی حق فسخ وجود دارد؟
ج: در تمام موراد مذکور در این بند اگر بخواهد از زوجه جداشود باید طلاق بدهد همچنین است جواب بند (ج).
س 215: از دواج موقت با زنان اهل کتاب و یا مسلمان به اصطلاح آزاد باشد، آنها با تیپ و روش خود زندگی کنند تکلیف انسان در این مورد چیست؟
ج: وظیفه شما امر به معروف و نهی از منکر است اگر تأثیر نکرد بیش از آن وظیفه ندارید ولی صلاح نیست با زنهای که مسائل شرعیه را رعایت نمیکنند ازدوا ج کنید.
س 216: اگر مردی زوجه متعهی خود را بدون لعان قذف به زنا دهد و یا نفی ولد کند آیا سبب حرمت ابدی او میشود یا خیر؟
ج: در فرض سؤال حرمت نمیآورد.
س 217: اگر زوج معسر بود و به تکلیف دادگاه ملزم به پرداخت مهریه به صورت قسطی شد، با توجّه به این که امروزه مهریهها بالا است و پرداخت قسطی آن هم سالها طول میکشد تا تمام شود، آیا با این وجود با فرض باکره بودن وعدم مواقعه زن حقّ دارد تا پایان قسط آخر تمکین نکند؟
ج: در فرض سؤال قبل از مواقعه زن حق امتناع دارد تا نصف مهریه را از زوج بگیرد و بعد از تحقق مواقعه، زن حق امتناع ندارد و شوهر موظف است به اقساط مهریه را پرداخت نماید.
س 218: منذ اکثر من عشرین عاماً اعتدی علی ولد بالغ جنسیاً و عمری بین 3 سنوات و 4 سنوات دون ان یراه احد فطبع علی ذاکراتی منظر الاعتداء. وبعد بلوغی فهمت الحادثة فانتابنی الهم و الغم و الحزن و الخوف من الناس و خصوصاً اولاد الحارة اصبحت مرعوباً من هذا الشخص و اهرب منه خوفاً من ان یفضحنی فهو ناقص قلیلا عقلیاً وکذلک فاسد الاخلاق و نشأت محملا و مکبلاً بالعقد النفسیة و الاحساس بالنقص و لکن رغم ذلک وفقنی الله و احرزت شهادة عالیة و عملا حسناً و الحمدلله و منذ سنتین (بعد استبصاری بقلیل اصبح منظر الاعتداء یکاد لا یفارقنی انام و اصحی علیه فلازمنی الهم و الکدر و عدم الثقة فی النفس و عطلنی فی القیام بعملی و عبادتی و تحضیر رسالة الدکتوراه و فی بعض الاوقات ایاس من حیاتی و اتمنی الموت بالرغم من التوسل الدائم بالائمة ٷ و الدعاء لله سبحانه و تعال وکرهت بلدی و اصبحت اخاف من رجوعی الیها فی الاجازات مع اشتیاقی الکبیر لامی و اهلی سیدی ارجو منکم بحق الحسین ٷ ان تنصحونی و تجیبوا اسئلتی فی اقرب وقت:
1ـ هل لی ذنب فی الاعتداء علی؟
ج: لیس علیکم ذنب لانکم غیر مکلف حین التعدی لان الصّبی مرفوع القلم.
2ـ هل هناک طریقة التخلص من هذه الوساوس القاتلة و نسیان الماضی الالیم؟
ج: اذا لم تکن عاصیاً فلا وجه للوسواس و الاضطراب و تذکر الله تعالی لیطمئنّ قلبک کما قال الله تعالی: «ألابذکر الله تطمئنّ القلوب».
3 ـ هل یمکن البوح لأمّی و اهلی هذا السر لیقفوا الی جانبی للخروج من هذه الحالیة القاتلة؟
4 ـ هل یجوز عرض نفسی علی طبیب نفسانی؟
ج: لابأس فیه مع حفظ سرّک.
5 ـ هل هناک علاقة بین استبصاری و هذه الوساوس؟
ج: نعم العلاقة موجودة بینهما.
6 ـ هل الزواج حلّ؟
ج: نعم الزواج مع المرئة المسلمه بالعقد الصحیح لابأس به.
7 ـ اعرف ان القتل حد للملاوط ولکن انا قاصر آنذاک کیف اخذ حقی من هذا الشخص الملعون؟ أ اَقتله؟
ج: لاتقتله بغیر اذن الحاکم الشرعی «فان اجراء الحد یتوقف علی اذن الحاکم الشرعی»
س 218: شخصی است که نفقه زن و اولاد های خود را به مدّت چند سال نداده است آیا این زن و اولادها میتواند که عوض نفقه های گذشته را از آن شخص مطالبه نماید یا خیر؟ آیا آن نفقه های گذشته در ذمّه آن مرد دَین میباشد یانه؟
ج: نفقه زن دَین است در ذمّه شوهر و اگر زن نفقه فرزندانش را داده باشد حق مطالبه نفقه ندارد و اگر قرض کرده باشد و مصارف فرزندانش را داده باشد اداء دَین بر پدر واجب است.
س 219: مردی بعد از گرفتن همسری متعه ای و عمل مقاربت، مسافرت میکند وقتی از مسافرت بر میگردد میبیند که همسری که متعه کرده بود حامله است، شک میکند که این حمل از او است یانه؟ و سخنهای نظیر اینکه: (خدا میداند چه کار کرده ای معلوم خواهد شد که این حمل از من است یا از کسی دیگر ـ منظورش مدت اقصی حمل است ـ معلوم نیست که این حمل از کیست؟) و در عین حال هم با همین خانم مقاربت داشته است. و بعد از هشت و نیم ماه هلالی ـ از آخرین مقاربت ـ فرزند کامل به دنیا میآید.
آیا با وجود این حرفهای مرد در زمان رجوع از مسافرت در زمان حمل و متعه ای بودن عقد، قذف ثابت میشود یانه؟ و حرفهای یاد شده قبل از حمل و بعد از حمل اثر شرعی دارد یانه؟ اگر نفی ولد یا حمل و قذف بدون لعان ثابت شود آیا زن متعه ای بر شوهر حرام ابدی میشود؟
ج: در فرض سؤال هیچ اشکال در زوجیت این زوجین به وجود نیامده و فرزند هم ملحق به همین پدر است چون لعان به واسطه، قذف زوجه به زنا است با ادعای شوهر مشاهده تحقق زناء او باز در لعان دوام نکاح شرط است لذا هیچ اشکالی در زوجیت اینها ایجاد نشده است.
س 220: در بعضی مناطق بعضی از سادات عقد سیده را به غیر سید اهانت به سادات میدانند و این عقد را جائز نمیدانند حکم مسئله را بیان فرمائید.
ج: عقد سیده به غیر سیدجائز است البته اگر آن غیر سید مسلمان باشد و مخصوصاً شیعه هم باشد از نظر شرع اهانت هم گفته نمیشود.
س 221: در بعضی مناطق بین سادات این امر به قدری اهمیت دارد که اگر یک سید به غیر سید دختر بدهد یا دختر خود سرانه برود با غیر سید ازدواج کند ممکن است حتی آن دختر وپسر را بکشند یا تنها شوهر را بکشند باز هم عقد سیده به غیر سید جائز است یا نه؟
ج: عقد سیده به غیر سید اگر از نظر دین و مذهب هم کفو باشد جائز است و در طول تاریخ علما و فقها شیعه و مراجع تقلید چنانچه اکنون هم در ایران و عراق شاهد این مسئله هستیم که دختران شان را با اینکه خودشان از سادات صحیح النسب هستند به غیر سادات تزویج کردهاند لذا وظیفه علما و روحانیت این است که این حکم شرعی را ترویج و تبلیغ کنند و انکار حکم شرعی عالماً و عامداً حرام و در بعضی موارد موجب ارتداد است.
س 222: اگر سیدی وصیت کند که دخترم را به غیر سادات ندهید چون به نظر شخص موصی ازدواج سیده به غیر سید جایز نیست آیا عمل به این وصیت واجب است یا نه؟
ج: عمل به این وصیت چون برخلاف شرع است نه تنها واجب نیست بلکه جواز هم ندارد اگر ندادن مبنی بر حرمت ازدواج باشد.
س 223: اگر مردی بزنش از روی عصبانیت بگوید اگر این کارها را انجام بدهی تو جای مادرم باشی آیا با این کلمات ظهار تحقق پیدا میکند؟
ج: ظهار تحقق پیدا نمیکند.
س 224: اگر مرد از روی عصبانیت بزن خودش بگوید مادر تو را فلان کنم یا پدر تو را فلان کنم آیا این حرف یک گناه است یا کفاره و حکم دیگر هم دارد؟
ج: البته فحش و دشنام نسبت به هر کس حرام است و لکن کفاره ندارد فقط باید استغفار نماید.
س 225: کسی بازن شوهر دار زنا کند و شوهر این زن را طلاق بدهد این زن برشخص زانی حرام ابدی شده است آیا برادر زانی میتواند با آن زن ازدواج کند یا نه؟
ج: ازدواج برادر زانی با این زن اشکال ندارد و این زن غیر از عده طلاقی که از شوهر میگیرد عده دیگری ندارد و بعد از اکمال عده طلاق میتواند شوهر کند.
س 226: حدود 8 ماه قبل دختری را با مهریه 110 عدد سکّه تمام بهار آزادی به عقد خویش در آوردم و بعد از عقد متوجه شدم که همسرم نسبت به من به هیچ وجه علاقه نداشته و ندارد و به جهت طمع به مهریه بی علاقگی خویش را نسبت به من و علاقه مندی خویش را به دیگران اظهار داشته است (وبه گفته خودش او به تحمیل و زور والدین و اطرافیانش به عقد من در آمده است) در اثر همین بی علاقگی به من و علاقمندی به فرد دیگر نسبت به من ناشزه بوده و هرگز روی خوش نشان نداده است و برای اینکه مرا کنار بزند با فرد دیگر به صورت تلفنی ارتباط بر قرار کرده است و اظهار داشته که مانسبت به همدیگر علاقه مندیم و به این صورت تعهّد اخلاقی خود نسبت به شوهر شرعیاش را زیر پا نهاده است. افزون بر این متوجه شدم که قبل از این که به عقد من در آید نیز از خانه پدرش فراری بوده است تا جاییکه نسبت به باکره بودنش شک دارم و ضمن اینکه گفته اندکه قلباً به عقد راضی نبوده اند. حال با توجه به سابقه بد شان و اینکه نامش در بین مردم بد در رفته است اگر بخواهم او را طلاق بدهم در آن صورت آیا به ایشان مهریه تعلق میگیرد یا خیر اگر تعلق میگیرد مهر المثل تعلق میگیرد یا مهر المسمّی؟
ج: در فرض سؤال اگر دختری چنین سابقهی بدی داشته است که حتی بین مردم مشهور شده باشد و شما خبر نداشته اید و بکارت نداشته باشد حق مهر المسمّی ندارد و فقط نصف مهر المثل زن ثیّبه را در فرض طلاق حق دارد یعنی عرفاً این چنین زن با چنین اوصافی چه مقدار مهریه حق دارد ایشان هم همان مقدار مهریه حق دارد این درصورت عدم دخول است و اگر دخول تحقق یافته باشد تمام مهر المثل یک زن ثیّبه را حق دارد.
احکام اولاد
▲ احکام اولاد
س 1: اگر شوهری معتاد بمواد مخدر باشد و زوجه خود را طلاق بدهد با توجه به اعتیاد این شخص آیا حق حضانت اولاد ایشان بعد از دوسال در پسر و هفت سال در دختر باز حق مادر است یا به پدر یا جد پدری؟
ج: اگر پدر صلاحیت سر پرستی فرزندان را نداشته باشد حضانت آنها با مادر است.
س 2: اگر پدر اطفال فوت کند آیا حق حضانت پسر بعد از دوسال و حضانت دختر بعد از هفت سال مال مادر اطفال است یا باجد پدری؟
ج: حضانت مال مادر اطفال است و لو شوهر هم بکند.
س 3: چهار سال قبل برادرم فرزندم را به عنوان فرزندی از من گرفت چون برادرم اولاد نداشت من هم بدون قید و شرطی دادم فقط گفتم مبادا اذیت و آزار کنی او هم قبول کرد اکنون من بچه ام را از او گرفتم ولی ادعا نفقه چهار ساله بچه ام را دارد آیا چنین حقی دارد یا نه؟
ج: در صورتیکه با شما قرار داد نفقه را در صورت پس گرفتن بچه با برادرت نداشته ای حق گرفتن نفقه گذشته بچه را از شما ندارد در هر حال وی بچه شما هست میتوانید بچه خود را از برادرت پس بگیرید.
احکام رضاع
▲ احکام رضاع
س 1: اگر زن عمو به مدت تقریباً سه هفته به انسان شیر بدهد و بعد از دنیا برود آیا به مرتضع فرزند رضاعی صدق میکند و آیا دختر مرضعه میتواند با خواهر زاده مرتضع ازدواج کند؟
ج: بله! فرزند رضاعی صدق میکند (درصورتی که تمام شرایط رضاع موجود باشد) و ازدواج دختر مرضعه با خواهر زاده مرتضع مانعی ندارد.
س 2: اگر نامادری انسان کودکی را شیر بدهد آیا آن کودک به انسان محرم میشود؟
ج: اگر از شیر پدر انسان بخورد و شرایط رضاع تحقق پیدا کند محرم میشود امّا اگر از شیر پدر انسان نخورد رضاع موجب نشر حرمت نمیشود.
س 3: آیا شوهر میتواند شیر همسر خود را بخورد؟
ج: اقوی جو از نوشیدن است.
س 4: کسی که فرزندی ندارد، دختر بیست روزه را به فرزندی قبول میکند این دختر چه گونه به او محرم میشود؟
ج: اگر دختر یاد شده را خواهر یا زن برادر انسان با تحقق شرایط رضاع شیر بدهد محرم میشود.
س 5: خانمی که پسری را شیر کامل داده است آیا میتواند خواهر زاده مرتضع را برای پسرش عقد کند؟
ج: بله! میتواند.
احکام طلاق
▲ احکام طلاق
س 1: آیا در طلاق خلع با ثابت شدن نشوزیّت زن، مال الخلع با رضایت شوهر تعیین میگردد؟
ج:بله! بدون رضایت شوهر صحیح نیست.
س 2: اگر شوهر در برابر مال معیّنی مکرَه به طلاق شود چه حکمی دارد؟
ج: طلاق مکرَه باطل است.
س 3: در مناطق که زنان و دوشیزگان (دختران) مالکیت ندارند، مال الخلع را چه کسی به شوهر پرداخت میکند؟
ج:زن باید مال الخلع را بدهد از هر کسی که قرض میکند.
س 4: زن بعد از طلاق خلع پشیمان میشود آیا مرد حق رجوع دارد، اگر عدّه پایان یافت باز حق رجوع دارد؟
ج: مرد پیش از پایان عده حق رجوع دارد اما بعد از آن ندارد و میتواند به عقد جدید دو باره ازدواج کنند.
س 5: اگر مرد، زنش را طلاق مبارات بدهد و زن به بذل رجوع کند آیا مرد حق رجوع دارد؟
ج: بله!.
س6: آیا زن حامله را در طهر مواقعه میتوان طلاق داد؟
ج: بله!
س 7: اگر زن در کشور دیگری باشد و امکان تحقیق از عادت ماهانه زن وجود نداشته باشد تحقیق لازم است؟
ج: اگر امکان دارد باید تحقیق شود.
س 8: مبلغی را که داماد به عنوان شیر بها به دختر یا پدر دختر میدهد، اگر دختر حاضر به ازدواج نشد آیا داماد حق دارد که شیر بهارا پس بگیرد؟
ج: اگر دختر حاضر به ازدواج نباشد و عقد هم خوانده نشده باشد میتواند پس بگیرد. امّا اگر عقد خوانده شده و زن حاضر به ادامه زناشویی نیست باید داماد را با هر مبلغی که بخواهد راضی کنند تا طلاق بدهد.
س 9: اگر وکیل شوهر، در حضور خود شوهر، زنش را طلاق بدهد اما زن و شوهر، هردو یا یکی از دو شاهد را عادل نداند، بعد از طلاق وظیفه شوهر چیست؟
ج: طلاق باطل و زوجیّت باقی است. طلاق باید در حضور دو شاهد عادل اجرا شود.
س 10: اگر زن تمکین نکند و شوهر به او نفقه ندهد و او در عسر و حرج بیفتد، به دستور حاکم شرع طلاق بگیرد، این طلاق، از کدام نوع طلاق است؟
ج: اگر حاکم جامع الشرایط طلاق داده باشد این طلاق رجعی است.
س 11: زن و مردی که سالها باهم زندگی کردهاند و مشکلی نداشته اند، بر اثر دخالت خانواده زن، مرد مجبور به طلاق همسرش میشود، آیا مرد میتواند هزینه عروسی را از خانواده زن پس بگیرد و آیا مهریه ساقط میشود؟
ج: اگر مرد راضی به طلاق نباشد، میتواند طلاق را مشروط به باز پس گیری هزینه عروسی و شیر بها و بخشیدن مهریه بکند.
س 12: زنی که بچه دار نمیشده، همسرش او را به مدّت پنجسال ترک میکند. زن از طریق دادگاه طلاق میگیرد آیا این طلاق صحیح است؟
ج:اگر مجری طلاق عالم و منصوب از سوی مجتهد جامع الشرایط باشد، طلاق صحیح است.
س 13: زنی که طلاق داده شده به خاطر جهالت و بی سوادی حضانت دختر زیر هفت سالش را به شوهرش (پدر دختر) واگذار کرده است، آیا اکنون این زن میتواند حق حضانت دخترش را پس بگیرد و اگر بگیرد میتواند نفقه دخترش را از پدر دختر بگیرد؟
ج: بله! حق دارد که دختر را و نفقهاش را تاهفت سالگی بگیرد.
س 14: آیا کسی میتواند بعد از طلاق گَلَه (شیر بها) را پس بگیرد؟
ج: اگر گَلَه را بدون رضایت داماد گرفته باشد میتواند پس بگیرد امّا اگر هبه کرده باشد یا به عنوان جعاله داده باشد نمیتواند پس بگیرد. اگر برای پدر دختر هبه کرده باشد و او از ذوی الارحام نباشد و عین پول موجود باشد میتواند پس بگیرد وگرنه نمیتواند پس بگیرد.
س 15: بر اثر دخالتهای مادر و ناپدری همسرم، اختلافات خانوادگی ما اوج گرفت و علیه من در دادگاه شکایت کردند. به خاطر نداشتن اقامت به افغانستان رفتم بعد از یکسال به ایران بازگشتم، متوجه شدم که خانم در غیاب من از کسی که خود را حاکم شرع میخواند طلاق گرفته است و در طلاقنامه چهار نفر از اقوام خانمم به عنوان شاهد امضا کردهاند. اگر طلاق خلاف شرع بوده باشد میتوانم از شهود شکایت کنم؟
ج: اگر زن ناشزه بوده، طلاق دادن او بدون اجازه شوهر جایز نیست. اما اگر شوهر بدون عذر شرعی از پرداخت نفقه خودداری کند، طلاق توسط حاکم شرع اشکال ندارد.
س 16: در شب زفاف بعد از نزدیکی (آمیزش) شوهرم به من تهمت زد و چنان آبرو ریزی راه انداخت که آبرویم در محلّه رفت. پدرم از غصه آبرو ریزی به بیماری سرطان مبتلا و دق مرگ شد، فردای آن شب به پزشکی قانونی رفتیم تا مسأله را روشن کند. نتیجه آزمایش نشان داد که شوهرم به من تهمت زده و بی جهت آبرویم را در محل برده است اکنون چند سؤال دارم:
1ـ16: از نظر شرعی تهمتی که شوهرم به من زده چه حکمی دارد؟
2ـ16: با اتفاقی که پیش آمده است من در عسر و حرج قرار گرفتهام یا نه؟
3ـ16: دیگر با شوهری که به من تهمت زده و آبرویم را برده است حاضر نیستم زندگی کنم آیا میتوانم طلاق بگیرم؟
4ـ16: من درخواست طلاق دادهام آیا میتوانم مهریهام را بگیرم؟
5 ـ16: شوهرم حاضر به طلاق نیست آیا میتوانم طلاق بگیرم؟
ج: تهمت زدن حرام است. اگر تهمت زنا باشد، باید به تهمت زننده شلاق زده شود. چون اختیار طلاق به دست شوهرتان است، اگر به شما نفقه بدهد هیچ کس نمیتواند شوهرت را مجبور به طلاق شما بکند. اگر میخواهید طلاق بگیرید باید شوهرت راضی شود. از طریق بخشیدن مهریه و پرداخت پول و اگر شوهر شما با رضایت خود، شما را طلاق رجعی بدهد میتوانید مهریه خود را هم بگیرید.
س 17: اگر زن و شوهری به توافق برسند که زن مهریه و حقوق خود را به شوهر ببخشد بشرطی که شوهر زن را طلاق خلعی بدهد و شوهر هم قبول کند اما بعد از طلاق معلوم شود که شوهر زن را طلاق رجعی داده است نه طلاق خلعی آیا این طلاق صحیح است یا نه؟
ج: اگر شوهر بعد از این توافق به مجری طلاق گفته باشد که طلاق را رجعی بخواند و او هم طلاق را رجعی خوانده است طلاق صحیح است ولی زوجه میتوانند مهریه و سائر حقوق خود را که در مقابل طلاق خلعی به شوهر بخشیده بوده از شوهر پس بگیرد امّا اگر شوهر به مجری طلاق گفته طلاق را خلعی بخواند و او طلاق را رجعی خوانده است طلاق باطل است.
س 18: مردی پس از چند سال زندگی مشترک با همسرش سفاهت بر او عارض شده است به گونه که خوب و بدش را تشخیص داده نمیتواند و همسرش خواستار طلاق و جدای از شوهرش میباشد آیا وکیل مجتهد در امر وجوهات و امور حسبیه میشود او را طلاق دهد یا نه؟
ج: طلاق داده نمیتواند.
س 19: اگر چند نفر در عسر و حرج بودن زنی، شهادت بدهند. آیا میتواند طلبه ای آن زن را طلاق بدهد؟ یا اینکه این صلاحیت را فقط مجتهد دارد؟
ج: این صلاحیت را مجتهد دارد و یاکسانیکه مجتهد در آن امور او را اذن داده باشد.
س 20: زنی با موافقه شوهرش غرض مهمانی در خانه پدرش رفته است ولی پس از گذشت مدتی، همان زن از برگشتن به خانهاش سر باز زده است و بالاخره پدر آن زن و برادرش با جنجال آفرینی متقاضی طلاق شده و کارهای شانرا به محکمه دولتی ارجاع داده که پس از دعوا و جنجال، محکمه حل قضیه را رسماً به دفتر حضرتعالی در کابل ارجاع داده است که آنجا حل شود شوهر این زن به هیچ وجه حاضر به طلاق دادن زن خود نیست ولی در جریان دعوا بعضی از جوانان از عوام الناس با پا در میانی خود قضیه را به صورت اصلاحی چنین فیصله نموده است: یا زوجه در کنار زوجش جداگانه زندگی کند و از زندگی فامیلی با پدر و برادر شوهرش فاصله بگیرد، یا زوج، زوجه خود را طلاق بدهد ولی اختیار یکی از این دو را به دست زوجه باشد، اکنون زوجه طلاق میخواهد زوج به هیچ عنوان طبق این فیصله اصلاحی طلاق نمیدهد. آیا طبق این فیصله، زوج ملزم به طلاق دادن زوجه است یانه؟
ج: در فرض سؤال زوج ملزم به طلاق همسرش نیست اگر شوهر حاضر باشد که نفقه همسرش را بدهد و اگر قدرت دارد خانه جدا بگیرد در این صورت هیچکس حق ندارد شوهر را ملزم به طلاق کند.
س 21: آیا شرعاً اختیار طلاق به دست زوج است یا به دست زوجه؟
ج: اختیار طلاق به دست زوج است.
آیا شرعاً چنین فیصله ای مدار اعتبار است یانه؟
ج: فیصله کسانیکه آشنا به مسائل شرعیه نیستند، اعتبار ندارد و از اینکه اختیار طلاق را به دست زن داده است این فیصله بر خلاف شرع است.
س 22: مردی با زنی ازدواج موقت نموده و بعد از انقضای مدت و در زمان عدّه او را به عقد دائم خود در میآورد و قبل از دخول وی را مطلقه مینماید. آیا در این طلاق، زن، حکم مطلّقه غیرمدخوله را از حیث عدّه، رجوع و مانند آن دارد یا حکم طلاق زن مدخول بها را دارد؟ آیا حکم عدّه، حق رجوع، نفقه و سایر آثار طلاق را بیان فرمایید.
ج: در فرض سؤال طلاق غیر مدخوله است و حکم آن این است که این زن نه عدّه طلاق دارد و نه شوهر حق رجوع چون طلاق بائن است. امّا اگر کسی دیگر بخواهد با او ازدواج کند آن عدّه عقد موقت باید تمام بشود تا اورا عقد کند.
س 23: زنی داشتم در سال گذشته میخواستم طلاق بدهم ولی زنم راضی به طلاق نشد، هرچه اصرار کردم که بیا برویم قم تا شمارا طلاق بدهم قبول نکرد در آخر من مجبور شدم به تنهایی آمدم قم و از حضرتعالی پرسیدم که زنم حاضر به گرفتن طلاق نمیباشد لذا با من نیامد، و شما فرمودید وقتی زن شما حاضر نمیشود طلاق رجعی است نیاز به آمدن زوجه نیست و دستور [به طلاق ] دادید و طلاق هم در بین نماز مغرب و عشا جاری شد. آیا چنین طلاقی صحیح است یا باطل؟
ج: طلاق صحیح است و اشکالی در آن نمیباشد.
س 24: شخصی در ایران ازدواج نموده بعد از چند سال همراه زن ودختری که داشته به افغانستان در یکی از ایالات که ملک پدری او بوده مراجعت میکند، و میماند بعد از مدتی زنش را همرای دخترش در خانه پدر زن خود که در کابل بوده آورده، میگذارد خودش دو باره در منطقه که ملک پدریش بوده بر میگردد بعد از آن سه سال است که از او خبری نیست زنش هنگامی که شوهرش او را در خانه پدرش گذاشته حامله بوده و دختری دیگری هم دارد فعلاً مدّتی سه سال یا بیشتر است که پدر سالخورده با آن وضعیت که شهر کابل دارد تمام مخارج دخترش و نوادهاش را میدهد؛ سؤال این است که تکلیف و سرنوشت این زن چیست؟ آیا همچنان بدون سر نوشت، بار دوش پدرش بماند و یا اینکه راه شرعی دارد؟
ج: در فرض سؤال اگر زن یقین به فوت شوهر ندارد از زمانیکه شوهر رفته تا چهار سال صبر کند و در جاهای که احتمال وجود شوهر میرود فحص و تحقیق کند اگر پیدا نشد به حاکم شرع مراجعه کند تا او را طلاق دهد و اگر میدانید که شوهر تان زنده است به شوهر ابلاغ کنید توسط دو نفر عادل که یا نفقه زن را بدهد و یا طلاق دهد اگر شوهر از نفقه و طلاق خود داری کند آن دو نفر عادل در نزد حاکم شرع شهادت بدهند تا حاکم شرع زن را طلاق دهد، وزن حق دارد مصارف آینده دخترشرا از شوهرش بگیرد.
س 25: اگر زوجه یا ئسه باشد و مقداری از مهریه خود را برای شوهر ببخشد و شوهر هم او را طلاق خلعی بدهد و در بین عده زن رجوع بکند به آنچه بذل کرده آیا مرد حق رجوع دارد؟
ج: در صورتیکه زن یائسه باشد رجوع شوهر صحیح نیست وشوهرش حق دارد عوض خلع را ندهد.
س 26: اگر مردی با پرداخت تمام مهریه زن خود را طلاق دهد ونامه ای امضاء کند که به زنش رجوع نکند آیا حق رجوع شوهر با این امضاء ساقط میشود یا نه؟
ج: جواز رجوع مرد بزوجهاش حکم شرعی است و قابل اسقاط نیست امضاء و قرار داد این حکم را از بین نمیبرد.
س 27: طلاقی که حاکم از ناحیه عسر و حرج زن میدهد آیا از مصادیق طلاق بائن است یا رجعی؟
ج: طلاق ولائی مثل باقی طلاقهاست دربعضی موارد رجعی است و در بعضی موارد باین است.
س 28: زوج به زوجه وکالت مطلقه داده است که خود را مطلقه نماید و یاضمن عقد خارج لازم حق عزل وکیل از موکل ساقط شده است آیا زوج میتواند بدون مورد وکالت را شخصا انجام و زوجه را مطلقه نماید؟ یا اینکه چون این اقدام به منزله عزل وکیل است زوج چنین اختیاری ندارد؟
ج: در فرض سؤال اشکال ندارد چون متعلق وکالت هم همان طلاق بوده که خود شوهر قبل از اقدام وکیل آن را انجام داده است بنا بر این طلاق صحیح است.
احکام عدّه
▲ احکام عدّه
س 1: کسی زنش را طلاق خلع یا مبارات میدهد، پیش از انقضای عده شوهر فوت میکند، آیا زن عده طلاق بگیرد یا عده وفات؟
ج: چون طلاق باین است، عده طلاق بگیرد.
س 2: اگر کسی، زنش را طلاق رجعی بدهد و در ایام عده فوت کند، وظیفه زن چیست؟
ج: زن از هنگام فوت شوهر عده وفات بگیرد.
س 3: مردی، دختر صغیرهاش را به عقد مردی درآورده، پیش از آن که دختر به بلوغ برسد، شوهرش میمیرد. آیا لازم است عده وفات بگیرد؟
ج: بله!
س 4: پسر نابالغی به واسطه پدر یا جد پدری با دختر بالغهای ازدواج میکند، امّا پیش از رسیدن به بلوغ فوت میکند آیا عده وفات بر زن لازم است؟
ج: بله!
س 5: آیا عقد زن در زمان عده (عده وفات یا انواع و اقسام طلاق) جایز است. اگر نیست موجب حرمت ابدی میشود؟
ج: عقد زن در حال عده مطلقاً جایز نیست. اگر جاهل به حکم یا موضوع بودهاند عقد باطل است اما موجب حرمت ابدی نمیشود. اگر دخول تحقق یافته است، موجب حرمت ابدی میشود، همچنین اگر زن و مرد یا یکی از آنها بدانند که عقد در حال عده حرام است، موجب حرمت ابدی میشود. فرق نمیکند که عده وفات باشد یا طلاق.
س 6: اگر مردی، با زنی که در عده وفات یا طلاق است، زنا کند بعداً میتواند با او ازدواج کند؟
ج: اگر زن در عده طلاق رجعی باشد. بنابر احتیاط واجب، حرام ابدی میشود. اگر در عده وفات یا طلاق باین باشد حرام ابدی نمیشود اگر چه احتیاط مستحب آن است که با او ازدواج نکند.
س 7: زن در عده وفات حق نفقه از ما ترک شوهر دارد یا نه؟
ج: ندارد.
احکام مهریه
▲ احکام مهریه
س 1: مردی، زنش را طلاق داده پیش از طلاق همه وسایل و زینت آلات او را به زور میگیرد، در این صورت آیا زن حق مطالبه دارد؟
ج: اگر آنها را از مهریه خود یا پدرش خریده است میتواند مطالبه کند اما اگر شوهرش خریده باشد حق مطالبه ندارد.
س 2: زن و شوهری بیست سال پیش ازدواج کرده و مهریه زنش مبلغ پنج هزار افغانی، معادل قیمت یک رأس گاو بوده است. اکنون چه مبلغی همسرش به عنوان مهریه بدهد؟
ج: بیست سال قبل پنج هزار افغانی هر مقدار آرد، گندم و غیره میشد حالا آن مقدار پول بدهد که آن مقدار آرد یا گندم شود یا به قیمت گاو مصالحه کنند.
س 3: در چه مواردی مهریه از گردن شوهر ساقط میشود؟
ج: زن مهریهاش را ببخشد یا یکی از عیوب هفتگانه (دیوانگی، خوره، برص، کوری، زمینگری، افضا، گوشت یا استخوان مانع مقاربت در فرج زن) در زن وجود داشته باشد، مرد حق دارد، عقد را فسخ کند واگر دخول صورت نگرفته باشد زن حق مهر ندارد امّا اگر دخول صورت گرفته باشد زن تمام مهر را حق دارد.
س 4: جنابعالی که گرفتن شیربها را جایز نمیدانید اگر پدر دختر فقیر باشد و توانایی تهیه جهیزیه را نداشته باشد، دختر هم بدون جهیزیه حاضر به ازدواج نشود راه جواز پول گرفتن از داماد چیست؟
ج: راههای حلیت و جواز پول گرفتن از داماد:
الف: داماد شیربها را به عروس یا پدر عروس هبه کند.
ب: شیربها را جزء مهریه عروس قرار بدهند و عروس آن را به پدرش هبه کند.
ج: از طریق جعاله، پدر عروس به داماد بگوید که عروس راضی به ازدواج نمیشود امّا اگر فلان مبلغ پول به من بدهی او را راضی به ازدواج با شما میکنم.
س 5: آیا زن میتواند در صورت پرداخت نشدن مهریهاش از سوی داماد از او تمکین نکند؟
ج: بلی در ابتدا میتواند تمکین نکند ولی بعد از دخول تمکین نکردن جایز نیست زن باید به شوهر مهلت بدهد هر گاه تمکُّن مالی پیدا کرد، مهریه را پرداخت کند.
س 6: هرگاه شخصی در اثر اضطرار شدید مانند احتیاج شدید به پول برای نجات جان خود و فرزندانش، علیرغم میل باطنی و عدم طیب نفس تن به زنا دهد، آیا مستحق مهر المثل و ارش البکاره در صورت بکارت این دو مفهوم خواهد بود و یا مشمول «لامهر للبغی» خواهد بود؟ در هر حال وضعیت پولی را که دریافت داشته چگونه خواهد بود؟
ج: در فرض سؤال زن مستحق مهر المثل و ارش البکاره نمیباشد پولی را که از مرد در یافت کرده است اگر نبخشیده باشد باید به او پس دهد.
س 7: اگر زوج معسر باشد و به تکلیف دادگاه ملزم به پرداخت مهریه به صورت قسطی شد، با توجّه به این که امروزه مهریهها بالا است و پرداخت قسطی آن هم سالها طول میکشد تا تمام شود، آیا با این وجود با فرض باکره بودن و عدم مواقعه، زن حقّ دارد تا پایان قسط آخر تمکین نکند؟
ج: در فرض سؤال قبل از مواقعه زن حق امتناع دارد تا تمام مهریه را از زوج بگیرد، و بعد از تحقق مواقعه، زن حق امتناع ندارد و شوهر موظف است به اقساط مهریه را پرداخت کند.
احکام مفقود الأثر
▲ احکام مفقود الأثر
س 1: مردی به مدت چهارـ پنج سال است که مفقود الاثر گردیده است. زندگی و مرگ او معلوم نیست. آیا همسرش میتواند ازدواج کند؟
ج: اگر زن یقین دارد که شوهرش زنده نیست بعد از عده وفات میتواند ازدواج کند. اگر یقین به فوت شوهر ندارد و نفقهاش از مال شوهر یا خانواده شوهرش پرداخت میشود باید تا ده سال صبر کند. اگر نفقهاش پرداخت نمیشود، به حاکم شرع رجوع کند. حاکم شرع به مدت چهار سال به او مهلت و فرصت تفحص و جست و جو میدهد. اگر پیش از رجوع به حاکم شرع و بدون دستور او تفحص و جست و جو کرده باشد. اکنون به دستور حاکم شرع چند ماه جست و جو میکند. اگر پیدا نشد حاکم شرع به ولی مفقود الاثر، دستور میدهد که زن را طلاق بدهد. اگر نداد، ولی را مجبور به طلاق میکند. اگر طلاق نداد، خود حاکم زن را طلاق میدهد. زن بعد از طلاق و عده وفات میتواند ازدواج کند.
س 2: خانمی که شوهرش مفقود شده، هنوز فاتحه شوهرش برگزار نشده ازدواج کرده آیا این ازدواج صحیح است؟
ج: اگر پیش از طلاق توسط حاکم شرع یا پیش از پایان عده، عقد کرده باشد و دخول هم تحقق یافته باشد زن برای شوهر دوم حرام ابدی شده است.
س 3: گاهی میان زن و شوهر بگو و مگو و دعوا میشود. زن به خانه پدر یا برادرش میرود. اگر شوهر به دنبالش برود او را به خانه راه نمیدهند. شوهر مجبور میشود که برای کار به شهر و دیار دیگر برود. در غیاب شوهر، خانواده زن به دادگاه شکایت میکند و میگویند شوهر چندین سال مفقود الاثر است و زن نفقه دریافت نمیکند. دادگاه به سخنان آنان ترتیب اثر میدهد و زن را طلاق میدهد آیا این گونه طلاق دادن صحیح است و زن میتواند با کس دیگری ازدواج کند؟
ج: در فرض سؤال طلاق محکوم به بطلان و زوجیت باقی است.
س 4: مردی در حدود سی سال پیش از خانهاش گم شده و هنوز کسی اطلاعی ندارد که زنده است یا مرده، همسرش چند سال پیش ازدواج کرد. اکنون برادران و خواهران مرد گمشده برسر میراث او دعوا و مشاجره دارند ـ در حالی که شایعه زنده بودنش است ـ میتوانند زمین و مایملک او را تقسیم کنند؟
ج: اگر اطمینان و علم به مردن او ندارند باید تا ده سال صبر کنند و بعد از ده سال حاکم شرع اموال مرد گمشده را در میان ورثهاش تقسیم میکند.
س 5: زنی که شوهرش در زمان طالبان در جنگ مفقود الاثر میشود. هنوز هیچگونه خبری از او نیست، خرج زندگی او و دو فرزندش را پدر این خانم داده است. آیا میتواند نفقه خود را از پدر شوهرش بگیرد و آیا او میتواند ازدواج کند؟
ج: اگر یقین به فوت شوهرش دارد بعد از عده وفات میتواند ازدواج کند. اگر یقین ندارد در صورتی که خانواده شوهر نفقهاش را میدهد صبر کند تا یقین به فوت شوهر پیدا کند، اگر نفقه نمیدهند شش ماه دیگر نیز صبر کند بعد از آن با مراجعه به حاکم شرع طلاق خود را بگیرد و بر پدر شوهر واجب است که نفقه نوه های خود را بدهد امّا نفقه عروس بر او واجب نیست.
س 6: مدت سه سال است که شوهرم مفقود الاثر شده است بعد از آنکه شوهرم مفقود شد ـ (در ایران) و تا کنون اطلاعی از او نداریم ـ برادر شوهرم مرا به خانه خودش برد و مبلغ نهصد هزار تومان پول دستمزدم را از من گرفت اکنون نه پولم را میدهد و نه متکفل هزینه زندگیام میشود علاوه بر این مبلغ هفتصد هزار تومان بدهی شوهرم را پرداخت کردهام که البته بخشی از این هفتصد هزار از فروش وسایل خانه شوهرم تأمین شده است. البته شایعهای وجود دارد که شوهرم فوت کرده و برادرش او را شناسایی کرده امّا به خاطر هزینه زیادی که داشته خود را معرفی نکرده است. اکنون وظیفه من چیست؟
ج: برادر شوهر شما باید پول شما را بدهد. پولی را که بابت بدهی شوهرت دادهای میتوانی از مال شوهرت برداری. چنانچه فوت کرده باشد میتوانی از اصل مال شوهرت برداری.
س 7: زنی که چندین سال از مفقود الاثر شدن شوهرش در جنگ میگذرد با چه شرایطی میتواند ازدواج کند؟
ج: اگر یقین به فوت شوهرش دارد، چهار ماه وده روز عدّه نگهدارد، بعد از آن شوهر میتواند و اگر یقین ندارد به دستور حاکم شرع به مدت چهار سال جست و جو کند و اگر شوهرش پیدا نشد، به دستور حاکم شرع طلاق داده میشود و بعد از پایان عده میتواند ازدواج کند.
س 8: مردی، مدت ده سال است که مفقود شده همسرش بدون اجازه حاکم شرع ازدواج کرده است این ازدواج چه حکمی دارد؟
ج: اگر بعد از ده سال (چهار ماه و ده روز) عدّه وفات گرفته و بعد ازدواج کرده باشد اشکالی ندارد.
س 9: زنی که شوهرش در جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران مفقود الاثر شده و تمام قراین و شواهد بر شهادت شوهرش دلالت میکند، اگر این زن با مرد دیگری ازدواج کند و بعد از مدتی همسرش از اسارت حکومت بعثی عراق آزاد شود، وظیفه این زن چیست؟
ج: اگر زن یاد شده به دستور حاکم شرع طلاق داده نشده باشد، از شوهر دوم جدا شود و زن همسر اولش میشود.
احکام غصب
▲ احکام غصب
س 1: آیا استفاده از اموال دوستان با علم به رضایت صاحب اموال جایز است؟
ج: باعلم به رضایت جایز است و اشکال ندارد.
س 2: اگر کسی علم به رضایت دوستش نداشته باشد میتواند در اموال او تصرف کند با امید این که بعداً از او اجازه میگیرد؟
ج: اگر علم به رضایت مالک ندارد تصرف جایز نیست.
س 3: آیا تصرف در مال امانت پیش از کسب اجازه از صاحب آن جایز است؟
ج: پیش از تصرف باید اجازه بدهد وگر نه تصرف جایز نیست.
س 4: کسی که خاک وگِل خانه خود را از زمین دیگران آورده و خانه ساخته است در حالی که صاحب خاک و گِل راضی نیست، نماز خواندن و روزه گرفتن در آن خانه چه حکمی دارد؟
ج: نماز در آن خانه باطل است چون غصبی است اما روزهاش اشکال ندارد.
س 5: با توجه به سؤال پیشین، صاحب خانه ای که با خاک و گِل غصبی ساخته شده است از سوی ورثه اموات برا خواندن نماز و گرفتن روزه قضایی اجیر میشود آیا درست است؟
ج: نماز در خانه غصبی باطل است. کارهای مستحبی در خانه یاد شده ثواب خود را دارد. امّا تصرف در مکان غصبی گناه هم دارد.
س 6: شهرک در ده سبز کابل چهار سال قبل احداث گردیده، و تعداد سه هزار نمره زمین برای ساختن خانه رئیس مربوطه به مردم فروخته است تا کنون نزدیک 100 خانه درست و صاحبان آن ساکن شده اند، بقیه همه در حال خراب شدن و تعطیل است و رئیس شرکت چندین مرتبه اعلانیه برای مشتریان داده است اگر زمین های تان را خانه درست نکنید و کوچ نیایید، به احتمال قوی ـ نظر به موقعیت که این شهرک دارد ـ از دست میرود هیچ اثر نکرده است. لذا رئیس شرکت مقرره ذیل را به دست اجراء گرفته که هرکس و هر خریدار که فوراً درست کند و کوچ بیاید از همان نمرات فروخته شده برایش میدهد و هر وقت صاحب اوّلی بیاید از جای دیگر برایش میدهد به این دلیل که موقعیت از دست نرود؛ آیا این عمل او شرعاً جایز است؟ آیا میتواند کسانی که نمره خود را بدل میکند از جای خوبتر بگیرد؟
ج: در فرض سؤال مبادلة زمین بدون اجازة مالک آن جایز نیست. مگر اینکه بعداً راضی بشود در غیر این صورت تصرّف در آن زمین حرام و غصب است.
س 7: دو نفر در بین خود نزاع دارند آنها نزد مو سفیدان و ملاها میروند آنها هدایت میدهند که همسایه های قریه را جمع کنید یکی را بنام شاهد یکی را بنام مصلح مجلس تشکیل میدهند مرکب از پنجاه شصت نفر چند شبانه روز در آنجا بسر میبرند، انواع مصارف را بر آنها تحمیل میکنند بعضی اوقات دعوا را فیصله میکنند و در بعضی موارد بدون فیصله بر میگردند آیا غذا خوردن در چنین مجالسی چه صورت دارد؟
ج: اگر صاحبان غذا رضایت داشته باشند مانعی ندارد والا جائز نیست.
س 8: بدون اجازه صاحب زمین، بر زمین او حسینیه ساختهاند. آیا این کار صحیح است و نماز خواندن در حسینیه برای کسانی که از غصبی بودن آن اطلاع دارند، چه حکمی دارد؟
ج: ساختن حسینیه و مانند آن بر زمین غصبی حرام و نماز در آن باطل است. اگر رضایت صاحب زمین با پول و... به دست میآید باید رضایت او را جلب کنند و گرنه باید حسینیه را خراب کنند.
س 9: کسی که در کارخانه نخریسی نگهبان و اجازه داشته است که ضایعات نخها را برای خودش بفروشد اما او نخهای سالم را دزدیده و با ضایعات مخلوط کرده و فروخته است. کس دیگری نخها را خریده و گلیم بافته و سالها بر آن نماز خوانده است حالا متوجه شده است که گلیم با نخ مخلوط بافته شده است وظیفه خریدار نخ و بافنده گلیم و نمازگزار چیست؟
ج: نمازهایی که پیش از علم پیدا کردن به غصبی بودن نخ خوانده شده است اشکالی ندارد. اما بعد از آن که فهمید که نخهای غصبی در گلیم بافته شده بدون رضایت مالک نخ حق تصرف ندارد و اگر جلب رضایت مالک نخ امکان ندارد، قیمت نخهای غصبی را با اجازه حاکم شرع از سوی صاحب نخ صدقه بدهد.
س 10: چشمه آبی داریم مشترک بین چهار نفر که این آب از قدیم مورد استفاده مابوده امّا شخص پنجم که از این آب جز خوردن هیچ حق دیگر نداشته چند سال قبل با زور و قدرت در اطراف این چشمه غرس نهال کرده است که این عمل از طرف صاحبان چشمه منع شده ولی صاحب نهال اعتنا نکرده است وبه چشمه ضرر کلّی وارد کرده است حکم مسئله چیست؟
ج: صاحب نهال که غصباً نهال را غرس کرده است باید نهالها را از ریشه بکند تا بیش از این باعث ضرر برای صاحبان چشمه نشود.
س 11: در زمان جنگهای داخلی بین علماء و خانها جنگ شد و اموال خانها را تصرف کردند و مابین خودشان تقسیم کردند و مردم هم از آن اموال غنیمت میخریدند آیا خریدن مال های غنیمت شده جواز داشته یا نه؟ یا کسانیکه تا هنوز مال های غنیمت بدست آورده در خانه های شان باقی است چه حکم دارد؟ گرچه خانها بالای مردم ظلم میکرده و زیاد پایبند به دین نبوده.
ج: آن غنیمتها مشروعیت ندارد واجب است به صاحبانش برگردانند.
س 12: اگر پدر دختر پولی را از داماد به عنوان گَلَه گرفته باشد بعد داماد حق تقاص دارد یا نه؟
ج: اگر داماد آن مال را مهر دختر قرار نداده باشد یا نبخشیده باشد به اکراه و اجبار از داماد گرفته باشد داماد میتواند تقاص کند.
س 13: اینجانب یک میل اسلحه داشتم و در یکزمانی مجبور به مخفی کردن آن شدم اسلحه را پنهان کردم ولی سه نفر مرا تعقیب کرده و اسلحه را از زیر خاک پیدا کردند و فروختند زمانی من متوجه شدم که یکی از آن سه نفر کشته شده بود و دو نفر دیگر باقی مانده بود از آن دو نفر اسلحه را استفسار کردم. در جواب گفتند که آن شخص که کشته شده است اسلحه را گرفت و ربطی به ما ندارد ولی برادر اینها میگوید اسلحه را هر سه نفر با هم فروختند.
حالا سؤال این است که هر سه نفر در پیدا کردن و ربودن اسلحه شریک بودند و بر فرضی که فروش اسلحه توسط یک نفر یا هر سه نفر باشد حکم مسئله چیست؟
اگر بر فرضی که فروش اسلحه توسط مقتول باشد آیا میشود از اقربأ ایشان قیمت اسلحه را گرفت؟
ج: اگر هر سه نفر در غضب اسلحه شریک بودهاند آن دو نفری که زنده هستند باید اسلحه شما را بدهد و لو در واقع اسلحه را شخص مقتول فروخته باشد آن دو نفر میتوانند ورثه مقتول را مجبور کنند تا از اصل مال ایشان قیمت اسلحه را به شما بدهند اما بر اقربأ ایشان واجب نیست. تا از مال خود شان تاوان اسلحه را بدهند.
س 14: چشمه آبی بوده و طبق شهادت بسیار از مردم زمین و آب مذکور متعلق به اجداد و آبای یک قوم خاص بوده زرع و کشت آنرا سالها جمع آوری و تصرف میکرده است ولی چند سال قبل شخصی دیگری آن را با زور و قدرت و پرداخت رشوه تصاحب کرده درخت غرس کرده و کشت وزراعت میکند اکنون تکلیف شرعی ما همسایگان از نظر معاشرت و استفاده از آب ونان و حاصلات اشجار زمین موصوف چگونه است؟
ج: اگر شخص مذکور سند و مدرک مالکیت ارائه نکند زمین مال مالکان سابق خود است و این شخص غاصب است امّا استفاده همسایگان از حاصلات آن زمین با اجازه شخص دوم که زارع و غارس در خت است اشکال ندارد چون خود غاصب مالک زرع و اشجار است اگر چه بر غاصب اجرت المثل زمین واجب است که بصاحبان اصلی زمین بپردازد اما از آب غصبی نباید برای وضو و غسل استفاده کنند مگر با اجازه صاحبان اصلی آن چشمه.
احکام ذبح
▲ احکام ذبح
س 1: گوشت مرغی که از کشورهای غیر اسلامی در بازار مسلمین میاید و مردم نمیدانند که ذبح شرعی شده یا نه؟ ولی مردم بدون توجه میخورد آیا خوردن این گوشتها چگونه است.
ج: این گوشتها حرام است و خوردن آن جائز نیست.
س 2: کارگرانی در کشور استرالیا در کشتارگاه مرغداری مشغول کارند. مرغها در این کشتارگاه توسط دستگاه ذبح میشوند. ولی برای اجرای ذبح شرعی صبح که دستگاه روشن میشود یک نفر نام خدا را به زبان میآورد و تاظهر دستگاه به همان ذکر کار میکند. بعد از ظهر دو باره کار به همین منوال تکرار میشود. علماء اهل سنت خوردن این گوشتها را جایز دانسته اند. تکلیف ما در این قضیه چیست؟ با توجه به اینکه امکان ذبح بادست هم برای کارگران آن کشتارگاه امکان دارد آیا خوردن این گوشتها برای آنان جایز است؟ آیا کاردر این کشتار گاه اشکال دارد؟
ج: خوردن آن گوشتها حرام و اکل میته میباشد، کار کردن در آنجا چون موجب نجاست بدن و لباس میشود اگر در وقت نماز تطهیر بتواند اشکال ندارد.
س 3:کار میوه چینی در یک باغ در استرالیا با اینکه میدانیم انگورهایی را که ماجمع میکنیم در کارخانه شراب سازی برده شده و شراب ساخته میشود چه حکمی دارد؟ البته با توجه به اینکه اگر ما این کار را انجام ندهیم کسانی دیگر آنرا انجام خواهند داد. آیا کارکردن در چنین باغی جایز و پول آن حلال است؟
ج: کار کردن در باغ و چیدن انگور اشکال ندارد، اگر چه بداند که آنرا شراب درست میکنند.
س 4: با چاقوی استیل ذبح جواز دارد؟
ج: جواز ندارد باید ذبح با حدید باشد.
س 5: ناصبی کیست و ذبیحه آنان چه حکمی دارد؟
ج: ناصبی کسی است که به حضرت علیٷ و سایر ائمه ٹ دشمنی و کینه داشته باشد و ذبیحه آنان حرام است.
س 6: کسی که حیوانی را با تسمیه ذبح کند اما میبیند که برآمدگی گلوی حیوان به طرف بدن آمده است. دوباره در حال حیات حیوان ذبح میکند و برآمدگی به طرف سر میرود اما تسمیه را فراموش میکند آیا گوشت این حیوان حلال است؟
ج: اگر تسمیه فراموش شود، ذبح صحیح و گوشت حلال است.
احکام صید
▲ احکام صید
س 1: اگر صیدی مورد اصابت گلوله تفنگ قرار بگیرد اما صید فرار کند و صیّاد آن صید را تعقیب کرد اما صید از نظر صیاد غائب شد و در میان کوه و دره پنهان شد بعد از چند ساعت یا بعد از یکروز صید مرده پیدا شد آیا این صید حلال است یا حرام؟
ج: احکام شکار با اسلحه در صفحهی 556 توضیح المسائل اینجانب مفصّلاً بیان شده که با پنج شرط حیوان حلال و پاک است. و اگر صید از نظر صیاد غائب بشود در صورتیکه صیاد سعی و کوشش کرده باشد که خود را به صید برساند ولی نتوانست به صید برسد و در حالی رسیده باشد که صید مرده باشد با آن شرائطی که در توضیح المسائل ذکر شده است حلال است.
احکام مال مجهول المالک
▲ احکام مال مجهول المالک
س 1: کسی مبلغی پول پیدا کرده و به مدت ده ـ دوازده روز اعلام کرده امّا مالک اصلی پیدا نشده، آیا میتواند برای خانواده یا خودش مصرف کند؟
ج: اگر مبلغ پیدا شده نشانی داشته باشد باید تا یکسال اعلام کند هر کسی که نشانی را گفت مال او است. اما اگر مبلغ یاد شده نشانی نداشته باشد مثلاً اسکناس باشد بدون کدام نشانی و ارزش آن کمتر از یک درهم باشد میتواند تملک کند و یا رد مظالم بدهد. اگر ارزش آن بیشتر از یک درهم باشد از طرف صاحبش صدقه بدهد.
س 2: در زمان کنونی که مسافرت مردم از شهری به شهر دیگر زیاد و آسان شده و مردم نیز در یک محل جمع نمیشوند که اعلام اشیای گمشده را بشنوند. آیا باز هم اعلام لازم است آن هم به مدت یکسال؟
ج: اگر یابنده یقین دارد که صاحب اشیای گمشده پیدا نمیشود و نشانی هم ندارد میتواند با اجازه حاکم شرع صدقه بدهد و اگر نشانی دارد و احتمال پیدا شدن آن هست باید تا یکسال اعلام کند اگر پیدا نشد بعد از آن صدقه بدهد.
س 3: آیا با مال مجهول المالک میتوان ظرف برای کارهای خیر، خرید؟
ج: با اجازه حاکم شرع ایرادی ندارد.
س 4: مردم مال مجهول المالک را به من میدهند آیا من میتوانم (دو ثلث) آن را به فقرا بدهم و یک ثلث آن را برای خودم مصرف کنم؟
ج: اگر وکیل هستید میتوانید.
س 5: شخصی مبلغ چهار هزار افغانی بر ذمه ام داشت و به مسافرت رفت و برایم سفارش کرد که پولم را برایم بفرست وقتی فرستادم هیچ اثری از او نبود و وارث هم ندارد تا رد کنم تکلیف من چیست؟
ج: تا زمانیکه از مالک مأیوس نشده اید امانت را نگهدارید وقتی مأیوس شدید بحاکم شرع تسلیم کنید یا با اجازه او از طرف صاحبش صدقه بدهید.
احکام حریم
▲ احکام حریم
س 1: مردی در پشته زمین کشاورزی خود در حدود چهار کیلومتر بالاتر از چشمه قریه، کاریزی کنده است که هیچ ضرر و زیانی به آب چشمه و عبور و مرور اهالی قریه ندارد. با این حال اهالی قریه میگویند یا ما را در آب کاریز شریک میکنی یا کاریز را کور میکنی، اما صاحب کاریز هیچ کدام را قبول ندارد حکم مسئله چیست؟
ج: اگر کاریز در حریم قریه حفر نشده باشد و ضرر و زیانی به آب چشمه قریه نداشته باشد کسی حق اعتراض و مانع شدن ندارد. اما اگر در حریم قریه باشد و مزاحمت برای اهالی قریه ایجاد کرده باشد، بدون اجازه و رضایت همه اهالی قریه جایز نیست.
س 2: مردم به طور معمول در پشته عقارشان تصرفان مالکانه میکنند به گونهای که دیگران نمیتوانند در پشته دیگران تصرف کنند آیا این مسئله مجوّز شرعی دارد؟
ج: در پشته تا جایی که حریم زمین به شمار میآید غیر از مالک آن، کسی دیگری حق تصرف ندارد. اگر خارج از حریم زمین امّا حریم قریه باشد بدون اجازه اهالی قریه، کسی حق احیای آن را ندارد. اگر خارج از حریم قریه باشد هر کسی میتواند آن را احیا کند.
س 3: از حدود شصت سال پیش، از چشمه کوچکی که در گوشهی زمین پدرم واقع شده بود و پدرم برای جمع شدن آب آن، استخر کوچکی ساخته بود، استفاده میکردیم، اکنون کسی مدعی شده است که چشمه یاد شده در حریم، چشمه مدعی است. آیا او مانع تصرف ما میشود؟
ج: اگر چشمه در حریم زمین شما است کسی حق ندارد و اگر در حریم چشمه مدعی باشد باز حق ممانعت ندارد زیرا باید اول (شصت سال پیش) مانع کار شما میشد چون آن زمان مانع نشده است، اکنون حق منع ندارد.
س 4: کسیکه جوی آب از پشته زمین کسی دیگر احداث کند بدون اجازه صاحب زمین و صاحب زمین در آن زمان نتواند جلوگیری کند آیا بعداً میتواند مانع شود یا نه؟
ج: اگر در حریم زمین جوی احداث کرده باشد حق ممانعت دارد و اگر خارج حریم باشد حق منع ندارد.
س 5: در صورتیکه صاحب زمین مذکور مانع نشود آن علف های که در اطراف جوی سبز میشود مال صاحب زمین است یا مال صاحب جوی و آیا صاحب زمین از آب جوی حق استفاده دارد یا نه؟
ج: چنانچه خارج از حریم زمین باشد حق استفاده از علف و از آب جوی ندارد.
س 6: کوه عام است که للمی آن کوه از یک نفر و گیاهان مال کسی دیگر است وقتی گیاه رشد میکند للمی از رُشد میماند و صاحب گیاه حاضر نیست که پیش از رشد للمی گیاه را جمع کند از نظر شرعی چه حکم دارد؟
ج: صاحب للمی حق دارد که از زمین للمی زار خود و از مقدار حریم زمین للمی زار گیاهان و علفها را بر دارد چون تقسیم کوه عام موجب مالک شدن علف آن نمیشود ولی احیاء کوه عام موجب ملکیت و استحقاق حریم آن میشود.
احیاء موات
▲ احیاء موات
س 1: آیا کسی میتواند راه عام را مسدود کند و بجای راه جوی آب بکشد؟
ج: اگر راه عام از بالای زمین موات بوده است کسی حق ندارد این راه را مسدود کند و اگر راه را بسته باشد واجب است راه را باز کند.
س 2: اگر پنج برادر باشند و در زمان حیات پدر زمین های شان از همدیگر جدا بشود اما خیلی از مصارف شان با هم باشند اگر یکی از آنها جوی جدیدی احداث کند این جوی مال همه آنها هست یا مال کسیکه جوی را کشیده است؟
ج: اگر آن برادر جوی را از بالای زمین موات کشیده باشد جوی مال خودش است و اگر از بالای زمین و حریم ملک مشترک کشیده باشد این جوی هم مشترک است.
س 3: رود خانهی است مشترک بین دو نفر که هرکدام در طرف رودخانه زمین دارند و آب بطور مساوی بین شان تقسیم است در حالیکه مسیر رودخانه از میان ملکها و زمین های این دو نفر است البته در موقع آبیاری ابریزهها هم بر رود خانه میرود خود رودخانه هم یک مقدار آب دارد که با هم مخلوط میشود و میرود پایینتر. یکی از شریکها جوی جدید کشیده بطرف پایین تر از ملکهای خودش شریک دیگر نیز از همان آب رود خانه جوی جدید کشیده است اما آن شریکش که زودتر جوی جدید کشیده است این شریک دیگر را که بعداً جوی جدید کشیده است مانع شده است آیا حق منع دارد یا نه؟
ج: چنانچه رودخانه ملک شخصی این دو نفر باشد هرکدام مالک نصف آن میباشد و هر مقدار زمینی را که احیا کرده است حق دارد از نصف همان آب استفاده کند. ولی اگر رودخانه از مباحات اولیه باشد و این دو نفر از جهت احیا کردن و جوی کشیدن هر کدام مالک شده است در پایین رودخانه هر کدام که اول جوی کشیده حق دارد از مازاد و اضافی آب استفاده کند و آن کسی که بعداً جوی کشیده حقش در طول حق شخصی اول است.
س 4: کسی چاه آبی برای آشامیدن حفر کرده مدت مدید با زحمت زیاد مقداری زمین را حفر میکند و آب بیرون میشود روز اوّل در کارکردن آن چاه همسایه های هم جوار هیچ گونه اعتراض و ممانعتی نکردهاند امّا بعد از اتمام چاه و بیرون آمدن آب همسایهها ادعا دارند که این چاه به چشمه ما ضرر رسانده لذا این چاه باید تخریب و پر بشود آیا صاحبان چشمه حق تخریب این چاه را دارد یا نه در حالیکه فاصله این چاه با چشمه آنها حدود صد وهشتاد متر فاصله دارد.
ج: اگر این شخص چاه را در زمین موات حفر کرده وضرری هم به چشمه کس دیگری نداشته باشد حق تخریب چاه را ندارد اما اگر ضرر به چشمه کسی دیگری داشته باشد ولو فاصلهاش با چشمه زیاد باشد صاحب چشمه حق دارد که چاه را پُر و تخریب کند. امّا اگر چاه را در ملک خود یا در حریم ملک خود حفر کرده است و لو ضرر به کسی دیگر هم داشته باشد آن کس حق تخریب آن چاه را ندارد.
س 5: یک قطعه زمین را حدود پنجاه سال قبل شخصی احیا کرده است و مدتی حاصلات این زمین را خورده است وسپس زمین را ترک کرده و بعد از پنجاه سال اشخاص دیگر آن زمین را دوباره احیاء کرده است در حالیکه هیچ اثری و نشانه از احیائ قبلی نداشته است حالا یعنی بعد از احیاء کردن دوم ورثه احیاء گران قبل که ترک کرده بوده زمین را ادعا دارند که این زمین از پدران آنها بوده و در نتیجه زمین مال ورثه آنها است.
حالا سؤال این است که این زمین مال احیاء گران دوم است یا از ورثه احیا گران اوّل؟
ج: در صورتیکه پنجاه سال احیا گر اوّل زمین را ترک کرده باشد وزمین تبدیل بزمین موات شده باشد در این صورت زمین مال احیأ گران دوم است ورثه مالک قبلی در آن زمین حق ندارند.
س 6: زمین مواتی را کسی سنگ چینی میکند به قصد احیأ چه مقدار از اطراف آن زمین را حق اولویت پیدا میکند و تا چه مدت اگر سراغش نرود حق اولویت او از بین میرود؟
ج: تا زمانیکه فرصت یا قدرت عرفیه پیدا نکرده حق اولویت برای او باقی است و اطراف آن محل به اندازه حریم یک زمینی که اگر احیأ میبود آن اندازه زمین حریمش بود البته سنگ چینی در صورتی حق اولویت میاورد که این شخص قدرت بر احیاء زمین را از نظر جسمی یا مالی داشته باشد اگر قدرت نداشته باشد کسی دیگر میتواند آن زمین را احیاء کند.
س7: چشمه آبی که مالک آن برای زراعت از آب آن استفاده میکند شخصی دیگری چاه آب حفر کرده که این چاه در اوّل بهار سرازیر و آب از آن جاری میگردد و در بقیه فصول به صورت چاه است از این چاه هم برای آشامیدن استفاده میگردد و هم برای نهال فاصله این چاه با سر چشمه یکصدو ده متر تقریباً میباشد. آیا مالک چشمه حق منع چاه را دارد؟
ج: در فرض سؤال اگر آن چاه در زمین موات حفر شده و طبق نظر کارشناس و اهل خبره به آن چشمه که قبلاً بوده ضرر دارد صاحب چشمه حق منع دارد و اگر ضرری به آب چشمه ندارد یا چاه در ملک خود صاحب چاه و در حریم ملک صاحب چاه حفر شده باشد صاحب چشمه حق منع ندارد چه فاصله زیاد باشد یا کم باشد.
س 8: استفاده از چاه به وسیله واتر پمپ در مورد حریم معیّن چاه تغییر ایجاد کرده میتواند یا خیر؟
ج: حریم چاه تغییر پذیر نمیباشد امّا اگر زمین موات باشد خود واتر پمپ هم جا و حریم لازم دارد.
س 9: شخصی میخواهد چاه آب احداث نماید شرعاً فاصله بین چاه و چشمه چه مقدار است؟
ج: در فرض سؤال فاصله بین چاه جدید و چشمه ـ مثلاً ـ به اندازهای باشدکه جدید به قدیم ضرر نداشته باشد، معیار و ملاک ضرر وعدم ضرر است. آن مقدار هزار یا پانصد ذراع که در بعضی از کتب ذکر شده اندازه تقریبی است این در صورتی است که چاه جدید در زمین موات باشد و اگر در ملک خودش باشد حق دارد چاه بکند ولو ضرر داشته باشد.
س 10: نظر کار شناس در این مسأله فوق (125) یعنی فاصله چشمه وچاه چه مقدار ارزش دارد؟
ج: نظر کارشناس اگر دو نفر باشند و عادل هم باشند به عنوان بیّنه ارزش دارد و اگر یکنفر یا دو نفر باشند ولی عادل نباشند اگر از قول آنها اطمینان پیدا شود هم باید برایش اعتبار قائل بشود.
س 11: چاههای آب معمولاً برای رفع نیاز مندی منزل احداث میشود آیا تصرفات اندک از قبیل مصرف برای سبزیجات و امثالهم را میتواند به ادعای ضرر به چشمه مانع شود؟
ج: اگر آن چاه مال شخصی کسی باشد تصرفات کسانی دیگر درآن چاه جایز نیست و لو تصرفات اندک باشد مگر به رضایت و اجازه صاحب چاه.
س 12: شخصی به نام خدا نظر بعد از فوت برادرش با فرزندان برادرش مشترکاً زندگی میکند در حالیکه زمین برادرها قبلاً حصّه بندی و جدا بوده، در دوران انقلاب همان محله مشترکات قریه ومحلّه را جوی نو میکشد هرکس حصّه خود را میگیرد.
امّا خدا نظر مذکور برای ورثه برادر متوفی میگوید تنها در مشترکات محل در جوی نو حق ندارد این مال من باشد اکنون از نگاه شرعی آیا ورثه آن مرحوم مانند عموهایش و بقیه محله حق دار هستند یا خیر؟
ج: در فرض سؤال اگر ورثه برادر در احیاء جوی نو شرکت داشته باشند مثل سایر اهل قریه در آن جوی آب حق دارند و اگر در احیاء و حفر جوی آب سهم نداشته باشند بدون اجازه صاحبان جوی آب حق استفاده از آن جوی آب را ندارند.
س 13: زمین موروثی را که بین سه نفر وارث مشاع است، نهال غرس نموده و درکوی عام آن زمین مشاع خانه ساخته و کاریز و چشمه نیز کار نموده و زمین آبی کار احیاء نموده و زمین للمی نیز احیاء کرده و در حکومت وقت برای همان زمین آبی کار وللمی نیز مالیات پرداخته در این باره نهال های غرس شده و خانهها ساخته شده و زمین های احیاء شده حق احیاء کننده زمین های احیاء شده و غرس کننده نهال های غرس شده است یا آنکه دو وارث دیگر نیز حق دارند؟
ج: مسألة غرس نهال در کوه عام درخت مال کسی است که مالک نهال بوده امّا کوه عام اگر حریم زمین کسی دیگر یا حریم قریه بوده احیاء آن کوه بدون اجازه صاحب زمین یا اهل قریه جایز نیست و اگر کوه عام حریم کسی نبوده یاهم حریم بوده و صاحبان حریم هم حاضر در صحنه بوده ولی جلو کار او را نگرفته تا خانه ساخته و کاریز و چشمه و زمین آبی وللمی زار ساخته باز همه این چیزها مال احیاء کننده است چون به نوشته خود شما کوه عام بوده و کوه عام در صورتی حریم کسی نباشد مال احیاء کننده میباشد.
احکام نذر
▲ احکام نذر
س 1: آیا کسی میتواند پولهای عزاخانه امام حسین ٷ را که باید برای فرش، ظرف و... مصرف شود، برای خودش مصرف کند اگر مصرف کند چه حکمی دارد؟
ج: کسانی که پول دادهاند و برای منبر نذر کردهاند اگر کسی برای خودش مصرف کند ضامن است.
س 2: آیا میتوان با پول نذری امام حسینٷ، زمینی را گرو و محصولات آن را برای منبر مصرف کند؟
ج: نمیتوانند مگر اینکه نذر کنندگان تصریح کرده باشند به رهن.
س 3: آیا میتوانیم برای پولهای نذری امام حسینٷ چند نفر امین انتخاب کنیم تا آنان پول را برای عزای امام حسینٷ مصرف کنند؟
ج: اگر صاحبان پول شخص معیّنی را انتخاب کرده باشند نمیتوانید و گر نه اشکال دارد.
س 4: گوسفندی مادهای که نذر امام حسین ٷ بوده اگر بره بزاید، برهاش چه حکمی دارد؟
ج: احتیاط واجب آن است که بره را به مصرف نذر برسانند مانند خود گوسفند.
س 5: آیا فروختن مال نذری جایز است؟
ج: اگر صیغه نذر خوانده شده باشد جایز نیست.
س 6: آیا نذر زن از مال خودش بدون اجازه شوهر صحیح است؟
ج: صحیح نیست.
س 7: پولی که نذر هیأت عزاداری امام حسینٷ است آیا باقی مانده آن را میتوان در نذر عید نوروز مصرف کرد؟
ج: اگر صیغه نذر خوانده شده باشد، مصرف آن در نوروز جایز نیست. اگر صیغه نذر خوانده نشده باشد و صاحبان پول همگی رضایت داشته باشند اشکالی ندارد.
س 8: پولی که برای عزاداری امام حسین ٷ نذر شده با پول اعضای هیأت مخلوط شده است آیا این پول مخلوط را میتوان در عید نوروز مصرف کرد؟
ج: مصرف آن در عید نوروز جایز نیست.
س 9: آیا از پول مخلوط یاد شده در مسأله پیشین میتوان برای اربعین حسینی، تهیه کردن وسایل مورد نیاز هیئت، یا برای مداح و ذاکر اهل بیتٹ داد؟
ج: مصرف آن در موارد یاد شده اشکالی ندارد.
س10: نذرت انه فی حالة تحققی نذری ان اترک التدخین و عند تحقق النذر لم استطع الایفاء، فهل عدم القدرة علی الایفاء به یکشف عن عدم تحققه و بالتالی بطلانه من الاول؟ ام یجب علی دفع کفارة و تکون الکفارة اطعام عشرة مساکین؟ هل استطیع ان ادفع ثمن ذلک لمکتب مرجع التقلید او احد وکلائه لیتصرفوا و اکون بذلک مبری الذمة؟
ج: ان کان ترک التدخین غیر مقدور لک حین النذر فیکون النذر من الاول باطلا و ان کان مقدورا حین النذر و صار غیر مقدور بعده فلا یجب الوفاء بالنذر و لاتجب الکفارة علیک ولکن ترک التدخین مقدور فی جمیع الحالات فبعدم ترکه تجب الکفارة.
س 11: یک مقدار از نذورات برای خرید وسائل حسینیه و سائر مصارف مربوط به حسینیه جمع آوری شده اگر از این نذورات برای رهایی گیروگانها که در نزد قاچاق بران گیروکان هستند استفاده شود جایز است یا خیر؟
ج: اگر صاحبان نذر صیغه نذر را خوانده باشند تغییر داده نمیشود و اگر صیغه نذر را نخوانده باشند و گفته باشند این پول نذر امام حسین ٷباشد با علم برضایت صاحبان پول جائز است جهت مضطرین ور های گیروکانها مصرف شود.
س 12: آیا نذر حیوانات نذر نتاج حیوانات هم هست؟
ج: نذر نتاج نیست مگر اینکه حیوان حامله باشد و هنگام نذر قصد نذر آن حمل را هم کرده باشد در این صورت در نذر داخل است.
س 13: اگر کسی گوساله را نذر کرده بعد از نذر کسی بگوید در این گوساله من را شریک کن آیا بعد از نذر میتواند او را شریک کند اگر میتواند بعد مقدار پولی را که گرفته است تا او را در نذر شریک کند دریافت این پول برای صاحب گوساله چگونه است؟
ج: اگر نذر کرده و صیغه نذر خوانده کسی دیگر را شریک نمیتواند.
س 14: نذر درصورتیکه واقع شود یعنی نیت شود و پس از تحقق نذر خود شخص نذر کننده حق خوردن و مصرف کردن از این نذر را دارد یاخیر؟ و اگر حق تصرف ندارد به اندازة سایر مردم که نذر بین آنها تقسیم میشود حق تصرّف دارد یانه؟یا اینکه حتی به اندازه یک غذا برای خود و فرزندانش حق تصرّف ندارد؟
ج: با نیت نذر، نذر شرعی تحقق پیدا نمیکند و مالک مال حق دارد در هر مورد که میخواهد مصرف کند. و اگر نذر شرعی تحقق پیدا کرده باشد وعام باشد خودش و فرزندانش مانند دیگران حق استفاده دارند.
س 15: نذر های که پوست و دِل، جگر و مقداری دیگری از گوشت را خود نذر کننده خورده حکمش چیست؟ آیا نذر از نو باید انجام بدهد یا اینکه همان مقدار که خودش استفاده نموده است جبران کند ـ مثلاً ـ همان مقدار گوشت بخرد و به نیّت نذر در راه خدا بدهد؟
ج: اگر صیغه نذر را نخوانده باشد آن تصرفات اشکال ندارد و اگر صیغه نذر را جاری کرده باشد و پوست، جگر و دل را استثناء نکرده باشد اگر در مورد نذر مصرف نکرده باشد همان مقدار را ضامن است و اگر خودش در منذور لهم داخل باشد ضامن نیست.
احکام قسم
▲ احکام قسم
س 1: شخصی سه سال پیش برای ترک سیگار سوگند شرعی یاد کرده و بر اثر ترک سیگار بیمار شده، دوباره با سیگار کشیدن بهبود یافته است وظیفهاش در برابر سوگند شرعی چیست؟
ج: مخالفت با سوگند شرعی کفاره دارد، کفاره آن یا یک بنده آزاد کند یا ده نفر را سیر کند یا برای ده نفر فقیر لباس تهیه کند و اگر توان هیچ کدام را ندارد سه روز متوالی روزه بگیرد.
س 2: آیا لازم است که متعلق عهد هم مانند متعلق نذر رجحان داشته باشد؟
ج: اگر متعلق عهد مرجوح نباشد، عهد منعقد میشود.
س 3: آیا لازم است در عهد صیغه خاصی ذکر شود؟
ج: بله!
س 4: صیغه عهد چیست آیا به غیر عربی هم خوانده میشود؟
ج: صیغه عهد: «عاهدت» یا «علّیَ عهد ا...» معنای این دو صیغه به هر زبانی که خوانده شود، عهد منعقد میشود.
احکام وقف
▲ احکام وقف
س 1: مسجدی که زیر زمین دارد و آن را کتابخانه و... درست کردهاند، آیا زیر زمین یاد شده حکم مسجد را دارد؟
ج: بستگی به نیت واقف دارد که همه را برای مسجد وقف کرده است یا یک طبقه را.
س 2: کسی زمینی را برای مسجد وقف کرده است، اما نیت نکرده که مسجد طبقه دوم هم داشته باشد آیا میتوان بالای مسجد کتابخانه یا حسینیه ساخت؟
ج: اشکالی ندارد. سقف مسجد هم حکم مسجد را دارد اما بالاتر از آن حکم مسجد را ندارد.
س 3: گروهی از مهاجران افغانستانی در ایران، برای مراسم عزاداری حسینیهای ساختهاند حالا که میخواهند برگردند، آیا میتوانند وسایل و لوازم حسینیه مانند فرش، ظرف، بلند گو و... را برای حسینیهها و مساجد افغانستان ببرند در حالی که یقین دارند اگر نبرند وسایل یاد شده بدون استفاده میماند؟
ج: بله! میتوانند با خود ببرند اما چون وقف حسینیه بوده است نمیتوانند برای مساجد ببرند.
س 4: آیا از خاک قبرستان میتوان برای خشت دیوار اطراف قبرستان استفاده کرد؟
ج: اگر وقف باشد جایز نیست و گر نه مانعی ندارد.
س 5: برداشتن خاک برای ساختن خانه مسکونی از قبرستانی که تازه کشف شده و اثری از مردگان در آن دیده نمیشود، و ارثان مردگان هم شناسایی نمیشوند جایز است؟
ج: اگر موقوفه بودن قبرستان ثابت نشده باشد و اجساد مردگان پوسیده و رمیم شده باشد مانعی ندارد.
س 6: کسی که زمین کشاورزیاش متصل به قبرستان است اگر احیاناً قبرها زیر کشت بروند البته قبرها به گونهای کهنه باشد که مالک زمین اصلاً نداند که در آنجا قبر بوده است یا نه، یا درخت میوه غرس کند به گونهای که ریشه درخت در زیر قبرستان برود و اصلاً غرس درخت میوه در گوشه قبرستان چه حکمی دارد؟
ج: اگر قبرستان وقف باشد نه جزء زمین میشود و نه درختکاری میشود. اگر وقف نباشد و قبرها بیش از یک قرن پیشینه و سابقه داشته باشد، درختکاری اشکالی ندارد.
س 7: در زمان جنگهای داخلی در حریم تکیه خانه و منبر عمومی پایگاه نظامی ساخته بودند. اکنون با وجود فعّال بودن مدرسه علمیه میتوان پایگاه نظامی قبلی را جزء مدرسه علمیه قرار بدهند؟
ج: ساختن پایگاه نظامی در حریم تکیه خانه ـ شرعاً ـ جایز نبوده است. متولی تکیه خانه میتواند اجاره آن را بگیرد و برای تکیه خانه مصرف کند یا اینکه پایگاه را خراب کند و مدرسه علمیه بسازد.
س 8: زمینی برای ساختن مسجد شیعیان در محله سنی نشین وقف شده است. شیعیان با آن زمین فاصله زیادی دارند. اگر مسجد هم بسازند فایدهای ندارد آیا جایز است که زمین را بفروشند و قیمت آن را زمین دیگری در محله شیعه نشین بخرند و مسجد بسازند یا قیمت زمین را در کارهای عام المنفعه مصرف کنند؟
ج: اگر زمین برای مسجد قابل استفاده نیست بفروشند و زمین دیگری برای احداث مسجد بخرند.
س 9: شخصی، زمینی را برای حسینیه وقف میکند و بعد از آن به سربازی میرود. در زمان سربازی از دنیا میرود. برادران متوفی سالها از محصول زمین موقوفه استفاده میکنند و سه سال است که یک گوشه زمین را برای حسینیه داده اما بقیه زمین همچنان در تصرف برادر متوفی است حکم مسئله چیست؟
ج: زمینی که وقف حسینیه است، تغییر و تصرف در آن جایز نیست و هر اندازه که از محصول زمین استفاده کردهاند برگردانند تا درمورد وقف مصرف شود.
س 10: نظر به نیازمندی و ضرورت های شدید مردم منطقه قرار است جاده ماشین از داخل قریه عبور داده شود اما خط جاده از قسمتی از بالای قبرستان میگذرد که البته همین موقعیت را راه عمومی و مواشی تشکیل میدهد وتعدادی از مردم شدیداً مخالف کار اعمار جاده از این نقطه قبرستانی هستند که البته امکان تخریب مقداری از قبرستان هم وجود دارد آیا اینها حق مخالف دارند یا نه؟
ج: اگر بین قبرها قبور علما و صلحا باشد یا توهین به قبور مومنین دیگر بشود ویا قبرستان موقوفه باشد کشیدن جاده جائز نیست باید جاده را از جای دیگر بکشند.
س 11: شخصی زمین خود را برای ساختن حسینیه وقف میکند حسینیه درست میشود اما بعد از گذشت چند سال در اثر نمناک بودن مکان حسینیه خراب میشود و اهالی قریه در جای دیگر حسینیه میسازد اکنون فروش جای حسینیه سابق جایز است یا نه؟
ج: بلی میتواند بفروشد و قیمتش را صرف حسینیه جدید کند.
س 12: در اثر بی توجهی خادم حسینیه پول حسینیه از بین میرود آیا خادم ضامن است یا نه؟
ج: اگر خادم در نگهداری آن پول بی باکی کرده باشد ضامن است.
س 13: تعداد اشخاص یک زمین را خریده و تحت عنوان قومی برای قبرستانی وقف نمودهاند در این قبرستانی اشخاص که از این قوم بعداً در کابل آمدهاند یا بعد میآیند دفن اموات این مردم که بعداً آمده جایز است یا اشکال شرعی دارد اگر اشکال داشته باشد با پرداخت پول میتواند جواز پیدا کند یا نه؟
ج: از کسانیکه زمین را خریدهاند باید پرسید که مقصود شان همه قوم بوده یا خصوص کسانیکه در همان وقت در کابل موجود بودهاند هرچه بگویند به آن عمل کنند.
س 14: تعداد تقریباً 30 خانه یک مقدار زمین را برای قبرستانی خریداری نموده است و عنوان وقف را برای همین تعداد خانه گذاشتهاند اکنون یکخانه از آنها تصمیم دارد منطقه را ترک کند و کسی دیگر را بجای خود شریک کند صحیح است یا نه؟
ج: حق ندارد کسی را جای گزین کند.
س 15: اهالی قریه میخواهند یک حسینیه جدید بنا کنند آیا مال و سامان حسینیه سابق را میتوانند از این اسباب در حسینیه جدید استفاده کنند یا نه؟
ج: تا زمانیکه حسینیه قدیم تعطیل نشده و از استفاده خارج نشده باشد نمیتوانند در حسینیه جدید بکار برند.
س 16: پول نقد موقوفات حسینیه را میشود به اجارهی که بین مردم رواج است معامله کرد یا نه؟ البته متولی شرعی هم ندارد
ج: اول از طرف حاکم شرعی متولی برای وقف نصب بشود بعد از آن به مصالح حسینیه با آن پول معامله شرعی میتواند انجام دهد.
س 17: اگر کسی از اموال خود وقف کند مثلاً برنج یا روغن یا گندم که در هر سال در عاشورا یا غیر عاشورا صرف کند آیا این شخص بجای اشیاء مذکور چیز دیگر میتواند بدهد یا نه؟
ج: برنج و روغن و بقیه ما کولات قابل وقف نیستند.
س 18: سی سال قبل کسی پانصد متر زمین را جهت اعمار مسجد وقف کرده است و مردم روی آن زمین مسجدی به سبک قدیم ساختهاند و نماز خواندهاند حالا مردم مسجد قدیم را میخواهند خراب کنند و مسجدی با ساختمان جدید بسازند چون زمین قبلی مستطیل بوده ولی مردم میخواهند مسجد جدید را مربع بسازند واقف زمین فعلاً در آن شهر نیست و مردم ازپیش خودشان ساختمان مسجد قدیم را میخواهند خراب کنند حدود صد متر از جای مسجد روی زمینها واقف بگذارند و یکصد متر از زمینهای واقف را ضمیمه کنند تا مسجد مربع شود که در واقع جای مسجد را با زمین واقف معاوضه میکنند بدون اینکه واقف را مطلع سازند و حالا بر فرضی که رضایت واقف را جلب کنند آیا تخریب مسجد فعلی و معاوضه کردن آن با زمین کشاورزی جایز است یا خیر؟
ج: در فرض سؤال معاوضه زمین مسجد و لو با اجازه واقف جایز نیست.
س 19: حسینیه واقع در زمین مشترک که هنوز تقسیم نشده مالی دو برادر است ساخته شده یکی از این برادرها در ایران زندگی میکند مخالفت خود را با ساخت این حسینیه اعلام کرده است آیا تخریب این حسینیه جایز است یا خیر؟ نماز خواندن و عزاداری جواز دارد یا نه؟
ج: بدون اجازه صاحبان زمین نماز خواندن و عزا داری و سایر تصرفات در آن جواز ندارد و تخریبش جایز است.
س 20: بعضی از اجناس نظیر بلند گو یا سفره و... برای مسجد و حسینیه مردم میخرند، آیا اجناس حکم وقف را دارد تا برای مسجد دیگر یا حسینیه دیگر استفاده کند؟ از اینکه حسینیه از راهای خیر است برای حسینیه دیگر یا مسجد دیگر گاه گاهی استفاده شود اشکال ندارد؟
ج: صاحبان بلندگو و سفره و غیره اگر آنها را وقف در حسینیه خاص کرده باشند استفاده از آن اجناس در حسینیه دیگر جواز ندارد و اگر مقید نکرده باشند به حسینیه خاص استفاده در سایر حسینیهها اشکال ندارد.
س 21: اجناس موقوفه را با اجازه متولی آن میشود تصرّف کرد حالا اگر متولی نداشته باشد باید چکار کند و یا با اجازه چه کسی میتواند تصرّف نماید؟
ج: حاکم شرع شخص امینی را به عنوان متولّی منصوب نماید.
س 22: نسبت به اموال موقوفه که زمین و ملک را برای شخصی خاص و یا اشخاص وقف نموده است کسی دیگر نمیتواند تصرف نماید، آیا نسبت به دانش آموزان یا دانشجویان اجازه میفرمایید در مدرسه علمیه و حوزه علوم دینی که مدرسه برای طلاب وقف شده دانش آموز و یا دانشجو سکونت داشته یا از وجوه شرعی استفاده نمایند یا خیر؟
ج: اگر بیشتر اوقاتش در تحصیل علوم دینی صرف نشود حق استفاده از مدرسه و وجوهات شرعیه ندارند.
س 23: اگر دانشجو یا دانش آموز چند ماه در مدرسه علوم دینی سکونت داشته باشد و بعض از دروس حوزه یا اطلاعات دینی را یاد بگیرد و همچنین اشخاص میتوانند از وجوه شرعیه استفاده نمایند؟
ج: تابع مقررات آن مدرسه است اگر سهم امام ٷ منظور باشد منوط به اجازه حاکم شرع است و اگر فقیر باشند از زکات میتوانند استفاده کنند
س 24: خانمی بدون وارث است تعداد درختی که داشت در حضور مسلمین با صیغه وقفتُ، وقف حسینیه میکند و زمین خود را باشرط برای کسی میدهد که مرا به کربلایی معلّی ببر اگر مرا کربلا نبردی زمین من نیز وقف حسینیه باشد بعد از چند سال آن خانم از دنیا رفت وشرط هم به جا آورده نشد، آیا این زمین چه حکم دارد؟ درختهای موقوفه را اهالی حسینیه یکدفعه بزرگهایش را پَی کرده و نخلهای شان حکم وقف را دارد؟
ج: در فرض سؤال چنین وقفی در زمین صحیح نیست امّا درختان را اگر در حال حیات خود وقف کرده باشد وقف صحیح است و هر تعداد درختی که در حین وقف موجود بوده وقف است امّا آن درختهای که بعداً به وجود آمده وقف نمیباشد. و این خانم اگر هیچ وارثی از هیچ طبقه نداشته باشد وارث چنین شخصی حاکم شرع است.
س 25: وسایل مسجد از قبیل فرش و ظرف و تریبون و بلند گو و... را میتوانیم در خارج از مسجد استفاده نمائیم؟
ج: در فرض سؤال اگر آن وسائل وقف مسجد باشد در خارج مسجد از آن نمیتوانند استفاده کنند.
س 26: چاه آب بمبهای که توسط مؤسسه در داخل حیات مسجد حفر شده و مبلغ هشت هزار افغانی از پول وقف مسجد برای آن چاه وسایل بمبهای خریده شده آیا استفاده از آن در از آب خارج از مسجد که همسایه های مسجد ببرند و ظرف بشویند و لباس بشویند و یا وضوء و غسل نمایند چه صورت دارد؟
ج: اگر از پول مسجد هم برای حفر چاه مصرف کرده است احتیاطاً از آب چاه نباید خانه های همجوار استفاده کنند.
س 27: شخصی در حال عقل و هوشیاری و اختیار خودش وصیّت کرده و گفته ـ مثلا ـ فلان زمین آبی بنده وقف ـ فلان ـ حسینیّه کردم. بعد از مدّت 18 ساعت تقریباً بعد از این وصیّت وفات کرده و قبض و اقباض صورت نگرفته و وارثین ایشان اوّل گفتند هرچه وصیت نموده ما قبول داریم و بعداَ همین زمین نامبرده را برای سه نفر فروخته اند.
حالا سؤال چنین است:
1 ـ همین که گفته زمینم وقف، آیا کفایت از صیغة وقف میکند یاخیر؟
ج: در فرض سؤال اگر گفته وقف کردم یعنی انشاء وقف از طرف واقف صورت گرفته باشد وقف صحیح و آن زمین قابل فروش نیست اگر بفروشد بیع باطل است امّا اگر گفته بعد از من وقف باشد وقف باطل است و زمین مال ورثه است و فروشش اشکال ندارد
2 ـ در موقوفات عامّه قبض و اقباض شرط است یا خیر؟ (قبض معتبر است یا قصد؟)
ج: در موقوفات عامّه قبض و اقباض شرط نیست.
3 ـ وارث حق ردّ و قبول چنین وقف را دارد یانه؟
ج: وارث حق ردّ آن را ندارد و چون زمین تا صاحب زمین زنده باشد ورثه کاره نیست.
4ـ بر فرضی که وقف درست نباشد ثلث شان بکجا باید مصرف شود؟ با توجّه به اینکه اموال منقولی خود را بجای روزه و نماز قضاییاش وصیت نموده است؟
ج: بر فرض بطلان وقف زمین مال ورثه است ثلث نمیشود.
5 ـ هنگام بیع وشراء مشتریها بعضی قیمت یعنی قسط اوّل را پرداخته و بعداً سرو صدای مردم قریه به وقف بودن زمین مذکور بلند شده و ممانعت نمودهاند و اقساط بعدی را مشتریان پرداخت نکرده در صورت عدم صحت وقف آیا این بیع و شراء لازم است یا خیار فسخ پیدا شده است؟
ج: بر فرض بطلان وقف آن زمین مال ورثه است، و اگر واقف در زمان حیات خود انشاء وقف کرده باشد فروش آن زمین باطل است و اگر انشاء وقف نکرده بیع صحیح و قابل فسخ نیست.
احکام وصیّت
▲ احکام وصیّت
س 1: بنده وصی کسی بودم که از او یک دختر باقی مانده است. موصی وصیت کرده بود که ثلث اموالش برای خودش مصرف شود. بعضی افراد زمینهای آن مرحوم را به قیمت خیلی کم فروختهاند وظیفه من چیست؟
ج: شما وظیفه دارید که ثلث اموال موصی را بفروشید و به وصیت عمل کنید سکوت جایز نیست.
س 2: اگر کسی بدون وصیت از دنیا برود یا ورثه صغیر داشته باشد، چه مقدار از اموال میّت را میتوان برای او مصرف کرد؟
ج: فقط به اندازه کفن و دفن واجب میتوانند مصرف کنند.
س 3: کسی که وصیت کرده است که اموالش مطابق حکم ا... تقسیم شود در این صورت آیا ثلث اموال را میتوان برای خود میت مصرف کرد؟
ج: در فرض سؤال ثلث اموال به میّت تعلق نمیگیرد بلکه به ورثهی او منتقل میشود و دیون میّت از اصل ما ترک پرداخت میشود.
س 4: کسی به طور ناگهانی بدون وصیت فوت میکند. چند فرزند صغیر و کبیر هم دارد آیا اموالش تقسیم میشود؟ اگر تقسیم میشود آیا برای خود میّت هم مصرف میشود؟
ج: نخست برای فرزندان صغیر از سوی حاکم شرع «قیّم» معیّن میشود، دیون و هزینههای واجب کفن و دفن از اموال برداشته میشود، بعد از آن اموال میّت در میان ورثه تقسیم میشود و از سهم فرزندان صغیر برای میّت مصرف نمیشود اما فرزندان کبیر با رضایت خود میتوانند از سهم خود برای میّت مصرف کنند.
س 5: کسی چند پسر داشته است یک بخش از زمین خود را به پسر بزرگ خود داده و همچنین او را وصی خود انتخاب کرده است، زمینهای باقی مانده طبق وصیت موصی باید میان همه فرزندان میّت تقسیم شود اما مشخص نیست که فرزند بزرگ که وصی پدرش هم هست از زمینهای باقی مانده ارث میبرد یا نه؟
ج: پسر بزرگ از زمینهای یاد شده ارث میبرد، زمینی را که موصی به پسر بزرگش داده است اگر در زمان حیات پدر قبول و قبض کرده باشد ملک او است.
س 6: پدری، زمینش را به پسر بزرگش هبه کرده و ضمناً هزینههای کفن و دفن نماز و روزه قضایی را به عهده پسر بزرگش گذاشته است، در هنگام فوت واهب، موهوب له در خارج از کشور بوده است و همه هزینههای یاد شده از محصولات زمین موهوبه، مصرف شده است. آیا همین هزینهها کفایت میکند یا موهوب له دوباره بپردازد؟
ج: کفایت میکند.
س 7: پدری، زمینی را به دو پسرش هبه کرده است، بعد از هبه بخشی از زمین موهوبه را به یکی از پسران دیگرش وصیت کرده است. آیا این وصیت نافذ است؟
ج: بعد از تحقق هبه وصیت باطل است.
س 8: کسی فوت میکند، برادرش هزینه کفن و دفن و مراسم فاتحه و... را پرداخت میکند آیا او میتواند هزینههای یاد شده را از ورثه برادرش که صغیرند بگیرد؟
ج: اگر میت بدون وصیت از دنیا رفته و برادرش هزینههای یاد شده را ـ تبرعاً ـ پرداخت نکرده است میتواند به اندازه هزینههای واجب کفن و دفن و... از اصل میراث بردارد، و اگر متوفی وصیت کرده است برادرش میتواند هزینه امور مستحبی را از ثلث اموال بردارد.
س 9: کسی که بر اثر تصادف بدون وصیت از دنیا رفته است و ورثه صغیر دارد آیا میتوان از دیه او در امور مستحبی و قضای نماز و روزه او مصرف کرد؟
ج: از سهم ورثه صغیر نمیتوان مصرف کرد. اما ورثه کبیر میتوانند از سهم خودشان در امور یاد شده مصرف کنند.
س 10: وظیفه وصی و ناظر در باب وصیّت چیست؟
ج: وظیفه وصی، اجرای وصیت متوفی است و ناظر هم تا جایی که امکان دارد و برای اجرای وصیت تلاش کند اگر تلاش کرد و اجرا نتوانست تکلیف ساقط میشود.
س 11: کسی وصیت میکند که برایش زیارت حج و کربلا انجام داده شود. دو نفر را به عنوان وصی و ناظر تعیین میکند. پس از فوت موصی، وصی و ناظر توافق دارند که مثلاً آقای الف به نیابت از موصی به زیارت برود، وصی نیز از دنیا میرود، ناظر با نیابت الف موافق است اما ورثه موصی با این نیابت مخالفت میکنند. آیا آقای الف با وجود مخالفت ورثه موصی و موافقت ناظر میتواند به نیابت از سوی موصی به زیارت حج و کربلا برود؟
ج: مانع شرعی برای زیارت آقای الف وجود ندارد زیرا وصی و ناظر موافق بودهاند.
س 12: کسی که مستطیع بوده است در هنگام مرگ یک قطعه زمین کشاورزی خود را برای هزینه زیارت حج در نظر میگیرد، علمای منطقه، زمین یاد شده را در اختیار پسر بزرگ قرار میدهند و او را مأمور به انجام حج میکنند. پسر بزرگ پیش از رفتن به حج از دنیا میرود. ورثه او کسی را نایب میگیرند برای انجام حج اما دیگر ورثه منوب عنه از این نیابت راضی نیستند. حکم این مسئله چیست؟
ج: اگر میّت وصی داشته است، باید وصی وصیت را اجرا میکرد. اگر وصی نداشته باید حاکم شرع برای اجرای وصیت وصی تعیین میکرد. حالا که بدون وصی و بدون اجازه حاکم شرع حج انجام شده، حج صحیح است، به اندازه مصرف حج از قیمت زمین برداشته و بقیه را در امور واجبی اگر به گردن میّت باشد مصرف کنند و گر نه در امور خیریه. همه اینها در صورتی است که به ثلث ( ) وصیت کرده باشد اگر به ثلث وصیت نکرده باشد مازاد بر مصرف حج به ورثه برمیگردد.
الف ـ 12: آیا چنین تصرفاتی در اموال یتیم صغیر جایز است؟
ب ـ 12: آیا افراد یاد شده میتوانند زمین و اموال یتیمان صغیر را بفروشند یا برای آنها بخرند؟
ج ـ 12: احتمال دارد که سرپرستها با اموال یتیمان صغیر تجارت و ضرر کرده باشند وحتی اصل سرمایه از دست رفته باشد آیا صغیران بعد از کبیر شدن حق مطالبه دارند؟
د ـ 12: چون دسترسی به حاکم شرع وجود ندارد اگر افراد یاد شده سرپرستی یتیمان و اموال آنان را به عهده نگیرند احتمال دارد اموال آنان تلف شود بنابراین وظیفه چیست؟
ه ـ12: اگر صغیر پیش از کبیر شدن از دنیا رفت وظیفه سرپرست چیست و اموالش به چه کسی تعلق میگرد؟
ج: الف ـ12: تصرف در اموال صغیر برای غیر وصی، قیّم و ولی شرعی جایز نیست. اگر صغیر بعد از کبیر شدن اجازه داد، تصرف کننده بری الذمه میشود.
ج: ب ـ12: تصرف در اموال صغیر برای غیر وصی، قیّم و ولی شرعی جایز نیست. اگر صغیر بعد از کبیر شدن اجازه داد، تصرف کننده بری الذمه میشود.
ج: ج ـ12: بله! حق مطالبه دارند.
ج: د ـ12: باید زیر نظر افراد مؤمن و عادل، این کارها را انجام بدهند.
ج: ه ـ12: میراث صغیر به ورثهاش تعلق دارد.
س 13: مردی حدود سی سال پیش از مرگ خود وصیتنامهای مینویسد. بعد از آن فرزندان دیگری به دنیا میآیند. آیا مواد و مفاد وصیتنامه باید عمل شود یا ورثهای که نامشان در وصیتنامه آمده و آنهایی که در وصیتنامه نامبرده نشدهاند به طور مساوی ارث میبرند؟
ج: اگر وصیتنامه شامل همه ورثه شود طبق آن عمل میشود. امّا اگر برخی فرزندان مشخصاً نام برده باشد، در این صورت وصیت موصی تنها در ثلث میراث نافذ است. دو ثلث دیگر در میان همه ورثه مشترک است.
س 14: مردی یک وصیتنامه پیش از مرگ و در زمان سلامت و تندرستی خود نوشته و امضا کرده است و دیگری را در بیماری مرگ نوشته امّا امضا نکرده است به کدام یکی عمل میشود؟
ج: اگر وصیتنامه دوم ـ شرعاً ـ اثبات شود که مال متوفی است یا همه ورثه وصیتنامه دوم را قبول داشته باشند به آن عمل میشود. در غیر این صورت به وصیتنامه اول عمل میشود.
س 15: کسی در زمان حیات پدرش، در مسیر سیلاب و حریم جوی زمینهای پدر خود درخت کاشته است بعد از فوت پدرش آن درختها مال ورثه است یا مال غارس؟
ج: اگر نهالها از درخت پدر بوده بعد از فوت پدر بین ورثه تقسیم میشود، اگر نهالها مال پدر نبوده، مال غارس است امّا بقیه ورثه حق دارند که اجرت المثل زمین را از غارس بگیرند.
س 16: شخصی وصیت کرده است که محل خانهاش را مسجد بسازند تعدادی درخت خود را برای چوب مورد نیاز مسجد وصیت کرده است. طبق وصیت موصی مسجد ساخته میشود اما چون در بین خانههای مسکونی واقع شده است قابل توسعه و کسترش نیست و برای اهالی محل هم کفایت نمیکند. آیا میشود آن را به جای دیگر منتقل کرد؟
ج: اگر قابل توسعه است باید توسعه داده شود و اگر نیست باید در مسجد بسته شود تا حیوانات حرام گوشت مانند: سگ و... به داخل آن نروند و آن را نجس نکنند، مسجد را نمیتوانند بفروشند.
س 17: شخصی بدون وصیت از دنیا رفته است، ورثه او همسر و فرزندان صغیرش است. آیا خمس اموال متعلق خمس متوفی باید پرداخت شود؟
ج: بنا بر احتیاط واجب، همسر متوفی، خمس سهمیه خود را پرداخت کند. امّا خمس سهمیه ورثه صغیر را نمیتواند حساب کند.
س 18: شخصی با وصیت از دنیا رفته است که هم وارث صغیر دارد و هم وارث کبیر. آیا خمس اموال غیر مخمس متوفی که به ورثه رسیده است باید پرداخت شود؟
ج: اگر متوفی به خمس وصیت نکرده باشد، بنا بر احتیاط واجب ورثه کبیر باید خمس سهمیه خود را پرداخت کنند، اما سهمیه صغیران خمس ندارد.
س 19: شخصی زمین نوه خود را که از مادر خود ارث برده است برای پسران خود وصیت کرده است آیا این نوه حق دارد که وصیت پدر بزرگ خود را رد کند و زمینی که از مادر به او به ارث رسیده از عمو های خود بگیرد یا نه؟
ج: نوهها بعد از بلوغ حق دارد زمین های که برایشان به ارث رسیده است تصاحب نموده وصیت پدر بزرگ را رد کند.
س 20: شخصی بین چاه افتاده از خود برادر وخواهر ابوینی و برادر وخواهر پدری بجا گذاشته ارث به کدام آنها میرسد؟
ج: میراث آن مرحوم به برادر وخواهر ابوینی میرسد برادر و خواهر پدری ارث نمیبرند.
س 21: شخص مذکور وصیت نکرده و مدیون هم هست هم چنین قضأ نماز و روزهاش چه میشود؟
ج: دین از اصل ترکه و بقیه اموال مال همان خواهر و برادر ابوینی است قضا صوم و صلات بر برادر و خواهر واجب نیست ولی اگر اجیر بگیرند یا خودشان قضأ کنند کار خوب و احسان به برادر است.
س 22: اگر کسی وصیت کند که فلان مال را به نوه هایم بدهید ولی وصیت نامه مفقود شده و شاهدان هم فوت کرده ولی شاهدی که این وصیت را از شاهدان اول شنیدهاند وجود دارند آیا این وصیت ثابت میشود یا نه؟
ج: اگر هم شاهدان اول وهم شاهدان دوم واجد شرائط باشند وصیت ثابت میشود.
س 23: شخصی در سال 1330 الی 1335 فوت کرده نوشته از او بجا مانده مبنی بر اینکه مبلغ چهار هزار افغانی در زیارت عتبات عالیا ت مصرف شود اما بخاطر اینکه در آن زمان ممکن بوده با همان پول زیارت عتبات را انجام بدهند ولی حالا کفایت نمیکند وظیفه ورثه چه است؟
ج: اگر میت از آن وصیت بر نگشته و ورثه اطمینان دارند که میت چنین وصیت کرده است بر ورثه واجب است که زیارت را انجام بدهند و لو قیمت و ارزش پول در این زمان تنزّل کرده است.
س 24: شخصی زمین خود را در حال حیات خود به یکی از فرزندان خود هبه معوضه کرده وشخص موهوب له قبل از پدرش فوت میکند و آن زمین موهوبه را وصیت میکند نصفش را برای همسرش و نصف دیگر را برای قضا نماز وروزه خودش اما بقیه ورثه را محروم میکند حکم مسئله چیست؟
ج: اگر تمام وارثین به این وصیت راضی باشند وصیت صحیح است اما اگر راضی نباشند یک ثلث اموال برای خودش مصرف شود در همان چیز های که وصیت کرده دو ثلث دیگر در بین تمام وارثین طبق قانون میراث تقسیم شود و زوجهاش از زمین ارث نمیبرد.
س 25: شخصی فوت میکند غیر از پسر عمو وارث دیگر ندارد پسر عموی خود را وصی میگیرد که زمین و اموالم را برای قضا صوم و صلاتم بدهید آیا کسی دیگری ازطبقه سوم اگر مانع اجراء و صیت بشود از گردن وصی ساقط میشود یا نه؟
ج: اگر غیر از پسر عمو ورثه نزدیکتر نداشته باشد و همین پسر عمو این وصیت را قبول داشته باشد وصیت نافذ و صحیح است و اگر وصیت را قبول نکند وصیت به اندازه ثلث نافذ و دو ثلث دیگر مال وارث است و وصی را کسی دیگر نمیتواند مانع از انجام وصیت بشود یا آن را عزل کند مگر اینکه خیانت در نزد حاکم شرع ثابت بشود که در این صورت حاکم شرع میتواند او را عزل و وصی دیگر نصب کند.
س 26: آیا وصیّت مادر بزرک نافذ و واجب است که یکی از نوه های مرا به عقد از دواج نوه دیگرم در بیاورید؟
ج: این وصیت واجب تنفیذی نمیباشد نوهها هنگامی که بالغ باشند خودشان تصمیم میگیرند البته دختر به اجازه ولیش که پدر وجد پدری میباشند تصمیم میگیرد.
س 27: شخصی «در غیر مرض موت» وصیت کرده است و در وصیت نامه برای تمامی وارثین اعمّ از ذکور و اناث سهم الارث معیّن کرده است، امّا در سهم الارث (که تماماً اموال غیر منقول از قبیل زمین و اشجار و مقدار اندکی نباتات مقداری کم و زیاد شده است. امّا در وصیت نامه تأکید شده که هر کدام به مقدار سهم الارث خود قناعت نماید و هیچ وارثی نسبت به سهم الارث دیگر حق گفتگو ندارد.
آیا این وصیّت نامه نافذ است و ورّاث حق تخطّی ندارد؟ و مقدار نفوذ آن چقدر است؟ و اگر وارثی وصیت را قبول نکند حکم تقسیم میراث چگونه است؟
ج: بلی این وصیت نافذ است و ورثه حق تخطّی ندارد مگر اینکه برای بعضی ورثه زاید بر ثلث ماترک وصیت کرده باشد در این صورت اگر همه ورثه زاید برثلث را اجازه نکنند زاید بر ثلث بین تمام ورثه بر طبق قانون ارث تقسیم میشود.
س 28: آیا وصیت مذکور به دلیل اینکه در غیر مرض موت است، نیز به دلیل تعیین سهم الارث برای تمامی وارث، همچنین به خاطر تأکیدات آن و نیز به دلیل اینکه سهم الارث در قبض و ید تصرف اکثر ورّاث بوده است، درحکم هبه است؟ (ولو کلمه هبه بکار برده نشده است) و نیز در وصیت نامه تمام اثاثیه خانه کلاًّ و تماماً، برای دو همسر خود (که هرکدام خانهاش جدا است و اثاث و لوازم منزلشان جدا) وصیت کرده است. در این صورت برای ترکه چیزی باقی میماند یانه؟ (طبق وصیت چیزی برای ترکه باقی نگذاشته است).
ج: حکم هبه را ندارد، و آنچه را برای همسران خود وصیت کرده اگر زاید بر ثلث نباشد آن وصیت صحیح است (البته وصیت به ثلث نسبت به تمام، ورثه باشد لحاظ میشود که مجموع آنچه را زاید بر حق ورّاث وصیت کرده زاید بر ثلث نباشد.
س 29: در مجموع اثاث منزل تعداد اندکی اسباب نجّاری و آهنگری است آیا اینها جزء اثاث منزل به شمار میآید به همسر متوفّی تعلق میگیرد؟
ج: اگر راجع به آن وصیت خاص نکرده است بین تمام ورثه تقسیم میشود بر طبق قانون ارث اگر موصی راجع به تمام اموال خود وصیت کرده و راجع به وسائل آهنگری و نجّاری وصیّت خاص نکرده از این معلوم میشود که آنچه راجع به وسایل خانه وصیت کرده که تمام وسایل فلان خانه مال فلان همسر میباشد در این صورت این وصیت این وسایل را هم شامل میشود و مربوط میشود به آن خانم که درآن خانه زندگی میکند مشروط به اینکه زاید بر ثلث نباشد.
س 30: اشخاصی هستند که وصیت میکنند بعد از مرگم تمام اموال منقول و غیر منقولم را فرزندان پسرم بطور مساوی بین شان تقسیم کنند و دخترانش را به خیال خود محروم میکند بعضیها قید میکنند پسرانم خواهران شان را با اعطاء چیزی به غیر از زمین و مانند آن ویا با قول رضایتشان را جلب کنند و بعضی این قید را هم نمیآورند دخترها در حین چنین وصیت حضور ندارند ولی طبق عرف و شیوع که وجود دارد بالجمله میدانند که پدرشان چیزی از ارث به آنها وصیت نکرده است و درعین حال این را هم نمیداند که آیا چنین وصیت مطابق شرع است یا مخالف شرع با وجود همه اینها در زمان حیات پدرشان هیچ مخالفت با این وصیت نمیکنند یا بخاطر ندانستن حکم شرعی یا بخاطر گذشت. حال آیا:
الف) دختران بعد از مرگ پدر حق مخالفت با وصیت و مطالبه حقّ ایشان را دارند یانه؟
ج: اگر بعد از فوت پدر راضی به این وصیت بشوند دیگر نمیتوانند مخالفت کنند و اگر راضی نشوند یک ثلث مال پسران و دو ثلث دیگر بین همه ورثه تقسیم میشود.
ب) آیا جاهل بودن شان درشرعی نبودن وصیت اثر دارد یانه اگر دارد حکم چیست؟
ج: اثری ندارد.
س 31: آیا حضور داشتن و نداشتن دخترها و مخالفت نکردن شان در زمان حیات پدر چه باعلم به اینکه وصیت مطابق شرع است یا نیست اثرخاص دارد یانه؟ اگر دارد چیست؟
ج: حضور آنها در وقت وصیت پدر شرط نیست همینکه بعد از فوت پدر راضی به وصیت پدر شوند وصیت نافذ است نمیتوانند مخالفت کنند.
س 32: سؤالها:
1 ـ وصی میداند منظور و مقصود موصی انجام موارد وصیت است کار وصی خصوصیتی ندارد؛
2 ـ وصی میداند که موصی به واگذاری وصیّت به شخصی معیّنی حتماً راضی است؛
3 ـ وصی یقین دارد که از نظر موصی بین من و برادرم در انجام دادن موارد وصیّت، فرقی نیست؛
4 ـ وصی میداند که موصی منتظر فرزندش بوده که در سفر است تا اورا وصی بگیرد وصی بودن او تارسیدن فرزند موصی است؛
5 ـ وصی یقین دارد که اگر عالم محلّ متکفّل دفن وکفن و وصیّت موصی شود یگانه آرزوی موصی بوده است؛
6 ـ وصی یقین دارد که موصی موارد نظرش عمل بهتر و عالی تر است اگر بهتر از وصی کسی عمل وصیت را انجام دهد وصی او است؛
7 ـ وصی میداند که خودش بیسواد و جاهل محض است و مراد وصی واگذاری وصیت به عالم است.
به فرض مسائل فوق اگر وصی در سؤال اوّل برای وصایای میّت وکیل بگیرد چنانچه در ذیل مسأله 2876 توضیح المسائل به آن عنایت شده کسی اگر در بقیه موارد طبق علم و یقین خود واگذار کند برئ الذّمّه میشود یاخیر؟
اگر درچهار مسأله اخیروصیّت را واگذار نکند وطبق علم ویقین خود عمل نکرده تخلّف و خیانت شمرده خواهد شد؟
ج: در تمام این هفت صورت واگذاری وصایت به غیر جایز است در صورتیکه شرط مباشرت نسبت به وصی نشده باشد و آن شخص هم امین و مورد اعتماد وصی باشد و در چهار صورت اخیر باید برطبق علم خود عمل کند و آنها را وکیل بگیرد در عمل و اجراء وصیت در بعض این چهار صورت مدت وصی بودن این شخص محدود است و بعد از آن زمان باید واگذار به شخص مورد نظر موصی کند.
س 33: سؤالها:
1 ـ وصی پیش از وصیت بمیرد؛
2 ـ وصی در موارد وصیّت میّت خیانت کند؛
3 ـ وصی بیسوادی است که اصلاً موارد وصیّت را نمیداند؛
4 ـ وصی از وصیّت منافع شخصی خود را دنبال میکند؛
5 ـ وصی موسیقی و شطرنج را مصداق وصیّت میّت میداند که توصیه به خیرات و مبرّات کرده است؛
6 ـ وصی به صورت دوست، تقلّب و فریب را به کار برده تا وصی گردد بعد به اموال میت خلاف شرع را انجام دهد؛
7 ـ وصی تهدید به قتل گردد که اگر وصیّت را انجام دهد؛
8 ـ وصی باز داشت و زندانی گردد و نتواند انجام وصیت کند؛
9 ـ وصی مانعی عارضش گردیده از قبیل دیوانگی و سفاهت و غیره.
در تمام این موارد برای انجام وصیّت حاکم شرع کسی را تعیین میفرماید چنانچه در مسأله 2877 توضیح المسائل به بعض آن اشا ره شده است یاخیر؟ در این مسائل نیاز است که حکم و نظر مبارک حضر تعالی تصریح گردد.
ج: در تمام آن نه (9) صورت حاکم شرع میتواند شخصی را که صلاحیت اجراء وصیّت را دارد تعیین کند و ضمیمه کند همراه وصی که صلاحیت اجرا وصیت را ندارد و یا قادر به عملی کردن وصیت نمیباشد تا از خیانت وصی جلو گیری کند و وصی عاجز را یاری کند در اجراء وصیّت.
احکام ارث
▲ احکام ارث
س 1: بنده وصی کسی بودم که از او یک دختر باقی مانده است. موصی وصیت کرده بود که ثلث اموالش برای خودش مصرف شود. بعضی افراد زمینهای آن مرحوم را به قیمت خیلی کم فروختهاند وظیفه من چیست؟
ج: شما وظیفه دارید که ثلث اموال موصی را بفروشید و به وصیت عمل کنید سکوت جایز نیست.
س 2: اگر کسی بدون وصیت از دنیا برود یا ورثه صغیر داشته باشد، چه مقدار از اموال میّت را میتوان برای او مصرف کرد؟
ج: فقط به اندازه کفن و دفن واجب میتوانند مصرف کنند.
س 3: کسی که وصیت کرده است که اموالش مطابق حکم ا... تقسیم شود در این صورت آیا ثلث اموال را میتوان برای خود میت مصرف کرد؟
ج: در فرض سؤال ثلث اموال به میّت تعلق نمیگیرد بلکه به ورثهی او منتقل میشود و دیون میّت از اصل ما ترک پرداخت میشود.
س 4: کسی به طور ناگهانی بدون وصیت فوت میکند. چند فرزند صغیر و کبیر هم دارد آیا اموالش تقسیم میشود؟ اگر تقسیم میشود آیا برای خود میّت هم مصرف میشود؟
ج: نخست برای فرزندان صغیر از سوی حاکم شرع «قیّم» معیّن میشود، دیون و هزینههای واجب کفن و دفن از اموال برداشته میشود، بعد از آن اموال میّت در میان ورثه تقسیم میشود و از سهم فرزندان صغیر برای میّت مصرف نمیشود اما فرزندان کبیر با رضایت خود میتوانند از سهم خود برای میّت مصرف کنند.
س 5: کسی چند پسر داشته است یک بخش از زمین خود را به پسر بزرگ خود داده و همچنین او را وصی خود انتخاب کرده است، زمینهای باقی مانده طبق وصیت موصی باید میان همه فرزندان میّت تقسیم شود اما مشخص نیست که فرزند بزرگ که وصی پدرش هم هست از زمینهای باقی مانده ارث میبرد یا نه؟
ج: پسر بزرگ از زمینهای یاد شده ارث میبرد، زمینی را که موصی به پسر بزرگش داده است اگر در زمان حیات پدر قبول و قبض کرده باشد ملک او است.
س 6: پدری، زمینش را به پسر بزرگش هبه کرده و ضمناً هزینههای کفن و دفن نماز و روزه قضایی را به عهده پسر بزرگش گذاشته است، در هنگام فوت واهب، موهوب له در خارج از کشور بوده است و همه هزینههای یاد شده از محصولات زمین موهوبه، مصرف شده است. آیا همین هزینهها کفایت میکند یا موهوب له دوباره بپردازد؟
ج: کفایت میکند.
س 7: پدری، زمینی را به دو پسرش هبه کرده است، بعد از هبه بخشی از زمین موهوبه را به یکی از پسران دیگرش وصیت کرده است. آیا این وصیت نافذ است؟
ج: بعد از تحقق هبه وصیت باطل است.
س 8: کسی فوت میکند، برادرش هزینه کفن و دفن و مراسم فاتحه و... را پرداخت میکند آیا او میتواند هزینههای یاد شده را از ورثه برادرش که صغیرند بگیرد؟
ج: اگر میت بدون وصیت از دنیا رفته و برادرش هزینههای یاد شده را ـ تبرعاً ـ پرداخت نکرده است میتواند به اندازه هزینههای واجب کفن و دفن و... از اصل میراث بردارد، و اگر متوفی وصیت کرده است برادرش میتواند هزینه امور مستحبی را از ثلث اموال بردارد.
س 9: کسی که بر اثر تصادف بدون وصیت از دنیا رفته است و ورثه صغیر دارد آیا میتوان از دیه او در امور مستحبی و قضای نماز و روزه او مصرف کرد؟
ج: از سهم ورثه صغیر نمیتوان مصرف کرد. اما ورثه کبیر میتوانند از سهم خودشان در امور یاد شده مصرف کنند.
س 10: وظیفه وصی و ناظر در باب وصیّت چیست؟
ج: وظیفه وصی، اجرای وصیت متوفی است و ناظر هم تا جایی که امکان دارد و برای اجرای وصیت تلاش کند اگر تلاش کرد و اجرا نتوانست تکلیف ساقط میشود.
س 11: کسی وصیت میکند که برایش زیارت حج و کربلا انجام داده شود. دو نفر را به عنوان وصی و ناظر تعیین میکند. پس از فوت موصی، وصی و ناظر توافق دارند که مثلاً آقای الف به نیابت از موصی به زیارت برود، وصی نیز از دنیا میرود، ناظر با نیابت الف موافق است اما ورثه موصی با این نیابت مخالفت میکنند. آیا آقای الف با وجود مخالفت ورثه موصی و موافقت ناظر میتواند به نیابت از سوی موصی به زیارت حج و کربلا برود؟
ج: مانع شرعی برای زیارت آقای الف وجود ندارد زیرا وصی و ناظر موافق بودهاند.
س 12: کسی که مستطیع بوده است در هنگام مرگ یک قطعه زمین کشاورزی خود را برای هزینه زیارت حج در نظر میگیرد، علمای منطقه، زمین یاد شده را در اختیار پسر بزرگ قرار میدهند و او را مأمور به انجام حج میکنند. پسر بزرگ پیش از رفتن به حج از دنیا میرود. ورثه او کسی را نایب میگیرند برای انجام حج اما دیگر ورثه منوب عنه از این نیابت راضی نیستند. حکم این مسئله چیست؟
ج: اگر میّت وصی داشته است، باید وصی وصیت را اجرا میکرد. اگر وصی نداشته باید حاکم شرع برای اجرای وصیت وصی تعیین میکرد. حالا که بدون وصی و بدون اجازه حاکم شرع حج انجام شده، حج صحیح است، به اندازه مصرف حج از قیمت زمین برداشته و بقیه را در امور واجبی اگر به گردن میّت باشد مصرف کنند و گر نه در امور خیریه. همه اینها در صورتی است که به ثلث ( ) وصیت کرده باشد اگر به ثلث وصیت نکرده باشد مازاد بر مصرف حج به ورثه برمیگردد.
الف ـ 12: آیا چنین تصرفاتی در اموال یتیم صغیر جایز است؟
ب ـ 12: آیا افراد یاد شده میتوانند زمین و اموال یتیمان صغیر را بفروشند یا برای آنها بخرند؟
ج ـ 12: احتمال دارد که سرپرستها با اموال یتیمان صغیر تجارت و ضرر کرده باشند وحتی اصل سرمایه از دست رفته باشد آیا صغیران بعد از کبیر شدن حق مطالبه دارند؟
د ـ 12: چون دسترسی به حاکم شرع وجود ندارد اگر افراد یاد شده سرپرستی یتیمان و اموال آنان را به عهده نگیرند احتمال دارد اموال آنان تلف شود بنابراین وظیفه چیست؟
ه ـ12: اگر صغیر پیش از کبیر شدن از دنیا رفت وظیفه سرپرست چیست و اموالش به چه کسی تعلق میگرد؟
ج: الف ـ12: تصرف در اموال صغیر برای غیر وصی، قیّم و ولی شرعی جایز نیست. اگر صغیر بعد از کبیر شدن اجازه داد، تصرف کننده بری الذمه میشود.
ج: ب ـ12: تصرف در اموال صغیر برای غیر وصی، قیّم و ولی شرعی جایز نیست. اگر صغیر بعد از کبیر شدن اجازه داد، تصرف کننده بری الذمه میشود.
ج: ج ـ12: بله! حق مطالبه دارند.
ج: د ـ12: باید زیر نظر افراد مؤمن و عادل، این کارها را انجام بدهند.
ج: ه ـ12: میراث صغیر به ورثهاش تعلق دارد.
س 13: مردی حدود سی سال پیش از مرگ خود وصیتنامهای مینویسد. بعد از آن فرزندان دیگری به دنیا میآیند. آیا مواد و مفاد وصیتنامه باید عمل شود یا ورثهای که نامشان در وصیتنامه آمده و آنهایی که در وصیتنامه نامبرده نشدهاند به طور مساوی ارث میبرند؟
ج: اگر وصیتنامه شامل همه ورثه شود طبق آن عمل میشود. امّا اگر برخی فرزندان مشخصاً نام برده باشد، در این صورت وصیت موصی تنها در ثلث میراث نافذ است. دو ثلث دیگر در میان همه ورثه مشترک است.
س 14: مردی یک وصیتنامه پیش از مرگ و در زمان سلامت و تندرستی خود نوشته و امضا کرده است و دیگری را در بیماری مرگ نوشته امّا امضا نکرده است به کدام یکی عمل میشود؟
ج: اگر وصیتنامه دوم ـ شرعاً ـ اثبات شود که مال متوفی است یا همه ورثه وصیتنامه دوم را قبول داشته باشند به آن عمل میشود. در غیر این صورت به وصیتنامه اول عمل میشود.
س 15: کسی در زمان حیات پدرش، در مسیر سیلاب و حریم جوی زمینهای پدر خود درخت کاشته است بعد از فوت پدرش آن درختها مال ورثه است یا مال غارس؟
ج: اگر نهالها از درخت پدر بوده بعد از فوت پدر بین ورثه تقسیم میشود، اگر نهالها مال پدر نبوده، مال غارس است امّا بقیه ورثه حق دارند که اجرت المثل زمین را از غارس بگیرند.
س 16: شخصی وصیت کرده است که محل خانهاش را مسجد بسازند تعدادی درخت خود را برای چوب مورد نیاز مسجد وصیت کرده است. طبق وصیت موصی مسجد ساخته میشود اما چون در بین خانههای مسکونی واقع شده است قابل توسعه و کسترش نیست و برای اهالی محل هم کفایت نمیکند. آیا میشود آن را به جای دیگر منتقل کرد؟
ج: اگر قابل توسعه است باید توسعه داده شود و اگر نیست باید در مسجد بسته شود تا حیوانات حرام گوشت مانند: سگ و... به داخل آن نروند و آن را نجس نکنند، مسجد را نمیتوانند بفروشند.
س 17: شخصی بدون وصیت از دنیا رفته است، ورثه او همسر و فرزندان صغیرش است. آیا خمس اموال متعلق خمس متوفی باید پرداخت شود؟
ج: بنا بر احتیاط واجب، همسر متوفی، خمس سهمیه خود را پرداخت کند. امّا خمس سهمیه ورثه صغیر را نمیتواند حساب کند.
س 18: شخصی با وصیت از دنیا رفته است که هم وارث صغیر دارد و هم وارث کبیر. آیا خمس اموال غیر مخمس متوفی که به ورثه رسیده است باید پرداخت شود؟
ج: اگر متوفی به خمس وصیت نکرده باشد، بنا بر احتیاط واجب ورثه کبیر باید خمس سهمیه خود را پرداخت کنند، اما سهمیه صغیران خمس ندارد.
س 19: شخصی زمین نوه خود را که از مادر خود ارث برده است برای پسران خود وصیت کرده است آیا این نوه حق دارد که وصیت پدر بزرگ خود را رد کند و زمینی که از مادر به او به ارث رسیده از عمو های خود بگیرد یا نه؟
ج: نوهها بعد از بلوغ حق دارد زمین های که برایشان به ارث رسیده است تصاحب نموده وصیت پدر بزرگ را رد کند.
س 20: شخصی بین چاه افتاده از خود برادر وخواهر ابوینی و برادر وخواهر پدری بجا گذاشته ارث به کدام آنها میرسد؟
ج: میراث آن مرحوم به برادر وخواهر ابوینی میرسد برادر و خواهر پدری ارث نمیبرند.
س 21: شخص مذکور وصیت نکرده و مدیون هم هست هم چنین قضأ نماز و روزهاش چه میشود؟
ج: دین از اصل ترکه و بقیه اموال مال همان خواهر و برادر ابوینی است قضا صوم و صلات بر برادر و خواهر واجب نیست ولی اگر اجیر بگیرند یا خودشان قضأ کنند کار خوب و احسان به برادر است.
س 22: اگر کسی وصیت کند که فلان مال را به نوه هایم بدهید ولی وصیت نامه مفقود شده و شاهدان هم فوت کرده ولی شاهدی که این وصیت را از شاهدان اول شنیدهاند وجود دارند آیا این وصیت ثابت میشود یا نه؟
ج: اگر هم شاهدان اول وهم شاهدان دوم واجد شرائط باشند وصیت ثابت میشود.
س 23: شخصی در سال 1330 الی 1335 فوت کرده نوشته از او بجا مانده مبنی بر اینکه مبلغ چهار هزار افغانی در زیارت عتبات عالیا ت مصرف شود اما بخاطر اینکه در آن زمان ممکن بوده با همان پول زیارت عتبات را انجام بدهند ولی حالا کفایت نمیکند وظیفه ورثه چه است؟
ج: اگر میت از آن وصیت بر نگشته و ورثه اطمینان دارند که میت چنین وصیت کرده است بر ورثه واجب است که زیارت را انجام بدهند و لو قیمت و ارزش پول در این زمان تنزّل کرده است.
س 24: شخصی زمین خود را در حال حیات خود به یکی از فرزندان خود هبه معوضه کرده وشخص موهوب له قبل از پدرش فوت میکند و آن زمین موهوبه را وصیت میکند نصفش را برای همسرش و نصف دیگر را برای قضا نماز وروزه خودش اما بقیه ورثه را محروم میکند حکم مسئله چیست؟
ج: اگر تمام وارثین به این وصیت راضی باشند وصیت صحیح است اما اگر راضی نباشند یک ثلث اموال برای خودش مصرف شود در همان چیز های که وصیت کرده دو ثلث دیگر در بین تمام وارثین طبق قانون میراث تقسیم شود و زوجهاش از زمین ارث نمیبرد.
س 25: شخصی فوت میکند غیر از پسر عمو وارث دیگر ندارد پسر عموی خود را وصی میگیرد که زمین و اموالم را برای قضا صوم و صلاتم بدهید آیا کسی دیگری ازطبقه سوم اگر مانع اجراء و صیت بشود از گردن وصی ساقط میشود یا نه؟
ج: اگر غیر از پسر عمو ورثه نزدیکتر نداشته باشد و همین پسر عمو این وصیت را قبول داشته باشد وصیت نافذ و صحیح است و اگر وصیت را قبول نکند وصیت به اندازه ثلث نافذ و دو ثلث دیگر مال وارث است و وصی را کسی دیگر نمیتواند مانع از انجام وصیت بشود یا آن را عزل کند مگر اینکه خیانت در نزد حاکم شرع ثابت بشود که در این صورت حاکم شرع میتواند او را عزل و وصی دیگر نصب کند.
س 26: آیا وصیّت مادر بزرک نافذ و واجب است که یکی از نوه های مرا به عقد از دواج نوه دیگرم در بیاورید؟
ج: این وصیت واجب تنفیذی نمیباشد نوهها هنگامی که بالغ باشند خودشان تصمیم میگیرند البته دختر به اجازه ولیش که پدر وجد پدری میباشند تصمیم میگیرد.
س 27: شخصی «در غیر مرض موت» وصیت کرده است و در وصیت نامه برای تمامی وارثین اعمّ از ذکور و اناث سهم الارث معیّن کرده است، امّا در سهم الارث (که تماماً اموال غیر منقول از قبیل زمین و اشجار و مقدار اندکی نباتات مقداری کم و زیاد شده است. امّا در وصیت نامه تأکید شده که هر کدام به مقدار سهم الارث خود قناعت نماید و هیچ وارثی نسبت به سهم الارث دیگر حق گفتگو ندارد.
آیا این وصیّت نامه نافذ است و ورّاث حق تخطّی ندارد؟ و مقدار نفوذ آن چقدر است؟ و اگر وارثی وصیت را قبول نکند حکم تقسیم میراث چگونه است؟
ج: بلی این وصیت نافذ است و ورثه حق تخطّی ندارد مگر اینکه برای بعضی ورثه زاید بر ثلث ماترک وصیت کرده باشد در این صورت اگر همه ورثه زاید برثلث را اجازه نکنند زاید بر ثلث بین تمام ورثه بر طبق قانون ارث تقسیم میشود.
س 28: آیا وصیت مذکور به دلیل اینکه در غیر مرض موت است، نیز به دلیل تعیین سهم الارث برای تمامی وارث، همچنین به خاطر تأکیدات آن و نیز به دلیل اینکه سهم الارث در قبض و ید تصرف اکثر ورّاث بوده است، درحکم هبه است؟ (ولو کلمه هبه بکار برده نشده است) و نیز در وصیت نامه تمام اثاثیه خانه کلاًّ و تماماً، برای دو همسر خود (که هرکدام خانهاش جدا است و اثاث و لوازم منزلشان جدا) وصیت کرده است. در این صورت برای ترکه چیزی باقی میماند یانه؟ (طبق وصیت چیزی برای ترکه باقی نگذاشته است).
ج: حکم هبه را ندارد، و آنچه را برای همسران خود وصیت کرده اگر زاید بر ثلث نباشد آن وصیت صحیح است (البته وصیت به ثلث نسبت به تمام، ورثه باشد لحاظ میشود که مجموع آنچه را زاید بر حق ورّاث وصیت کرده زاید بر ثلث نباشد.
س 29: در مجموع اثاث منزل تعداد اندکی اسباب نجّاری و آهنگری است آیا اینها جزء اثاث منزل به شمار میآید به همسر متوفّی تعلق میگیرد؟
ج: اگر راجع به آن وصیت خاص نکرده است بین تمام ورثه تقسیم میشود بر طبق قانون ارث اگر موصی راجع به تمام اموال خود وصیت کرده و راجع به وسائل آهنگری و نجّاری وصیّت خاص نکرده از این معلوم میشود که آنچه راجع به وسایل خانه وصیت کرده که تمام وسایل فلان خانه مال فلان همسر میباشد در این صورت این وصیت این وسایل را هم شامل میشود و مربوط میشود به آن خانم که درآن خانه زندگی میکند مشروط به اینکه زاید بر ثلث نباشد.
س 30: اشخاصی هستند که وصیت میکنند بعد از مرگم تمام اموال منقول و غیر منقولم را فرزندان پسرم بطور مساوی بین شان تقسیم کنند و دخترانش را به خیال خود محروم میکند بعضیها قید میکنند پسرانم خواهران شان را با اعطاء چیزی به غیر از زمین و مانند آن ویا با قول رضایتشان را جلب کنند و بعضی این قید را هم نمیآورند دخترها در حین چنین وصیت حضور ندارند ولی طبق عرف و شیوع که وجود دارد بالجمله میدانند که پدرشان چیزی از ارث به آنها وصیت نکرده است و درعین حال این را هم نمیداند که آیا چنین وصیت مطابق شرع است یا مخالف شرع با وجود همه اینها در زمان حیات پدرشان هیچ مخالفت با این وصیت نمیکنند یا بخاطر ندانستن حکم شرعی یا بخاطر گذشت. حال آیا:
الف) دختران بعد از مرگ پدر حق مخالفت با وصیت و مطالبه حقّ ایشان را دارند یانه؟
ج: اگر بعد از فوت پدر راضی به این وصیت بشوند دیگر نمیتوانند مخالفت کنند و اگر راضی نشوند یک ثلث مال پسران و دو ثلث دیگر بین همه ورثه تقسیم میشود.
ب) آیا جاهل بودن شان درشرعی نبودن وصیت اثر دارد یانه اگر دارد حکم چیست؟
ج: اثری ندارد.
س 31: آیا حضور داشتن و نداشتن دخترها و مخالفت نکردن شان در زمان حیات پدر چه باعلم به اینکه وصیت مطابق شرع است یا نیست اثرخاص دارد یانه؟ اگر دارد چیست؟
ج: حضور آنها در وقت وصیت پدر شرط نیست همینکه بعد از فوت پدر راضی به وصیت پدر شوند وصیت نافذ است نمیتوانند مخالفت کنند.
س 32: سؤالها:
1 ـ وصی میداند منظور و مقصود موصی انجام موارد وصیت است کار وصی خصوصیتی ندارد؛
2 ـ وصی میداند که موصی به واگذاری وصیّت به شخصی معیّنی حتماً راضی است؛
3 ـ وصی یقین دارد که از نظر موصی بین من و برادرم در انجام دادن موارد وصیّت، فرقی نیست؛
4 ـ وصی میداند که موصی منتظر فرزندش بوده که در سفر است تا اورا وصی بگیرد وصی بودن او تارسیدن فرزند موصی است؛
5 ـ وصی یقین دارد که اگر عالم محلّ متکفّل دفن وکفن و وصیّت موصی شود یگانه آرزوی موصی بوده است؛
6 ـ وصی یقین دارد که موصی موارد نظرش عمل بهتر و عالی تر است اگر بهتر از وصی کسی عمل وصیت را انجام دهد وصی او است؛
7 ـ وصی میداند که خودش بیسواد و جاهل محض است و مراد وصی واگذاری وصیت به عالم است.
به فرض مسائل فوق اگر وصی در سؤال اوّل برای وصایای میّت وکیل بگیرد چنانچه در ذیل مسأله 2876 توضیح المسائل به آن عنایت شده کسی اگر در بقیه موارد طبق علم و یقین خود واگذار کند برئ الذّمّه میشود یاخیر؟
اگر درچهار مسأله اخیروصیّت را واگذار نکند وطبق علم ویقین خود عمل نکرده تخلّف و خیانت شمرده خواهد شد؟
ج: در تمام این هفت صورت واگذاری وصایت به غیر جایز است در صورتیکه شرط مباشرت نسبت به وصی نشده باشد و آن شخص هم امین و مورد اعتماد وصی باشد و در چهار صورت اخیر باید برطبق علم خود عمل کند و آنها را وکیل بگیرد در عمل و اجراء وصیت در بعض این چهار صورت مدت وصی بودن این شخص محدود است و بعد از آن زمان باید واگذار به شخص مورد نظر موصی کند.
س 33: سؤالها:
1 ـ وصی پیش از وصیت بمیرد؛
2 ـ وصی در موارد وصیّت میّت خیانت کند؛
3 ـ وصی بیسوادی است که اصلاً موارد وصیّت را نمیداند؛
4 ـ وصی از وصیّت منافع شخصی خود را دنبال میکند؛
5 ـ وصی موسیقی و شطرنج را مصداق وصیّت میّت میداند که توصیه به خیرات و مبرّات کرده است؛
6 ـ وصی به صورت دوست، تقلّب و فریب را به کار برده تا وصی گردد بعد به اموال میت خلاف شرع را انجام دهد؛
7 ـ وصی تهدید به قتل گردد که اگر وصیّت را انجام دهد؛
8 ـ وصی باز داشت و زندانی گردد و نتواند انجام وصیت کند؛
9 ـ وصی مانعی عارضش گردیده از قبیل دیوانگی و سفاهت و غیره.
در تمام این موارد برای انجام وصیّت حاکم شرع کسی را تعیین میفرماید چنانچه در مسأله 2877 توضیح المسائل به بعض آن اشا ره شده است یاخیر؟ در این مسائل نیاز است که حکم و نظر مبارک حضر تعالی تصریح گردد.
ج: در تمام آن نه (9) صورت حاکم شرع میتواند شخصی را که صلاحیت اجراء وصیّت را دارد تعیین کند و ضمیمه کند همراه وصی که صلاحیت اجرا وصیت را ندارد و یا قادر به عملی کردن وصیت نمیباشد تا از خیانت وصی جلو گیری کند و وصی عاجز را یاری کند در اجراء وصیّت.
احکام ارث
▲ احکام ارث
س 1: مدعی و مدعی علیه، شخصی را به عنوان قاضی تحکیم انتخاب کرده اند. قاضی تحکیم بدون تحقیق و بررسی قضیه را به نفع یکی از طرفین فیصله کرده آیا این حکم نافذ است؟
ج: قاضی تحکیم باید مجتهد و عادل باشد وگرنه فیصلهاش قبول نیست.
س 2: بعضی حکام منطقه روحانیان را با زور وتهدید به منصب قضاوت نصب میکنند. در چنین شرایطی وظیفة آن روحانیان چیست آیا حکم آنها لازم الاجرا است؟
ج: وظیفة روحانیان است که تا جایی که میتوانند دعواها را از باب مصالحه حلّ وفصل کنند. اگر حکم کنند حکم آنها لازم الاجرا نیست. امّا اگر طرفین دعوا به روحانیان اجازه مصالحه بدهند و آنها صلح کنند بعد از مصالحه هیچ یک از طرفین حق ندارند به هم بزند.
س 3: برپایه پیشینه دشمنی منطقه ای، بدون شواهد و قراین شرعی، کسی را به عنوان قاتل معرفی میکنند. متّهم به قتل چند نفر شاهد دارد که در روز حادثه قتل اصلاً در منطقه نبوده است. آیا این مورد لوث است تا قسامه جاری شود یا شهادت شهود مانع از قسّامه میشود؟
ج: اگر متهم به قتل در نزد قاضی بتواند بیّنه اقامه کند نوبت به قسّامه نمیرسد، و متهم از قتل تبرئه میشود.
س 4: قضاوت اصولاً وظیفه مجتهد جامع الشرایط است یا علماء و طلاب هم میتوانند قضاوت کنند؟
ج: قاضی یا مجتهد جامع الشرایط باشد یا از طرف او منصوب شده باشد در غیر این صورت کسی حق قضاوت ندارد.
س 5: تعدادی از طلاب و فضلاء طبق تحریر الوسیله و برخی کتب فقهی مانند عروه، شرح لمعه و... قضاوت میکنند و معلوم نیست که مطلب کتب یاد شده را درست استخراج میتوانند یا نه احکام را بر موضوعات درست تطبیق داده میتوانند یا نه، آیا چنین افرادی صلاحیت قضاوت دارند، آیا احکام آنان نافذ است؟
ج: صلاحیت قضاوت ندارند و احکام شان نافذ نیست.
س 6: قضاوت یک روحانی که مطابق فتوای مراجع تقلید است برای طرفین دعوا لازم الاجرا است یا طرفی که حکم و قضاوت به ضررش تمام شده میتواند مخالفت کند؟
ج: اگر طرفین دعوا او را برای قضاوت انتخاب کرده باشند نمیتوانند مخالفت بکنند.
س 7: قاضی روحانی در صورت اختلاف فتاوای مراجع وظیفهاش چیست؟
ج: به فتوای مرجع تقلید اعلم عمل کند و اگر اعلمیت معلوم نباشد به فتوایی عمل کند که موافق احتیاط است.
س 8: اگر طرفین دعوا به مراجع تقلید دسترسی نداشته باشند و زحمت استفتا را هم تحمل نکنند از روحانی محل بخواهند که قضاوت کند آیا روحانی محل میتواند تقاضای آنها را رد کند؟
ج: بر روحانی که قاضی نیست قبول واجب نیست. میتواند رد کند.
س 9: آیا روحانی محل که چندین روز وقتش تلف شده، از بیت المال هم کمک دریافت نمیکند میتواند در برابر فیصله های خود از طرفین دعوا اجرت دریافت کند؟
ج: اگر روحانی قاضی شرعی نباشد میتواند در برابر رفت و آمد خود اجرت المثل دریافت کند.
س 1 ـ 10: هرگاه قاضی به عمد و به جهت غرض ورزی با متهم حکم قصاص نفس یا عضو یا رجم و امثال آن را صادر و حکم صادره اجرا شود قاضی مزبور چه مسؤلیتی دارد؟
س 2 ـ 10: قاضی در اثر تقصیر و کوتاهی یا بی توجهی وعدم رعایت مقررات داد رسی، احکام مورد اشاره را صادر کند، قاضی مسؤل است یا بیت المال؟ در صورتی که مصلحت اقتضا کند آیا میتوان بیت المال را مسؤل پرداخت دانست؟
ج 1و2: در فرض سؤال مسؤلیت به عهده قاضی است و هر جرم را که مرتکب شده است مانند غیر قاضی باید با او رفتار شود از نظر قصاص و دیه و غیره و بیت المال مسؤلیت ندارد مگر اینکه حاکم شرع صلاح بداند در این صورت دیه از بیت المال پرداخت میشود.
س 11: در صورتی که قاضی در صدور احکام مزبور مرتکب تقصیر شود، آیا میتوان دیه را به نیابت از قاضی از بیت المال پرداخت نموده و آنگاه به تدریج از حقوق قاضی کسر نموده و به بیت المال بر گرداند؟
ج: اگر قاضی قادر به پرداخت دیه نباشد اشکال ندارد.
س 12: در صورت خطای قاضی در صدور حکم (خطای محض) آیا قاضی مسؤل است یا بیت المال یا عاقله؟
ج: بیت المال مسؤل است.
س 13: در خسارات مازاد بر دیه در صورتی که جانی قادر بر پرداخت آن نباشد آیا بیت المال مسؤلیتی دارد یا نه؟
ج: در فرض سؤال به جانی مهلت داده شود تا درصورت قدرت دیه را پرداخت کند در این مورد از بیت المال دیه پرداخت نمیشود.
س 14: در جنایات تسبیبی در صورت خطای محض بر اساس نظر جمعی از فقهای امامیه عاقله مسؤلیتی ندارد پرسش این است که در صورت فقر جانی آیا بیت المال نیز مسؤلیتی ندارد؟
ج: در این صورت هم بیت المال مسؤلیت ندارد به جانی مهلت داده شود تا خود در صورت تمکن دیه را پرداخت کند.
س 15: در زنای مستوجب رجم که با علم قاضی ثابت شده چه کسی زدن سنگ را آغاز نماید؟
ج: اطلاق روایت دلالت دارد که چه زناء به علم قاضی ثابت بشود یا به بیّنه و یا به اقرار خود زانی، خود قاضی ابتدائ به رجم بکند.
س 16: دلیل مشروعیت قاضی تحکیم چیست؟
ج: دلیل روایات است از جمله صحیحه حلبی در کتاب وسائل الشیعه ج27، ب1، من ابواب صفات قاضی، ح8.
س 17: آیا قاضی تحکیم در زمان غیبت امام زمان (عج) فرض وجود دارد و آیا میتوان در زمان حاضر جایگاهی برای آن پیدا کرد؟
ج: بلی قاضی تحکیم هم در زمان حضور امام بوده و هم ممکن است حالا باشد.
س 18: آیا قاضی تحکیم نیاز به شرط اجتهاد دارد و آیا طرفین دعوا میتوانند کسی که مجتهد نیست ولی مأذون از طرف ولی فقیه باشد به عنوان قاضی تحکیم قرار دهند؟
ج: مشهور قائل است به اینکه در قاضی تحکیم اجتهاد شرط است و ادّعای اجماع شده امّا اجماع محصّل وجود ندارد و اجماع منقول هم که حجّت نیست. ولی از اطلاق ادلّه در این نوع قاضی شرطیت اجتهاد بدست نمیآید چنانچه صحیحه حلبی دلیل بر مطلب است.
امّا باید علم به قضاء و قوانین قضاء در واقعه مورد نزاع داشته باشد و لو عن تقلیدٍ باشد .
س 19: آیا قاضی تحکیم علاوه بر قضاوت، حق اجرای احکام بویژه در دعاوی کیفری را دارد یا خیر؟
ج: قاضی تحکیم حق اجبار بر عمل بر حکمش ندارد و فرقش با قاضی منصوب در این مورد همین است که قاضی منصوب هم حق احضار احد الخصمین را در صورت طرح دعوا از طرف خصم دیگر دارد و هم اجبار بر عمل. امّا قاضی تحکیم چنین حقی را ندارد.
س 20: بر فرض اعتبار قاضی تحکیم و توافق طرفین دعوا به آن آیا توافق بر اصل تحکیم است و قاضی را دستگاه قضایی تعیین میکند و یا شخص قاضی نیز باید با تراضی طرفین باشد؟
ج: در قاضی تحکیم تراضی خصمین معتبر است و ربطی به دستگاه قضایی ندارد بهر کسیکه طرفین دعوا راضی شدند حکمش نافذ است.
س 21: شخصی با شخصی دیگری دعوای زمین دارد و شخص اول شاهد میآورد. افراد را که خود شان باشخص دوم طرف دعوایی زمین دیگر است در عین حال که افراد شاهد، کارهای خلاف هم از آنها صادر شده است و قاضی در مجلس شهادت افراد دیگر، در عین حال که بی طرف بوده است اصلاً حرفشان را گوش نمیدهد. آیا چنین قضاوت و شهادت صحیح است یانه؟
ج: اگر شاهد عدالت نداشته باشند و یا قاضی رعایت موازین شرعیه را نکرده باشد و یاقاضی صلاحیت قضاوت نداشته باشد در این سه صورت آن قضاوت صحیح نیست.
س 22: کسی در سنّ صغیری چیزی را دیده و بر داشت نموده و درسنّ کبیری خودش شهادت میدهد آیا چنین شهادتی صحیح است یانه؟
ج: میزان بالغ بودن شاهد است در زمان شهادت نه در زمان دیدن واقعه.
س 23: در افغانستان در مسائل متنازع فیه با توجه به اینکه در آن مکانهای که قاضی جامع الشرایط یا منصوب از طرف او وجود ندارد وهردو طرف دعوا برای حل آن مسأله علماء آن محل را جمع میکنند و بعد آنها برای دفع آن تنازع یکی از منابع فقهی مراجع عظام تقلید را تحقیق میکنند (که غالباً منبع آنها تحریر الوسیلة حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ﭞ است) و مسأله آنها را برطبق همان منبع مذکور حل میکنند سؤال این است:
اولاً: آیا حکم آنها طبق همان کتاب به عنوان قاضی تحکیم نافذ است؟
ثانیاً: اگربر فرض که حکم آنان صحیح باشد در صورت که در همان مسأله مورد دعوا اختلاف فتوایی بین مراجع تقلید وجود داشته باشند آیا حکم کدام آنها بر دیگری مقدم است؟
ثالثاً: اگر برعکس فرض دوم باشد در صورت که هیچ قاضی جامع الشرایط یا منصوب از جانب او در آن جا موجود نیست با این نوع مسائل که غالباً در آن مکان واقع میشوند چه کار باید کرد؟
ج: در فرض سؤال اگر طرفین دعوا کسی را به عنوان ناقل فتوای مجتهد قبول کنند نقل فتوا از جانب آن شخص نافذ است چنین افرادی اصلاً قاضی گفته نمیشود فقط به عنوان مسأله گو نقل فتوا میکند و اگر مدّعی و مدّعیٰ علیه از دو نفر مجتهد تقلید دارند که در مورد دعوا اختلاف در فتوا دارند باید از مجتهد جامع الشرایط استفتاء کنند یا احوط القولین را اختیار کنند و یا باهم مصالحه کنند.
احکام قصاص
▲ احکام قصاص
س 1: مردی زن شرعی و قانونی خود را با اجبار واکراه وتهدید به قتل وادار به عمل زنا با مردان بیگانه میکند. عمل زنا با اکراه و اجبار تحقق یافته است ودر فاصله چهارـ پنج ساعت بعد، زن، با استفاده از آلات قتاله همسرش را به قتل میرساند حکم زن چیست؟
ج: اگر چهار نفر شاهد عادل، اکراه به زنا را ثابت کنند و یا ورثه مقتول ادعای زن را تصدیق کنند زن قاتله مجازات نمیشود. در غیر این صورت زن قاتله قصاص میشود.
س 2: شخصی، زن و مردی را با ادعای این که آنها مشغول زنا بودند به قتل میرساند در حالی که هیچ شاهد و قرینه ای بر صدق ادعای قاتل و جود ندارد. حکم شرعی این مسأله چیست؟
ج: وارثان مقتولان حق دارند قاتل را قصاص کنند و یا دیه بگیرند.
س 3: در شب تاریکی تعدادی مهاجم بر خانه ای هجوم میآورند در هنگام دفاع صاحب خانه دو نفر از مهاجمان کشته و بقیه فرار میکنند آیا صاحب خانه در برابر قتل دو مهاجم قصاص میشود یا باید دیه پرداخت کند یا هیچ کدام؟
ج: خون مهاجمان هدر است نه قصاص دارند و نه دیه مگر این که ثابت شود که آنها در حال فرار کشته شده اند.
س 4: شخصی، مرد وزنی را در خانه ای به قتل میرساند با این ادعا که آنها را در حال زنا مشاهده کرده است،بعداٌ ثابت میشود که ادعای قاتل دروغ بوده است بعد از مدتی یک نفر از خانواده مقتول با اشاره و رضایت اولیای دم قاتل را میکشد آیا قاتلِ قاتل مجازات میشود؟
ج: اگر قاتل را به دستور اولیای دم کشته باشد مجازات نمیشود.
س 5: کسی بر پایه دشمنی های نابجا بدون مجوّز شرعی شخصی را میکشد. حاکم شرعی و جود ندارد که مسأله را طبق شریعت فیصله کند آیا اولیای دم میتوانند قاتل را قصاص کنند؟
ج: اگر موجب مفسده، هرج و مرج و اختلال نظم جامعه نشود میتوانند قصاص کنند.
س 6: چند نفر از جوانان لات و زور گوی ایرانی، برادرم را اذیت و مسخره و پولش را گرفته بودند. برادرم با التماس از آنها میخواهند که پولش را برگردانند اما آنها مسخرهاش میکنند. برادرم عصبانی میشود با مشت به یکی از آنها میزند سر او به جدول میخورد، بیهوش میشود وبعداً میمیرد. سوال این است که برادرم قصد کشتن او را نداشته است حالا اگر خانواده مقتول رضایت ندهند برادرم اعدام میشود؟
ج: قتل شبه عمد است ورثه مقتول حق قصاص ندارند.
س 7: کسی کشته میشود غیر از مادر، چند نفر صغیر و برادر کسی دیگری ندارد آیا مادر میتواند ولی دم مقتول باشد یا باید صبر کند تا فرزندان مقتول به بلوغ برسند؟ اگر مادر میتواند ولی دم مقتول باشد آیا میتواند کس دیگری را در دنبال کردن قصاص یا دیه وکیل بگیرد؟
ج: اگر قتل عمدی باشد مادر به تنهایی نمیتواند قاتل را قصاص کند مگر این که سهم ورثه صغیر را به عهده خود بگیرد مثلاً اگر بعد از چند سال فرزندان مقتول بزرگ شدند وگفتند ما دیه میخواهیم باید مادر بزرگ سهم دیه آنها را بدهد، مادر از طرف خود میتواند وکیل بگیرد و اگر وکیل مادر قصاص قاتل را انتخاب کرد. مادر باید سهم ورثه را به عهده بگیرد در غیر این صورت باید صبر کنند تا ورثه صغیر مقتول به بلوغ برسند و درباره قصاص و دیه تصمیم بگیرند.
س 8: شخصی مرتکب قتل عمدی خواهرش در ماه حرام شده اولیاء دم بجز شوهر رضایت میدهند. آیا شوهر حق مطالبه قصاص دارد؟ در صورتی که شوهر حق مطالبه قصاص را نداشته باشد و جانی هم با پرداخت دیه موافقت نکند آیا دیه منتفی میگردد؟
ج: در فرض سؤال باید قاتل را مجبور کند به پرداخت دیه.
س 9: در صورت ثبوت حق دیه برای شوهر، آیا تغلیظ دیه هم ثابت میگردد؟
ج: برای شوهر هم دیه تغلیظ میشود.
س 10: با توجه به نص وارده در روایت باید حسب مورد تعداد پنجاه نفر در عمد و بیست و پنج نفر در غیر عمد از اقارب متوفی نزد حاکم اتیان قسم نمایند یا با تکرار آن توسط یکی از اولیاء دم میتوان حکم به ثبوت قتل نمود؟
ج: بلی میتوان حکم به ثبوت قتل نمود با تکرارقسم.
س 11: در مورد سؤال فوق(10) فرق بین قتل عمد مستوجب قصاص و غیر عمد مستوجب دیه وجود دارد؟ و آیا در هردو مورد تکرار قسم امکان پذیر است؟
ج: فرق بین قتل عمد و قتل غیر عمد در قسامه نمیباشد.
س12:
الف) اگر جنایت بالمناصفه منتسب به دو نفر باشد و اولیاء دم علیه یکی از آنان اقامه دعوی نمایند با توجه به اینکه در صورت ثبوت، نصف دیه بر ذمه مشتکی عنه مستقر میگردد آیا اولیاء دم باید نصاب قسامه را تماماً اجرا کنند یا با اجرای نصف قسامه دعوی ثابت میگردد؟
ب) اگر مقتول ولی دم نداشته باشد قسامه توسط چه کسی اجرا میگردد آیا حاکم مکلف است به عنوان ولی من لا ولی له خود قسم بخورد؟
ج: در فرض اول باید اولیاء دم نصاب قسامه را تکمیل کنند. ودر فرض دوم حاکم میتواند قسم را رد کند به متهمین به قتل.
س 13: درصورتی که دندان لَق شده قابل درمان باشدو قصاص به همان اندازه ممکن باشد آیا قصاص جاری میشود؟
ج: اگر قصاص به مثل با تساوی محل و موضع امکان داشته باشد قصاص جایز است.
س 14: در صورت که دندان لق شده در حکم فاسد باشد و باید توسط پزشک کنده شود آیا قصاص جاری است؟ و در فرض جریان قصاص آیا برای قصاص آن، دندان جانی به همان صورت لق میگردد یا کنده میشود؟
ج: در فرض سؤال که دندان لق شده دندان فاسد بوده قصاص به مثل در صورت تساوی محل و موضع اشکال ندارد و اگر قصاص به مثل امکان نداشته باشد و دندان فاسد هم ارزش داشته باشد در این صورت با هم مصالحه کنند.
س 15: ولی دم ادعا نموده است که زید به تنهایی قاتل است ولکن لوث بر اشتراک زید با دو نفر دیگر در انجام قتل وجود دارد و قسم خورندگان نیز بر مشارکت هر سه نفر در انجام قتل قسامه را جاری نموده اند؛ بنا بر این:
س 1ـ در صورتی که ولی دم تنها در خواست قصاص زید را داشته باشد، آیا ولی دم باید فاضل سهم دیه زید از جنایت را بپردازد یا پرداخت آن بر عهده دو شریک دیگر است؟
ج: در فرض سؤال اگر شرعاً در نزد قاضی ثابت بشود که قاتل سه نفر بوده ولی دم یکی از آنها را قصاص کند فاضل دیه یکی از قاتلین که قصاص شده بر عهده دو شریک دیگر است.
س 2ـ آیا ولی دم علاوه بر در خواست قصاص زید حق در خواست قصاص دو نفر دیگر یا اخذ دیه از آنها را دارد یا نه؟
ج: بلی در خواست قصاص دو نفر دیگر را هم دارد امّا به شرطی که برای هر یکی از اولیاء قاتلین دو ثلث دیه را پرداخت کند و اگر ولی دم بگوید من علم دارم که قاتل فقط زید بوده اقرار العقلاء اینجا را میگیرد و نمیتواند دونفر دیگر را به قتل برساند.
س 16: هرگاه شخصی مدافع نسبت به مهاجم رعایت الاسهل فالاسهل را ننماید و مآلاً مهاجم را به قتل برساند آیا مدافع بلحاظ عدم رعایت الاسهل فالاسهل قصاص میشود یا میبایست به اولیاء مهاجم دیه بپردازد یا خون وی هدر است؟
ج: در فرض سؤال قاتل قصاص میشود مگر اینکه با ورثه توافق کنند به دیه و اگر در مراعات الأسهل فالأسهل خوف قتل خودش باشد قصاص نمیشود و اگر دفاع بدون قتل مهاجم امکان نداشته باشد خون مهاجم هدر است.
س 17: ضربی واقع شده که موجب جراحت و تغییر رنگ نگردیده است و به عبارت دیگر هیچگونه آثاری از خود بجا نگذاشته است چه مجازاتی برای ضارب میتوان در نظر گرفت؟
ج: هرمقدار حاکم شرع صلاح بداند دیه پرداخت میشود و یا جانی را تعزیر میکند.
س 18: در اجراء حدّ سرقت نسبت به قطع انگشتان آیا سارق میتواند قبل از اجراء، انگشتان خود را بی حس کند تا درد آلت آن را احساس نکند و نیز آیا میتواند آن را بعد از قطع پیوند بزند و نیز در قصاص عضو میتواند پیوند بزند؟
ج: بنا بر احتیاط از بی حس کردن انگشتان خود داری شود و در صورت سرقت و قصاص جانی حق ندارد عضو مقطوع را پیوند بزند.
س 19: آیا زمان خاصی برای اجراء حدّ از قبیل اعدام برای زنای به عنف یا رجم برای زنای محصنه مثلاً قبل از طلوع آفتاب قائلید؟
ج: زمان خاص لازم نیست.
س 20: اگر دزدی مرتکب سرقت حدّی شده باشد، و در داد گاه محکوم به قطع دست شود و کسی بدون اذن قاضی دست او را ازهمان محل حد سرقت یا کمتر قطع کند، آیا محکوم به قصاص میشود یا به جهت مهدور بودن این قسمت از دستش، جانی قصاص نمیشود و به دیه و تعزیر یا فقط به تعزیر محکوم میشود؟
در همین فرض اگر جانی دست دزد را بیشتر از حد سرقت قطع کرده باشد حکم چیست؟ آیا جانی فقط نسبت به مقدار زاید قصاص میشود یا نسبت به مجموع قصاص جاری است و آیا در صورت عدم امکان اجرای قصاص در مقدار زاید، قصاص به دیه تبدیل میشود؟ و در صورت جریان قصاص در مجموع آیا باید دزد دیه دست را به مقداری که باید در حد سرقت از او قطع میشد به جانی پرداخت کند یاخیر؟
ج: در فرض سؤال سارق میتواند جانی را از همان قسمت که جانی دستش را قطع کرده است قصاص کند یا دیه بگیرد، و مهدور بودن موضع حدّ سارق فقط برای حاکم عادل و مجری حدّ است نه برای هرکسی دیگر و دیگر اینکه قصاص در مجموع جاری میشود و بر سارق لازم نیست که دیه مقدار زاید محلّ حدّ سرقت را برای جانی پرداخت کند امّا اگر قصاص ممکن نباشد قصاص تبدیل به دیه میشود.
س 21: هرگاه شخصی که چشم های او صحیح است، چشم سالم اعور (یک چشم) را در آورد، اعور علاوه بر قصاص یک چشم جانی میتواند نصف دیه را نیز در یافت کند، و میتواند دیه کامل را بگیرد، حال بفرمایید:
الف) اگر چشم سالم اعور را کور کند ولی آن را قلع نکند آیا باز هم همین حکم جاری است؟
ج: کور کردن چشم اعور حکم در آوردن چشم او را ندارد اگر قصاص امکان داشته باشد حق قصاص دارد و اگر قصاص امکان نداشته باشد نصف دیه کامله را دارد.
ب) اگر جانی نیمی از بینایی چشم سالم اعور را از بین ببرد و قصاص آن ممکن باشد آیا علاوه بر قصاص باید نصف دیه آن را بپردازد؟
ج: غیر از قصاص حق گرفتن دیه را ندارد.
(س) اگر جانی نیمی از بینایی چشم سالم اعور را از بین ببرد و قابل قصاص نباشد مقدار دیه آن چقدر است؟
ج: یک دیه کامله.
(س) به طور کلی آیا قصاص در قسمتی از منفعت بینایی در فرض امکان قصاص جایز است؟
ج: درصورت امکان قصاص جایز است وقصاص به مثل باشد.
س 22: اگر شخصی «الف» قصد قتل شخصی «ب» را داشته باشد و به سوی او نشانه گیری کند، در صورتی که شخص ثالثی در کنار شخصی «ب» قرار داشته باشد و تیر انداز نیز احتمال بدهد امکان اصابت تیر به شخص ثالث وجود دارد و مع ذلک به این احتمال قابل اعتنا توجه ننماید و به سوی شخصی «ب» شلیک کند، بفرمایید اگر تیر او به شخص ثالث اصابت نموده او را هلاک سازد، آیا با توجه به عدم قصد قتل شخص ثالث و نوعاً کشنده نبودن عمل نسبت به او، قتل غیر عمد است ویا آنکه، چون شخص ثالث در معرض اصابت تیر شخصی «الف» قرار داشته و شخصی«الف» اصابت تیر به او را پیش بینی کرده، قتل عمدی و «الف» مستحق قصاص است؟
ج: در فرض سؤال این قتل شبه عمد است.
س 23: قتلی اتفاق افتاده است و قاتل ادعا میکند که در زمان ارتکاب قتل بالغ نبوده است وقصاص منتفی است ولی شواهد و قرائن نشانگر آن است که درحال قتل بالغ بوده است، لطفاً بفرمایید؛
الف) آیا خصوصیات قاتل نظیر بالغ و عاقل بودن او در زمان قتل در مواردی که لوث و قرائن بر وجود آنها دلالت دارد با قسامه قابل اثبات است؟
ب) آیا خصوصیات مقتول مثل مجنون یا عاقل بودن او یا مرتد بودن او در زمان قتل با وجود لوث بر این خصوصیات با قسامه قابل اثبات است؟
ج: آیا ادعای اکراه بر قتل و جنایت از طرف جانی ادعای عدم اکراه از طرف ولی دم با وجود لوث بر تحقق اکراه یا نفی آن از طریق قسامه قابل اثبات است؟
ج: در فرض سؤال هیچ یکی از موارد فوق با قسامه ثابت نمیشود بلکه در ادّعا بر عدم بلوغ، قول جانی که مدّعی عدم بلوغ است تا زمان جنایت، مقدم است البته باید جانی بر ادعاء خود قسم هم یاد کند. امّا در ادّعا بر جنون جانی، اگر جانی حالت سابقة جنون داشته است باز قول جانی مقدّم است با قسم مگر اینکه ولیِّ دم اثبات کند عدم جنون را. امّا اگر حالت سابقه جانی عدم جنون بوده و ادّعا جنون را در حال جنایت بکند باید اثبات جنون بکند والاّ قول ولی مقتول مقدّم است با یاد کردن قسم. و در فرض سؤال اخیر اکراه بر قتل رافع تکلیف و مجوّز قتل مسلمان نمیشود.
س 24: شخصی اقرار به قتل عمدی کسی را بنماید لیکن جسد مقتول مفقود است و مقرّ اظهار میدارد که بدن مقتول را قطعه قطعه نموده ام و در درون بیابان ریخته ام و از زمان قتل تا به حال چندین سال نیز میگذرد و آثاری از جسد مقتول به چشم نمیخورد. آیا میتوان به اقرار مقر اخذ کرد و وی را قصاص نمود؟ و قاضی نیز علم به خلاف اقرار ندارد.
ج: اگر شرایط قصاص در مقرّ موجود باشد و اقرار با اراده و اختیار در نزد حاکم شرع واقع شده باشد. در فرض سؤال قصاص اشکال ندارد مگر اینکه ورثه قاتل را عفو کند.
س 25: اگر قاتل پس از ارتکاب قتل متواری گردد و طبق قرائن و شواهد، امکان دسترسی به او نباشد، و قاضی طبق روایت ابوبصیر و ماده313 قانون مجازات اسلامی، قصاص را تبدیل به دیه نماید بفرمایید آیا ولی دم میتواند از گرفتن دیه امتناع نماید و همچنان منتظر بماند تا روزی قاتل دستگیر شود، یا آنکه قصاص به طور قهری به دیه تبدیل میشود؟
ج: ولی دم مختار است که دیه بگیرد و یا صبر کند تا قاتل دستگیر شود و اورا قصاص کند.
س 26: اگر ولی دم نا امید از دستگیری قاتل است، دیه را بگیرد ولی بعداً قاتل (که به ظاهر دسترسی به او ممکن نبوده) دستگیر گردد، آیا میتواند دیه را بر گرداند و مطالبه قصاص نماید؟
ج: بعد از گرفتن دیه و راضی شدن به دیه حق قصاص ندارد.
س 27: در فرض سؤال فوق (27) اگر ولی دم قادر به بر گرداندن دیه نباشد ولی اصرار بر قصاص قاتل داشته باشد، آیا میتواند ابتدا قصاص را اجرا نموده و بعداً دیه را در مهلت دوسه ساله برگرداند؟
ج: بعد از راضی شدن به دیه حق قصاص ندارد.
س 28: در صورتی که دیه را اقربای قاتل پرداخته باشند، آیا بعد از دستگیری یاتسلیم شدن قاتل میتوانند دیه را مطالبه کنند؟ اگر پاسخ مثبت است از چه کسی حق مطالبه دارند، از اولیای دم یا از قاتل؟
ج: بعد از توافق با اقرباء قاتل به دیه و اخذ دیه، اقرباء قاتل حق گرفتن دیه از ولی مقتول ندارند و اگر قاتل مال نداشته باشد اقرباء میتوانند دیه را از قاتل بگیرند و اگر در آینده قاتل نتواند دیه را پرداخت کند دیون او از زکات از سهم غارمون پرداخت شود.
س 29: در صورتی که یکی از شرایط قصاص، مهدور الدم نبودن مقتول باشد وقتل مهدور الدم (نظیر زانیِ محصن یا لائط) قصاص نداشته باشد بفرمایید؛ چنانچه کسی به قصد قتل مهدور الدمی را زده باشد ولی اتفاقاً جنایت منجر به قتل نشود و مهدور الدم درخواست قصاص عضو داشته باشد آیا قصاص عضو جاری است؟
ج: اگر به دستور حاکم شرع و آنطور که در شرع بیان شده زده باشد ضارب قصاص نمیشود.
س 30: در صورتی که قتل مهدور الدم قصاص نداشته باشد، آیا قطع عمدی عضو مهدور الدم به قصد جنایت بر عضو او قصاص دارد یانه؟
ج: اگر به عنوان اجراء حدّ شرعی به دستور حاکم شرع نباشد قصاص او محل اشکال است اگر چه عاصی میباشد.
س 31: آیا جنایت بر عضو سابّ النّبی قصاص دارد؟ (در مواردی که جانی قصد قتل سابّ النبی را ندارد و فقط قصد جنایت بر عضو او را دارد.)
ج: قصاص ندارد و درصورتیکه یقین داشته باشد که آن شخص سابّ النّبی ٶ است.
س 32: با توجه به مقتضیات زمان و مکان، تغییر طبایع حتی در بلاد اسلامی و پیدا شدن ابزار های کیفری مناسب و مورد قبول جامعه در سطح داخلی و خارجی که اهداف حدود و قصاص را تأمین میکند، آیا مجازات های منصوص در حدود و قصاص قابل تغییر است؟ به عبارت دیگر آیا این مجازات های منصوص موضوعیت دارند یا طریقیت؟
ج: در فرض سؤال اوّل در اجرای قصاص کیفیت خاصّی ملاحظه نمیشود فقط قصاص به همان اندازه جنایت باید باشد چنانچه آیه مبارکه قرآن این را میفرماید.
امّا در حدود مانند سنگسار و امثالش که منصوص است باید به همان نحو اجراء بشود مگر اینکه حاکم مصلحت را در نحوة دیگر بداند.
س 1 ـ 33: اگر در مهد کودک موهای پسری را عمداً و بدون ضرورت و بدون اذن پدرش کوتاه کرده باشند و این کوتاهی در حدی نباشد که موجب نقص گردد، آیا قصاص دارد یانه؟
س 2 ـ 33: اگر بر روی دست کسی عمداً و بدون اجازه با خود کار نقاشی کرده اند. آیا قصاص دارد یا نه؟
ج 1ـ 2: آن تعدی و تجاوزی قصاص دارد که موجب نقص و ضرر باشد در مورد سؤال اگر صدق نقص و ضرر نکند قصاص ندارد اگر چه آن کار بدون اجازه ولی صحیح نیست.
س 34: اگر کسی اقدام به قتل عمدی دیگری کند و مجنی علیه حین ایراد جنایت، محقون الدم باشد و قتل با فاصله زمانی محقق شد و مجنی علیه قبل از مرگ، مهدور الدم شود مثلاً قبل از مرگش فرزند جانی را عمداً به قتل برساند، آیا در این صورت جانی قصاص نفس میشود؟ به عبارت دیگر آیا شرط محقون الدم بودن مجنی علیه نسبت به جانی برای قصاص، حین ایراد جنایت معتبر است یا حین تحقق قتل و یا حین ایراد جنایت و حین تحقق قتل با هم؟
ج: در حین ایراد جنایت که منتهی به قتل شده مجنی علیه باید محقون الدم باشد.
س 35: اگر مسلمانی اقدام به قتل عمدی دیگر کند و مجنی علیه حین جنایت مسلمان باشد لیکن قبل از مرگ مرتد شود، آیا جانی مسلمان برای مرگ چنین مرتدی قصاص نفس میشود؟
ج: بلی در این فرض مسلمان قصاص میشود چون در موقع جنایت مقتول مسلمان بوده.
س 36: اگر کسی اقدام به قتل عمدی دیگری کند و مجنی علیه را به گونه ای رها کند و برود که نجات او ممکن نیست و اگر چه فعلاً «کالمیت» نیست لیکن قطعاً تا فردا خواهد مرد، و ولیّ مجنی علیه به دنبال جانی رفته و وی را قبل از مرگ مجنی علیه به قتل میرساند و پس از آن مجنی علیه میمیرد، آیا در این صورت ولی مذکور مستحق قصاص نفس است؟ یا محکوم به پرداخت دیه میشود، یا هیچکدام و فقط تعزیر میشود؟ چنانچه ولی دم مذکور مستحق قصاص یا محکوم به پرداخت دیه باشد، خون مقتول اول چه میشود؟ آیا هدر است یا دیهاش از اموال جانی و در صورت فقر او از عاقله یا بیت المال پرداخت میشود؟
ج: در فرض سؤال ولی مجنی علیه مستحق قصاص نیست چون اعتدای به مثل کرده است.
س 37:هرگاه شخصی به قصاص نفس محکوم شده باشد،آیا میتواند اعضای بدن خودرا (مانندکلیه و...) بفروشد،البته به گونه ای که به حیات صدمه نزند؟
ج: در صورتیکه موجب ضرر مهم برای خودش نشود و سبب نجات جان مسلمان شود فروش آن اشکال ندارد.
س 38: چنانچه مقتول نیز فاقد کلیه و... بوده چطور؟
ج: حکم سؤال قبل را (38) دارد.
س 39: چنانچه شخصی محکوم به رجم یا قتل حدّی گردد، آیا میتواند اعضای بدن خود را اهداء نموده یا بفروشد؟
ج: حکم سؤال (38) را دارد.
س 40: اگر ولی دم قبل از اینکه روح از بدن مقتول خارج شود به سمت قاتل که در حال فرار بوده شلیک کند و در نتیجه، اول قاتل کشته شود و ساعتی بعد روح ازبدن مقتول خارج شود آیا ولی دم مرتکب قتل عمدی شده که موجب قصاص است؟
ج: ولی دم مرتکب قتل عمدی نشده است. لقوله تعالی: «فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم».
س 41: اگر مقتول پس از اصابت ضربه کشنده عمدی و قبل از خروج روح از بدنش به سمت قاتل که در حال فرار بوده شلیک کند و در نتیجه قاتل کشته شود، آیا مجنی علیه اول مرتکب قتل عمد موجب قصاص شده و لذا حتی با علم و قطع به این که مجنی علیه اول تا یک هفته دیگرقطعاً دراثرجنایت اول کشته میشود محکوم به قصاص نفس میشودوقبل از مرگش قصاص اجرا میشود؟
ج: مجنی علیه اوّل محکوم به قصاص نیست از جهت همان آیه مبارکه حتّی اگر زنده بماند.
س: آیا اقرار کننده به قتل عمد در دو فرض زیر تعزیر میشود؟
الف) در فرض که بر اساس اقرار و قرائن و شواهد برای قاضی علم به تحقق قتل عمد توسط مقر حاصل شود ولیکن ولی دم نسبت به اقرار کننده ادعایی نداشته باشد.
ب) در فرضی که بر اساس اقرار برای قاضی علم به تحقق قتل توسط مقرّ حاصل نشود و صرف احتمال باشد.
آیا قاضی در موردی که ولی دم نسبت به مقرّ هیچ ادعایی نداشته باشد حق تعزیر مقرّ به قتل عمد را دارد؟
آیا در این دو مورد قاضی بر اساس روایت حسین بن خالد «اذا کان للناس فهو للناس» حق تعزیر ندارد یا به جهت جنبه عمومی جرم یا فعل حرام او چنانچه در روایت آمده است تعزیر میشود؟
«عَنْ یُونُسَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله ٷ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْوَاجِبُ عَلَى الإِمَامِ إِذَا نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ یَزْنِی أَوْ یَشْرَبُ الْخَمْرَ أَنْ یُقِیمَ عَلَیْهِ الْحَدَّ وَ لاَ یَحْتَاجُ إِلَى بَیِّنَةٍ مَعَ نَظَرِهِ لِأَنَّهُ أَمِینُ اللهِ فِی خَلْقِهِ وَ إِذَا نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ یَسْرِقُ أَنْ یَزْبُرَهُ وَ یَنْهَاهُ وَ یَمْضِیَ وَ یَدَعَهُ قُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ الْحَقَّ إِذَا کَانَ لِلَّهِ فَالْوَاجِبُ عَلَى الإِمَامِ إِقَامَتُهُ وَ إِذَا کَانَ لِلنَّاسِ فَهُوَ لِلنَّاسِ»
ج: در حقوق الناس چه موجب حد باشد و یا تعزیر اجراء حکم وتعزیر نیاز به مطالبه من له الحق دارد ولی درصورت دوم زمینه ای برای تعزیر وجود ندارد و روایت حسین بن خالد مربوط به اجرای حد است تعزیر دایر مدار نظر قاضی شرع است در حقوق الله تعالی که برای آن در شرع حدّی تعیین نشده باشد ولی در قتل حد تعیین شده.
س 1 ـ 42: اگر مرد همسر صغیره خود را در حال زنا با مردی ببیند، آیا حق کشتن همسر خود را دارد؟
س 2 ـ 42: اگر مرد، همسر خود را درحال زنا با صغیر ببیند، آیا حق کشتن زانی را دارد؟
س 3 ـ 42: اگر مرد، همسر دیوانه خود را در حال زنا با مردی ببیند، آیا حق کشتن همسر خود را دارد؟
س 4 ـ 42: اگر مرد همسر خود را در حال زنا با مرد دیوانه ببیند، آیا حق کشتن زانی را دارد؟
ج: در جمیع این صور حق کشتن شرعاً برای شوهر احراز نشده، لذا احوط ترک قتل است.
س 43: مردی در اثر جرّو بحث لفظی با همسر و فرزندش هر دو را بگلوله میبندد و به قتل میرساند آیا این فرد در صورت اثبات قتل حکمش اعدام است یا دیه؟
ج: پدر بواسطه قتل فرزندش قصاص نمیشود ولی دیه باید برای ورثه فرزندش پرداخت کند ولی ورثه همسر بعد از ثبوت شرعی قتل میتوانند قاتل را قصاص کنند و نصف دیه قاتل را به ورثه قاتل بدهند و اگر توافق به دیه کنند هم اشکال ندارد.
س 1ـ 44: در قسامه اعضاء، درصورتی که مدعی زن باشد، آیا میتواند جزء قسم خورندگان باشد؟
س 2ـ 44: در صورت مثبت بودن پاسخ سؤال فوق، بفرمایید: چنانچه به تعداد لازم سوگند خورنده نباشد، آیا مدعی زن میتواند خودش قسمها را تکرار کند؟
ج: در فرض سؤال در صورت نبودن مرد خود زن میتواند قسم را تکرار کند.
س 1ـ45: شخص «الف» به قصد این که با پریدن بر روی شخص «ب» وی را به قتل برساند به پشت بام میرود، لیکن قبل از این که اقدام به پریدن نماید، بدون اختیار او، طوفان یا زلزله غیر مترقبه ای وی را به پایین و بر روی شخص «ب» پرت کرده و موجب قتل شخص «ب» میشود؛ مستدعی است بفرمایید آیا جنایت عمد است یا شبه عمد یا خطاء یا خطاء محض.
س 2ـ45: هرگاه شخص «الف» با علم به این که اگر در مکان خاصی قرار گیرد، طوفانی که در حال وزش است او را به پایین پرت کرده و موجب قتل شخص «ب» میگردد، به مکان مزبور رفته و در اثر وزش طوفان و سقوط به پایین، شخص «ب» را هلاک مینماید، جنایت از چه نوعی است؟
ج: فرض اوّل قتل شبه عمد است. و فرض دوّم قتل، قتل عمد است.
س 46: لطفاً فرق بین قتل های سه گانه عمد وشبیه عمد و خطأ محض را بیان فرمایید.
ج: در قتل عمد اراده قتل کسی را عمداً و عدواناً داشته باشد چه با آلت قتاله و چه با آلت غیر قتاله.
قتل خطأ آن قتلی است که قاتل اراده کند قتل حیوانی را و اتفاقاً به انسان اصابت کند.
قتل شبیه عمد آن است که اراده کرده زدن انسانی را و به آلت غیر قتاله بدون قصد قتل او، اراده و احتمال قتل هم عادتاً با آن آلت نباشد امّا اتفاقاً کشته شود.
س 47: در صورتی که مدعی زن باشد و نوبت به قسامه برسد آیا میتواند جزء قسم خورندگان قرار گرفته و سوگند یاد نماید یا سوگند خورندگان حتماً باید مرد باشند؟
ج: قسّامه باید مرد باشد، قسم خوردن زن کفایت نمیکند.
س 48: مراد از ظنّ معتبر در لوث چگونه ظنّی است؟ ظنّ مطلق، ظنّ قوی موجب اطمینان و یا ظنّ متاخّم به علم؟ و آیا ظنّ شخصی مراد است یا نوعی؟
ج: امارات ظنّیّه وظنّ مطلق مراد است.
س 49: هرگاه لوث علیه چند نفر معین محقق شده باشد، به عنوان مثال یک نفر عادل شهادت میدهد که من دیدم یک شخص نا معین از این چهار نفر معین، زید را به قتل رساند، در صورتی که برای قاضی ظن به قاتل بودن یک نفر نامعین از آن چهار نفر بوجود آید، در دو صورت ذیل حکم مسأله را بیان فرمایید:
الف) اولیای دم، مدعیاند قاتل شخص معینی از آن چهار نفراست.
ج: درصورت اول حکم لوث نسبت به آن شخص معین جاری میشود اگر بیّنه شرعیه بر عدم ارتکاب قتل اقامه کرد تبرئه میشود و الاّ مدّعی در قتل عمد پنجاه قسّامه اقامه کند تا حکم قصاص و دیه ثابت شود.
ب) اولیای دم، تنها مدعیاند یکی (نامعین) از آن چهار نفر قاتل است.
ج: درصورت دوّم حکم لوث نسبت به آن چهار نفر جاری میشود اگر آنها اقامه بیّنه بر عدم ارتکاب قتل اقامه نکردند نوبت به قسّامه از ناحیه مدعی میرسد.
احکام حدود
▲ احکام حدود
س 1 ـ 1: اسناد مالکیت، مدارک شناسایی، اوراق بها دار، چک سفته و امثال آن.
س 2 ـ 1: عکس های شخصی، یادگاری های خانوادگی، دست نوشته های شخصی که فقط برای مالک آن ارزشمند میباشند و امثال آنها، بفرمائید؛
الف) آیا مال محسوب میشوند؟
ب) آیا موضوع سرقت قرار میگیرند؟
ج) بر فرض مثبت بودن بند «ب»، آیا سرقت تعزیری است و یا با وجود شرایط میتواند سرقت حدّی باشد؟
ج: در فرض سؤال هم مال محسوب میشوند وهم موضوع سرقت قرار میگیرند و مورد اوّل سرقتی است که موجب حدّ است. امّا در مورد دوّم که فقط برای صاحبش ارزش دارد نیز موضوع سرقت است امّا سرقت تعزیری است.
س 2: با توجه به اینکه مجازات مدعی نبوت قتل است بفرمایید؛ مجازات مدعی امامت چیست؟
الف) آیا مجازات وی نیز قتل است؟
ب) آیا مجازات مرتد را دارد؟
ج) آیا مجازات وی تعزیر است؟ در این فرض آیا مجازات او شلاّق به کمتر از میزان حدّ است؟ یا حاکم شرع میتواند مجازات های دیگری چون حبس را انتخاب کند؟
ج: در فرض سؤال مجازات این شخص تعزیر است مگر اینکه ادّعای ایشان مُنجَر به تکذیب پیامبر شود که در این صورت مجازاتش قتل است.
س 3 ـ 1: اگر شخصی وارد خانه دیگری شود و به عُنف به همسر، دختر و پسر او تجاوز (زنا و لواط) کند و در حین تجاوز، یکی از آنان را نیز قذف کند و سپس قبل از اقامه بیّنه توبه کند، حکم چنین متجاوزی چیست؟
ج: در فرض سؤال اول حدّ قذف از او ساقط میشود امّا حدّ زنا و لواط بر فرض ثبوت شرعی ثابت است و کسیکه زنا به عنف انجام میدهد اگر قبل از ثبوت عند الحاکم توبه کند توبهاش قبول است ولی باید مهر المثل دختر را بدهد و حاکم هم اگر صلاح بداند جانی را میتواند تعزیر کند.
س 3 ـ 2: آیا زنای به عنف و لواط به عنف حق الله است یا از آن جهت که بزهکار عِرض دیگری را به زور هتک کرده و هتک آن اشدّ از هتک به قذف است، علاوه بر داشتن جنبه حق اللهی دارای جنبه حق النّاسی نیز میباشد و علیهذا آیا میتوان گفت حدود بر سه قسم است؛
الف) حدودی که فقط حقّ الله است مانند لواط و زناء به رضایت طرفین که بدون توبه علی ایّ حال حد درآن جاری است و با توبه قبل از اقامه بیّنه حد آن ساقط است.
ب) حدودی که فقط حقّ النّاس است یا جنبه حقّ النّاسی آن در شریعت غلبه داده شده است مانند حد قذف یا حد ممسک و زانی که اجرا و عدم اجرای آن دایر مدار در خواست و گذشت بزه دیده است و توبه و عدم توبه در ثبوت و سقوط آن نقشی ندارد.
ج: حدودی که فقط حقّ النّاس است و این دو حق در عرض هم برای این حدود ثابت است مانند حد زنای به عنف و حد لواط به عنف و لذا عدم اجرای آن منوط به توبة قبل از اقامة بیّنه با اضافة گذشت بزه دیده است و در غیر این صورت (= عدم توبه یا عدم گذشت بزه دیده) این حدود جاری است.
س 4 ـ 2: اگر تجاوز به عنف (زنای به عنف و لواط به عنف و مانند آن) و علی ایّ حال با توبة جانی قبل از اقامة بیّنه، حد آن ساقط میشود، لطفاً بفرمایید؛ آیا حکومت اسلامی میتواند به جهت هتک حرمت و هتک عِرض مؤمن و ایذای او توسط جانی یا به جهت جلوگیری از اختلال در نظم جامعه برای این موارد در فرض توبة جانی تعزیر قراردهد؟
ج: بلی حکومت اسلامی در مفروض سؤال حق تعزیر دارد.
س 5: آیا حیض از موانع احصان است؟
ج: بله! حیض مانع احصان است چون زوجین شرعاً قادر به مواقعه نمیباشند.
س 6: چنانچه شخصی به کسی اظهار میدارد که تو فرزند فلانی (زید) نیستی، آیا در این صورت حد قذف ثابت میشود، در صورت ثبوت، نسبت به چه کسی قذف است (مادر یا...)؟
ج: بلی صدق قذف میکند نسبت به مادر آن فرزند در صورت اثبات شرعی در نزد حاکم شرع حد قذف در باره او جاری میشود.
س 7: اگر مرد مرتد فطری قبل از اثبات ارتداد یا دستگیری توبه کند و به آغوش دین بر گردد و التزام عملی نسبت به احکام دین مبین اسلام پیدا کند ولی مثلاً سالها بعد با اقرار یا سایر ادله شرعی ارتداد او ثابت شود آیا توبه چنین فردی پذیرفته میشود و آثار ارتداد منتفی میشود یا خیر؟ احکام ارتداد مانند جدایی زوجه، انتقال اموال او به ورثه و حد قتل همچنان پا بر جاست و باید اجرا شد؟
ج: در فرض سؤال توبه او پذیرفته نمیشود و احکام ارتداد مانند وجوب قتل و انتقال اموال او به ورثه و جدایی همسر به او مترتب میشود. و اگر کشته نشود اگر چه از ناحیه نبود حاکم شرعی باشد غیر از آن احکام که ذکر شد سایر احکام جاری نمیشود و اظهر قبول توبه اوست.
س 8: زنی بامردی مرتکب زنا شده، قضیه به محکمه و دادگاه کشانده شده قاضی حکم به رجم زن نموده است، شوهر زن با چند میلیون اعدام (رجم) زنش را خریده است و با او فعلاً زندگی میکند، این زن بر مردش حلال است یانه؟ خانه و غذای این خانه [که چنین خانمی در آن زندگی میکند ] پاک است یا نجس؟
ج: در فرض سؤال آن زن بر شوهرش حرمت پیدا نمیکند، خانه وغذایش هم پاک است.
س 9: در سؤال فوق (8) آیا مباشرت و رفت و آمد در خانه آن مرد جایز است یا خیر؟
ج: معاشرت با او جایز است ولی امر به معروف و نهی از منکر کند.
س 10: هرگاه زنی چهار بار اقرار کند که با مردی زنا کرده ولی هیچ اطلاعی در خصوص این مرد نمیدهد و معلوم نباشد آیا چنین فردی وجود خارجی دارد یانه؟ آیا این اقرار نافذ است؟
ج: بلی این اقرار نسبت به خود ش در صورتیکه تمام شرایط اقرار در او موجود باشد نافذ است و حد زنا جاری میشود.
س 11: چهار مرد عادل شهادت دهند که فلان زن با مردی زنا کردهاند ولی آن مرد متواری شده و دادگاه قادر به شناسایی آن مرد نباشد، آیا این شهادت نافذ است و جرم را ثابت میکند؟
ج: در صورتیکه تمام شرایط شهادت در این چهار نفر موجود باشند و احتمال خلاف نرود "زنا" ثابت میشود، و حضور زانی در زمان شهادت شهود در نزد قاضی معبتر نیست.
س 12: زنی به زنا گیر آمده تحویل داد گاه شده قاضی حکم اعدامش را [سنگسارش] صادر کرده شوهر آن زن با پرداخت چند میلیون اعدامش را خریده حالا با شوهرش زندگی میکند، آیا این زن بر شوهرش حرام است یانه؟
ج: زندگی با آن زن حرام نیست اگرچه زن بر زانی حرمت ابدی پیدا میکند.
س 13: هرگاه دو نفر بدون ضرورت به طور عریان و همچین بدون قصد شهوت رانی زیر لحاف واحد جمع شوند آیا تعزیر میشوند؟
ج: اگر هردو نامحرم باشند و مانع هم بین آنها وجود نداشته باشد تعزیر میشوند.
احکام دیّه
▲ احکام دیّه
احکام دیه (1)
▲ احکام دیه (1)
س 1: کسی، چهار ـ پنج نفر مسلح و غیر مسلح را با خود همراه میکند و به خانه ای که دختری داشته است، حمله میکنند در این حمله یک نفر را میکشند و دختر را میربایند اکنون روشن نیست که چه کسی دقیقاً مرتکب قتل شده است. حکم این مسأله چیست؟
ج: اگر بردیه توافق کنند افراد مسلح باید دیه را پرداخت کنند، اگر افراد غیر مسلح در تهاجم دخیل بودهاند باید تعزیر شوند
س 2: کسی زن و مردی را به اتهام کار خلاف (زنا) بدون شاهد و قرینه ای کشته است وبعداً خودش نیز به طور مشکوکی به قتل میرسد. حکم دیه یا قصاص زن و مرد مقتول چیست؟
ج: اگر قاتل به دست ورثه مقتولان کشته نشده باشد، دیه آنها از ما ترک قاتل برای ورثه مقتولان گرفته میشود.
س 3: مردی بازنش دعوا کرده بر اثر ضرب و شتم، صورت زن کبود و از بینیاش خون آمده است. قاضی در دادگاه مبلغ دو صد و ده هزار تومان دیه تعیین کرده بعداً با هم صلح کرده و زن دیه را بخشیده است. اکنون از صلح خود برگشته و نفقه خود را میخواهد آیا حق دارد یانه؟
ج: اگر دیه را بخشیده باشد نمیتواند دوباره بگیرد، درباره نفقه، نخست باید به خانه شوهر برگردد بعداً نفقه را بگیرد.
س 4: کارگری در کارخانه ای بر اثر برق گرفتگی فوت میکند. مقصّر صاحب کارخانه شناخته میشود. متوفی همسر، دوتا پسر و یک دختر خردسال دارد. دیه متوفی چه گونه در میان ورثه توزیع میشود؟
ج: کل دیه به بیست و چهار قسمت تقسیم میشود، سه بیست وچهارم به همسر متوفی دو دوازدهم به پدر ومادرمتوفی (هر کدام یک ششم) و باقی مانده برای هر پسر دو برابر سهمیه دختر تعلق میگیرد.
س 5: کسی بر پایه نفهمی باعث مرگ انسانی شده است چند سال بعد پیشمان میشود و میخواهد مدیون از دنیا نرود وظیفهاش چیست؟
ج: اگر قتل عمدی باشد، با ورثه مقتول با دادن دیه مصالحه کند و اگر قتل خطای باشد چون خود قاتل به قتل اعتراف کرده باید دیه مقتول را پرداخت کند ورضایت ورثه را بدست بیاورد. علاوه بر دیه مقتول کفاره نیز به گردن قاتل است.اگر قتل عمدی بوده کفاره جمع باید پرداخت کند یعنی غذا دادن به شصت نفر فقیر و دو ماه روزه گرفتن که سی ویک روز آن متوالی وپشت سر هم باشد.اگر قتل خطایی بوده یا دو ماه روزه بگیرد یا شصت نفر فقیر را غذا بدهد.
س 6: کسی که به زیارت عتبات عالیات از راه قاچاق میرود، اگر در مرز بر اثر تیر اندازی مرز بان کشته شود دیهاش بر قاتل است، بر قاچاقبر است یا اصلاً دیه ندارد؟
ج: دیه بر عهده قاتل است.
س 7: کسی که بر اثر تصادف فوت میکند، ورثه او عبارت است از زن، پدر، مادر، دو پسر و یک دختر اموال و دیه او چه گونه بین ورثه تقسیم میشود، سرپرستی و نفقه ورثه صغیر به عهده چه کسی است؟
ج: یک هشتم به زن، یک ششم به مادر، یک ششم به پدر، تعلق میگیرد بقیه مال فرزندان است هر یک از پسران دو برابر دختر سهمیه دارند.
س 8: مردی پسرش بر اثر تصادف فوت میکند، پیش از این که دیه پسرش را بگیرد، در جریان دعوایی میمیرد، آیا دیه پسر جز ماترک پدر به حساب میآید یا بدون واسطه به دیگر ورثه تعلق میگیرد؟
ج: دیه جزء ماترک پدر به حساب میآید.
س 9: اگر تصادف در ماه های حرام اتفاق بیفتد و مصدوم بعد از ماه حرام از دنیا برود، اولیای دم دیه کامل تنها را حق دارند یا دیه کامل به علاوه ثلث دیه را؟
ج: فقط دیه کامل را حق دارند.
س 10: در زمان حکومت طالبان چند نفر مهاجم بر خانه ای تهاجم و حمله میکنند بر اثر دفاع صاحب خانه یکی از مهاجمان زخمی و سرانجام میمیرد،صاحب خانه از ترس طالبان محل را ترک وفرار میکند. اولیای دم مقتول مهاجم با استفاده از قدرت طالبان دارایی صاحب خانه را به عنوان دیه قتل آن هم زیر قیمت با خود میبرند. در حالی که ضرب وجرحی که بر مدافع و صاحب خانه وارد شده است اصلاً در نظر گرفته نمیشود آیا مهاجم کشته شده دیه دارد، اگر نداشته باشد صاحبخانه بعد از چند سال میتواند اموالش را استرداد کند؟
ج: اگر دفاع از جان، مال وناموس بجزء کشتن مهاجم راه دیگری نداشته باشد کشتن افراد مهاجم دیه ندارد. اما اگر از طریق فرار و کمک خواستن از دیگران بتواند جان و مال و ناموس خود را نجات بدهد کشتن افراد مهاجم خلاف احتیاط است و در صورت کشتن مهاجم قاتل قصاص نمیشود. به حسب ظاهر مهاجم مهدور الدم است.
س 11: آیا در جنایت اطراف و اعضاء نیز تَغلیظ دیه وجود دارد یا نه؟
ج: نه خیر تغلیظ دیه مخصوص قتل است.
س 12: اولیاء دم مقتول مقدار پولی به عنوان دیه و به عنوان تداوی مقتول از قاتلین گرفتهاند و هم چنین مبلغی برای کفن ودفن گرفتهاند ولی مشخص نشده است که چه مبلغ آن مال دیه است وچه مبلغ برای خرج و مصرف برای تداوی و فیصله هم بین اولیاء مقتول و قاتلین اصلاحی صورت گرفته است آیا اولیاء مقتول میتوانند مبلغی را که به تدوای مقتول گرفته بود در مراسم فاتحه گیری بردارند یا نه؟
ج: اگر در بین ورثه افراد صغیر نباشد میتوانند بردارند و اگر صغیر باشند مصرف فاتحه را گرفته نمیتوانند.
س 13: شخصی در اثر دعوا ضربه به چشم کسی دیگر وارد کرده که در اثر ضربه بینایی چشم شخص مضروب از بین رفته است آیا علاوه بر دیه پول تداوی را هم میتواند از ضارب بگیرد یا نه؟
ج: دیه یک چشم اگر بینای خود را از دست داده باشد نصف دیه کامله یک مرد است اما مصارف تداوی را نمیتوان علاوه بر دیه بگیرد.
س 14: در پی نزاع دو نفر که یکی میخواسته اسلحه دیگری را بگیرد میان شان کش مکش صورت میگیرد و نفر سوم که در آنجا بوده توسط تیری که رها شده به قتل میرسد حکم مسئله چیست؟
ج: قتل خطائی بوده دیه را باید عاقلة قاتل بپردازد و اگر عاقله قبول نکند خود قاتل بپردازد.
س 15: دیه خانمی که اولاد ندارد فقط پدر و شوهر دارد چگونه تقسیم میشود؟
ج: نصف دیه مال شوهر و نصف دیگر مال پدر خانم است.
س 16: شوهر مدعی است که بخاطر تصادف عیالم مدت هشت ماه بیکار شدم مقدار مزد هشت ماه بیکاری از اصل دیه عیالم را باید به من بدهد آیا چنین حقی دارد؟
ج: چنین حقی ندارد.
س 17: باز شوهر مدعی است که همسرم خرج های مستحبی از قبیل هفتم و سوم و ختم قرآن و... کرده ام از اصل دیه باید این مصادف را بردارم آیا چنین حقی دارد یا نه؟
ج: بدون اجازه پدر خانم خود نمیتواند بردارد.
س 18: دو نفر نظامی در یک سنگر بطرف شخصی بطور همزمان شلیک میکنند اما معلوم نیست که شخص مقتول در اثر تیر کدام یکی به قتل رسیده است بین این دو نفر نزاع میشود یکی از آنها میگوید تیر من نخورده تیر شما خورده و دیگری میگوید تیر من نخورده تیرشما خورده است اینجا دیه بر کدام یک از این دو نفر است؟ یا اگر ورثه مقتول بخواهد قصاص کند بر فرض قتل عمد کدام یکی را قصاص کند.
ج: اگر شرعاً قاتل مشخص نشود در صورتی که قتل خطا بوده یا قتل عمدی بوده ولی ورثه راضی به دیه شوند هر دو دیه را پرداخت کنند مگر اینکه یکی از آنها بابینه اثبات کند که قاتل نبوده است که در این صورت آن کسیکه بینه ندارد قاتل است و این یکی قاتل گفته نمیشود. و اگر هیچکدام بیّنه ندارد باید هر کدام نصف دیّه را بپردازد.
س 19: شخصی پسرش متهم به قتل شده تمام زمینها و دارایی های خودرا بجای دیه داده است بقیه اولاد این شخص ادعا دارند که تنها برادرم مرتکب قتل شده ما بقیه چه گناهی داریم چرا پدر مان همه دارایی خود را در عوض دیه داده است لذا باید بمقدار اموالی که داده است برای ما تهیه کند آیا چنین حقی را دارند یا نه؟
ج: اگر آن زمینها و اموال مال خود این شخص بوده است فرزندان او هیچ گونه حق اعتراض ندارند نه نسبت به پدرشان و نه نسبت به برادری که متهم به قتل است.
س 20: شکستگی مهره های گردن که منجر به کج شدن گردن نشده و در بلع غذا نیز مشکلی به وجود نیاورد، دیه دارد یا ارش؟
ج: اگر قدرت بر التفات نداشته باشد نصف دیه کامله دارد و الاّ حکم به حکومت و ارش میشود.
س21: شکستگی استخوان بعصوص در صورتی که موجب از بین رفتن قدرت ضبط ادرار، مدفوع و باد نگردد، دیه دارد یا ارش؟
ج: دیّه ندارد و بلکه ارش دارد.
س 22: در فرض (سوال فوق)، در صورتی که شکستگی بعصوص موجب عدم ضبط باد گردد آیا به استناد روایت سلیمان بن خالد که در آن عبارت «فلم یملک إسته» آمده است میتوان قائل به دیه شد؟
ج: بلی میشود به آن روایت استناد کرد و دیه کامله دارد.
س 23: شکستگی مهره های ستون فقرات، در صورتی که موجب خمیدگی پشت، و از بین رفتن قدرت مشی و جلوس نشده و عارضه جدی دیگری در پی نداشته باشد، موجب دیه است یا ارش؟
ج: در فرض سؤال دیه آن صد دینار است.
س 24: اگر راننده قبل از حرکت به طرف مقصد از مسافر اخذ برائت کند، ولی در اثناء سفر تصادف کرده و مسافر صدمه دیده (دست و پای او شکسته است) و یا کشته میشود، در صورتی که تصادف در اثر تقصیر و بی احتیاطی راننده به وجود آمده با شد لطفاً حکم مسأله را در دو صورت زیر بیان فرمایید:
س 1 ـ 25: راننده از روی احسان و به قصد ثواب شخص را سوار کرده باشد؛
س 2ـ 25: راننده قصد احسان و ثواب نداشته، بلکه در مقابل اجرت او را سوار کرده باشد.
در دو سؤال فوق چنانچه تصادف در اثر تقصیر و بی احتیاطی راننده به وجود نیامده باشد حکم مسأله را در دو صورت زیر بیان فرمایید:
س 3 ـ 25: راننده از روی احسان و به قصد ثواب شخص را سوار کرده باشد؛
س 4 ـ 25: راننده قصد احسان و ثواب نداشته، بلکه در مقابل اجرت او را سوار کرده باشد.
ج: در فرض سؤال که راننده از مسافر بالغ عاقل اخذ برائت کرده باشد و در رانندگی بی احتیاطی نکرده باشد راننده ضامن نمیباشد چه در مقابل اجرت سوار کرده باشد یا از باب احسان. امّا اگر در اثر بی احتیاطی راننده صدمة بر مسافر وارد شده باشد ولو قبل از حرکت ماشین از مسافر برائت اخذ کرده باشد راننده ضامن است چه به قصد احسان سوار کرده باشد یا بخاطر اجرت.
س 26: آیا در قتل هایی تسبیبی کفّاره واجب است یانه؟ و آیا تفاوتی میان قتل تسبیبی عمدی و غیر عمدی وجود دارد؟ لازم به تذکر است: جمعی از فقها قائل به عدم وجوب کفّاره در مطلق قتل های تسبیبی اند و برخی قائل به تفصیل شده اند.
ج: در قتل مومن چه مباشر باشد و یا تسببی کفاره واجب است در قتل عمد کفاره جمع واجب است و در قتل خطاء یک کفّاره واجب است به شرط که عنوان قاتل صدق کند.
احکام دیه (2)
▲ احکام دیه (2)
س 27: هرگاه شخصی در حال خواب بر روی کودکی بغلطد و او را بکشد، آیا کفّاره واجب است یانه؟ و آیا تفاوتی میان مادر و غیر مادر وجود دارد یانه؟
ج: بلی کفّاره واجب است و فرق بین مادر وغیر مادر نیست.
س 28: هرگاه در اثر اجرای حکم تعزیری یا حدی (شلاق حدّی) مجرم بمیرد آیا در دو صورت تفریط و عدم تفریط کفّاره واجب است یانه؟ و اگر واجب است به عهده چه کسی است؟
ج: در صورت تفریط کفّاره بر مباشر واجب است.
س 29: اگرقتل در ماه های حرام یا در منطقه حرم صورت پذیرد آیا روزه ای که به عنوان کفّاره گرفته میشود نیز باید در ماه های حرام باشد؟
ج: لازم نیست در ماه های حرام باشد.
س 30: شخصی مرتکب یک قتل عمدی و یک قتل شبه عمد شده باشد، کیفیت اجرای حکم قصاص و وضعیت دیه چگونه خواهد بود، آیا تا زمان پرداخت دیه قتل شبه عمد ـ تا دوسال ـ باید صبر کرد تا قاتل دیه را بپردازد و پس از آن او را قصاص کرد، یا اینکه در مورد مزبور دیه حال شده و قاتل فوراً باید دیه را بپردازد؟ در صورت اخیر اگر قاتل بالفعل مالی نداشته باشد ولی تا موعد پرداخت دیه (پایان سال دوم) متمکن از پرداخت دیه خواهد شد، بفرمایید حق اولیای دم اول که خواهان قصاصند مقدم است یا حق اولیای دم دوم که دیه را مطالبه میکنند؟
ج: در فرض سؤال اگر ورثه مقتول خواهان قصاص شوند و اجازه تأخیر در قصاص ندهند دیه حال شده و در صورت تمکن قاتل فوراً پرداخت کند و اگر قاتل بالفعل مالی نداشته باشد و ورثه مقتول قصاص را به تأخیر نیندازد بنا بر احتیاط دیه مقتول را از سهمیه غرماء پرداخت کنند و یکی از موارد مصرف زکات غرماء است.
س 31: کسی قصد قتل نداشته باشد و ضربه ای هم که وارد نموده است نوعاً کشنده نباشد ولی اتفاقاً منجر به قتل شود، آیا جانی علاوه بر دیه قتل نفس به قصاص جنایت بر عضو نیز محکوم میگردد، یا از موارد تداخل است؟
ج: در فرض سوال فقط یک دیه کامله قتل نفس بر قاتل واجب است اگر قتل و جرح هر دو به یک ضربت باشد.
س 32: هر گاه دو نفر ضربات متعدد با فاصله بر مجنی علیه وارد کننده، مثلاً یکی امروز دست او را قطع کند و دیگری فردا پای او را قطع کند و روز سوم مجنی علیه بر اثر سرایت هر دو ضربه فوت کند آیا هر دو قاتل هستند و از موارد شرکت در قتل است، یا فقط نفر دوم قاتل است؟
ج: اما در مورد این سوال اگر وقوع قتل مسبب از هر دو سبب باشد یعنی سبب این قتل ضربات نفر اول و دوم هر دو تا باشد بنابراین هر دو نفر قاتل است. و اگر شخص مقتول بضربات نفر اول که اگر ضربات شخص دوم نمیبود زنده میماند در این صورت قاتل فقط شخص دوم است و شخص اول جارح است که باید دیه جرح را بپردازد.
س 33: هر گاه راننده در حین رانندگی بیهوش شده و یا دچار سکته شود و وسلیه نقلیه او به سمت دیگر جاده که وسایل نقلیه از جهت مخالف در آن تردد دارند، منحرف شده و به وسیله نقلیه ای که با سرعت غیر مجاز در حال حرکت است، برخورد نماید، ضمان دیه متوجه چه شخصی است؟ (فرض آن است که راننده وسیله نقلیه ای که سرعت غیر مجاز داشته در شرایطی که بصورت ناگهانی و در اثر انحراف وسیله نقلیه اول به وجود آمده است، قادر به کنترل وسیله نقلیه خود و اجتناب از تصادف نبوده).
ج: در فرض سوال اگر قتل به هر دو راننده مستند شود چون راننده اول دچار سکته قلبی شده مقصر نیست سهم دیه او به عهده عاقله است و راننده دوم مقصر است سهم دیه او به عهده خودش میباشد و اگر تقصیر رانندهها مشخص نشود در پرداخت دیه مصالحه کنند.
س 34: هر گاه شخصی در ملک خود که کودکان همسایه گاه برای بازی ـ بدون اذن مالک ـ به آنجا میروند، به قصد سقوط کودکان در چاه و صدمه زدن به آنها چاهی حفر نماید مستدعی است بفرمائید آیا مالک ضامن است یا ضمان او به دلیل روایاتی که حفر کننده در ملک را ضامن نمیدانند منتفی است؟
ج: ظاهرا صاحب چاه ضامن دیه میباشد.
س 35: آیا همان گونه که در قتل مباشری در صورت عدم شناسایی قاتل، دیه مقتول از بیت المال پرداخت شود، در قتل تسبیبی نیز این گونه است، به عنوان مثال اگر شخص ناشناسی پوست موزی در خیابان انداخته و شخصی در اثر گذاشتن پا روی پوست موز و لغزیدن و به زمین خوردن، بمیرد آیا بیت المال ضامن دیه اوست؟
ج: اطلاقات روایات هر دو تا را شامل میشود در هر دو صورت دیه از بیت المال پرداخت شود.
س 36: تصادف با وسیله نقلیه در دو صورت ذیل از مصادیق تسبیب است یا مباشرت؟
الف) دو وسیله نقلیه با هم برخوردکنند وسرنشینان یکیاز آنها کشته شود.
ب) وسیله نقلیه به شخصی بر خورد کرده و او را هلاک نماید.
ج: صورت اول از مصادیق تسبیب است. صورت دوم از مصادیق مباشرت که در قتل، کسی دیگر دخالت ندارد.
س 37: دو نفر مشاجره لفظی میکنند، یکی از آنها عصبانی شده و در حالت خشم و عصبانیت با کلنگی که در دست دارد، به سر دیگری زده و او را به قتل میرساند، نوع قتل را مرقوم فرمایید.
ج: قتل عمد است.
س 38: کودکان برای بازی سنگی را در کوچه به عنوان دروازه فوتبال قرار داده و پس از بازی، آن را در همان حالت رها کرده و میروند، زید که ملکش در کنار کوچه بوده و دیوار و حصاری ندارد چاهی را در کنار سنگ و در ملک خودش حفر میکند به قصد اینکه نابینا یا عابر خاصی که معمولاً از آنجا میگذرد، به سنگ بر خورد کرده و در چاهی که در ملک اوست سقوط کند، یا مالک با توجه به اینکه اگر در ملک خود چاه بکند احتمال برخورد نا بینا یا عابر با سنگ و سقوط او در چاه زیاد است، اقدام به حفر چاه مینماید، حال مستدعی است بفرمائید با تو جه به اینکه عمل کودکان مصداق اضرار به طریق و عمل مالک مصداقالناس مسلطون علیاموالهم میباشد،ضامن دیة نابینا یا عابرچه کسیاست؟
ج: اگر چاه در محل رفت و آمد مردم بوده و صاحب چاه مانع و حفاظ در اطراف چاه قرار نداده باشد ضامن دیه صاحب چاه است نه کودکان.
س 39: با عنایت به روایت اصبغ بن نباته، غیاث و سکونی٣ که در مورد حبس مدعی اعسار وارد شده است، بفرمایید:
هرگاه شخصی در دادگاه محکوم به پرداخت دیه گردد، لیکن مدعی اعسار گردد، در دو صورت ذیل وضعیت به چه نحوی خواهد بود:
الف) وضعیت قبلی محکوم علیه از حیث مالی و از جهت اعسار یا ایسار او روشن باشد.
ب) وضعیت مالی سابق محکوم علیه مجهول باشد.
ج: اگر وضعیت قبلی محکوم علیه اعسار باشد قول او مسموع است، از زندان آزاد میشود و به او مهلت داده میشود که تحصیل مال کند و دیه را پرداخت کند و اگروضعیت قبلی او ایسار باشد ادعای اعسار بدون دلیل پذیرفته نمیشود وظیفه قاضی تحقیق کردن از وضعیت مدیون است و اگر حالت سابقه او معلوم نباشد در این صورت هم نیاز به تحقیق قاضی است و ادعای اعسار کافی نیست.
س 40: آیا در قتل عمدی موجب دیه مانند قتل فرزند توسط پدر، در صورت وجود لوث پنجا نفر قسم لازم است یا بیست و پنج قسم؟
ج: در قتل عمد پنجاه قسم است در قسّامه فرق بین قتل عمد موجب دیه و موجب قصاص وجود ندارد.
س 41: باعنایت به اینکه درماه حرام دیه تغلیظ میشود بفرمایید مبدء ماه حرام غروب آفتاب است. یا آذان مغرب یا رؤیت هلال یا نیمه شب یا طلوع فجر؟
ج: با رؤیت هلال ماه حرام کفّاره تغلیظ میشود.
س 42: اگر در اثر جنایتی دندان شیری کنده شده و به دندان دایمی زیر آن که در لثه قراردارد نیز صدمه برسد، به نحوی که دندان دایمی پس از رویش کج و معیوب باشد، آیا علاوه بر دیه یا ارش دندان شیری، ارشی نیز بابت رویش معیوب دندان دایمی میتوان مطالبه کرد؟
ج: در فرض سؤال که به دندان دایمی هم صدمه رسیده است ارش تعلق میگیرد.
س 43: اگر در اثر جنایتی دندان شیری کنده شود، و هم در اثر جنایت مزبور یا اینکه دندان دایمی زیر دندان شیری (در لثه) وجود داشته دیگر نروید، آیا علاوه بر دیه یا ارش دندان شیری، دیه دندان دایمی نیز که عدم رویش آن مستند به جنایت است باید پرداخت شود یاخیر؟ به عبارت دیگر آیا موضوع سؤال دو جنایت است (جنایت اول که مباشرتاً دندان شیری را ساقط کرده و جنایت دیگر که سبب عدم رویش دندان دایمی شده) که دو دیه دارد یا یک جنایت؟
ج: در این صورت هم نوبت به ارش میرسد.
س 44: اگر در اثر جنایتی، مقداری از گویایی شخص از بین برود، مانند اینکه قادر به ادای 10 حرف نباشد، مستدعی است بفرمایید:
الف) آیا دیه زوال حروف با توجه به حروف معجم عربی تعیین میشود یا همانگونه که برخی فقها فرمودهاند بر اساس حروف لغت مجنی علیه؟ [ حروف زبان که مجنی علیه به آن تکلم میکند، گاه 32 حرف است (فارسی زبانان) و گاه 26 حرف (انگلیسی زبانان) و گاه غیر آن].
ب) در صورتی که معیار حروف معجم عربی باشد، تعداد حروف مزبور 28 حرف است یا 29 حرف؟
ج) در صورتی که معیار، حروف لغت مجنی علیه باشد، در مواردی که مجنی علیه به چند زبان (فارسی، ترکی و عربی) تکلم میکند، معیار، حروف کدامیک از این لغات است؟
ج: در فرض سؤال دیه به حروف معجم عربی که به نظر اینجانب 29 حرف است محاسبه میشود بنا بر این مقاطع و مخارج هر تعداد حروفی که از بین رفته باشد به همان نسبت باید دیه پرداخت نماید.
س 45: زید به بکر حمله میکند و بکر از خود دفاع میکند، عمرو که بی اطلاع از واقع امر است، از روی خیر خواهی و به قصد وساطت و جدا کردن آنها از یکدیگر در میان آنها میرود و در این حین ضربه مشتی به صورت عمرو خورده و کبود میشود، حکم دیه ضربه وارده را در دو صورت ذیل بیان فرمایید:
الف) اگر زننده ضربه بکر باشد که در حال دفاع بوده؟
ج: اگر ضارب بکر باشد سه مثقال طلای سکه دار که هر مثقال18 نخود است باید دیه پرداخت کند.
ب) اگر زننده ضربه نا مشخص است (علم اجمالی وجود دارد که ضارب زید یا بکر است) حکم چیست؟
ج: در فرض سؤال ضارب باقرعه مشخص میشود و اگر هردوتا دیه را به طوری مساوی پرداخت کنند هم اشکال ندارد.
س 46: در قتل غیر عمدی ناشی از تصادفات محکوم علیه پس از انقضای مهلت پرداخت (دوسال) معسر است حتی توان پرداخت دیه را بنحو اقساط ندارد تکلیف چیست؟ آیا بیت المال ضامن است از هدر نرفتن خون مسلمان؟
ج: در صورت معسر بودن دیة بر بیت المال است.
س 47: آیا قاعده «کل ماکان فی الانسان اثنان ففیها الدیة و فی احدهما نصف الدیة و ماکان فیه واحد ففیه الدیة» که متخذ از روایات از جمله روایت هشام بن سالم و عبدالله بن سنان میباشد، را به صورت مطلق میپذیرید؟ و یا تنها در مواردی مانند دست، چشم، گوش و... که منصوص است، آن را جاری میدانید؟ در صورتی که مطلقاً قاعده را جاری میدانید، بفرمایید؛
الف) آیا قاعده مزبور مختص به اعضاء است یا در منافع نیز (چشائی ـ لامسه ـ احساس عطش و...) مطلقا آن را جاری میدانید؟
ج: آن قاعده نسبت به اعضاء مانند چشم، گوش، دست، پا، لبها، اِلیَتان اطلاق دارد ولی شامل منافع نمیشود غیر از اعضاء که زوج است عضو واحد گفته میشود.
ب) آیا قاعده مزبور مختص اعضای ظاهری است یا شامل اعضای داخلی بدن مانند کلیه و کبد هم میشود؟
ج: شامل کلیه و کبد هم میشود.
ج) مقصود از عضو واحد چیست و معیار تفکیک عضو واحد از غیر آن چه میباشد، به عنوان مثال آیا رگها، موهای سر، موی ریش، رشتهها اعصاب وعضو واحدی به حساب میآید؟
ج: ظهور عرفی صحیحه هشام بن سالم و غیره شامل رگها، موهای سر، موی ریش، رشته های اعصاب نمیشود بلکه ظهور دارد در آن امور که ذکر شد.
د) آیا بزرگی و کوچکی عضو تأثیری در شمول قاعده مزبور دارد، به عنوان مثال آیا قاعده مزبور نسبت به غدّه آپاندیس و مانند آن نیز جاری است؟
ج: بزرگی و کوچکی عضو در شمول قاعده تأثیر ندارد ولی آن قاعده شامل غدّه آپاندیس نمیشود.
س 1 ـ 48: حکم سقط جنین قبل از ولوج روح در موارد ذیل چگونه است؟
الف) بقای جنین موجب مرگ مادر و جنین خواهد شد؛
ب) بقای جنین موجب مرگ مادر خواهد شد؛
ج) بقای جنین در صورت فوق را پس از ولوج روح بیان فرمایید.
ج: در فرض سؤال در صورتهای «الف» و «ب» سقط جایز است البته با دادن دیه امّا در صورت مجرد احتمال مرگ مادر سقط جواز ندارد مگر اینکه احتمال عقلائی یا اطمینان پیدا کند که در این صورت هم اشکالی ندارد.
امّا بعد از ولوج روح اگر میدانید که بقاء جنین هم موجب مرگ خود جنین است و هم موجب مرگ مادر در این صورت سقط جنین اشکال ندارد امّا صورت دوّم که نوشته اید بقاء جنین موجب مرگ مادر باشد اگرچنین اتفاقی بیافتد که خود جنین زنده بماند و مادرش بمیرد در این صورت به نظر اینجانب سقط آن جنین جایز نیست چون فرض این است که هردو مسلمان و انسان هست نمیشود یکی را فدای دیگری کرد.
س 2 ـ 48: حکم سقط جنین در صور فوق را پس از ولوج روح بیان فرمایید.
س 3 ـ 48: آیا در موارد فوق رضایت زوج برای سقط جنین شرط است یانه؟ در صورتی که شرط نباشد، آیا جواز سقط جنین، موجب سقوط دیه جنین نیز میباشد؟ در صورتی که رضایت شوهر لازم باشد، آیا علاوه بر دیه زوجه و پزشک مسؤولیت دیگر نیز دارد؟
ج: در مواردیکه جواب آنها داده شد اجازه شوهر لازم است امّا باید مباشر سقط جنین دیه جنین را هم به مقداری که در کتب فقهیه مذکور است بدهد. و به غیر از دیه زوجه پزشک مسؤلیتی ندارد.
س 4 ـ 48: در مواردی پزشکان به صورت قطع، نظر میدهند که جنین ـ مثلاً به علّت نداشتن جمجمه یا... ـ زنده متولد نخواهد شده، حال در فرض مزبور بفرمایید، سقط جنین در دو فرض ذیل جایز است یا خیر و در صورت جواز، رضایت زوج نیز لازم است یا خیر؟
الف) ادامه حمل موجب عسر و حرج مادر است؛
ب) ادامه حمل هرچند مشکلاتی را برای مادر در پی دارد امّا وضعیت به مرحله عسر وحرج نرسیده است.
ج: اگر آن جنین معیوب در شکم مادر حیات پیدا کرده باشد سقط آن جنین جایز نیست و لو اینکه بقاء آن جنین در شکم مادر موجب زحمت یا حتی موجب عسر و حرج برای مادر باشد.
امّا اگر جنین هنوز حیات پیدا نکرده باشد و بقاء آن درشکم مادر برای مادر موجب ضرر غیر قابل تحمل باشد سقط آن جایز است.
امّا اگر به مرحله عسر وحرج نرسد سقط آن جایز نیست چه حیات پیدا کرده باشد یانه؟ ولی در موارد مذکوره دیه واجب است و هم چنین اجازه شوهر لازم است چون او صاحب نطفه است.
س 49: شخصی به سوی شخصی یا حیوانی تیر اندازی کند، در حالی که توجه دارد که شخص محقون الدم دیگری در معرض اصابت تیر به شخص دیگر و به قتل رسیدن او، قتل از چه نوعی است؟
ج: در فرض سؤال اگر احتمال شخص ضارب به حدّ اطمینان یاظنّ قوی برسد این قتل، قتل عمد است و اگر به حدّ شک باشد قتل خطاء است.
س 50: شخصی به سوی حیوانی یا شخصی تیر اندازی کند، در حالی که شخص ثالثی در معرض اصابت تیر باشد، و شلیک کننده به دلیل سهل انگاری متوجه این امر نباشد و تیر او به شخص ثالث اصابت کند، قتل از چه نوعی است؟
ج: قتل خطاء است.
س 51: راننده ای که مقررات رانندگی را رعایت نمیکند و در حالیکه سرعت غیر مجاز یا سبقت غیر مجاز داشته یا در حال عبور از چراغ قرمز بوده، با توجه به اینکه اینگونه عدم رعایت مقررات دیگران را در معرض جنایت قرار میدهد، بفرمایید؛ در صورت تصادف و وقوع قتل، جنایت عمد است یا غیر عمد؟
ج: اگر راننده قصد کشتن کسی را نداشته باشد این قتل باز قتل خطای شبه عمد است و دیه بر قاتل است.
س 52: آیا ارتکاب سایر جرایم غیر از قتل، در ماه های حرام نیز باعث تشدید مجازات میشود یانه؟
ج: در فرض سؤال موجب تشدید مجازات نمیشود.
س 53: آیا حرم مکه، حکم ماههای حرام را دارد و درصورت مثبت بودن پاسخ، آیا مشاهد مشرّفه نیز همین حکم را خواهند داشت؟
ج: بنا بر احتیاط واجب حرم مکّه به ماههای حرام ملحق است امّا مشاهد مشرّفه ملحق نیست.
س 54: آیا مقدار دیه مرد یا زن در ماه های حرام دو برابر مقدار آن در ماههای غیر است؟
ج: نه خیر یک دیه کاملة و ثلث دیه است نه دو برابر.
س 55: مردی زنی را در ماه حرام به قتل رسانده است، اگر اولیای دم تقاضای قصاص جانی را داشته باشند، آیا باید نصف دیه یک مرد در ماه حرام را به او بپردازند یا غیر ماه حرام را؟
ج: نصف دیه در غیر ماه حرام را در فرض سؤال باید بپردازد.
س 56: آیا تغلیظ دیه مختص قتل عمد و شبه عمد است یا خطای محض را هم شامل میشود، در صورتی که خطای محض را هم شامل شود با توجه به اینکه تغلیظ دیه نوعی تشدید است و در قتل خطای محض تقصیری در کار نیست چگونه قابل توجیه است؟
ج: تغلیظ دیه به جهت احترام بیشتر به خون مسلمان و احترام به ما ههای حرام است و لو تقصیر ی در بین نباشد بنا بر این در هر سه نوع قتل تغلیظ دیه است.
س 57: آیا تغلیظ دیه اختصاص به زمانی دارد که جنایت و قتل هر دو در ماه حرام اتفاق افتاده باشد، یا اگر یکی در ماه حرام و دیگری در غیر ماه حرام اتفاق بیفتد باز هم حکم به تغلیظ دیه جاری میشود؟
ج: ملاک وقوع خود قتل در ماه حرام است.
س 58: آیا تغلیظ دیه مخصوص قتل نفس است یا شامل قطع اعضاء و جراحات و حتی باعث تشدید مجازات در دیگر جرایم هم میشود؟
ج: شامل قطع اعضا نمیشود.
س 59: هرگاه مسلمان ایرانی، در خارج از مرزهای ایران (مثلاً عراق، عربستان و یا آمریکا) به قتل رسیده و قاتل هم ناشناس باشد؛ آیا بر دولت ایران لازم است، دیه مقتول را از بیت المال بپردازد؟
ج: اعطائیه از بیت المال تابع تسلّط و بساطت ید حاکم است تا هر اندازه که حاکم در آن مناطق تسلّط دارد میباشد و حاکم چون در عراق و عربستان و آمریکا تسلّط و بساطت ید ندارد و لذا اگر در آنجاها مسلمانی کشته بشود و قاتلش معلوم نباشد اگر ممکن است دیه از همان دولت گرفته شود و اگر ممکن نیست بر حاکم که بیت المال در اختیار دارد دادن دیه آن واجب است.
س 60: هرگاه یک مسلمان تبعة کشورهای دیگر، در ایران به قتل رسیده باشد و قاتل نیز ناشناس باشد، آیا دولت ایران موظف به پرداخت دیه مقتول است؟
ج: بلی اگر مسلمانی در ایران کشته بشود و قاتلش معلوم نباشد بر حاکم است که از بیت المال بدهد ولو مقتول تابع کشور دیگر باشد.
س 61: اگر کافر مستامن یا معاهدی که به عنوان تاجر یا جهانگرد به ایران آمده است به قتل برسد، میتوان دیه او را از بیت المال پرداخت نمود؟ در صورتی که کشورهای متبوع آنها نسبت به اتباع ایرانی چنین امتیاز قائل شده باشند، چطور؟
ج: اگر کافر کتابی باشد از باب مصالح باید دیه در صورت معلوم نبودن قاتل از بیت المال پرداخت بشود.
س 1 ـ 62: با عنایت به اینکه پرداخت کننده دیه در برخی روایات، امام المسلمین و در برخی موارد بیت المال ذکر شده است، بفرمایید، آیا بین مال امام و بیت المال در نصوص وارده در باب دیات تفاوتی وجود دارد ؟
س 2 ـ 61: مقصود از بیت المال چیست؟ آیا بیت المال منافع و عایدات انفال است یا اموری نظیر مالیاتها و... را نیز شامل میشود؟ خمس و زکات چطور؟
س 3 ـ 61: آیا بیت المال موارد مصرف مضبوطی دارد، یا در هر موردی که حاکم مسلمین مصلحت بداند (مصالح مسلمانان) میتواند آن را هزینه نماید؟
ج1ـ2ـ3ـ : در فرض سؤال تمام اموال که تحت اختیار و تسلّط حاکم است بیت المال است، یعنی آن اموال عمومی که در صورت حضور امام مال منصب امامت است مثل غنایم حرب که در خزانه دولت باقی بماند و جزیه از اهل ذمّه بگیرد و مال خراج و مقاسمه و امثال آن و این اموال در عصر حاضر که زمان غیبت امام است اختیار آن به مجتهد جامع الشرایط است خمس و زکات را اگر دستور جمع آوری آنها را بدهد و در خزانه دولت قرار دهد جزء بیت المال میشود و اگر به صاحبان آن اجازه دهد که به مستحقین بدهند بیت المال نیست وامّا امام اگر مال شخصی داشته باشد بعد از فوت ایشان مال تمام ورثه است اختصاص به امام بعد ندارد و اما آنچه مال منصب امامت است اختیارش به امام بعد یا حاکم شرعی میباشد ومصرف بیت المال هم در هر موردیکه حاکم مصلحت بداند میتواند مصرف کند.
س 62: برای اثبات جنایت موجب دیه کامل، چند سوگند لازم است؛ 50، 25، یا 6 سوگند؟
ج: در فرض سؤال 6 سوگند کافی است.
س 63: بنا بر آنکه 6 سوگند در قسامه اعضاء برای اثبات جنایت موجب دیه کامل کافی باشد ـ چنانکه مشهور این است ـ بفرمایید: در صورتی که با یک ضربه، منافع متعددی از بین رفته باشد، یک قسامه شش تایی کافی است یا به تعداد منافع، قسامه باید اقامه گردد؟
ج: اگر منافعی که از بین رفته است به اندازه دیه نفس باشد یک قسم شش تای کافی است.
س 64: آیا در قسامه اعضاء نیز تحقق لوث را ـ چنانکه مشهور است ـ شرط میدانید؟
ج: به نظر اینجانب در قسامه، جنای بر اعضا تحقق لوث شرط میباشد.
س 65: اگر کافر غیر کتابی مانند جهانگردی با مجوّزی وارد کشور ایران شود و در ایران توسط مسلمان کشته شود آیا به کافر غیر کتابی دیه تعلق میگیرد؟
ج: اظهر عدم ثبوت دیه است در کفار غیر ذمّی.
س 66: در فرض سؤال قبلی چنانچه بدون مجوّز وارد ایران شود دیه تعلق میگیرد؟
ج: مجوّز وعدم آن در عدم ثبوت دیه در فرض سؤال تأثیر ندارد مگر اینکه ولی امر مسلمین مصلحت را در پرداخت دیه بداند در این صورت از بیت المال پرداخت شود در صورتیکه با مجوّز وارد کشور اسلامی شده باشد
س 67: اگر صدمه عمدی بر شخصی وارد گردد ولیکن نوعاً کشنده یا موجب قطع عضو نبوده مانند قطع انگشت و جانی نیز قصد کشتن را نداشته ولی به جهت ضعف مجنی علیه یا هرجهت دیگری سرایت کرده و موجب فوت یا قطع دست گردیده است حکم مسأله را بیان فرمایید آیا جانی میبایست نسبت به قطع انگشت قصاص شود و آنگاه بلحاظ فوت مجنی علیه دید بپردازد یا جانی فقط باید دیه نفس بپردازد یا فقط قصاص میشود؟
ج: اگر قتل مستند به قطع انگشت باشد یک دیه (دیه قتل نفس) کافی است.
و اگر قطع انگشت موجب قطع ید شود نه موجب قتل در این صورت اگر قصاص دست امکان داشت باشد قصاص جایز است و الاّ دیه پرداخت کند.
س 68: در صورتی که شخصی عمداً به دیگری مشت یا سیلی بزند یا انگشت او را قطع کند، در صورتی که اینگونه اعمال نوعاً کشنده نبوده و ضارب قصد قتل هم نداشته باشد ولکن مجنی علیه فوت کند، آیا تنها دیه نفس ثابت است یا تنها قصاص نفس یا نسبت به عضو، قصاص عضو و نسبت به نفس قصاص نفس؟
ج: حکم قتل شبیه عمد را دارد، بر جانی دیه نفس واجب است.
س 69: اگر شخصی به خنثی مشکله جنایتی که موجب دیه است وارد نماید حکم دیه آن به چه کیفیت است آیا دیه مرد، یا زن یا تنصیف به این معنا که نصف دیه مرد و نصف دیه زن، به وی تعلق میگیرد؟
ج: در فرض سؤال دیه تنصیف میشود یعنی نصف دیه مرد و نصف دیه زن به او تعلق میگیرد.
س 70: در فرض مسأله فوق (69) چنانچه مجنی علیه ممسوح باشد دیه آن چقدر است؟
ج: حکم به قرعه میشود.
احکام دیه (3)
▲ احکام دیه (3)
س 71: اگر شخص موی سرِ دختر خرد سال ـ مثلاً ـ (ده روزه) را از بین ببرد و دیگر نروید کیفیت تعیین مهر المثل را بیان فرمایید.
ج: دیه کامله دارد.
س 72: شخصی در حدود 20 سال قبل به تحریک اشخاصی به طور ناحق شخصی دیگری را بدون هیچ گناهی به قتل میرساند و خود قاتل فراری و متواری میشود.
پدر مقتول پس از چند ماهی قاتل را دستگیر نموده و به مراجع قضایی حاکم آن زمان سپرده و دستور قصاص وی همراه با اعتراف وی به صورت مکتوب میگیرد. چون قاتل و مقتول از یک منطقه و نزدیک هم میباشند پدر مقتول در جلسه ای ابراز میکند که اگر کسی ضمانت قاتل را بکند قاتل را آزاد کرده و از قصاص صرف نظر میکند ولی هیچکس حاضر به ضمانت قاتل نمیشود و پدر مقتول قاتل را جهت نظر خواهی از مادر قاتل و احتمالاً تحویل دادن به مادرش به طرف وی میبرده که در راه قاتل متواری شده و پدر مقتول پس از اخطار لازم به طرف قاتل شلیک میکند و چون تفنگ روی قید تکرار داشته است تعداد گلوله بیشتری به طور نا خود آگاه به قاتل زده میشود که بر اساس گفته ای پدر مقتول قصد زدن قاتل به این صورت را نداشته و قصد تحویل دادن قاتل به مادرش را داشته است امّا چون متواری شده بود ناچاراً به این گونه به طرف وی شلیک میکند.
حال پس از گذشت بیست سال پدر قاتل ادعا میکند که پدر مقتول به فرزند وی (قاتل) تعداد گلوله بیشتر زده است و ادعای خسارت میکند حال با توجّه به اینکه پدر مقتول در قید حیات نمیباشد و در زمان حیات وی پدر قاتل هیچگونه ادعایی مبنی بر دیه و خسارت به پدر مقتول نداشت. حال فرزندان پدر مقتول (برادر مقتول) ادعا و دعوای خسارت میکند.
آیا این ادعا و دعوای به میّت نمیباشد و پدر قاتل میتواند نسبت به فرزندان و برادر مقتول چنین ادعایی را داشته باشد یانه؟ و این دیه و خسارت را باید فرزندان پدر مقتول (برادر مقتول) بپردازد یانه؟
ج: در قتل عمد پدر مقتول حق دارد قاتل را قصاص کند و زدن گلوله بیشتر در فرض سؤال موجب دیه و خسارت نمیشود و ورثه قاتل حق مطالبه خسارت و دیه را از ورثه مقتول ندارند.
س 73: در صورتیکه در جنین روح دمیده نشده باشد، آیا سقط آن در موارد زیر جایز است؟
الف) بقای جنین موجب مرگ مادر و جنین باشد.
ج: سقط جایز است.
ب) بقای جنین موجب مرگ مادر باشد.
ج: سقط جایز است.
س) بقای جنین خطر جانی برای مادر داشته باشد یا خوف ضرر قابلی توجهی برای مادر وجود داشته باشد.
ج: درصورت علم به خطر جانی سقط اشکال ندارد.
د) جنین به تشخیص قطعی پزشکان مورد وثوق ناقص الخلقه باشد به گونهای که نگهداریِ او برای پدر و مادر موجب عسر وحرج باشد.
ج: جواز ندارد.
هـ) به تشخیص کار شناسان مورد وثوق جنین مرده به دنیا خواهد آمد و یا بلا فاصله بعد از تولد خواهد مرد.
ج: جواز ندارد.
س 74: چنانچه روح در جنین دمیده باشد، آیا در فروض پیش سقط جنین جایز است؟
ج: جایز نیست.
س 75: در صورت جواز سقط جنین در تمام یا برخی از فروض فوق؛ آیا دیه ثابت است و بر فرض ثبوت دیه بر پزشک مباشر است یا مادر و پدر؟
ج: در موارد جواز سقط دیه بر مباشر واجب است.
س 76: اگر در برخی از صور پیشین، سقط جایز باشد آیا اجازه پدر نیز شرط است؟ چنانچه پدر حضور نداشته باشد یا وفات نموده باشد حکم مسأله چیست؟
ج: در موارد جواز اجازه پدر شرط نیست.
س 77: در صورتی که مادر مبتلا به بیماری خاصی باشد، چنانچه اقدام به درمان وی ملازمه با آسیب دیدن جنین یا سقط وی داشته باشد، آیا اسقاط جایز است؟
ج: اگر حفظ جان مادر متوقف به در مانی که موجب سقط جنین قبل از دمیدن روح باشد درمان اشکال ندارد.
س 78: ولوج روح در چه زمانی صورت میگیرد و علامت آن چیست؟ (این مسأله از حیث پزشکی نیز جواب قطعی و تعیینی ندارد)
ج: بعد از چهار ماه ولوج روح میشود.
س 79: چنانچه نگه داری جنین موجب عسر وحرج مادر یا اطرفیان باشد و حضرتعال سقط را قبل از ولوج روح در چنین فرضی جایز میدانید، بفرمایید؛ معیار عسر وحرج، نوعی است یاشخصی؟
ج: عسر و حرج شخصی که قابل تحمل نباشد. قبل از دمیدن روح سقط جنین اشکال ندارد.
س80: آیا در موارد جواز و عدم جواز سقط، تفاوتی بین جنین به وجود آمده از رابطه مشروع و جنین ناشی از زنا (اعم زنای با محارم و اجنبی) وجود دارد یا خیر؟
ج: در حرمت و جواز فرق نمیکند ولی در مقدار دیه فرق دارند که در وظیفه القضاة بیان شده.
س 81: اگر پزشک خبره اعلام نماید که علاوه بر دیه مقدر بابت کاهش عملکرد اندام فوقانی دست راست (قطع انگشتان) که در اثر قطع دو انگشت شست و سبابه ایجاد شده ارشی معادل 11% دیه کامل به مجنی علیه تعلق میگیرد، آیا ارش منظور منطبق با نظر شارع مقدس میباشد؟
ج: نظر پزشک خبره در تعیین ارش اعتبار ندارد، ارش باید بر طبق نظر حاکم شرع تعیین شود.
س 82: شخصی سه سال قبل شخصی دیگری را به قتل میرساند، بعد از سه سال وارثین مقتول اگر اقدام به اخذ دیه بکند آیا دیه و خون بهای مقتول از تاریخ که مقتول به قتل رسیده حساب میشود یا از تاریخ که داد گاه یا هر مرجع ذی صلاح که حکم کند صادر میکند یعنی زمان صدور حکم حساب میشود. به عبارت دیگر میزان محاسبه خون بهای سه سال قبل است یا همین سال جاری که هرکدام را معیار قرار دهیم تفاوت زیادی دارد.
ج: در فرض سؤال اگر قتل، قتل عمد بوده حکم اوّلی آن قصاص است و اگر بخواهد اعدام نشود باید ورثه را با دادن دیه راضی کند که در این صورت اختیار مقدار دیه هم به دست اولیاء دم میباشد به هر مبلغی که راضی شوند باید راضی کند.
امّا اگر قتل خطاء یا شبیه به عمد بوده حکم آن دیه است و دیه هم دیه زمان قتل را باید بدهد.
س 83: اگر کسی، شخص دیگری را تهدید به قتل کند و از نظر روحی اذیت کند یا به وسیله دارویی او را دیوانه کند چه حکمی دارد؟
ج: اگر تهدید به قتل کند از سوی حاکم شرع تعزیر میشود و اگر عقل او را زایل کند باید دیه کامل یک انسان را به او پرداخت کند.
س 84: در مواردی که کالبد شکافی جایز است آیا دیه ساقط است یانه؟
ج: اگر بدن انسان زنده را کالبد شکافی کند با رضایت خودش دیه ندارد ولی کالبد شکافی بدن میت مسلمان در صورتیکه حیات مسلمان دیگری به آن توقف داشته باشد و پیوند اعضاء غیر مسلمان امکان نداشته باشد در این صورت کالبد شکافی اعضاء مسلمان جایز است ولی دیه واجب است، باید دیه آن عضو برای خود میت در امور خیریه مصرف شود.
س 85: آیا وصیت به کالبد شکافی و یا اذن اولیاء میت موجب جواز و مسقط دیه میباشد؟
ج: دیه ساقط نمیشود و اجازه ولی نیز موجب جواز کالبد شکافی و سقوط دیه نمیشود.
س 86: دیّهی جراحات وارده بر سر وصورت را بیان فرمائید:
ج: در فرض سؤال جراحات وارده بر سر وصورت نُه قسم است و هریک دیه مخصوص به خود دارد.
1ـ خارصه است و آن این است که سر وصورت خدشه و خراش بردارد ولی خون خارج نشود و دیهاش یک شتر است.
2ـ دامیه است که گوشت کمی شکافته و خون خارج بشود و دیهاش دو شتر است.
3ـ متلاحمه است که آلت ضرب مقداری زیادی در گوشت فرو برود ولی به پرده که روی استخوان است نرسد و دیه آن سه شتر است.
4ـ سمحاقه است و آن جراحتی است که به پرده که روی استخوان است برسد و دیه آن چهار شتر است.
5 ـ موضحه است و آن جرحی است که پرده روی استخوان را پاره کرده و سفیدی استخوان نمایان شده باشد یعنی اگر گوشت های محل زخم را کنار بزند استخوان دیده میشود و دیه آن پنج شتر است.
6ـ ششم هاشمه است که استخوان بشکند و دیه آن ده شتر است اگر چه پوست و گوشت شکافته و مجروح نشود.
7ـ مُنقِّله است که استخوان جابه جا شده و دیه آن پانزده شتر است.
8ـ مأمومه است که به امّ الدماغ یعنی به پردۀ مغز که در میان آن است رسیده ولی پرده شکافته نشده است و دیة آن سیوسه شتر کفایت میکند و لودیهاش سه صدو سیسه دینار و ثلث دینار 333 است.
9 ـ دامغه است و آن این است که پردة که مغز در میان او است شکافته شود که اگر موجب مرگ نشود دیة آن علاوه بر دیة مأمومه ارش برای شکافته شدن پردة مغز سر نیز ثابت است.
س 87: آیا در جنابت بر اطراف و اعضاء نیز تغلیظ دیه وجود دارد یانه؟
ج: نه خیر تغلیظ دیه مخصوص قتل است.
س 88: اگر زوجه یائسه باشد و مقداری از مهریة خود را برای شوهر ببخشد و شوهر هم او را طلاق خلعی بدهد و در بین عدّه زن رجوع کند به آنچه بذل کرده آیا مرد حق رجوع دارد یانه؟
ج: در صورتیکه زن یائسه باشد رجوع به بذل صحیح نیست اگر یائسه نباشد زن حق رجوع به بذل و شوهر حق رجوع به زوجه دارد.
س 89: اگر مردی با پرداخت تمام مهریه زن خود را طلاق دهد و نامه امضاء کند که بزنش رجوع نکند آیا حق رجوع شوهر با این امضاء ساقط میشود یانه؟
ج: جواز رجوع مرد بزوجهاش حکم شرعی است و قابل اسقاط نیست این امضاء این حکم را از بین نمیبرد.
س 90: زنی سوار وسیلهی نقلیهی است تا اورا به مقصد برساند لیکن راننده به قصد تجاوز به عنف، زن را به خارج شهر یا جای خلوتی میبرد، زن هنگامی که از نیت راننده مطلع میشود، برای حفظ آبرو و پاکدامنی، ناچار خود را از خود روی او در حال حرکت پرتاب میکند و در اثر آن فوت نموده یا صدمه میبیند، مستدعی است بفرمائید آیا علاوه بر تعزیر راننده متخلف، ضمان دیه زن نیز بر عهده اوست؟
ج: در فرض سؤال شخص راننده ضامن است چون این خانم به قصد دفاع از خود خود را از ماشین انداخته است.
س91: شخصی در روستایی در گیری پیدا میکند با شخصی دیگر در این میان دختری از ناحیه دست در اثر تیر اندازی یکی از طرفین دعوا زخمی میگردد در این مجال شخصی که مشغول آبیاری زراعت پدر دختر مجروحه بود در نزد پدر دختر میرود وقضیه را اینجور باز گو میکند که من در صحنه بودم و بچشم دیدم که دختر شما مقتوله وخانم شما مجروحه گردید در این اثنا پدر آن دختر باسلاح و وسایل جنگی بخانه شخص ضارب دختر حمله میبرد و در این حین تنها دختر ضارب اول که در خانه حضور داشته از ترس فرار میکند و پدر دختر مجروحه در حین فرار دختر شخص ضارب را به ضرب گلوله به قتل میرساند. لطفاً مرقوم بفرمائید آیا این قتل عمد محسوب میشود یا غیر عمد؟ آیا قاتل قصاص میشود یا دیه باید بپردازد؟ و آیا در این میان شخص که شایعه کرده و باعث شده است که پدر دختر مجروحه، دختر مرد ضارب را بقتل برساند از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
ج: در فرض سؤال قتل، قتل عمد است و شخص شایعه گر باید تعزیرشود.
س 92: با توجه به عبارات فقها که میفرمایند مجازات زنا با محارم و زنای به عنف و اکراه قتل است و فرقی بین محصن و غیر محصن نیست و با عنایت به اینکه مجازات رجم سخت تر از مجازات قتل است بفرمائید:
1ـ چرا زانی محصن که مرتکب زنای به عنف یا زنای با محارم شده رجماً کشته نمیشود؟ در حالی که اگر زنا با عنف یا بامحارم نبود رجم میگردید؟ (به خصوص در آنجا که جرم با بیّنه اثبات شده است).
2ـ با توجه به اینکه به اجماع فقهاء در صورتی که شیخ یا شیخه محصن مرتکب زنا شوند علاوه بر رجم صد ضربه شلاق نیز جاری میگردد، در فرض زنای با محارم یا به عنف اگر زانی محصن پیر مرد باشد آیا قبل از قتل صد ضربه شلاق بر وی جاری میشود؟ اگر جواب منفی است چه توجیهی دارد؟
ج1: اولاً احکام تابع مصالح و مفاسد است که آن مصالح و مفاسد را غالباً غیر معصوم درک نمیتوانند.
دوم اینکه اگر زنای با محارم به اقرار زانی ثابت شود بعد انکار کند رجم ساقط میشود ولی حد ساقط نمیشود.
سوم اینکه اگر زنای مرجوم و مرجومه با اقرار ثابت شده باشد و یک سنگ اصابت کرده باشد بعد از آن اگر فرار کنند بر گردانده نمیشوند بر خلاف کسانیکه محکوم به قتل هستند قتل در مورد آنها جاری میشود، لذا از این ناحیه حکم رجم آسانتر از حکم قتل است.
ج2: در زنای با محارم مطلقا حکم گردن زدن زانی و زانیه است وشلاق ندارد مستفاد از روایات همین است اگر چه از نظر گناه زنای با محارم گناهش بیشتر است.
س 93: در زنای موجب رجم و یاقتل چنانچه زانی اقرار نماید پس انکار نماید حدّ رجم یا قتل ساقط است لیکن در صورتی که قاضی علم به کذب منکر پیدا نماید آیا در این صورت حدّ ساقط میشود یا حد اجراء میشود؟
ج: در فرض سؤال اگر قاضی علم به زنا داشته باشد حدّ ساقط نمیشود.
س 94: در تحویل دادن جسد زوجه آیا زوج مقدم است یا پدر و مادر وی؟
ج: زوج مقدم است بر پدر و مادر.
س 95: آیا در فروض ذیل قصاص به دیه تبدیل میشود؟:
الف) هرگاه قاتل پس از تسلیم خود به اولیای دم، به مرگ طبیعی از دنیا برود.
ب) هرگاه قاتل توسط شخص دیگری غیر از اولیای دم به قتل برسد.
ج) هرگاه قاتل با خود کشی و مانند آن، به سوء فعل خود، زمینه قصاص را از بین برده و خود را معدوم نماید.
د) آیا در فروض فوق فرقی بین قتل و جنایت کمتر از قتل وجود دارد؟
ج: در تمام فروض فوق قصاص تبدیل به دیه میشود چون لایبطل دم امرء مسلم تمام مواردیکه اقتصاص تعذّر داشته باشد در قتل عمد و هم چنین موارد قتل خطأی و قتل شبیه عمد را شامل است.
البته فروض فوق جنایت کمتر از قتل را شامل نیست.
س 96: گاهی خلبان هوا پیما، راننده اتوبوس، لکوموتیوران و... به دلیل نقص وسیله نقلیه و مانند آن خود را در وضعیتی میبیند که ناچار است برای حفظ جان مسافران، عملی انجام دهد که خود این عمل موجب تلف یا صدمه بدنی به افراد داخل یا خارج از وسیله نقلیه میگردد. به عنوان مثال هرگاه در اثر نقص فنّی ایجاده شده در وسیله نقلیه، ترمز اتوبوسی از کار بیفتد و راننده مجبور باشد برای جلوگیری از سقوط به دره و برای نجات جان 35 مسافر، اتوبوس را به کوه یا کامیون رو برویی بکوبد، با فرض اینکه تنها راه دفع خطر از مسافران انجام عمل مزبور باشد، و صدمات ناشی از انجام عمل مزبور به مراتب کمتر از عدم انجام آن باشد، مستدعی است بفرمایید؛
1ـ خلبان یا راننده ضامن دیه افراد آسیب دیده ـ اعم از افراد داخل یا خارج وسیله نقلیه ـ میباشد؟
2ـ در صورتی که خلبان و راننده، مسؤلیتی نداشته باشند، آیا از بیت المال میتوان دیه مصدومین را پرداخت کرد؟
3ـ آیا در فرض فوق، بین صورتی که قرار گرفتن در وضعیت اضطراری ناشی از قصور و تقصیر خلبان یا راننده باشد، با صورتی که وضعیت اضطراری بصورت کاملاً اتفاقی بوجود آمده باشد (مثل اینکه علیرغم کنترل کامل وسیله نقلیه قبل از حرکت، ناگهان در حین حرکت وسیله دچار نقص فنّی شود) و جود دارد یا خیر؟
ج: در فرض اول راننده یا خلبان ضامن دیه است. چون قتل خطائی است که البته دیه را باید عاقله بدهد و در صورت عدم قدرت عاقله از مال قاتل داده میشود و اگر قاتل هم قدرت نداشته باشد از بیت المال داده میشود.
و بین قصور و تقصیر معلوم است که فرق است که قتل عن تقصیر قتل شبیه عمد و قتل قصوری قتل خطأ است.
احکام تعزیر
▲ احکام تعزیر
س 1: آیا شرعاً حبس ابد از مجازات های تعزیری محسوب میشود و حاکم شرع میتواند در برخی از جرایم تعزیری مرتکب را به حبس ابد محکوم کند؟
ج: در حبس ابد بعضی موارد منصوص است مانند امساک مقتول توسط کسی که در آن فرض قاتل کشته میشود و ممسک حبس ابد میشود امّا در غیر موارد منصوص هم اگر قاضی جامع الشرایط صلاح بداند میتواند از موارد منصوص تعدّی کند.
س 2: آیا ارتجاعی و ابتدایی بودن در توهین شرط نیست یا خیر؟ بدین معنی که اگر دو نفر به یکدیگر توهین کنند فرد اول که ابتدائاً دیگر را مورد توهین قرار داده مجرم است و تعزیر میشود. آیا نفر دوم که در پاسخ به فرد اول او را مورد توهین قرار داده نیز مجرم و قابل تعزیر است؟
ج: ابتدایی بودن در توهین شرط نیست هر دو تا در صورت ثبوت و مطالبه طرفین قابل تعزیر است توسط حاکم شرع، و حاکم شرع مبتدی را تعزیر بیشتر میکند.
س 3: بر اساس نظر مشهور فقهاء هرگاه سارق قبل از شکایت مسروق منه، مال مسروقه را تحت ید مالک قرار دهد و به وی بر گرداند حدّ سرقت ساقط میشود، لطفاً بفرمایید: آیا در سرقت های تعزیری، اختلاس، کلاهبرداری و امثال آن نیز این حکم جاری است و تعزیر منتفی میشود یا این حکم مختصّ سرقت حدّی است؟
ج: در فرض سؤال احکام تعزیری در اختیار حاکم شرعی است اگر حاکم صلاح بداند میتواند تعزیرکند.
س 4: در تفخیذ که حدّش صد ضربه شلاق است نفس قرار دادن آلت بین اِلیَتَیْن کفایت میکند یا مالیدن آلت علاوه برآن شرط است.
ج: اطلاق ادلّه هردو را شامل میشود.
احکام قذف
▲ احکام قذف
س 1:هرگاه کسی دو بار مرتکب قذف شود و بعد از هر بار حد قذف بر او جاری شود، در مرتبه سوم یا چهارم (با توجه به اختلاف در مبانی) حدوی قتل است، یانه؟
الف) آیا حد قتل حق الناس است و با گذشت مقذوف ساقط میشود؟
ج: بلی حق النّاس است و باگذشت مقذوف حد قذف ساقط میشود مگر اینکه در نزد قاضی مرافعه شود بعد از ثبوت توسط اقرار و بینه در این صورت حد قذف با گذشت مقذوف ساقط نمیشود.
ب) با فرض آنکه حد قذف یا سرقت در مرتبه سوم یا چهارم حق الله بوده و قابل گذشت نباشد، آیا رسیدگی و صدور حکم، به شکایت شاکی خصوصی (مقذوف یا مسروق منه) نیاز دارد؟
ج: سرقت دو جنبه دارد (مشترک است) هم حق الله است وهم حق الناس است اگر قبل از شکایت در نزد قاضی سارق را عفو کند حد سرقت در مورد سارق جاری نمیشود و اگر در نزد قاضی سرقت ثابت شد حد سرقت با عفو مسروق منه ساقط نمیشود. و اگر سرقت به اقرار و یا بیّنه ثابت شود اجراء حد نیاز به مطالبه اجراء حد توسط مسروق منه ندارد.
س 2: آیا در شهادت به جرائم موجب حد مانند لواط، قذف و سرقت، دیدن (در مثل سرقت و لواط) و یا دیدن و شنیدن (در مثل قذف) شرط است، یا مجرد علم حاصل از تواتر یا سماع و امثال آن کافی است، و چنین شهادتی معتبر است؟
ج: در شهادت به موارد فوق در مقام مرافعه دیدن و یا شنیدن شرط است.
س 3: آیا همانگونه که شاهد در زنا باید صریحاً چگونگی زنا را شهادت دهد که ـ مثلاً ـ «کالمیل فی المکحله» بوده است، بفرمایید؛
الف) آیا در تفخیذ نیز باید جزئیات را بیان کند؟
ب) آیا در مساحقه نیز باید جزئیات را بیان کند؟
ج1ـ 2: در مقام مرافعه و منازعه شهادت به لواط و تفخیذ و مساحقه عن حسّ و یا اقرب به حسّ باشد.
احکام عزاداری
▲ احکام عزاداری
س 1: مراسم عزاداری امام حسین ٷ را در افغانستان چه گونه ارزیابی میکنید؟
ج: مراسم عزاداری باید به طور شایسته برگزار شود به گونه ای که موجب وهن مذهب نگردد.
س 2: کسی که زمین خود را در افغانستان گرو داده و خودش در ایران زندگی میکند. اهالی قریه در افغانستان حسینیه ای ساختهاند و هزینه آن را بر زمین قرار داده اند، هزینه حسینیه بر عهده مستأجر است یا صاحب زمین؟
ج: هزینه حسینیه بر عهده صاحب زمین است نه مستأجر اما کسی نمیتواند صاحب زمین را مجبور کند که بدون رضایت خود هزینه حسینیه را پرداخت کند.
س 3: آیا زنجیر زدن، سینه زدن و سیلی زدن به بهانه عزاداری امام حسین به گونه ای که موجب زخم شود جایز است؟
ج: اگر موجب ضرر جانی یا وهن مذهب شیعه نشود اشکالی ندارد.
س 4: آیا استفاده از سنج، دهل و شیپور در مراسم عزاداری جایز است؟
ج: چون از قدیم بوده و سیره بر این جاری است، اشکالی ندارد.
س 5: عزاداری که در برابر مزار امامان معصوم ﭦ خود را به خاک میاندازند وخود را به خاک میمالند به گونه ای که موجب خراشیده شدن و خون ریزی میشود با همان حال وارد حرم میشوند، چه حکمی دارند؟
ج: رفتاری که موجب وهن مذهب میشود جایز نیست. با بدن خون آلود به حرم رفتن و نجس کردن حرم حرام است.
س 6: آیا به کار بردن عناوینی مانند سگ حسین ٷ غلام سیاه و... در عزاداریها جایز است؟
ج: این تعابیر چون کمال احترام را میرساند اشکالی ندارد.
س 7: آیا قمه زنی و زنجیر زنی تیغی به گونه ای که خون جاری شود جایز است؟
ج: اگر ضرر قابل اعتنا بر قمه زن و زنجیر زن وارد نشود و در حضور دشمنان اهل البیت ﭦ وموجب وهن مذهب حقه جعفری انجام نشود، اشکالی ندارد.
س 8: کربلا رفتن از راه قاچاق چه حکمی دارد؟
ج: اگر احتمال خطر وضرری که معمولاً قابل تحمّل نیست وجود داشته باشددر چنین شرایطی جایز نیست.
س 9: چوب درازی که بر یک سر آن پنجه ای مانند دست نصب میشود و آن را با پارچه های رنگارنگ میپوشانند و عَلَم حضرت اباالفضل ٷ مینامند میبوسند، زیارت میکنند ودر پای آن گریه میکنند و حاجت خود را میخواهند. آیا این کار صحیح است و حکم شرعی آن چیست؟
ج: چون همه این کارها را به یاد عَلَم حضرت اباالفضل ٷ انجام میدهند اشکالی ندارد.
س 10: نوحه خوانی و مرثیه سرایی زنان، که مستلزم رسیدن صدای آنها به نامحرم باشد، چه حکمی دارد؟
ج: در این صورت از بلند خواندن خود داری شود تا مردان نامحرم صدای آنها را نشنوند.
س 11: آیا آنچه در عزای ائمة طاهرین ٹ خاصّه ابا عبدالله الحسینٷ مصرف میشود میباید مخمس شده باشد؟
ج: در فرض سؤال اگر انسان آن پول که مصرف عزای ائمه ٹ میشود سال بر او گذشته باشد خمس آن پول واجب است.
س 12: آیا ضرورت دارد با اینکه پوشیدن سیاه مکروه است و در عزای ائمهﭦ بپوشند؟
ج: پوشیدن لباس سیاه در عزای ائمه ﭦ چون سیره بر این جاری شده است کراهتی ندارد انشاء الله.
احکام رقص و موسیقی
▲ احکام رقص و موسیقی
س 1: در برخی مناطق گاهی چوپانها در کوه یا برخی افراد در خانه هایشان در عروسیها تار و تنبور مینوازند، دف میزنند و همراه با آن ابیاتی را میخوانند که هیجان آور نیست اما یک نوع احساس شادی یا غمگینی به شنونده دست میدهداین مسأله چه حکمی دارد؟
ج: جایز نیست.
س 2: ملاک در حرمت ساز، آواز و موسیقی چیست؟
ج: انسان را به وجد آورد، مناسب مجالس لهو و لعب باشد و باعث سبکی انسان است.
س 3: آن گونه که غنا در کتب فقهی تعریف شده است خیلی از تلاوتها و قرائت های قرآن و روضه خانی ها، غنا به شمار میآید؟
ج: از خواندن قرآن وروضه به صورت غنا خود داری شود.
س 4: آیا هر موسیقی حرام است یا حد و مرزی دارد؟
ج: به طور کلی هر آوازی که مطرب باشد و در انسان ایجاد طرب میکند، شنیدن، یاد دادن و یاد گرفتن آن حرام است.
س 5: دیدن فیلم های هندی و... که زنان بازیگر را عریان و تنها با یک شورت نشان میدهد چه حکمی دارد؟
ج: اگر مهیج باشد ویا از سر شهوت و التذاذ نگاه شود حرام است.
س 6: آیا رقصیدن و شنیدن موسیقی در شب وروز عروسی استثنا شده است؟
ج: رقصیدن و شنیدن موسیقی در شب وروز عروسی هم حرام است مگر رقص زن برای شوهر و شوهر برای زن.
س 7: آواز خواندن کسی که آواز خوان نیست در شب عروسی به طور عادی آواز بخواند جایز است؟
ج: اگر مطرب، کذب و غنا نباشد اشکال ندارد.
س 8: در مراسم عروسی که رقص و موسیقی اجرا میشود از روحانی برای خواندن عقد و دعا دعوت میکنند، اگر روحانی نرود، عقد خوانده نمیشود و متولیان مراسم عروسی از او ناراحت میشود و اگر برود مجلس، مجلس رقص و موسیقی و ساز است وظیفه روحانی چیست؟
ج: شرکت خود را مشروط به حفظ شؤون و شعایر اسلامی بکند، اگر پذیرفتند برود و اگر نپذیرفت نرود. رضای خالق را بر خشم مخلوق ترجیح بدهند.
س 9: اگر در زمان حضور روحانی در مراسم، رقص و موسیقی را قطع کنند شرکت در مراسم برای خواندن عقد ودعا جایز است؟
ج: در این صورت اشکال ندارد ولی باید آنها را از آن منکرات منع و نهی کند.
س 10: مراسم اعیاد، یادوارهها و عروسی هایی که همراه با سرود و گیتار برگزار میشود، برگزار کنندگان، نوازندگان و شرکت کنندگان در مراسم چه حکمی دارند؟
ج: اگر موسیقی مشتمل بر غنا باشد بر شنونده، نوازنده و برگزار کننده حرام است.
س 11: کدام نوع موسیقی حرام است؟ آیا موسیقی با آهنگ و شعر های انقلابی فرق دارد یا نه؟
ج: موسیقی های مشتمل بر غنا حرام است و آن آواز خوانی که مناسب با مجالس لهو و لعب و آدم های بی بند و بار ولا ابالیها است.
س 12: خوانندهای است و انگیزه غناء دارد، لیکن در شنونده هیچگونه تأثیر نداشته و یا بالعکس از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
ج: اگر عرفاً صدق غناء کند خواندن وشنیدن آن شرعاً حرام است ولو در شنونده تأثیری نداشته باشد.
س 13: زنی یا مردی که به خاطر خواندن نوع غناء و موسیقی مجاز در عروسیها مزدی در یافت میکند، چه حکمی دارد؟
ج: اجرت گرفتن در مقابل صداهای که شرعاً مجاز است اشکال ندارد. امّا ما در شرع غنای مجاز نداریم و اجرت گرفتن و اجرت دادن در برابر غناء حرام است.
س 14: با توجه به حجم روز افزون پخش موسیقی مبتذل غربی و... از شبکه های رادیویی و ماهواره ای در کشورهای اسلامی خصوصاً در افغانستان بنا بر این، صاحبان هتل ها، رستوران ها، مسافر خانهها و... برای جذب و کشاندن مشتری از موسیقی مبتذل استفاده مینمایند و از این راه پولی که به دست میآورند، چه حکمی دارد؟
ج: عوائد به دست آوردن از این طریق غیر مشروع و حرام است.
س 15: حکم زدن دایره، طشت و دایره زنگی در عروسی چیست؟
ج: آنچه استثناء شده غناء زنها است در عروسیها به شرطی که چیز حرامی با آنها همراه نگردد و دائره و طشت هم اشکال ندارد.
س 16: آنگونه که در روایات آمده، غناء در عروسی ها، از نظر شرع اشکال ندارد مشخصاً این غناء چیست؟
ج: در سؤال قبلی (15) جواب داده شد که غناء فقط برای زنها تجویز شده آنهم به شرطی که با حرام های دیگر همراه نشود و صدای زن را مرد اجنبی نشنود.
س 17: گوش کردن به صدای زن، از طریق نوار ضبط صوت و یا فیلم و... چه حکم دارد؟
ج: اگر به قصد لذّت بردن نباشد مجرّد شنیدن صدا اگر غناء نباشد اشکال ندارد.
س 18: اجرای کنسرت خوانندگان زن در جمع زنان، یا در جمع مردان و زنان، چه حکم دارد؟
ج: جایز نیست.
س 19: آیا در اصطلاح فقهی، موسیقی مترادف با غناء است، یا بایکدیگر تفاوت دارند؟
ج: بعضی از موسیقیها مصداق غناء نمیباشد هر کدام مناسب مجالس لعب و لهو باشد حرام است و آنچه چنین نباشد حرام نیست مانند سرودهای مذهبی که موسیقی هست ولی غناء نیست.
س 20: حکم موسیقی (صدا های ساز) بدون کلام چیست؟
ج: اگر مصداق غناءباشد گوش دادن به آنها حرام است.
س 21: استفاده از موسیقی، برای تعلیم شرعیّات برای جوانان و نو جوانان و یا غیر آنان که به چگونگی اجراء احکام و دستورات الهی آشنا شود، چه حکم دارد؟
ج: اگر مصداق غناء باشد حرام است و معنای غناء در جواب سؤالهای قبلی معلوم شد که مناسب مجالس لهو و اهل فسق و فجور است و موسیقی های که از رادیو های که لهو را پخش میکنند استماع آنها حرام است.
س 22: کسانی که ماهواره دارد شواهد و قرائن فراوان دلالت دارند که مسائل شرعی را رعایت نمیکنند موسیقی و فیلمها مبتذل را میشنوند و میبینند، بنا بر این، از نظر رفت و آمد و معاشرت به چنین اشخاصی چه حکمی دارد؟
ج: اگر برای صله رحم و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر باشد معاشرت اشکال ندارد.
س 23: ملاک فقهی حرام بودن موسیقی چیست؟
ج: چون مصداق لهو و لعب است.
س 24: حکم ساخت، تعلیم، نقل و انتقال، واردات و صادرات و تشکیل نمایشگاه و کلوپ های فروش آلات موسیقی چیست؟
ج: همه مذکورات حرام است چون ترویج باطل است اگر لهوی باشد. امّا اگر آلات عناء بر آنها صدق نکند اشکال ندارد.
س 25: با توجه به اینکه موسیقی عنوان وسیع تر نسبت به غناء دارد موضوع حرمت موسیقی است، یا غناء؟
ج: موضوع حرمت مصداق غناء است.
س 26: آیا صحیح است غناء را حلال بدانیم و شعبه ای از آن را، که مشخصات خاصی دارد، حرام بدانیم؟
ج: غناء را هیچ کسی از فقهاء شیعه حلال ندانسته اند.
س 27: برخی از کار شناسان، مقوله هنر و غناء در قالب و محتوا (صوت و کلام) مشترکاً غناء میدانند، نظر حضرتعالی در این خصوص چیست؟
ج: بر هر صوتی که عرفاً غناء صدق کند حرام است.
س 28: آیا شنیدن موسیقی و یا غناء، به قصد تفریح، تفنّن گزراندن اوقات فراغت اشکال دارد؟
ج: گوش دادن به غناء مطلقا حرام است به هر قصدی باشد فرق نمیکند.
س 29: آیا حرمت غناء، درصدر اسلام تأسیسی بوده است یا چون در عصر جاهلیت و پیش و پس از آن، از غناء در جهت طرب انگیزی و خوش گذرانی و تهییج شهوات استفاده میکرده اند، دین مقدس اسلام آن را تحریم فرمودند؟
ج: حرمت غناء در قرآن آمده است علّتش هرچه هست هست.
س 30: در روستاها بیشتر آهنگهای محلی مانند (دوتار،سه تار، غِچَک، نَیْ، دَمْبَگ، دَف، و...) هر قوم و قبایل در اعیاد و مراسم به عنوان فرهنگ خودشان (بدون کلام) اجرا مینمایند، از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
ج: از چنین کارها خود داری کنند، به طور کلی هر آوازی که مطرب باشد از اجرا و گوش دادن به آن خود داری کنند.
س 31: نظر به اینکه مراد از مجلس عروسی در روایات، بیشتر به مجالسی اطلاق میشود که مومنان در آن گردهم آمده اند. اگر در آن مجلس یک عده بی بند بار شروع به رقصیدن نمایند که در عرف دور از شأن مومنان باشد، چه حکمی دارد؟
ج: از مطلق رقص خود داری شود.
س 33: بیشتر وقتها در عروسیها به پخش نوارهای موسیقی (مبتذل) میپردازند انسان آگاه و یا نا آگاه آنرا میشنوند چه حکمی دارند؟
ج: گوش دادن به موسیقی های مبتذل شرعاً حرام است، در صورت شک اشکال ندارد.
س 34: استفاده از موسیقی غربی که اصلاً طرب انگیز هم نیست، مفسدهای در بر نداشته باشد، چه حکمی دارد؟
ج: اگر عرفاً صدق غناء کند گوش دادن به آن جواز ندارد. امّا اگر صدق غناء نکند مانند سرودهای ملّی ـ مثلاً ـ حرام نیست.
س 35: با توجه به حجم روز افزون پخش موسیقی مبتذل غربی و... از شبکهها رادیویی و ماهواره ای و... در کشورهای اسلامی گوش دادن و نگاه کردن آنها چه حکمی دارد؟
ج: جواز ندارد.
س 36: تکثیر و توزیع آهنگهای مبتذل و عوایدی که از این رهگزر به دست میآید، حلال است یا حرام؟
ج: تکثیر و توزیع و عواید آن حرام است و جواز ندارد.
احکام جهانگرد (سیاحت)
▲ احکام جهانگرد (سیاحت)
س 1: مسافرت زنی که شوهر ندارد به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در صورتی که راهها امنیت نداشته باشد و محرمی هم او را همراهی نکند جایز است؟
ج: مسافرت زن فی نفسه اشکال ندارد. امّا اگر سبب فساد اخلاقی او بشود جایز نیست.
س 2: مسافرت زن به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بدون اجازه شوهر به گونه ای که موجب ضایع شدن حقوق شوهر نشود (مثلاً شوهر در زندان به سر میبرد) چه حکمی دارد؟
ج: جایز نیست.
س 3: ذبیحه غیر مسلمانان برای مسلمانان چه حکمی دارد؟
ج: هم حرام است و هم نجس.
س 4: آیا جهانگرد مسلمان میتواند با زن غیر مسلمان ازدواج کند؟
ج: ازدواج موقت مسلمان با زنان اهل کتاب اشکالی ندارد.
س 5: بدن افراد غیر مسلمان نجس است یا پاک؟
ج: نجس است.
س 6: ورود جهانگردان غیر مسلمان به اماکن مقدس مسلمانان مانند مساجد و برای بازدید چه حکمی دارد؟
ج: جایز نیست.
س 7: فروش یا هدیه قران به جهانگردان نا مسلمان چه حکمی دارد؟
ج: جایز نیست.
س 8: اجیر شدن مسلمان برای جهانگردان نا مسلمان چه حکمی دارد؟
ج: جایز است.
س 9: آیا جهانگردان غیر مسلمان در کشور اسلامی اجازه دارند که مشروبات الکلی،گوشت خوک و.... بدون تظاهر،در مجالس خصوصی خود مصرف کنند،اگر مجازند آیا افراد مسلمان میتوانند این قبیل اجناس را به آنها بفروشند؟
ج: خرید و فروش اقلام یاد شده برای هیچ کسی جایز نیست.
س 10: اصولاً آزادی ورود جهانگردان غیر مسلمان به کشور های اسلامی از نظر فقهی چگونه است؟
ج: تا وقتی که بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه نکنند آزادند.
س 11: آیا میتوان بر جهانگردان غیر مسلمان احکام اهل ذمه را تطبیق کرد، در صورت عدم امکان تطبیق، کدام عنوان فقهی بر آنان تطبیق میشود وآنها چه اختیارات و محدویت هایی در کشور اسلامی دارند؟
ج: در مساجد و اماکن متبرکه وارد نشوند و بر ضد اسلام تبلیغ نکنند.
س 12: نگاه کردن به زنان غیر مسلمان بدون پوشش اسلامی چه حکمی دارد و در صورت جواز محدوده آن را بیان کنید.
ج: غیر از عورتین، اگر با قصد لذت و ریبه نباشد اشکالی ندارد.
س 13: آیا زنان جهانگرد نامسلمان، بدون پوشش اسلامی،در جامعه اسلامی،می توانند رفت و آمد کنند؟
ج: در صورتی که موجب فساد نشود، جلوگیری از آنها واجب نیست.
س 14: دست دادن مردان و زنان مسلمان با زنان و مردان نامسلمان جایز است؟
ج: جایز نیست.
س 15: شرکت کردن مسلمان در مجالس غیر مسلمانان که مشروبات الکلی درآن صرف میشود چه حکمی دارد؟
ج: غذا خوردن بر سفره ای که مشروبات الکلی صرف شود حرام است اگر چه خودش ننوشد.
س 16: آیا مسلمان میتواند آن دسته از اموال غیر مسمانان را که در نزد مسلمانان مالیت ندارد مانند شراب و گوشت خوک تلف کند؟
ج: اگر شراب و گوشت خوک باشد میتوانند تلف کنند.
س 17: نظر به حکم مراجع عالی مباشرت با ادیان غیر از اسلام جایز نمیباشد. تعداد از محصلین افغانستانی در کشور هندوستان به تحصیل اشتغال دارند با وجود مشکلات فراوان و دسترسی نداشتن با مسلمین مجبور به صرف غذای آنها میباشند از نظر شرعی حکم چگونه میباشد؟
ج: ذبیحه های غیر مسلمان محکوم به حرمت و نجاست است و غذا های که بارطوبت با بدن کفّار تماس پیدا میکند نجس است مگر اینکه قابل تطهیر باشد، که با تطهیر پاک میشود و اگر غیر گوشت سایر غذاها توسط دستگاه تهیه شود و با بدن کفّار تماس پیدا نکند پاک است.
س 18: نظر به حکم یکی از علمای سنّی مذهب که فارغ التحصیل کشور عربستان سعودی میباشد و ملاّ امام همان محیط و در جمع محصلین میباشد، برای محصلین صرف غذا اشکال ندارد؛ زیرا پیامبر اکرم ٶ خود در وقت عیادت از همسایه گانش با وجودی کافر بودنش غذای آن را صرف میکرد. حکم حضرتعالی چیست؟
ج: حکم آن آقا از نظر امامیه تمام نیست و آنچه را به پیامبر اسلام نسبت داده است ثابت نیست.
س 19: فی مطاعم الواجبات فی بلادنا و البلاد الغربیة توجد واجبات بها سمک (سمک فیلیه) هل یجوز تناوله من دون احراز انه من انواع الأسماک التی بها قشر او فلس؟
ج: لایجوز اکل السمک الذی لیس به فلس.
س 18: فی بلاد الکفّار اذا لقیت مبلغاً من المال او شیئاً آخر سواء کان ثمیناً ام لا، هل یجوز لی اخذه؟
ج: یجوز أخذه.
س 19: فی المرافق الغربیة تخلو المحمامات من الماء اللازم لطهارة الملبس و بالتالی صحة الصّلاة؟
ج: اذا کان الملبس نجساً یجب تطهیره بأیّ نحوکان و الاّ تبطل الصلاة فیه.
س 20: هل هناک طریقة غیر استعمال الماء اضمن فیها طهارة ملابسی؟
ج: لاطریق للتطهیر بغیر الماء.
س21: فی حالة فرضیة تنجس ملابسی و بسبب عدم استطاعتی تبدیل الملابس لانی مرتبط بالدرس هل یجوز لی الصلاة اداء بالثیاب النجسة ام اقضیها بعد ذلک بثیاب طاهرة؟
ج: یجب الصلاة عاریاً مع ستر العورتین بشئ طاهر.
س 22: طبق یحتوی علی طعام اضافة الی لحم غیر مذکی. ما حکم تناول ذلک الطعام دون اللحم مع العلم انهم فی طبق واحد و قدیکون حصل تلامس بینهم؟
ج: لایجوز اکل الطعام من مطاعم غیر الاسلامیة للنجاسة بلحم الخنزیر و المیتة.
س 23: سافرت لبلد و سألت عن القبلة لکن لا احد یعرف بالضبط. ففی ایّ اتجاه اصلیّ حینئذ؟
ج: صلّ الی اربع جهات.
س 24: قال لی احدهم انه اذا کنت تعیش فی بلد غیر اسلامی فانه یجوز الأکل فی مطاعم اهل الکتاب فالیهود ذبیحتهم مذکاة... ماصحة ذلک؟
ج: هذا لکلام باطل لأن من شرائط حلّ الذبیحة ان یکون الذابح مسلماً.
س 25: فی بعض الدول غیر الاسلامیة یهیّئ بعض الدول الاسلامیة مأدبة عشاء فی احد الفنادق غیر الاسلامیة باسم الدولة المسلمة:
الف) هل یجوز الأکل دون السؤال اذا کان اللحم حلالاً ام لا؟
ان لم تعلم أنه طبخ فی مطاعم الکفار یجوز اکله.
ب) یوجد طاولة علیها مشروبات اضافة للمسکر فهل یجوز اخذ المشرب الحلال منها وشربه؟
ج: اذا لم یکن المشروب الحلال متنجساً یجوز شربه.
س 26: هل یجوز الزواج من الکافرة غیر الکتابیة زواجاً موقتاً اذا تشهّدت الشهادتین و ان لم تؤمن بها قلباً؟
ج: اذا تشهدت بالشهادتین تجری علیها أحکام الاسلام.
س 27: هل یجوز الأخذ بأوقات الصلاة التی یعتمدها اخواننا السنة فی البلد غیر الاسلامی؟ و مالفرق بیننا و بینهم فی التوقیت؟
ج: الفرق أنهم یأذنون لصلاة المغرب قبل دخول الوقت عندنا.
س 28: فی البلاد غیر الاسلامیة اذا کان مکتوب علی المطعم انه مطعم اسلامی هل یعطی جوازاً بالأکل فیه دون السؤال؟
ج: اذا کان مالک المطعم مسلماً یجوز الأکل.
س 29: دعانی صدیق غیر مسلم فی بلد غیر اسلامی علی عزومة طعام، فهل یجوز قبولها؟ و ماهی اصناف الطعام التی لایجوز أکلها؟
ج: لایجوز الأکل من الطعام الذی اعده غیر مسلم مطلقا.
س 30: اثناء الوضوء هل المسح علی الرأس الرطب او المبلل یبطل الوضوء.
ج: لایجوز المسح علی المبلّل.
س 31: فی اثناء الوضوء لمست مقبض الحنفیّة المبلل قبل مسح الرجلین. ما حکم الوضوء؟
ج: اذا کان فی الید بلل غیر ماء الوضوء لایجوز المسح.
س 32: کنت قد نذرت انه عند حصولی علی منحة دراسیة و ممولة ان اصدق بنصف المبلغ الذی ادخرته سابقاً و حصل ذلک الا ان المخصص المالی الذی یعطونی ایاه لایسد غلاء المعیشة فاضطر الی الأخذ من مالی الخاص المدخر. هل یسقط النذر فی هذه الحالة ام لا؟
ج: لایسقط النذر اذا سمّی اسم الله علیه عنده و ان لمّ یسمّ اسم الله لایجب الوفاء.
س 33: ما حکم التبوّل وقوفاً، و ماهی عواقب و نتائج ذلک استناداً الی احادیث الرسول و اهل بیته الکرام، و هل یورث ذلک امراضاً؟
ج: جاء فی الحدیث کراهة ذلک و لم یذکر علّتها.
س 34: هل یجوز السجود علی الأشیاء التالیة؟:
الف) ورق الکلینس
ب) ورق الکارتون المقوی المتواجد بکثرة
ج: الحصیر المخاط بخیوط ملوّنة تسخدم فی اللباس
ج: یجوز السجود علی انواع القرطاس و الکارتون و الحصیر.
س 35: کسانی که در کشور های اروپایی درس میخوانند و بورس تحصیلی دارند، وظیفه شان نسبت به خوراک و نماز و روزه چیست؟
ج: درس خواندن مانعی ندارد ولی از غذا و ذبیحه آنها پرهیز شود. نماز و روزه واجب است باید انجام داده شود وسایر شؤنات اسلامی را رعایت کنند.
کُفّار
▲ کُفّار
س 1: آیا کفّار اهل کتاب (یهودی، مسیحی، مجوس) پاکند یا نجس؟
ج: بنابر احتیاط واجب نجس هستند.
س 2: آیا کفّار غیر اهل کتاب پاکند یا نجس؟
ج: نجس هستند.
س 3: صابئین چه گروهی وحکم آنان چیست؟
ج: پیروان حضرت یحیی را صابئین میگویند. اعمال شان از یهود و مسیحیت گرفته شده است.
س 4: منظور از نجس بودن کفار، نجاست عینی آنان است یا نجاست عرضی؟
ج: کفار نجس العین هستند.
س 5: منظور از حلال بودن طعام کفّار در قرآن کریم چیست آیا همه غذای آنان اعم از حبوب و غیر حبوب، غذاها خشک و تر آنان پاک و حلال است یا نیم خورده آنان پاک و حلال است؟
ج: حبوب خشک مانند گندم،نخود، لوبیا،سویا و مانند آن پاک وحلال است.
س 6: هم غذا شدن با کفار چه حکمی دارد؟
ج: جایز نیست.
س 7: آیا ازدواج مردان و زنان مسلمان با زنان و مردان کفار جایز است؟
ج: ازدواج موقت با زنان یهودی و مسیحی اشکالی ندارد.
س 8: آیا ورود کفار (کتابی و غیر کتابی) به مسجد الحرام و اماکن مقدسه و سایر مساجد جایز است.
ج: جایز نیست.
س 9: آیا ناصبی و غلّات پاک هستند؟
ج: ناصبی و غالی غیر محکوم به اسلام و نجس هستند.
س 10: طرح بحث طهارت و نجاست کفار در جوامع امروزی خصوصاً در بین کفار و چگونگی معاشرت با آنان چه قدر ضرورت دارد؟
ج: این بحثها ضرورت ندارد. هرکس تکلیف خود را بداند و عمل کند.
س 11: آیا از نظر عقل نجس یا پاک بودن کفار قابل درک است؟
ج: از نظر عقل قابل درک نیست.
س 12: هر گاه قاتل و مقتول هردو کافر ذمی باشند آیا بر عهده قاتل، کفاره قتل ثابت میشود؟ در صورت مثبت بودن جواب، نظر به این که یکی از مصادیق کفاره، صوم شهرین متتابعین است و از سوی دیگر یکی از شرائط صحت صوم، اسلام است، جمع بین آن دو (مکلف نمودن وی به روزه وشرط صحت صوم) به چه صورت میباشد؟
ج: مستفاد از ادله مکلف بودن کفار به فروع مانند اصول است و شبهه تکلیف بما لایطاق که در عبادات اسلام و قصد قربت شرط است و از کفار قصد قربت ناشی نمیشود جوابش روشن است طبق آن قاعده معروف: «الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار» کفار میتوانند که اسلام اختیار کنند و با قصد قر بت عبادات را انجام دهند بنا بر این بر کفار هم کفاره قتل واجب است.
س 13: آیا خوردن مال کفّار به هر نوع جواز شرعی دارد؟ آیا گرفتن از کفّار اشکال ندارد؟
ج: اگر مفسده نداشته باشد اشکال ندارد.
مسائل بانک
▲ مسائل بانک
س 1: در بانکها یا مؤسسات مالی به نحوی که در حال حاضر در ایران متداول است (درخصوص سپرده گذاری کوتاه مدّت یا بلندمدّت) نظر حضرتعالی چیست؟
ج: در فرض سؤال سودی که از بانک میگیرند مجهول المالک و حلّیّت آن منوط به اجازه حاکم شرع است لذا اینجانب به دو شرط اجازه بر داشت آن را داده ام:
اوّل اینکه آن پول را در راه حرام مصرف نکنند.
دوّم اینکه اگر سال بر آن گذشت خمس آن را بپردازد.
احکام رباء
▲ احکام رباء
س 1: با اینکه ربا حرام است وکسیکه مدیون است و چاره جز گرفتن پول با استفاده را ندارد آیا در این صورت دادن ربا و استفاده از آن پول جائز است یا نه؟
ج: جائز نیست باید پول را با ضمیمه بخرد تا ربا نشود مثلاً صد هزار افغانی را با یک جا نماز به صد و پنجاه هزار تا یکسال بخرد در این صورت هم رفع مشکل میشود و هم آن پول حلال میشود.
س 2: آیا بُن کتاب را میتواند به قیمت کمتر خرید و فروش کنند؟
ج: اشکال ندارد.
س 3: شخصی منزل را میخواهد اجاره بکند و ماهانه باید یک میلیون و دوصد هزار تومان را برای صاحب خانه بی پردازد. امّا شخصی سومی پیدا شده با مستأجر میگوید شما چهل میلیون تومان به من بدهید من اجاره خانه شما را (که مقدار یک میلیون و دوصد هزار تومان) میشود میپردازم.
سؤال اصلی اینجاست که آیا فایده چهل میلیون تومان که مبلغ یک میلیون و دوصد هزا تومان در هر ماه میشود ربا نیست و یا اگر ربا نمیشود حکم شان چیست؟
ج: در فرض سؤال چنین معاملة رباء و حرام است.
ورزش
▲ ورزش
س 1: اگر در یک بازی که طرفین بر سر آن شرط بسته اند، بدون نیت شرط بندی در آن مسابقه شرکت نماید، چه حکمی دارد؟
ج: جائز است.
س 2: بازی با فوتبال دستی، وسایل و یا دستگاه های (مثل آتاری، میکرو و....) که در خیابانها و مغازهها گذاشته اند، شخص هزینه اول آن را میپردازد و پس از بازی وبرنده شدن جایزه ای دریافت میکند، آیا این عمل قمار محسوب میشود یا خیر؟
ج: احوط این است که از آن اجتناب کنند.
س 3: تماشا، تشویق و یا مساعدت بازیکنان با آلات قمار چه حکمی دارد؟
ج: جائز نیست.
س 4: بازی و سرگرمی با بیلیارد (بدون برد و باخت) چه حکمی دارد؟
ج: اگر از آلات قمار باشد جائز نیست و الا جائز است.
س 5: بازی با شطرنج که در عصر حاضر تقریباً از حالت قمار خارج شده و در بیشتر اماکن جهت سرگرمی است (و البته در بعضی از اماکن ممکن است قمار شود) چه حکمی دارد؟
ج: چون نهی بالخصوص دارد باید اجتناب کنند.
س 6: بازی با آلات قمار با کامپیوتر و مانند آن (یعنی یک طرف انسان و طرف دیگر کامپیوتر و مانند آن باشد) چه حکمی دارد؟
ج: بازی با آلات قمار مطلقاً ممنوع است.
س 7: ملاک حلال شدن و خروج آلت قمار از آلیّت و حالت قمار چیست؟
ج: ملاک خارج شدن از آلت قمار در تمام جهان است.
س 8: به جنگ انداختن حیوانات با یکدیگر چه حکمی دارد؟
ج: کراهت دارد.
س 9: ورزش و یا بازی با حیواناتی که منجر به اذیت و آزار آنها بشود، چه حکمی دارد؟
ج: کراهت دارد.
س 10: ورزش با حیواناتی که یقیناً منجر به کشته شدن آنها میشود (مانند بز کَشی با اسب و....) چه حکمی دارد؟
ج: چون موجب مهارت در اسب سواری میشود و دلیل خاص بر جواز آن داریم جائز بلکه راجح است.
س 11: شکار حیوانات برای تفریح چه حکمی دارد؟
ج: جائز نیست.
س 12: ورزش های خطرناک یعنی ورزش های که بسیار سخت، خشن که غالباً با ضرب وشتم صدمات نا خوشایندی از قبیل جراحت، کبودی، شکستگی و گاهی کشته شدن همراه است، چه حکمی دارد،
ج: هر ورزشی که موجب خطر جانی باشد ممنوع است.
س 13: ورزش بانوان در محافل عمومی و مردانه چه حکمی دارد؟
ج: چون موجب تهییج شهوت جوانان میشود جائز نیست.
س 14: ورزش با اهداف سوء مانند تکبر، دعوا، تظاهر و مانند آن چه حکمی دارد؟
ج: ورزشی که نتیجهاش تکبر باشد ممنوع است.
س 15: شنیدن موسیقی شاد به هنگام ورزش چه حکمی دارد؟
ج: در صورتیکه غنا باشد حرام است.
س 16: معاشرت، دوستی یا همراهی با قمار بازان و انسان های فاسد چه حکمی دارد؟
ج: ممنوع است. مگر اینکه معاشرت برای اصلاح آنها و امر به معروف و نهی از منکر باشد جایز بلکه راجح است و اگر قابل اصلاح باشد معاشرت با آنها واجب میشود.
س 17: استفاده از کراوات و یا استفاده از لباس هایی که تصاویر نا مناسب و تبلیغ فرهنگ غرب است، چه حکمی دارد؟
ج: مرجوحیت دارد ولی حرام نیست.
س 18: شعبده بازی و تردستی چه حکمی دارد؟
ج: برای تماشا و سرگرمی اشکال ندارد.
س 19: لطفاً در نهایت توصیه و یا نکته اخلاقی به ورزشکاران بفرمائید تا در کتاب چاپ شده و مورد استفاده علاقمندان قرار بگیرد.
ج: برادران ورزشکار باید نهایت اهتمام به نماز و خوردن اطعمة حلال داشته باشند سفر های ورزشی به هیچ وجه نباید موجب ترک نماز و اکل حرام شود و اگر بدانند در این سفرها نمازشان ترک میشود و یا مبتلیٰ به اکل حرام میشوند، آن سفر را ترک کنند.
س 20: ورزش و یا مسابقه زنان و مردان نا محرم به صورت مشترک چه حکمی دارد؟
ج: جائز نیست.
س 21: موتور سواری و دوچرخه سواری بانوان در معابر عمومی چه حکمی دارد؟
ج: در صورتیکه حجاب اسلامی را رعایت کنند و موجب تهییج شهوت جوانان نباشد جائز است.
س 22: دست دادن مردان و زنان نامحرم با دستکش چه حکمی دارد؟
ج: در صورتیکه موجب شهوت نباشد جائز است.
س 23: تماشای مسابقات و یا ورزش زنان مسلمان به طور مستقیم و یا از طریق تلویزیون چه حکمی دارد؟
ج: اگر موجب تهیج شهوت باشد حرام است.
س 24: تهیه تمام و یا بخشی از جایزه با پول خود بازیکنان چه حکمی دارد؟
ج: در صورتیکه خود مسابقه مشروع باشد پول دادن هم مشروع است.
س 25: استفاده از قرص های انرژی زا، دوپینگ و مانند آن در ورزش و یا مسابقات چه حکمی دارد؟
ج: شرعاً مانعی ندارد.
س 26: در بعضی از شهرها و یا کشورها غذاهای غیر اسلامی و شاید هم حرام داده میشود، مسافرت برای مسابقات ورزشی به چنین شهر یا کشورهایی چه حکمی دارد؟
ج: اگر موجب اکل حرام شود جائز نیست.
س 27: نماز و عبادت ورزشکاران در بعضی از سفرهای خارجی به دلیل موقعیت کشور یا شرایط ورزش یا مسابقه، ممکن است ترک و یا سهل انگاری شود، آیا چنین مسافرتی جائز است؟
ج: جائز نیست.
س 28: ورزش در مساجد خصوصاً در زیر زمین آن چه حکمی دارد؟
ج: در صورتیکه مزاحمت با نماز گذاران نداشته باشد جائز است.
س 29: افراط و اتلاف وقت در ورزش تا حدی که مسائل جدی زندگی را تحت الشعاع قرار دهد، چه حکمی دارد؟
ج: در صورتیکه منجر به ارتکاب حرام و ترک واجب نشود جائز است.
س 30: بازی هایی که هیچ گونه فایده ای ندارد و بیهوده و بی ثمر بوده و صرفاً سرگرمی محسوب میشوند، چه حکمی دارد؟
ج: از بازیهای که وقت انسان را تلف میکند خود داری شود.
س 31: دیه و ضمانت وارده در جراحات وصدمات ورزشی به عهده کیست؟
ج: دیه و ضمانت به عهده جارح و صدمه زننده است.
س 32: شرط بندی در چه مسابقاتی بلا مانع است؟
ج: هر مسابقهی که کمک در جهاد با کفار کند مسابقه با شرط جائز است.
س 33: آیا جواز شرط بندی در خصوص اسب سواری، شامل حیواناتی مانند قاطر و الاغ و مشابه آن نیز میشود؟
ج: بلی شامل قاطر میشود.
س 34: شرط بندی در مسابقه با ماشین، موتور، دوچرخه و مانند آن (به جای اسب سواری) و نیز شرط بندی در مسابقه با تیر اندازی با اسلحه امروزی یعنی: تفنگ هفت تیر و مانند آن (به جای تیر اندازی با کمان) چه حکمی دارد؟
ج: شرط بندی در همه آنها جائز است.
س 35: شرط بندی بینندگان بر روی بازیکنان چه حکمی دارد؟
ج: جائز نیست.
س 36: اگر بازیکنان بدانند تماشاگران بر روی آنها شرط بندی میکنند، بازی آنها چه حکمی پیدا میکند؟ آیا باید بازی را ترک کنند؟
ج: ترک بازی واجب نیست.
س 37: شرط بندی در مسابقات که جایز است ولی اگر مبلغ شرط برای بازنده سنگین باشد چه حکمی دارد،آیا عمل به شرط لازم است؟
ج: در صورتیکه موجب عسر و حرج باشد عمل به شرط لازم نیست.
مسائل متفرقه
▲ مسائل متفرقه
مسائل متفرقه (1)
▲ مسائل متفرقه (1)
س 1: برای باز پس گرفتن حق هیچ را هی جز پرداخت رشوه نباشد،دادن رشوه جایز است؟
ج: اگر هیچ راهی برای احقاق حق نباشد دادن رشوه جایز است.
س 2: آیا با قیمت تریاک میتوان به زیارت عتبات عالیات رفت؟
ج: مانعی ندارد.
س 3: در برخی مناطق رسم است که وقتی کسی از دنیا میرود مبلغی را به عنوان کمک جمع آوری میکنند آیا این کمکها جزء ما ترک متوفی به شمار میرود یا مال ورثه است؟
ج: مصرف آن تابع قصد کمک کنندگان است.
س 4: جایزه های «لاتِرِی» چه حکمی دارد؟
ج: با اجازه حاکم شرع حلال است.
س 5: گنج هایی که از زیر زمین پیدا میشود متعلق به یابنده است یا صاحب زمین؟
ج: اگر گنج نشانی دارد و آن را صاحب زمین گفت مال من است مال صاحب زمین است و گرنه مال یابنده است با پرداخت خمس آن برای یابنده حلال میشود.
س 6: پارچه هایی که بر روی جنازه میاندازند یا پول جمع آوری میکنند و به یکی از اقوام بزرگ تر متوفی میدهند، آیا ورثه میتوانند آنها را او به فقرا، روحانیان و سادات بدهند؟
ج: این مسأله تابع آداب و رسوم محلّی است. اگر منظور کمک به میّت است واز طرفِ به فقرا، سادات و روحانیّون، خیرات شود ایرادی ندارد و اگر منظور کمک به ورثه است، از طرف ورثه صغار، وصی و قیّم باید قبض و برای ورثه صغار مصرف کند اما سهم ورثه کبار در اختیار خودشان است.
س 7: پول هایی که از راه دعانویسی، به عنوان حق الزحمه با رضایت صاحبان پول داده میشود چه حکمی دارد؟
ج: اگر آیات قرآن و دعا های مأثوره نوشته شود گرفتن حق الزحمه ایرادی ندارد اما اگر مطالب غیر مشروع نوشته شود حق الزحمه حلال نیست مگر این که صاحبان پول به آنها هبه بکنند.
س 8: پول هایی که برای مصرف در گورستانها و مساجد داده میشود، چه عنوانی دارد؟
ج: عنوان صدقه وتبرع و یا زکات را دارد.
س 9: من دکانداری میکنم و پدرم کشاورزی، هردو با هم زندگی میکنیم صاحب و مالک پولها من هستم یا پدرم یا هردوی ما؟
ج: هردوی تان مالک هستید.
س 10: حکم تلبّس طلاب علوم دینی به عمامه، عبا و قبا چیست؟
ج: عبا و عمامه و قبا چون لباس پیامبرٶ بوده است و روحانیان ازآن حضرت پیروی میکنند، لباس محبوب است.
س 11: آیا محو آثار قبرستان متروک مسلمانان جایز است؟
ج: اگر صاحبان قبور معلوم نباشند و اهانت به مومنان نشود مانعی ندارد.
س 12: اگر پدر و مادر انسان نتوانند نفقه خود را تأمین کنند آیا نفقه آنان بر فرزندان واجب است؟
ج: بله! نفقه والدین بر فرزندان واجب است.
س 13: اگر به کسی از باب دشنام به دیگری لامذهب و بیدین بگوید، گوینده مرتد به شمار میآید؟
ج: گفتن چنین کلمات ارتداد حساب نمیشود.
س 14: بین اهالی قریه و همسایه هایی که از جاهای دیگر آمده و در قریه زندگی میکنند قرار داد شده است که ساخت و ساز مسجد، خرید لوازم از قبیل ظرف و فرش به عهده اهالی قریه و همسایه های جدید در کرایه ملا امام قریه و خادم مسجد و خرید هیزم کمک کنند آیا این قرار داد صحیح است وبا مازاد پول هیزم و.... میتوان فرش و ظرف برای مسجد خرید؟
ج: قرار داد صحیح است امّا الزام آور نیست.
س 15: گاهی شوهر ناراحت میشود و فحش پدر ومادر به همسرش میدهد آیا تنها گناه دارد یا کفّاره هم دارد؟
ج: فحش و دشنام به همه حرام است امّا کفّارهاش توبه و استغفار است.
س 16: در بعضی جاها رسم است که پدر عروس به عنوان خرج عروس از پدر داماد، مقدار 120 سیر گندم، 45 سیر گوشت و 5 حلب روغن میگیرد وتا اینها را نگرفته کارهای عروسی درست نمیشود آیا گرفتن اقلام یاد شده جایز است؟
ج: دادن ولیمه مستحب است، هزینه های خارج از توان داماد ظلم است.
س 17: بنده گرفتار کم ذهنی شده ام لطفاً دعایی را به من پیشنهاد کنید:
ج: همیشه آیة الکرسی را بخوانید.
س 18: آیا اهل کتاب مانند مسیحی و یهودی اجنبیّه به شمار میآیند معاشرت با آنها چه حکمی دارد؟
ج: بله! اجنبیّه هستند، معاشرت جایز نیست.
س 19: زنی که به زیارت امامزادهها علاقه دارد اما شوهرش مانع میشود و میگوید از خانه سلام بده کفایت میکند، حق با کدام است؟
ج: بدون اجازه شوهر به زیارت نرود اما شوهر هم وظیفه دارد که به همسرش برای زیارت اجازه بدهد.
س 20: آیا برای جواز تقیه یقین به خطر لازم است یا احتمال خطر هم کفایت میکند و مراد از خطر، جانی است یا مالی و آبرویی؟
ج: برای جو از تقیه احتمال خطر جانی، مالی و آبرویی کفایت میکند.
س 21: زنی هستم که چند سال پیش شوهرم فوت کرد. در زمان حیات شوهرم، دختر برادر شوهرم را که چهار ماهه بود به فرزندی قبول کردم و مدت سیزده سال او را تربیت کردم وبزرگ کردم، بعد از سیزده سال پدر دختر، او را از من گرفت و به خانه خودش برد. آیا من به خاطر سیزده سال زحمت، میتوانم از پدر دختر هزینه ای را مطالبه کنم؟
ج: اگر شما دختر را تبرعاً و محضاً ِلله بزرگ کرده باشید، اجرتان با خدا است اما اگر در مقابل اجرت بزرگ کرده اید میتوانید هزینهاش را از پدر دختر بگیرید.
س 22: در یک مرغداری کار میکردم، چهار انگشت من قطع شد. چون بی سواد بودم از یک طلبه ای راهنمایی خواستم، او مرا راهنمایی کرد، اکنون ادعا دارد که از طرف من وکیل بوده است در حالی که نه شاهدی بر وکالت دارد و نه نامش در دادگاه و پرونده به عنوان وکیل ثبت شده است آیا حق دارد وکالت را از من بگیرد؟
ج: حق اجرت دارد. در صورتیکه برای شما کار کرده باشد و زحمت کشیده باشد (اجرت المثل).
س 23: آیا نوشتن تعویذ توسط مردم جایز است؟
ج: اگر از آیات قرآن کریم ودعاهای معتبر بنویسد اشکالی ندارد امّا نوشتن دعاهای غیر معتبر جایز نیست.
س 24: آیا گرفتن پولی که مردم با میل خود در برابر نوشتن تعویذ به روحانی میدهد جایز است؟
ج: اگر با رضایت قلبی باشد اشکالی ندارد.
س 25: نوشتن تعویذ برای حیوانات اهلی با در خواست صاحب حیوان با توجه به متن تعویذ که آیات قرآن و دعاهای مأثوره است جایز است؟
ج: اگر اهل علم باشد وآیات مربوط به موارد سوال را بداند اشکالی ندارد. و این در صورتی است که آیات و دعاها در معرض هتک قرار نگیرد و الاّ حرام است.
س 26: با توجه به این که نویسنده تعویذ علم ندارد بر این که از تعویذ که در بر دارنده آیات قرآن و دعاهای معتبر است محافظت و نگهداری میشود، وظیفهاش چیست؟
ج: اگر علم داشته باشد که احترام قرآن رعایت نمیشود،از نوشتن تعویذ خود داری کند و اگر علم به محافظت دارد اشکال ندارد.
س 27: آیا لعن مخالفان جایز است. اگر جایز است موجب اختلاف میشود و اگر نیست زیارت عاشورا چه میشود؟
ج: از لعن مخالفان خود داری شود خصوصاً مخالفان مسلمانان چون جهان اسلام نیاز به اتحاد دارد.
س 28: آیا تسلیت گفتن به صاحبان مصیبت بعد از مدت های طولانی چنانکه رسم است رجحان دارد؟
ج: فاتحه ودعا برای اموات اگر چه زمان زیادی از فوت آنها گذشته باشد ثواب زیادی دارد هم برای متوفی و هم برای کسی که فاتحه میخواند.
س29: الکذب من اجل استنقاذ المال المغتصب او الحق المسلوب ما حکمه؟
ج: یجوز بل یجوز لانقاذ مال الاخ المسلم ایضاً.
س30: لعن الامام المعصوم ٷ لبنی امیة قاطبة ماذا یعنی، هل إن آل امیة جمیعا فی النار والعذاب الالیم، ام یستثنی من ذلک من لم ینکر حق محمد وآل محمد ٶ؟
ج: من لم ینکر منهم حق محمد و آله و من یراهم مفترض الطاعة خارج من بنی امیة حکما و الّلعن لا یشمله.
س 31: آیا ذکر نام خدا و ائمه معصومین ٹ در توالت جایز است؟
ج: بلی جایز است.
س 32: اگر پدر بعضی از حقوق فرزند خود را ضایع کند به جهت سهل انگاری یا سبب دیگر مثلاً برایش زن نگیرد یا نفقه ندهد باز اطاعت از پدر واجب است یا نه؟
ج: در صورتیکه پسر از تحصیل نفقه برای خود عاجز باشد مثلاً بچه صغیر باشد نفقهاش بر پدر واجب است اما فرزند حق ندارد کاری کند که موجب اذیت پدر ومادر بشود تا زمانیکه پدر ومادر امر به ارتکاب گناه نکند باید از آنها اطاعت کند.
س 33: آیا خیرو شر هر دو از جانب خداوند است؟
ج: خیر از جانب خداوند است شر از ناحیة شیطان و نفس امّاره خود انسان است.
س 34: اجرت گرفتن روضه خوان در ایام محرم و صفر ورمضان و ایام دیگر چه حکم دارد؟
ج: اجرت گرفتن مانعی ندارد ولی اگر نگیرد اجر بیشتر دارد.
س 35: ملبّس شدن طلاب علوم دینیه به چه دلیل سنّت است؟ و تاریخ پوشیدن عمّامه سفید برای طلاب و تراشیدن سر برای اهل علم از چه وقت و از چه کسی پیدا شده است.
ج: چون لباس پیغمبر عمّامه وعبا وقبا بوده است لذا ملبّس شدن بلباس اهل علم برای طلاب تاسّی به آن حضرت و محبوب است و پوشیدن لباس سفید که از جمله آنها عمامه است بدستور ائمه است و احادیث آن در کتاب وسائل الشیعه موجود است. تراشیدن سر و گذاشتن لحیه به سیره قطعیّه علماء و متدینین ثابت است.
س 36: اینجانب شغل رسامی دارم اشیاء مختلف النوع را رسم میکنم اعم از حیوان و انسان وگیاه آیا جایز است یا نه؟
ج: نقاشی تمام بدن حیوان و انسان حرام است.
س 37: عنوان سادات برای چه کسانی اختصاص دارد؟
ج: هر کس که از ناحیه پدر منتسب به حضرت هاشم باشد سید محسوب میشود.
س 38: آیا احترام سادات از لحاظ اینکه آنها از سلاله پیغمبر هستند لازم است یا خیر؟
ج: احترام آنها مانند سائر مؤمنین لازم است.
س 39: آیا اهانت به سید غیر صالح چه حکمی دارد؟
ج: اهانت به مسلمان جائز نیست چه سید و چه غیر سید.
س 40: اگر یک سید صالح باشد آیا اجر اعمال نیک آن دو برابر است یا مساوی با دیگران میباشد؟ همچنان عقاب گناهان نسبت به دیگران دو برابر است یا نه؟
ج: آنچه در سوال آمده طبق بعضی از روایات حقیقت دارد.
س 41: اگر روحانی در ماه محرم و صفر بگوید اگر فلان مبلغ پول برایم میدهید سخنرانی میکنم و روضه میخوانم و الا نمیخوانم آیا این پول حلال است یا حرام؟
ج: این گونه پول اشکالی ندارد.
س 42: دلیل تحریف نشدن قرآن کریم چیست؟
ج: چون قرآن برنامه آسمانی دین مقدس اسلام است همان گونه که دین تا روز قیامت باقی است برنامهاش هم باید دائمی باشد تا ضامن سعادت ابدی بشر باشد لذا باید مصون از تحریف باشد و الا قابل اعتماد نمیباشد. علاوه بر این دلیل عقلی، خود قرآن میفرماید: {انّا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون} این آیه مبارکه صریح است در اینکه خداوند وعده داده که خداوند خودش از هرگونه تحریف قرآن را حفظ میکند وهم چنین روایاتی در این زمینه زیاد است. که تفصیل آن را در تفاسیر آن میتواند پیدا کرد.
س 43: در ایام محرم دندان کندن و تراشیدن ریش و سر و عروسی کردن و آرایش کردن از نظر شرعی چگونه است؟
ج: کندن دندان اشکال ندارد و هم چنین تراشیدن سر امّا تراشیدن ریش چه در ایام محرم و چه در غیر ایام محرم بنابر احتیاط واجب حرام است اما عروسی و آرایش اگر موجب اهانت و بی احترامی به امام حسین ٷ باشد جائز نیست و از علامت شیعه بودن همین است که ایام حزن و اندوه اهل بیت پیغمبر ٶ اندوهگین باشند نه اینکه مانند یزیدیها ایام عزای این خاندان عروسی بگیرند.
س 44: خانم های که با اجازه شوهر یا بدون اجازه شوهر از منزل خارج میشوند و برای خرید ضروریات منزل در بازارهای شلوغ و خیابانها و کوچهها راه میروند و با افراد نامحرم رو برو میشوند از نگاه شرعی چه حکم دارند؟
ج: مجرد رو بروشدن با نامحرم حرام نیست بشرطی که شؤنات اسلامی را از قبیل حجاب و غیره مراعات کنند اما اگر آرایش کنند که موجب تحریک شهوت مردان نامحرم بشود حرام است.
س 45: برای زنان جلوگیری از حامله شدن با اجازه شوهر جائز است یانه؟
ج: اگر جلوگیری توسط قرص حاملگی و امثال قرص باشد اشکال ندارد اما اگر نیاز به عمل باشد که طبعاً پزشک جراح زن یا مرد عورت زن را لمس کند یا نگاه به عورت زن کند جایز نیست مگر این که جراح پزشک، شوهر این زن باشد که لمس ونگاه زن و شوهر به عورت همدیگر اشکال ندارد و هم چنین جلوگیری اگر بطوری باشد که زن را بکلی عقیم کند که دیگر راه حامله شدن باقی نماند این حرام است چه پزشک جراح شوهر باشد یا بیگانه باشد.
س 46: اگر زوجه از دنیا برود آیا مصرف کفن و دفنش بر زوج واجب است یا نه؟
ج: فقط کفن و دفن زوجه برزوج واجب است نه مصارف دیگرش.
س 47: اگر همسایه خانه خود را تبدیل به زمین زراعتی کند و خانه همسایه را مرطوب کند جایز است یا نه؟
ج: اگر ضرر به خانه همسایه برسد جایز نیست.
س 48: جایی که قاتل صبی یا مجنون باشد آیا کفاره قتل لازم است. و اگر لازم است در صورتی که قتل عمد باشد با التفات به اینکه «عمدهما خطأ» آیا کفاره جمع لازم است یانه؟
ج: بر صبی و مجنون کفاره لازم نیست.
س 49: درصورتی که قاتل کافر باشد و مقتول مسلمان، کفاره قتل به کافر تعلق میگیرد؟
ج: بلی تعلق میگیرد.
مسائل متفرقه (2)
▲ مسائل متفرقه (2)
س 50: در امور تعزیری هرگاه مدّعی بیّنه نداشته باشد میتواند باسوگند دعوی را اثبات نماید؟
ج: تعزیر به سه چیز ثابت میشود:
1 ـ شهادت شاهدین
2 ـ اقرار
3 ـ علم حاکم
باقسم تعزیر ثابت نمیشود.
س 51: با عنایت به روایاتی که در باب «الرجل یغتصب المرأة فرجها» آمده است، بفرمایید معیار به عنف بودن زنا، آیا صرف عدم رضایت زن است به قسمی که بتوان زنای با زن بیهوش یا در حال خواب یازنای با صغیره یا زنای با مجنون زنای به عنف و مشمول روایات دانست؟
ج: در زنای با عنف صرف عدم رضایت زن کافی نیست بلکه در تحقق عنف سلب اختیار از زن لازم است.
س 52: زنی بخواهد بینی خود را به جهت زیبایی ـ نه ضرورت پزشکی و جنبه های درمانی ـ عمل جراحی نماید ولی شوهر مخالف عمل مزبور بوده و شکل فعلی بینی را مطلوب خود بداند، بفرمایید آیا رضایت زوج برای عمل جراحی بینی شرط است؟ در صورت شرط بودن، مسؤولیت زوجه و پزشک را بیان فرمایید؟
ج: در فرض مذکور رضایت شوهر شرط نیست بشرطی که مزاحمت با حق شوهر نداشته باشد بنا بر این عمل جرّاحی بینی فی نفسه نیاز به رضایت شوهر ندارد.
س 53: مردی بخواهد با اقدامات پزشکی (واز کتومی) قدرت تولید نسل خود را به صورت موقت یا دایم از بین ببرد آیا رضایت زوجه لازم است؟ در صورت لزوم و اقدام شوهر بدون اذن زوجه، چه مسؤلیتی متوجه وی و پزشک معالج خواهد بود؟
ج: عقیم کردن شوهر برای خودش بطور دائمی جایز نیست ولی اگر موقّتاً خود را عقیم کند اشکال ندارد و رضایت زوجه چه در عقیم کردن دائم چه در عقیم کردن موقت لازم نیست.
س 54: اگر پدر از اموال فرزند سرقت نماید حدّ منتفی است آیا تعزیر دارد؟
ج: تعزیر و تشخیص آن به دست حاکم است هرچه صلاح بداند میتواند.
س 55: اَسْکُنُ مع رفیقی فی بلد غیر اسلامی للدراسة و هو یقوم بعض الاحیان عند شراء بعض الفواکه و غیرها بسرقة بعضها او التدلیس فی السعر برغم نصیحتی له. هل یجوز الاکل من الطعام الذی یجلبه مع العلم او عدمه بفعله؟
ج: السرقة من الکفار ان لم یکن فیها مفسدة لا اشکال فیها و کذا التدلیس فی السعر.
س 56: هل یجوز شرب البیرة التی لاتسکر، او التی تسبب سکراً خفیفاً و کم بالمائة تقریباً نسبة السکر التی توجب التحریم فی المشروب؟
ج: ان کان المراد من البیرة التی لاتسکر، الماء الشعیر الذی یوجد فی اسواق المسلمین ایضاً المعروف بماء الشعیر (آب جو) فهو حلالٌ.
س 57: علی مایستند علماء العامّة فی حلیة الاکل من لحوم الدول الاروبیة المسیحیّة (لاهل الکتاب) و یحرّمه علماؤنا، هل کلّهم متفقون فی حلیتها؟
ج: علماء العامة کلّهُم متفقون فی حلّیّة ذبیحة اهل الکتاب.
س 58: زنی بخواهد بدون ضرورت پزشکی با بستن لوله رحم یا بیرون آوردن رحم از بارداری خود جلوگیر ینماید، در صورت جواز، آیا رضایت شوهر، شرط است، بنا بر آن که شرط باشد، اگرپزشکی بدون توجه به نارضایتی زوج اقدام به عمل مزبور نماید، چه مسؤلیتی متوجه وی خواهد شد.
ج: نفس این کار به جز برای شوهر اگر پزشک باشد برای دیگران حرام است چون مستلزم لمس یا نظر به عورت زن میباشد که برای غیرزوج حرام است چه زوج راضی باشد چه راضی نباشد.
س 59: زنی که با رضایت شوهر، لوله رحم خود را بسته است، مجددا بخواهد آن را بردارد در دو صورت ذیل آیا رضایت شوهر برای باز کردن لوله رحم لازم است یا خیر؟
الف) باز کردن لوله رحم به جهت ضرورت های پزشکی بوده و جنبه درمانی داشته باشد.
ب) باز کردن لوله رحم برای تولید نسل و یا هر جهت دیگری غیر از ضرورتها پزشکی باشد.
ج: در هردو فرض اگر محذوری نظر و لمس عورت زن نباشد مانعی دیگر ندارد. بلی اگر برای ضرورت معالجه باشد و چاره دیگر نباشد که اگر معالجه و عمل نکند جان زن در خطر باشد مانعی ندارد.
س 1 ـ 60:اگر بستن لوله رحم یا خارج ساختن رحم و مانند آن جنبه درمانی و ضرورت پزشکی داشته باشد، آیا رضایت شوهر لازم است؟ در صورت لزوم رضایت، مسؤلیت پزشکی که با اطلاع از عدم رضایت زوج اقدام به درمان زن نموده است، چیست؟
س 2 ـ 60: در مواردی پرده بکارت به دلیل ویژگی خاصی که دارد، مانع عمل مجامعت میشود و زوج قادر به ازاله بکارت نمیشود و یا ازاله طبیعی آن موجب تحمل درد شدید از ناحیه زن میباشد، آیا در چنین مواردی زن میتواند از طریق امکانات پزشکی مانع مزبور را مرتفع سازد؟ در صورت جواز آیا رضایت شوهر لازم است؟ در صورت لزوم رضایت، اگر زن بی رضایت شوهر از طریق پزشکی اقدام نماید و پزشک نیز از عدم رضایت شوهر مطلع باشد، چه مسؤلیتی متوجه پزشک و زن خواهد بود؟
ج: از جوابهای قبلی معلوم شد که جرّاحی های که مستلزم لمس و یا نظر به عورت باشد برای غیر شوهر جایز نیست مگر به خاطر ضرورت های پزشکی و انحصار چاره در این عمل. اما رضایت شوهر در هیچ یکی از موارد فوق شرط نمیباشد امّا مانع شرعی دیگری وجود دارد که همان لمس و نظر غیر شوهر باشد و اگر خود زن آن مانع را بر طرف کند اشکال ندارد و نیاز به اجازه شوهر نیست مگر اینکه مورد اتهام از ناحیه شوهر قرار گیرد.
س 61: آیا قذف جزء حق الله است یا حق الناس محض یا مشترک بین حق الله و حق الناس؟ در صورتی که مشترک باشد شخص مقذوف قاذف را عفو نماید آیا حاکم میتواند بلحاظ حق الله بودن قاذف را تعزیر نماید؟
ج: قذف مشترک بین حق الله و حق الناس است و اگر در نزدحاکم شرع توبه قاذف ثابت شود تعزیر از او بر داشته میشود در صورتیکه مقذوف علیه عفوکند.
س 62: آیا توبه مرتد فطری مطلقا پذیرفته نیست، یا قبل از ثبوت ارتداد نزد حاکم پذیرفته میشود و بعد از ثبوت عند الحاکم پذیرفته نمیشود، و در هریک از فروض سه گانه آیا حد قتل ساقط میشود؟
ج: توبه مرتد فطری نسبت به قتل و انتقال اموال به ورثه و جدایی همسر مطلقا قبول نمیشود و نسبت به غیر این سه تا اظهر قبول توبه اوست.
س 63: فردی قرار گذاشته که تا آخر عمر (به عنوان خانه داماد) با خانواده خانمش زندگی کند و انجام کارهای خانه و مراقبت از مادر خانمش را بر عهده بگیرد اگر به واسطه مخارج خانه قرض دار شود و مقروض از دنیا برود قرض داری او به عهدهای کیست؟ حالا این فرد، یک فرزند صغیر دارد که بعد از فوت او با پدرش زندگی میکند. آیا با توجه به اینکه قرض داری با اجازه مادر خانم وی بوده و به مصرف خانم و مادر خانمش هم رسیده است قرض داری بر عهده مادر خانمش هست یا نه؟
آیا با وجود اینکه از زمان ازدواج از پدرش جدا شده است و هیچگونه حساب و کتابی با پدرش نداشته بعد از فوتش قرض داریاش بر عهده پدرش هست یانه؟
ج: اگر در ابتداء داماد متعهّد شده باشد که چند سال در خانه مادر زن کار کند (مدت معین) و مصارف او را بدهد در این صورت اگر در تأمین مصارف بدهکار شده به عهده خود او است و اگر مصارف مادر زن را به عهده نگرفته باشد و با اجازه مادر زن قرض کرده باشد و برای او مصرف کرده در این صورت مادر زن ضامن است وآنچه را برای خود و همسر مصرف کرده خودش ضامن است. و اگر فوت کند و ترکه داشته باشد از ترکهأش ادا میشود و اگر نداشته باشد از زکات ادا میشود و اداء قرض بر عهده پدر نیست.
س 64: منطقه ای از مناطق مرکزی افغانستان باسفارش دولت و رضایت مردم منطقه، جادّهای احداث گردیده است.
و در اینگونه مناطق هیچگونه نهاد دولتی و یا غیر دولتی متکفّل تأمین مصارف و هزینههای مورد نیاز در احداث جادهها و... کارهایی از این قبیل نیست، مردم عموماً زمینهایشان را در مسیر جاده بدون هیچگونه در خواست وجهی قرار دادهاند و همچنین جادة مذکور با طرّاحی نماینده های مردمی منطقه از ابتدایی امر تا انتهای آن نقشه کشی شده است. از آنجا که جادة مذکور در بعضی از قسمتها، زمینهای مزروعی و در بعضی قسمتهای دیگر پیاده رو عمومی را در بر گرفته است، مشکل در اینجاست که بعد از مدّت دو سال یکی از مالکین زمینهای مزروعی داخل در طرح، ادّعا دارد که جادّة (مجدّداً) باید از پیاده روی عمومی قدیمی طرح ریزی شود در صورتیکه اگر جاده از پیاده روی قدیمی راه اندازه شود، زمینهای همجوار آن نیز خسارت خواهد دید.
از آنجا که جادة مذکور زمین های همه مالکین زمین از جمله فرد معترض نسبت به احداث جاده رضایت کامل داشته اند، حال سؤال در این جاست با توجه به رضایت کامل همه مالکین نسبت به احداث جادة با طرح فعلی، آیا اصلاً پرداخت خسارت شامل حال مالکین معترض میشود یا خیر؟ و در صورت شامل شدن، پرداخت خسارت بر عهدة چه کسانی میباشد؟ (لازم به ذکر است جادة مذکور با همان طرح مورد رضایت همه مالکین در حال حاضر تکمیل شده و به صورت کامل احداث گردیده است.)
ج: در فرض سؤال اگر از اوّل کشیدن جاده را از بالای زمین خود اجازه دادهاند اکنون حق ابطال جاده را ندارند و حق ادّعای خساره هم ندارند.
س 65: آیا کالبد شکافی جهت بیرون آوردن مال غیر از بدن انسان (اعم از زنده و مرده) جایز است؟ ـ مثلاً ـ شخصی قلب مصنوعی، پلاتین و امثال آن را به عنوان عاریه به شخصی میدهد و شرط میکند که پس از مدتی یا پس از وفات آن شخص، شیئ مورد عاریه بر گردانده شود. و یا شخصی، شیئ قیمتی شخص دیگری را بلعیده و برای باز گرداندن آن نیاز به کالبد شکافی و جراحی است آیا کالبد شکافی در این موارد جایز است یانه؟ و آیا تفاوتی میان قبل از دفن و بعد از دفن و جود دارد؟
ج: کالبد شکافی جهت بیرون آوردن مال غیر از بدن انسان فی الجمله جایز است:
اگر انسان زنده باشد و صاحب مال به مثل و قیمت رضایت ندهد و در آوردن مال موجب تلف انسان نشود باید آن مال را از بدن انسان در آورد و اگر موجب تلف شود جان مسلمان اهمیت بیشتر از مال غیر دارد در این صورت نوبت به مثل و قیمت میرسد، و اگر آن شخص مرده باشد و مال ارزش آن بالاتر از دیه باشد کالبد شکافی و درآوردن مال جایز است.
و اگر مال قلیل باشد حق مسلم مهمتر از حق مالک است و کالبد شکافی و نبش قبر جواز ندارد، میزان در جواز و عدم جواز هتک حرمت میت مسلمان است و ممکن است دفن و عدم دفن در هتک حرمت اثر داشته باشد.
س 66: میخواستم در باره شأن و لیاقت بدانم، معیار در شأن و لیاقت چیست مثلاً به هر کسی بگویم میگوید شأن من اینست که یک موبایل پانصد هزار تومانی داشته باشم، و اگر بگویم نیست میگوید چرا؟! بیشتر از اینها است خواهشمندیم یک معیار و میزانی را بیان فرمائید.
ج: در فرض سؤال معیار و تشخیص شؤنات به دست عرف هر منطقه است و به دست هرکس نسبت، به در آمد مالی و اسم و رسم خانوادگی و نام و نشان علمی و اجتماعی وغیره است.
س 67: با وضع فعلی که در جامعه حاکم است تمام بچهها موبایل دارند وضروری میداند شما لطف فرمایید در ضرورت وعدم ضرورت اینستکه گاهی نیاز به این موبایل دارد یعنی مفید است آیا همین ضرورت حساب میشود یا اینکه بدون آن وسیله در سختی مفرط قرار میگیرد یا بدون آن وسیله زندگی سخت است کدام یکی معیار در ضرورت است؟
ج: ضرورت و عدم ضروت را خود شخص میتواند تشخیص بدهد.
س 68: در موارد جواز کالبد شکافی، حکم کالبد شکافی جنس مخالف چیست؟ آیا مرد میتواند بدن زن و زن بدن مرد را کالبد شکافی کند؟
ج: اگر مستلزم لمس و نظر باشد در حال اختیار کالبد شکافی جنس مخالف جواز ندارد.
س 69: نگاه کردن به عورت میت در هنگام کالبد شکافی چه حکمی دارد؟ و آیا اصولاً کالبد شکافی عورت جایز است یا نه؟
ج: در حال اختیار جواز ندارد مگر اینکه ضرورت اقتضا کند.
س 70: آیا شهادت فرزند علیه پدر صحیح است؟
ج: اقرب قبول شهادت اوست.
س 71: آیا جایز است مؤلفان و مترجمان و صاحبان آثار هنری مبلغی را در برابر زحماتشان و یا به عنوان حق تألیف تلاش و وقت و مالی که برای انجام آن کار صرف کردهاند تقاضا نمایند؟
ج: بله! حق مطالبه حق الزحمه دارند.
س 72: اگر مؤلف یا مترجم یا هنر مند در برابر چاپ اول اثر خود مبلغی را دریافت کند و در عین حال برای خود حقّی را نسبت به چاپهای بعدی شرط کند، آیا میتواند در چاپهای بعدی حق خود را از ناشر مطالبه نماید؟ در یافت این مبلغ چه حکمی دارد؟
ج: اگر از اوّل باهم قرار کنند حق مطالبه دارند.
س 73: اگر مصنف و مؤلف در اجازه چاپ اول چیزی در مورد چاپهای بعدی ذکر نکرده باشند، آیا جایز است ناشر بدون کسب اجازه مجدّد و پرداخت مبلغی به آنان مبادرت به تجدید چاپ نماید؟
ج: ناشر میتواند آن اثر را بنام صاحبش چاپ کند در صورتیکه در موقع خرید قید عدم چاپ بایع نکرده باشد.
س 74: در صورتی که مصنف به علت سفر یا فوت و مانند آن غایب شود در باره تجدید چاپ از چه کسی باید کسب اجازه شود و چه کسی باید پول را دریافت کند؟ و آیا ناشر موظف است که ورثه او را پیدا کند تا حق تألیف کتاب را به آنها پرداخت کند.
ج: به نظر اینجانب اجازه مصنف و مؤلف لازم نیست مگر اینکه در موقع خرید کتاب به شرط عدم چاپ فروخته باشد. که در این فرض باید از ورثه اجازه بگیرد.
س 75: آیا چاپ کتاب بدون اجازه مؤلف آن با وجود عبارت «حقوق چاپ برای مؤلف محفوظ است»، جایز است؟ و همچنین چاپ کتابهای که مؤلف آنها ناشناخته است، چه حکمی دارد؟ و در چه مواردی ناشر میتواند حق تألیف را به مؤلف پرداخت نکند؟
ج: جواب این سؤال از جوابهای سابق دانسته میشود.
مسائل متفرقه (3)
▲ مسائل متفرقه (3)
س 76: آیا عناوین و نامهای تجاری و فروشگاهها و شرکتها مختص مالکان آنهاست به طوری که دیگران حق نامگذاری فروشگاهها و شرکتهای خود را به نام آنها ندارند به عنوان مثال فردی فروشگاهی به نام خانوادگیاش دارد آیا فرد دیگری از همان خانواده حق دارد فروشگاه خود را به آن اسم نامگذاری کند؟ و آیا فردی از خانواده های دیگر حق نامگذاری فروشگاه خود به آن اسم را دارد؟
ج: اگر موجب تدلیس و فریبکاری نباشد اشکال ندارد.
س 77: بعضی اشخاص به مغازه هایی که فتوکپی و زیراگس از اوراق و کتابها میگیرند مراجعه کرده و در خواست تصویر برداری از آنها را مینمایند و صاحب مغازه که از مؤمنین است تشخیص میدهد که کتاب یا اوراق و یا مجله فوق برای همه مؤمنین سودمند میباشد آیا جایز است بدون اجازه صاحب کتاب از آنها تصویر برداری کند و آیا اگر بداند که صاحب کتاب راضی به این کار نیست در حکم تفاوتی به وجود میآید؟
ج: در فرض سؤال اجازه صاحب کتاب و اوراق لازم است.
س 78: آیا نسخه برداری و تکثیر از نوارهای کامپیوتری (Disk) جایز است و آیا تفاوتی با درج عبارت «حق تکثیر محفوظ است» میکند؟ و بر فرض حرمت، آیا این حکم مختص نوارهایی است که در ایران تدوین شدهاند یا شامل نوارهای بیگانه هم میشود؟ و با علم به اینکه بعضی از دیسک های کامپیوتری با توجه به اهمیّت محتوای آنها، بسیار گرانبها هستند؟
ج: اگر مالک آن نوار باشند حق تکثیر دارند.
س 79: کتابی توسط ناشر چاپ میشود، که در آن غلط املائی و یاصفحاتی سفید و یا ناقصی در فرمها وجود دارد، آیا ناشر مجاز است آن کتابها را نشر دهد و بفروشد؟
ج: اگر مالک کتابها ناشر باشد با اعلام نقص حق فروش دارد و اگر مالک کتابها مؤلف است با اجازه مالک حق فروش دارد و اگر نقص را اعلام نکند مشتری حق فسخ دارد.
س 80: بعضی مواقع، کتاب چند سال در انبار میماند تا بفروش رسد، آیا ناشر میتواند قیمت پشت جلد آنها را تغییر دهد و به قیمت روز بفروشد؟ همچنین آیا کتاب ناشر دیگری را میتوان با تغییر قیمت پشت جلد آن فروخت؟
ج: اگر مالک کتابها ناشر است میتواند قیمت روی جلد را تغییر دهد و به قمیت روز بفروشد و اگر مالک مؤلف است او حق تغییر قیمت دارد.
س 81: از چاپ کتابی توسط وزارت ارشاد اسلامی جلو گیری شده، خسارت و هزینه های کتاب به عهدة مؤلف است یا ناشر و یا وزارت ارشاد اسلامی؟
ج: به عهده مؤلف است مگر اینکه در تإخیر ناشر و یا وزارت ارشاد مقصر باشند.
س 82: شخصی به عنوان مؤلف کتابی را به ناشری برای چاپ میسپارد، پس از چاپ معلوم میشود، مؤلف کتاب شخص دیگری است، تکلیف کتاب، حق تألیف و هزینه های انجام شده با کیست؟
ج: اگر چه این کار شرعاً جواز ندارد و آن شخص استحقاق حق تألیف ندارد ولی هزینه به عهده چاپ کننده است.
س 83: مؤلفی کتابی مشابه کتاب قبلی خود تألیف میکند و به ناشر دیگر میدهد، ناشر کتاب اوّل آیا حق جلو گیری از نشر کتاب مشابه را دارد؟
ج: حق جلوگیری ندارد.
س 84: پس از چاپ کتاب معلوم میشود در یکی از مراحل فنی چاپ کتاب، اشکالاتی در متن کتاب پدید آمده، خسارت به عهدة ناشر است یا عوامل فنی (مثل لیتوگرافی و یا چاپ خانه و...)؟
ج: هر کس در آن قسمت کوتاهی کرده است خسارت به عهده اوست.
س 85: ناشری کتابی را چند سال است چاپ نمیکند، آیا مؤلف مجاز است کتاب را به ناشر دیگری واگذار کند؟ و آیا ناشری چاپ کتابی را معطل نماید، مؤلف میتواند از او خسارت بگیرد؟
ج: اگر با ناشر قرار چاپ نکردن مجدد نکرده باشد حق چاپ دارد، اگر ناشر چاپ کتابی را برای مدت معین به عهده گرفته باشد و در آن مدت چاپ نکند خسارت به عهده ناشر است.
س 86: آیا ناشر یک کتاب، حق واگذاری کتاب آن مؤلف را، به ناشر دیگری دارد؟
ج: اگر قید مباشرت کرده باشد و یا چاپ این ناشر بهتر از دیگری باشد حق واگذاری ندارد.
س 87: آیا میتوان کاغذ تعاونی که برای چاپ یک کتاب گرفته شده، در بازار فروخت و بعداً کاغذ آزاد خریداری شود و آن کتاب چاپ گردد؟ و همچنین آیا با کاغذ تعاونی این که به کتاب خاصی تعلق گرفته است، میتوان کتاب دیگری چاپ نمود؟
ج: اگر کاغذ را تعاونی برای کتاب خاص فروخته باشد حق ندارد آن را در بازار آزاد فروخت.
س 88: آیا چاپ نهج البلاغه و صحیفة سجادیه و امثال آن از جهت حق التألیف، برای سادات حقی ایجاد میکند؛ و ناشر باید مبلغی را به عنوان حق سادات به حاکم شرع پرداخت کند؟
ج: حقی را ایجاد نمیکند.
س 89: کتابی فروش بسیار زیادی دارد، آیا مؤلفان و یا ناشران دیگر میتوانند کتاب همنام و هم مطلب آن را چاپ کنند؟
ج: اشکال ندارد مگر اینکه کتاب خود را بنام آن کتاب پر فروش عرضه کند.
س 90: 1 ـ کیفیّت خواندن هفت مبین چگونه است؟ (معمولاً در بین مهاجرین رایج است)
2 ـ چـأه اذکار خوانده میشود و هر کدام چند مرتبه؟
3 ـ اینگونه ختم قرآن (هفت مبین) از سیرة کدام یکی از معصومین ٹ بوده است؟
4 ـ منابع و مأخذ موارد مذکور را راهنمایی فرمایید.
5 ـ توضیحات و نظر شخصی خود را بیان فرمایید.
ج: در فرض سؤال منظور از هفت مبین همان هفت مبین است که در سورة مبارکه یاسین است و خواندن قرآن از سیرة همة معصومین ٹ است. منابع و مأخذ هم روایات و آیات زیاد است که در ثواب خواندن قرآن آمده است و برای خصوص قرائت سوره مبارکه یاسین روایات زیاد وارد شده است ازجمله به تفسیر نور الثقلین مراجعه کنید.
س 91: نحوه برخورد رزمندگان اسلام با مجروحین دشمن حربی که قادر بر ادامه جنگ نمیباشددر حین درگیری و جنگ و بعد از پایان جنگ چگونه باید باشد؟
ج: کشتن مجروحین و أسرایی دشمن حربی جایز است مگر اینکه زمینه برای تبادل اسراء باشد که در این صورت از کشتن آنها خود داری کنند.
س 92: حکم شرعی افراد کافری که علیه مسلمانان و کشورهای اسلامی در مسایل نظامی و غیر نظامی اقدام به جاسوسی میکنند چیست؟
ج: کشتن جاسوس کفار حربی جائز است چون اهتمام به تضعیف مسلمین دارد.
س 93: با عنایت به روایت شریفه "ان النبی ٶ نهی ان یلقی السم فی بلاد المشرکین" که در متون مختلف فقهی جهت حرمت استفاده از سم علیه بلاد مشرکین مورد استناد قرار گرفته است مرقوم فرمائید:
آیا در خصوص تسلیحات کشتار جمعی مانند بمب های هسته ای و شیمیایی و میکروبی هم همین حکم میتواند جاری باشد؟
ج: نهی از القاء سم به بلاد مشرکین شامل عساکر حربی نمیشود، مراد آن این است که القاء سم به بلاد مشرکین موجب قتل زنان و کودکان و پیر مردان میشود، و اما القاء سم به عساکر حربی و استفاده از تسلیحات کشتار جمعی مثل بمبهای هسته ای و شیمیائی و میکروبی جهت شکست عساکر حربی بلا مانع است.
س 94: شخصی در حال حیات وسلامتی در حال اختیار، زمین های خود را برای نوه برادرش میفروشد و برای فرزندان و نواسه برادرش میگوید من تمام زمین های خود را برای شما در برابر کفن و دفن وقضای صوم و صلاة میفروشم این معامله در حضور تعداد مؤمنین صورت میگیرد یکسال زمین را مشتریها اخذ میکند بعد از یکسال بایع مذکور از این معامله پشیمان میشود میگوید من زمین هایم را نمیدهم اکنون از نگاه شرعی بایع میتواند این معامله را فسخ کند؟
ج: در فرض سؤال اگربیع زمین در مقابل کفن و دفن و قضاء نماز و روزه معین باشد یعنی مدت نماز و روزه را معین کرده باشد آن بیع صحیح است و اگر مغبون واقع نشده باشد بایع حق فسخ ندارد و اگر مدت نماز و روزه را معین نکرده باشد که چند سال نماز و چند ماه روزه بگیرد در این صورت معامله باطل است. و اگر مغبون هم واقع شده باشد بایع حق فسخ دارد.
س 95: فی الحدیث الوارد انّ الامّة ستقسم الی 73 فرقة. وسؤالی هو هل المذاهب الاربعة الموجودة الیوم (الحنفیّة، المالکیّة، الشافعیّة والحنبلیّة) تشکل فرقة واحدة أوکل مذهب هو فرقة واحدة؟
ج: اربعة مذاهب تحسب اربع فرق.
س 96: هل الفترة الممتدّة بین النبی عیسی ٷ و الرسول الاکرم ٶ کانت خالیة من الأنبیاء و الأوصیاء؟
ج: هذه الفترة لمتکون خالیة من الأوصیاء من جانب عیسی ٷ کانوا موجودین الی زمان خاتم النّبییّن محمد المصطفی ٶ.
س 97: زندگی امام زمان (عج) چگونه است آیا با تجرد زندگی میکند یانه؟
ج: امام زمان (عج) در تجرد زندگی نمیکند حتماً دارای همسر و فرزندان است معقول نیست این همه سفارش و تأکید در اسلام به همسر داری و تأهل شده است امام زمان ٷ مجرد زندگی کند.
س 98: دلیل حرمت طلا برای مرد چیست؟
ج: مرد مظهر صلابت و مقاومت است با طلا که برای تجمّل و آرایش است مناسبت ندارد شاید حکمت حرمت همین باشد ولی حرمت استعمال طلا یک امر تعبّدی است آنچه را شارع مقدس بیان فرموده ما باید تعبّداً قبول کنیم عقول ناقص ما انسانها قادر به ادراک فلسفة احکام نیست.
س 1 ـ 99: هل کل المسیحیین بطوائفهم فی العالم یؤمنون ان النبی عیسیٷ قد مات مصلوباً؟
س 2 ـ 99: من هو الذی صلب السید المسیح یعتقده المسیحیون، الیهود ام الوثنیون... ام غیره؟
س 3 ـ 99: ما هی اقرب طائفة مسیحیة الیوم فی اعتقادها و تشریعاتها الی الاسلام؟
ج: حیث ان المسحیین ینکرون رسالة خاتم النبیین ٶ فهم محکومون بالکفر فلیست وظیفتنا الجواب لأسئلتکم و هو لاینفعکم.
س 100: اشخاصی به عنوان نماینده قوم قبرستان مسلمین را به فروش رسانیدهاند و یک نفر خشت مال خاک این قبرستان را برای خشت مالی میکند و باعث تخریب قبرستان شده است. نظر حضرتعالی در مورد فروش قبرستان مسلمین و یافروش خاک قبرستان چیست؟
ج: زمینی که وقف شده برای قبرستان مؤمنین فروختن وخشت درست کردن از خاک قبرستان شرعاً جایز نیست.
س 101: شخصی چکی را به بنده منتقل کرده و صادر کننده چک در خصوص آن چک شکایت خیانت در امانت مطرح نموده و در داد سرا تحت رسیدگی باشد. اگر شهود نیز تحصیل چک از طریق خیانت در امانت را گواهی نموده باشند آیا قبل از تعیین تکلیف موضوع شکایت در محکمه کیفری، تصرف در چک مزبور مشروع است؟
ج: قبل از رسیدگی تصرّف در آن چک جواز ندارد.
الحمد لله اولاً وآخراً والصلاة والسلام على محمدٍ وآله بدءاً وختاماً.
22 / 12 / 1387